فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۱٬۴۴۸ مورد.
۸۸۱.

تاثیر هشت هفته تمرینات جودو بر ایمنی هومورال جودوکاران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ایمنی هومورال جودوکاران جوان تمرینات جودو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۲۹ تعداد دانلود : ۳۲۰۴
هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات جودو روی ایمنی هومورال جودوکاران جوان بوده است. بدین منظور، تعداد 24 نفر جودوکار سالم (سن 5/1± 41/ 21 سال، قد 61/3± 5/178 سانتی متر، وزن 67/7 ± 5/75 کیلوگرم) به صورت داوطلبانه در پژوهش حاضر شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (12 نفر) و تجربی (12 نفر)، تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هفته ای چهار جلسه و هر جلسه به مدت دو ساعت تمرینات اختصاصی جودو را انجام دادند، اما آزمودنی های گروه کنترل در طول این مدت هیچ نوع فعالیت بدنی را انجام ندادند. به منظور بررسی سطوح ایمونوگلوبولین های سرم (IgG, IgA, IgM)، در سه نوبت قبل از تمرینات جودو (11)، پس از پایان تمرینات جودو (12) و پس از پایان یک هفته دوره بازیافت (13)، نمونه گیری خونی انجام گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده ها از روش مدل خطی و t همبسته در سطح معنی داری (05/0 p<) استفاده شد. نتایج نشان داده است که در جودوکاران گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل، پس از پایان تمرینات جودو (12)، غلظت IgG سرم به طور معنی داری افزایش یافت (001/0= P)، در حالی که غلظت های IgA و IgM سرم کاهش معنی داری داشتند (001/0= P)، اما در پایان دوره بازیافت (13)، غلظت ایمونوگلوبولین های سرم به طور معنی داری به مقادیر پایه برگشت کردند (001/0= P). در مجموع، این یافته ها نشان می دهند که تمرینات جودو موجب ایجاد تغییراتی در دستگاه ایمنی هومورال جودوکاران جوان می شود که آن احتمالاً می تواند به دلیل شدت، مدت و نوع تمرینات جودو، تغییرات ترکیب بدن و تبادلات پروتئین های پلاسمایی باشد. همچنین این تغییرات می تواند پیش آگاهی مناسبی برای مربیان و جودوکاران جوان در تدوین برنامه های تمرینی بر پایه دستگاه ایمنی باشد.
۸۸۲.

عوامل همبسته با کوه گرفتگی حاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هیپوکسی اشباع اکسیژن خون سرخرگی کوه نوردی کوه-گرفتگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸۰ تعداد دانلود : ۶۹۹
هدف از این پژوهش یافتن عوامل مرتبط با بروز کوه گرفتگی حاد (AMS) است. بدین منظور، 218 کوه پیمای داوطلب زن و مرد (سن: 9/10±0/37 سال) در ارتفاع 4200 متری بررسی شدند. پس از گذشت 5/0 تا 2 ساعت از ورود آزمودنی ها به این ارتفاع، اشباع اکسیژن خون سرخرگی آنها در شرایط استراحت (SPO2%) اندازه گیری شد. پس از تلاش برای صعود به قله، بدترین نشانه های AMS آزمودنی ها مجدداً طی اقامت در ارتفاع 4200 متر، با استفاده از پرسشنامه لیک لوییس ثبت شد. آزمون مربع کای نشان داد آزمودنی-هایی که مستعد ابتلا به AMS نبودند (001/0>p)، در طول سال، دست کم سه شب را در ارتفاع بالاتر از 3000 متر سپری کرده بودند (01/0>p)، سابقه صعود به ارتفاع بالاتر از 5000 متر داشتند (001/0>p) و طی 2 ماه پیش از صعود، دست کم یک بار به ارتفاع بالاتر از 3000 متر صعود کرده بودند (05/0>p). همچنین، این افراد در بدو ورود به ارتفاع 4200 متری، SPO2% بالاتری داشتند (001/0>p) و بروز AMS در آنها، به طور معنی داری کمتر از سایر آزمودنی ها بود. سن، جنس، جرم بدن، شاخص توده بدنی، حجم تمرینات بدنی در هفته و سرعت صعود، ارتباط معنی داری با بروز AMS نداشت. در نتیجه، بالاتر بودن SPO2% در بدو ورود به ارتفاع، سازگاری پیشین با ارتفاع، و سابقه صعود به ارتفاعات، عواملی هستند که احتمال بروز AMS را در کوه پیمایانی که قصد صعود به ارتفاعات بالاتر از 4000 متر دارند، کاهش می دهند.
۸۸۳.

تأثیر دوازده هفته تمرین مقاومتی با شدت متوسط بر اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات طی یک فعالیت زیر بیشینه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین با وزنه سوخت چربی سوخت کربوهیدرات اسید چرب شاخص مقاومت انسولین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹۰ تعداد دانلود : ۵۸۶
برای مطالعه تأثیر 12 هفته تمرین مقاومتی فزاینده بر اکسیداسیون چربی و کربوهیدرات و همچنین سطوح استراحتی گلیسرول، اسید چرب آزاد، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت انسولین، 20 مرد سالم داوطلب (سن 1/2±8/26، شاخص توده بدنی 6/2±1/23 کیلوگرم بر مترمربع، درصد چربی 9/2±4/14) به طور تصادفی به دو گروه تمرین و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین یک برنامه مقاومتی را به مدت 12 هفته، سه جلسه در هفته اجرا نمودند و گروه کنترل در هیچ گونه فعالیت ورزشی شرکت نکردند. برنامه تمرینی شامل سه سِت 10 تکراری برای هشت حرکت با وزنه با شدت های 55، 65، و 75 درصد یک تکرار بیشینه (به ترتیب چهار هفته اول، دوم و سوم) بود. قبل و بعد از تمرین، شاخص های مورد نظر، با روش های استاندارد اندازه گیری شد. نتایج، تفاوت معنی داری بین داده های سوخت چربی در دو گروه نشان نداد (294/0=p ,09/1- =18t). مقایسه جداگانه داده های قبل و بعد از دوره تمرین در هر گروه، تغییر معنی داری در سوخت چربی نشان نداد (گروه تجربی 339/0=p ,03/1=9t و گروه کنترل 640/0=p ,49/0- =9t). سوخت کربوهیدرات در گروه تمرین، در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (001/0.=p ,30/4 =18t). تمرین مقاومتی، تأثیر معنی داری بر سطوح استراحتی NEFA (55/0 =p ,62/0=13t)، گلیسرول (564/0=p ,591/0=18t) و شاخص مقاومت انسولین (07/0=p , 02/2-=18t) نداشت. بر این اساس می توان گفت 12 هفته تمرین مقاومتی سبب کاهش سوخت کربوهیدرات، طی فعالیتی با شدت متوسط می شود، اما بر اکسیداسیون چربی و همچنین مقاومت انسولین تأثیری ندارد.
۸۸۴.

اثر تمرین هوازی حین همودیالیز بر کیفیت خواب و التهاب سیستمیک در بیماران همودیالیزی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کیفیت خواب همودیالیز تمرین هوازی پروتئین واکنش دهنده C

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۹۵ تعداد دانلود : ۹۳۴
بی خوابی و التهاب مزمن در مرحله آخر نارسایی کلیوی متداول است. برای پاسخ به این سؤال که آیا تمرین هوازی حین همودیالیز می تواند کیفیت خواب و التهاب سیستمیک را در بیماران همودیالیزی بهبود بخشد یا خیر، 14 بیمار همودیالیزی (سن=23/10±35/51 سال، شاخص توده بدن= 58/2±5/22 کیلو گرم بر مترمربع) به طور تصادفی به گروه های تمرین هوازی (7 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین در یک برنامه تمرین هوازی 8 هفته ای حین دیالیز شرکت کردند (سه روز در هفته و هر جلسه حدود 60 دقیقه). شدت برنامه تمرین بر اساس مقیاس درک فشار بورگ بین 12 تا 16 بود. کیفیت خواب بر اساس شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ (PSQI)، مقدار پروتئین واکنش دهنده C (شاخص التهاب سیستمیک) و آمادگی قلبی تنفسی، قبل و بعد از مداخله اندازه گیری شد. تمرین هوازی حین دیالیز شاخص کیفیت خواب و ظرفیت قلبی-تنفسی را در بیماران همودیالیزی بهبود بخشید (05/0P<). به طور همزمان، غلظت پروتئین واکنش دهنده C در پاسخ به تمرین هوازی کاهش یافت (05/0P<). در نتیجه، 8 هفته تمرین هوازی حین دیالیز باعث بهبود کیفیت خواب و آمادگی قلبی تنفسی در بیماران همودیالیزی شد و این بهبودی با کاهش سطوح پروتئین واکنش دهنده Cهمراه بود.
۸۸۵.

تاثیر سه نوع برنامه گرم کردن با حرکات پویا، کشش پویا و ماساژ بر میزان توان انفجاری دوندگان مرد سرعتی

۸۸۶.

تراکم مواد معدنی استخوان های اندام های فوقانی و تحتانی در دوچرخه سواران نخبه مرد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تراکم مواد معدنی استخوان دوچرخه سوار نخبه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱۴ تعداد دانلود : ۶۲۲
فعالیت های بدنی تأثیرات یکسان و همانندی روی بافت استخوانی ندارند. تحقیقات نشان می دهند که فعالیت هایی که تحمل کننده وزن بدن هستند، باعث افزایش تراکم مواد معدنی استخوان ها (BMD) می شوند، در حالی که در رابطه با ورزش هایی که تحمل کننده وزن بدن نیستند (مانند دوچرخه سواری و شنا) نتایج، ضد و نقیض است. بنابراین، هدف تحقیق حاضر بررسی BMD استخوان های ناحیه کمر، ران و ساعد در دوچرخه سواران حرفه ای است. بدین منظور تعداد 29 دوچرخه سوار نخبه مرد (سن 3.92±27.72 سال, قد 6.85±180.7 سانتی متر, وزن 5.46±71.31 کیلوگرم, شاخص توده بدن 1.22±21.90 کیلوگرم بر متر مربع) و تعداد 29 دانشجوی فاقد فعالیت خاص ورزشی (سن 4.70±28.45 سال, قد 6.36±176.9 سانتی متر, وزن 8.49±74.47 کیلوگرم, شاخص توده بدن 2.42±23.90 کیلوگرم بر مترمربع) به طور داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. BMDاندام های آزمودنی ها توسط دستگاه Lunar DPX اندازه گیری شد و بر اساس نُرم سازمان بهداشت جهانی، در سه گروه نرمال, استئوپنی و استئوپوروز جای گرفتند. نتیجه تحقیق حاضر بیانگر درصد بالای استئوپنی و استئوپوروز در دوچرخه سواران (59 درصد در ناحیه کمر، 38 درصد در ناحیه ران و 38 درصد در ناحیه ساعد) نسبت به آزمودنی های گروه کنترل (به ترتیب 7 درصد در ناحیه کمر ، 3 درصد در ناحیه ران و 17 درصد در ناحیه ساعد) است. همچنین, تراکم مواد معدنی استخوان در تمام اندام های اندازه گیری شده در دوچرخه سواران به طور معنی داری کمتر از غیر ورزشکاران می باشد. در مطالعه حاضر، عوامل تأثیرگذار روی BMD مانند سن و پارامترهای آنتروپومتریکی، جهت یافتن دلایل احتمالی کاهش BMD در دوچرخه سواران مورد بررسی قرار گرفتند و در نهایت متغیرهای یاد شده توجیه کننده آن نبودند. به نظر می رسد تماس با زمین و متقابلاً شوک وارده از طرف زمین به استخوان ها به عنوان یک عامل مهم در افزایش BMD به شمار می رود. دوچرخه سواران در روز به طور میانگین چهار ساعت و نیم کمتر از افراد عادی با زمین در تماس هستند و در نتیجه ممکن است عدم تماس با زمین، علت اصلی کاهش BMD در آنان باشد.
۸۸۷.

اثر 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: التهاب شیوه تمرینی LAM hs-CRP سرم حجم چربی احشائی و یرپوستی مردان میانسال چاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۰۱ تعداد دانلود : ۶۴۲
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثرات 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق بود. بدین منظور تعداد 16 مرد میانسال سالم با میانگین و انحراف معیار سن 01/6±06/42 سال، قد 3/5±37/168 سانتی متر و شاخص توده بدن 05/4±2/31 کیلوگرم بر مجذور قد، به دو گروه کنترل (8=n) و تمرین (8=n) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته پیاده روی روی نوارگردان مطابق با دستورالعمل CDC و ACSM بود. بر اساس این دستورالعمل که تحت عنوان اصلاح فعالیت در زندگی (LAM) نام دارد، آزمودنی ها 4 روز در هفته 2 مایل را به مدت 30 دقیقه با سرعت 6/6 کیلومتر در ساعت روی نوارگردان راه رفتند. پس از پایان یافتن دوره تمرینی، آزمودنی ها به مدت یک هفته از هر گونه فعالیت بدنی شدید پرهیز کردند تا ماندگاری اثرات تمرین نیز بررسی شود. نتایج نشان داد که وزن، شاخص توده بدن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی و حجم چربی زیرپوستی ناحیه محیطی پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار داشت (01/0>P). همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی ها پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرد (01/0>P) و یک هفته بی تمرینی تأثیری در تغییرات ایجاد شده نداشت. از طرف دیگر، پس از 12 هفته تمرینات LAM اختلاف معنی داری در سطح hs-CRP سرم بین دو گروه مشاهده نشد، اما سطح hs-CRPسرم پس از یک هفته بی تمرینی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (05/0>P). علاوه بر این، ارتباط معنی داری میان سطح hs-CRP سرم با وزن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی مشاهده نشد. بنابراین، با توجه به نتایج حاصل می توان چنین اظهار داشت که 12 هفته تمرینات LAM با شدت متوسط، موجب بهبود ترکیب بدن و آمادگی قلبی تنفسی در افراد میانسال چاق می گردد و اگر چه بلافاصله پس از این تمرینات قابلیت ضد التهابی لازم برای کاهش مؤثر میزان hs-CRP مشاهده نمی شود، اما پس یک هفته بی تمرینی و تقلیل آثار التهابی ناشی از آخرین جلسات تمرین، کاهش معنی دار hs-CRP ظاهر می شود.
۸۸۸.

بررسی ارتباط بین شاخص های فعالیت بدنی و علائم یائسگی در زنان یائسه فعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زنان یائسه شاخص کاپرمن شاخص فعالیت بدنی وازوموتور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷۷ تعداد دانلود : ۹۰۰
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین شاخص های فعالیت بدنی و علائم یائسگی در زنان یائسه فعال بوده است. بدین منظور، تعداد 70 نفر زن یائسه فعال با میانگین سنی 4±54 سال، قد 33/3 ± 36/159 سانتی متر، و وزن 74/9 ± 73 کیلوگرم به طور تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. آزمودنی ها، پرسشنامه شاخص فعالیت بدنی شارکی را به منظور سنجش شاخص های فعالیت بدنی (شدت، مدت، تکرار) و پرسشنامه سنجش علائم یائسگی (شاخص کاپرمن) را به منظور سنجش علائم یائسگی در سه حیطه وازوموتور، روانی و حرکتی تکمیل کردند. داده های به دست آمده از پرسشنامه ها از طریق روش آماری ضریب همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتباط معنی دار معکوسی بین شاخص های فعالیت بدنی (تکرار، مدت، شدت) با علائم یائسگی وازوموتور (به ترتیب، 606/0- = r، 702/0- = r، 537/0- = r، و001/0 = p)، روانی (به ترتیب، 523/0- = r، 540/0- = r، 307/0- = r، و 001/0 =p)، حرکتی ( به ترتیب، 501/0- = r، 389/0- = r، و 001/0 = p)، و شاخص کاپرمن (به ترتیب، 684/0- = r، 744/0- = r، 512/0- = r، و 001/0 = p) وجود دارد. همچنین درمورد ارتباط شدت فعالیت بدنی با علائم حرکتی همبستگی معنی داری مشاهده نشد (205/0- = r، و 089/0 = (p. در مجموع، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهند که انجام فعالیت بدنی با شدت، تکرار و مدت بالا می تواند علائم یائسگی را کاهش دهد و از اختلالات آن پیشگیری نماید.
۸۹۰.

تأثیر سه برنامه سرد کردن فعال بر میزان دفع لاکتات خون و تعداد ضربان قلب، پس از یک فعالیت بیشینه در ورزشکاران رزمی کار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اسید لاکتیک کشش ایستا فعالیت بیشینه سرد کردن فعال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶۱ تعداد دانلود : ۷۷۰
هدف این تحقیق، مقایسه تأثیر سه برنامه مختلف سرد کردن فعّال بر میزان دفع لاکتات خون و تعداد ضربان قلب به دنبال یک فعالیت بیشینه در ورزشکاران رزمی کار بود. 10 ورزشکار رزمی کار به صورت تصادفی ساده انتخاب، و بر اساس حداکثر اکسیژن مصرفی از طریق آستانه بی هوازی همگن شدند. آزمودنی ها پس از اجرای سه وهله فعالیت بیشینه بروس در طی سه روز مختلف با فاصله زمانی 72 ساعت، 3 برنامه مختلف سرد کردن 10 دقیقه ای شامل: الف- 5 دقیقه دویـدن نـرم و آهـسته + 5 دقیقه کشـش ایستـا، ب- 5 دقیقه کشش ایستا + 5 دقیقه دویدن نرم و آهسته، ج- 5/2 دقیقه دویدن نرم و آهسته +5/2 دقیقه کشش ایستا + 5/2 دقیقه دویدن نرم و آهسته + 5/2 دقیقه کشش ایستا را انجام دادند. سطح لاکتات خون و تعداد ضربان قلب آزمودنی ها در فواصل زمانی قبل، بلافاصله پس از فعالیت و دقایق 5، 10 و 20 دوره سرد کردن، اندازه گیری شد. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی توکی درسطح 05/0≥P استفاده شد. تفاوت معنی داری میان سه برنامه سرد کردن فعال در میزان کاهش سطح لاکتات خون وجود نداشت. برنامه سرد کردن دوم، بیشترین تأثیر را در کاهش تعداد ضربان قلب پس از فعالیت بیشینه در مقایسه با برنامه های اول و سوم داشت (05/0≥P). همچنین برنامه سرد کردن دوم باعث کاهش بیشتر تعداد ضربان قلب نسبت به برنامه های اول و سوم در دقیقه 5 (05/0≥P و 8/9=F) و دقیقه 10 (05/0≥P و 7/8=F) گردید. بر اساس این نتایج مشخص شد که احتمالاً زمان کافی برای سرد کردن، بیشتر از 5 دقیقه است. از طرفی، تغییر در ترتیب اجرای سرد کردن فعال (با شدت یکسان)، تاثیری در کاهش سطح لاکتات خون ایجاد نمی کند.
۸۹۱.

مقایسه میانگین و اوج ضربان قلب، اکسیژن مصرفی و درک فشار کار در فعالیت های تناوبی مختلف باشدت VO2max(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ضربان قلب فعالیت های تناوبی اکسیژن مصرفی درک فشار کار دونده استقامتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۳۵ تعداد دانلود : ۱۹۲۲
هدف از این پژوهش، مقایسه میانگین و اوج اکسیژن مصرفی و ضربان قلب و درک فشار کار در فعالیت های تناوبی مختلف با شدت VO2max (حداقل سرعتی که فرد به VO2max خود می رسد) است. 8 دانشجوی دونده استقامتی پسر با قد 98/4±62/174 سانتی متر، سن 92/2±5/25 سال، وزن 34/7±5/69 کیلوگرم و توان هوازی 22/3±38/47 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه به صورت تصادفی در سه فعالیت تناوبی با نسبت فعالیت به استراحت 30 ثانیه به 15 ثانیه (IT1)، 60 ثانیه به 30 ثانیه (IT2) و120 ثانیه به 60 ثانیه (IT3) شرکت کردند. میانگین و اوج اکسیژن مصرفی و ضربان قلب با استفاده از گازآنالایزر و میزان درک فشار کار توسط شاخص بورگ، هنگام فعالیت های تناوبی مختلف ثبت شد. به منظور مقایسه تفاوت میانگین ها از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و در صورت وجود تفاوت معنیدار از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد بین میانگین و اوج اکسیژن مصرفی و ضربان قلب در گروه های IT1 و IT3 و در درک فشار کار بین همه گروه ها، تفاوت مثبت معنی داری وجود دارد (05/0P<). این نتایج نشان می دهد که تناوب های کوتاه تر با بالا نگاه داشتن ضربان قلب و پایین نگاه داشتن میزان درک فشار کار در طی فعالیت، نه تنها زمان فعالیت را افزایش می دهد، بلکه موجب پیشرفت و بهبود در VO2max و عملکرد فرد نسبت به تناوب های طولانی تر می شود.
۸۹۲.

تأثیر مصرف کوتاه مدت ترکیب مکمل HMB ( بتا- هیدروکسی- بتا متیل بوتیرات) و کراتین بر عملکرد بی هوازی و شاخص های آسیب عضلانی بازیکنان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عملکرد بی هوازی آسیب عضلانی کراتین مکمل HMB

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۵۵ تعداد دانلود : ۳۲۷۷
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر مصرف مکمل HMB ( بتا- هیدروکسی - بتا متیل بوتیرات) و ترکیب آن با کراتین بر عملکرد بی هوازی و شاخص های آسیب عضلانی بازیکنان فوتبال است. بدین منظور 24 بازیکن فوتبال دسته یک با میانگین سن70/0±72/20 سال، قد 50/4±33/173 سانتی متر و وزن 41/5±60/58 کیلوگرم انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه مصرف HMB (n=8)، مصرف HMB و کراتین (n=8) و دارونما (n=8) تقسیم شدند. پیش آزمون و پس آزمون شامل اندازه گیری متغیرهای بدنی، آزمون دویدن سرعت بی هوازی (RAST) و شاخص های آسیب عضلانی (CK و LDH) بود. دوره مکمل سازی به مدت 6 روز انجام شد. گروه HMB، مکمل HMB را به میزان 3 گرم در روز مصرف کردند. گروه ترکیب HMB و کراتین، 3 گرم HMB و 3 گرم کراتین و گروه دارونما 6 گرم کربوهیدرات مصرف کردند. برای بررسی اختلاف میانگین متغیرهای اندازه گیری شده در هر گروه در پیش آزمون و پس آزمون، از t همبسته استفاده شد. همچنین به منظور مقایسه اختلاف میانگین فاکتورهای مورد نظر در بین سه گروه، در پیش آزمون و پس آزمون از آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد. در صورت مشاهده اختلاف معنی دار از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان می دهد پس از مصرف مکمل کراتین و HMB و کراتین اوج توان هر دو گروه افزایش می یابد؛ با این حال، این افزایش فقط در گروه ترکیب مکمل HMB و کراتین معنی دار است (P= 0.002). مقایسه گروه ها نیز نشان می دهد تفاوت معنی داری بین گروه ترکیب مکمل HMB و کراتین و گروه مکمل کراتین (P= 0.036) وجود دارد. میانگین توان هر دو گروه، پس از مصرف ترکیب مکمل کراتین و HMB و مکمل کراتین افزایش می یابد؛ با این حال، این افزایش فقط در گروه ترکیب مکمل HMB و کراتین معنی دار است (P= 0.014). شاخص خستگی نیز در هر سه گروه تغییرات اندکی داشت، ولی این تغییرات در هیچ کدام از گروه ها معنی دار نبود. میانگین CK و LDH سرم در دو گروه، پس از مصرف ترکیب مکمل کراتین و HMB و مکمل کراتین کاهش یافت؛ با این حال، این کاهش در هیچ کدام از گروه ها معنی دار نبود. درمجموع نتایج نشان می دهد با توجه به افزایش نسبی عملکرد بی هوازی بازیکنان فوتبال در این تحقیق، مکمل HMB و ترکیب آن با کراتین می تواند عملکرد بی هوازی را افزایش دهد.
۸۹۳.

بررسی اثر کاهش تعداد جلسات و افزایش شدت تمرین بر ترکیب بدن، توان هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: توان هوازی توان بی هوازی شدت تمرین دانشجویان غیرورزشکار ترکیب بدن تواتر تمرین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۶۳ تعداد دانلود : ۷۶۶
در این پژوهش کاهش تعداد جلسات تمرینی و در مقابل افزایش شدت تمرین بر ترکیب بدن (درصد چربی بدن و شاخص توده بدنی)، توان هوازی و بی هوازی بررسی شد. 80 آزمودنی دختر غیرورزشکار (با میانگین سنی 53/1 +2/20 سال و میانگین 43/5 +18/160 سانتی متر)، از طریق تکمیل پرسشنامه و به صورت تصادفی (از مجموع 120 نفر) انتخاب شدند و در چهار گروه 20 نفره (سه گروه تمرینی و یک گروه گواه) قرار گرفتند و گروه های تمرینی به ترتیب یک، دو و سه جلسه تمرین در هفته به مدت 8 هفته را انجام دادند. تمرینات شامل تمرین تناوبی به صورت هر روز 60 دقیقه راه رفتن و دویدن با سرعت های معین برای هر گروه تمرینی بود، به گونه ای که گروه سه جلسه، تمرینی با شدت کم (70-60 درصد ضربان قلب بیشینه) و گروه دو جلسه، تمرینی با شدت متوسط (80-70 درصد ضربان قلب بیشینه) و گروه یک جلسه، تمرینی با شدت زیاد (90-80 درصد ضربان قلب بیشینه) را انجام می دادند. برای برآورد توان هوازی، از آزمون دو رفت و برگشت 20 متر (شاتل ران)، برای سنجش توان بی هوازی (قدرت انفجاری پاها)، از آزمون پرس سارجنت و برای برآورد درصد چربی، از روش سه نقطه ای چین پوستی (سه سربازو، ران و فوق خاصره) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از نرم افزار SPSS 11 و تحلیل واریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد هر چه تعداد جلسات تمرین بیشتر و شدت کمتر باشد، نتایج بهتری در درصد چربی بدن و توان هوازی کسب می شود. چنانچه سه جلسه تمرین در هفته با شدت کم نسبت به گروه های تمرینی دیگر، موجب کاهش معناداری در درصد چربی بدن (1/0+48/2) و شاخص توده بدن (06/0 +93/2) و افزایش معنادار توان هوازی (09/1+77/13) شد. برعکس هر چه تعداد جلسات تمرین کمتر و شدت بیشتر باشد، نتایج بهتری در توان بی هوازی کسب می شود، به طوری که بین گروه یک جلسه تمرین در هفته و گروه گواه بیشترین تفاوت معنی دار (59/1+ 27/8 ) مشاهده شد.
۸۹۴.

تاثیر مصرف مکمل بی کربنات سدیم بر تغییرات غلظت لاکتات PH خون و توان بی هوازی تکواندوکاران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: توان بی هوازی لاکتات تکواندوکاران جوان بی کربنات سدیم PH خون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۵۲ تعداد دانلود : ۸۲۴
هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر مصرف مکمل بی کربنات سدیم بر تغییرات غلظت لاکتات، PH خون و توان بی هوازی به دنبال اجرای دو وهله آزمون پرش های عمودی متوالی (آزمون ارگوجامپ) در تکواندوکاران جوان بوده است. تعداد 16 تکواندوکار جوان مرد با میانگین سنی 70/1 ± 75/17 سال، وزن 65/3 ± 86/64 کیلوگرم و با سابقه تمرین 07/1 ± 05/6 سال به صورت داوطلبانه، انتخاب شدند و بر اساس وزن، حداکثر اکسیژن مصرفی و توان بی هوازی و در یک طرح دوسوکور به دو گروه بی کربنات سدیم (گروه مکمل) و دارونما (هر گروه 8 نفر) تقسیم گردیدند. مقدار بی کربنات مصرفی گروه مکمل برابر 065/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و مقدار دارونما(نشاسته) نیز تقریباً به همین اندازه بود که یک ساعت قبل از شروع آزمون ها، در روز پس آزمون مصرف شد. آزمون مورد نظر، به منظور برآورد توان بی هوازی، شامل انجام آزمون پرش های عمودی متوالی به مدت 30 ثانیه روی دستگاه ارگوجامپ بود که این آزمون در دو وهله با فاصله استراحت یک ساعت بین آنها در پیش آزمون و پس آزمون توسط آزمودنی ها اجرا شد. خونگیری در دو مرحله (پیش و پس آزمون) و هر مرحله در 3 نوبت (قبل و بلافاصله پس از دو وهله انجام آزمون) به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازه گیری های مکرر، آزمون تعقیبی LSD و t مستقل در سطح معنی داری 05/0> P تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داده اند مصرف بی کربنات سدیم موجب افزایش غیرمعنی دار تغییرات سطوح لاکتات خون و توان بی هوازی تکواندوکاران به ویژه در دومین وهله از انجام آزمون ارگوجامپ شده است. همچنین مشاهده شد، مصرف این مکمل تأثیر معنی داری بر PH خون آزمودنی ها در مراحل مختلف دارد. مقایسه گروه ها نشان داد، هیچ گونه اختلاف معنی داری بین پاسخ لاکتات و توان بی هوازی دو گروه وجود ندارد، اما بین مقادیر PH خون گروه ها در آزمون اول و دوم در پس آزمون اختلاف معنی داری وجود دارد (010/0=1P ، 012/0=2P). با توجه به نتایج پژوهش، می توان گفت احتمالاً مصرف این مکمل در رشته هایی مانند تکواندو که در آن ورزشکار باید در طول یک روز در چندین مسابقه شرکت کند، تأثیر قابل توجهی بر عملکرد بی هوازی و لاکتات خون ندارد.
۸۹۵.

اثر 8 هفته تمرین هوازی و مکمل ضد اکسایشی بر تغییرات سلولاریتی مغز استخوان ران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استرس اکسایشی سلولاریتی مغز استخوان کورکومین استات سرب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۳۹ تعداد دانلود : ۸۷۳
مغز استخوان منبع اصلی انواع مختلف سلول های خونی است، ازاین رو، اغلب برای ارزیابی عوامل درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. در پژوهش حاضر، تاثیر تمرین منظم بدنی و مکمل کورکومین بر سلولاریتی مغز استخوان موش های در معرض استات سرب بررسی شد. به این منظور، 48 موش ویستار به طور تصادفی به شش گروه شامل گروه های 1) پایه، 2) شم، 3) سرب، تمرین هوازی + سرب ، 5) کورکومین + سرب و 6) تمرین هوازی + کورکومین + سرب دسته بندی شدند. گروه های 3 تا 6 فقط 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته (سه روز در هفته) به صورت زیر صفاقی دریافت کردند، درحالی که گروه های 5 و 6 در همین مدت علاوه بر سرب، مقدار 30 میلی گرم محلول کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن را نیز دریافت کردند. به علاوه، گروه های 4و 6 تمرین دویدن فزاینده را 5 جلسه در هفته با سرعت 15 تا 22 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه اجرا کردند. سلولاریتی، مغز استخوان ران با دستگاه آنالیزکننده تصویر بررسی و بر حسب درصد مغز سلولی بیان شد. سطوح مالوندی آلدهید، ظرفیت ضداکسایشی تام و مقادیر سرب خون به ترتیب با روش های اسید تیوباربیوتوریک، الایزا و اسپکتوفتومتری تعیین شد. داده ها با روش تحلیل واریانس یکطرفه و توکی در سطح 05/0 P? تحلیل شد. سلولاریتی مغز استخوان در گروه سرب به طور چشمگیری کمتر از دیگر گروه ها بود. از سوی دیگر، سطوح مالوندی آلدهید و سرب در گروه های تمرین هوازی و کورکومین به طور معنی داری کمتر از گروه های سرب بود. این نتایج نشان می دهد قرارگیری در معرض سرب ممکن است یک عامل خطر برای بیماری های هماتولوژیکی و ایمونولوژیکی باشد. همچنین اجرای تمرین هوازی و مصرف مکمل ضداکسایشی کورکومین ممکن است تاثیرات سودمندی در پیشگری از کاهش سلولاریتی مغز استخوان در اثر القای سرب داشته باشد. با توجه به تغییر شاخص های اکسایشی/ ضداکسایشی در پژوهش حاضر، سلولاریتی اندک در مغز استخوان گروه استات سرب را تا حدی می توان به افزایش فشار اکسایشی نسبت داد.
۸۹۶.

تاثیر مکمل بی کربنات سدیم بر میزان اسیدلاکتیک ، آمونیاک و عملکرد پسران دونده 400 متر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الکالوز عملکرد بی هوازی اسیدلاکتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۲۸ تعداد دانلود : ۸۰۸
به منظور بررسی تاثیر مصرف مکمل بی کربنات بر عملکرد دو 400 متر و سطوح برخی متابولیت های پلاسما در مردان جوان ورزشکار، 16 مرد جوان دونده 400 متر (سن 25/3 ? 58/20 سال، قد 48/2?33/175 سانتیمتر و شاخص توده بدن 68/2? 57/21 کیلوگرم بر مترمربع) طی دو جلسه یک ساعته پس از مصرف مکمل بی کربنات به مقدار 3/0 گرم در هر کیلوگرم وزن بدن) یا دارونما (کربنات کلسیم)، در آزمون دو 400 متر (ترتیب تصادفی معکوس) شرکت کردند. در هر دو جلسه، طی سه مرحله (استراحت، 30 دقیقه پس از مصرف مکمل و 2 دقیقه پس از پایان دویدن) خونگیری به عمل آمد و سطوح آمونیاک، لاکتات، بی کربنات و PH خون اندازه گیری شد. زمان دویدن در جلسه مصرف بی کربنات کلسیم (11/0? 41/57 ثانیه)، به طور معنی داری کمتر از زمان دویدن در جلسه مصرف دارونما (78/0?01/59 ثانیه) بود (05/0P<). همچنین با مصرف بی کربنات سدیم، سطوح بی کربنات پلاسما (64/2?53/29 میلی مول بر لیتر)، نسبت به حالت استراحتی (84/1?13/23 میلی مول بر لیتر) افزایش معنی داری یافت، ولی بعد از دویدن (92/1? 45/20 میلی مول بر لیتر)، تقریباً به مقادیر استراحتی خود بازگشت (05/0P<). به علاوه در جلسه مصرف دارونما، سطوح بی کربنات خون بعد از دویدن (48/2?89/17 میلی مول بر لیتر)، به پایین تر از سطوح استراحتی (15/2?31/23 میلی مول بر لیتر) رسید (05/0P<) . همچنین در هر دو جلسه مصرف بی کربنات کلسیم و دارونما، افزایش معنی داری در سطوح لاکتات خون پس از دویدن مشاهده شد و کاهش PH خون، فقط در جلسه مصرف دارونما معنی دار بود (05/0 P<) . پس می توان نتیجه گرفت که مصرف بی کربنات سدیم، اثر ارگوژنیک دارد و از افت محتوای بی کربنات خون در ورزش شدید جلوگیری می کند.
۸۹۸.

تاثیر تمرینات استقامتی، قدرتی، و موازی بر عملکرد قلب دختران دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ضربان قلب زمان افت سرعت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۲۳ تعداد دانلود : ۳۱۴۲
هدف از پژوهش حاضر عبارت است از بررسی تاثیر تمرینات استقامتی، قدرتی، و موازی بر عملکرد قلب دختران دانشگاهی. 39 دانشجوی دختر غیر ورزشکار با میانگین سن 58/2±24 سال، قد 2/8±161 سانتی متر، و وزن 61/14±8/56 کیلوگرم با سلامت کامل قلبی– عروقی به صورت تصادفی در چهار گروه کنترل (9 نفر:C)، تمرین استقامتی (10 نفر: E)، تمرین قدرتی (10 نفر: S) ، و تمرین موازی (10 نفر: SE) قرار گرفتند. برنامه استقامتی در هفته اول شامل دویدن با شدت 65% ضربان قلب بیشینه (MHR) روی نوارگردان الکتریکی به مدت 16 دقیقه بود که هفته هشتم به تدریج به 80 % MHR و مدت 30 دقیقه رسید. برنامه تمرین قدرتی عبارت بود از اجرای حرکات پرس پا، پرس سینه، کشش زیر بغل، و کشش پشت ساق پا. حرکات در هفته اول با 50 % یک تکرار بیشینه (RM1) در دو نوبت با 10 تکرار اجرا شد که به 80 % RM1 در 3 نوبت با 6 تکرار در هفته هشتم رسید. برنامه تمرین موازی، ترکیب تمرینات استقامتی و قدرتی در هر نوبت تمرین بود. برنامه تمرین گروه ها سه روز در هفته انجام شد. در شرایط استراحت، تعداد ضربان قلب، اندازه فواصل PR و QT، فاصله قطعه ST از خط پایه، زمان افت سرعت (DT)، و درصد کسر تخلیه ای آزمودنی ها با روش الکتروکاردیوگرافی و اکوکاردیوگرافی اندازه گیری شد. فشار خون دیاستولی، سیستولی و max2Vo (با استفاده از نوارگردان و برنامه تمرینی بروس) نیز ارزیابی شد. یافته ها نشان داد کاهش ضربان قلب و فشار خون سیستولی، افزایش فاصله PR و max2Vo، کاهش فشار دیاستولی گروه استقامتی معنادار بود که در مقایسه بین گروهی در 4 متغیر اول تفاوت ها معنادار شد (05/0≥p). در گروه قدرتی ضربان قلب و فشار خون سیستولی افزایش معناداری نشان داد که در مقایسه بین گروهی تفاوت ها معنادار شد (05/0≥p). در گروه موازی مقدار max2Vo افزایش معناداری داشت (05/0≥p)، که در مقایسه بین گروهی تفاوت معنادار بود. انجام تمرین استقامتی پس از تمرین قدرتی موجب ظهور ترکیبی از سازگاری های حاصل از تمرینات استقامتی و قدرتی در قلب و حذف برخی تاثیرات ناخواسته تمرینات قدرتی بر قلب می شود.
۸۹۹.

رابطه بین توان هوازی و توانایی تکرارهای سرعتی در فوتبالیست های جوان با VO2 max سطوح مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: توان هوازی بازیکنان فوتبال لاکتات توانایی تکرارهای سرعتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۴۶ تعداد دانلود : ۸۷۹
در ورزش هایی مانند فوتبال که ماهیت تناوبی دارند، ورزشکاران باید به سرعت خود را برای فعالیت بعدی آماده کنند. شناخت ویژگی های دوره بازگشت به حالت اولیه سریع تر و حداقل افت در سرعت، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف اصلی این مطالعه، تعیین رابطه بین توان هوازی و توانایی تکرارهای سرعتی در فوتبالیست های جوان با سه سطح مختلفی از حداکثر اکسیژن مصرفی بوده است. تعداد 41 نفر از بازیکنان تیم ملی جوانان و نیز لیگ دسته اول تهران در سه گروه با حداکثر اکسیژن مصرفی پائین30/2 ± 22/ 37 میلی لیتر/کیلو گرم/دقیقه (تعداد =18نفر، سن9/0 ±1/17 سال، قد 34/5 ± 6/170 سانتی متر، وزن 05/5±1/67 کیلو گرم)، حداکثر اکسیژن مصرفی متوسط 97/1 ± 46/46 میلی لیتر/کیلو گرم/دقیقه (تعداد = 13نفر، سن 76/0 ± 6/17 سال، قد 84/4 ± 8/173 سانتی متر، وزن 92/4 ± 9/65 کیلوگرم)، و حداکثر اکسیژن مصرفی بالا 52/1 ± 63/55 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه (تعداد = 10نفر، سن 69/0 ± 40/17 سال، قد 23/3 ± 177 سانتی متر، وزن 94/3 ± 40/71 کیلوگرم) به صورت در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. برای ارزیابی حداکثر اکسیژن مصرفی(max VO2)، از آزمون ورزشی فزاینده تا سر حد خستگی روی تردمیل و با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی و توانایی تکرارهای سرعتی(RSA) از آزمون میدانی RAST استفاده شد. میزان تجمع لاکتات نیز قبل و بعد از پروتکلRSA ، در دو گروه حداکثر اکسیژن مصرفی متوسط و بالا اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P استفاده شد. براساس نتایج تحقیق حاضر، بین حداکثر اکسیژن مصرفی با شاخص افت سرعت در گروه حداکثر اکسیژن مصرفی پائین، رابطه معنی دار ( 86/0 = r، 001/0=p) و گروه با حداکثر اکسیژن مصرفی متوسط عدم رابطه معنی دار (14/0 = r، 63/0= p) و گروه با حداکثر اکسیژن مصرفی بالا، رابطه معنی دار منفی ( 64/0 - = r، 04/0 = p ) به دست آمد. بین تجمع لاکتات با شاخص افت سرعت در گروه با حداکثر اکسیژن مصرفی متوسط (005/0 = r، 98/0= p ) و گروه با حداکثر اکسیژن مصرفی بالا (27/0 = r، 45/0 = p) نیز رابطه معنی داری مشاهده نشد. شاید بازسازی منابع درون عضلانی به آمادگی هوازی افراد ارتباط داشته باشد، اما به جز حداکثر اکسیژن مصرفی و تجمع لاکتات، عوامل دیگری نیز در توانایی تکرار های سرعتی مؤثرند. به طور کلی، نتایج تحقیق حاضر نشان می دهند که بین حداکثر اکسیژن مصرفی و توانایی تکرار فعالیت های سرعتی رابطه ای به شکل منحنی نرمال وجود دارد.
۹۰۰.

سازگاری های عصبی – عضلانی و عملکردی به تمرین منتخب پلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الکترومیوگرافی سطحی عضله اسکلتی پلیومتریک تمرین ترکیبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۱۴ تعداد دانلود : ۱۵۸۳
آمادگی جسمانی به عنوان بخشی کلیدی برای اجرای بهینه در بیشتر رشته های ورزشی مدنظر قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی سازگاری های عصبی- عضلانی و عملکردی به دو شیوه تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7آزمودنی) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی)، ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. به منظور ارزیابی فعالیت عصبی عضله، قبل و بعد از تمرین الکترومیوگرافی سطحی (SEMG) از عضله پهن جانبی انجام گرفت. برای تعیین قدرت عضلانی، توان عضلانی، چابکی و سرعت دویدن، به ترتیب از آزمون های یک تکرار بیشینه، بوسکو (5 و 60 ثانیه ای)، سارجنت و پرش جفت، مانع شش ضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t زوجی و t مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد SEMG در هر دو گروه افزایش یافت، اما تنها در گروه ترکیبی معنادار بود (گروه پلیومتریک 11/0P? و گروه ترکیبی 05/0P?). در آزمون های بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع شش ضلعی و دو سرعت 35 متر، گروه پلیومتریک عملکرد بهتری داشت، اما در آزمون یک تکرار بیشینه گروه ترکیبی بهتر عمل کردند. نتیجه اینکه احتمالاً در دوره های کوتاه مدت (8 هفته) تمرین پلیومتریک به تنهایی نسبت به تمرین ترکیبی (مقاومتی و پلیومتریک) اثر بیشتری بر اجرای ورزشی هدفمند خواهد داشت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان