مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
سرکوب
حوزههای تخصصی:
جنبش های اعتراضی و آینده رژیم نئوپاتریمونیال عربستان سعودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر ضمن بررسی تحولات و جنبش های اعتراضی در جامعه عربستان به بررسی چرایی و ریشه های این اعتراض ها و چگونگی واکنش عربستان سعودی در قبال آن می پردازد. این بررسی نشان می دهد رژیم نئوپاتریمونیال عربستان سعودی به رغم بهره گیری از راهبرد چهاروجهی سرکوب- توزیع منابع مالی- ابزارهای مذهبی و کنترل فضای مجازی در قبال این جنبش ها، در بلندمدت نمی تواند از بروز تحولات بنیادین جلوگیری کند، چراکه به سبب آگاهی روزافزون جامعه، توان مندسازی نیروهای اجتماعی در عصر اطلاعات و همچنین پیوند جامعه مدنی عربستان با جامعه مدنی جهانی این جنبش ها از این قابلیت برخوردار خواهند بود تا ثبات رژیم سعودی را در بلندمدت با چالش جدی و فراگیر مواجه کنند.
فروپاشی حکومت مبارک در مصر؛ یک تحلیل ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گذشت چند سال از فروپاشی حکومت مبارک در مصر، بررسی های متعددی در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی درباره علل وقوع این رخداد ارائه شده است. در همین زمینه، مقاله حاضر تلاش می کند با تکیه بر رهیافتی ساختاری و با توجه به تحلیلی دولت محور به مهم ترین علل وقوع انقلاب در مصر بپردازد. بر این اساس، سوال اصلی مقاله مربوط به «چرایی» آسیب پذیری حکومت حسنی مبارک در مصر است. به نظر می رسد بررسی نقش سه عامل/ متغیر اصلی ساختاری در قالب یک چارچوب تحلیلی و نظری بتواند به این پرسش پاسخ دهد. عامل اول به ماهیت خاصی از رژیم های اقتدارگرا اشاره دارد به این صورت که ماهیت سلطانی حکومت مبارک، رژیم را به مرحله فروپاشی نزدیک کرد. عامل دوم معطوف به ماهیت اقتصاد سیاسی رژیم های اقتدارگراست بدین گونه که رژیم های اقتدارگرای رانتیر و یا نیمه رانتیر در آسیب پذیری و تغییر رفتار سیاسی آن نقش مهمی دارند. عامل سوم مربوط به رابطه رژیم های اقتدارگرای منطقه با ابرقدرت ها است بدین شکل که وابستگی سیاسی و اقتصادی به ابر قدرت ها، و مشخصا ایالات متحده، رژیم را در معرض آسیب پذیری بیشتر قرار می دهد. ترکیب این سه عامل/ متغیر، وضعیتی را ایجاد می کند که یک رژیم را در آستانه فروپاشی قرار می دهد. این نوشته مبتنی بر داده های تاریخی درباره سه دهه حکومت مبارک در مصر (1981-2011) است که به شیوه اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری شده است.
بررسی رمان «گذری به هند» اثر فورستر از منظر فمنیسم پسااستعمار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۷
95 - 114
ادوارد مورگان فورستر رمان نویس سرشناس بریتانیایی، در اوایل قرن بیستم با نوشتن رمان «گذری به هند» به شهرت جهانی رسید. او اولین رمان نویس برجسته ای است که از استعمار انگلیس در هند انتقاد کرد و همین موضع ضداستعماری فورستر موجب شد تا «گذری به هند» از دیدگاه نقد پسااستعماری قابل تحلیل باشد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی جایگاه فورستر در گفتمان پسااستعماری می پردازد و سپس به این سؤال پاسخ می دهد که رویکرد زنانِ رمان «گذری به هند» نسبت به تجربه استعمار چگونه است. زنان در این رمان به سه گروه تقسیم می شوند؛ گروه اول، «زنان انگلیسی متأهلی» هستند که سرکوب استعماری را به شکلی منفعلانه پذیرفته اند و در برخورد با بومیان، خط مشی استعمارگران را دنبال می کنند. گروه دوم، «زنان مجرد انگلیسی» هستند که در مقابل سرکوب استعماری مقاومت می کنند و در پی رهایی بومیان از سرکوب استعماری هستند. این گروه نتوانسته است در موضع فمنیسم استعماری خود، خواسته های طیف متنوع زنان رمان را نمایندگی کند و در نتیجه با بازنمایی دلخواه خود به سرکوب زنان بومی کمک می کند. گروه سوم را «زنان هندی» تشکیل می دهند؛ آن ها از سرکوبی سه لایه رنج می برند.
ساختار قدرت سیاسی پهلوی دوم و تأثیر آن در بروز انقلاب اسلامی
منبع:
پژوهش در تاریخ سال پنجم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
25 - 50
حوزههای تخصصی:
دوره 37 ساله پهلوی دوم به لحاظ قدرتِ اعمالِ نفوذ، به دو دوره تقسیم می شود. دوره اول از 1320 تا 1332ش که قدرت متمرکز سیاسی وجود نداشت و مجموعه نهاد سلطنت کمترین نقش را در ایفای حاکمیت داشت. دوره دوم از 1332 تا 1357ش که حکومت توانست به یگانه مرجع قدرت سیاسی تبدیل شود. با توجه به موقعیت جدید، ساختار قدرت سیاسی پهلوی دوم نیز شکل گرفت. این ساختار متمرکز و شخصی بود و بر ارتش و نیروهای اطلاعاتی، دیوانسالاری، احزاب و درآمد نفت متکی بود و با دو شیوه نظارت – کنترل و سرکوب سعی کرد حاکمیت خود را بر جامعه محقق کند و از این طریق جامعه را تحت کنترل خود درآورد ولی پیامد چنین سیاستی منجر به بدبینی و بی تفاوتی جامعه نسبت به رژیم شد. این مقاله بر آن است تا تأثیر ساختار قدرت سیاسی پهلوی دوم را در بی اعتمادی و دوری مردم از حکومت و در نهایت بروز انقلاب اسلامی نشان دهد.
کارکرد سلاح توپ در سرکوب شورش های محلی و استمرار دولت متمرکز عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توپ، به عنوان سلاح سنگین، جمعی، گران قیمت، نیازمند آموزش در به کارگیری و صرف هزینه در ساخت، نگهداری و به کارگیری، فقط می توانست در انحصار و اختیار دولت مرکزی باشد. از دوره شاه تهماسب اول که نخستین تجربه های ساخت و به کارگیری سازمان یافته و مؤثر آن در قشون صفوی ثبت شده تا دوران شاه عباس اول که بیشترین ساخت و کاربرد توپ در نبردها روی داده است، شواهد تاریخی نشان می دهند به کارگیری این سلاح مدرن برای کنترل نیروهای گریز از مرکز، سرکوب حکام سرکش محلی و تثبیت و گسترش حاکمیت مرکزی، عاملی تعیین کننده و سرعت بخش بوده است. با ظهور نشانه های ضعف حکومت صفوی و آغاز شورش های پراکنده اقوام سرحدی، توپچیان همواره بخشی از قشون را تشکیل می دادند، هرچند ناتوانی آنها در کاربرد مفید توپخانه در جنگ صحرا (رو در رو) موجب شکست های قشون دولتی و سرانجام سقوط صفویان شد. در سرکوب حکمرانان محلی اگر «جنگ قلعه» روی می داد، قدرت ویرانگر گلوله و صدای غرّش توپ هر مقاومتی را در هم می شکست اما در «جنگ های صحرا و رو در رو»، در دوره صفوی مهارت کافی برای استفاده مؤثر و تعیین کننده از توپخانه حاصل نشد. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است.
رابطه بین اضطراب و سرکوبی با توجه به نقش واسطه ای خود شناسی انسجامی در بیماران مبتلا به اختلال گوارشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلالات گوارشی با عنوان دسته ای از پربسامدترین شکایات جسمی، نمونه ی مشهوری از ارتباط اضطراب با سلامت جسمانی است. تخمین زده می شود که حدود 7 تا 12 درصد تمام مراجعات به پزشکان به علائم و اختلالات گوارشی مربوط است. هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی ارتباط اضطراب با سرکوبی با توجه به نقش واسطه ای خود شناسی انسجامی بود. برای تحقق این هدف، 125 نفر بیمار گوارشی به پرسشنامه های سازش یافتگی واینبرگر ( WAI )، خودشناسی انسجامی ( ISK ) و مقیاس خود سنجی علائم بالینی ( Symptom Checklist ) پاسخ دادند. نتایج همبستگی و تحلیل رگرسیون داده ها نشان داد که خودشناسی انسجامی نقش واسطه ای در رابطه بین سرکوبگری و اضطراب در بیماران گوارشی ایفا می کند. این یافته ها علاوه بر تائید ارتباط دوسویه ذهن و بدن و اهمیت فرآیندهای روانی در افراد با بیماری جسمانی، مدل نظری فرایندهای خودنظم بخشی را گسترش داد و براساس مبانی نظری آن تدوین شد.
بررسی و تحلیل شورش مردم ایلام در سال 1308 ه .ش.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۶ و ۶۷
148 - 169
حوزههای تخصصی:
حوادث، رویدادها، جریان های سیاسی و نظامی زیادی در تاریخ ایلام وجود داشته است که نیاز به پژوهش مستقل دارند. یکی از این حوادث، شورش مردم ایلام در سال 1308 ه .ش. علیه دولت مرکزی است که تاکنون به صورت پراکنده در کتاب ها و اقوال شفاهی به آن پرداخته شده؛ اما هنوز پژوهشی مدون، مستقل و نظام مند در این زمینه انجام نگرفته است؛ از این رو، این حادثه تاریخی به یک بررسی و تجزیه و تحلیل خاص نیاز داشت تا آن را از ابعاد گوناگون بررسی کند و به تبیین دلایل، چگونگی و نتایج این رویداد بپردازد. تحقیق حاضر با روش توصیفی – تحلیلی انجام گرفت و با استفاده از کتاب ها، تاریخ شفاهی، سایت های معتبر اینترنتی و مقالات موجود، درصدد پاسخ به این پرسش ها برآمد که 1. شورش مردم ایلام چه دلایلی داشته است؟ و 2. علل شکست زودهنگام این شورش چه بوده است؟ نتایج این پژوهش نشان داد که عدم اطلاع مردم از اقتدار دولت مرکزی، تبعیت مردم این منطقه از شورش ایلات استان های همسایه، تحریک مردم توسط بازماندگان غلامرضاخان والی، افزایش مالیات گیری و چگونگی وصول آن و ... از جمله دلایل شورش بوده و ورود نیروهای کمکی نظامی دولتی برای سرکوب شورشیان، سرد شدن هوا، عدم همراهی برخی از ایلات با شورشیان و مقاومت نیروهای محاصره شده در قلعه والی را می توان از دلایل شکست شورش برشمرد.
خشونت علیه متافیزیک: بررسی انتقادی نقدهای رادیکال به خشونت متافیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
259 - 289
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین نقدهای معاصر به متافیزیک، نقد خشونت نهفته در متافیزیک و خشونت برآمده از آن است. لویناس و دریدا نمایندگان بارز این دیدگاه بوده اند که هرکدام به شیوه ای، درباره لوازم و استلزام های خشونت بار متافیزیک استدلال کرده اند. لویناس با تحلیل فرایند مفهومی و کلی سازی هر امر متفرد در متافیزیک، توضیح می دهد که روش متافیزیک مستلزم اولاً محو کردن وجه انضمامی و تفاوت های دیگری و ثانیاً تملک دیگری برای خود است. از این جهت، متافیزیک بنیاد خشونت را در نظر و سپس در عرصه عمل استوار و توجیه می کند. دریدا همزمان با انتقال بنیاد خشونت از متافیزیک به زبان، معتقد است عدم خشونت محض ممکن نیست و به جای عدم خشونت، باید با آگاهی به ساختارهای خشونت و به کمک نوشتار، به سوی اقتصاد خشونت پیش رفت. در این مقاله، نخست نقدهای لویناس و دریدا به خشونت متافیزیک شرح داده می شود و سپس توضیح خواهم داد که بخشی از این نقدها خود نوعی خشونت در حق متافیزیک و نادیده گرفتن برخی از مهم ترین وجوه تاریخ آن است.
برون سپاری سرکوب دولتی در ایران (1357-1320)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۹
1 - 31
حوزههای تخصصی:
حکومت پهلوی دوم علاوه بر نهادهای دولتی و رسمی مانند شهربانی، ژاندارمری و ساواک از شبه نظامیان نیز برای سرکوب مخالفان خود استفاده می کرد و این بکارگیری بازیگران غیردولتی مسلح در سرتاسر این دوره (1320-1357) تداوم داشته است. در واقع زور و خشونت که می بایست در انحصار دولت و نیروهای رسمی دولتی باشد، به بازیگران غیردولتی نیز سپرده می شد. تحقیقات آکادمیک پیشین نقش چنین نیروهای غیررسمی/ نیمه رسمی را در عرصه سیاست و نظامی گری دولت نادیده گرفته اند و یا تداوم این گروه ها در این دوره، مسئله آنها نبوده است. هدف تحقیق پیش رو این است که چرایی تداوم و بقای شبه نظامیان حامی حکومت در عصر پهلوی دوم را واکاوی نماید. به منظور تبیین این موضوع، دیدگاه های برخی از صاحبنظران حوزه شبه نظامیان و بازیگران خشن غیردولتی بعنوان فرضیه های تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق، تبیین تاریخی از نوع کارکردی و روش گردآوری داده ها، تلفیقی از کتابخانه ای، اسنادی، میدانی است. این تحقیق ضمن شناسایی سازمان های شبه نظامی عصر پهلوی دوم، با بررسی و تحلیل عملکرد آنها نشان می دهد که در فراز و فرود بحران های سیاسی و امنیتی مختلفی که حکومت پهلوی دوم از آغاز تا پایان با آن درگیر بود، بتدریج برخی مزایای نیروهای شبه نظامی نسبت به نظامیان رسمی و دولتی نیز دخیل بوده اند. این مزایا شامل هزینه پایین در نگهداری و آموزش آنها، کارآمدی بهتر در کسب اطلاعات محلی، توانایی در کمک به تقویت مشروعیت حکومت و قابلیت انکار کردن مسئولیت شبه نظامیان از سوی حکومت بود. بنابراین شاه که در مقاطع مختلف مانند رشد اتحادیه های کارگری، بحران آذربایجان، قدرت گیری حزب توده و جبهه ملی، بسط اقتدارگرایی، تثبیت خودکامگی و سرانجام اعتراضات سراسری در انقلاب اسلامی از این مزایا بهره مند شد، از آنها بعنوان نیروهای مکمل نظامیان استفاده کرد.
واکاوی رمان «حصار و سگ های پدرم»؛ بازتولید استبداد و پدرسالاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
331 - 355
حوزههای تخصصی:
پدرسالاری و ذهنیت مذکر در همه شخصیت های این رمان بی استثنا دیده می شود. نهادینه شدن قانون پدر در ناخودآگاه فردی و جمعی اعضای این حصار چنان شدتی دارد که حتی پس از مرگ جسمانی پدر هم این ساختار به شکل هایی دیگر بروز می یابد. شگرد روایی برای تسلط بر نظام نشانه های این متن در اختیار گرفته شده تا خود زبان به ابزار سرکوب بدل شود و سخن و گفتمان مؤنث را سرکوب کند؛ در واقع راوی آن سخنانی را که خود می خواهد از دهان پرسوناژهای مؤنث بیان میکند. ذهنیتی که استبداد درونی آن شده و در ناخودآگاه استبدادزده است خود میل به رهایی نخواهد داشت و با مرگ هر دیکتاتوری دیکتاتور دیگری را جایگزین آن خواهد کرد و تا پایان عمر باید در «گور، هم گنبد و هم گورستان» به سر ببرد. روح سنت اما بسیار قوی تر است و در ذهنیت، روابط اجتماعی و در نهادهایی همچون خانواده، مدرسه و دولت ساری است و در تضادی ابدی با نو شدن است. ما همیشه در حسرت و اندوه دیکتاتورها هستیم و بر فقدان آن ها مویه می کنیم.
برساخت اجتماعی سرکوب مخالفان در دوره داریوش اول (خوانشی از نقش برجسته بیستون بر اساس نظریه پانوفسکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
84 - 96
حوزههای تخصصی:
نقش برجسته ی بیستون یکی از قابل توجه ترین حجاری های دوران هخامنشی است؛ یگانگی آن بدین جهت است که به لحاظ جانمایی و موضوع خاص، با سایر نقوش برجسته دوران هخامنشی قابل تمایز است. نقش برجسته بیستون روایت گر سرکوب شورشیان و یاغیانی است که در زمان داریوش، داعیه ی بردیا را داشته اند و داریوش به کمک برخی دست به سرکوب آنان در نقاط مختلفی از گستره ی حاکمیتی هخامنشیان می زند و در این سنگ نگاره به گونه ای متفاوت، شرح این پیروزی ها شده است. هدف از این پژوهش، خوانش نمودهای سرکوب بر نقش برجسته بیستون، برپایه نظریه شمایل شناسی پانوفسکی بوده و برآن است تا با بهره گیری از روش های تحلیلی این رویکرد؛ و بهره گیری از متن کتیبه بیستون، پس زمینه های اجتماعی و سیاسی عصر داریوش را مورد واکاوی قرار دهد. روش این پژوهش بر مبنای ماهیت توصیفی- تحلیلی مبتنی بر نظریه پانوفسکی است. شیوه ی جمعآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی و روش تجزیه و تحلیل کیفی بوده است. یافته های و نتایج حاصل از پژوهش، گویای آن است که گفتمان حاکم بر این نقش برجسته، گونه ای از خشونت طلبی را نشان می دهد. همچنین حاکی از رویکرد مانیفستی داریوش در طرح ریزی و اجرای نقش برجسته بیستون است. که با تبیین عوامل شکل گیری این نقش برجسته و همچنین تحلیل و تفسیر نقوش انسانی با توجه به زیر متن اجتماعی و سیاسی آن دوره، کارکردی پروپاگاندا گونه را برای آن می توان متصور شد.
تأملی بر مفهوم «تعادل» در فلسفۀ سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 17
حوزههای تخصصی:
تعادل، یکی از ایده های محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن می توان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزش های انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمک گرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی می کند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوب شده را تحلیل می کند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوب شده ناکارآمد می داند. سیمون وی نشان می دهد که آدمی چگونه می تواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدین نحو، تعادلی که وی مطرح می کند، نه تنها به هیچ گونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکی بودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
نظریه ادبی و دموکراسی (تأملی درباره رابطه دموکراسی با نظریه های ادبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۴
۳۲-۲
حوزههای تخصصی:
رابطه دموکراسی و نظریه های ادبی چگونه است؟ برخی این رابطه را علت و معلولی دانسته، از بی واسطه بودن رابطه این دو گفته اند؛ علت و معلولی به این جهت که یکی (دموکراسی) علت دیگری (نقد/ نظریه ادبی) است و بی واسطه به این معنا که هیچ واسطه/ میانجی ای میان آن ها وجود ندارد. اما به نظر می آید که نسبت این دو پیچیده تر از آن باشد که در وهله نخست به نظر می آید، چراکه نه تنها رابطه نظریه ادبی و دموکراسی پیچیده و چندوجهی است، بلکه واسطه/ میانجی هایی چون اقلیت ها نیز در آن نقشی تعیین کننده دارند. دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی سابقه ای طولانی دارد. علی رغم این پیشینه طولانی و تحولِ پیوسته آن در طول تاریخ، هنوز بسیاری از مسائل آن حل ناشده باقی مانده و راه حلی قطعی برای آن پیدا نشده است. یکی از این مسائل اقلیت ها هستند. آرمان دموکراسی اداره جامعه به وسیله همه مردم است، اما وجود اقلیت ها که معمولاً به دلیل سرکوب، مشارکتی در جامعه ندارند تحقق چنین آرمانی را دور از دسترس و دشوار ساخته است. حلّ این مسئله دشوار دغدغه بسیاری از نظریه پردازان و به ویژه نظریه پردازان دموکراسی بوده است؛ وضع قوانینی برای حمایت از اقلیت ها و ... یکی از این راه حل هاست. نظریه های ادبی نیز یکی از این راه حل ها برای حل مسئله اقلیت ها هستند. نظریه های ادبی که هر کدام به یک یا چند گروه از اقلیت ها مانند زنان، مهاجران، «بَدَویان» و ... می پردازند تلاش می کنند تا با رهایی اقلیت ها از انقیاد دیگران، زمینه را برای مشارکت آن ها در جامعه فراهم سازند و از این طریق دموکراسی را تعالی بخشند.