فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۲٬۰۰۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان برگرفته از گرایش های نوین زبان شناسی است و می کوشد روابط و احساسات نهفته در کلمات و درون متن را آشکار کند. این نظریه به طور مستقیم با تأثیرپذیرفتن از اندیشة میشل فوکو ایجاد شد و در متون ادبی به موضوعاتی فراتر مانند پیوند معنایی، نحو جملات، کنش های گفتاری، بافت، بسامد کنش ها و انواع جملات می پردازد. این پژوهش در پی آن است تا ثابت کند همة گزاره های تحلیل گفتمان با منشأ غربی در علم معانی فارسی نیز وجود دارد. به همین سبب در این پژوهش نامه های عاشقانة چهار منظومة غنایی برپایة الگوی تحلیل گفتمان بررسی و سپس با مباحث علم معانی تطبیق داده می شود. سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نامه های عاشقانه در هر چهار منظومه، رابطة مستقیمی با پیوست معنایی و بافت موقعیتی جملات دارد و با تغییر این بافت، سبک نحوی جملات و کنش های گفتاری نیز تغییر می کند. علم معانی بر اقتضای حال تأکید دارد و آن را شرط اصلی بلاغت می داند؛ با تطبیق کنش ها و سبک نحوی جملات با این علم روشن شد کنش های کلامی در نامه های عاشقانه کاملاً درست و بنابر اقتضای حال به کار رفته است.
کارکرد نظریة «ترامتنیت» ژنت در کشف و واکاوی تأثیرپذیری کوش نامه از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترامتنیت یک اصطلاح نقدی در نظریة ادبی معاصر است. این نظریه بر آن تأکید دارد که یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده می شود؛ زیرا خالق یک اثر ادبی با تصمیم آفرینش یک اثر، به دنیایی از ارتباط های میان متنی در ذهن خود وارد می شود؛ نویسنده یا شاعر از افکار بسیاری از آثار پیش از خود و یا معاصر با خود تأثیر می پذیرد و این افکار در آفرینش اثر او نقش دارند. یکی از حوزه های مهم در ادبیات ایران، ادب حماسی است که با رویکرد نوین ترامتنیت آن را می توان بررسی کرد و حرف های تازه ای برای مخاطب نسل جدید ارائه داد. شاهنامةفردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی ایران است و الگوی ساختاری و محتوایی مناسبی برای آثار بعد از خود بوده است؛ به گونه ای که آثار حماسی بعد از شاهنامه، با بهره گیری خودآگاه یا ناخودآگاه از مضمون و سبک داستانی و روایی آن شکل گرفته اند و الگوی ساختاری آن را در درون خود دارند. کوش نامهاثری حماسی تاریخی است که در آن از جنگ های لشکر چین با سپاه ایرانیان سخن به میان می آید. این اثر روایتی دیگر از دشمنان ایرانیان در شاهنامهاست. منابع استفاده شدة کوش نامهبا شاهنامةفردوسی متفاوت است و محتوای متفاوتی را در بر دارد؛ اما بی شک، سرایندة آن به طور مستقیم و غیرمستقیم از شاهنامةفردوسی تأثیر پذیرفته است. در این پژوهش، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی بر این فرضیه تأکید می شود که شاهنامهو کوش نامهرا در فضای ترامتنیت می توان بررسی کرد و شعر کوش نامه،در جایگاه زبرمتن، از شعر شاهنامه، در جایگاه زیرمتن، تأثیر پذیرفته است.
خوانش نشانه شناسی لایه ای در فرایند معنایی منظومة خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی لایه ای با زیرساخت نشانه، لانگ، پارول، رمزگان، بافت و... در پی خوانشی دقیق از متن است. نشانه در این رویکرد در تعامل گفتمانی به متن تبدیل می شود. درواقع این فرایند نتیجة خوانش بافتاری نشانه ها در قالب رمزگان است که به لایه های متنی تبدیل می شود. البته خوانش بینامتنیتی و بیناگفتمانی مخاطب، به این لایه ها جهت می دهد. منظومة خسرو و شیرینتوانایی چنین خوانشی را دارد؛ بنابراین در این پژوهش به نشانه هایی مانند آب، شیر، خون، درخت، سنگ، خورشید و... در جایگاه کنشگران اصلی روایت، گرداگرد سه شخصیت فرهاد و خسرو و شیرین، توجه شد؛ به گونه ای که خوانش پدیدارشناختی، این نشانه ها را همگام با هر شخصیتی در فرایند معنایی، متناسب با دلالت های ضمنی دید. روش توصیفی تحلیلی لایه های نشانه ای نشان داد شاعر چگونه از شگرد اقتصاد داستانی در قالب نشانه ها برای افزونی ساختار معنایی محتوایی اثر استفاده کرده است؛ به طوری که با وجود نگرش ساختارگرایی برخی تحلیل گران، این پژوهش به سبب در نظرگرفتن پیرنگ برای همة نشانه ها در رمزگان های مختلف خوانشی، به افزونی معنایی داستان انجامید؛ برای مثال وقتی کنشگران همنشین شیرین، مانند آب و شیر و خون، برپایة عمل فراروی نشانه ها در رمزگان های مختلف عرفان و اسطوره و روانشناسی و... قرار می گیرند، پایان کار شیرین، در جایگاه دلالت های ضمنی متفاوتی قرار می گیرد؛ مانند فنای عارفانه و یا مرگ زودهنگامی که مجازات اوست.
روایت شناسی حکایت های کلیله و دمنه در سطح داستان با تکیه بر حکایت پادشاه و برهمنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر داستان های کلیله و دمنه با تکیه بر حکایت «پادشاه و برهمنان» از دیدگاه روایت شناسان ساختارگرا بررسی شده است. در پیکره اصلی، ابتدا سطوح سه گانه یک متن روایی- داستان، گفتمان، و روایتگری - معرفی شده است ؛ آنگاه حکایت «پادشاه و برهمنان» در سطح «داستان» و مؤلفه های سه وجهی آن – پی رنگ، شخصیت و تعلیق - بررسی شده است. از مهم ترین یافته های این پژوهش برخورداری حکایت فوق از یک پیوند خطی و یکنواخت نقش ها بر روی زنجیره ای همگن و سلسله وار است که سازگاری معناداری با نظریه «سلسله» یا «پاره» رولان بارت در نقش ها دارد. همچنین در حوزه شخصیت، درست مانند الگوی «کنشگرا»ی گریماس از یک ساختار شش وجهی پیروی می کند (فرستنده، هدف، گیرنده/ یاریگر، فاعل، بازدارنده). درمجموع باید گفت ؛ حکایت های کلیله و دمنه اغلب با آرای روایت شناسان ساختارگرا تطابق دارد، درنتیجه می توان برای تقریباً همه حکایت های کلیله و دمنه یک ساختار روایی مشابه ترسیم کرد.
تحلیل روان شناسی اسطوره قهرمان و رویین تنی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه های آدلر و رادن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم روان شناسی و شاخه هایش ابزاری است که می توان با کمک آن بسیاری از رفتارهای انسان امروزی یا انسان در بستر تاریخ را بررسی کرد. با استمداد از این علم می توان به زوایای پیچیدة ذهن شخصیت های داستانی پی برد و دربارة روان شناسی فردی آنها به طرح نظریه پرداخت. مقالة حاضر سعی دارد با کمک تحلیل روان شناسی، ظاهر و ژرفای روان دو پهلوان نامی شاهنامه(رستم و اسفندیار) را به صورت توصیفی و تحلیلی گزارش کند. هر دو پهلوان، اسطوره قهرمانی هستند که برای ستیز با طبیعت و عوامل مختلف آن به کارکردهای خارق العاده مجهز می شوند. آدلر بر آن است ساخت و پرداخت این اسطوره قهرمان ها را می توان جبران نوعی حقارت بشر در مقابل جبر طبیعت و محیط دانست و عبور هر دو پهلوان از موانع دشوار محیطی و طبیعی را نیز به این مسئله مربوط کرد. رادن در تحول اسطورة قهرمان، 4 دوره را از هم متمایز می کند. طبق تحقیق او اسطورة رستم و اسفندیار را می توان تحول «دورة دوقلوها» نامید. بحث دیگر مربوط به اسطوره قهرمان اسفندیار و پایان غم بار اوست که به عقدة کمبود محبت اسفندیار مربوط می شود. با استناد به شاهنامهاین مطلب اثبات شده است که بی بهرگی از محبت پدر و خویشاوندان اسفندیار او را به ورطة نیستی می کشاند.
رویکردهای روان درمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های مثنوی معنویبه صورت چندبعدی بیان شده است؛ به گونه ای که یک داستان آن را از چندین بعد می توان تحلیل کرد. یکی از این داستان ها، حکایت مشهور پادشاه و کنیزک است. این داستان تاکنون از جوانب مختلفی مانند اخلاق پزشکی و عشق بررسی شده؛ اما به بعد مهم درمان روان شناسانة داستان کمتر توجه شده است. به همین سبب در این پژوهش، نگارندگان با بررسی داستان پادشاه و کنیزک، سعی کرده اند تا روش های درمان کنیزک را با رویکردهای روان درمانی معاصر، تطبیق دهند. تحلیل روان شناسانة داستان پادشاه و کنیزک نشان می دهد این داستان آمیزه ای از رویکردهای روان شناسی مشاوره ای، شرطی سازی، تداعی گرایی، روان تحلیلی و نظریه های عشق است و در آن روش های درمانی حساسیت زدایی منظم، سطح آستانه و عشق درمانی به طور هدفمند در هم آمیخته است. یافته های پژوهش گویای نبوغ مولوی در تلفیق رویکردهای مختلف روان درمانی و ایجاد روشی یکپارچه برای درمان است که می تواند برای استفادة متخصصان روان درمان سودمند باشد.
تجلّی آیات الهی در اشعار سنایی بر اساس بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت یکی از تأثیرگذارترین پژوهشگران در عرصه بینامتنیّت است. وی دامنه مطالعات کریستوا را گسترش داد و کوشش نمود تا هر رابطه ای را که یک متن می تواند با دیگر متون داشته باشد، به طور نظام مند مطالعه کند. نظریه بینامتنیت که درباره روابط بین متون و تأثیر متون متأخّر از کتب متقدّم بحث می کند، از بحث های مهم ژنتی است. بر اساس این نظریه هیچ متنی متّکی به خود نبوده و به نحوی با متون پیش از خود ارتباط دارد. در این میان نظریه بینامتنیت ژنت که بهره گیری متون از یکدیگر را بر اساس پنج نوع ترامتنیت ، فرامتنیت، پیرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت می داند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. بدون شک هر شاعر و ادیب و مسلمان که از دین مبین اسلام و کتب دینی تأثیر پذیرفته است، سعی می کند تا در لابه لای اشعار و سخنان خویش، الفاظ و عباراتی از آیات کلام الله و روایات اهل بیت علیهم السّلام را متجلّی و منعکس سازد. یکی از این شاعران سنایی غزنوی است که غالب ادب پژوهان اقرار به بلندی مرتبه اش در شاعری و اذعان به عظمت مقامش در عرفان دارند. گرچه مفهوم حقیقی آیات الهی با تفاسیر وارده از حضرات معصومین علیهم السّلام، مکشوف می گردد، ولی سنایی با وقوف بر برخی از این تفاسیر به اشعار قرآنی خویش رنگی تعلیمی- تربیتی زده است. در این پژوهش سعی شده آثار سنایی را در آیینه بینامتنیّت مورد بررسی قرار داده تا در پایان بتوان از پیوند عمیق آثار حکیم سنایی غزنوی با مباحث قرآنی پرده برداشته و مضامین قرآنی به کار رفته در آثار این حکیم شاعر را به تصویر بکشیم.
تحلیل اسطوره کودک رهاشده در شاهنامه از دیدگاه روان شناسی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد اسطوره ای یا نقد کهن الگویانه به کشف الگوهای ذهنی و تبلور آن ها، در آثار ادبی می پردازد. اهمیت این شیوه از آنجاست که به بررسی اساطیر از چند دیدگاه می پردازد و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و روانی را در آفرینش اساطیر، بررسی می کند. ازآنجاکه در این مقاله، بر آنیم تا به کندوکاو در ریشه ها و زمینه های روانی اسطوره بپردازیم، از میان مضامین متنوّع در فرهنگ های گوناگون، بُن مایه «اسطوره کودک رهاشده» 1انتخاب شده است. این بُن مایه از مضامین اصلی زندگی بسیاری از خدایان، پادشاهان، قهرمانان و پیامبران است؛ بنابراین پرداختن به آن از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مقاله کوشیده ایم تا چرخه تکامل روانی دوازده شخصیت از شاهنامهرا که کهن الگو و بُن مایه رها شدگی و تبعید در کودکی، در ژرف ساخت زندگی آنان به چشم می خورد، بر اساس روان شناسی کارل گوستاو یونگ 2(1875- 1961) روان پزشک شهیر سوئیسی، تحلیل کنیم. برای رسیدن به نتیجه بهتر، با نگاهی ویژه به بزرگ ترین کتاب حماسی ایران، شاهنامهفردوسی به کشف نقاط تاریک و مبهم این اسطوره شگرف و پرتکرار و نیز رمزگشایی آن، از دیدگاه روان شناسی یونگ خواهیم پرداخت.
نقد کهن الگویی سفرِ قهرمان در داستان هفت خان اسفندیار بر اساس نظریّة ژوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر اسفندیار در هفت خان با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است. خودآگاهِ ایرانی در هیأت اسفندیار، در پی توران که ناخودآگاهِ اوست، به آن سرزمین سفر می کند. اسفندیار که نمادی از کهن الگوی قهرمان است، می کوشد تا با ناخودآگاهِ درون بوحدت برسد. او به یاری پیرِ فرزانه و امدادهای غیبی، نخست در هفت وادی، سایه را با خود هم راه می کند و سپس با ورود به آستانِ تشرّف و غلبه بر نفسِ امّاره، با سه آنیمای درون بوحدت می رسد و با برکتی که از این سفر بدست می آورد، به سویِ جامعة خویش بازمی گردد تا با در دست گرفتنِ قدرتِ وعده داده شده از سویِ خودآگاه، به اصلاح و تحوّل جامعه بپردازد. این که اسفندیار بعدها به رویارویی با رستم برمی خیزد و قدم در راه بی بازگشت می گذارد، بیان گر این واقعیّت است که در سفر مثالیش نتوانسته با ناخودآگاه بِیگانگی برسد. بی بهرگیِ او از فرایند فردیّت و سیر ناقص او در روندِ کمال، موجب می شود تا بر تخت شاهی ننشیند و در نیمة راه زندگی، جان بسپارد.
واکاوی نقش روشنفکر در نمایشنامه ملودی شهر بارانیِ اکبر رادی: رویکردی جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامهﻫﺎی اکبر رادی، مفاهیم مربوط به بحث روشنفکری از جایگاه ویژهﺍی برخوردار است. در بیشتر آثار نمایشی او، ﻣﻰتوانیم چهرهﻫﺎی روشنفکر و دیدگاهﻫﺎی مربوط به روشنفکری را مشاهده کنیم. او در نمایشنامه ملودی شهر بارانی (۱۳۷۶) به آسیب شناسی مفهوم روشنفکری در دهه ۱۳۲۰ ﻣﻰپردازد و در تلاش است دلایل سرگردانی روشنفکران این دهه را برای مخاطبان خود واکاوی نماید. با این همه، رادی تنها به بازتاب کژفهمی های پیرامون کار روشنفکری نمی پردازد. بلکه ﻣﻰکوشد راهکارهایی نیز جهت روشن ساختن مفاهیم و تعاریف پدیدة روشنفکری ارائه دهد. او در این نمایشنامة نه تنها با استفاده از شخصیت پردازی به واکاوی مقوله ی روشنفکری در شخصیت های نمایشنامه اش ﻣﻰپردازد، بلکه نوعی از روشنفکر بومی و عمل گرا را به جامعة عصر خود معرفی ﻣﻰنماید. از اینﺭوی، نویسنده این گفتار، بر آن است با توجه به دو مفهوم روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور و همچنین با بررسی تاریخی مفهوم روشنفکری، آسیب شناسی اکبر رادی از این مقوله را در ملودی شهر بارانی مورد کند و کاو قرار دهد. این تحلیل محتوا که با رویکردی جامعه شناختی به این اثر صورت می گیرد در نهایت مشخص می کند که رادی در این نمایشنامه نوعی آشتی میان روشنفکر هنجاربنیاد و تحقق باور ایجاد کرده است.
تحلیل نابهنجاری شخصیتی در رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» نوشته سلمان امین، یکی از رمان های موفق جامعه گراست که به یکی از معضلات اجتماعی خاص، یعنی بیکاری و عواقب آن توجه کرده است. این جستار بر مبنای نظریة «فرصت» رابرت مرتون (1910- 2003) انواع نابهنجاری های رفتاری و شخصیتی را در رمان مزبور واکاوی کرده است. مطابق نظریة مرتون، مشکلات اجتماعی نتیجه گسست میان اهداف پسندیدة جامعه و راه های دست یابی به آن است. جامعه با تعریف اهداف ارزنده برای اعضای مرتبط با خود، راهکارها و راهبردهای خویش را نیز عرضه می کند؛ لیک آنگاه که میان اهداف و وسیله نهادینه شدة تحقق آن فاصله ایجاد گردد، انحراف و نابهنجاری رخ می دهد. بر اساس این الگوی نظری، رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعه ای ارائه می دهد که اهدافی یکسان و مقبول برای همه مشخص کرده است، اما استفاده از روش های تحقق آنها، به پایگاه و طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصیانگری پرومته ای خویش، به کشف راه های جدید روی می آورد، اما سرانجام چاره ای جز فراموشی اهداف و انزوا نمی بیند.
بررسی تقابل عشق و مرگ در ساختار شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارشناسی شعر از پایه های اولیه ی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسب ها و تقابل های بنیادینی است که پایه ریز ساختار نظام مند آن شعر می باشد. دقت در کشف و بررسی مجموعه یاین تقابل ها و تناسب های شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون می گردد. به میزانی که شبکه ی تناسب ها و تقابل ها در یک شعر برجسته و مایه «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بی نیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکه ای از تناسب ها و تقابل های بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن می باشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابسته ی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت می گیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانه بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام می گیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانه ای به شعر فرخزاد بی نیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمی گردد.
بررسی و تحلیل گونه های هنجارگریزی در غزل های امیرحسن سجزی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش ادبی یکی از مهم ترین نقش های زبان است. جهت گیری پیام در نقش ادبی بر خود پیام متمرکز می شود و باعث برجستگی آن بر زبان هنجار می گردد. طبق الگوی لیچ(1969)، انحراف یا هنجارگریزی از زبان هنجار در هشت گونه شامل هنجارگریزی واژگانی، دستوری، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی صورت می گیرد. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب مکتب ساخت گرایی و بر مبنای الگوی هنجارگریزی لیچ به بررسی انواع هنجارگریزی های به کار رفته در شعر امیرحسن سجزی پرداخته است .یافته های پژوهش نشان می دهد که هنجارگریزی معنایی مهم ترین و پربسامدترین شیوه ای است که شاعر در جهت برجسته سازی زبان خود و بیان مفاهیم عمیق عرفانی از آن بهره جسته است. پس از آن هنجارگریزی های آوایی و دستوری که به منظور حفظ جلوه های موسیقیایی شعر به کار رفته اند، قرار دارند. همچنین، کاربرد هنجارگریزی گویشی و استفاده اندک از هنجارگریزی سبکی به ترتیب نشان دهنده وابستگی شاعر به پیوندهای بومی خود و در عین حال پایبندی وی به سبک رسمی گفتار می باشد.
آسیب شناسی و نارسایی های درس نامه های نقد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی و آسیب شناسیِ چهار منبع از در س نامه های نقد ادبی تألیفِ استادان شمیسا، امامی، تسلیمی و شایگان فر، پرداخته می شود. این درس نامه با وجود فواید فراوانی همچون ملموس کردنِ مباحثِ نظریه های ادبی و نیز نقد عملی بر پایه متون ادبیِ فارسی ، نارسایی ها و ایراداتی هم دارند که امید است این نواقص با نقد و بررسی، رفع شوند. عمده این نارسایی ها و آسیب ها عبارتند از: 1) عدم تمایز میان نقد ادبی و نظریه ادبی؛ 2) فهم دیگرگون برخی نظریه های ادبی؛ 3) بی ارتباطیِ بین مقدماتِ درس نامه ها و مباحث مربوط به نظریه های ادبی؛ 4) گنجاندن بوطیقای ادبیِ پُست مدرنیسم در لوای نقد و نظریه ادبی؛ 5) تبیین و کاربستِ عملیِ غیر ضرورِ برخی نظریه ها؛ 6) تبیین غیر انتقادی برخی نظریه ها؛ 7) ارزیابیِ نادرست برخی نظریه ها؛ 8) بی توجهی به ادبیات معاصر به عنوان شاهد مثال ِتحلیلی برای نظریه های ادبی؛ 9) کم توّجهی به ادبیات داستانی (به ویژه ادبیات داستانیِ معاصر) در مقایسه با شعر.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
نشانه شناسی تخیل و استعاره در داستان «نشانی» احمدرضا احمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله قصد دارد تا با تحلیل نشانه ها در داستان «نشانی» احمدرضا احمدی، به واکاوی عناصر تخیل و استعاره بپردازد. احمدی از شاعران و نویسندگان دهة چهل ایران است. او همزمان با شاعری در زمینة ادبیات کودک فعالیت خود را آغاز کرد. اولین کتاب کودک او در سال 1348 نوشته شد و تا امروز هم به نوشتن ادامه می دهد. آثار او در زمینة ادبیات کودک از فضایی متفاوت سخن می گوید. مطالعة آثار احمدرضا احمدی نشانی هایی را در چشم خواننده برجسته می سازد و از همین رو، بررسی نشانه شناسیک آن را برمی انگیزد. نشانه شناسی، مطالعة هر چیزی است که بر چیز دیگر اشاره دارد و این نشانه ها می توانند به شکل کلمات، تصاویر، اصوات، اطوار و اشیا ظاهر شوند. با خواندن آثار احمدی و از جمله این داستان ، نشان داری تخیل، خودنمایی می کند. مطالعات انجام شده در آثار احمدی نشان داد که تخیل در آثار او، تخیل مدرن و فانتاسیک است و همین طور به دلیل همگامی تخیل و استعاره و ابهام، خواننده در محور جانشینی با استعاره به معنای مدرن و ابهام و گشودگی متن روبه روست. این مقاله به تخیل و استعاره ای می پردازد که رمانتیک ها و سمبولیست ها بدان اشاره دارند و در پی آن به رمزگشایی این نشانه ها بر پایة نظریة لیکاف خواهد پرداخت
رستم و جست وجوی فردیّت در جهانگیرنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی هویتی و سردرگمی و پریشانی شده است، با ترک وطن و رفتن به سرزمین مازندران و به عبارتی با قدم نهادن به عالم ناخودآگاهی، سفری درونی را آغاز می کند که منجر به تحوّل شخصیت او می شود. سفر رستم به مازندران و حوادثی که با آن روبرو می شود و مراحلی که پشت سر می گذارد، قابلیت نقد کهن الگویی را دارد. این پژوهش بر مبنای فرآیند فردیّت در روان شناسی تحلیلی یونگ، به بررسی کهن الگوهای این منظومه از جمله نقاب، آنیما، سایه، پیر خردمند و... پرداخته و تحقّق دوبارة فرآیند فردّیت را در شخصیت رستم تحلیل کرده است؛ در این داستان رستم پس از کشتن سهراب، با ترک عالم خودآگاهی (ایران) و قدم نهادن به سرزمین ناشناختة ناخودآگاهی (مازندران) و پس از رویارویی با عناصر و جنبه های ناخودآگاهی، آمادة یافتن فردّیت ازدست رفتة خود می شود. فردّیت رستم که با مرگ سهراب خدشه دار شده است، با رویارویی با جهانگیر، که جانشینی برای سهراب است، بازسازی می گردد.
بررسی تحلیل ساختاری رمان سووشون بر اساس نظریّة برمون(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نگاه ساختاری به آثار ادبی به سبب بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی پیوند آنها، زمینه های دریافت شایسته تر از ماهیّت ادبیات را فراهم می آورد و با ارائة شگردهای خلق آثار برتر ادبی می تواند به ساختارگرا به بررسی عناصر داستان، فرم های روایی و قوانین ترکیب آنها پرداخته اند. که در این میان"کلود برمون" با ابداع یک نظام مبتنی بر نمایش شکل واره ای، طرحی را پیشنهاد می کند که بر پایة چگونگی روابط بین کوچک ترین واحدها استوار است. رمان مشهور«سووشون»، اثری تو در تو و گسترده است که محورها و جریان های چندگانه، آن را شکل داده اند. برای بررسی ساختارهای متن این رمان، ناچار باید طرح کلی آن را استخراج کرد و سپس به تحلیل آن پرداخت. در تجزیة رمان به طرح اولیة، شخصیت ها، به میزان شرکت در زنجیرة حوادث و نقششان در ساختن نقاط اوج در درجة اهمیت قرار می گیرند. قدرت یک رمان واقع گرا چون سووشون در تعداد پی رفت های کامل و چگونگی چینش و روابط علّی و معلولی برقرار شده در میان آنهاست. تعداد پی رفت های اصلی معمولاً به تعداد نقاط اوج داستانی وابسته اند. هر شخصیّت در طول رمان با پی رفت های متعدد ایفای نقش می کند ولی همة آنها در ایجاد ساختمان اصلی داستان نقش محوری ندارند. بنابراین رمان سووشون، ترکیبی منطقی از پی رفت های محوری است که در ارتباطی معنادار با پی رفت های فرعی و ثانوی هستند و تعداد شخصیت های آن تحت تأثیر عواملی چون تعداد روایت های اصلی ساختمان قدرتمند روایت ها، ارتباط هدفدار آنها با یکدیگر، فضای کلی و موضوع قرار دارد.
تحلیل مناسبات قدرت در قصاید ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصاید ناصر خسرو از جمله متون سنتی است که قدرت و گفتمان، نقشی اساسی در شکل بندی آنها ایفا می کند. از آنجا که وجه غالب این قصاید، در واکنش علیه قدرت و گفتمانهای عصر شکل گرفته اند، این قصاید، تبدیل به متونی شده اند که در لایه های زیرین خود، از طرفی سلطه مستقیم قدرت را آشکار می کنند و از طرفی به خاطر بُعد تأویلی و بطنی نشانه ها و آگاهی ناصر خسرو به قدرت نشانه ها و زبان و به ویژه دانش، قدرت و مقاومت، منشی شبکه ای و فروپاشانه به خود گرفته است. در این مقاله تلاش شده با توجه به آرای فوکو، به گفتمان شناسی و تحلیل شیوه های براندازی و تولید قدرت در قصاید پرداخته شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که در قصاید، با طرد و نخ نما کردن گفتمان های قدرت و زمینه سازی زبانی از طریق تکیه بر محور جانشینی نشانه ها و تولید حقیقت، مناسبات قدرت مدام از طریق گزاره هایی چون دانش، سخن، دین و... به هم می ریزد. قدرت در دیوان ناصرخسرو بنا به سیالیّت نشانه ها و تأویل گرایی ناصر خسرو، دائم در حال گسترش و واسازی است و قطعیّت ندارد، بلکه مفهومی غالباً زبانی و نسبی است.
بررسی روابط بینامتنی مینوی خرد و دیباچه شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم زمان با آن، امکان پذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایت ها و خرده روایت های شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و هم چنین شباهت دیدگاه های فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچه آن، با برخی متون پیش از آن هم چون اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید می کند و به شناختن آن ها و بازخوانی شاهنامه از طریق آن ها، کمک می کند. در این مقاله، با مقایسه محتوایی دیباچه شاهنامه فردوسی و متن ترجمه شده مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریه ژنت پرداخته شده و نتیجه این بررسی نشان می دهد که بی شک، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.