مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
التهاب
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عبارت است از مطالعه تاثیر مکمل ال کارنیتین بر سطوح ال کارنیتین آزاد، سایتوکین التهابی (6IL-)، و CRP متعاقب یک دوره تمرینات فزاینده شنا در دانشجویان پسر شناگر. بدین منظور 19 دانشجوی داوطلب شناگر دانشگاه ارومیه با میانگین سن 2/1±12/22 سال، وزن 2/7±1/72 کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 1/3±2/50 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. آزمودنی ها مدت 6 هفته تمرینات فزاینده شنا (2000-3500 متر در روز، سه روز در هفته) انجام دادند؛ گروه تجربی (مکمل) روزانه 1000 میلی گرم مکمل ال کارنیتین خوراکی به مدت 6 هفته و گروه کنترل (دارونما) در مدت مشابه دارونما (نشاسته) مصرف کردند. نمونه های خونی به منظور بررسی سطوح ال کارنیتین آزاد، 6IL-، و CRP سرم قبل از شروع دوره و در پایان هفته ششم بعد از فعالیت جمع آوری شدند. نتایج تجزیه و تحلیل آماری داده ها که با آزمون t مستقل و وابسته انجام گرفت، نشان داد در گروه مکمل در پایان هفته ششم غلظت ال کارنیتین آزاد سرم نسبت به سطوح اولیه 27 درصد افزایش (01/0P≤) یافت که در مقایسه با گروه دارونما معنادار بود (001/0P≤). در گروه مکمل غلظت 6IL- و CRP سرم در پایان دوره نسبت به مقادیر قبل از شروع تمرینات تغییرات معناداری نداشت، ولی در گروه دارونما افزایش معناداری مشاهده شد. افزایش غلظت 6IL- و CRP در پایان هفته ششم در گروه دارونما در مقایسه با گروه مکمل از لحاظ آماری معنادار بود (02/0P≤ و 001/0P≤). به نظر می رسد مصرف مکمل ال کارنیتین باعث کاهش پروتئین های التهابی 6IL- و CRP سرم در شناگران می شود. به طور کلی، می توان نتیجه گرفت که مکمل کارنیتین عملکرد سیستم ایمنی و ضد اکسایشی ورزشکاران را بهبود می بخشد.
بررسی تغییرات شاخص های التهابی و آسیب عضلانی در موش های نر نژاد سوری بعد از هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل امگا 3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از وظایف مهم سیستم ایمنی، تولید اجزای محلول یا سلولی است که بدن را در برابر هرگونه التهابی حفاظت می کند. هدف از این تحقیق، بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی اینترلوکین-17 (IL-17) ، پروتئین واکنشگر سی ( (CRP و کراتین فسفو کیناز(CPK) در موش های نر نژاد سوری بعد از هشت هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل امگا 3 است. به این منظور 170سر موش نر از نژاد سوری با میانگین سنی 2 ماه و میانگین وزنی 1±35 گرم انتخاب شدند. در ابتدا 10 سر از موش ها به منظور تعیین مقادیر پیش آزمون متغیرها کشته شده و بقیة موش ها به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل (40 سر)، مکمل (40سر)، تمرین (40 سر) و مکمل – تمرین (40سر) تقسیم شدند. هر روز به مدت 8 هفته مقدار 2 /0 میلی لیتر(g/ 0.06 mlوزن بدن) روغن ماهی (امگا-3) که حاوی DHA وEPA بود، بوسیلة گاواژ به موش های دو گروه مکمل و مکمل - تمرین خورانده شد. برنامة تمرینی حیوانات به مدت 8 هفته و پنج جلسه در هفته روی تردمیل حیوانات انجام گرفت. در پایان هشت هفته، تفاوت معناداری در سطوح پلاسمایی متغیرهای IL-17، CRP و CPK در گروه های کنترل، مکمل، تمرین و تمرین – مکمل مشاهده شد (05 /0 p<) و مشخص شد مقدار IL-17 در گروه کنترل با دیگر گروه ها، گروه تمرینی با گروه مکمل و گروه مکمل با گروه مکمل- تمرین تفاوت معناداری دارند. در نهایت نتایج پژوهش نشان داد فعالیت ورزشی سطوح عوامل التهابی را افزایش می دهد، اما با مصرف مکمل امگا 3 ، میزان این عوامل التهابی تغییر پیدا می کند، هر چند تاثیر مصرف این مکمل بر این عوامل متفاوت بود.
تاثیر یک دوره اردوی آماده سازی بر پروتئین واکنشگرC – کاراته کاران حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر تعیین تاثیر یک دوره اردوی آماده سازی شش هفته ای بر پروتئین واکنشگر C – به عنوان یکی از پروتئین های التهابی فاز حاد کاراته کاران حرفه ای جوان انتخاب شده برای شرکت در مسابقات بین المللی جام فجر بوده است. 10 نفر کاراته کار پسر دعوت شده به اردو با وزن5±68 کیلوگرم سن 2±8/20 سال قد 4±175 سانتی متر و میزان چربی 2±6/7 درصد به طور داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. تمرینات به مدت شش هفته و شش روز در هفته در قالب اردوی آماده سازی انجام گرفت. بدین صورت که در سه هفته اول شدت و مدت تمرین فزاینده بود و تمرینات با رعایت اصل اضافه بار و در دو نوبت صبح و بعد از ظهر انجام گرفت. شدت جلسات تمرینی در هفته های چهارم و پنجم ثابت بود و دو جلسه در روز اجرا شد اما در هفته ششم تعداد جلسات تمرینی به یک جلسه در روز کاهش پیدا کرد. نمونه های خون از هر آزمودنی در سه نوبت شامل 24 ساعت قبل از شروع اردو بعد از گذشت سه هفته و شش هفته گرفته شد. نمونه خونی اول به دنبال 12 ساعت ناشتایی و 48 ساعت بی تمرینی و نمونه های دوم و سوم در حالت ناشتا و تقریباً 18-17 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی جمع آوری شد. برای تعین میزان کمی CRP از روش الایزا استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که غلظت CRPدر هر سه مرحله 24ساعت قبل از شروع اردو بعد از گذشت سه و نیز شش هفته در دامنه طبیعی قرار داشت. در طی سه هفته اول CRP افزایش114 درصدی نسبت به مقادیر پایه داشته است که این افزایش معنی دار نبوده و در طی سه هفته پایانی نیز به مقادیر اولیه بازگشت کرده است. بهطور کلی با توجه به نتایج تحقیق حاضر میتوان گفت که شش هفته تمرینات آماده سازی باعث پاسخ ملایم فاز حاد در کارته کاران حرفه ای می شود و تغییرات سطوح CRP در طی این مدت حاکی از آن است که شدت التهابات در این ورزشکاران خفیف بوده است.
اثر 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثرات 12 هفته اصلاح فعالیت در زندگی بر hs-CRP سرم و حجم چربی مرکزی و محیطی در مردان میانسال چاق بود. بدین منظور تعداد 16 مرد میانسال سالم با میانگین و انحراف معیار سن 01/6±06/42 سال، قد 3/5±37/168 سانتی متر و شاخص توده بدن 05/4±2/31 کیلوگرم بر مجذور قد، به دو گروه کنترل (8=n) و تمرین (8=n) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته پیاده روی روی نوارگردان مطابق با دستورالعمل CDC و ACSM بود. بر اساس این دستورالعمل که تحت عنوان اصلاح فعالیت در زندگی (LAM) نام دارد، آزمودنی ها 4 روز در هفته 2 مایل را به مدت 30 دقیقه با سرعت 6/6 کیلومتر در ساعت روی نوارگردان راه رفتند. پس از پایان یافتن دوره تمرینی، آزمودنی ها به مدت یک هفته از هر گونه فعالیت بدنی شدید پرهیز کردند تا ماندگاری اثرات تمرین نیز بررسی شود. نتایج نشان داد که وزن، شاخص توده بدن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی و حجم چربی زیرپوستی ناحیه محیطی پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل کاهش معنی دار داشت (01/0>P). همچنین، حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی ها پس از 12 هفته تمرینات LAM نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرد (01/0>P) و یک هفته بی تمرینی تأثیری در تغییرات ایجاد شده نداشت. از طرف دیگر، پس از 12 هفته تمرینات LAM اختلاف معنی داری در سطح hs-CRP سرم بین دو گروه مشاهده نشد، اما سطح hs-CRPسرم پس از یک هفته بی تمرینی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (05/0>P). علاوه بر این، ارتباط معنی داری میان سطح hs-CRP سرم با وزن، حجم چربی زیرپوستی و احشائی ناحیه مرکزی مشاهده نشد. بنابراین، با توجه به نتایج حاصل می توان چنین اظهار داشت که 12 هفته تمرینات LAM با شدت متوسط، موجب بهبود ترکیب بدن و آمادگی قلبی تنفسی در افراد میانسال چاق می گردد و اگر چه بلافاصله پس از این تمرینات قابلیت ضد التهابی لازم برای کاهش مؤثر میزان hs-CRP مشاهده نمی شود، اما پس یک هفته بی تمرینی و تقلیل آثار التهابی ناشی از آخرین جلسات تمرین، کاهش معنی دار hs-CRP ظاهر می شود.
اثر انقباض برونگرا بر تغییرات هماتولوژیک خون در مردان جوان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق، بررسی اثر انقباض برونگرا بر تغییرات هماتولوژیک خون در مردان جوان غیر ورزشکار بود. بدین منظور 14 مرد غیر ورزشکار (سن 14/1±28/24 سال، قد 48/0±36/175 سانتی متر، وزن 43/5±14/73 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 06/1±42/23 کیلوگرم بر متر مربع و چربی بدن 35/1±71/14 درصد) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. فعالیت برونگرا با اجرای پنج نوبت ١۵ تایی با ٧٠ درصد یک تکرار بیشینه توسط دستگاه خم کننده زانو ایجاد شد. نمونه های خونی (گلبول های قرمز خون، هموگلوبین، هماتوگریت، حجم متوسط گلبول قرمز، متوسط هموگلوبین گلبولی، متوسط غلظت هموگلوبین گلبولی، پلاکت ها، نوتروفیل ها، مونوسیت ها، لنفوسیت ها و لکوسیت ها) بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از تمرین بررسی شدند. نتایج آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد، تفاوت معنی داری در میزان لکوسیت ها، نوتروفیل ها، منوسیت ها و لنفوسیت ها به همراه پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین وجود دارد. ولی در 24 و 48 ساعت بعد از تمرین تفاوت معنی داری در متغیرها مشاهده نشد (05/0p≥). نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت مقاومتی به صورت انقباض برونگرا سبب تغییراتی در تعداد گلبول های سفید، پلاکت ها و حجم متوسط گلبول قرمز بلافاصله بعد از تمرین شد. احتمالا عدم تغییر معنی دار در سایر متغیرها می تواند در نتیجه حجم کم عضلات درگیر و نوع انقباض عضلانی ایجاد شده باشد.
تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر IL-6، IL-10 و نسفاتین - 1پلاسمای رت های نر چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاهش التهاب بلندمدت در اثر چاقی ناشی از رژیم غذایی پرچرب با تمرین ورزشی مشاهده شده، اما سازوکارهای آن به طور کامل مشخص نشده است. به همین منظور در پژوهش حاضر، تأثیر دوازده هفته تمرین استقامتی بر IL-6، IL-10 و نسفاتین -1 رت های نر چاق، بررسی شد. 16 سر، رت نر ویستار دو ماهه به مدت 8 هفته با غذای پرچرب تغذیه شدند تا به میانگین وزنی g 30 ± 319 رسیدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه 8 تایی (گروه کنترل و گروه تمرین استقامتی دوازده هفته ای) هر جلسه 60 دقیقه با سرعت 25 تا 30 متر در دقیقه، 5 روز در هفته، دویدن روی تردمیل بدون شیب تقسیم شدند و از آب و غذای در دسترس استاندارد استفاده کردند. از روش الایزا برای اندازه گیری متغیرهای بیوشیمیایی IL-6، IL-10 و نسفاتین -1 استفاده شد. نتایج نشان داد که دوازده هفته تمرین استقامتی تفاوت معناداری بین وزن رت ها ایجاد کرد (001/0 = P). IL-6 گروه تمرین به طور معناداری کمتر بود (04/0 = p). نسفاتین -1 گروه تمرین به طور معناداری افزایش یافت (01/0 = P). IL-10 با آنکه در گروه تمرین کمتر بود، از لحاظ آماری معنادار نبود. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تمرین استقامتی بلندمدت به افزایش عامل ضدالتهابی نسفاتین -1 منجر شد و احتمالاً نسفاتین -1 در تعادل انرژی بدن نقش دارد که در سطح پلاسما مستقل از تغییرات IL-10 و IL-6 است.
اثر دو شدت تمرین هوازی بر سطوح لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو شدت تمرین هوازی بر تغییرات لیپوکالین-2، اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) روی 27 مرد چاق غیرفعال (سن = 5 ± 9/43 سال، شاخص توده بدن = 5/1 ± 8/31 (kg/m2) و VO2max = 8/1±8/31 ml/kg/min) انجام شد. آزمودنی ها به طور تصادفی به سه گروه مساوی شدت متوسط، شدت بالا و بی تمرین تقسیم شدند. گروه های تمرین در یک برنامه دویدن روی نوارگردان (12 هفته، هفته ای 3 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه) شرکت کردند. شدت تمرین برای گروه اول برابر با 55-45 و برای گروه دوم برابر با 75-65 درصد VO2max بود. نتایج آزمون ANOVA نشان داد 12 هفته تمرین هوازی موجب کاهش معنی داری در مقادیر لیپوکالین-2 سرُم (از 2/11±1/53 به 1/8±5/43 g/Lµ) آزمودنی های گروه شدت بالا شده بود (05/0p<) و این کاهش، نسبت به گروه های شدت متوسط (از 3/10±2/52 به 5/8±5/47 g/Lµ) و بی تمرین (از 7/9±1/54 به 9/11±2/53 g/Lµ) معنی دار بود (05/0p<). تمرین هوازی کاهش معنی داری را در مقادیر اینترلوکین-1 بتا گروه های شدت بالا (از 315±51/1721 به 218±85/1429 pg/mL) و شدت متوسط (از 289±26/1684 به 302±12/1344 pg/mL) ایجاد کرده بود (05/0p<). در میزان کاهش، بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد؛ اما نسبت به گروه بی تمرین (از 254±65/1701 به 272±82/1711 pg/mL) به طور معنی داری کمتر بود (05/0p<). شاخص مقاومت به انسولین نیز در دو گروه شدت متوسط (از 8/0±01/3 به 8/0±61/2) و شدت بالا (از 9/0±87/2 به 6/0±84/1) به طور معنی داری کاهش یافته بود (05/0p<) و نسبت به گروه بی تمرین (از 7/0±95/2 به 9/0±11/3) نیز اختلاف معنی داری مشاهده شد (05/0p<). به طور کلی، این یافته ها پیشنهاد می کند برای کاهش مقادیر لیپوکالین-2 نسبت به اینترلوکین-1 بتا و شاخص مقاومت به انسولین، احتمالاً به تمرین با شدت بالاتری از 55-45 درصد VO2max نیاز است.
مقایسه تأثیرات ضددردی و ضدالتهابی زعفران و ایندومتاسین در پیشگیری و درمان کوفتگی عضلانی تأخیری (DOMS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق پیش رو مصرف ده روزه زعفران و مقایسه آن با ایندومتاسین در پیشگیری از کوفتگی عضلانی تأخیری بررسی شد. مطالعه روی 39 دانشجوی پسر سالم در سه گروه زعفران (300 میلی گرم)، ایندومتاسین (75 میلی گرم) و کنترل به مدت ده روز انجام گرفت. پس از هفت روز، با دستگاه پرس پا و وزنه معادل 80 درصد حداکثر نیروی ایزوتونیک در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت کوفتگی عضلانی ایجاد شد. قبل از دوره مصرف و نیز بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت پس از انجام پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، محیط ران اندازه گیری شد و سنجش ادراک درد با شاخص VAS صورت پذیرفت و همچنین آستانه و حداکثر تحمل درد فشاری بر عضله چهارسر ران اندازه گیری شد و مصرف خوراکی ادامه داشت. از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که زعفران و ایندومتاسین موجب کاهش شایان ملاحظه و معنا دار درد و التهاب شد (0001/0P<)، ولی زعفران نسبت به ایندومتاسین تأثیر بیشتری داشت. درصد تحمل درد فشاری در گروه زعفران نسبت به سایر گروه ها بیشتر و معنا دار بود (0001/0P<). مصرف زعفران در پیشگیری و احتمالاً درمان درد و التهاب ناشی از DOMS مؤثر است.
تأثیر تمرین هوازی در هوای آلوده به ذرات کربن سیاه بر بیان ژن TLR4 و TNF-α بافت ریه موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی در هوای آلوده به ذرات کربن سیاه بر بیان ژن TLR4 و TNF-α در موش های صحرایی نر است. به این منظور 24 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین توده بدنی 97/26±29/279 گرم به طور تصادفی در چهار گروه الف) کنترل، ب) تمرین هوازی، ج) آلودگی و د) آلودگی+ تمرین قرار گرفتند. از دستگاه تزریق ذرات و اتاقک (فالونک) به منظور قرارگیری حیوانات در معرض ذرات کربن سیاه با قطر کمتر از 10 میکروناستفاده شد. پروتکل تمرین هوازی با 50 درصد بیشینه سرعت هر گروه به مدت 4 هفته انجام گرفت و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی و قرارگیری در معرض ذرات کربن سیاه حیوانات قربانی شدند. با استفاده از تکنیک Real time-Pcr بیان ژن TLR4 و TNF-α در بافت ریه موش ها ارزیابی شد. به منظور تعیین معنادار بودن تفاوت بین گروه ها از تحلیل واریانس چندسویه و آزمون تعقیبی LSD و آزمون ناپارامتریک فریدمن استفاده شد. تمرین هوازی، به کاهش بیان ژن TLR4 و TNF-α در موش های در معرض ذرات کربن سیاه منجر شد. همچنین، تمرین با کاهش معنا دار توده بدن در گروه های در معرض ذرات کربن سیاه همراه شد. چهار هفته تمرین هوازی در هوای آلوده به ذرات کربن سیاه به تعدیل عوامل التهابی TLR4 و TNF-α و توده بدن منجر می شود. به نظر می رسد این تغییرات در بخشی با کاهش خطر ابتلا به بیماری های ریوی همراه باشد.
تأثیر تمرین ترکیبی ایستگاهی بر مقادیر آدیپونکتین وhs-CRP زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی بر میزان آدیپونکتین و hs-CRP زنان دارای اضافه وزن بود. در این پژوهش 22 زن دارای اضافه وزن (میانگین ± انحراف معیار، سن 43/4±04/26 سال، وزن 56/6±10/73 کیلوگرم و نمایه توده بدنی 53/2±35/29)، به صورت داوطلبانه شرکت داشتند و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (11=n) و تمرین ترکیبی ایستگا هی (11=n) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین ترکیبی ایستگاهی به مدت هشت هفته و هر هفته چهار جلسه با شدت 90-70 درصد حداکثر ضربان قلب، تمرین کردند. نمونه خون قبل از شروع تمرین و 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا گرفته شد. برای اندازه گیری متغیرهای هورمونی از روش الایزا استفاده شد. همچنین، برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. پس از هشت هفته تمرین ترکیبی ایستگاهی، سطوح آدیپونکتین در گروه تجربی به طور معناداری (001/0 P =) افزایش یافت، درحالی که سطوح hs-CRP دراین گروه کاهش یافت (001/0 P =). به نظر می رسد که تمرین ترکیبی ایستگا هی با شدت بالا، به دلیل تأثیرات ضد ا لتهابی شیوه درمانی مؤثری برای جلوگیری و بهبود عوامل خطر بیماری ها ی مزمن مرتبط با چاقی مانند بیماری قلبی- عروقی، دیابت و ... در زنان جوان کم تحرک و دارای اضافه وزن باشد.
تأثیر تمرین هوازی در هوای آلوده به ذرات کربن سیاه بر بیان ژن های TLR4 و IL-1β در بافت قلب موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر اثرات تمرین هوازی بر فاکتورهای التهابی قلب موش های در معرض ذرات کربن سیاه را مورد بررسی قرار داده است. در این پژوهش، 24 سر موش نر بالغ نژاد ویستار 10 هفته ای با میانگین وزنی 97/26±29/279 گرم به چهار گروه شش تایی تقسیم شدند که عبارت هستند از: گروه کنترل (بدون تمرین هوازی و قرارگیری در معرض PM10)، گروه تمرین هوازی (پنج جلسه در هفته و به مدت چهار هفته)، گروه قرارگیری در معرض PM10 کربن سیاه (پنج میلی گرم در متر مکعب) و گروه تمرین هوازی همراه با قرارگیری در معرض PM10 کربن سیاه. شایان ذکر است که بیان ژن های TLR4 و IL-1β در بافت قلب با استفاده از روش Real-Time PCR سنجیده شد. همچنین، جهت تعیین اختلاف معنادار بین گروه ها از آزمون تحلیل واریانس دو سویه و آزمون تعقیبی LSD با سطح معناداری 05.0≥P استفاده گردید. یافته ها نشان می دهد که تمرین هوازی توانسته است افزایش بیان ژن IL-1β ناشی از PM10 را در بافت قلب مهار کند، اما در مقایسه با گروه کنترل، بیان ژن IL-1β تنها در گروه آلودگی به شکل معناداری بالاتر می باشد (046. P=0). نتایج به دست آمده حاکی از آن است که چهار هفته قرارگیری در معرض PM10کربن سیاه، به شکل معناداری بیان ژن IL-1β را در بافت قلب افزایش می دهد و این وضعیت با انجام تمرینات هوازی وخیم تر نمی گردد.
تأثیر تمرین مقاومتی فزاینده بر سیستاتین C و پروتئین واکنش پذیر C در مردان والیبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
التهاب مزمن با خطر ابتلا به بیماری های مختلفی مانند اتروسکلروزیس و دیابت مرتبط است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر تغییرات پروتئین واکنش پذیر C و سیستاتین C در مردان ورزشکار بود. به همین منظور 20 آزمودنی از والیبالیست های شهرستان سنندج داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند و به صورت تصادفی در دو گروه مقاومتی فزاینده (10n= ) و کنترل (10n= ) قرار گرفتند. تمرینات مقاومتی فزاینده به صورت سه جلسه در هفته و به مدت هشت هفته با شدت 70 درصد یک تکرار بیشینه انجام گرفت و در پایان هفته هشتم به 90 درصد یک تکرار بیشینه رسید. نمونه گیری از خون پیش و پس از دوره تمرینی برای ارزیابی پروتئین واکنش پذیر C و سیستاتین C در پلاسما صورت گرفت. نتایج نشان داد که در تعامل زمان در گروه تفاوت معناداری در سیستاتین C وجود داشت (047/0P=). با وجود این اثر زمان و نیز اثر زمان در گروه در CRP معنادار نبود (05/0P>). نتیجه گرفته می شود که هشت هفته تمرین مقاومتی فزاینده می تواند موجب کاهش سیستاتین C به عنوان یک شاخص التهابی جدید شود. با وجود این چنین پروتکلی تأثیری بر میزان غلظت CRP پایه ندارد.
تأثیر 12 هفته تمرین هوازی با شدت بیشینه اکسیداسیون چربی و محدودیت کالری بر سطوح آپلین 36 پلاسما و مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هم زمان محدودیت کالری و تمرین هوازی بر سطح آپلین36 پلاسما و مقاومت به انسولین می باشد. بدین منظور، 20 مرد داوطلب دارای اضافه وزن (با میانگین سنی 3/6 ± 5/31 سال، قد 4/4 ± 5/179 سانتی متر، وزن 13 ± 7/97 کیلوگرم، درصد چربی 9/3 ± 5/36 درصد و شاخص توده بدن 7/3 ± 3/30)به طور تصادفی به دو گروه محدودیت کالری (8=n) و ترکیب محدودیت کالری و تمرین هوازی (12=n) تقسیم شدند. کسر کالری در گروه محدودیت کالری، 500 و در گروه ترکیبی، 350 کیلو کالری در روز بود. تمرین هوازی به مدت 12 هفته و سه روز در هفته با شدت 65 60 درصد اوج اکسیژن مصرفی اجرا شد. ترکیب بدن، غلظت آپلین36 پلاسما، انسولین و قند خون ناشتا و TNF-α پیش از مداخله و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازه گیری گردید. سطح معناداری نیز (PP)، توده چربی شکمی، انسولین ناشتا و آپلین 36 (0.05>P)در هر دو گروه می باشد. با این وجود، درصد چربی (0.001>P)، غلظت TNF-α پلاسما (0.005≥P) و شاخص مقاومت به انسولین (0.002≥P)، تنها در گروه ترکیبی کاهش یافته است. علاوه بر این، نتایج آزمون تی مستقل حاکی از این است که میزان کاهش درصد چربی، توده چربی شکمی، TNF-α، انسولین ناشتا، گلوکز ناشتا و شاخص مقاومت به انسولین در گروه ترکیبی، بیشتر از گروه محدودیت کالری است. قابل ذکر است که کاهش آپلین 36 در هر دو گروه مشابه می باشد. به طور کلی، یافته ها بیانگر این است که ترکیب تمرین هوازی و محدودیت کالری، روش مؤثرتری برای بهبود مقاومت به انسولین و کاهش التهاب سیستمیک می باشد، اما تأثیر آن بر آپلین 36، مشابه با محدودیت کالری تنها است.
تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن بر میزان اینترلوکین 4 و 10 و فاکتورهای عملکردی بازیکنان ماهر سافتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم زیستی ورزشی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۹)
245 - 265
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن (10Q) بر میزان اینترلوکین-4 (4-IL) و 10-IL و فاکتورهای عملکردی بازیکنان سافتبال انجام گرفت. 20 نفر از بازیکنان دخترسافتبال (16/4±68/21 سال) به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی (مصرف مکمل 10Q + تمرین مقاومتی توانی) و کنترل (دارونما + تمرین مقاومتی توانی) تقسیم شدند. مداخله شامل 8 هفته مصرف مکمل 10Q (یک کپسول 200 میلی گرمی) و تمرینات مقاومتی توانی با تواتر 2 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته (10 دقیقه گرم کردن، 45-40 دقیقه تمرینات اصلی مقاومتی با شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و 10 دقیقه سرد کردن ) بود. آزمون چابکی تی، تست سرعت دوی 60 متر، پرش سارجنت، دراز و نشست و قدرت پنجه دست، همچنین نمونه گیری خونی قبل و بعد از 8 هفته فاکتورهای 10-IL،4-IL، CK و LDH ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از تی مستقل و تی همبسته در سطح معنا داری 05/0>P تحلیل شدند.رکوردهای سرعت (تجربی 04/0=P؛ کنترل 02/0=P)، چابکی (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P)، قدرت پنجه دست (تجربی 009/0=P؛ کنترل 01/0=P)، دراز و نشست (تجربی 001/0=P؛ کنترل 003/0=P) و میزان لاکتات دهیدروژناز (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P) به طور معنا داری در هر دو گروه بهبود یافت؛ اما عملکرد پرش سارجنت (تجربی 10/0=P؛ کنترل 89/0=P)، میزان کراتین کیناز (تجربی 67/0=P؛ کنترل 06/0=P)، 4-IL (تجربی 32/0=P؛ کنترل 33/0=P) و 10-IL (تجربی 97/0=P؛ کنترل 08/0=P) در هیچ کدام از دو گروه تغییر معنا داری نداشت. نتایج نشان داد به نظر می رسد تمرینات مقاومتی توانی به همراه مکمل دهی کوآنزیم 10Q در کنار تمرینات تخصصی سافتبال به منظور توسعه برخی متغیرهای عملکردی به ویژه استقامت عضلانی ناحیه شکم مؤثر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی توانی و مصرف مکمل کیوتن (10Q) بر میزان اینترلوکین-4 (4-IL) و 10-IL و فاکتورهای عملکردی بازیکنان سافتبال انجام گرفت. 20 نفر از بازیکنان دخترسافتبال (16/4±68/21 سال) به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره تجربی (مصرف مکمل 10Q + تمرین مقاومتی توانی) و کنترل (دارونما + تمرین مقاومتی توانی) تقسیم شدند. مداخله شامل 8 هفته مصرف مکمل 10Q (یک کپسول 200 میلی گرمی) و تمرینات مقاومتی توانی با تواتر 2 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته (10 دقیقه گرم کردن، 45-40 دقیقه تمرینات اصلی مقاومتی با شدت 60 تا 70 درصد یک تکرار بیشینه و 10 دقیقه سرد کردن ) بود. آزمون چابکی تی، تست سرعت دوی 60 متر، پرش سارجنت، دراز و نشست و قدرت پنجه دست، همچنین نمونه گیری خونی قبل و بعد از 8 هفته فاکتورهای 10-IL،4-IL، CK و LDH ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از تی مستقل و تی همبسته در سطح معنا داری 05/0>P تحلیل شدند.رکوردهای سرعت (تجربی 04/0=P؛ کنترل 02/0=P)، چابکی (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P)، قدرت پنجه دست (تجربی 009/0=P؛ کنترل 01/0=P)، دراز و نشست (تجربی 001/0=P؛ کنترل 003/0=P) و میزان لاکتات دهیدروژناز (تجربی 03/0=P؛ کنترل 03/0=P) به طور معنا داری در هر دو گروه بهبود یافت؛ اما عملکرد پرش سارجنت (تجربی 10/0=P؛ کنترل 89/0=P)، میزان کراتین کیناز (تجربی 67/0=P؛ کنترل 06/0=P)، 4-IL (تجربی 32/0=P؛ کنترل 33/0=P) و 10-IL (تجربی 97/0=P؛ کنترل 08/0=P) در هیچ کدام از دو گروه تغییر معنا داری نداشت. نتایج نشان داد به نظر می رسد تمرینات مقاومتی توانی به همراه مکمل دهی کوآنزیم 10Q در کنار تمرینات تخصصی سافتبال به منظور توسعه برخی متغیرهای عملکردی به ویژه استقامت عضلانی ناحیه شکم مؤثر است.
اثر یک جلسه تمرین با شدت بالا بر کوفتگی تأخیری بازیکنان فوتسال حرفه ای و غیرحرفه ای
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
21 - 27
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: فعالیت بدنی و ورزش باوجود فواید فراوان برای ورزشکاران و عموم مردم می تواند موجب بروز آسیب های مختلف گردد. کوفتگی عضلانی تأخیری یکی از این پیامدهای منفی است که درنتیجه تمرینات با شدت بالا اتفاق می افتد، در همین راستا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین با شدت بالا بر کوفتگی تأخیری (کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز) بازیکنان فوتسال حرفه ای و غیرحرفه ای بود. روش شناسی: شرکت کنندگان پژوهش حاضر شامل 9 بازیکن حرفه ای و 9 بازیکن غیرحرفه ای فوتسال بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. در ابتدا میزان کراتین کیناز و لاکتات دهیدرودناژ گروه ها سنجیده شد سپس تمرینات با شدت بالا از طریق پروتکل بروس برای ایجاد کوفتگی اعمال گردید. همچنین در 4 نوبت بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای برنامه تمرینی اندازه گیری سطوح CK و LDH بررسی و داده ها ثبت شدند. درنهایت از آزمون تحلیل واریانس مرکب برای تجزیه وتحلیل داده ها و برای دیدن اختلافات بین گروه ها و مراحل به ترتیب از آزمون پیگردی توکی و بونفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد شرکت کنندگان هر دو گروه افزایش معنی داری در سطوح کراتین کیناز و لاکتات دهیدرودناژ بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت پس از تمرینات نسبت به قبل از تمرینات نشان دادند. همچنین افزایش معنی داری در هر مرحله نسبت به مراحل قبل تا 48 ساعت بعد از تمرین نشان داده شد، اما در 72 ساعت بعد از تمرین کاهش معنی داری نسبت به 48 ساعت بعد از تمرین ایجاد شد.
اثر یک جلسه تمرینات شدت بالا بر فاکتورهای التهابی بازیکنان فوتسال حرفه ای و غیرحرفه ای
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
57 - 63
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تحقیقات نشان می دهند که فعالیت جسمانی می تواند وضعیت التهابی را تغییر دهد. در همین راستا هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین با شدت بالا بر فاکتورهای التهابی (IL-6,IL-10,TNFa) بازیکنان فوتسال حرفه ای و غیرحرفه ای بود. روش شناسی: شرکت کنندگان پژوهش حاضر شامل 9 بازیکن حرفه ای و 9 بازیکن غیرحرفه ای فوتسال بود که به صورت هدفمند انتخاب شدند. در ابتدا میزان فاکتورهای التهابی (IL-6,IL-10,TNFa) گروه ها سنجیده، سپس تمرینات با شدت بالا از طریق پروتکل بروس برای ایجاد کوفتگی اعمال گردید. همچنین در 4 نوبت بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای برنامه تمرینی اندازه گیری سطوح IL-6,IL-10,TNFa بررسی و داده ها ثبت شدند. درنهایت از آزمون تحلیل واریانس مرکب برای تجزیه وتحلیل داده ها و برای دیدن اختلافات بین گروه ها و مراحل به ترتیب از آزمون پیگردی توکی و بونفرونی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد شرکت کنندگان هر دو گروه افزایش معنی داری در سطوح فاکتورهای التهابی (IL-6,IL-10,TNFa) بلافاصله، 24، 48 و 72 ساعت پس از تمرینات نسبت به قبل از تمرینات نشان دادند. همچنین افزایش معنی داری در هر مرحله نسبت به مراحل قبل تا 48 ساعت بعد از تمرین نشان داده شد اما در 72 ساعت بعد از تمرین کاهش معنی داری نسبت به 48 ساعت پس از تمرین دیده شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت تمرینات با شدت بالا موجب افزایش شاخص های التهابی در ورزشکاران با سطوح مختلف آمادگی جسمانی می شود.
بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخص های التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بی هوازی بازیکنان نخبه فوتبال ساحلی در طول فصل مسابقات لیگ برتر(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : فوتبال ساحلی به عنوان یک رشته جدید و پرطرفدار به سرعت در سراسر دنیا در حال گسترش است. با این حال، تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان این ورزش در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخص های التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بی هوازی بازیکنان فوتبال ساحلی در مراحل پیش فصل، نیم فصل و پایان فصل مسابقات لیگ برتر بود. روش تحقیق : شرکت کنندگان این مطالعه 13 بازیکن نخبه فوتبال ساحلی (میانگین سن 01/4±64/24 سال، شاخص توده بدنی 76/2±23/22 کیلوگرم/مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 48/5 ±60/38 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) حاضر در لیگ برتر فوتسال فصل 99-98 ایران بودند. شاخص های توان هوازی، بی هوازی و شاخص های التهابی (آلانین آمینوتراسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز) در پیش فصل، نیم فصل و پایان فصل اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05>p جهت بررسی تغییرات استفاده شد. یافته ها : از مرحله پیش فصل تا پایان فصل، آلانین آمینوترانسفراز افزایش معنی دار (0/04=p) و توان بی هوازی کاهش معنی دار (0/001=p) داشت. سطوح لاکتات دهیدروژناز افزایش معنی داری در نیم فصل نسبت به پیش فصل (0/04=p) و کاهش معنی دار در پایان فصل نسبت به نیم فصل نشان داد (0/01=p). با این وجود، تغییر معنی داری در آسپارتات آمینوترانسفراز (0/50=p)، کراتین فسفوکیناز (0/15=p) و توان هوازی (0/11=p) در طول فصل مسابقات مشاهده نشد. نتیجه گیری : با توجه به فشار فیزیولوژیکی ورزش فوتبال ساحلی در مراحل مختلف فصل مسابقات، پیشنهاد می شود بازیکنان این رشته در طول فصل، از نظر شاخص های بیوشیمیایی و عملکردی پایش شوند و بر اساس آن، برنامه های تمرینی، تغذیه ای و ریکاوری بهینه سازی گردد.
اثر 12 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران بر برخی عوامل التهابی سرم و وضعیت شناختی مردان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، بر بهبود وضعیت شناختی موثر است و استفاده از مکمل های گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاین های پیش التهابی را تنظیم کرده و بر وضعیت شناختی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران بر وضعیت شناختی و سطوح سرمی اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) و فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) در مردان سالمند بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد با میانگین سنی 99/2±12/68 سال و شاخص توده بدن 2/1±77/25 کیلوگرم/متر مربع به صورت هدفمند، انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه مساوی (هر گروه 10 نفر) شامل گروه های تمرین هوازی، زعفران، تمرین هوازی + زعفران، و دارونما قرار گرفتند. مداخلات به مدت 12 هفته انجام شد. تمرین هوازی شامل دویدن با شدت 75 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت هشت دقیقه در جلسه اول بود و هر دو جلسه، یک دقیقه به زمان دویدن افزوده شد، به گونه ای که بعد از 12 هفته، زمان دویدن به 26دقیقه رسید. مکمل زعفران، روزانه به صورت کپسول با دوز 200 میلی گرم مصرف شد. اندازه گیری IL-1β و TNF-α با روش الایزا و وضعیت شناختی از طریق پرسشنامه MMSE صورت گرفت. داده ها با آزمون تحلیل واریانس طرح آمیخته و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/p<0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: سطوح سرمی IL-1β و TNF-α در سه گروه مداخله به طور معنی داری کاهش یافت، اما در گروه تمرین + زعفران، کاهش آن ها بیشتر بود (05/p<0). از طرف دیگر، وضعیت شناختی در سه گروه مداخله در مقایسه با گروه دارونما، به طور معنی دار افزایش پیدا کرد، به طوری که این افزایش در گروه تمرین + زعفران بیشتر بود (05/p<0). نتیجه گیری: مصرف مکمل زعفران همراه با تمرینات هوازی، حداقل در مدت 12 هفته، با بهبود وضعیت شناختی و کاهش عوامل التهابی افراد سالمند همراه است؛ این تغییرات احتمالاً از اختلالات شناختی و بیماری آلزایمر در سنین بالا پیشگیری می نماید.
اثر دماهای محیطی مختلف بر سطوح سایتوکین های پیش التهابی و شاخص استرس اکسایشی در کشتی گیران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: علاوه بر عوامل جسمانی، فیزیولوژیکی، روان شناختی و تکنیکی، عوامل محیطی از قبیل دما نیز بر اجرای ورزشکاران و به ویژه سلامت آن ها اثر گذارند. از این رو، در مطالعه حاضر سعی شد که تأثیر شرایط دمایی مختلف بر سطح شاخص های التهابی و استرس اکسایشی کشتی گیران نوجوان بررسی گردد. روش تحقیق: تعداد 21 نفر از کشتی گیران نوجوان باشگاه های استان کردستان (سن: 0/8±15/04 سال، وزن: 12/67±59/20 کیلوگرم، قد: 7/39±163/47 سانتی متر، چربی بدن: 3/39±10/03 درصد) در مطالعه حاضر شرکت کردند. بر اساس ویژگی های ترکیب بدن و آنتروپومتریکی آزمودنی ها به سه گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد شرایط دمایی مورد نظر (دماهای 10، 18 و 30 درجه سانتی گراد) از آزمودنی ها خواسته شد که پروتکل تمرینی مبتنی بر فنون کشتی را انجام دهند. نمونه های خونی در زمان های قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت جمع آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد. یافته ها : یافته ها نشان داد که سطح اینترلوکین -6 (0/01=p) و عامل نکروز دهنده توموری آلفا (0/01=p) در گروه دمای بالا پس از فعالیت افزایش معنی داری دارد و تغییر معنی داری در سایر گروه ها مشاهده نشد. همچنین، میزان افزایش اینترلوکین -6 در گروه دمای بالا بیشتر بود و بین گروه دمای طبیعی و دمای بالا (0/001=p) و گروه دمای پایین و دمای بالا (0/001=p) تفاوت معنی داری مشاهده شد. علاوه بر این، تغییرات درون گروهی مالون دی آلدئید در هر سه گروه از نظر آماری معنی دار نبود (0/56=p). همچنین، بین تغییرات گروه ها اختلاف معنی داری مشاهده نشد (0/25=p). نتیجه گیری : نتایج نشان داد فشار گرمایی می تواند سبب تشدید التهاب و استرس اکسایشی در کشتی گیران نوجوان شود. از این رو، با توجه به حساس بودن دوره نوجوانی توصیه می شود که به دمای سالن های تمرینی و مسابقات این رده سنی توجه ویژه ای صورت گیرد.
چهار هفته تمرین استقامتی از افزایش سطوح سایتوکاین های پیش التهابی هیپوکامپ پس از محدودیت جریان خون- خون رسانی مجدد مغز در موش های صحرایی نر جلوگیری می کند(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف : محدودیت جریان خون با تغییرات فیزیولوژیکی متعددی در نورون ها همراه است که در نهایت به مرگ سلولی منجر خواهد شد. شواهد نشان می دهد که فعالیت بدنی اثرات محافظت عصبی دارد و می تواند از مغز در برابر آسیب های ناشی از محدودیت جریان خون محافظت کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین استقامتی بر سطح عامل نکروزیس تومور آلفا، اینترلوکین-6 و اینترلوکین-1 بتا هیپوکامپ پس از محدودیت جریان خون- خون رسانی مجدد مغز در موش های صحرایی نر صورت گرفت. روش تحقیق : تعداد 21 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به سه گروه کنترل، محدودیت جریان خون و تمرین- محدودیت جریان خون تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 4 هفته، 5 روز در هفته بر روی نوارگردان دویدند. ایسکمی مغزی با انسداد شریان های کاروتید مشترک به مدت 20 دقیقه ایجاد شد. سطح سایتوکاین ها با روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنی داری 0/05≥p، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها : تمرین استقامتی موجب کاهش معنی دار سطح عامل نکروزیس تومور آلفا (0/04=p)، اینترلوکین-6 (0/003=p) و اینترلوکین-1 بتا (0/004=p) شد. نتیجه گیری : تمرین بدنی استقامتی می تواند با کاهش التهاب ناشی از محدودیت جریان خون، در مقابل آسیب ها و اختلالات ناشی از محدودیت جریان خون- خون رسانی مجدد مغز در ناحیه هیپوکامپ، اثر محافظتی داشته باشد.