فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۱٬۷۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ثباتدهنده ستون فقرات بر میزان زاویه قوس کمری، با استفاده از دستگاه بیوفیدبک فشاری در دانشجویان دختر دانشگاه شهید باهنر کرمان میپردازد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانشجویان دختر مبتلا به عارضه لوردوزکمری دانشگاه باهنر کرمان است. 24 نفر از دانشجویان مبتلا به قوس کمری افزایشیافته بهعنوان نمونه آماری انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل 12 نفری قرار داده شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق صفحه شطرنجی، اسپینال موس (سنجش قوس کمر)، قد سنج و ترازوی دیجیتال، گونیامتر (سنجش میزان انعطافپذیری عضلات سه سر رانی) و آزمون دراز و نشست (سنجش میزان استقامت عضله شکمی) جمعآوری گردید. آزمودنیهای گروه تجربی، به مدت هشت هفته، هفتهای سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه، با استفاده از دستگاه بیوفیدبک فشاری تمرین داده شدند. در آغاز و پایان دوره از آزمودنی ها پیش و پسآزمون به عمل آمد و میزان لوردوز کمر، انعطافپذیری عضلات سهسر رانی و استقامت عضلات شکم پیش و پس از آزمون سنجیده شد. اطلاعات جمعآوریشده، با استفاده از روش آماری تی مستقل و زوجی در سطح معنیداری 95 درصد تجزیه و تحلیل شدند. نتایج، کاهشی معنیدار در زاویه لوردوز کمری ( 001/0 P= ) ، افزایشی معنیدار در میزان انعطافپذیری عضلات سهسررانی (001/0 P= ) و افزایشی معنیدار در استقامت عضلات شکم (001/0 P= ) در گروه تمرینی نشان داد. همچنین نتایج تحقیق تفاوت معنیداری در میزان متغیرهای مذکور پیش و پس از آزمون در گروه کنترل نشان نداد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد انجام تمرینات ثباتدهنده ستون فقرات سبب کاهش زاویه لوردوز کمری، افزایش انعطافپذیری عضلات سهسررانی و همچنین افزایش میزان استقامت عضلات شکم میشود.
مقایسه اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر قدرت و تغییرات الکترومیوگرافی عضله پای تمرین نکرده در دانشجویان مرد تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر پدیده ی انتقال دو جانبه بود. تعداد 40 آزمودنی تمرین نکرده (حداقل به مدت 6 ماه) به طور تصادفی به دو گروه تمرینی ایزوتونیک و ایزومتریک و یک گروه شاهد تقسیم شدند که به طور یکطرفه اکستنسورهای زانو را تمرین دادند. طول دوره ی تمرینی 3 جلسه در هفته و 6 هفته بود. برنامه ی تمرینی گروه ایزوتونیک شامل 80% 1RM، 3 نوبت (2 دقیقه استراحت بین نوبت ها) و6 تا 8 تکرار بر روی اکستنسورهای زانو و برنامه ی تمرینی گروه ایزومتریک نیز شامل 30 انقباض ایزومتریک بیشینه (2 تا 4 ثانیه مدت انقباض) با 15 ثانیه استراحت بین هر انقباض بود. گروه کنترل نیز در محل تمرین حضور داشتند، اما هیچ گونه فعالیتی انجام ندادند. قدرت پویا (1RM)، قدرت ایستا (MVC) و الکترومیوگرافی ادغامی (IEMG) قبل و بعد از دوره ی تمرینی اندازه گیری شد. تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک به طور معنی داری (05/0≥p) 1RM، MVC و IEMG را در هر دو عضو تمرین کرده و تمرین نکرده افزایش داد، اما در گروه کنترل تغییر معنی داری در هیچ یک از متغیرها مشاهده نشد. نتایج تغییرات IEMG بین گروه ها، تنها تفاوت معنی داری بین گروه ایزوتونیک و گروه کنترل نشان داد. بین دو گروه تمرینی تفاوت معنی داری بر پدیده ی انتقال دو جانبه مشاهده نشد. با وجود این، با در نظر گرفتن شدت تمرین و میزان انتقال دوجانبه در هر یک از گروه ها، به نظر می رسد در برنامه های توان بخشی، تمرین مقاومتی ایزوتونیک ممکن است موثرتر از تمرین ایزومتریک باشد.
تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک طراحی و مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 48 نفر پسر کم تحرک داوطلب انتخاب و بطور تصادفی به چهار گروه با میانگین و انحراف استاندارد سن، گروههای دو جلسه ای ( 12نفر 3/2± 3/13 سال)، سه جلسه ای ( 12 نفر، 7/2± 5/13سال)، چهار جلسه ای (12 نفر، 1/3± 7/13 سال) و کنترل ( 12 نفر 4/3± 3/13سال) تقسیم بندی شد. برنامه تمرینی گروه دو جلسه در هفته شامل دویدن با شدت 70 – 60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 35 – 25 دقیقه در هر جلسه و گروه سه جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 25 – 17 دقیقه در هر جلسه و گروه چهار جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 15 – 12 دقیقه در هر جلسه اجرا کردند. در هر سه گروه تجربی تمرینات چابکی، انعطاف پذیری و استقامت عضلانی اجرا و سعی شد نسبت حجم برنامه ها در مجموع جلسات گروه ها برابر باشد. تجزیه و تحلیل میانگین تغییرات داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک سویه با آزمون تعقیبی بن فرنی در سطح معنی داری (05/0P˂) نشان داد. مقادیر کاهش وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی و اندازه دور کمر فقط در گروههای تجربی سه و چهار جلسه ای نسبت به کنترل معنی دار شد (05/0P˂). قدرت انفجاری دست ها، سرعت حرکت، استقامت قلبی تنفسی و انعطاف پذیری در هر سه گروه تجربی تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد. اما در شاخصهای تعادل، هماهنگی، قدرت انفجاری پاها، چابکی، استقامت عضلانی عضلات شانه و شکم، تغییرات فقط در گروه های سه و چهار جلسه ای نسبت به گروه کنترل معنی دار شد (05/0P˂). بطور کلی احتمالا اجرای هر سه برنامه تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته است و تغییر تعداد جلسات تمرین و افزایش آن برای بهبود بعضی متغیرهای آمادگی جسمانی با نقش بیشتر دستگاه عصبی نظیر تعادل، هماهنگی، توان انفجاری، چابکی توصیه می شود. از سوی دیگر در برخی متغیرها نظیر انعطاف پذیری تأثیر افزایش تعداد جلسات تمرین به سازگاری بیشتر منجر نمی شود.
تاثیر مصرف مکمل کولین بر سطح اسیدهای چرب آزاد پلاسما در انتها و دوره بازیافت یک جلسه فعالیت ورزشی بلند مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مطالعه تأثیر مصرف مکمل کولین، بر تغییرات اسیدهای چرب آزاد پلاسما و سوخت و ساز چربیها در انتها و دوره بازیافت یک جلسه فعالیت بلند مدت در مردان نخبه رشته سه گانه (سن 83/2 ± 44/21 سال، وزن 34/5 ±54/71 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 36/4 ± 25/71ml kg-1 min-1 ) بود. 9 مرد نخبه رشته سه گانه، در قالب طرح تحقیق انتقالی یک سویه کور، دو جلسه فعالیت 120 دقیقه ای دویدن بر روی نوارگردان با شدت 59 تا 64 % VO2MAX را اجرا نمودند. آزمودنی ها یک ساعت قبل از فعالیت جلسه اول، دارونما و یک ساعت قبل از فعالیت جلسه دوم، مکمل کولین بیتارترات مصرف نمودند. نمونه گیری خون قبل از شروع، انتها و نیم ساعت پس از پایان فعالیتها برای اندازه گیری اسیدهای چرب آزاد پلاسما بعمل آمد، برای اندازه گیری این مشخصه از روش رنگ سنجی استفاده گردید. داده ها بوسیله آزمون تحلیل واریانس مکرر در سطح معنی داری (P≤ 0.05 ) تجزیه و تحلیل گردیدند. مقایسه نتایج دو جلسه فعالیت نشان داد سطح اسیدهای چرب آزاد پلاسما در انتهای فعالیت همراه با مکمل کولین بطور معنی داری از مقدار مشابه در فعالیت همراه با دارونما پائین تر بود ولی در دوره بازیافت فعالیت همراه با مکمل کولین، از مقدار مشابه در فعالیت همراه با دارونما بطور غیر معنی داری بالاتر بود. می توان نتیجه گرفت مصرف مکمل کولین می تواند از طریق تسهیل انتقال اسیدهای چرب آزاد پلاسما از غشاء پلاسمائی، برداشت آنها توسط سلولهای عضلانی و متعاقباً فرآیند اکسایش چربیها را طی فعالیتهای ورزشی بلند مدت افزایش دهد.
بررسی پاسخ سریال زمانی microRNA-1 به تمرین مقاومتی در عضلات اسکلتی کند و تند انقباض رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: microRNAs (miRs) در فرآیندهای مختلف سلولی درگیرند و بیان ژن را مهار می کنند. یکی از این miRs microRNA-1 (miR-1) است که ویژه بافت عضله است و میزان آن با هایپرتروفی عضلانی کاهش می یابد؛ با توجه به پاسخ متفاوت عضلات تند و کند به تمرین مقاومتی، هدف این مطالعه ارزیابی اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان miR-1 در عضلات اسکلتی کند و تند انقباض رت های نر نژاد ویستار است.
روش شناسی: نمونه هایی این مطالعه بنیادی 15 سر رت بودند که به صورت تصادفی به گروه تمرینی (10سر) و کنترل (5 سر)تقسیم شدند. گروه تمرینی یک جلسه تمرین مقاومتی (صعود از نردبان یک متری، 4ست با 5 تکرار) را اجرا کرد، سپس 3 و 6 ساعت پس از تمرین مقاومتی همراه با گروه کنترل بی هوش و تشریح شدند، عضله ی نعلی و عضله بازکننده دراز انگشتان (EDL) - به ترتیب به عنوان عضله کند و تند انقباض- جدا شدند. از روش Real time RT-PCR برای اندازه گیری میزان بیان miR-1 استفاده شد و در پایان از آزمون آماری t تک نمونه ای و t مستقل استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که میزان بیان miR-1 عضله EDL در پاسخ به یک جلسه تمرین مقاومتی به طور معنی داری 3 ساعت (0001/0>P) و 6 ساعت (001/0>P) بعد از تمرین مقاومتی به ترتیب 99 و 73 درصد کاهش می یابد. در حالیکه بیان miR-1 در عضله نعلی در 3 و 6 ساعت پس از تمرین مقاومتی به ترتیب 40 درصد کاهش (323/0 >P)و سپس 224 درصد افزایش داشت که این تغییرات معنی دار نبودند (196/0>P).
بحث و نتیجه گیری: یک جلسه تمرین مقاومتی موجب کاهش miR-1 در عضله EDL می شود که احتمالا نشان دهنده فعال سازی فرآیند تکثیر در سلول ها عضله EDL در اثر تمرین مقاومتی باشد.
واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، عضله بازکننده دراز انگشتان، عضله نعلی، microRNA-1
تاثیر مصرف کوتاه مدت مکمل هیدروکسی متیل بوتیرات بر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز متعاقب یک وهله فعالیت مقاومتی برونگرا در ورزشکاران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مکمل هیدروکسی متیل بوتیرات، با کاهش تجزیه پروتئین سلول و فراهم آوردن پیش سازهای سنتز کلسترول غشای سلول، موجب حفظ و بهبود توده عضلانی می شود، اما نتایج مطالعات در خصوص اثر آن متعاقب فعالیت های بدنی متناقض است. هدف کلی این تحقیق بررسی تاثیر مصرف کوتاه مدت مکمل HMB بر CK و LDH متعاقب یک جلسه تمرین مقاومتی برونگرا در ورزشکاران پسر جوان بود.
روش شناسی: از بین فوتسالیست های پسر جوان 24 نفر (با میانگین سن 79/1 ± 7/22 سال، قد 05/7 ± 3/176 سانتی متر، وزن 06/10 ± 8/75 کیلوگرم، شاخص توده بدن 59/2 ± 3/24 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی 73/1 ± 1/16درصد) به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 12 نفری مکمل و دارونما تقسیم شدند. آزمودنی ها مکمل یا دارونما را روزانه به میزان 3 گرم به صورت قرص های 3 گرمی به مدت 6 روز قبل از یک جلسه تمرین مقاومتی برونگرا مصرف کردند. نمونه های خونی در 4 نوبت(قبل از شروع مصرف مکمل، قبل از پروتکل تمرینی، بلافاصله بعد از پروتکل تمرینی، 24 ساعت بعد از پروتکل تمرینی)، به منظور اندازه گیری CK وLDH گرفته شد. از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر برای بررسی تفاوت بین زمان های مختلف نمونه گیری، و آزمون تعقیبی بن فرونی استفاده شد
یافته ها: نتایج نشان داد که مکمل HMB باعث کاهش معنی دار دو مارکر آسیب عضلانی (CK و LDH) بعد از تمرین مقاومتی، در گروه مکمل شده است، ولی تفاوت معنی داری بین گروه مکمل و دارونما مشاهده نشد.
بحث و نتیجه گیری: مکمل HMB می تواند باعث کاهش مارکرهای آسیب عضلانی شود اما نمی توان از این مکمل به عنوان عاملی مستقل برای کاهش مارکر های آسیب عضلانی متعاقب فعالیت های شدید بدنی استفاده کرد.
واژه های کلیدی: بتاهیدرکسی بتا متیل بوتیرات، لاکتات دهیدروژناز، کراتین کیناز، تمرین مقاومتی برونگرا
تأثیر غوطه وری در آب سرد و معتدل بر پاسخ پروتئین شوک گرمایی پلاسمایی موش های صحرایی هنگام اجرای فعالیت مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه استفاده از غوطه وری در آب در میان ورزشکاران برای تسریع بازیافت پس از فعالیت ورزشی رواج یافته است. با توجه به اهمیت فشار گرمایی و 70HSP در سازگاری های فیزیولوژیکی و نامشخص بودن پاسخ پلاسمایی 70HSP در چنین شرایطی، پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر غوطه وری در آب با دماهای مختلف هنگام اجرای فعالیت مقاومتی بر پاسخ پلاسمایی پروتئین شوک گرمایی (70eHSP) در موش های صحرایی نر انجام شد.
روش شناسی: بدین منظور 32 موش صحرایی نر نژاد اسپراگ-داولی (8 هفته ای) بطور تصادفی به چهار گروه 1- کنترل (وزن 97/7±5/208 گرم)، 2- فعالیت مقاومتی (وزن 66/9±66/209 گرم)، 3- فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ˚C 27 (وزن 28/7±22/218 گرم) و 4- فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب ˚C 14 (وزن 62/9±10/220 گرم) تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی شامل 3 نوبت 5 تکراری بالا رفتن از نردبان 120 سانتیمتری بود که از طریق اتصال کیسه ای محتوی وزنه ای معادل 50 درصد وزن بدن به دم حیوان انجام شد. در فاصله استراحتی بین نوبت ها و در پایان نوبت سوم (2 دقیقه غوطه وری و 2 دقیقه استراحت)، موش های گروه های 3 و 4 به ترتیب درون استخر آبی با دمای ˚C 27 و ˚C 14 قرار گرفتند. خون گیری (به میزان 5/1 میلی لیتر) به دنبال 14-12 ساعت ناشتایی شبانه و 24 ساعت پس از انجام فعالیت مقاومتی از ورید دمی انجام شد و مقادیر پلاسمایی 70HSP e با استفاده از روش الایزا سنجیده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک طرفه و در سطح معنی داری 05/0 تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که پاسخ فزاینده 70HSP e در گروه فعالیت مقاومتی و غوطه وری در آب با دمای ملایم (43/0± 28/12) بطور معنی-داری بیشتر از گروه کنترل بود (40/0± 59/10)، البته در 2 گروه تجربی دیگر نیز پاسخ فزاینده 70HSP e بیشتر از گروه کنترل بود ولی معنی دار نبود.
بحث و نتیجه گیری: براساس یافته ها استفاده از غوطه وری در آب با دمای ˚C 27 به هنگام فعالیت مقاومتی یا پس از آن منجر به پاسخ فزاینده 70HSP -e گردید که در صورت تعمیم یافتن به مطالعات انسانی آینده، می تواند به ورزشکاران رشته هایی همچون کشتی و وزنه برداری که ماهیت قدرتی داشته و به محتوای پروتئینی عضلات نیاز بیشتری دارند، به منظور پاسخ های محافظتی بیشتر پیشنهاد گردد.
واژه های کلیدی: پروتئین شوک گرمایی، غوطه وری در آب، فعالیت مقاومتی
تاثیر مصرف کوتاه مدت HMB بر تغییرات LDH و CRP ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی شدید در دانشجویان پسر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مصرف کوتاه مدت HMB بر تغییرات LDH و CRP ناشی از یک جلسه فعالیت ورزشی مقاومتی شدید در دانشجویان پسر غیر ورزشکار بود.
روش شناسی: جامعه آماری پژوهش، دانشجویان پسر غیر ورزشکار کوی دانشگاه تهران بود که 15 نفر (با میانگین سنی 06/2±4/23 سال، قد 77/6±96/173سانتی متر، وزن17/12±07/70 کیلوگرم، BMI 96/2±05/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی62/5 ±49/17) انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مکمل(8=n) و دارونما (7=n) تقسیم شدند. آزمودنی ها مکمل(HMB، روزانه سه گرم) یا دارونما( گلوکز، روزانه سه گرم) را 6 روز قبل از یک جلسه کار با وزنه با شدت 70 تا 75% 1RM مصرف کردند. مقادیر خونی LDH و CRP قبل، 1 و 24 ساعت پس از فعالیت گرفته شد. برای بررسی نرمال بودن گروه ها، آزمون کولموگروف_اسمیرنوف به عمل آمد و برای بررسی تفاوت های درون گروهی و بین گروهی از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده نشان دادند مصرف HMB قبل از فعالیت ورزشی مقاومتی شدید تاثیر معناداری بر مقادیر LDH دارد(038/0=P)، اما تاثیر آن بر CRP معنادار نیست (129/0=P).
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که به نظر می رسد مصرف HMB می تواند بر آسیب عضلانی تاثیر بگذارد اما در التهاب تاثیر ندارد.
واژه های کلیدی: بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات، لاکتات دهیدرژناز، CRP، فعالیت ورزشی مقاومتی و آسیب عضلانی.
مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی مردان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پپتید ناتریوتیک مغزی (BNP) از میوسیت بطن ها در پاسخ به استرس عضله بطن تولید و ترشح می شود. اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال (NT pro BNP) به درستی مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر مقایسه اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات مقاومتی و استقامتی بر سطح پپتید ناتریوتیک مغزی غیر فعال NT pro BNP مردان میانسال بود.
روش شناسی: 12 مرد میانسال به طور تصادفی به دو گروه تمرینات مقاومتی و استقامتی تقسیم شدند. آزمودنی های گروه مقاومتی 8 هفته تمرین با 50 درصد یک تکرار بیشینه و 3 جلسه در هفته انجام دادند. آزمودنی های گروه استقامتی نیز 8 هفته، 3 جلسه در هفته با 70 درصد حداکثر ضربان قلب می دویدند.
یافته ها: نتایج نشان داد اگرچه سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین استقامتی افزایش معنی دار یافت (05/0>P)؛ اما پس از 8 هفته تمرینات استقامتی کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>P). علاوه بر این، سطح NT pro BNP بلافاصله پس از یک جلسه تمرین مقاومتی تغییر معنی داری نداشت اما پس از 8 هفته تمرینات مقاومتی افزایش معنی داری یافت (05/0>P).
بحث و نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد اثرات حاد و طولانی مدت تمرینات استقامتی و مقاومتی بر عملکرد عضله قلبی متفاوت است. تمرینات منظم استقامتی نسبت به تمرینات مقاومتی موجب بهبود عملکرد عضله قلبی می شود؛ با این وجود تحقیقات بیشتر در این زمینه نیاز است.
واژه های کلیدی: NT pro BNP، تخریب عضله قلبی، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، مردان میانسال
تأثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید (HIT) بر برخی شاخص های هوازی و بی هوازی زنان تیم ملی بسکتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمرینات تناوبی شدید (HIT) رویکرد مؤثری در بهبود آمادگی در کوتاه مدت است. اثر این گونه تمرینات بر سازگاری های عملکردی، فیزیولوژیکی در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای عملکردی و فیزیولوژیکی انجام گرفت. بدین منظور 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن=24/3 ± 0/23 سال، وزن=50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده بدنی= 15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به گونه تصادفی به دو گروه تجربی (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات ،آزمودنی ها،1. آزمون فزاینده همراه با تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی برای تعیین برخی از متغیرهای فیزیولوژیکی و 2. یک وهله آزمون وینگیت را برای تعیین حداکثر توان (PPO ) و میانگین توان (MPO) اجرا کردند. هر دو گروه، برنامه تمرین بسکتبال مشابهی را به مدت چهار هفته دنبال کردند، در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT، دو جلسه در هفته اجرا کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA )، در سطح معناداری05/0p< و با نرم افزار Spss16، انجام گرفت. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد گروه تجربی افزایش معناداری در VO2max(001/0p=)،vLT(011/0 p=)،vVO2max(001/0 p=) و حداکثر نبض اکسیژن (001/0p=) داشتند. اجرای HIT نیز موجب افزایش معنادار حداکثر توان (03/0p=) و میانگین توان (02/0p=) شد. یافته های حاضر نشان داد، برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در کوتاه مدت شود.
تأثیر مکمل بی کربنات سدیم بر توان بی هوازی و سطح لاکتات خون بازیکنان فوتسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر مصرف بی کربنات سدیم بر سطوح لاکتات خون و توان بی هوازی بازیکنان فوتسال بود. 24 بازیکن فوتسال با میانگین سنی 59 /1 ± 88 /15 سال، وزن 76 /12 ± 04 /62 کیلوگرم، قد 23 /8 ± 21 /173 سانتی متر، شاخص تودة بدنی 33 /3 ± 51 /20 کیلوگرم / متر مربع به صورت هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. پروتکل آزمون شامل 5 دقیقه گرم کردن قبل از آزمون اول وینگیت، 30 ثانیه رکاب زدن روی چرخ کارسنج مونارک، پس از آن مصرف 3 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بی کربنات یا دارونما به مدت 70 تا 120 دقیقه بود. سپس اجرای آزمون دوم وینگیت برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق در پس آزمون بود. برای تعیین مقادیر لاکتات خون بعد از هر آزمون وینگیت به وسیلة لاکتومتر بلافاصله سطوح لاکتات اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از روش مقایسة اختلاف ها و آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که مصرف بی کربنات سدیم موجب افزایش معنادار در توان بی هوازی بازیکنان فوتسال گردید (008 /0 = P) ، اما تغییرات در سطوح لاکتات خون (162 /0 = P) و شاخص خستگی معنادار نبود (560 /0 = P) . باتوجه به نتایج پژوهش می توان گفت که مصرف مکمل بی کربنات سدیم بر افزایش توان بی هوازی بازیکنان فوتسال تأثیر داشته، اما در کاهش میزان خستگی ناشی از تجمع لاکتات زیاد مؤثر نبوده است
تأثیر تمرینات پلیومتریک و ترکیبی بر پاسخ IGF-I و MGF در عضلة پهن جانبی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عامل رشد شبهانسولین -1 در تکامل، رشد، بازسازی و حفظ بافتها در عضلة اسکلتی در یک روش اتوکرین / پاراکرین و آندوکرین نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ عوامل رشدی به دو شیوة تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد بهصورت داوطلبانه انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی، سن: 86/1±86/20 سال، قد: 23/4±29/179 سانتیمتر، وزن: 24/6±57/74 کیلوگرم) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی، سن 72/1±43/31 سال، قد 42/6±71/181 سانتیمتر، وزن: 47/8±14/76 کیلوگرم) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونههای عضلانی از عضلة پهن جانبی 3 روز قبل و 7 روز بعد از تمرین گرفته شد. برای تعیین توان از 3 آزمون بوسکو (5 و 60 ثانیهای)، سارجنت و پرش جفت و برای سنجش چابکی و سرعت از آزمونهای مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تخمین میزان بیان ژن عامل رشد شبهانسولین (1) (IGF-I) و عامل رشد مکانیکی (MGF) از روش Real – time RT PCR استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای T زوجی و T مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در آزمونهای بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر گروه پلیومتریک بهتر عمل کردند. بیان ژن در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20 درصد – 29/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور معنادرای افزایش یافت (24/159 درصد، 048/0 P≤) و بیان ژن IGF-I در گروه اول افزایش معنادار (83/133 درصد، 04/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور غیرمعناداری افزایش (06/24 درصد، 16/0 P≤) یافت. بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت رونوشتهای مختلف ژن IGF-I (IGF-IEa و MGF) در عضلة اسکلتی انسان بهطور متفاوتی به راهبردهای مختلف اضافهبار مکانیکی و سوختوسازی پاسخ میدهند.
تأثیر دو برنامة تمرین آماده سازی با ست های کوتاه و بلند بر عوامل آمادگی جسمانی و عملکردی بازیکنان نخبة راگبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر دو برنامة تمرین آمادهسازی با ستهای بلند و کوتاه با شدت و حجم برابر بر عوامل آمادگی جسمانی و عملکردی بازیکنان نخبة راگبی بود. 27 بازیکن راگبی باشگاه صنعت گاز خراسان رضوی (سن 172/3 ± 29/24 سال و قد 652/5 ± 22/182 سانتیمتر) بهصورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و بهطور تصادفی ساده به سه گروه مساوی تقسیم شدند: 1) گروه تمرین با ست بلند؛ 2) گروه تمرین با ست کوتاه؛ 3) گروه کنترل. برنامة تمرین شامل 8 هفته (سه با ردر هفته) تمرینات منتخب آمادهسازی میدانی شامل تمرینات سرعتی، استقامتی و پلایومتریک بهصورت ستهای بلند و کوتاه بود که به مدت 45 دقیقه در هر جلسه انجام میگرفت. در طول این دوره، آزمودنیهای گروه کنترل به مدت 70 – 60 دقیقه در تمرینات تکنیکی و تاکتیکی معمول تیمی شرکت کردند. دادهها با استفاده از آزمونهای کلوموگروف اسمیرنوف، آنالیز واریانس یکطرفه و t همبسته تحلیل شدند. نتایج، افزایشهای معناداری را در VO2max و توان بی هوازی گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (05/0 P<). با این حال، در شاخصهای چابکی، توان عضلانی و مهارتهای راگبی (دقت شوت، مسافت شوت، دقت پاس و مسافت پاس) تفاوت معناداری بین گروهها مشاهده نشد (05/0P>). در مجموع میتوان گفت بازیکنان راگبی برای بهبود توان هوازی و بی هوازی خود میتوانند از تمرینات اینتروال با ستهای کوتاه و بلند استفاده کنند. همچنین برای بهبود مسافت شوت و مسافت پاس بهتر است از تمرینات اینتروال با ست بلند استفاده کنند. برای تعیین تأثیر این نوع تمرینات بر دیگر
بررسی میزان شیوع مصرف و دلایل استفاده از مکمل ها در قایقرانان مرد تیم ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی میزان شیوع مصرف و دلایل استفاده از مکمل ها در قایقرانان مرد تیم ملی ایران بود. مواد و روش ها: جامعه آماری ما کلیه ورزشکاران تیم ملی مرد در رشته های تخصصی قایقرانی (آبهای آرام، دراگون بوت، بادبانی و روئینگ) تشکیل می دادند که پرسشنامه بین همه قایقرانان توزیع شد. ابزار اندازه گیری پرسشنامه خود گزارش دهی، بدون نام و محقق ساخته ای بود که جهت اندازه گیری میزان مصرف مکمل ها و آگاهی از دوپینگ و عوارض جانبی آن طراحی شده بود. اعتبار پرسشنامه توسط آزمون آلفا کرونباخ برابر با 81/0 بدست آمد.تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 در سطح معنی داری (05/0P ≤) صورت گرفت. یافته ها: نتایج تحقیق حاضرنشان داد که 9/61% قایقرانان تمایل به استفاده از داروها یا مکمل افزایش دهنده دارند. دلیل استفاده از مکمل ها در قایقرانان افزایش سرعت (26٪)، قدرت (27٪)، و استقامت (37٪) بود. 9/67 درصد قایقرانان میزان اطلاعات صحیح و علمی را در رابطه با مکمل ها و دوپینگ متوسط، 2/14 درصد کم، 7/10 درصد بدون آگاهی، و فقط 1/7 درصد اطلاعات زیادی، را برای خود تخمین زده بودند. همچنین 3/39 قایقرانان از طریق داروخانه، 25% مربی و بدنساز، 3/14% دوستان و 6/3% از طریق باشگاه مکمل ها را تهیه می کردند. نتیجه گیری: اگرچه استفاده از مکمل ها برای بهبود عملکرد ورزشی می تواند موثر باشد، اما به دلیل خطرات مصرف آنها، ورزشکاران بایستی دقت بیشتری در مورد میزان مصرف مکمل ها داشته باشند.
تدوین هنجار های ترکیب بدنی وآمادگی جسمانی وزنه برداران جوان و بزرگسال نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تدوین هنجارهای ملی ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی در رشته های مختلف ورزشی و مقایسه آن با هنجارهای جوامع دیگر می تواند علاوه بر شناخت نقاط ضعف و قوت، باعث ارائه راهکارهای عملی برای پیشرفت ورزش قهرمانی در کشور شود. هدف این پژوهش، تدوین هنجارهای ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی در وزنه برداران جوان و بزرگسال نخبه بود. تعداد 21 نفر از وزنه برداران نخبه جوان (سن 18/1 ± 90/14 سال) و 29 نفر از وزنه برداران نخبه بزرگسال (سن = 43/2 ± 38/20 سال) که در اردوهای تیم ملی جوانان و بزرگسالان حضور داشتند، به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. داده هابا استفاده از آزمون های ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی شامل درصد چربی بدن، توده بدون چربی، انعطاف پذیری عضلات تنه، انعطاف پذیری عضلات شانه، توان انفجاری بالا تنه و توان انفجاری پایین تنه جمع آوری شد. نتایج نشان داد میانگین توده بدون چربی، توان انفجاری بالا تنه و پایین تنه در آزمودنی های بزرگسال و انعطاف پذیری عضلات شانه در آزمودنی های جوان بیشتر بود(01/0 ≥p). بین توده بدون چربی بدن با انعطاف پذیری عضلات تنه (29/0 r=)، توان انفجاری پایین تنه (45/0 r=) و توان انفجاری بالا تنه (60/0 r=) و همچنین، بین انعطاف پذیری عضلات تنه با توان انفجاری پایین تنه (52/0 r=) همبستگی معناداری وجود داشت (05/0 p ≤). مطالعه حاضر علاوه بر ارائه هنجارهای ملی برای آزمون های ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی در وزنه برداران نخبه نشان داد توان انفجاری وزنه برداران بزرگسال بیشتر از وزنه برداران جوان بود.می توان حداقل بخشی از این نتایج را به درصد چربی کمتر و توده بدون چربی بیشتر و همچنین انعطاف پذیری بیشتر عضلات تنه وزنه برداران بزرگسال نسبت داد.
تأثیر مصرف مکمل تورین به همراه فعالیت تناوبی شدید بر غلظت سرمی IL-6 و TNF-α در بازیکنان ورزیدة فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر دو هفته مصرف مکمل تورین و اجرای سه جلسه فعالیت تناوبی شدید 90 دقیقه ای بر پاسخ برخی سایتوکاین های سرمی در بازیکنان تمرین کرده فوتبال بود. به این منظور 24 بازیکن فوتبال از ردة امید انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تورین (8TG=)، پلاسیبو (8PG=) و کنترل (8CG=) تقسیم شدند. گروه TG روزانه 15 میلی گرم مکمل تورین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود و گروه PG به همین مقدار آسپارتام دریافت کردند و هر دو گروه به اجرای سه بار پروتکل 90 دقیقه ای ویژة فوتبال پرداختند، درحالی که گروه CG هیچ مکملی را دریافت نکرده و فقط برنامه عادی خود را پیگیری کردند. نمونه های خونی از آزمودنی ها در شش مرحله (48 ساعت قبل از شروع دوره، قبل و بلافاصله بعد از اجرای پروتکل ورزشی اول و سوم و 48 ساعت بعد از پایان دوره) به مقدار 5 سی سی از ورید قدامی ساعد در وضعیت نشسته جمع آوری شد. سپس نمونه ها جهت تعین تغییرات سایتوکاین ها (IL-6, TNF-α) در آزمایشگاه مرکز غدد به وسیلة کیت های مخصوص آزمایش شدند. برای مقایسة میانگین ها در هر گروه از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی توکی با نرم افزار SPSS.17 استفاده شد. نتایج نشان داد که مقادیر IL-6 و TNF-α سرم بازیکنان فوتبال در مراحل شش گانه اندازه گیری و در گروه های مختلف به ترتیب 029/0=P و 013/0=P تفاوت معنی دار یافته و این تفاوت در بین گروه کنترل و گروه پلاسیبو به ترتیب با 043/0=P و 008/0=P مشاهده شده است. به طورکلی به نظر می رسد که اجرای سه بار پروتکل 90 دقیقه ای ویژة فوتبال در هفته، فشاری را بر سیستم التهابی بازیکنان فوتبال وارد می کند که چنین فشاری در طول فصل مسابقات ممکن است بارها تکرار شود. از طرفی نتایج نشان داد که مصرف مکمل تورین قبل و در حین این دورة پرفشار تأثیر ضدالتهابی داشته و از ایجاد تغییرات محسوس سایتوکاین های مذکور جلوگیری کرده است. از این رو می توان مصرف کوتاه مدت مکمل تورین را در هفته های پر فشار مسابقه و تمرین به بازیکنان ورزیده فوتبال توصیه کرد.
تأثیر استروئید آنابولیک استانوزول همراه با هشت هفته تمرین مقاومتی بر تغییرات ساختاری بافت کبد در موش صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر استروئید آنابولیک استانوزول همراه با هشت هفته تمرین مقاومتی بر تغییرات ساختاری بافت کبد در موش صحرایی نر است. به این منظور 28 سر موش صحرایی نر ویستار با سن 12 هفته و وزن 94/7 ± 53/228 بهطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: کنترل + دارونما (7 = n)، تمرین مقاومتی + دارونما (7 = n)، تمرین مقاومتی + استانوزولول mg/kg 2 (7 = n)، تمرین مقاومتی + mg/kg 5 (7 = n). تمرین مقاومتی سه جلسه در هفته با سه ست پنج تکراری صعود از نردبان (وزنهها در هفتة اول 50 درصد وزن موشها بود که با افزایش 10 درصدی در هر هفته به 120 درصد در هفتة پایانی رسید) به مدت هشت هفته بود. در پایان دوره، از کبد نمونهها لام تهیه شد و با استفاده از میکروسکوپ نوری مطالعه انجام گرفت. یافتهها نشان داد گروههای استانوزولول افزایش وزن معناداری را نسبت به دیگر گروهها نداشتند (05/0 P<). رنگآمیزی بخشهایی از کبد موشها نشان داد گروه کنترل و تمرین بدون دارو سالم بودند، اما در گروههای دریافت دارو، آسیبهای کبدی از جمله پرخونی عروقی، واکوئلهای چربی، التهاب و دژنراسیون مشاهده شد. آسیبها در گروه چهارم شدیدتر بود و با دوز دارو رابطة مستقیم داشت. تغییرات هیستوپاتولوژیکی نشاندهندة نکروز و مرگ سلولی در بافت کبد بود. براساس یافتهها، تمرین مقاومتی قادر به جلوگیری از آسیبهای کبدی ناشی از استانوزولول نیست و با وجود مصرف تزریقی و دوز کم نیز این آسیبها مشاهده میشود. بنابراین ورزشکاران نباید از استروئید های آنابلویک (از جمله استانوزول) برای افزایش عملکرد، حجم و قدرت عضلانی استفاده نمایند.
ساخت دستگاه مقاومتی ویژه مهارت های پرتابی و ضربات مشت (زوکی) کاراته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصل ویژگی یکی از اصول تمرینات آماده سازی است؛ بویژه اینکه هنگام استفاده از برنامههای تمرینی مقاومتی با دستگاههای معمولی در فصل مسابقات، احتمال بههم خوردن ریتم حرکات و مهارتها وجود دارد و ممکن است در بهبود سرعت و توان عضلات مورد نظر تأثیری نداشته باشد. برای مثال، تمرین با دستگاههای مقاومتی معمولی نظیر دستگاههای وزنه بدلیل زمانبندی نادرست انقباضات عضلانی میتواند به اجرای تکنیک ناکارآمد منجر شود. لذا بررسی نوع انقباض عضلانی، ریتم، سرعت و دامنه حرکتی در برنامههای تمرینی بویژه در فصل مسابقات، میتواند در دستیابی به عملکرد بهتر و کاهش مدت زمان آماده سازی مؤثر واقع شود. دستگاه حاضر یک ماشین با سیستم ترمز ساده و حرکت سینوسی اهرم است که میتواند نیروهای متغیری را تولید کند و حرکت خطی دست را به حرکت زاویه ای در سیستم ترمزی تبدیل کند. مزایای دستگاه جدید عبارت است از: 1- حفظ الگوی حرکتی مرتبط با مهارتهای پرتابی، 2- بکارگیری عضلات مرتبط با انقباضات مناسب در مهارتهای پرتابی، 3- رها کردن وزنه بعد از اجرای مهارت همچون پرتاب وزنه یا سایر مهارتهای پرتابی، 4- افزایش و تغییر سینوسی بار عضلانی در مرحله تولید نیرو. برای اعتبار یابی دستگاه 15 نفر در دو گروه آزمایشی ( n=8 ) و کنترل ( n=7 ) که همگی مبتدی بودند به مدت شش هفته با سه جلسه در هفته به تمرین یکسان کاراته شامل گرم کردن 20 دقیقه، یادگیری تکنیک 20 دقیقه و 15 دقیقه بدنسازی (گروه آزمایش 5 ست 10 تکراری با دستگاه و گروه کنترل حرکت شنای روی زمین) و پنج دقیقه سرد کردن پرداختند. قبل و بعد از پایان شش هفته، میزان پرتاب وزنه به عنوان شاخصی برای اندازه گیری توان اندام فوقانی برای هر یک از آزمودنی ها ثبت شد. با استفاده از آزمون t وابسته افزایش معنی دار توان نسبت به قبل از تمرین در هر دو گروه آزمایشی (001/0 p= ) و کنترل (001/0 p= ) مشاهده شد. همچنین آزمون t مستقل افزایش معنی دار توان را در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل نشان داد (034/0 p= ). لذا استفاده از این دستگاه می تواند برای ورزشکاران رشته های پرتابی در جهت بهبود رکوردهای آنها و کاهش مدت زمان دوره آماده سازی مفید باشد. از آنجا که این دستگاه اولین بار طراحی و ساخته شده است لذا اجرای تحقیقات بیشتر را در این زمینه امکان پذیر میسازد.
تأثیر ساعات روز بر پاسخ شاخص های ایمنی مخاطی شناگران مرد جوان نخبه به یک نوبت فعالیت تناوبی شنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ورزشکاران در سطوح بالا ناگزیر ساعات مختلف روز (ترجیحاً صبح و عصر) به انجام تمرینات ورزشی می پردازند. هدف اصلی مطالعه حاضر بررسی تأثیر تغییرات روزانه بر پاسخ شاخص های ایمنی مخاطی شامل میزان جریان بزاق (SFR)، فعالیت آلفا-آمیلاز بزاقی (sAA)، غلظت ایمونوگلبولین A بزاقی (sIgA) و میزان ترشح sIgASR)sIgA) شناگران مرد نخبه به یک نوبت تمرین تناوبی شنا (شامل12×100متر کرال سینه با متوسط 92% ضربان قلب بیشینه) است. مواد و روش ها: بدین منظور، 9 شناگر مرد تیم ملی شنا (سن 1/3 ± 9/17سال) در طرحی counterbalanced در دو آزمون ورزشی 7:30 صبح (AMEX) و 17:00 عصر (PMEX) به فاصله حداقل 5 روز از یکدیگر شرکت کردند. نمونه بزاق کامل تحریک نشده قبل و بلافاصله بعد از فعالیت ورزشی و نیز 1، 3 و 24 ساعت بعد گرفته شد. یافته ها: متوسط ضربان قلب، کاهش وزن و حالات خلقی شناگران در هر دو آزمون ورزشی یکسان (05/0EX زیادتر بود (05/0>p). مقادیر پایه SFR ،sIgASR و فعالیت sAA برخلاف غلظت sIgA در PMEX از AMEX زیادتر بود (05/0>p). مقادیر sIgA با وجود عدم تغییر معنی دار SFR، درحد معنی داری بلافاصله بعد از فعالیت با مصرف مقادیر کافی آب افزایش یافت (001/0>p)، که در واقع نتیجه افزایش sIgASR ا(005/0>p)است؛ این تغییرات با افزایش فعالیت sAA همراه بودند. همچنین، پاسخ های sIgASR و sAA برخلاف SFR و غلظت sIgA تحت تأثیر تغییرات روزانه قرار گرفتند (001/0>p). نتیجه گیری: به نظر می رسد این تغییرات احتمالاً ناشی از تغییرات روزانه عملکرد آدرنرژیک است. با این حال، 1 تا 3 ساعت استراحت زمان کافی برای بازگشت تغییرات به شرایط پایه می باشد.