
مقالات
حوزههای تخصصی:
مؤلفه زن در سراسر تاریخ به عنوان یکی از عناصر مهم تصویری در تمامی هنرها تحت تأثیر مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه قرار گرفته و به شکل های متفاوتی بروز یافته است. هنرمندان به طرق مختلفی از این مؤلفه برای بازگویی هویت از دست رفته زن و محو شدن آن در پشت گفتمان مردسالار رایج در جامعه بهره گرفته اند. نقاشان متعددی همچون عفیفه لعیبی از مؤلفه زن جهت نمایاندن جایگاه زن در جامعه استفاده کرده و از دیدهای مختلفی این مؤلفه را به تصویر کشیده اند که در واقع بسیاری از این آثار تداعی کننده نظریات فمینیستی در قالب نقاشی است. در همین راستا روشنفکران بسیاری نیز در هر دوره از تاریخ جهت بازپس گیری جایگاه اجتماعی زنان تلاش کرده و نظریات متعددی از خود ارائه کرده اند. لوسی ایریگاری از فیلسوفان و روانکاوان فرانسوی، حذف زنان از زبان مردسالاری را مورد بررسی قرار می دهد تا شکل های بدیل نوشتار زنانه را پیدا کند که به زنان امکان می دهد خودشان را به خودشان معرفی کنند چرا که زنان در گفتمان مردسالار همواره به عنوان هویتی منفعل و وابسته تعریف شده و از قلمرو فرهنگ طرد شده اند. پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده، ابتدا به تعریف نظریات ایریگاری در زمینه واسازی تعاریف مربوط به هویت زنانه می پردازد و در ادامه خوانشی از آثار هنرمند عراقی، عفیفه لعیبی که فیگور زن یکی از مؤلفه های اصلی در نقاشی های اوست براساس دیدگاه لوسی ایریگاری ارائه می دهد تا به این پرسش که چه شباهت هایی میان نظریات لوسی ایریگاری و آثار عفیفه لعیبی وجود دارد و چگونه می توان آثار او را از این منظر تحلیل کرد؟ پاسخ دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با تعاریفی که لوسی ایریگاری در مورد هویت یابی زنان ارائه داده، موارد متعددی را می توان در آثار نقاشی عفیفه لعیبی با این نظریات تطبیق داد. یکی از انتقادهای لوسی ایریگاری به جایگاه اجتماعی زنان و هویت از دست رفته او به واسطه گرایش مردانه زبان و همچنین الگوی مادر-فرزندی بوده که این مفاهیم به وضوح در نقاشی های عفیفه قابل مشاهده است. وی در بسیاری از آثار خود مفهوم مادر بودن را به تصویر کشیده و از طرف دیگر زنانی را به نمایش گذاشته که طبق اندیشه مردسالار غالب در جامعه، صرفاً در امورات منزل گرفتار شده و مشغول برآورده ساختن امیال مردانه هستند.
مطالعه و تحلیل آثار آلبرتو پازینی نقاش ایتالیایی در عصر ناصرالدین شاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با روی کار آمدن ناصرالدین شاه نقاشان بسیاری در اثر مراوده با دولت های اروپایی به ایران آمدند. آن ها که اغلب در محافل آکادمی غرب پرورش یافته بودند و تکنیک های نقاشی آن خطه را به خوبی می دانستند با به تصویر کشیدن مناظر سرزمین های شرقی به ویژه خاورمیانه به شیوه ی خاصی رسیدند که به اورینتالیسم یا شرقی گرایی معروف شد. آلبرتو پازینی از آخرین و شناخته شده ترین نقاشانی است که در اواسط قرن نوزده به ایران می آید و پس از آن به چند کشور آسیایی، آفریقایی دیگر می رود. این تجربه ای است که تمام مسیر زندگی هنری او را تغییر می دهد. پازینی با گذر از جنبش باربیزون ها به شیوه ی اورینتالیسم می پیوندد. این پژوهش با مدارک مستند که برخی از آن ها به تازگی کشف شده اند و با هدف مطالعه و بررسی موردی آثار پازینی (نقاش ایتالیایی دوره ناصری)، سعی در پاسخ گویی به این پرسش ها دارد که: پازینی با کدام رویکرد از نقاشی زمانه ی خود به ایران می آید؟ پازینی کدام شیوه و رویکرد را برگزیده است؟ عینی گرایی او که ریشه در الگوها و چهارچوب های هنر غرب داشت، چگونه تأثیری بر آثار دیگر هنرمندان این دوره در ایران داشته است؟ دستاورد این تحقیق نشان می دهد پازینی که از جنبش باربیزون ها تأثیر گرفته بود، پس از بازگشت از ایران به شیوه ی اورینتالیسم می پیوندد. درحالی که ملاقات پازینی با نقاشان این دوره به جز ناصرالدین شاه به چشم نمی خورد، ولی با شواهدی که در دست است از راه های جنبی دیگری، چون کارت پستال های گراوور، آثار بزرگان هنر اروپا بر نقاشان سنتی ای مانند میرزا امامی ها و نجفعلی ها تا هنرمندان تعلیم دیده غربی مانند کمال الملک، تأثیر گذاشته است. در این بررسی به آثاری که آلبرتو پازینی از ایران تهیه کرده، شامل نُه اثر رنگ روغن و دو طراحی، به اضافه تابلوی ناشناخته او در کاخ گلستان تهران، پرداخته می شود و در کنار آن سه اثر از سه هنرمند شاخص متکی به سنت بررسی می شود: حسینی امامی، احمد نجفعلی و حسین مصورالملکی که از پرده مشهوری از انگر، یکی از پیشگامان اوریانتالیسم که از راه کارت پستال به دست آن ها رسیده الهام گرفته اند.
مطالعه ای بر جایگاه و گونه شناسی نمایشگاه گردان در بستر گالری های هنر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیوریتوری به عنوان یک حرفه و اصطلاح از نیمه ی سال های 1380 در صحنه ی هنر تهران، به ویژه در گالری های خصوصی مطرح شد، اما کیوریت کردن و تولید نمایشگاه ها مقوله ای است که از شکل گیری اولین گالری ها در سال های 1320 شمسی قابل مشاهده است. با این حال، تقریباً پس از دو دهه آشنایی جامعه ی هنری تهران با مقوله ی کیوریتوری، کیوریتور هنوز به عنوان رکنی ثابت در گالری ها قلمداد نشده و جایگاهش در سلسه مراتب سازمانی این اماکن نامشخص است. بدین لحاظ، این پژوهش قصد دارد با مد نظر قرار دادن گونه های کیوریتوری، که فعالیت آنها به نوعی در ارتباط با نهاد ها است، یعنی «کیوریتور سازمانی»، «مستقل»، «هم-وابسته» و «هنرمند-کیوریتور» به بررسی جایگاه کیوریتور در سطح گالری های تهران بپردازد. پرسش هایی که این پژوهش به دنبال پاسخ گویی است بدین ترتیب هستند: جایگاه کیوریتور در سسله مراتب سازمانی گالری های هنر تهران چیست؟ و آیا ارتباطی میان گونه های کیوریتوری فعال در گالری ها و تثبیت نشدن جایگاه سازمانی کیوریتور وجود دارد؟ این تحقیق از نوع توصیفی و کیفی است و در راستای پاسخ به این پرسش ها داده ها را به شیوه ی کتابخانه ای گردآوری کرده و روشی تاریخی-تحلیلی را به کار می گیرد؛ بدین صورت که نخست شرحی از کیوریتور و گونه های آن ارائه می گردد و سپس با ارائه تاریخچه ای از گالری های تهران از سال های 1320 و فعالیت های کیوریتوری اجرا شده در آنها، گونه ها و جایگاه کیوریتور را مشخص می سازد. یافته ها نشان می دهند که گونه ی هنرمند-کیوریتور بیشترین حضور را در فضای گالری ها داشته و فعالیت گالری داران/ هنرمندان در نقش کیوریتور مستقل و حتی شبه هم- وابسته، به تثبیت نشدن جایگاه کیوریتور در سطح این نهادها کمک کرده است.
مطالعه شاخص های بصری متناسب با ویژگی های جسمی- روحی کودکان اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال اوتیسم نوعی اختلال رشدی-عصبی است که مهارت های ارتباطی کودک را تحت الشعاع قرار می دهد. یکی از روش های موثر برای آموزش کودکان اوتیسم استفاده از تصویر است؛ به همین منظور، تولید محتوای بصری مناسب برای این کودکان اهمیت بسیاری دارد. محتوای تصویری برای کودکان مبتلا به اوتیسم، با توجه به ادراک بصری در آنان، باید شامل چه ویژگی هایی باشد. هدف اصلی این پژوهش، معرفی ویژگی های بصری متناسب با ادراک بصری در کودکان اوتیسم است. همچنین، آشنایی با نحوه دراک بصری در این کودکان نیز به عنوان هدف فرعی حائز اهمیت است. این تحقیق از نوع کاربردی و داده ها به صورت کیفی است؛ تصاویر تحلیل شده از نمونه کارت های آموزشی مخصوص کودکان اوتیسم و از منابع اینترنتی غیرایرانی انتخاب شده است. مطالعات بین رشته ای در این تحقیق با استفاده از جستجوی برخط از میان مقالات معتبر علمی در حوزه های پزشکی و روانشناسی اوتیسم استخراج شده است. در بخش تحلیل تصویری، ۱۰ تصویر با تمرکز بر ویژگی های عناصر و کیفیات بصری (شامل نوشتار، رنگ، بافت، جنس خط، ...)، مورد مطالعه قرار گرفتند و شاخص های بصری پرکاربردتر استخراج شده اند. این مجموعه شامل 40 عدد کارت آموزشی است که به صورت هدفمند، بر مبنای معیارهایی همچون سن مخاطب، میزان کاربرد، کیفیت بصری، قابلیت دسترسی رایگان و موضوعات آموزشی عمومی و غیر درسی (مثل فعالیت های روزمره) انتخاب شده است.پس از تحلیل تصاویر نمونه کارت ها و براساس داده های به دست آمده در طی مطالعات تئوری پژوهش، برای تعدادی از انواع عناصر بصری مانند خط، شکل، حجم، بافت، رنگ، نوشتار، نوع ترکیب بندی، کنتراست های فرم و رنگ، تقارن و تعادل انجام معیارهایی برای طراحی یافت و ارائه شد. به طور خلاصه می توان گفت که در طراحی بصری برای اوتیسم، استفاده از گرافیک ساده که شامل رنگ های ملایم، سرد و کم کنتراست، فرم هایی با گوشه های منحنی به جای تیز و ترکیب بندی فاقد عناصر منحرف کننده (متمرکز) توصیه می شود.
بررسی صحنه روایی بوم سنگی «شانزده انسان» در سنگ نگاره های تیمره گلپایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنگ نگاره ها شامل مفاهیم و نقوش گوناگونی هستند که صحنه های روایی از جمله مهم ترین آن هاست. سنگ نگاره های منطقه تیمره، دارای ظرفیت های مختلف مطالعاتی است. در این مجموعه بزرگ، ما به بررسی یکی از سنگ نگاره های تیمره گلپایگان پرداخته ایم. صحنه روایی منحصر به فردی که در آن شانزده نقش انسانی، سه نقش جانوری، چند نقش ابزار و ... دیده می شود. سبک نقوش انسانی و جانوری در این بوم، همچون سایر نقش های دیگر این منطقه که دارای هوازدگی مشابهی بودند، که نشان از سنت نگارگری قوی در دوره ای خاص است. در ادامه مقاله به بررسی جزئیات هر یک از نقوش انسانی، نقوش جانوری و سایر نقوش، پرداخته ایم. بر اساس بررسی پوشاک و جهت حرکت، انسان ها به دو گروه مجزا تقسیم شده اند و نکته مهم این که بین این دو گروه با پرتاب و اصابت نیزه های بلند، مبارزه ای روی داده است. تعداد عناصر اصلی شکار، همچون حیوانات، ابزار شکار و سگ شکاری، در این بوم کمرنگ است، هرچند که چند دام یا قفس که حیوانی در آن اسیر شده است نیز در این بوم وجود دارد، اما نمی توان به طور قطع صحنه شکار را برای روایت این بوم در نظر گرفت. نهایتاً به نظر می رسد که این صحنه، روایتگر تقابل دو گروه انسانی بر سر تصاحب قلمرو شکار باشد. روش کار ما برای گاه نگاری نسبی این صحنه انجام مطالعات تطبیقی بوده که بر اساس آن، این بوم سنگی را می توان از ابتدای دوره مس سنگی تا پایان دوره مفرغ گاه نگاری کرد.
هنر و هوش مصنوعی از منظر رفتارگرایی و آزمون تورینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر هوش مصنوعی با ارائه امکانات، ابزارها و تکنیک های نوآورانه، تحولات چشمگیری را در حوزه هنر پدید آورده است. از اینرو، مانند هر فناوری دگرگون کننده دیگری، ادغام هوش مصنوعی در دنیای هنر و نقش غیر قابل انکار آن در خلق آثار هنری، سؤالات و ملاحظات متعددی را مطرح می کند که ممکن است تاکنون با دقت لازم مورد بررسی و ارزیابی قرار نگرفته باشند. از جمله مهمترین این پرسش ها به عملکرد هوش مصنوعی در خلق اثر هنری اصیل باز می گردد. به طور مشخص، این پرسش که آیا هوش مصنوعی می تواند آثاری همتراز آثار هنری انسان به وجود آورد؟ هوش مصنوعی با رفتارگرایی، به عنوان یکی از مهم ترین نظریه های فلسفه و روانشناسی، پیوند نزدیکی دارد. تاکید این نظریه بر عملکرد یا «رفتار قابل مشاهده» به عنوان کانون اصلی درک و تحلیل می باشد. از اینرو عملکرد هوش مصنوعی بر اساس این رویکرد در سطح رفتار مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. به این منظور در ابتدا به طور مختصر به رویکرد رفتارگرایی و ارتباط آن با هوش مصنوعی پرداخته خواهد شد. سپس آزمون تورینگ به عنوان یک آزمون محوری در زمینه هوش مصنوعی شرح داده خواهد شد. این آزمون معیاری رفتارگرایانه در جهت سنجش هوش و خلاقیت ماشین به دست می دهد. در بخش بعدی با نظر به معیار رفتارگرایانه آزمون تورینگ و ملاحظه عناصر اصلی آثار هنری اصیل، دو دسته از آثار هنری مورد سنجش قرار خواهند گرفت. این دو دسته شامل آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی و آثار خلق شده توسط انسان می باشد. این بررسی زمینه مناسبی را برای ارزیابی عملکرد ماشین در مقایسه با انسان به دست خواهد داد. بنابر این روش پژوهش حاضر به این صورت است که با استفاده از منابع مختلف، داده هایی در ارتباط با آثار هنری حاصل از هوش مصنوعی جمع آوری و به شیوه ای کیفی توصیف می گردند. سپس این داده ها با عناصر موجود در آثار هنری انسان مقایسه می شوند و بر اساس معیار اصلی آزمون تورینگ مورد تحلیل قرار می گیرند. در نهایت این نتیجه حاصل می گردد که عملکرد هوش مصنوعی دست کم بر اساس معیارهای رفتارگرایانه یعنی از لحاظ رفتار مشاهده پذیر، می تواند منجر به پدید آمدن آثاری همتراز آثار هنری خلق شده توسط انسان شود.
تبیین تلاقی هنر و معلولیت در مواجهه با افراد طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند سال اخیر، اختلال طیف اتیسم با دامنه گسترده ای از نابهنجاری های رفتاری، شناختی و عصبی به عنوان یک موضوع اجتماعی و پزشکی در فضای مطالعاتی و انتقادی معلولیت مورد توجه قرار گرفته است. یکی از شاخه های اصلی این مطالعات موضوع تلاقی هنر و معلولیت است که در دو منظر متمایز قابل بررسی است: هنردرمانی و هنر معلولیت. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها از طریق اسناد و منابع مکتوب صورت گرفته است. با تاکید بر مفهوم تنوع عصبی -که اختلالات عصبی را نه به عنوان اختلال که به مثابه تنوع در فهم انسان مطرح می کند- به دنبال چگونگی تبیین این دو چارچوب هنری و تفاوت های آن ها در مواجهه با افراد طیف اتیسم است و به این پرسش کلیدی پاسخ می دهد که چگونه هنر معلولیت می تواند مرزبندی های خلق شده توسط هنردرمانی از جمله: دیگری بودن، سلسله مراتب قدرت، تواناسالاری و ناتوان انگاری را از میان بردارد؟ نتایج به دست آمده نشان می دهد: هنر معلولیت با عاملیت قرار دادن شخص معلول به عنوان هنرمند؛ قوت، هویت و توانمندی های او را مطرح می کند. بدین ترتیب با از بین بردن مرزبندی ها، این هنرمند، آثار و توانایی هایش از سوی جامعه هنری به منزله هنر رسمی پذیرفته شده، در گالری ها، نمایشگاه ها و موزه ها و ... به نمایش درمی آید و حتی در مواردی با عنوان پیشگام سبک های هنری شناخته می شود. این نوع برداشت از هنر در مقابل هنردرمانی قرار می گیرد که به صورت سیستماتیک و اغلب در مراکز درمانی انجام می شود، هنر را وسیله ای برای بهبود و توانبخشی می داند، شخص معلول را به عنوان دیگری قلمداد کرده، پیوند او با درمانگر را بر اساس روابط قدرت شکل می دهد.
جابه جایی جایگاه شاه تهماسب و خسروپرویز در نگاره های خمسه ی شاه تهماسبی (منظومه ی خسرو و شیرین) در جهت تاکید بر هویت ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صفویان در تاریخ ایران بعد از ورود اسلام، با اتکا به سه رکن اصلی مقام ارشاد کامل صوفیان، اعلام مذهب شیعی و تاکید بر احیای هویت ملی، از یک فرقه ی صوفیانه به حکومتی قدرتمند تبدیل شدند. شکوفایی نگارگری مکتب تبریز صفوی، زیر نظر اساتید بزرگ مکاتب هرات و تبریز با حمایت شاهانی همچون اسماعیل اول و تهماسب جانشین وی، منجر به خلق دو نسخه ی ارزشمند تاریخ این هنر، با عنوان شاهنامه و خمسه ی تهماسبی شد. در این میان نقش هنر به عنوان یک عنصر مهم در جهت اهداف تبلیغی و حافظ ایدئولوژی حاکم، غیر قابل انکار می نماید. از این رو، هدف این پژوهش بررسی چگونگی و چرایی پرداختن به جابه جایی شخصیت خسروپرویز و شاه تهماسب در نگاره های منظومه ی خسرو وشیرین از نسخه ی شاه تهماسبی بوده که در طی فرآیند تحقیق به سوالات: 1. اهمیت جایگاه خسروپرویز به عنوان شخصیت منتخب برای این جابه جایی در تاریخ و ادبیات ایران چیست؟ و 2. حضور شاه تهماسب در نگاره های منظومه ی خسروو شیرین چگونه و با چه هدفی بوده است؟، پاسخ می دهد. در جهت نیل به هدف تحقیق، ابتدا به نحوه ی شکل گیری ارکان تحکیم قدرت صفویان و اهمیت و جایگاه خسروپرویز از منظر تاریخ و ادبیات اشاره شده است. با تکیه بر مباحث فوق، متن پژوهش به اشارات مستقیم و غیرمستقیمی اختصاص دارد که به حضور شاه تهماسب در جایگاه خسروپرویز تاکید می کند. در جهت تجمیع داده های فوق، می توان گفت که در نگاره های مورد بحث، شاهد کارکردی فراتر از مصورسازی وابسته متن هستیم و می توان ادعا کرد چنین انتخابی در جهت تاکید بر احیای هویت ملی و بازسازی نقش پادشاهان پرآوازه ی ایران پیش از اسلام بوده که از ارکان تحکیم قدرت در این دوره ی تاریخی محسوب می شود.
سیر تحول فرهنگی در زیور آلات هندوستان از عهد باستان تا دوران استعمار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زیورآلات؛ رسانه ای که نه تنها، بازتابی از توانگری، بلکه به عنوان یکی از کهن ترین عناصر فرهنگی-تمدنی هر اجتماعی به شمار آمده است. در این راستا، زیورآلات هندوستان، صرف نظر از جنبه ی زیبایی، دارای ارزش نمادینی بوده و با نقش مایه ها و مؤلفه هایی که، ریشه در باورها و مناسبات فرهنگی جامعه ی متکثر آن داشته، بیانگر سنت، هویت تاریخی و فرهنگ غنی شبه قاره می باشند. بنابراین، در این پژوهش برآنیم تا با مطالعه ی تاریخی آنها، به مؤلفه های شکل دهنده ی آن بپردازیم که، روابط فرهنگی چگونه در تولید زیورآلات هندوستان بروز پیدا کرده است؟ هدف، شناخت و تبیین جریان های فرهنگی در شکل گیری زیورآلات هندوستان و نیز دستیابی به اصلی ترین و مهم ترین عناصر و بن مایه های آن، بوده است. یافته ها، به روش توصیفی-تحلیل محتوا انجام گرفته اند که بیان می کنند، مؤلفه هایی برگرفته از فرهنگ ها، یعنی، حضور عناصر فرهنگِ «مغولی (هندو-اسلامی)»، «بریتانیا»، «ایرانی» و «یونانی» عهد باستان در قالب بن مایه هایی سازنده در شکل گیری صورتِ زیورآلات هندوستان اثرگذار بوده اند. این مؤلفه ها به عنوان جنبه ی ذاتی فرهنگ شبه قاره، سبب شده تا محتوای زیورآلات علاوه بر فرهنگ بومی، مدیون حضور فرهنگ دیگری نیز باشند. در واقع، زیورسازان هندی، همواره زیورآلات را به یاری مؤلفه هایی شکل داده اند که عناصر و مفاهیم خود را از بافتارهای فرهنگی جامعه به عاریت گرفته است. جامعه ای با حضور هم زمان فرهنگ های مختلف که، اصولاً این فرهنگ های پیشین در هندوستان حذف نشده، بلکه نوعی امتداد در بطن تحولات تاریخی-فرهنگی آن وجود داشته است.