فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
145 - 163
حوزههای تخصصی:
هندسه ایرانی حاصل جهان بینی معمار ایرانی در شناخت دیدگاه های فلسفی، علوم طبیعی و ریاضیات کاربردی است. ساختار معماری و کاربرد آرایه های هنر ایرانی برگرفته از الگوهای هندسه طبیعت در سازماندهی انواع کاربندی ها و تزئینات آسمانه، دیدگاه مخاطب را به هستی شناسی و زیباشناسی در مفاهیم نقش ها می گشاید. در این راستا از منظر علوم جهان شناختی نوین، علم فراکتال مطالعه در ساختار و هندسه طبیعت است که در این منطق یک تعامل مستقیم بین معماری ایران، کارکرد، به کارگیری هنر تزئینات و هندسه فراکتال مطرح می شود. اهداف این پژوهش عبارت است از: ۱. تببین انتظام هندسی و اقتباس ویژگی های کاربردی در ساختار فراکتال ۲. توصیف چگونگی ترکیب بندی و سلسله مراتب اتصالات در مسجد نصیرالملک از منظر معماری سامانه ای ۳. ارزیابی کیفیت فراکتالی نقش های آسمانه در طاق چشمه های مسجد نصیرالملک بر مبنای الگوهای جامع فراکتال. بنابراین پرسش هایی که مطرح می شود: ۱. آیا نظام های هندسه طبیعت در سازماندهی معماری مسجد نصیرالملک قابل تبیین است؟ ۲. چگونه عناصر معماری، ترکیب بندی و ایجاد آرایه ها در مسجد نصیرالملک با ویژگی های هندسه فراکتال قابل تطبیق است؟ روش تحقیق همبستگی و نوع پژوهش کاربردی است که به صورت پدیدارشناسانه و کیفی مورد مطالعه قرار می گیرد. گردآوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای، منابع علمی و مراجع الکترونیکی انجام می شود. تجزیه و تحلیل به شیوه الگوبرداری فرمی و کارکردی است. در این مطالعه هفت مرحله هندسه مدار در مراتب سازماندهی ساختار نمونه فراکتالی تبیین می شود. نظام های هندسی فرم های آزاد و هندسه متمرکز به مرکز در فراکتال به عنوان ساختار خودسازمانده، روند معتبری را در سازماندهی معماری و آرایه های مسجد نصیرالملک نشان می دهند. ویژگی های هندسه فراکتال، استوار بر خودمتشابهی، خودسازماندهی و وحدت است که در ارزیابی کیفیت فراکتالی مسجد نصیرالملک با استفاده از مدل تطبیقی-توصیفی شرح داده می شوند. بر اساس نتایج تحقیق، انتظام های هندسه طبیعت به عنوان ایده ای کارآمد در ساختار معماری، ترکیب بندی عناصر، سلسله مراتب اتصالات و بیان مفاهیم زیباشناسی هنر تزئینات در سازماندهی معماری و آرایه های مسجد نصیرالملک ایجاد شده است.
خوانش بیش متنی طراحی نقوش سیارات هفت گانه در هنر سلجوقیان (نمونه موردی «کاسه مینایی» و کتاب «عجایب المخلوقات» قزوینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۵
1 - 19
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در عصر سلجوقیان، هنر به شکوفایی و کمال نسبی رسید و آثار هنری متعدد و متنوعی با مضامین نجومی خلق شد که نشان دهنده اهمیت نجوم در این دوره است. هنرمندان این دوره، با آگاهی از جایگاه نجوم و مسائل نجومی، مفاهیم و مضامین نجومی را به عنوان تزیینات و نقوش مؤثر در زندگی، در آثار خود، به وفور منعکس کرده اند. پژوهش حاضر به دنبال شناخت مفاهیم نقوش نجومی و تأثیر متقابل هنرمندان سلجوقی از همدیگر در طراحی این نقوش در آثارشان است؛ بنابراین، شیوه تأثیر هنرمندان از همدیگر در طراحی نقوش سیارات ثابت و معانی آن ها در دو اثر دوره سلجوقی مورد بررسی و مطالعه واقع شده است و در این راستا، به دنبال پاسخ گویی به این پرسش هاست که شیوه تأثیر طراحی نقوش سیاره های ثابت از همدیگر، بیشتر به کدام گونه از بیش متنیت تمایل دارد؟ و اینکه در فرآیند تأثیرپذیری چه تغییراتی در طراحی این نقوش ایجاد شده است؟ هدف پژوهش حاضر شناخت شیوه تأثیر طراحی نقوش سیاره های ثابت از همدیگر و نوع تغییرات در دو اثر مورد نظر پژوهش با رویکرد بیش متنیت ژرار ژنت است.روش پژوهش: این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است و داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای جمع آوری و به صورت کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، نقوش نجومی ترسیم شده در نسخه های خطی سلجوقی علاوه بر ملاک های نجومی، به لحاظ تزیینی تا حدودی منطبق با سایر نمونه های هنرهای صناعی ترسیم شده و بعضاً به اقتضای سلیقه هنرمند، تغییراتی در آن ها صورت گرفته است. هنرمندان سلجوقی دارای شناخت کامل از تحولات هنر دوره خود و دوره های پیشین بوده اند و تلاش کرده اند با بهره گیری از تجارب سایر هنرمندان، هنر خویش را به حداعلای خود برسانند.نتیجه گیری: با توجه به پژوهش صورت گرفته، نتایج نشان داد که تأثیر طراحی نقوش سیارات ثابت در کتاب «عجایب المخلوقات» (بیش متن) از طراحی نقوش سیارات ثابت در کاسه مینایی (پیش متن) براساس گونه شناسی بیش متنیت ژنت در دسته جایگشت (ترانسپوزیشن) و تراگونگی با کارکرد جدی است. تراگونگی های ایجاد شده در بیش متن شامل تغییرات (جنسی، شکلی، ترکیب بندی و رنگی) است. نگارگر «عجایب المخلوقات» در خلق یک بیش متن جدید و مستقل نگاه تقلیدی صرف نداشته و به گونه ای متفاوت تر به طراحی آن پرداخته است.
بررسی زیبایی شناسی بازنمایی تصویر خاطره ای در فیلم درخت گلابی بر اساس رویکرد نئوفرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر با هدف پی بردن به چگونگی بازنمایی تصاویر خاطرات در فیلم درخت گلابی (1376) داریوش مهرجویی، این تصاویر را با نگاهی زیبایی شناسانه وا می کاود. به منظور بررسی چگونگی به تصویر کشیده شدن خاطرات و چرایی به کارگیری تمهیدات سینمایی به کار گرفته شده، پژوهشگر با رویکردی نئوفرمالیسیتی به تجربیات و عملکرد انسان در یادآوری خاطرات توجه می کند و با جستجو در تجربه های موفق بازنمایی خاطرات در سینمای جهان، که سعی بر تقلید از این تجربیات داشته اند و با استفاده از ابزارهای سینمایی چون فیلمبرداری و تدوین به دنبال همگام سازی فرم و محتوا بوده اند، مطالعه را به سرانجام می رساند. پژوهشگر در انتهای متن با تحلیل تصاویر خاطرات در نمونه ی منتخب و تطابق نتایج بررسی های صورت گرفته بر سینمای جهان، به این نتیجه دست می یابد که داریوش مهرجویی در این فیلم دغدغه ای فرمال برای به تصویر کشیدن خاطرات داشته و در این راه به مانند تجربه های موفق پیشین در سینما کوشیده تا با بهره گیری از نوع شکل گرفتن این تصاویر در ذهن انسان، سکانس های خاطرات فیلم را با به کارگیری امکانات فیلمبرداری و تدوین به تجربه ی حقیقی انسان از یادآوری خاطرات نزدیک سازد که این خود باعث به وجود آمدن فرمی زیبایی شناسانه در تصاویر خاطرات فیلم درخت گلابی (1376) شده است.
تقابل نشانگان هویتی از منظر رویکرد جهانی سازی و جهان محلی گرایی؛ مطالعه موردی: آثار منتخب آنه محمد تاتاری و رابعه باغشنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
37 - 48
حوزههای تخصصی:
مفهوم هویت تحت تأثیر پروژه جهانی سازی تغییر کرده؛ جهانی سازی با گسترش ارتباطات در شبکه های اجتماعی، مردمان جوامع مختلف را با وجود تنوع فرهنگی، به سوی استانداردسازی سبک زندگی سوق داده و باعث شده از این طریق تکثر هویتی خود را از دست بدهند. این پژوهش با تکیه بر روش نشانه شناسی به عنوان هدف پژوهش به وضعیت نشانه های هویت ایرانی-اسلامی در دو سطح هویت فروملی (قومی) و فراملی (جهانی سازی) در برخی آثار هنری آنه محمد تاتاری و رابعه باغشنی می پردازد تا به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توان نشانه های هویت ایرانی در آثار هنرمندان قائل به جهانی سازی را با نقاشی هنرمندان قائل به جهان محلی گرایی مورد مقایسه و تحلیل قرار داد؟ فرضیه اصلی این پژوهش، احتمال می دهد هر دو هنرمند از نشانگان هویت ایرانی در آثار خود استفاده کرده باشند. یافته های این پژوهش بیان می دارد که باغشنی در آثار خود با تمرکز بر نشانه های هویت ملی و هویت جهانی شده، اصل را بر نشانه های هویت جهانی قرار می دهد. در مقابل، تاتاری در آثار خود با تمرکز بر نشانه های فروملی و فراملی، اصل را بر نشانه های هویت قوم ترکمن و معرفی آن به جهانیان می گذارد. این پژوهش از مسیر روش کتابخانه ای- اسنادی انجام شده و بر اساس اصول روش توصیفی-تحلیلی تنظیم گردیده است.
اپرت های فارسی دوران مشروطه از منظر جهان محلی شدن (اپرت های رستاخیز شهریاران ایران، پریچهر و پریزاد، الهه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های پایانی قرن سیزدهم شمسی تحت تأثیر تغییرات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب مشروطه، گونه های جدیدی از نمایش در ایران شکل گرفتند که در ارتباط کامل با موسیقی قرار داشتند. در این مسیر ابتدا اُپرت های عصر مشروطه، تحت تأثیر اُپرت های قفقازی خلق شدند و سپس طی چند دهه فعالیت در زمینه ساخت اپرت در ایران با فراهم آمدن شرایط تحصیلات آکادمیک در حوزه آواز غربی در هنرستان موسیقی، شرایط برای تولید اولین اُپراها در ایران ایجاد شد. هدف از این پژوهش پاسخ دادن به این پرسش است که اپرت های عصر مشروطه چه تأثیراتی از نمونه های غربیِ اپرا و اپرت پذیرفته اند و چگونه مسیر بومی شدن پدیده جهانی اپرا در آنها رخ داده است؟ از این رو به مطالعه سه اپرت رستاخیز شهریاران ایران، پریچهر و پریزاد و الهه، بر پایه نظریه جهان محلی شدن و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و استفاده از اسناد کتابخانه ای پرداخته شده است. از نتایج مقاله حاضر می توان به این موضوع اشاره کرد که اپرت های پس از مشروطه به عنوان گونه جهان محلی شده اپرتِ غربی در ایران بوده اند. این گونه جهان محلی شده که «اپرت فارسی» نام گرفت، تحت تأثیر نفوذِ فرهنگی اپرت غربی، بخش مهمی از حیات موسیقایی ایران در سه دهه ابتدایی 1300 ه.ش را تشکیل داد.
بازتعریف اصطلاح بافت تاریخی
حوزههای تخصصی:
بافت تاریخی از واژگان مصطلح و پرکاربرد در ادبیات معماری است. این در حالی است که منظور از آن، حتی در نوشته های یونسکو و ایکوموس که اساساً سازمان های معطوف به شناسایی و حفاظت از آن هستند، از حدّ توصیف فراتر نرفته است. این یعنی بدون اینکه مشخص شود بافت تاریخی دقیقاً چیست، در موردش نظریه پردازی شده و حتّی شناسایی و از آنچه که هست، حفاظت می شود. و همه ی اینها با اعتماد به تصویر مبهمی از آن است که گمان می شود بین الاذهانی است. از این رو، این نوشتار در پی رفع این ابهام و تدقیقِ منظور از اصطلاحِ بافت تاریخی در قالب یک تعریف است. این گونه به جای وضع یک تعریف قراردادی از نزد خود، که روش رایج و صحیح در تعریف اصطلاحات است، تعریف بافت تاریخی با تدقیق تصویر مبهم موجود، حاصل می شود. بنابراین ابتدا واژگانی که در منابع، ویژگی های معرّف بافت تاریخی اند، استخراج و بر اساس محتوا دسته بندی شدند. سپس امکانِ تطبیقِ همجواری نظری شان هم بررسی شد تا هم ویژگی های معرّفِ جاافتاده از توصیفات پیدا و هم مشخص شوند که کدام یک از شروط تعریف را تامین می کنند؛ این چنین معلوم می شود در کجای تعریفِ جنس و فصل که کاراترین نوع تعریف بر اساس هدف نوشتار حاضر است، باید قرار گیرند. نتایج این بررسی نشان می دهد که بافت تاریخی میراث فرهنگی غیر منقول در قالب مجموعه اصیل و منسجم از فضاهای تاریخی است که فرآیند شکل گیری آن ادامه دارد، نسبت فضاهای تاریخ دورش به تاریخ نزدیک بیشتر و به طور بالقوه یا بالفعل مناسب زندگی روزمره است.
شناسایی و ارزیابی عوامل کالبدی مؤثر بر قابلیت حضورپذیری فضای باز مجتمع های مسکونی برای کودکان 3 تا 6 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
191 - 204
حوزههای تخصصی:
ضرورت تأمین مسکن انبوه، منجر به تمرکز بر توده ساختمانی و عدم توجه به قابلیت های فضای باز مجتمع مسکونی برای پاسخگویی به نیاز ساکنان شده است که کودکان به دلیل اهمیت بازی و تعامل با یکدیگر، بیشترین آسیب را از فضای باز طراحی نشده می بینند. لذا عدم شناخت قابلیت حضورپذیری فضا که موجب ایجاد محوطه های بدون برنامه شده، لزوم بازنگری در طراحی فضای باز مجتمع های مسکونی را ضروری ساخته است. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال است که عوامل کالبدی به چه میزان بر قابلیت حضورپذیری فضای باز مجتمع های مسکونی برای کودکان 3 تا 6 ساله مؤثرند و باهدف ارائه مدلی از ارتباط مؤلفه ها در پی دستیابی به میزان تأثیر هریک از عوامل کالبدی بر حضورپذیری فضای باز انجام شده است. این پژوهش ابتدا به روش کیفی و با استدلال منطقی به دنبال شناخت مفهوم حضورپذیری بوده و سپس مؤلفه های مستخرج در قالب 350 پرسشنامه بین مجتمع های منتخب شهر ساری مورد سنجش قرار داده شد. داده های آماری با نرم افزار Lertap تحلیل گردیده و به منظور بررسی میزان ارتباط بین مؤلفه ها در هریک از مجتمع ها از آزمون رگرسیون چندگانه در SPSS استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که حضورپذیری فضای باز توسط چهار عامل جهت گیری، خوگیری، خاطره انگیزی و یگانه پنداری قابل سنجش است و مؤلفه های کاراکتر مشخص مکان و تعلق مکان در یگانه پنداری، شفافیت فضایی و توالی نشانه ها در جهت گیری، فعالیت و رویدادها و معنای مکان در خاطره انگیزی و درنهایت شناخت حدود مکان و تغییرات کالبدی در خوگیری به ترتیب بیشترین تأثیر را بر قابلیت حضورپذیری فضای باز مجتمع های مسکونی دارند.
فرا روش مطالعات هنر عمومی و ارتباط آن با مکان سازی خلاق و فضای شهری شاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
3 - 18
حوزههای تخصصی:
امروزه با توسعه فضاهای شهری، اهمیت و نقش هنر عمومی در شهر به طور قابل توجهی در حال تغییر است و فعالیت های هنری و فرهنگی نه تنها باعث پیشرفت های زیبایی شناسی می شوند بلکه در مناطق فرسوده، شکل مکان سازی خلاقانه را به خود می گیرند و این فضاها در حال تبدیل شدن به یک مکان کلیدی برای پاسخگویی به نگرانی های اجتماعی و زیست محیطی پیرامون توسعه آینده شهر پایدار هستند. هدف این پژوهش تحلیل روش شناسی مطالعات انجام شده در حوزه هنر عمومی، مکان سازی خلاق و فضای شهری شاد و بررسی تنوع روش های تحلیل و آگاهی از نقاط ضعف روش شناسی موجود در نظام پژوهشی است. روش این پژوهش ترکیبی و از نوع کاربردی بوده و از فراروش مقاله های علمی پژوهشی موجود در"Google Scholar" به دلیل اعتبار بالا، دسترسی آسان به منابع علمی و تأثیرگذاری بین المللی، در بازه زمانی ۲۰۱۳- ۲۰۲۳ استفاده شده و با جست وجوی کلیدواژه های اصلی،۲۶ مقاله بعد از مراحل غربالگری انتخاب و بر اساس طبقه بندی لایه های پیاز پژوهش ساندرز به صورت جداگانه توسط نرم افزار Maxqda کدگذاری و یافته های این پژوهش مورد تحلیل قرار گرفته است. جریان اصلی روش شناختی فلسفه این پژوهش ها به مورد تفسیرگرایانه، جهت گیری این مطالعات از نوع کاربردی، ماهیت پژوهش توصیفی - تحلیلی روش تحقیق کیفی و راهبردها به نمونه موردی تعلق می گیرد که ارتباط قوی با اسناد آرشیوی دارد و بر رویکرد استقرایی استوارند. از سویی دیگر بیشترین فراوانی روش گردآوری اطلاعات، مصاحبه، روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوا و ابزار تحلیل کمی Google Maps و کیفی نرم افزار Zoom است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که روش های تحقیق متفاوتی برای ارزیابی ادراک جامعه، تجربه و تعامل با هنر عمومی و تأثیر آن بر مکان سازی خلاق و فضای شهری شاد وجود دارد که گاهی تخصصی و علمی نیست و مستلزم یک بازنگری و طبقه بندی سیستماتیک است که می تواند پنجره ای تازه بر روی تحقیقات آینده بگشاید و نتایج آن بینش هایی را ارائه می دهد که ضروری به نظر می رسد.
عوامل شکل دهنده به معماری نمای حیاط خانه های تاریخی قاجاریه (مورد پژوهی: شهر قزوین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
۵۰-۳۳
حوزههای تخصصی:
معماری نمای خانههای تاریخی درونگرای فلات مرکزی ایران بیشتر در حیاط میانی جلوهگر شده است. به نظر میرسد در شکلگیری معماری نمای حیاط خانههای تاریخی قاجاریه، عوامل موثر گوناگونی وجود دارد که ضروریست به گونهای همه جانبه شناسایی و از جهت تاثیر بالا تا اندک، ردهبندی شوند.
پژوهش به دنبال این است که چه عاملها و زیرعاملهایی در شکلگیری معماری نمای حیاط میانی خانههای تاریخی دوره قاجار در آب و هوای گرم و خشک فلات مرکزی ایران (با مطالعه موردی شهر قزوین) تاثیرگذارند؟ ردهبندی این عاملها و زیرعاملها در شکلگیری معماری نمای حیاط بر حسب میزان تاثیر چیست؟
این پژوهش بنیادی در پاسخ به پرسش کلان به صورت پیمایش نظریههای پایه و بازدید میدانی از خانههای تاریخی قاجاریه شهر قزوین و گفتگوی محلی و گفتگو با نخبگان صورت گرفته است. در پاسخ به پرسش جزیی برای ردهبندی میزان تاثیر هر یک از عوامل و زیرعاملها از روش دلفی و بر پایه دیدگاه کارشناسان و متخصصان آشنا با معماری خانه قاجاریه و نما بهره گرفته شده است. در ادامه یک الگوی نظری پیشنهاد شد و در مورد پژوهی ده خانه تاریخی قاجاری قزوین این الگو مورد بازخوانی و آزمون قرار گرفت.
در شکلگیری معماری نمای حیاط خانههای قاجاریه ایران، هشت عامل اصلی و سی و سه زیرعامل شناسایی شد. هشت عامل اصلی به ترتیب تاثیرگذاری شامل: اقتصادی، اقلیمی، فناوری ساخت، فرهنگی-اجتماعی، زیباییشناسانه، فضایی، سیاسی و شهرسازی میشود. هر یک از این عوامل به نسبتی در شکلگیری معماری نمای حیاط میانی موثر بودهاند. با توجه به دیدگاه متخصصین و نظریههای پایه و آزمون الگوی نظری ارائه شده، موثرترین، «عامل اقتصادی» و کم تاثیرترین، «عامل شهرسازی» است. در ردهبندی سی و سه زیرعامل موثر، موثرترین زیرعامل «تابش» و کم تاثیرترین زیرعامل، «معماری شهری» تشخیص داده شد.
تشخیص دانه های عملکردی مجموعه شمسیه یزد با استناد به وقفنامه جامع الخیرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۴)
77 - 99
حوزههای تخصصی:
مجموعه شمسیه واقع در محله چهارمنار یزد، اثر منحصربه فردی ست که علاوه بر بقایای کالبدی، شواهد متنی مهمی درخصوصش به جای مانده است. بااین وجود هنوز ابهاماتی درخصوص آن، به خصوص موقعیت اجزای عملکردی و کالبدی آن ازجمله خانقاه و دارالسیاده وجود دارد. وقفنامه جامع الخیرات که به سفارش واقفین این مجموعه نوشته شده، حاوی اطلاعات ارزشمندی درخصوص شمسیه، ازجمله اجزاء عملکردی آن است. نگارندگان این مقاله، یکی از مهم ترین کلیدهای حل ابهامات درخصوص این مجموعه را بازخوانی دقیق جامع الخیرات می دانند. این پژوهش درصدد است با بازخوانی جامع الخیرات و بررسی دقیق ارجاعات این متن به مجموعه شمسیه، به این پرسش پاسخ دهد که دانه های عملکردی این مجموعه مرکب از کدام اجزاء اصلی و فرعی بوده است؟ و مطابق این وقفنامه، چه می توان از نسبت کالبدی این اجزاء و عملکرد ها فهمید؟ روش این پژوهش تفسیری تاریخی است و با مداقه در سلسله ارجاعات متنی وقفنامه و بررسی فرضیات برآمده از آن ها ، اجزاء مجموعه و موقعیتشان را به دست می آورد. این فرضیات با کمک شواهد متنی دیگر آن دوره و شواهد کالبدی باقیمانده مورد صحت سنجی عمیق تر قرار می گیرد. مقاله نتیجه می گیرد که مجموعه شمسیه یزد – که از آن با نام «ابواب الخیر» نیز یاد شده - متشکل از ۳ جزء اصلی به انضمام ۲ جزء مکمل بوده است که شامل مدرسه، خانقاه، دارالسیاده می شده و بیت الادویه و دارالکتب، دو جزء مکمل مدرسه بوده اند. همچنین طبق متن وقفنامه مدرسه و خانقاه به لحاظ کالبدی به یکدیگر مربوط و متصل بوده اند، درحالی که دارالسیاده کالبدی جدا داشته است.
شناسایی نحوه اثرگذاری ابعاد بیوفیلیکی شهر رامسر بر ادراک کیفیت زندگی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۹
95-112
حوزههای تخصصی:
با توجه به رشد بحرانهای محیط زیستی در دو دهه گذشته در سکونتگاههای انسانی بهطورکلی و در شهرها بهطور خاص، اندیشمندان و پژوهشگران حوزههای علوم محیطی در پی رویکردها و راهکارهایی بودهاند که موجب ارتقاء زیست پذیری در شهرها شود. یکی از فراگیرترین این رویکردها، که در راستای رسیدن به ابعاد محیط زیستی توسعه پایدار شهری ارائهشده، برگشت انسان به طبیعت یا بیوفیلیک بوده است. بااینوجود، پژوهش منسجم و جامعی در راستای چگونگی اثرگذاری این مفهوم بر زیست پذیری و کیفیت زندگی شهری صورت نپذیرفته است. در همین راستا، این پژوهش با هدف شناسایی نحوه اثرگذاری ابعاد بیوفیلیک بر ادراک افراد در شهرها از کیفیت زندگی خود انجام شد. بدین منظور، پس از مرور دو مفهوم بیوفیلیک در شهرها و همچنین کیفیت زندگی شهری، مدل مفهومی پژوهش تبیین شد و با استفاده از پیمایش پرسشنامهای در شهر رامسر در شمال ایران، موردبررسی قرار گرفت. نمونه مورد مطالعه شامل 384 نفر از شهروندان رامسر بر اساس فرمول کوکران بوده است. دادههای بهدستآمده با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری در نرمافزار Smartpls2 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که سه عامل "کالبد"، "سازمانهای طبیعت محور" و "نگرشها و آگاهیهای طبیعت محور" بهعنوان معنادارترین عوامل طبیعت محور در اثرگذاری بر کیفیت زندگی شهروندان رامسر طی سازوکار ویژهای مؤثر واقعشدهاند. از بین بردن تناسبات و عناصر طبیعی در سالهای اخیر توسط ساختوسازهای بیبرنامه و ناهماهنگی موجود بین کالبد و عناصر طبیعی در این شهر ازنظر شهروندان بهعنوان اصلیترین دلیل کاهش کیفیت زندگی در این شهر شناختهشده است. با توجه به ذهنیت شهروندان، فراگیر شدن نگرشها و آگاهیهای بیوفیلیکی موجب خواهد شد تا اولویتهای حکمروایی در شهرها تغییر پیدا کرده و توجه به طبیعت افزایش پیدا کند. همچنین، وجود نگرشهای و آگاهیهای بیوفیلیک در بین شهروندان موجب خواهد شد تا آنها به سلامت خود توجه کنند و در مجموع در این فرایند بهطور تدریجی سطح کیفیت زندگی شهروندان نیز تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
واکاوی عناصر ادراک بصری در معماری اسلامی با رویکرد تداعی گری ذهنی
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷)
107 - 123
حوزههای تخصصی:
معماری اسلامی با زبان بی بدیل خود، از دیرباز به عنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای ارتباطی و انتقال مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و مذهبی بوده است. مقاله حاضر با ارزیابی جامع متغیرهای مشتق از معماری اسلامی از جمله تقارن، تمرکز، ترکیب و تکامل، به بررسی تأثیر این متغیرها بر میزان تداعی گری و به یادماندنی بودن بناهای معماری اسلامی می پردازد. در این پژوهش، با ترکیبی از روش کمی و کیفی که شامل پرسش نامه ای تصویری بود، به واکاوی نظرات آزمودنی ها منطبق بر فرم های ادراک بصری و تحلیل آن ها پرداخته شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده های پرسش نامه نشان می دهد که ترکیب سه شکل ایستا با یکدیگر دارای بیشترین میزان به خاطرسپاری و تداعی گری (82%) است یا به طور خاص و در حالت (کلیت نامتقارن و حضور خردتقارن ها). اگرچه این عامل از ارزش ویژه نسبتاً کمی برخوردار است؛ اما درصد به خاطر سپاری آن بیشتر از حد انتظار (70%) بدست آمده است. نتایج این پژوهش می تواند در طراحی بناهای جدید معماری با کاربری های مختلف و درک بهتر از تأثیر آن بر ذهن و روان انسان مؤثر باشد.
پژوهشی در آموزش سنتی هنر در آئین فتوت و فتوت نامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع مقاله پیش رو این است که در آئین جوانمردان، چگونه استاد با ذوق و سلیقه ی خود، کارگاه را محل پرورش و رشد شاگردان و نونهالان و ترغیب آنان به فراگیری فنون و حرفه ها قرارمی دهد. و از میان شاگردان، استادان کارکشته ی آینده پا به عرصه کار می گذارند که به رونق و ترویج صنف مورد نظر می انجامید. فتوت نامه ها ارتباط حرفه با اعتقادات و مفاهیم مذهبی و اصول اخلاقی رایج را شکل می دادند و آن را مستحکم و نقشه راه به استادی نائل آمدن شاگرد را نیز، تبیین می کرد. مسئله این مقاله آن است که نظام آموزش سنتی در فتوت نامه ها بر چه موازینی تکیه دارد؟ جایگاه استاد و شاگرد در نظام سنتی استاد-شاگردی حرفه های جوانمردان و فتیان چگونه است؟روش پژوهش این مقاله، برمبنای شیوه کیفی بوده و با مطالعه مطالب کتابخانه ای و کاوش در فتوت نامه ها انجام پذیرفته است. هدف این مقاله بررسی چرایی و چگونگی آموزش سنی نزد جوانمردانی است که در حرفه های بازار فعالند. تبیین مبانی نظری نظام اموزش سنتی و سازوکار متداول در گردش کار نزد استاد و شاگر در کارگاه های سنتی.دستاورد این مقاله در جریان آموزش و پرورش شاگرد در نظام سنتی با پژوهش در فتوت نامه ها و رساله های اخوان الصفا به نتیجه می رسد و اذعان می دارد که در آئین فتوت شیوه ی شوالیه گری معنوی و مراتبی چهارگانه ا ی در آموزش فنون و صنایع وجود داشته است.
تجربه زیباشناختی حافظ به مثابه تجربه معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه زیباشناختی و ماهیت و ابعاد آن از دغدغه های مهم اندیشمندان فلسفه هنر و زیبایی شناسی در گفتگوهای معاصر است که نقطه ثقل توجه در اغلب توغلات در این زمینه، به هنرمند و محمل ظهور تجربه زیباشناختی او یعنی اثر هنری اختصاص دارد. مسئله اصلی پژوهش حاضر، بررسی ماهیت تجربه خاص زیباشناختی ظهور یافته در آثار حافظ است. از آنجا که حافظ از صنادید اصیل و بی مثال عرصه هنر این سرزمین و در عین حال، به عقیده بسیاری، لسان الغیب و دارای دریافت های ربانی است، مختصات تجربه زیباشناختی وی با هدف تنویر نقش عرفان و معنویت در تعالی نگاه زیباشناختی هنرمندان، دارای اهمیت پژوهشی است. برهمین مبنا پرسش پژوهش حاضر این است که تجربه زیباشناختی حافظ با توجه به بستر عرفانی ادراک او دارای چه ابعادی بوده و چگونه قابل تبیین است؟ مسئله مذکور از طریق منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی تحلیلی و مبتنی بر آرای صاحب نظران عرصه زیباشناسی، ادبیات و عرفان مورد مداقه قرار گرفته و یافته ها حاکیست، نظر به سه مقوله موجود در فرایند تجربه زیباشناختی، یعنی گستردگی و عمق ادراکات، حضور عاشقانه در جهان و قرب به هستی و مراتب آن، و قرابت معنادار و عمیق این سه مفهوم با شرایط وحدت تبیین شده در عرفان اسلامی که در جان جهان جریان داشته و در ابیات حافظ و نوع نگاه زیباشناختی او نیز ساریست، می توان تجربه زیباشناختی شاعر را به یمن یگانگی تام با حقیقت واحد، صورتی از تجربه ای معنوی دانست. حافظ تمام امور جهان را به منزله پدیدارهای خوش منظری ادراک می کند که تنها در خدمت حکایت از رخ واحد حق بوده و سراسر از او می سرایند و از همین رهگذر سطح عالی وحدت عرفانی وی در تلاقی با تجربه زیباشناختی هنرمندانه، موجد صورتی صبیح از تجربه زیباشناختیِ معنوی است.
واکاوی مفهوم جوامع محصور در تعاریف موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
۶۳-۳۹
حوزههای تخصصی:
جوامع محصور به عنوان الگوهای جدید سکونتگاهی، مفاهیمی همچون انزوای محیطی و اجتماعی، محصوریت، کنترل دسترسی، خدمات و امکانات، همگنی اجتماعی، کیفیت زندگی، حریم خصوصی، امنیت و گروه اجتماعی خاصی از مردم را به همراه داشته و بازتاب دهنده تغییرات ساختاری در شهرهای معاصر هستند برخی مطالعات نشان می دهد که رشد جوامع محصور، می تواند به افزایش تفکیک اجتماعی و فضایی منجر شود. . پژوهش حاضر به بررسی جوامع محصور و تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و فضایی آن ها در محیط های شهری می پردازد. روش تحقیق استفاده شده ترکیبی از روش های توصیفی تحلیلی و استنادی است. در این پژوهش به بررسی تطبیقی تعاریف و دسته بندی های مختلف از جوامع محصور و تحلیل ویژگی ها و پیامدهای این نوع جوامع پرداختیم . از تعاریف و ویژگی ها، مولفه های جوامع محصور به دست آمد که این مولفه ها در پنج جنبه کالبدی – فضایی، عملکردی، معنایی، مدیریتی -اقتصادی-حقوقی و جمعیت شناختی – اجتماعی دسته بندی شدند و باتوجه به فراوانی این مولفه ها در تعاریف و آزمون خبرگی به بازتعریف مفهوم جامعی برای جوامع محصور پرداخته شد. در این میان با ارزیابی تاریخچه و ویژگی های جوامع محصور در کشورهای مختلف، سعی گردید تا دید وسیع تری نسبت به این جوامع به وجود بیاید. اهمیت جوامع محصور بیشتر به جنبه های کالبدی – فضایی بستگی دارد و این موضوع بیانگر تفکیک این جوامع از دیگر نقاط شهری است که با ماهیت این جوامع در ارتباط است.
تعیین ویژگی های برنامه ریزی و مدیریت شهری کارآمد در کنترل تغییرات اقلیمی (نمونه مورد مطالعه: شهرداری مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
79 - 92
حوزههای تخصصی:
مهم ترین سیستمی که تغییرات اقلیمی را مدیریت می کند، شهرداری از طریق سیستم شهرسازی است. به همین دلیل باید مشخص شود که این سیستم دارای ویژگی های لازم در این زمینه است یا خیر. به همین منظور، این بررسی برای ارزیابی سیستم برنامه ریزی شهری شهرداری مشهد به انجام رسید. روش از نوع توصیفی-اکتشافی انتخاب گردید. وضعیت شهرداری مشهد در ارتباط با به کارگیری عوامل موثر در کنترل تغییرات اقلیمی با نمونه ای در حد 385 نفر، ارزیابی شد. داده های بخش کیفی با نرم افزار Atlas.tiv و شیوه شناسه گذاری تحلیل گردید. نتایج نشان داد که در این زمینه، مجموعاً 30 عامل ذی نقش هستند که مهم ترین آنها آینده نگری، مدیریت هوشمند و زیرساخت تکنولوژیک می باشند. نتایج مرحله دوم مشخص کرد که ده گروه اصلی در این حوزه اثرگذاری مشخص و مستقیمی دارند. چنانچه این عوامل به طور دقیق در مدیریت و برنامه ریزی شهری مدنظر قرارگیرند، ممکن است بخش زیادی از پیامدهای نامناسب تغییرات اقلیمی کنترل و مدیریت گردد.
سیر تحول خانه های تاریخی کلانشهر تبریز از منظر ادارک بصری (نمونه موردی: خانه های دوره قاجار تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانه های دوره ی قاجار تبریز از زیباترین خانه های تاریخی تبریز محسوب می شوند. زیبایی شناسی این خانه ها نه تنها صوری و ظاهری است بلکه توده ای از زیبایی شناسی معنایی و عملکردی پشت ظاهر این خانه ها نهفته شده است. هدف: تحقیق حاضر با هدف تبیین و بررسی مولفه های تاثیرگذار در زیباشناسی کارکردی خانه های تاریخی تبریز در دوره قاجار است روش شناسی تحقیق: این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی، روش کیفی و با استفاده از مصاحبه مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش دو نوع جامعه آماری وجود دارد. یکی خانه های دوره قاجار تبریز که بصورت طبقه ای از بین 14 خانه مشهور قاجاری تبریز 4 مورد انتخاب شده اند. و دوم اساتید و خبرگان در زمینه معماری و میراث تاریخی شهر تبریز که 135 نفر می باشد که 16 نفر بصورت گلوله برفی و تصادفی انتخاب شدند. برای تحلیل خانه ها در رابطه با زیبایی شناسی از روش تفسیری-تاریخی و برای مصاحبه هم بصورت نیمه ساختاری با افراد متخصص از اساتید و خبرگان تبریز در زمینه های مرتبط با معماری این خانه ها انجام شد، مصاحبه ها با استفاده از ضبط صوت انجام گرفته است. صوت پاسخ دهندگان با استفاده از نرم افزار تحلیل داده های کیفی "مکس کیودیای" به کمک رایانه، کدبندی شده است و پس از بررسی سیر تحول خانه های تاریخی کلانشهر تبریز از منظر ادراک بصری، به بررسی تاثیر عوامل کارکردگرایی، زیبایی شناختی و معناشناختی بر ادراک بصری این خانه ها پرداخته شد. به این منظور از مدلسازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده گردید. داده های این بخش توسط پرسشنامه ای محقق ساخته مشتمل بر 25 سوال (مولفه کارکرد گرایی 5 سوال، مولفه زیبایی شناختی 5 سوال، مولفه معناشناختی 5 سوال و ادراک بصری 10 سوال) میان 100 نفر (مطابق فرمول کوکران) از اساتید و خبرگان مرتبط با موضوع تحقیق تهیه شد. قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده مورد مطالعه شهر تبریز است. یافته ها: یافته های حاصل از تحقیق نشان داد که زیبایی شناسی خانه های قاجاری بصورت کارکردی، بصورت کالبدی، فرمی، ساختاری و کارکردی- اجتماعی و رابطه با طبیعت متجلی می گردد. مهم ترین نمودهای این دوره در قالب سه سبک و دوره صرفاً عملکرد (تهی از پرداخت به ز یبایی شناسی)، زیبایی شناسی تقلیدی و زیبایی شناسی همراه با زیبایی شناسی عملکردی پدیدار می شود.. نتایج: نتایج نشان می دهد که عوامل زیبایی شناسی در بستر کالبد و کارکرد همخوانی با عرف و فرهنگ بومی، مصالح بومی و توجه به نیازهای تمام اعضای خانواده و انعطاف پذیری جلوه گر شده است و سیر تحول خانه های تاریخی تبریز در مسیر زیبایی شناسی (کارکردی، عملکردی) است.
سنگ قبرهای صفوی و قاجاری روستای استرک کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۶
225 - 248
حوزههای تخصصی:
استرک روستایی باستانی در کاشان است که بنابر کاوش های باستان شناختی، سابقه زندگی در آن تا عصر آهن امتداد دارد. در قبرستان قدیمی این روستا نزدیک به چهل سنگ از دوران صفوی و قاجاری باقی مانده است. این سنگ قبرها متعلق به سده یازدهم تا چهاردهم هجری است که در بیشتر آن ها به جز کتیبه نام متوفا و تاریخ وفات، کتیبه های دینی شامل عبارت های قرآنی و شعارها و ادعیه شیعی و اشعار فارسی به چشم می خورد. هدف اصلی این مقاله، بررسی نقوش و خوانش کتیبه ها و تحلیل محتوای آن هاست. این پژوهش به دو صورت مشاهده ای و اسنادی انجام شده است. این پژوهش با روشی تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که سنگ قبرهای صفوی تا قاجاری قبرستان قدیم استرک به لحاظ فرمی و نقوش دارای چه ویژگی هایی است و در کتیبه های آن، چه محتوای دینی و فرهنگی بازتاب یافته است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که در سنگ قبرهای سده یازدهم که عموماً به صورت صندوقی و طرح سرو است، صلوات کبیره و آیت الکرسی کار شده است. در سده دوازدهم که سنگ ها به صورت تخت قدی است، آیت الکرسی حذف و فقط صلوات کبیره کتیبه کاری شده است. در سده سیزدهم با نوعی از سنگ قبر قدی روبه رو هستیم که دارای نقوش گیاهی و حیوانی است. سرو و محراب این دسته سنگ ها ملهم از نقوش سده یازدهم این مزار است، اما در آن مرغ و مار نیز کار شده است، کتیبه های صلوات کبیره نیز جای خود را به نمونه های جدیدتر شعارهای شیعی و اشعار فارسی رثا داده است. شعر فارسی در سنگ قبرهای سده چهاردهم چشمگیر است. در برخی از این سنگ قبرهای کوچک نقوش آینه، شانه و تسبیح کار شده است. این سنگ قبرها تصویری از وضعیت دینی و فرهنگی یک آبادی شیعی در دوران صفوی و قاجاری را به تصویر کشیده و نشان می دهد که در طول این چند قرن سنگ قبرها کوچک تر و نقوش آن ساده تر شده و کتیبه های دینی جای خود را به اشعار فارسی شخصی و غیردینی داده است.
پژوهشی در خاستگاه نمادین نقوش سرو و گلدان در پُشتی های معاصر ایل سنگسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
۵۰-۳۳
حوزههای تخصصی:
بافت فرش در ناحیه سنگسر به دلیل زندگی چادرنشینی، قدمتی کهن دارد. بافندگان سنگسری فرش های متنوعی را در ابعاد مختلف با طرح هایی همچون چهارفصل، لچک وترنج، زیرخاکی، بته ای، محرابی، تابلوفرش و مواردی مانند این ها، براساس نقشه و یا با الگوبرداری از پشتِ فرش های شهری در ابعاد مختلف، می بافند. در میان بافته های سنگسری، فرشی در ابعاد کوچک با نقوش متنوع جانوری و گیاهی بافته می شود که پُشتی نام دارد. نقوشی که بر روی پُشتی ها بافته می شود برخلاف آنچه در بین ایلات و عشایر مرسوم است، برگرفته از عناصر و تزیینات شهری است که مواردی مانند سرو، گلدان، محراب، گوزن، آهو یا پرنده را شامل می شود. بنابر آنچه بیان شد، سؤال های مطرح در پژوهش این است که بافندگان ایل سنگسر چه نوع ترکیب هایی از این نقش مایه ها را بر روی پُشتی های عشایری و روستایی ایجاد می کنند؟ و خاستگاهِ نمادین نقوش پُشتی های ایل سنگسر مربوط به کدام منطقه یا دوران تاریخی است؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعه میدانی و اسنادی صورت گرفته است. هدف از انجام آن، دستیابی به خاستگاه نقوش موجود در پُشتی های سنگسری است. یافته ها نشان می دهند الگوی اصلی این نقش، گلدان بوده که عموماً با سه گلدان بافته شده اما تعداد و اندازه سرو متغیر بوده است. بقیه نقوش، جانبی بوده و به تناسب کم و زیاد شده اند. اولین نمود سرو و گلدان، در یک نقشِ برجسته آشوری مشاهده شده که بعدها در دوره هخامنشیان و بعد از اسلام در هنرهای مختلف به ویژه فرش در دوره صفوی، از آن استفاده شده است. نقش مایه گوزن و پاژن در آثار یافت شده از عیلام، املش، حسنلو، زیویه، لرستان، کلاردشت و هنرهای سکایی و هخامنشی نیز، به کار رفته است. الگوی نقش مایه جانوری در کنار درخت زندگی، از تمدن سومری تا عصر قاجار در آثار صناعی دیده می شود. این احتمال که بافندگان عشایری و روستایی سنگسر به این الگوها دسترسی داشته اند بسیار کم است. شاید با تأثیرپذیری از مناطق شهرهایی همچون اصفهان، کاشان یا کرمان، این نقوش در بافته هایشان رواج یافته است. این نیز ممکن است که بافندگان عشایری و روستایی ساکن در این نواحی، الگوی اصلی به ویژه نقش گوزن و قوچ را در مناطق خود یا جنگل های استان مازندران دیده و به طراحان مناطق شهری مورد اشاره، سفارش داده اند.
سناریوی آینده مطلوب در تجاری سازی پژوهش های مقطع کارشناسی ارشد فرش دانشگاه هنر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
۳۲-۱۷
حوزههای تخصصی:
توجه به پژوهش های انجام شده در حوزه فرش دستباف و تجاری کردن آن ها، مسئله ای است که باید در اولویت برنامه ریزان آموزشی قرار بگیرد. رویکرد آینده پژوهی می تواند زمینه ساز این امر مهم باشد. این پژوهش سعی دارد به شناسایی آینده مطلوبی که در اثر تجاری سازی پژوهش ها در سطح جامعه برای دانشگاه و صنعت فرش دستباف در بازارهای هدف به وجود می آید، بپردازد. در راستای دستیابی به این هدف، این پرسش اصلی مطرح می شود که آینده مطلوب در جهت تجاری سازی و پیاده سازی پژوهش های مقطع کارشناسی ارشد فرش دانشگاه هنر اصفهان چیست و چه کمکی می تواند به صنعت فرش دستباف در بازارهای هدف بکند؟ پژوهش حاضر به لحاظ هدف، توسعه ای و به لحاظ روش آینده نگاری از نوع تحلیل روند و سناریونویسی است که در انتخاب پیشران های اصلی از روش عدم قطعیت استفاده شده است. جامعه موردمطالعه در این پژوهش، خبرگان، دانشجویان، و فارغ التحصیلان در دانشگاه هنر اصفهان بین سال های 1394 لغایت 1398 است. این پژوهش جزو پژوهش های آمیخته یا ترکیبی است که نمونه های انتخابی بخش کمی، به صورت احتمالی برمبنای جدول کرجسی و مورگان 40 نفر محاسبه شد. روش نمونه گیری در مباحث کیفی، به صورت هدفمند موردی نمونه شاخص و به بر مبنای اشباع نظری 15 نفر از خبرگان آموزش عالی فرش بوده اند. اطلاعات و داده های موردنیاز این پژوهش به کمک ابزار پرسش نامه و مصاحبه غیرسازمان یافته جمع آوری شده است. نتایج این پژوهش منجر به شناسایی چهار پیشران مهم و کلیدی، شامل پرورش نیروی متخصص در حوزه تجاری سازی، به کارگیری یک تیم حرفه ای در دانشگاه به امر تجاری سازی، ایجاد هسته های علمی در جهت تجاری سازی پژوهش ها، ارتقاء دانش فنی ارکان دانشگاهی در حوزه تجاری سازی پژوهش ها و ارائه سناریو آرمانی در ارتباط با تجاری سازی و کاربردی کردن پژوهش های تجاری نوشته شده در این حوزه، در سطح جامعه شد، به طوری که راه ها و روش های پربازده و آسانی برای تجاری سازی این پژوهش ها پیشنهاد شد، تا با اجرایی سازی آن ها آینده ای مطلوب برای این هنر-صنعت رقم بخورد.