مهدی هدایتی

مهدی هدایتی

مدرک تحصیلی: دانشیار بیوشیمی، پژوهشکده علوم غدد و متابولیسم، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴۰ مورد.
۱.

اثر تمرین استقامت در سرعت تولیدی به همراه محدودیت جریان خون در تناوب های استراحتی بر سطوح سرمی VEGF و HIF-1α و عملکرد هوازی و بی هوازی مردان فوتبالیست(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۰ تعداد دانلود : ۱۳۴
زمینه و هدف: تمرین هوازی و استفاده از محدودیت جریان خون (BFR) در بهبود توان هوازی ورزشکاران اثر مثبت دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر پنج هفته تمرین استقامت در سرعت تولیدی با و بدون BFR در تناوب های استراحتی بر سطوح سرمی عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF)، عامل القای هایپوکسی-1 آلفا (HIF-1α) و عملکرد هوازی و بی هوازی مردان فوتبالیست بود.  روش تحقیق: تعداد 39 مرد فوتبالیست (میانگین سنی 49/0±17 سال، قد 32/3±177 سانتی متر و وزن 24/1±68 کیلوگرم) به صورت تصادفی به سه گروه مساوی شامل 1) تمرین استقامت در سرعت تولیدی با BFR (SEPB)، 2) تمرین استقامت در سرعت تولیدی بدون BFR (SEP) و 3) کنترل (C، تمرین معمول فوتبال) تقسیم شدند. برنامه تمرین (دویدن با حداکثر سرعت در تناوب های 30 ثانیه ای و استراحت 150 ثانیه ای بین آن ها) و BFR (اعمال شده در قسمت بالای ران و با امتیاز هفت از 10 در مقیاس فشار درک شده) به مدت پنج هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. سطوح سرمی VEGF و HIF-1α، حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، عملکرد هوازی، توان بی هوازی، شاخص خستگی و سرعت دویدن، قبل و بعد از برنامه تمرین اندازه گیری شد. آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری جهت تحلیل های آماری در سطح معنی داری 05/0≥p مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: VO2max و عملکرد هوازی در گروه های SEPB و SEP و سرعت دویدن 30 متر در گروه های SEP و C بهبود معنی داری داشت، به گونه ای که افزایش VO2max و عملکرد هوازی در گروه SEPB نسبت به گروه SEP، به طور معنی داری بیشتر بود. سطوح VEGF و HIF-1α در هر سه گروه نسبت به پیش آزمون کاهش معنی داری یافت. توان بی هوازی و شاخص خستگی نیز در هر سه گروه نسبت به پیش آزمون، به ترتیب کاهش و افزایش معنی داری یافت. نتیجه گیری: تمرین استقامت در سرعت تولیدی، منجر به بهبود VO2max، عملکرد هوازی و سرعت دویدن 30 متر در مردان فوتبالیست می شود و استفاده از BFR در تناوب های استراحتی، می تواند بهبودی بیشتری در برخی از این شاخص ها ایجاد نماید. مطالعات بیشتری جهت شناسایی دلایل کاهش سطوح سرمی VEGF و HIF-1α همراه با بهبود شاخص های هوازی متعاقب تمرین استقامت در سرعت تولیدی مورد نیاز است.  
۲.

مقایسه اثر فعالیت تناوبی شدید با حرکت هم زمان، متوالی و متناوب بالاتنه و پایین تنه بر آیریزین وBDNF پلاسمای زنان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: HIIE بالاتنه و پایین تنه آیریزین BDNF زنان چاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۶ تعداد دانلود : ۲۰۰
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر فعالیت تناوبی شدید با سه مدل چیدمان؛ همزمان، متوالی و متناوب فعالیت بالاتنه و پایین تنه بر آیریزین و BDNF پلاسمای زنان چاق بود. 11 زن تمرین نکرده ی چاق، 5/8±30/5 ساله و درصد چربی؛ 4/0±39/9، طی سه روز غیر متوالی، سه پروتکل روی دستگاه الپتیکال را با اعمال طرح متقاطع اجرا کردند. در پروتکل متوالی؛ پدال زدن دست، سپس پا بصورت متوالی هر کدام 10 تکرار با 90% وات حداکثر به مدت 40 دقیقه، در پروتکل همزمان؛10 تکرار پدال زدن دست با پا بصورت همزمان با 90% وات حداکثر به مدت 29 دقیقه و در پروتکل متناوب؛ پدال زدن دست و پا بصورت متناوب هر کدام 14 تکرار با 90% وات حداکثر به مدت 26 دقیقه و40 ثانیه، اجرا گردید. وهله های یک دقیقه ای فعالیت توسط استراحت های فعال یک دقیقه ای با 30% وات حداکثر تفکیک شدند. نمونه خونی قبل و یک ساعت پس از اتمام پروتکل ها اخذ شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی LSD، تفاوت معناداری (p≤0/05) در مقایسه تغییرات آیریزین و یا BDNF بین پروتکل ها نشان نداد اما در پروتکل های همزمان، متوالی و متناوب به ترتیب با افزایش 28/24 (0/02=p)، 21/86 و 17/18 (0/03=p) درصدی سطوح آیریزین و کاهش 0/01، 10/08 و 10/76 درصدی سطوح BDNF، نسبت به مقادیر پایه روبرو بودیم. در مجموع علیرغم صرف زمان کمتر در مدل های همزمان و متناوب نسبت به مدل متوالی و درک فشار کمتر مدل متناوب نسبت به مدل همزمان، به نظر می رسد ترشح آیریزین و BDNF بیشتر متاثر از انرژی مصرفی طی ورزش باشد تا شدت، مدت و یا مدل چیدمان فعالیت عضلات.
۳.

تأثیر حاد مصرف مکمل HMB-FA و فعالیت ورزشی بر برخی عوامل مؤثر در هایپرتروفی و آسیب عضلانی در مردان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بیوپسی عضلانی تستوسترون کراتین کیناز لاکتات دهیدروژناز P70S6K

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۱ تعداد دانلود : ۱۶۵
با توجه به تأثیرگذاری مکمل HMB بر عملکرد ورزشی، تمایل به مصرف آن به منظور کسب کارایی بیشتر افزایش یافته است، بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 6 روز مصرف مکمل HMB-FA بر فاکتورهای مؤثر در هایپرتروفی و ریکاوری در مردان غیرفعال بود. 20 مرد غیرفعال با شاخص توده بدنی 1±5/21 کیلوگرم بر متر مربع و سن 4± 1/25سال به دو گروه ورزش + دارونما و ورزش + مکمل تقسیم شدند. آزمودنی ها 6 روز پیش از شروع فعالیت مقاومتی به مصرف مکمل HMB-FA پرداختند. نمونه بیوپسی عضلانی بلافاصله پیش و 10 دقیقه پس از فعالیت مقاومتی و نمونه خونی پیش و بلافاصله و 48 ساعت پس از ورزش از آزمودنی ها گرفته شد. نتایج آزمون آنکوا نشان داد افزایش معنا داری (001/0=P) بین سطوح سرمی تستوسترون پیش و بلافاصله پس از ورزش در گروه ورزش + دارونما در مقایسه با ورزش + مکمل وجود داشت. همچنین افزایش معنا داری (001/0=P) در مقادیر P70S6K ، و کاهش معنا داری (001/0=P) در سطوح سرمی کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) بین گروه ورزش + مکمل با گروه ورزش + دارونما مشاهده شد. بنابراین مصرف حاد مکمل HMB پیش از فعالیت مقاومتی موجب افزایش مقادیر P70S6K به عنوان شاخص هایپرتروفی و کاهش CK و لاکتات LDH به عنوان شاخص آسیب عضلانی می شود.
۴.

درک تهدید و آثار آن بر رویکرد محیط شناسی اندیشکده های روسیه؛ با تأکید بر محیط آسیای مرکزی و قفقاز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اندیشکده تهدید روسیه محیط شناسی آسیای مرکزی قفقاز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۳۱
در طرح ریزی دکترین های امنیتی، همواره برای مؤلفه تهدید نقش ویژه ای در نظر گرفته می شود. اگر تهدید را معادل ترکیبی از احتمال یک رویداد و پیامدهای منفی آن بدانیم، گزاره تهدید در الگوی ذهنی تحلیل گران روسی به مجموعه وضعیت هایی گفته می شود که به نحوی منافع، ارزش ها و اولویت های ملی کوتاه مدت و بلندمدت کشور روسیه را به خطر انداخته، به آنها آسیب زده و یا نابودی آنها را نشانه رفته است. این نوشتار با اولویت دادن به تحولات امنیتی و توجه به تهدیدهای محوری در این محیط، سؤال اصلی خود را این گونه مطرح می کند که اندیشکده های دولتی و غیردولتی روسیه چه تعریف، دیدگاه، ابعاد و مؤلفه هایی پیرامون دو مفهوم تهدید و محیط در آسیای مرکزی و قفقاز دارند؟ فرضیه اصلی مقاله عبارت است از آن که اندیشکده های دولتی و غیردولتی در روسیه بر پایه تجربیات تاریخی، جغرافیای ملی، هویت طبیعی و فرهنگی، منافع و اولویت های مادی خود به تعریف و بسط مفاهیم تهدید و محیط در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز پرداخته اند این مقاله در چارچوب نظریه سازه انگاری به تبیین ادراکات روسی از تهدید و تأثیر آن بر مفهوم محیط به ویژه آسیای مرکزی و قفقاز می پردازد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است.
۵.

تأثیر یک دوره تمرین تناوبی همراه با مکمل پرسیاوشان بر سطوح پروتئین سرفکتانت (SP-A) ریه رت های نر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۹ تعداد دانلود : ۱۰۵
زمینه و هدف: SP-A  فراوان ترین پروتئین سرفکتانت ریوی است که نقش مهمی در از بین بردن عفونت و از بین بردن واسطه های التهابی دارد. از طرفی، پرسیاوشان با دارا بودن عناصر ضدالتهابی همچون فلاونوئیدها و ساپونین ها، نقش مؤثری در مهار واکنش های التهابی بازی می کند. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین تناوبی همراه با مکمل پرسیاوشان برسطوح   SP-Aریه رت های نر بود. روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، 30 سر رت نر نژاد ویستار سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به گروه های کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین پس از پایان دوره 6 هفته ای تمرین تناوبی، به سه گروه تمرین، مکمل و تمرین + مکمل تقسیم گردید. به گروه های مکمل و مکمل+ تمرین، به مدت سه هفته مکمل گیاهی پرسیاوشان به صورت روزانه 200 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خورانده شد. اندازه گیری سطوح SP-A ریه با استفاده از کیت  کازابایو ساخت کشور چین و به روش الایزا انجام شد. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0≥p انجام گرفت. یافته ها: پس از مدت 6 و 9 هفته تمرین تناوبی نسبت به گروه های کنترل، تفاوت معنی داری در سطوح SP-A ریه (به ترتیب با 14/0p= و 28/0p=) مشاهده نگردید؛ اما سطوح  SP-A ریه در گروه تمرین – مکمل پرسیاوشان نسبت به سایر گروه ها  (0001/0p=) به طور معنی داری کاهش یافت. نتیجه گیری: به نظر می رسد مکمل پرسیاوشان با توجه به ترکیبات ضد اکسایشی موجود در آن توانسته است اثرات پاتوفیزیولوژیکی تمرین تناوبی فزآینده را مهار و شاخص های التهابی را به خوبی کاهش دهد و موجب تقویت سیستم ایمنی ریه شود؛ هر چند بررسی های بیشتر در این زمینه ضرورت دارد.
۶.

اثر تمرین تناوبی شدید و عصاره زعفران بر بیان برخی ژن های مرتبط با کاشکسی در عضله اسکلتی موش های ماده حامل رده سلولی سرطان پستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تناوبی شدید عصاره آبی زعفران سرطان سینه کاشکسی آپوپتوز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۶ تعداد دانلود : ۳۹۱
مطالعات نشان می دهند که تمرین ورزشی و ترکیبات فعال زیستی زعفران می توانند باعث کاهش آپوپتوز و کاشکسی ناشی از سرطان شوند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر چهار هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف عصاره آبی زعفران (SAE) بر بیان برخی ژن های مرتبط با کاشکسی (SIRT1، hTERT و p53) در عضله دوقلوی موش های حامل رده سلولی 4T1 سرطان پستان انجام شد؛ براین اساس، 44 سر موش BALB/c ماده به طور تصادفی در گروه های تمرین تناوبی شدید (HIIT)، عصاره آبی زعفران (SAE)، تمرین تناوبی شدید + عصاره آبی زعفران (HIIT+SAE)، کنترل و شم قرار گرفتند. پس از 48 ساعت از آخرین جلسه مداخله، عضله دوقلو با روش جراحی برای آنالیزهای بعدی برداشته شد. نتایج نشان داد بیان ژن SIRT1 در گروه HIIT به طور معنا داری از گروه کنترل و HIIT+SAE بالاتر بود (به ترتیب 0.03P =  و  0.02P = ). همچنین بیان ژن hTERT در گروه HIIT به طور معنا داری از سایر گروه های مطالعه شده بالاتر بود (P < 0.05) و درگروه SAE به طور معنا داری از گروه HIIT+SAE بالاتر بود (P = 0.01). علاوه براین، بیان ژن p53 در گروه های HIIT و HIIT+SAE به طور معنا داری از گروه SAE پایین تر بود (به ترتیب 0.003  P = و 0.004P =). براساس نتایج، به نظر می رسد HIIT احتمالاً نقش مثبتی در کاهش اثرات کاشکسی ناشی از سرطان با تنظیم بیان بالاتر ژن های SIRT1 و hTERT و بیان پایین تر ژن p53 دارد و می تواند در کاهش تحلیل عضلات ناشی از سرطان مؤثر باشد.
۷.

تأثیر تمرین های استقامتی یک نوبتی و دونوبتی هم حجم بر عامل نوروتروفیک مشتق از سلول های گلیال و عامل هسته ای کاپاB در بخش حسی نخاع موش های مبتلابه نوروپاتی دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین استقامتی یک نوبتی تمرین استقامتی دونوبتی نوروپاتی دیابتی عامل نوروتروفیک مشتق از سلول های گلیال عامل هسته ای کاپاB

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۲ تعداد دانلود : ۳۱۸
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر شش هفته تمرین استقامتی هم حجم بر سطوح عامل نوروتروفیک مشتق از سلول های گلیال ( GDNF )، عامل هسته ای کاپا B ( NF-KB ) و درد در بخش حسی نخاع موش های صحرایی دیابتی مبتلابه نوروپاتی بود. نمونه پژوهش 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار 10 هفته ای با دامنه وزنی 260-230 گرم بود. تعداد 10 سر موش در گروه کنترل سالم قرار گرفتند و 30 سر نیز با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (45 میلی گرم/ کیلوگرم محلول در بافر سیترات، 5/4 pH: ) دیابتی شدند. پس از ایجاد نوروپاتی دیابتی، موش ها به طور تصادفی در سه گروه تمرین یک نوبتی، تمرین دونوبتی و کنترل دیابتی قرار گرفتند. هر دو پروتکل تمرینی شامل شش هفته تمرین هوازی بود که با شدت 70-60 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی روی نوار گردان انجام شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، از بخش حسی نخاع نمونه برداری شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزم ون های تحلیل واری انس یک راه ه، تعقیبی شف ه، کروس کال- والیس و من- ویتنی انجام شد (P < 0.05) . براساس نتایج، میانگین سطح GDNF نواحی حسی نخاع گروه تمرین یک نوبتی (P = 0.146) و دونوبتی  (P = 0.131) اختلافی با گروه کنترل نوروپاتی نداشت. همچنین، بین میانگین سطح GDNF گروه تمرین یک نوبتی و تمرین دونوبتی تفاوت معنا دار مشاهده نشد ( P = 0.990 ). میانگین سطح NF-KB در گروه تمرین یک نوبتی    (P = 0.022) و تمرین دونوبتی (P = 0.039) پایین تر از گروه کنترل نوروپاتی بود؛ ولی بین میانگین سطح NF-KB گروه های تمرین یک نوبتی و دونوبتی تفاوت معناداری وجود نداشت ( P = 0.994 ). نتایج آزمون های رفتاری درد نشان داد که شش هفته تمرین یک نوبتی و دونوبتی به کاهش معنادار درد نوروپاتی منج ر شد (P = 0.001) ؛ در حالی که بین گروه های تمرین یک نوبتی و تمرین دونوبتی تفاوت معنادار نبود (P = 0.990) . به نظر می رسد که تمرین های استقامتی یک نوبتی و دو نوبتی بر سطوح NF-KB و درد تأثیر مثبت دارند و باعث کاهش عوارض نوروپاتی دیابتی می شوند؛ درحالی که بر سطح GDNF تأثیر ندارند.
۸.

تأثیر تمرین تناوبی پرشدت در موش صحرایی ماده چاق قبل از بارداری بر زمان خستگی، متیلاسیون ژن های PGC-1α و سارکولیپین در عضله دوقلوی زاده های موش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سارکولیپین اپی ژنتیک تمرین تناوبی پرشدت PGC-1α

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۹ تعداد دانلود : ۴۲۸
چاقی و نیاز به کنترل انرژی، درسراسر جهان به عنوان یکی از بزرگ ترین عوامل در بروز بیماری های مزمن محسوب می شوند و به دلیل انتقال مضرات آن از مادر به فرزند بسیار اهمیت دارند؛ بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تناوبی پرشدت در موش صحرایی ماده چاق قبل از بارداری بر زمان خستگی، متیلاسیون ژن های Peroxisome proliferator-activated receptor gamma coactivator 1-alpha ( PGC-1α ) و سارکولیپین در عضله دوقلوزاده های موش بود؛ براین اساس، 40 موش صحرایی سه ماهه ماده نژاد ویستار خریداری شدند و به چهار گروه مساوی تغذیه پرچرب، (گرم 22 ± 250) کنترل (گرم 30 ± 170)، تمرین + تغذیه پرچرب (گرم 30 ± 240) و تمرین (گرم 33 ± 190) تقسیم شدند. بعد از انجام شش هفته پروتکل تمرین تناوبی شدید، موش های ماده باردار شدند و پس از تولد نوزادان، آن ها به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول برای بررسی متیلاسیون PGC-1α و سارکولیپین، به روش واکنش زنجیره ای پلی مراز اختصاصی تشریح شدند و گروه دوم بعد از دوماه، پروتکل شنا برای سنجش خستگی را انجام دادند. نتایج آزمون آنوای یک طرفه نشان داد که کاهش معناداری ( P = 0.001 ) در مقادیر متیلاسیون ژن PGC-1α و افزایش معناداری ( P = 0.001 ) در آزمون سنجش مقاومت به خستگی، بین گروه تمرین با گروه های دیگر و گروه تمرین + تغذیه پرچرب با گروه تغذیه پرچرب وجود داشتند؛ بنابراین، انجام تمرین های تناوبی شدید قبل از بارداری بر متیلاسیون ژن  PGC-1α و عملکرد ورزشی نوزادان موش صحرایی در مقاومت به خستگی نقش دارد. همچنین، تمرین تناوبی شدید می تواند تأثیر ناشی از مصرف غذای پرچرب را کاهش دهد.
۹.

تأثیر هیپوباریک هایپوکسی متعاقب شش هفته تمرین اینتروال فزاینده بر سطوح سرفکتانت پروتئینA ریوی رت های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین دستگاه تنفسی سیستم ایمنی کمبود اکسیژن SP-A

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۲۹ تعداد دانلود : ۳۸۴
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هیپوباریک هایپوکسی متعاقب شش هفته تمرین اینتروال فزاینده بر سطوح سرفکتانت پروتئین A ریوی رت های نر ویستار بود. بدین منظور 20 سر رت سه هفته ای با میانگین وزن 9±68 گرم پس از دو هفته آشنایی با محیط به طور تصادفی به چهار گروه کنترل 6 هفته )5(n=، کنترل 9 هفته )5(n=، تمرین6 هفته) 5 (n=و گروه تمرین + هیپوباریک هیپوکسی (5 (n=تقسیم شدند. گروه تمرین اینتروال به مدت شش هفته، 5 جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه با سرعت 15 تا 70 متر بر دقیقه به تمرین پرداختند. همچنین رت ها ی گروه هیپوباریک هیپوکسی از هفته هفتم تا نهم پس از پایان دوره تمرین، در اتاقک هیپوکسی ویژه جوندگان زندگی کردند. اندازه گیری سطوح SP-A ریه با استفاده از کیت به روش الایزا انجام گرفت. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه در سطح 05/0  P≤انجام گرفت. یافته ها نشان داد سطوح SP-A گروه تمرین شش هفته در مقایسه با گروه کنترل به طور معنا دار افزایش یافت درحالی که سطوح SP-A گروه هیپوکسی در مقایسه با گروه تمرین و کنترل به طور معنا داری کاهش یافت. با توجه به کاهش معنا دار سطوح SP-A در گروه هیپوباریک هیپوکسی، به نظر می رسد سازگاری حاصل از هیپوکسی متناوب به خوبی توانسته است اثرات پاتوفیزیولوژیکی تمرین تناوبی فزاینده را مهار کند و شاخص های التهابی و آسیب سلول های ریوی را بهبود دهد و موجب تقویت سیستم ایمنی ریه شود که نیازمند بررسی های بیشتر در این زمینه است.
۱۰.

تاثیر چهارده هفته فعالیت هوازی همزمان با مکمل دهی رزوراترول روی میزان پروتئین SIRT1 و UCP-1 و PGC-1α در بافت کبد ی، چربی زیر پوستی و چربی احشایی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین هوازی رزوراترول UCP-1 SIRT1 PGC-1α

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۰ تعداد دانلود : ۴۷۱
هدف از تحقیق حاضر تعیین تاثیر مکمل دهی رزوراترول و فعالیت هوازی بر میزان پروتئین SIRT-1 ، PGC-1αو UCP-1 بافت کبدی و بافت چربی شکمی -کشاله ای و احشایی در موش های صحرایی نر بود. در این پژوهش 28 سر موش صحرایی (میانگین وزن10 ±260 گرم، سن 8 هفته)، به طور تصادفی به چهار گروه؛ شاهد (C)، تمرین (T)، مکمل-تمرین (T-S) و مکمل (S) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 14 هفته ( هفته ای 5 جلسه، هر جلسه به مدت 45دقیقه) روی نوارگردان فعالیت کردند. گروه مکمل-تمرین روزانه 10میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدنشان مکمل رزوراترول دریافت کردند. جهت اندازه گیری پروتئین بافتی UCP-1، SIRT1، PGC-1α از روش الایزا (ساندویچ دوتایی) استفاده گردید. آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای تحلیل داده ها استفاده و سطح معنی داری (p≤0.05) در نظرگرفته شد. میزان تغییرات پروتئین SIRT1 و PGC-1α در بافت کبدی و چربی سفید زیرپوستی و احشایی به ترتیب (P≤0.05) و (P≤0.001) مشاهده شد. پروتئین UCP-1 نیز در بافت های مورد اندازه گیری در گروه مکمل-تمرین افزایش معنی داری را پس از مصرف مکمل همراه با فعالیت هوازی از خود نشان داد (P≤0.001). با توجه به نتایج بدست آمده احتمالا مکمل دهی موجب بهبود عملکرد بافت کبدی و تغییر فنوتیپ چربی سفید زیر پوستی به چربی بژ (بینابینی) می شود.
۱۱.

تأثیر مکمل دهی رزوراترول و فعالیت هوازی بر میزان پروتئین SIRT1 و PGC-1α عضله اسکلتی و UCP-1 بافت چربی زیرپوستی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین هوازی رزوراترول UCP-1 SIRT1 PGC-1α

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۰ تعداد دانلود : ۴۴۸
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر هم زمان و مکمل دهی رزوراترول و فعالیت هوازی بر میزان پروتئین SIRT-1 ، PGC-1α عضله نعلی و بافت چربی شکمی -کشاله ای و UCP-1 بافت چربی شکمی -کشاله ای در موش های صحرایی نر بود. در این پژوهش، 32 سر موش صحرایی(میانگین وزن10 ± 260 گرم، سن هشت هفته)، به صورت تصادفی به چهار گروه شاهد، تمرین، مکمل-تمرین و مکمل تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 12 هفته ( هفته ای پنج جلسه، هر جلسه به مدت 45 دقیقه) روی نوارگردان فعالیت کردند. گروه مکمل-تمرین روزانه 10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدنشان مکمل رزوراترول دریافت کردند. برای اندازه گیری پروتئین بافتی UCP-1 ، SIRT1 و PGC-1α از روش الایزا (ساندویچ دوتایی) استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای تحلیل داده ها استفاده شد و سطح معنا داری ( P≤0.05 ) درنظر گرفته شد . نتایج نشان داد که میزان پروتئین های SIRT1 و PGC-1α در بافت عضله و چربی سفید زیرپوستی در گروه تمرین- مکمل و گروه مکمل، به ترتیب با P≤0.001 و P≤0.05 افزایش معناداری داشته است. پروتئین UCP-1 نیز در بافت چربی سفید، پس از تمرینات افزایش معناداری را نشان داد (P≤0.001) . با توجه به نتایج به دست آمده، احتمالاً مکمل دهی رزوراترول به همراه فعالیت بدنی هوازی تأثیر قوی تری بر افزایش میزان SIRT-1 و PGC-1α عضله نعلی و بافت چربی شکمی -کشاله ای و UCP-1 بافت چربی شکمی -کشاله ای نسبت به استفاده جداگانه از فعالیت بدنی یا مکمل رزوراترول دارد و احتمالاً موجب تغییر فنوتیپ چربی سفید زیرپوستی به چربی بژ (بینابینی) می شود.
۱۲.

افزایش ماکروفاژهای آلوئولی و سورفکتانت ریوی رت های نر جوان پس از شش هفته تمرین تناوبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرین تناوبی ماکروفاژهای آلوئولی سورفکتانت التهاب ریه ایمنی ذاتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۲۸ تعداد دانلود : ۳۵۱
هدف این پژوهش بررسی تغییرات ماکروفاژ آلوئولی و سطوح پروتئین سورفکتانت ریوی در پی شش هفته تمرین تناوبی در رت های نر جوان بود. 15 سر موش صحرائی نر نژاد ویستار سه هفته ای با میانگین وزنی 8 ± 96 گرم به طور تصادفی به گروه های پایه، کنترل و تمرین تقسیم شدند. پس از دو هفته آشنایی با محیط آزمایشگاه و نوارگردان، شش هفته تمرین تناوبی را اجرا کردند. آزمودنی ها شش جلسه در هفته، هر جلسه 30 دقیقه تمرین تناوبی را اجرا کردند. یک دقیقه فعالیت شدید با دو دقیقه استراحت فعال در 10 تکرار اجرا شد. سرعت دویدن آزمودنی ها در زمان استراحت، نصف سرعت تمرین در نظر گرفته شد. اندازه گیری سطوح پروتئین سورفکتانت A با روش الایزا و درصد جمعیت ماکروفاژهای آلوئولی با استفاده از روش استریولوژی بافت ریه صورت گرفت. تجزیه و تحلیل با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون LSD در سطح  P≤0.05 انجام شد. شش هفته تمرین تناوبی موجب افزایش معنی دار در سطوح سورفکتانت A نسبت به گروه پایه و کنترل به ترتیب با 33.2 و 24.2 درصد شد ( 0.001 P≤ ). همچنین درصد جمعیت ماکروفاژهای آلوئولی نسبت به گروه پایه و کنترل به طور معنی داری ( 0.001 P≤ ) افزایش یافت (به ترتیب 660 و 11 برابر). با تأیید اثر تعاملی بین ماکروفاژهای آلوئولی و سورفکتانت A در مواجهه با فعالیت ورزشی، و نقش برجسته تر ماکروفاژهای آلوئولی نسبت به سورفکتانت A ، نقش تنظیمی سورفکتانت A در کنترل التهاب احتمالی ناشی از ورزش و حمایت از ماکروفاژهای آلوئولی مورد انتظار است.
۱۳.

اثر هشت هفته تمرین هوازی بر میزان اشتها، کالری دریافتی و رفتار تغذیه ای زنان غیر فعال دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اضافه وزن تمرین استقامتی اشتها انرژی دریافتی رفتار تغذیه ای

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
تعداد بازدید : ۱۱۶۲ تعداد دانلود : ۷۷۱
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر میزان اشتها، کالری دریافتی و رفتار تغذیه ای زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود. بدین منظور، 30 دانشجوی دارای اضافه وزن به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (با میانگین سنی 67/3 ± 73/22 سال، قد 65/6 ± 5/165 سانتی متر، وزن 03/10 ± 48/74 کیلوگرم و نمایه توده بدن 47/2 ± 50/27) و کنترل (با میانگین سنی 51/2 ± 91/22 سال، قد 55/3 ± 73/163 سانتی متر، وزن 15/8 ± 83/74 کیلوگرم و نمایه توده بدن 75/2 ± 20/28) تقسیم گردیدند. ابتدا، آزمودنی ها پرسش نامه رفتار تغذیه ای، بسامد غذایی و میزان اشتها را تکمیل نمودند و ویژگی های آنتروپومتریک آن ها اندازه گیری گردید. قابل ذکر است که گروه تمرین به مدت هشت هفته در برنامه تمرین هوازی با شدت متوسط شرکت کرد و گروه کنترل در این مدت زندگی روزمره خود را ادامه داد . 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، آزمودنی ها مجدداً پرسش نامه های مذکور را تکمیل نمودند و ویژگی های آنتروپومتریک آن ها اندازه گیری گشت. تحلیل آماری با استفاده از آزمون تی وابسته و مستقل نشان می دهد که تمرین سبب کاهش معنا دار ( 0.01 > P ) انرژی دریافتی در گروه تمرین، همراه با کاهش معنا دار مصرف چربی ( 0.01 > P ) و کربوهیدرات ( 0.05 > P ) شده است؛ درحالی که تغییرات انرژی دریافتی بین دو گروه تفاوت معنا داری را نشان نمی دهد ( 0.05 < P ). علاوه براین، هیچ گونه تغییری در میزان اشتها در گروه ها مشاهده نمی شود ( 0.05 < P ). یافته ها بیانگر این است که هشت هفته تمرین هوازی با شدت متوسط منجر به کاهش انرژی دریافتی و میزان کربوهیدرات و چربی مصرفی در گروه تمرین می شود، اما این تغییرات به اندازه ای نیست که تفاوتی با گروه کنترل داشته باشد؛ از این رو، به نظر می رسد که ارائه برنامه غذایی یا آموزش تغذیه ای همراه با برنامه ورزشی می تواند نتایج مؤثرتری را در پی داشته باشد.
۱۴.

اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A در عضلات نعلی موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تمرینات مقاومتی استیل کولین استراز عضلات نعلی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۷۴۲ تعداد دانلود : ۵۰۴
این پژوهش با هدف تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A در عضلات نعلی موش های صحرایی انجام شد. 16 سر موش صحرایی نر ویستار که از مؤسسه سرم سازی رازی (سن 10 هفته و وزن 7.090±172.415 گرم) تهیه شدند به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت هشت هفته و هفته ای پنج جلسه روی نردبان های مخصوص به ارتفاع 1 متر و 26 پله، با حمل یک وزنه به میزان 30 درصد وزن بدن خود، که به دُم آنها بسته می شد، تمرین را آغاز کردند و این میزان به صورت فزاینده به 200 درصد وزن بدن آنها رسید. تمرین ها شامل 3 نوبت 4 تکراری با 3 دقیقه استراحت بین نوبت ها بود. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، حیوانات تحت بیهوشی قرارگرفتند و عضلات نعلی آنها در وضعیت استریل ازطریق شکاف روی ناحیه پشتی جانبی در اندام پشتی تحتانی جدا شد. از روش هموژن کردن و الکتروفورزو (پلی اکریل آمید 06/0 غیرتقلیبی) برای جداسازی زیرواحدهای فرعی استیل کولین استراز استفاده شد. اندازه گیری میزان فعالیت استیل کولین استراز کل و نوع 12A (unit/ml) با استفاده از روش آزمایشگاهی Elisa انجام شد. نتایج آزمون t در گروه های مستقل نشان داد که در زمینه میزان فعالیت آنزیم استیل کولین استراز 12A در گروه تمرین مقاومتی در عضله ی نعلی تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد (0.246). همچنین، میزان فعالیت استیل کولین استراز کل نیز در اثر تمرین مقاومتی تغییر معناداری نکرد (0.262). تغییر نکردن میزان فعالیت استیل کولین استراز در اثر تمرین مقاومتی در عضلهنعلی نشان دهنده پاسخ نا پذیری فعالیت استیل کولین استراز در این عضله در اثر تمرینات مقاومتی در پایانه عصبی است که این نیز احتمالاً ناشی از درگیر نشدن کامل این عضله در تمرین مقاومتی پژوهش حاضر است. بااین حال، هنوز احتمال تغییر در محتوای استیل کولین استراز در این عضلات منتفی نیست که باید در مطالعات بعدی به آن پرداخته شود.
۱۵.

برهم کنش سرب و کورکومین طی یک دوره برنامه تمرین استقامتی بر سطوح فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) ریه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: VEGF سرب کورکومین تمرین استقامتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶ تعداد دانلود : ۲۲
مقدمه و هدف: فاکتور رشد اندوتلیال عروقی نقش مهمی در آنژیوژنز بر عهده دارد. فعالیت های ورزشی، کورکومین و سرب ممکن است موجب فرآیندهای فیزیولوژیکی و پاتولوژیکی بر روی VEGF بافت ریه داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی و مکمل کورکومین بر VEGF ریه ی موش های در معرض استات سرب بود. روش شناسی: 60 موش صحرایی به 6 گروه سرب، کورکومین+سرب، ورزش+سرب، ورزش+کورکومین+سرب، حلال و کنترل تقسیم شدند. گروه های سرب، کورکومین+سرب، ورزش+سرب، ورزش+کورکومین+سرب 20 و 30 میلی گرم بر کیلوگرم به ترتیب استات سرب و کورکومین به صورت درون صفاقی دریافت کردند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته بر روی نوار گردان به تمرین پرداختند. یافته ها: نتایج نشان داد القای سرب موجب افزایش سطوح VEGF و کاهش فعالیت سطوح VEGF ریه ی همه گروه ها در مقایسه با گروه کنترل می شود. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده ازکورکومین همراه با تمرینات استقامتی، می تواند نقش حفاظتی در برابر اثرات ناشی از آلودگی ناشی از سرب ایفا نماید.
۱۶.

اثر کوتاه مدت دو نوع تمرین تناوبی با شدت بالا بر سطح پلاسمایی TNF-α، IL-6،CRP و نیمرخ لیپیدی زنان دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آزمون وینگیت آزمون رست تمرینات تناوبی با شدت بالا عوامل التهابی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی ایمونولوژی ورزشی
  4. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۲۴۳ تعداد دانلود : ۶۵۱
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر چهار هفته تمرین تناوبی با شدت بالا با تحمل وزن و بدون تحمل وزن بر عوامل التهابی TNF-α, IL-6، CRP و نیمرخ لیپیدی به عنوان عوامل پیشگیری احتمال ابتلا به بیماری قلبی- عروقی در زنان دارای اضافه وزن بود. شانزده زن غیرورزشکار (سن 5±30 سال، وزن11/13±48/75کیلوگرم، قد 59/2±50/165سانتی متر و شاخص توده بدنی20/4±73/27 کیلوگرم بر متر مربع) داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنی ها در دو گروه تمرین تناوبی با شدت بالا (آزمون بی هوازی رست) و آزمون بی هوازی وینگیت به صورت تصادفی تقسیم شدند، و به مدت 4 هفته و هفته ای 3 جلسه (بین 3 تا 6 آزمون رست یا وینگیت در هر جلسه) تمرینات خود را انجام دادند. 24ساعت قبل و 24 ساعت پس از پایان تمرینات نمونه های خونی از آزمودنی ها گرفته شد و نتایج با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنوف، تحلیل کوواریانس و t وابسته در سطح معنا داری 05/0P< تجزیه وتحلیل شد. نتایج کاهش معنا دار میزان پلاسمایی TNF-α، IL-6 و CRP و بهبود نیمرخ لیپیدی (به جز HDL-C) را در هر دو گروه تمرینی نسبت به قبل از شروع تمرینات نشان داد( 05/0(P<. هرچند پس از دوازده جلسه تمرین، تفاوت معنا داری بین دو گروه تمرینی در عوامل التهابی و نیمرخ لیپیدی اندازه گیری شده مشاهده نشد (05/0<P)، نتایج بیانگر آن است که حتی دوره های کوتاه مدت تمرینات تناوبی با شدت بالا می تواند مقادیر عوامل التهابی مرتبط با بیماری های قلبی- عروقی را کاهش دهد، هرچند نوع تمرینات از منظر تحمل وزن یا بدون تحمل وزن تفاوت معنا داری را ایجاد نمی کند.
۱۷.

نقش پاسخ های هورمونی اورکسین-A و HIF-1 در بروز کوه گرفتگی حاد (AMS)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اارکسین-A فاکتور القاشونده ناشی از هایپوکسی HIF-1 کوه گرفتگی حاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۹ تعداد دانلود : ۳۰۴
کوه گرفتگی حاد که ناشی از صعود سریع به ارتفاعات بیش از ۲۵۰۰ متر است، شرایط پاتوفیزیولوژیکی پیچیده ای دارد. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی عامل های مرتبط با هایپوکسی در افراد حساس به کوه گرفتگی حاد است. به این منظور ۲۱ فرد سالم با میانگین سنی 5/8± 7/31 سال در این مطالعه شرکت کردند. نمونه گیری خون به صورت ناشتا در سطح دریا، یک ساعت پس از صعود سریع به ارتفاع (۳۵۵۰ متر) توسط تله کابین و ۲۴ ساعت پس از صعود، از سیاهرگ بازویی آزمودنی ها گرفته شد و سپس میزان ارکسین-A و HIF-1 به روش الایزا اندازه گیری شد. همچنین، میزان کوه گرفتگی حاد توسط پرسشنامه لیک لوئیس در شش ساعت پس از در معرض قرار گرفتن در ارتفاع ارزیابی شد.  آزمون لیک لوئیس نشان داد که ۱۱ نفر از آزمودنی ها پس از در معرض قرار گرفتن در ارتفاع دچار کوه گرفتگی حاد شدند (۴LLS≥). نتایج نشان داد که میزان ارکسین و HIF-1 در سطح دریا در افراد مبتلا به کوه گرفتگی حاد بیشتر از افراد مقاوم به کوه گرفتگی حاد بود؛ اما، میزان پاسخ ارکسین و HIF-1 تقریباًَ در افراد حساس به کوه گرفتگی بیشتر از افراد مقاوم به کوه گرفتگی بود. نتایج نشان داد که سطح ارکسین-A و HIF-1 در سطح دریا ارتباط معکوسی با کوه گرفتگی حاد دارد. پس از در معرض قرار گرفتن در ارتفاع میزان افزایش ارکسین-A و HIF-1 در افراد حساس به کوه گرفتگی حاد نسبت به افراد مقاوم به کوه گرفتگی حاد به میزان چشمگیری بیشتر است.
۱۸.

نقش تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آلزایمر تمرین هوازی هوموسیستئین اسید چرب امگا سه پروتئین تاو

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۱۴۶ تعداد دانلود : ۷۸۱
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و دریافت مکمل امگا سه بر سطح پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری شده با هوموسیستئین می باشد. بدین منظور، 60 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 12 هفته و میانگین وزن 91/11±31/222 گرم) به شش گروه مساوی آلزایمری + امگا سه، آلزایمری + تمرین، آلزایمری + تمرین + امگا سه، کنترل سالم، شم و کنترل آلزایمری تقسیم شدند. شایان ذکر است که برای القای آلزایمر از تزریق هوموسیستئین با دوز 6/0 مولار به درون بطن مغز استفاده شد و تمرین با سرعت 20 متر در دقیقه (60 دقیقه در هر جلسه، پنج روز در هفته روی نوار گردان) اعمال گردید. گروه های مکمل در مدت هشت هفته، روزانه 800 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، مکمل امگا سه دریافت کردند. لازم به ذکر است که سطح پروتئین فسفریله تاو به روش الایزا اندازه گیری گشت. تحلیل داده ها نیز با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (P<0.05). نتایج نشان می دهد که سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه های آلزایمری + تمرین، آلزایمری + مکمل امگا سه و کنترل سالم نسبت به گروه کنترل آلزایمری به صورت معناداری پایین تر بود (مقادیر P به ترتیب 03/0، 01/0 و 003/0). درمقابل، سطح پروتئین فسفریله تاو هیپوکامپ در گروه آلزایمری + تمرین + مکمل امگا سه نسبت به گروه کنترل آلزایمری تفاوت معناداری نداشت (P=0.34). به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف امگا سه به طور مستقل می توانند باعث کاهش پروتئین فسفریله تاو در هیپوکامپ موش های آلزایمری گردند و نیز این که استفاده هم زمان از دو شیوه باعث تعدیل اثر هر یک از این مداخلات می شود.
۱۹.

تأثیر تعاملی تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین در زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسولین فعالیت هوازی ویتامین E آدیپوکاین

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی تغدیه ورزشی و مکملها و مواد نیروزا
  4. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۱۵۹ تعداد دانلود : ۶۷۲
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E بر غلظت آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین بود. به این منظور 30 زن سالم غیرفعال (سن 7/3±8/24 سال، وزن 3/1± 3/60 کیلوگرم، قد 3/1±9/161سانتی متر) به سه گروه ورزش و ویتامین E (VE)، ویتامین E (V) و کنترل (C) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه ورزش و ویتامین سه بار در هفته با شدت 65 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب تمرین کردند و مکمل ویتامین E را به مدت چهار هفته روزی IU 400 همراه با ناهار مصرف کردند. آزمودنی های گروه ویتامین E هیچ گونه فعالیت ورزشی نداشتند. آنالیز آماری داده ها نشان داد که غلظت آدیپونکتین در هر سه گروه کاهش معنا دار (05/0P<) مشابهی نشان داد، با این حال، بین سه گروه تفاوت معنا داری (05/0P>) مشاهده نشد. مقایسه درون گروهی و بین گروهی برای غلظت انسولین و همچنین شاخص مقاومت انسولین در سه گروه تفاوت معنا داری نشان نداد (05/0P>). اگرچه غلظت گلوکز در سه گروه کاهش معنا داری داشت، بین سه گروه تفاوت معنا داری یافت نشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ترکیب تمرین استقامتی و مصرف ویتامین E در کوتاه مدت تأثیری بر غلظت آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولین زنان سالم ندارد.
۲۰.

اثر دوازده هفته تمرینات ترکیبی بر اپلین پلاسما و مقاومت انسولینی زنان نسبتاً چاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اضافه وزن تمرینات ترکیبی اپلین ادیپوسایتوکاین حساسیت انسولینی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی
  2. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی علم تمرین
  3. حوزه‌های تخصصی تربیت بدنی فیزیولوژی ورزشی بیوشیمی و متابولیسم ورزشی
تعداد بازدید : ۱۳۱۲ تعداد دانلود : ۷۳۱
اپلین، ادیپوکاینی جدید است که مهم ترین نقش فیزیولوژیکی آن، تعامل مستقیم با هورمون انسولین است. هدف اصلی این تحقیق، بررسی اثر دوازده هفته تمرینات ترکیبی بر اپلین پلاسما و مقاومت انسولینی زنان نسبتاً چاق بود. بدین منظور، چهل دانشجو با BMI بیش از 25 و غیرورزشکار، به صورت تصادفی از بین بیش از چهارصد دانشجوی واجد شرایط، پس از تکمیل رضایت نامه و پرسش نامه سلامت جسمانی و فعالیت بدنی انتخاب و به وسیله جدول اعداد تصادفی، به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه تجربی، دوازده هفته شامل هفت جلسه فعالیت در هفته بود که چهار جلسه را تمرینات استقامتی شامل تمرینات تناوبی دویدن ملایم یا پیاده روی تند، دو جلسه را تمرینات مقاومتی به روش دایره ای و یک جلسه را تمرینات هندبال به خود اختصاص داد. نمونه گیری خون از دو گروه، پس از 12 ساعت ناشتایی و در دو نوبتِ قبل از شروع برنامه تمرینی و 72 ساعت پس از پایان برنامه تمرینی انجام پذیرفت. مقادیر اپلین و انسولین پلاسما با روش الایزا اندازه گیری شد. به منظور مقایسه متغیرها بین دو گروه تجربی و کنترل، از آزمون آماری ANOVA با اندازه گیری های مکرر (2×2)، در سطح 05/0p < استفاده شد. بر اساس نتایج، کاهش معنی داری در مقادیر اپلین (035/0p =)، شاخص مقاومت انسولینی (014/0p =) و توده چربی (001/0p <) گروه تجربی پس از دوره تمرینی ملاحظه شد. این نتایج، نقش محوری کاهش وزن را در بهبود هم زمان الگوی ترشح ادیپوسایتوکاین اپلین و حساسیت انسولینی نمایان ساخت.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان