فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مطالعه تأثیر مصرف مکمل کولین، بر تغییرات اسیدهای چرب آزاد پلاسما و سوخت و ساز چربیها در انتها و دوره بازیافت یک جلسه فعالیت بلند مدت در مردان نخبه رشته سه گانه (سن 83/2 ± 44/21 سال، وزن 34/5 ±54/71 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 36/4 ± 25/71ml kg-1 min-1 ) بود. 9 مرد نخبه رشته سه گانه، در قالب طرح تحقیق انتقالی یک سویه کور، دو جلسه فعالیت 120 دقیقه ای دویدن بر روی نوارگردان با شدت 59 تا 64 % VO2MAX را اجرا نمودند. آزمودنی ها یک ساعت قبل از فعالیت جلسه اول، دارونما و یک ساعت قبل از فعالیت جلسه دوم، مکمل کولین بیتارترات مصرف نمودند. نمونه گیری خون قبل از شروع، انتها و نیم ساعت پس از پایان فعالیتها برای اندازه گیری اسیدهای چرب آزاد پلاسما بعمل آمد، برای اندازه گیری این مشخصه از روش رنگ سنجی استفاده گردید. داده ها بوسیله آزمون تحلیل واریانس مکرر در سطح معنی داری (P≤ 0.05 ) تجزیه و تحلیل گردیدند. مقایسه نتایج دو جلسه فعالیت نشان داد سطح اسیدهای چرب آزاد پلاسما در انتهای فعالیت همراه با مکمل کولین بطور معنی داری از مقدار مشابه در فعالیت همراه با دارونما پائین تر بود ولی در دوره بازیافت فعالیت همراه با مکمل کولین، از مقدار مشابه در فعالیت همراه با دارونما بطور غیر معنی داری بالاتر بود. می توان نتیجه گرفت مصرف مکمل کولین می تواند از طریق تسهیل انتقال اسیدهای چرب آزاد پلاسما از غشاء پلاسمائی، برداشت آنها توسط سلولهای عضلانی و متعاقباً فرآیند اکسایش چربیها را طی فعالیتهای ورزشی بلند مدت افزایش دهد.
تأثیر تمرین هوازی طولانی مدت قبلی و مصرف غذای پرچرب بر مارکر التهابی مولکول چسبان عروقی و نیمرخ لیپیدی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک جلسه فعالیت هوازی طولانیمدت پیشین با 70 درصد VO2max بر مارکر التهابی[1] (sVCAM-I) و نیمرخ لیپیدی متعاقب مصرف یک وعده غذای پرچرب در مردان غیرورزشکار بود. سطوح پلاسمایی مولکولهای چسبان و نیمرخ لیپیدی شاخصهای مهمی در برآورد خطر بیماریهای قلبی – عروقی بهشمار میروند. بهاین منظور 20 مرد جوان غیرورزشکار بهصورت تصادفی انتخاب و باتوجه به درصد چربی به دو گروه 10 نفره، تجربی (30/1±98/21 سال، 48/2±04/18 درصد چربی) و کنترل (22/1±06/22 سال، 54/3±15/18 درصد چربی) تقسیم شدند. گروه تجربی فعالیتی به مدت 90 دقیقه با شدت معینشده روی تردمیل انجام دادند. در روز بعد هر دو گروه یک وعده غذای پرچرب مصرف کردند.
نمونههای خون در زمانهای 5/0 ساعت قبل و 5/0، 1، 3 و 24 ساعت بعد از غذا جمعآوری شد. برای تعیین نرمال بودن گروهها، از آزمون کلوموگروف – اسمیرنوف (999/0 = PEX) (996/0 = PCON) و برای تعیین همگنی واریانسها از آزمون لوون و برای بررسی نتایج بینگروهی از آزمون تی مستقل استفاده شد. از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر[2] و آزمون تعقیبی LSD نیز برای نشان دادن تفاوتهای درونگروهی استفاده شد. نتایج نشان داد یک جلسه تمرین هوازی طولانیمدت پیشین sVCAM-I را کاهش میدهد (029/0 = P). همچنین در نیم و 24 ساعت بعد از مصرف غذای پرچرب کاهش وجود داشت (016/0 = P) (049/0 = P). همچنین نشان داده شد یک جلسه تمرین هوازی طولانیمدت پیشین مقادیر HDL-c را افزایش (00/0 = P) اما مقادیر LDL-c (012/0 = P) و (00/0 = P) و تریگلیسیرید (037/0 = P) را کاهش میدهد. باتوجه به نتایج بهدستآمده میتوان گفت مصرف غذای پرچرب مقادیر sVCAM-I را افزایش میدهد و به افزایش التهاب و بیماری منجر میشود. تمرین قبلی میتواند شاخص sVCAM-I و نیمرخ لیپیدی را کاهش دهد که با احتمال کاهش بیماریهای قلبی همراه است.
تأثیر تمرینات پلیومتریک و ترکیبی بر پاسخ IGF-I و MGF در عضلة پهن جانبی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عامل رشد شبهانسولین -1 در تکامل، رشد، بازسازی و حفظ بافتها در عضلة اسکلتی در یک روش اتوکرین / پاراکرین و آندوکرین نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ عوامل رشدی به دو شیوة تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد بهصورت داوطلبانه انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی، سن: 86/1±86/20 سال، قد: 23/4±29/179 سانتیمتر، وزن: 24/6±57/74 کیلوگرم) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی، سن 72/1±43/31 سال، قد 42/6±71/181 سانتیمتر، وزن: 47/8±14/76 کیلوگرم) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونههای عضلانی از عضلة پهن جانبی 3 روز قبل و 7 روز بعد از تمرین گرفته شد. برای تعیین توان از 3 آزمون بوسکو (5 و 60 ثانیهای)، سارجنت و پرش جفت و برای سنجش چابکی و سرعت از آزمونهای مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تخمین میزان بیان ژن عامل رشد شبهانسولین (1) (IGF-I) و عامل رشد مکانیکی (MGF) از روش Real – time RT PCR استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای T زوجی و T مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در آزمونهای بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر گروه پلیومتریک بهتر عمل کردند. بیان ژن در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20 درصد – 29/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور معنادرای افزایش یافت (24/159 درصد، 048/0 P≤) و بیان ژن IGF-I در گروه اول افزایش معنادار (83/133 درصد، 04/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور غیرمعناداری افزایش (06/24 درصد، 16/0 P≤) یافت. بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت رونوشتهای مختلف ژن IGF-I (IGF-IEa و MGF) در عضلة اسکلتی انسان بهطور متفاوتی به راهبردهای مختلف اضافهبار مکانیکی و سوختوسازی پاسخ میدهند.
مقایسه ی تأثیر فعالیت هوازی در اوایل دوره ی فولیکولی با اواخر دوره ی فولیکولی بر لپتین سرم زنان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر در نظر داشت تا تاثیر فعالیت هوازی در دوره های اوایل و اواخر فولیکولی را بر لپتین سرم زنان غیرورزشکار سالم بررسی کند. برای این منظور، 12 نفر از دانشجویان غیرورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سنی 2±26 سال، قد 0/4±6/160سانتی متر، وزن 8/3±4/53 کیلوگرم، درصد چربی 7/3±5/24، BMI 5/1±8/20 کیلوگرم بر مجذور قد و حداکثر اکسیژن مصرفی 9/8±5/35 میلی لیتر بر کیلوگرم داوطلب شدند تا فعالیت هوازی را که شامل دویدن روی نوارگردان با VO2max 70% تا حد واماندگی بود، انجام دهند. فعالیت در دو دوره ی اوایل و اواخر فولیکولی به صورت متقاطع انجام گرفت و نمونه های خونی(3 میلی مول)، قبل، بعد و 48 ساعت بعد از فعالیت جمع آوری شد. برای اندازه گیری لپتین از روش الایزا و برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس(ANOVA) با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد در مقایسه ی سطوح استراحتی لپتین در این دو دوره، تفاوت معنا داری وجود ندارد(05/0 p >). همچنین، تغییرات سطوح لپتین نیز در پاسخ به یک جلسه فعالیت هوازی در اوایل فولیکولی معنادار نبود(05/0 p >). با این حال در اواخر فولیکولی بلافاصله بعد از فعالیت، سطوح لپتین، نسبت به قبل از فعالیت، افزایش معنا داری داشته است (02/0=p) و 48 ساعت بعد از فعالیت نیز نسبت به بلافاصله بعد از فعالیت به طور معنا داری کاهش یافت(04/0=p).از نتایج تحقیق حاضر به نظر می رسد که احتمالاً تأثیر فعالیت هوازی بر سطوح لپتین در اواخر دوره ی فولیکولی بیشتر از اوایل این دوره باشد.
تأثیر آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهداف: شخصیت از بنیادی ترین مفاهیم روان شناسی است که با تجارب مختلف تحت تأثیر قرار می گیرد. برخوردار بودن از شخصیت مطلوب یک دیدگاه ایده ال و مورد توجه برای دانشجویان هر کشوری است. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی اثر دوره آموزشی شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان بود. روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و طرح تحقیق آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های تحقیق عبارت بودند از 60 دانشجوی دختر غیر ورزشکار که در سال تحصیلی 89-90 در دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول به تحصیل بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه و با استفاده از پرسش نامه مشخصات فردی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری تحقیق پرسش نامه شخصیتی برن رویتر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معنی داری 05/0 α< استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش شنا بر هر شش صفت شخصیتی مورد بررسی تأثیر معنی دار دارد. این دوره سبب افزایش صفات شخصیتی اعتماد به نفس، برون گرایی، اجتماعی بودن و کاهش صفات شخصیتی میل به عصبی بودن، برتری جویی و با خود بودن آزمودنی های گروه آزمایشی شده است. نتیجه گیری: با توجه به این که زندگی دانشگاهی با استرس های متعدد و پیچیده ای عجین شده است، به نظر می رسد توانایی مقابله با این استرس ها به وسیله کسب توانمندی های روان شناختی از طریق مشارکت در فعالیت جذاب و مفرح شنا امکان پذیر خواهد بود. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور تأمین و حفظ سلامت روان شناختی و برخورداری از ویژگی های مطلوب شخصیتی از آموزش شنا به عنوان یک راه کار مؤثر استفاده شود.
تاثیر پیاده روی منظم بر عوامل خطرزای قلبی- عروقی و خطر بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر پیاده روی منظم بر روی عوامل خطرزای قلبی- عروقی و خطر بروز بیماریهای قلبی- عروقی در زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری و جوانی است. در این تحقیق50 زن یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری (35- 20 سالگی) در دو گروه فعال (شاخص توده بدنی:3± 25.5 kg/m2 و سن: 3.4± 54.9 سال) و غیرفعال (شاخص توده بدنی:2.3 ± 28.2 kg/m2 و سن: 3.2±55.3 سال) شر کت کردند. آخرین عادت ماهیانه تمام آزمودنی ها حداقل 12 ماه قبل از شروع تحقیق بوده است. آزمودنیهای گروه فعال حداقل از 18 ماه قبل از ورود به عنوان نمونه در این تحقیق بطور منظم در سه جلسه تمرین پیاده روی 30 دقیقه ای با شدت متوسط شرکت داشتند. در حالی که آزمودنی های گروه کنترل هیچگونه فعالیت بدنی منظم در زندگی روزمره خود نداشتند. فشار خون زمان استراحت آزمودنی ها در حالت استاندارد دو بار اندازه گیری شد و میانگین آن ثبت گردید. نمونه خونی آزمودنی ها بعد از 12 ساعت ناشتا جهت تعیین پارامترهای کلسترول تام و کلسترول HDL و کلسترول LDL گرفته شد. مقادیر بدست آمده در جدول فرمینگهام وارد و نمره و ریس ک بروز بیماریهای قلبی- عروقی CVD)) طی 10 سال آینده محاسبه شد. نمره بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه غیر فعال بیش از زنان یائسه فعال با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری بود. خطر بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه غیرفعال با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری 1.5% بیش از گروه فعال بود. تجزیه و تحلیل آماری MANOVA نشان داد شاخص توده بدنی٬ کلسترول تام و کلسترول LDL در گروه غیر فعال بیش از گروه فعال بود (05/0 P<). اما کلسترول HDL در زنان یائسه فعال با سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری بیشتر از گروه غیر فعال بود (05/0 P<). بنابراین نتیجه گرفته می شود پیاده روی منظم به عنوان یک تمرین هوازی بر روی عوامل خطرزای قلبی- عروقی زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری تاثیر مثبت دارد . لذا انجام پیاده روی منظم هفتگی با شدت متوسط می تواند به مقدار زیادی از بروز بیماری های قلبی- عروقی پیشگیری کند.
تأثیر سه روش آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی – ماساژ بر میزان درد عضلانی دختران ورزشکار شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همانگونهکه ورزش بر جسم و روان تأثیر میگذارد، عوامل جسمانی و روانی نیز بر ورزش و عملکرد ورزشی تأثیر میگذارند. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر سه روش آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی- ماساژ بر میزان درد عضلانی بازیکنان آمادگی جسمانی دختر شهر اصفهان بود. 32 بازیکن شرکتکننده در مسابقات دهة فجر 1390، به شیوة در دسترس انتخاب و به گروههای مساوی، کنترل، آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی – ماساژ تقسیم شدند. به این منظور از پرسشنامههای مشخصات فردی و درجهبندی ذهنی درد و کوفتگی عضلانی تالوگ استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون همبسته و مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد بهجز گروه آروماتراپی، بین میزان درد عضلانی قبل و بعد از مداخله تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p<) و گروههای کنترل و ماساژ و کنترل و آروماتراپی – ماساژ موجب ایجاد اختلاف شدهاند. نتایج نشان داد روشهای مورد استفاده مداخلات مؤثری برای کاهش میزان درد عضلانی ورزشکاران در مسابقات است.
مقایسة اثر تمرینات با حجم بالا و تمرینات با شدت بالا بر مقدار تجمع لاکتات، زمان اجرا و میزان بهبود 2VO اوج در دوندگان استقامتی 10-14 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسة اثر تمرینات با حجم بالا و تمرینات با شدت بالا بر مقدار تجمع لاکتات، زمان اجرا و میزان بهبود اوج اکسیژن مصرفی (VO2peak) در دوندگان استقامتی 10-14 ساله انجام شد. بیست دانش آموز دوندة استقامتی پسر با سن 32/2±5/12 سال، قد 27/3±62/154 سانتی متر، وزن 12/5±5/34 کیلوگرم، حداکثر ضربان قلب 1/3±5/207 ضربه در دقیقه و اوج اکسیژن مصرفی 22/3±45/36 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه به صورت متقاطع و در دو حالت در گروه های فعالیتی A و B در دو مدل فعالیت تناوبی با شدت بالا و حجم پایین (HT) (60 ثانیه فعالیت با شدت90٪ 2VOاوج و 60 ثانیه استراحت با شدت 30٪ 2VOاوج) به مدت 30 دقیقه و با شدت پایین و حجم بالا (VT) (60 ثانیه فعالیت با شدت 65٪ 2VO اوج و 60 ثانیه استراحت با شدت 30٪ 2VOاوج) به مدت 60 دقیقه طی دو دورة شش هفته ای و به فاصلة پنج هفته از یکدیگر، به صورت داوطلبانه شرکت کردند. اوج اکسیژن مصرفی، نسبت تبادل تنفسی (RER)، رکورد دوی 1500 متر و لاکتات پلاسمای آزمودنی ها، هنگام فعالیت های تناوبی مختلف ثبت شد. به منظور مقایسة تفاوت میانگین ها از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری (05/0P≤) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد در m1500T آزمودنی ها بین پیش و پس از آزمون نوع فعالیت HT، کاهش معناداری داشتند و این تفاوت بین مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT معنادار بود (05/0P<). در مورد متغیرهای RER و لاکتات بیشینه (Lacmax)، کاهش معناداری بین پیش و پس از استفاده از مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT مشاهده شد (05/0P<). در مورد متغیر 2VO اوج این نتایج نشان داد که با استفاده از این دو مدل فعالیتی، افزایش معناداری بین مقادیر پیش و پس از فعالیت به وجود آمد (05/0P<). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT در مورد متغیرهای RER، peak2VO، Lacmax و m1500T کارایی بالاتری دارد و با توجه به محدودیت زمانی در برنامة تمرینی این گروه از ورزشکاران، این مدل تمرینی ممکن است جایگزین خوبی برای مدل های تمرینی طولانی مدت و خسته کننده به لحاظ دورة زمانی باشد.
مقایسه اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر قدرت و تغییرات الکترومیوگرافی عضله پای تمرین نکرده در دانشجویان مرد تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر پدیده ی انتقال دو جانبه بود. تعداد 40 آزمودنی تمرین نکرده (حداقل به مدت 6 ماه) به طور تصادفی به دو گروه تمرینی ایزوتونیک و ایزومتریک و یک گروه شاهد تقسیم شدند که به طور یکطرفه اکستنسورهای زانو را تمرین دادند. طول دوره ی تمرینی 3 جلسه در هفته و 6 هفته بود. برنامه ی تمرینی گروه ایزوتونیک شامل 80% 1RM، 3 نوبت (2 دقیقه استراحت بین نوبت ها) و6 تا 8 تکرار بر روی اکستنسورهای زانو و برنامه ی تمرینی گروه ایزومتریک نیز شامل 30 انقباض ایزومتریک بیشینه (2 تا 4 ثانیه مدت انقباض) با 15 ثانیه استراحت بین هر انقباض بود. گروه کنترل نیز در محل تمرین حضور داشتند، اما هیچ گونه فعالیتی انجام ندادند. قدرت پویا (1RM)، قدرت ایستا (MVC) و الکترومیوگرافی ادغامی (IEMG) قبل و بعد از دوره ی تمرینی اندازه گیری شد. تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک به طور معنی داری (05/0≥p) 1RM، MVC و IEMG را در هر دو عضو تمرین کرده و تمرین نکرده افزایش داد، اما در گروه کنترل تغییر معنی داری در هیچ یک از متغیرها مشاهده نشد. نتایج تغییرات IEMG بین گروه ها، تنها تفاوت معنی داری بین گروه ایزوتونیک و گروه کنترل نشان داد. بین دو گروه تمرینی تفاوت معنی داری بر پدیده ی انتقال دو جانبه مشاهده نشد. با وجود این، با در نظر گرفتن شدت تمرین و میزان انتقال دوجانبه در هر یک از گروه ها، به نظر می رسد در برنامه های توان بخشی، تمرین مقاومتی ایزوتونیک ممکن است موثرتر از تمرین ایزومتریک باشد.
ارزیابی همگرایی پروت کل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقطهی ش کست ضربان قلب (HRDP) نقطهی انحراف ضربان قلب از خط مستقیم در بررسی ارتباط بین بار کار و زمان تعریف می شود که به عنوان ملا کی برای برنامه ریزی شدت تمرینات هوازی مورد استفاده واقع می شود. هدف از اجرای تحقیق حاضر ارزیابی همگرایی پروتکل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیر فعال بود. بدین منظور، تعداد 20 نفر از دختران غیرفعال به عنوان آزمودنی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره، گروه پروتکل وابسته به زمان (گروه الف): سن 02/1±19 سال، قد 14/7±11/163سانتی متر، وزن74/7±00/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی14/1±89/32میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) و گروه پروتکل وابسته به مسافت (گروه ب): سن 15/1±20 سال، قد 91/7±80/162سانتی متر، وزن 14/12±30/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 35/1±21/33میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)[جایگزین شدند. آزمودنی های گروه الف، پروتکل وابسته به زمان و آزمودنی های گروه ب، پروتکل وابسته به مسافت را با فاصله زمانی 72 ساعت تکرار کردند. HRDP تعیین شده با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی به عنوان روش مبنا مورد توجه قرار گرفت. برای ثبت لحظه به لحظه منحنی عملکرد ضربان قلب (HRPC) از دستگاه تله متری استفاده شد. برای پردازش داده ها و تعیین همگرایی بین پروتکل ها، از مدل گرافیکی بلاند-آلتمن و روش آماری Intraclass Correlation (ICC) استفاده شد. نتایج نشان داد پروتکل وابسته به زمان با روش مبنا همگرایی ندارد (ICC= -0.0191 ; ±1.96 ; 95% CI = -8.9 to +26.5 b/min). در حالی که یافته ها همگرایی متوسط به پایینی را بین پروتکل وابسته به مسافتو روش مبنا نشان داد (ICC= 0.4002 ; ±1.96 ; 95% CI = -5.1 to +35.5 b/min). بر اساس نتایج می توان گفت در تعیین HRDP، پروتکل وابسته به مسافت نسبت به پروتکل وابسته به زمان، با روش مبنا همگرایی بالاتری دارد. با این حال برای تعیین HRDP با استفاده از این پروتکل باید تردید نمود.
مقایسة اثر یک جلسه فعالیت شناکردن و دویدن وامانده ساز بر اشتها و کالری دریافتی در دختران سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن بر میزان اشتها و کالری دریافتی دختران سالم بود. طرح تحقیق متقاطع بود و 12 داوطلب دختر (میانگین سنی 3 /1 ± 5 /22 سال، وزن 46 /5 ± 07 /56 کیلوگرم، درصد چربی بدن 316 /8 ± 125 /27 درصد و شاخص تودة بدن 68 /2 ± 175 /21 کیلوگرم بر متر مربع) از دانشجویان دانشگاه در 3 حالت کنترل، فعالیت شنا و دویدن با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه تا حد واماندگی قرار گرفتند. میزان اشتهای افراد در چهار نوبت شامل دو ساعت قبل از فعالیت (در حالت ناشتا)، بلافاصله بعد از فعالیت، دو و هشت ساعت بعد از فعالیت به وسیلة پرسشنامة اشتها اندازه گیری شد. همچنین کالری دریافتی در روزهای اجرای پروتکل پژوهشی و قبل و بعد از اجرای پروتکل توسط خود آزمودنی ها ثبت شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری ANOVA با اندازه گیری مکرر و آنوای یکطرفه استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 05 /0 P≤ در نظر گرفته شد. در پایان تغییر معناداری در اشتها و کالری دریافتی در اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن مشاهده نشد (005 /0 = P) . نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت شنا و دویدن تأثیری بر میزان اشتها و کالری دریافتی نداشت. بنابراین یک جلسه فعالیت تا هشت ساعت بعد از آن برخلاف تصور برخی افراد اشتها را افزایش نمی-دهد و می تواند در کنترل وزن و کاهش آن استفاده شود. به عبارت دیگر، ورزش موجب تعادل معنی کالری می شود که احتمالاً در کوتاه مدت این تعادل منفی جبران نمی شود و بین شنا و دویدن از این حیث تفاوتی وجود ندارد.
تأثیر سه ماهة پرش عمقی و مصرف مکمل اسیدهای آمینة شاخه دار بر فعالیت آنزیم کراتین کیناز کشتی گیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر مصرف مکمل اسیدهای آمینة شاخه دار در یک برنامة تمرینی سه ماهة پرش عمقی بر فعالیت آنزیم کراتین کیناز کشتی گیران بود. به این منظور 22 کشتی گیر مرد طی نمونه گیری هدفمند و تصادفی ساده از بین کشتی گیران زنجان(سن 52 /3±54 /21 سال، وزن 76 /3 ±18 /66 کیلوگرم، قد 41 /2±36 /168 سانتی متر و شاخص تودة بدن 97 /1±34 /23 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند. طی این مدت سه ماهه، هر دو گروه ساعت 7:00 صبح صبحانه و ساعت 9 صبح نیز تمرینات پرش عمقی را در شش ست پیاپی تا سرحدخستگی، با فاصلة 5 دقیقه در بین ست ها انجام دادند و مکمل و دارونمای خود را به صورت دوسوکور بعد از پرش های عمقی دریافت کردند. گروه یکkgBW /mg 45 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن از هر یک از آمینو اسید های (والین، لوسین و ایزولوسین) به صورت محلول kgBW/ml4 دریافت کردند. گروه دارونما نیز از محلولی هم کالری (kgBW/mg 45 میلی گرم گلوکز به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و هم حجم لیمو و نمک مصرف کردند. خون گیری در دو مرحلة قبل (ناشتا) و 48 ساعت بعداز پرش عمقی به منظور اندازه گیری فعالیت آنزیم CK انجام گرفت.از روش آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تی زوجی به ترتیب برای بررسی مقدار تغییرات CK و عملکرد استفاده شد و سطح معنی داری (0.05=α) در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که میزان فعالیت آنزیم کراتین کیناز در هر دو گروه (48 ساعت بعد از پرش عمقی) هم در بررسی های درون گروهی و هم بین گروهی تفاوت معناداری نداشتند (0.05>P) . احتمالا آسیب در سطح سلول و افزایش CK پلاسما به خستگی بر می گردد. با توجه به افزایش عملکرد، پیشنهاد می شود برای اطمینان بیشتر، در تحقیقات بعدی افراد پس از سه ماه تمرینات پرش عمقی برای بررسی CK با همان بار کار سه ماه قبل فعالیت نمایند.
اثر دست کاری بینایی حین تمرین راه رفتن بر تعادل کارکردی و پارامترهای کینماتیکی منتخب گام برداری زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر دست کاری حس بینایی حین تمرین راه رفتن بر تعادل کارکردی و پارامترهای کینماتیکی منتخب گام برداری زنان سالمند بود. به این منظور، 16 زن سالمند در دسترس و واجد شرایط با دامنه ی سنی 65-75 سال (23/4±06/70 سال) انتخاب و به روش تصادفی ساده به 2 گروه 8 نفره تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی تمرین راه رفتن معمولی را به مدت 12 هفته و هفته ای 3 جلسه انجام دادند که شامل راه رفتن در شرایط محدود شده ی قسمت پایین میدان بینایی بود. برای سنجش تعادل کارکردی از آزمون برگ و از دستگاه تجزیه و تحلیل گام برداری زبریس برای اندازه گیری اطلاعات کینماتیکی گام برداری آزمودنی ها استفاده شد.برای مقایسه ی درون گروهی، نمرات پیش آزمون و پس آزمون از آزمون آماری t همبسته و برای مقایسه ی بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین راه رفتن معمولی در شرایط دست کاری شده ی حس بینایی بر برخی پارامترهای کینماتیکی راه رفتن سالمندان، یعنی طول گام، سرعت گام برداری و درصد تغییر پذیری سرعت گام برداری تأثیر معنی داری داشت
(05/0 P).مقایسه ی بین گروهی در پس آزمون نشان داد که تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات گروه تجربی و کنترل در طول گام و سرعت گام برداری به نفع گروه تجربی وجود داشت (05/0 P). اما تفاوت های بین گروهی و درون گروهی در نتایج آزمون تعادل کارکردی دیده نشد (05/0 P). نتیجه اینکه محدود سازی قسمت پایین میدان بینایی حین تمرین راه رفتن سالمندان زن می تواند موجب بهبود برخی پارامترهای مرتبط با تعادل گام برداری آنان شود. کاهش وابستگی به اطلاعات بینایی، بهبود توانایی استفاده از حواس جایگزین مانند حس پیکری و دهلیزی می تواند از دلایل احتمالی بهبود پارامترهای گام برداری باشد.
تأثیر مکمل بی کربنات سدیم بر توان بی هوازی و سطح لاکتات خون بازیکنان فوتسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر مصرف بی کربنات سدیم بر سطوح لاکتات خون و توان بی هوازی بازیکنان فوتسال بود. 24 بازیکن فوتسال با میانگین سنی 59 /1 ± 88 /15 سال، وزن 76 /12 ± 04 /62 کیلوگرم، قد 23 /8 ± 21 /173 سانتی متر، شاخص تودة بدنی 33 /3 ± 51 /20 کیلوگرم / متر مربع به صورت هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. پروتکل آزمون شامل 5 دقیقه گرم کردن قبل از آزمون اول وینگیت، 30 ثانیه رکاب زدن روی چرخ کارسنج مونارک، پس از آن مصرف 3 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بی کربنات یا دارونما به مدت 70 تا 120 دقیقه بود. سپس اجرای آزمون دوم وینگیت برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق در پس آزمون بود. برای تعیین مقادیر لاکتات خون بعد از هر آزمون وینگیت به وسیلة لاکتومتر بلافاصله سطوح لاکتات اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از روش مقایسة اختلاف ها و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که مصرف بی کربنات سدیم موجب افزایش معنادار در توان بی هوازی بازیکنان فوتسال گردید (008 /0 = P) ، اما تغییرات در سطوح لاکتات خون (162 /0 = P) و شاخص خستگی معنادار نبود (560 /0 = P) . باتوجه به نتایج پژوهش می توان گفت که مصرف مکمل بی کربنات سدیم بر افزایش توان بی هوازی بازیکنان فوتسال تأثیر داشته، اما در کاهش میزان خستگی ناشی از تجمع لاکتات زیاد مؤثر نبوده است
تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک طراحی و مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 48 نفر پسر کم تحرک داوطلب انتخاب و بطور تصادفی به چهار گروه با میانگین و انحراف استاندارد سن، گروههای دو جلسه ای ( 12نفر 3/2± 3/13 سال)، سه جلسه ای ( 12 نفر، 7/2± 5/13سال)، چهار جلسه ای (12 نفر، 1/3± 7/13 سال) و کنترل ( 12 نفر 4/3± 3/13سال) تقسیم بندی شد. برنامه تمرینی گروه دو جلسه در هفته شامل دویدن با شدت 70 – 60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 35 – 25 دقیقه در هر جلسه و گروه سه جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 25 – 17 دقیقه در هر جلسه و گروه چهار جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 15 – 12 دقیقه در هر جلسه اجرا کردند. در هر سه گروه تجربی تمرینات چابکی، انعطاف پذیری و استقامت عضلانی اجرا و سعی شد نسبت حجم برنامه ها در مجموع جلسات گروه ها برابر باشد. تجزیه و تحلیل میانگین تغییرات داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک سویه با آزمون تعقیبی بن فرنی در سطح معنی داری (05/0P˂) نشان داد. مقادیر کاهش وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی و اندازه دور کمر فقط در گروههای تجربی سه و چهار جلسه ای نسبت به کنترل معنی دار شد (05/0P˂). قدرت انفجاری دست ها، سرعت حرکت، استقامت قلبی تنفسی و انعطاف پذیری در هر سه گروه تجربی تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد. اما در شاخصهای تعادل، هماهنگی، قدرت انفجاری پاها، چابکی، استقامت عضلانی عضلات شانه و شکم، تغییرات فقط در گروه های سه و چهار جلسه ای نسبت به گروه کنترل معنی دار شد (05/0P˂). بطور کلی احتمالا اجرای هر سه برنامه تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته است و تغییر تعداد جلسات تمرین و افزایش آن برای بهبود بعضی متغیرهای آمادگی جسمانی با نقش بیشتر دستگاه عصبی نظیر تعادل، هماهنگی، توان انفجاری، چابکی توصیه می شود. از سوی دیگر در برخی متغیرها نظیر انعطاف پذیری تأثیر افزایش تعداد جلسات تمرین به سازگاری بیشتر منجر نمی شود.
بررسی پاسخ سریال زمانی microRNA-1 به تمرین مقاومتی در عضلات اسکلتی کند و تند انقباض رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: microRNAs (miRs) در فرآیندهای مختلف سلولی درگیرند و بیان ژن را مهار می کنند. یکی از این miRs microRNA-1 (miR-1) است که ویژه بافت عضله است و میزان آن با هایپرتروفی عضلانی کاهش می یابد؛ با توجه به پاسخ متفاوت عضلات تند و کند به تمرین مقاومتی، هدف این مطالعه ارزیابی اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان miR-1 در عضلات اسکلتی کند و تند انقباض رت های نر نژاد ویستار است.
روش شناسی: نمونه هایی این مطالعه بنیادی 15 سر رت بودند که به صورت تصادفی به گروه تمرینی (10سر) و کنترل (5 سر)تقسیم شدند. گروه تمرینی یک جلسه تمرین مقاومتی (صعود از نردبان یک متری، 4ست با 5 تکرار) را اجرا کرد، سپس 3 و 6 ساعت پس از تمرین مقاومتی همراه با گروه کنترل بی هوش و تشریح شدند، عضله ی نعلی و عضله بازکننده دراز انگشتان (EDL) - به ترتیب به عنوان عضله کند و تند انقباض- جدا شدند. از روش Real time RT-PCR برای اندازه گیری میزان بیان miR-1 استفاده شد و در پایان از آزمون آماری t تک نمونه ای و t مستقل استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میزان بیان miR-1 عضله EDL در پاسخ به یک جلسه تمرین مقاومتی به طور معنی داری 3 ساعت (0001/0>P) و 6 ساعت (001/0>P) بعد از تمرین مقاومتی به ترتیب 99 و 73 درصد کاهش می یابد. در حالیکه بیان miR-1 در عضله نعلی در 3 و 6 ساعت پس از تمرین مقاومتی به ترتیب 40 درصد کاهش (323/0 >P)و سپس 224 درصد افزایش داشت که این تغییرات معنی دار نبودند (196/0>P).
بحث و نتیجه گیری: یک جلسه تمرین مقاومتی موجب کاهش miR-1 در عضله EDL می شود که احتمالا نشان دهنده فعال سازی فرآیند تکثیر در سلول ها عضله EDL در اثر تمرین مقاومتی باشد.
واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، عضله بازکننده دراز انگشتان، عضله نعلی، microRNA-1
تاثیر مصرف کوتاه مدت HMB بر تغییرات LDH و CRP ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی شدید در دانشجویان پسر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مصرف کوتاه مدت HMB بر تغییرات LDH و CRP ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی شدید در دانشجویان پسر غیر ورزشکار بود.
روش شناسی: جامعه آماری پژوهش، دانشجویان پسر غیر ورزشکار کوی دانشگاه تهران بود که 15 نفر (با میانگین سنی 06/2±4/23 سال، قد 77/6±96/173سانتی متر، وزن17/12±07/70 کیلوگرم، BMI 96/2±05/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی62/5 ±49/17) انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مکمل(8=n) و دارونما (7=n) تقسیم شدند. آزمودنی ها مکمل(HMB، روزانه سه گرم) یا دارونما( گلوکز، روزانه سه گرم) را 6 روز قبل از یک جلسه کار با وزنه با شدت 70 تا 75% 1RM مصرف کردند. مقادیر خونی LDH و CRP قبل، 1 و 24 ساعت پس از فعالیت گرفته شد. برای بررسی نرمال بودن گروه ها، آزمون کولموگروف_اسمیرنوف به عمل آمد و برای بررسی تفاوت های درون گروهی و بین گروهی از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادند مصرف HMB قبل از فعالیت ورزشی مقاومتی شدید تاثیر معناداری بر مقادیر LDH دارد(038/0=P)، اما تاثیر آن بر CRP معنادار نیست (129/0=P).
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که به نظر می رسد مصرف HMB می تواند بر آسیب عضلانی تاثیر بگذارد اما در التهاب تاثیر ندارد.
واژه های کلیدی: بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات، لاکتات دهیدرژناز، CRP، فعالیت ورزشی مقاومتی و آسیب عضلانی.
تأثیر غوطه وری در آب سرد و معتدل بر پاسخ پروتئین شوک گرمایی پلاسمایی موش های صحرایی هنگام اجرای فعالیت مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه استفاده از غوطه وری در آب در میان ورزشکاران برای تسریع بازیافت پس از فعالیت ورزشی رواج یافته است. با توجه به اهمیت فشار گرمایی و 70HSP در سازگاری های فیزیولوژیکی و نامشخص بودن پاسخ پلاسمایی 70HSP در چنین شرایطی، پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر غوطه وری در آب با دماهای مختلف هنگام اجرای فعالیت مقاومتی بر پاسخ پلاسمایی پروتئین شوک گرمایی (70eHSP) در موش های صحرایی نر انجام شد.
روش شناسی: بدین منظور 32 موش صحرایی نر نژاد اسپراگ-داولی (8 هفته ای) بطور تصادفی به چهار گروه 1- کنترل (وزن 97/7±5/208 گرم)، 2- فعالیت مقاومتی (وزن 66/9±66/209 گرم)، 3- فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ˚C 27 (وزن 28/7±22/218 گرم) و 4- فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب ˚C 14 (وزن 62/9±10/220 گرم) تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 3 نوبت 5 تکراری بالا رفتن از نردبان 120 سانتیمتری بود که از طریق اتصال کیسه ای محتوی وزنه ای معادل 50 درصد وزن بدن به دم حیوان انجام شد. در فاصله استراحتی بین نوبت ها و در پایان نوبت سوم (2 دقیقه غوطه وری و 2 دقیقه استراحت)، موش های گروه های 3 و 4 به ترتیب درون استخر آبی با دمای ˚C 27 و ˚C 14 قرار گرفتند. خون گیری (به میزان 5/1 میلی لیتر) به دنبال 14-12 ساعت ناشتایی شبانه و 24 ساعت پس از انجام فعالیت مقاومتی از ورید دمی انجام شد و مقادیر پلاسمایی 70HSP e با استفاده از روش الایزا سنجیده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک طرفه و در سطح معنی داری 05/0 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که پاسخ فزاینده 70HSP e در گروه فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ملایم (43/0± 28/12) بطور معنی-داری بیشتر از گروه کنترل بود (40/0± 59/10)، البته در 2 گروه تجربی دیگر نیز پاسخ فزاینده 70HSP e بیشتر از گروه کنترل بود ولی معنی دار نبود.
بحث و نتیجه گیری: براساس یافته ها استفاده از غوطه وری در آب با دمای ˚C 27 به هنگام فعالیت مقاومتی یا پس از آن منجر به پاسخ فزاینده 70HSP -e گردید که در صورت تعمیم یافتن به مطالعات انسانی آینده، می تواند به ورزشکاران رشته هایی همچون کشتی و وزنه برداری که ماهیت قدرتی داشته و به محتوای پروتئینی عضلات نیاز بیشتری دارند، به منظور پاسخ های محافظتی بیشتر پیشنهاد گردد.
واژه های کلیدی: پروتئین شوک گرمایی، غوطه وری در آب، فعالیت مقاومتی
مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی مردان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پپتید ناتریوتیک مغزی (BNP) از میوسیت بطن ها در پاسخ به استرس عضله بطن تولید و ترشح می شود. اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال (NT pro BNP) به درستی مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال NT pro BNP مردان میانسال بود.
روش شناسی: 12 مرد میانسال به طور تصادفی به دو گروه تمرینات مقاومتی و استقامتی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه مقاومتی 8 هفته تمرین با 50 درصد یک تکرار بیشینه و 3 جلسه در هفته انجام دادند. آزمودنی های گروه استقامتی نیز 8 هفته، 3 جلسه در هفته با 70 درصد حداکثر ضربان قلب می دویدند.
یافته ها: نتایج نشان داد اگرچه سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین استقامتی افزایش معنی دار یافت (05/0>P)؛ اما پس از 8 هفته تمرینات استقامتی کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>P). علاوه بر این، سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین مقاومتی تغییر معنی داری نداشت اما پس از 8 هفته تمرینات مقاومتی افزایش معنی داری یافت (05/0>P).
بحث و نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات استقامتی و مقاومتی بر عملکرد عضله قلبی متفاوت است. تمرینات منظم استقامتی نسبت به تمرینات مقاومتی موجب بهبود عملکرد عضله قلبی می شود؛ با این وجود تحقیقات بیشتر در این زمینه نیاز است.
واژه های کلیدی: NT pro BNP، تخریب عضله قلبی، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، مردان میانسال