فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱٬۰۲۱ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
130 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی استقرار سیستم مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران انجام شد.روش شناسی: پژوهش از نظر هدف کاربردی و از منظر روش گردآوری داده ها، اکتشافی از نوع کیفی بود. جامعه آماری مقالات داخلی و خارجی در سال های 2000 الی 2019 بودند. روش نمونه گیری با مقالات حائز اولوبت بالاتر در روش شناسی کسپ آغاز و با رسیدن به کفایت تئوریک خاتمه یافت. با جستجوی سیستماتیک در 7 پایگاه داده، 152 مقاله یافت شد که در مراحل ارزیابی در نهایت 14 مقاله برای تدوین الگو مورد تأئید قرار گرفت. برای بررسی روایی فراترکیب، از ابزار ارزیابی حیاتی (کسپ) و به منظور سنجش پایایی از شاخص کاپای کوهن که (75/0) به دست آمد، استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از الگوی هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (2007) انجام شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که سیستم مدیریت دانش دارای، 50 شاخص و 11 مؤلفه شامل حمایت مدیریت ارشد، فرهنگ سازمانی، مدیریت منابع انسانی، زیرساخت سازمانی، زیرساخت های فن آورانه، توانمندی های فن آورنه، توانمندسازی، فرآیندهای مدیریت دانش، استراتژی و اهداف، محرک های انگیزاننده دانشی و معماری دانش شناسایی شدند و بر اساس آن الگوی استقرار سیستم مدیریت دانش ترسیم شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به شاخص ها و مؤلفه های شناسایی شده برای استقرار سیستم مدیریت دانش در اداره کل آموزش و پرورش، متخصصان و برنامه ریزان می توانند از طریق بهبود مضامین این پژوهش گام مؤثری در جهت بهبود عملکرد و اثربخشی سازمانی مبتنی بر دانش بردارند.
مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس جو مدرسه و کیفیت زندگی با میانجی گری خودتنظیمی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
101 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی اشتیاق تحصیلی بر اساس جو مدرسه و کیفیت زندگی با میانجی گری خودتنظیمی در دانش آموزان انجام شد.روش شناسی : این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند. نمونه پژوهش 350 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. علاوه بر فرم اطلاعات جمعیت شناختی، برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های اشتیاق تحصیلی (فردریکز و همکاران، 2004)، جو مدرسه (لی و همکاران، 2017)، کیفیت زندگی (وار و شربورن، 1992) و خودتنظیمی (بوفارد و همکاران، 1995) استفاده شد. داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 و LISREL-8.8 تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که مدل اشتیاق تحصیلی بر اساس جو مدرسه و کیفیت زندگی با میانجی گری خودتنظیمی در دانش آموزان برازش مناسبی داشت. همچنین، جو مدرسه بر خودتنظیمی و اشتیاق تحصیلی اثر مستقیم و معنادار، کیفیت زندگی بر اشتیاق تحصیلی اثر مستقیم و معنادار و خودتنظیمی بر اشتیاق تحصیلی اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P)، اما کیفیت زندگی بر خودتنظیمی اثر معناداری نداشت (05/0P>). دیگر نتایج نشان داد که جو مدرسه با میانجی گری خودتنظیمی بر اشتیاق تحصیلی اثر غیرمستقیم و معنادار داشت (05/0>P)، اما کیفیت زندگی با میانجی گری خودتنظیمی بر اشتیاق تحصیلی اثر معناداری نداشت (05/0P>).بحث و نتیجه گیری: طبق نتایج، برای بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان می توان از طریق ارتقای جو مدرسه، کیفیت زندگی و خودتنظیمی آنان اقدام کرد.
Presenting a Model for Virtual Education Considering Educational Equity with a Phenomenological Approach in Schools of Golestan Province(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The use of virtual education has seen significant growth compared to the past, making it essential to consider it within the context of educational equity. Consequently, this study aimed to present a model for virtual education considering educational equity with a phenomenological approach in schools of Golestan province.
Methodology: This study was applied in terms of its objectives and qualitative in its implementation. The research population consisted of experts and professionals in the field of education in Golestan province, from which 11 individuals were selected as the sample using a purposive sampling method based on the principle of theoretical saturation. The research instruments included a demographic information form and semi-structured interviews, the validity and reliability of which were confirmed. Data were analyzed using thematic analysis.
Findings: The findings revealed that virtual education, considering educational equity with a phenomenological approach in schools of Golestan province, comprises 49 sub-categories within 10 main categories including equity-focused virtual education, development of virtual education in rural areas, enhancement of teachers' digital skills, equity in social media, improvement of students' technological skills, culture building for virtual education, a comprehensive monitoring system for virtual education, virtual education performance assessment system, understanding the gaps related to electronic education infrastructure facilities, and strategic planning for virtual education. Eventually, a model for virtual education considering educational equity with a phenomenological approach was designed for schools in Golestan province.
Conclusion: The designed model of virtual education, considering educational equity with a phenomenological approach, can have significant practical implications for specialists and educational planners. By focusing on its main and sub-categories, they can create an environment conducive to improving virtual education with an emphasis on educational equity.
عوامل سازمانی– مدیریتی مرتبط با میزان تعهد کاری معلمان شاغل در آموزش و پرورش شهرستان ماکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۳ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
111 - 127
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی میزان تعهد کاری در بین معلمان شاغل در آموزش و پرورش شهرستان ماکو و عوامل سازمانی - مدیریتی موثر بر آن می پردازد . در این مطالعه به منظور انتخاب مبانی نظری تحقیق، سعی بر آن شد تا با مرور تحقیقات پیشین و نظریات مرتبط با موضوع ، نظریه ای که از قدرت تبیینی بالا و استحکام نظری برخوردار باشد ، استفاده شود . بر همین اساس از نظریات رضایت شغلی ، نظریه نیاز های مازلو ، ادراک عدالت سازمانی ، نظریات کار ، بیگانگی ، مبادله نظریات مدیریت لیکرت و مک گروگرو نظریات مربوط به بهره وری استفاده به عمل آمد . پس از استخراج فرضیات ، به کمک روش پیمایشی به مطالعه موضوع پرداخته شد . جمعیت آماری این پژوهش ، معلمان شاغل در سه مقطع آموزش و پرورش ماکو بودند که نمونه مورد استفاده 286 نفر را در بر می گرفت . پس از تحلیل داده ها ، میانگین شاخص تعهد کاری در حدود 3.16 از 5 محاسبه شد و مشخص گردید که مشارکت سازمانی ، ادراک عدالت سازمانی ، سبک مدیریت ، بیگانگی ، رضایت شغلی و پایگاه شغلی ، با تعهد کاری ارتباط دارند و میزان تحصیلات معلمان رابطه معنی داری با متغیر وابسته ندارند.در تحلیل رگرسیون چند متغیره ،در مجموع متغیر های مستقل باقیمانده در معادله حدود 44 درصد ازتغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده اند.
اثربخشی مهارت های ارتباطی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری بر شیوه های خودکنترلی نوجوانان دختر دوره اول متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۴ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
150 - 157
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ، اثربخشی مهارت های ارتباطی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری بر شیوه های خودکنترلی نوجوانان دختر دوره اول متوسطه است. روش: جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 95-94 می باشند و نمونه آماری را تعداد 30 نفر از دانش آموزانی تشکیل دادند که به روش نمونه گیری (در دسترس) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزار مورداستفاده در این تحقیق پرسشنامه خودکنترلی تانجی بود. طرح تحقیق، نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود، ابتدا برای هردو گروه پیش آزمون اجرا گردیده، سپس مداخله آزمایشی (مهارت های ارتباطی) برای گروه آزمایش در طی 10 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) به اجرا درآمد. پس از اتمام برنامه درمانی، پس آزمون اجرا گردید. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها : نتایج نشان داد که مهارت های ارتباطی باعث افزایش شیوه های خودکنترلی (P<0/05) پس آزمون گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است. نتیجه گیری: آموزش مهارت های ارتباطی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری بر شیوه های خودکنترلی نوجوانان دختر تأثیر دارد.
ارائه الگوی مسئولیت پذیری اخلاقی مبتنی بر آموزش های آنلاین برای نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
265 - 276
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی مسئولیت پذیری اخلاقی مبتنی بر آموزش های آنلاین برای نوجوانان انجام شد.روش: این پژوهش از نظر هدف، بنیادی-کاربردی؛ و از نظر دادههای اطلاعاتی، این پژوهش ترکیبی اکتشافی بود که ضمن عنایت به نظرات خبرگان تعلیم و تربیت، به بررسی ابعاد، مولفهها و شاخصهای متغییر های مورد نظر مبادرت ورزیده و با استفاده از روش داده بنیاد نظامند و استفاده از الگوهای پیمایشی، در مراحل کیفی و کمی به گردآوری دادههای اطلاعات پژوهش پرداخت. جامعه آماری در بخش کیفی، شامل گروه اول، خبرگان آکادمیک: اساتید هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم و گروه دوم، خبرگان سازمانی: مدیران، معاونین و کارشناسان آموزشی و پژوهشی ادارات آموزش و پرورش شهر تهران بودند. جهت تعیین نمونهها از روش نمونهگیری غیر احتمالی هدفمند استفاده شد که 20 نفر با استفاده از اصل اشباع به عنوان حجم نمونه، در نظر گرفته شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقاطع متوسطه (دوره دوم) شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. بر اساس فرمول کوکران، تعداد 383 نفر، با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارگردآوری داده در بخش کیفی، مصاحبههای نیمه ساختاریافته و در بخش کمی، از روش کتابخانه ای و پرسشنامه محقق ساخته بودند. در بخش کمّی با توجه به سؤالهای پژوهش از روشهای آمار توصیفی استفاده شد و استنباطی (آزمونهایی نظیر تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای) از طریق نرمافزارهای Spss-V22 و Lisrel-V8.8 بهره گرفته شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مسئولیت پذیری اخلاقی شامل مولفههای نگرش اخلاقی در آموزش، رضایت مندی از آموزش، کنترل و پاسخگویی است. علاوه براین عوامل اثرگذار بر مسئولیت پذیری اخلاقی شامل فرهنگ، ساختار، معلم، برنامه درسی بودند. ارتقای کیفیت یادگیری، دگرگروی اخلاقی، به عنوان پیامدها معرفی شدند؛ سازوکارهای مدیریتی، فناورانه و رفتاری، بسترها شامل، محیطی، اجتماعی و آموزشی و موانع شامل موانع فناورانه و آموزشی به عنوان نتایج حاصل از پژوهش معرفی شدند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که از میان 101 شاخص (گویه) موجود، 18 مولفه ی اصلی قابل شناسایی بود
اعتبارسنجی مدل ساختاری دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
103 - 112
حوزههای تخصصی:
هدف : دانشگاه یک نهاد موثر در جهت رشد و تعالی جامعه است و پژوهش حاضر با هدف اعتبارسنجی مدل ساختاری دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش از دور انجام شد.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کمی با رویکرد مدل ساختاری بود. جامعه پژوهش اعضای هیأت علمی دانشگاه پیام نور در سال تحصیلی 1399-400 بودند. نمونه پژوهش در مرحله مقدماتی برای بررسی شاخص های روانسنجی مدل 72 نفر و در مرحله اصلی 232 نفر بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته 58 گویه ای در هفت مولفه زیرساخت های سازمانی، شرایط مداخله گر، فضای حاکم بر دانشگاه، دانشگاه نسل سوم، خودمختاری، جهانی شدن و تعامل اثربخش بود که روایی صوری و محتوایی آن با نظر متخصصان تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ 88/0 بدست آمد. داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 وAMOS-22 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل ساختاری دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش از دور دارای 18 زیرمولفه در هفت مولفه زیرساخت های سازمانی (با دو زیرمولفه بسترسازی سخت و بسترسازی نرم)، شرایط مداخله گر (با سه زیرمولفه خودمختاری، جهانی شدن و تعامل اثربخش)، فضای حاکم بر دانشگاه (با چهار زیرمولفه خلاقیت و ایده پردازی، تعهد سازمانی، انگیزش نواندیشانه و نگرش نواندیشانه)، دانشگاه نسل سوم (با دو زیرمولفه دانشگاه کارآفرین و دانشگاه ثروت آفرین)، خودمختاری (با سه زیرمولفه سیاست گذاری مستقل، کاهش وابستگی مالی و تولید محتوی مستقل)، جهانی شدن (با دو زیرمولفه نگاه جهانی و اقدام جهانی) و تعامل اثربخش (با دو زیرمولفه ارتباطات درون سازمانی و ارتباطات برون سازمانی) بود. دیگر یافته ها نشان داد که مدل ساختاری دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش از دور دارای برازش مناسبی بود و در این مدل زیرساخت های سازمانی، شرایط مداخله گر و فضای حاکم بر دانشگاه بر دانشگاه نسل سوم اثر معنادار مستقیم و زیرساخت های سازمانی از طریق شرایط مداخله گر بر دانشگاه نسل سوم اثر معنادار غیرمستقیم داشت (001/0P<).
بحث و نتیجه گیری: طبق یافته ها مدل ساختاری دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش از دور دارای اعتبار مناسبی بود و برای بهبود دانشگاه نسل سوم مبتنی بر آموزش دور بهره گیری از مولفه های جهانی شدن، تعامل اثربخش، خودمختاری، شرایط مداخله گر، زیرساخت های سازمانی و فضای حاکم بر دانشگاه می تواند موثر واقع شود.
Design and Validation of a Curriculum Model Based on Positive Education Approach in Iran's Secondary Education(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
179 - 188
حوزههای تخصصی:
Purpose: One of the methods of curriculum design is based on the positive education approach. Therefore, the aim of this study was to design and validate a curriculum model based on the positive education approach in Iran's secondary education.
Methodology: This study was applied and mixed-methods in terms of objective and implementation, respectively. The research population in both design and validation parts consisted of experts and scholars in the fields of educational studies, educational management, educational psychology, and research and planning experts for the compilation of secondary education textbooks. The sample of this study, based on the principle of theoretical saturation, included 22 individuals who were selected through purposive sampling and were subjected to semi-structured interviews and completion of a researcher-made questionnaire. The data obtained from the interviews and questionnaires were analyzed using coding methods based on grounded theory, exploratory factor analysis, and structural equation modeling.
Findings: Coding findings revealed that for the curriculum model based on the positive education approach in Iran's secondary education, 50 components were identified in 4 categories: causal factors (16 components), contextual and intervening factors (18 components), strategies (8 components), and effects and outcomes (8 components). Validity was confirmed through triangulation method and peer review, and reliability was calculated at 77 percent using the inter-rater agreement method. Findings from the exploratory factor analysis showed that the factor loading of each of the 50 components was appropriate, and 11 components were able to explain 86.4 percent of the total variance of the curriculum based on the positive education approach in Iran's secondary education. Structural equation modeling findings indicated that the curriculum model had a suitable fit and significantly impacted all four categories: causal factors, contextual and intervening factors, strategies, and effects and outcomes.
Conclusion: Curriculum specialists and planners, based on the categories and components of this study, can take effective steps towards improving the curriculum based on the positive education approach in Iran's secondary education.
ارائه الگویی برای چالش های اقتصادی- اجتماعی خصوصی سازی آموزش وپرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
165 - 177
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه الگویی برای چالش های اقتصادی- اجتماعی خصوصی سازی آموزش وپرورش انجام شد.روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش خبرگان خصوصی سازی، بازاریابی استراتژیک و آموزشی آموزش وپرورش شهر تهران در سال 1399 بودند. نمونه طبق اصل اشباع نظری 11 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری که روایی آن با کمک چهار فرد خبره و دو همکار پژوهشی تایید و پایایی آن با روش ضریب کاپای کوهن 63/0 بدست آمد. داده ها با روش تحلیل مضمون شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA12 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که برای چالش های اقتصادی- اجتماعی خصوصی سازی آموزش وپرورش 184 شاخص در شش مضمون فرعی مشوق ها، بازدارنده ها، قوت ها، ضعف ها، پیامدها و سازوکارها و دو مضمون اصلی سطح کلان و سطح خرد شناسایی شد؛ به طوری که 78 شاخص در سطح کلان و 106 شاخص در سطح خرد قرار داشت. در نهایت، الگوی چالش های اقتصادی- اجتماعی خصوصی سازی آموزش وپرورش طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: مضمون های شناسایی شده درباره چالش های اقتصادی- اجتماعی خصوصی سازی آموزش وپرورش برای مسئولان و برنامه ریزان نظام آموزش وپرورش تلویحات کاربردی دارد. آنان با استفاده از نتایج این پژوهش و سایر پژوهش ها می توانند زمینه را برای اجرای مناسب خصوصی سازی آموزش وپرورش فراهم نمایند.
پیش بینی اعتیاد به اینترنت نوجوانان شهر قزوین بر اساس مسئولیت پذیری و سبک های دفاعی در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
108 - 117
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی پیش بینی اعتیاد به اینترنت در نوجوانان شهر قزوین بر اساس مسئولیت پذیری و سبک های دفاعی بود. روش: روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی، از نظر روش گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی و همین طور از نظر نوع داده کمّی بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر قزوین در سال تحصیلی 99 -1398 بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای، تعداد 325 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1996)، مسئولیت پذیری (کالیفرنیا، 1948) و سبک های دفاعی (اندرز و همکاران، 1993) استفاده گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS20 در دو بخش توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام) در سطح معناداری 05/0 انجام پذیرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که مسئولیت پذیری با اعتیاد به اینترنت رابطه منفی؛ مکانیسم های دفاعی رشد یافته با اعتیاد به اینترنت رابطه منفی و با مکانیسم های دفاعی رشد نایافته و روان آزرده رابطه مثبت داشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد مسئولیت پذیری به همراه مکانیسم های دفاعی رشد یافته و مکانیسم های دفاعی روان آزرده می تواند 10% واریانس اعتیاد به اینترنت را تبیین کنند. نتیجه گیری: اعتیاد با تاثیر شخصیت وظیفه شناس و سبک های دفاعی رشد یافته و اختلالات محور I و II رابطه دارد و افراد با شخصیت وظیفه شناس با سبک های دفاعی رشد یافته اعتیادی کمتری به اینترنت دارند.
طراحی و تبیین کیفی تیم سازی اثربخش در سازمان های چندملّیتی فعال در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
231 - 242
حوزههای تخصصی:
هدف: تیم سازی اثربخش به ارتقای همکاری، ارتباطات و اعتماد بین اعضای تیم کمک می کند و برای موفقیت هر سازمانی به ویژه در سازمان های چندملّیتی حیاتی است. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی و تبیین کیفی تیم سازی اثربخش در سازمان های چندملّیتی فعال در ایران انجام شد.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل خبرگان رشته مدیریت دولتی و رفتار سازمانی در حوزه تیم سازی و دارای تجربه کاری در سازمان های چندملّیتی بودند. طبق اصل اشباع نظری حجم نمونه 15 نفر برآورد که با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب کاپای کوهن 719/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری مبتنی بر نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که تیم سازی اثربخش در سازمان های چندملّیتی فعال در ایران در بخش عوامل علّی دارای 12 شاخص در 3 مفهوم قابلیت های یادگیری، دانش تیمی و شناسایی تیم های اثربخش، در بخش عوامل زمینه ای دارای 11 شاخص در 3 مفهوم تفکر تیمی، فرآیندهای رقابتی اثربخش و اثربخشی رقابتی در تیم سازمان، در بخش عوامل مداخله گر دارای 14 شاخص در 3 مفهوم ساختار فنی تیم های اثربخش، عدم اطمینان محیطی و ریسک های سازمانی، در بخش عوامل محوری دارای 15 شاخص در 3 مفهوم زنجیره ارزش در تیم سازی، قابلیت های تیم های اثربخش و هوش تیم سازی و صادراتی، در بخش عوامل راهبردی 12 شاخص در 3 مفهوم ارزش آفرینی تیمی، توسعه رقابت تیمی و چابکی رقابتی تیمی و در بخش عوامل پیامدی دارای 11 شاخص در 3 مفهوم اثربخشی تیم های سازمانی، ارتقای قابلیت های پویای تیم های اثربخش و توسعه رقابت پذیری تیمی بود. با توجه به یافته های مذکور، الگوی تیم سازی اثربخش در سازمان های چندملّیتی فعال در ایران در نرم افزار MAXQDA 2020 طراحی و ترسیم شد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به کدهای شناسایی شده در پژوهش حاضر برای تیم سازی اثربخش در سازمان های چندملّیتی فعال در ایران طبق نظریه داده بنیاد، پیشنهاد می شود که برای بهبود وضعیت تیم سازی اثربخش به ویژه در سازمان های چندملّیتی زمینه برای بهبود شاخص ها و مفاهیم شناسایی شده فراهم شود.
شناسایی چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
113 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف: نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی نقش مهمی در بهبود نگرش های کارآفرینانه دانش آموزان دارد. در نتیجه، هدف این پژوهش شناسایی چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر زمانی مقطعی، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا پیمایشی از نوع تحلیلی بود. جامعه پژوهش همه معلمان ابتدایی شهر تکاب در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 362 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران تعداد 127 نفر از آنها با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جنسیت انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته چالش ها و شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی بود که روایی آن با نظر خبرگان دانشگاهی تایید و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ برای چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی 83/0 و برای شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی 92/0 بدست آمد. داده ها با روش تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی شامل هشت عامل بی توجهی به کارآفرینی، تئوری پردازی مفاهیم، عدم آموزش، اختیاری کردن فعالیت ها، کمبود فضا و بستر آموزشی، عدم حمایت مسئولین، عدم ارزشیابی و عدم مهارت معلمان بود و این عوامل توانستند 54/90 درصد از واریانس چالش های موثر در نگرش های کارآفرینی را تبیین کنند. همچنین، شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی در محتوای کتب درسی ابتدایی شامل هفت عامل خودکارآمدی، مشارکت و تعامل، استعدادیابی، عملیاتی سازی و کسب مهارت، بسترسازی و ایجاد فرصت، میل و اعتماد به موفقیت و انعطاف پذیری مسئولین بود و این عوامل توانستند 20/93 درصد از واریانس شاخص های موثر در نگرش های کارآفرینی را تبیین کنند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده هشت چالش موثر و هفت شاخص موثر در نگرش های کارآفرینانه در محتوای کتب درسی ابتدایی بود. بنابراین، متخصصان و برنامه ریزان درسی با توجه به آنها می توانند گام موثری در جهت بهبود نگرش های کارآفرینانه در محتوای کتب درسی بردارند.
Understanding Teachers' Experiences of the Effects and Outcomes of COVID-19 on the Quality of Education in Elementary Schools(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The COVID-19 pandemic has had significant effects and outcomes on primary education. Therefore, the aim of this study was to understand teachers' experiences of the effects and outcomes of COVID-19 on the quality of education in elementary schools.
Methodology: This qualitative study was phenomenological in nature. The research population consisted of elementary school teachers in Zanjan County, from which 24 were selected as samples through purposive sampling based on the principle of theoretical saturation. The samples were subjected to semi-structured interviews, the validity of which was confirmed through triangulation and the reliability was calculated as 0.88 using the intercoder agreement coefficient. Data analysis of the present study was conducted using thematic analysis in MAXQDA software.
Findings: The results of this study indicated that understanding teachers' experiences of the effects and outcomes of COVID-19 on the quality of education in elementary schools consisted of 14 sub-themes under 2 main themes. The main theme of the virtualization of education included 9 sub-themes: deficiencies in facilities and infrastructure, lack of information and experience among teachers, decreased quality of learning, increased stress among families, behavioral and psychological problems of students, health and physical problems of students, economic problems, educational gaps, and the organization of psychological strengthening courses. The main theme of developing new policies and strategies in education and teaching included 5 sub-themes: a new approach to modern education, new policies in school development, new strategies in teacher training, new work procedures and goals, and the integration of technology in the workplace and life.
Conclusion: According to the results of this study, it was determined that COVID-19 opened a new window for the education system to adjust and change educational policies and develop the necessary infrastructure to improve the quality of education.
ارائه الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوره ابتدایی از دیدگاه خبرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
109 - 121
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوره ابتدایی از دیدگاه خبرگان بود.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا پژوهشی کیفی با تحلیل مضمون بود. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی مختلف کشور در سال تحصیلی 400-1399 بودند که به صورت هدفمند 14 نفر انتخاب و تا قاعده اشباع نظری مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که اعتبار آن با روایی محتوایی (4 خبره شامل 2 استاد جامعه شناس، 1 استاد روان شناس و 1 استاد علوم تربیتی) مورد بررسی قرار گرفت و برای پایایی نیز از روش توافق کدگذاران استفاده شد که 3 مصاحبه به تصادف انتخاب و با همکار مجربی دیگری کدگذاری شدند که میزان توافق کدگذاری 94/0 حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش کدگذاری (باز محوری و انتخابی) استفاده شدیافته ها: نتایج نشان داد 39 مضمون اولیه(کدگذاری باز)، 9 مضمون محوری شامل (خانواده محوری، مهارت های اقتصادی، مهارت های شهروندی، ارتقای مهارت های اخلاقی و دین محوری و در بعد محتوا مهارت های زیست محیطی، تفکر انتقادی، مهارت سواد رسانه ای و مهارت جسمانی- روانی) و 2 مضمون انتخابی (هدف و محتوا) به عنوان الگوی برنامه درسی مهارت های زندگی در دوران ابتدایی وجود داشت.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت برنامه ریزان برنامه های درسی می توانند در قالب دو بعد کلی اهداف و محتوا، مهارت های زندگی را در دوره ابتدایی در کتب این دوره ارایه نمایند.
تأثیر برنامه درسی بر شکلگیری هویت ملی (مطالعهای از نوع فراتحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
111 - 134
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی و فراتحلیل تحقیقات مربوط به هویت ملی و برنامه درسی صورت گرفته است. با توجه به اینکه تقویت هویت ملی در دانشآموزان یکی از اهداف مهم آموزشی است، بسیاری از تحقیقات این امر را بررسی کردهاند؛ از این رو مقاله حاضر بر آن است تا با روش توصیفی از نوع فراتحلیل، مهمترین تحقیقات در این زمینه را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. نتایج این تحقیقات در مجلات تربیتی و میا نرشتهای انتشار یافته است و بیشتر روشهای مورد استفاده در این تحقیقات از نوع تحلیل محتوا بوده و از کتا بهای درسی به منزله جامعه و نمونه آماری پژوهش استفاده شده است. نتایج حاصل از فراتحلیل نشان داد، نظام آموزشی و برنامه درسی در شکل دهی هویت ملی در دانش آموزان کارایی ندارند. با این حال راهکارهای ارائه شده در تحقیقات مذکور ضعیف است و بیشتر تحقیقات نتایج عدم توجه متعادل به » یا « عدم توجه کافی به مؤلفههای هویت ملی در برنامه درسی » خود را به صورت ارائه دادهاند. در نهایت به نظر میرسد، تحقیقات در این زمینه به « مؤلفههای هویت ملی در برنامه درسی بازنگری از بعد روششناختی و همچنین پردازش موضوعات نیاز دارند.
ارزیابی آگاهی های بوم شناختی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهر تبریز و عوامل مؤثر بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۶ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
156 - 168
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش باهدف مطالعه میزان آگاهی های بوم شناختی دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی در شهر تبریز و مطالعه نقش جنسیت و میزان تحصیلات والدین در آن انجام شد.روش: این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری، دانش آموزان پایه ششم دوره ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1398 – 1397 بود که حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان، 392 نفر به دست آمد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای محقق ساخته بود که روایی صوری و محتوایی آن با نظرخواهی از اساتید و صاحب نظران و پایایی آن با روش دونیمه کردن مورد تأیید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی با استفاده از نرم افزار SPSS25 در سطح معناداری 05/0 انجام شد.یافته ها: بر اساس نتایج آزمون t تک گروهی در سطح معنی داری کمتر از 05/0، میزان آگاهی های بوم شناختی و ابعاد آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر تبریز به طور معنی داری پایین تر از حد متوسط بود. میزان آگاهی دانش آموزان به جز در بعد آلودگی در باقی ابعاد آگاهی بوم شناختی پایین تر از حد متوسط بوده و در سطح غیرقابل قبولی ارزیابی گردید. هم چنین نتایج آزمون t مستقل نشان داد که دختران در مقایسه با پسران از میزان آگاهی های بوم شناختی بیشتری برخوردارند و تنها میزان آگاهی از چرخه مواد در دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنی داری نداشت (05/0). نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نیز نشان داد که میزان آگاهی های بوم شناختی و ابعاد آن برحسب تحصیلات پدر و مادر تفاوت معنی داری دارد (05/0>p < /span>). نتایج آزمون تعقیبی دانکن حاکی از این بود که میزان آگاهی های بوم شناختی دانش آموزان و ابعادش با افزایش سطح تحصیلات پدر و مادر افزایش می یابد.نتیجه گیری: فرآیند سواد بوم شاختی، ترسیم کننده و بیانگر پیشرفت دانش آموزان می باشد؛ به عبارت دیگر دانش آموزان می توانند موضوعات و مواردی مختلف را در آموزش بوم شناسی بیاموزند تا بتوانند به سطح تعریف شده ای از درک بوم شناسی و وقایع بوم شناختی دست یابند.
رابطه ویژگی های شخصیتی و سبک های فرزند پروری مادران با پرخاشگری کودکان دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
158 - 169
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی و سبک های فرزند پروری مادران با پرخاشگری کودکان دبستانی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دبستانی دختر و پسر در سال تحصیلی 97_1396و نمونه پژوهش شامل 200 نفر از دانش آموزان شهر تهران که به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه شخصیتی نئو (NEO-ffi-60) مک کرا و کاستا(1987)، پرسشنامه شیوه های فرزند پروری توسط باومریند(1972) و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری(1992) بود. برای تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی ساده پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با رویکرد سلسله مراتبی استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که، از بین سبک های فرزند پروری، سبک سهل گیرانه به صورت مثبت و سبک دموکراتیک به صورت منفی پرخاشگری کودکان دبستانی را پیش بینی می کند. همچنین از بین ویژگی های شخصیتی مادران، روان رنجور خویی به صورت مثبت و برونگرایی و توافق پذیری به صورت منفی پرخاشگری کودکان دبستانی را پیش بینی می کند.
پیش بینی بهداشت روان بر اساس مؤلفه های هوش هنری در دانش آموزان متوسطه اول استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۶ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
144 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی بهداشت روان بر اساس مؤلفه های هوش هنری در دانش آموزان متوسطه اول استان مازندران، انجام شد.روش شناسی: این پژوهش، کاربردی، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان متوسطه اول استان مازندران در سال تحصیلی 99–1398 به تعداد 124796 نفر بود که طبق جدول کرجسی و مورگان، تعداد 375 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری، پرسشنامه محقق ساخته هوش هنری با 55 گویه و بهداشت روان امیدیان و علوی لنگرودی با 46 گویه بود که روایی سازه آن، با استفاده از روش تحلیل عاملی و مقدار پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برابر 94/0 و 92/0 محاسبه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی و با استفاده از نرم افزار SPSS23 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه معناداری بین هوش هنری و مولفه های آن (استعداد هنری، نگرش هنری، ذوق هنری، فعالیت هنری، مهارت هنری و اقتصاد هنر) با بهداشت روان دانش آموزان وجود دارد. مولفه های هوش هنری، 61 درصد از بهداشت روان دانش آموزان را تبیین (پیش بینی) می نمایند. هم چنین، مولفه ذوق هنری بیشترین سهم را در پیش بینی بهداشت روان دانش آموزان دارد.نتیجه گیری: هوش هنری و هنر درمانی به عنوان یکی از ابزارهای تقویت و تخلیه هیجانات روانی و عاملی مهم در پیشگیری از بیماری های روانی و سلامت دانش آموزان می باشد.
رابطه شادکامی با رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر رابطه شادکامی با رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1397 بود. روش شناسی: طرح پژوهش حاضر بر حسب هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی در شهر تهران بود که از این میان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 257 نفر به این صورت که ابتدا از بین مناطق 22 گانه شهر تهران 4 منطقه انتخاب و از هر منطقه 2 دبستان سپس از هر مدرسه کلاس های پنجم و ششم دبستان به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها بر اساس سه پرسشنامه استاندارد پرسشنامه شادکامی آکسفورد (1990)، رشد اجتماعی واینلند (1953) و پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی پینتریچ و همکاران (1991) انجام گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS در دو بخش توصیفی و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون، و رگرسیون چندگانه) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین شادکامی با رشد اجتماعی در دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت معناداری وجود داشت(0/01>P < /span>). همچنین بین شادکامی با یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان ابتدایی رابطه مثبت معنادار وجود داشت(0/01>P < /span>).نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیان کننده اهمیت افزایش شادکامی در دانش آموزان با بهبود در میزان رشد اجتماعی و یادگیری خودتنظیمی است. می توان از این یافته ها برای تدوین برنامه هایی جهت افزایش شادکامی دانش آموزان استفاده کرد.
ارائه الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به نقش برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در موفقیت و عملکرد تحصیلی، هدف این پژوهش ارائه الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بود.روش شناسی: نوع تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و بر اساس روش اجرا اکتشافی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری و خبرگان برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان در سال 1399 بودند. نمونه پژوهش 20 مورد از اسناد و متون مرتبط با عنوان و 28 نفر از خبرگان بودند که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه و طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش های فیش برداری و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار (76/0=r) تایید شد. در نهایت داده ها با روش تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی تحلیل شدند.یافته ها: بر اساس مبانی نظری و پیشینه پژوهشی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری شامل چهار بخش اهداف، محتوی و فعالیت های یادگیری، روش های تدریس و ارزشیابی شناسایی شد. همچنین، بر اساس مصاحبه ها نیز عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری برای هر چهار بخش استخراج شد. در نهایت عناصر شناسایی شده هر دو بخش مبانی نظری و پیشینه پژوهشی و مصاحبه ها با هم ادغام و بر اساس آن الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: با توجه به الگوی عناصر برنامه درسی تلفیقی تربیت هنری در دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بر اساس مبانی نظری و پیشینه پژوهشی و مصاحبه ها، متخصصان و برنامه ریزان برنامه درسی برای بهبود نظام آموزشی می توانند از آن در طراحی اهداف، محتوی و فعالیت های یادگیری، روش های تدریس و ارزشیابی بهره ببرند.