فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
کاهش واکه ای به دلیل سرعت گفتار و یا افزوده شدن وند به هجای تکیه بر و جذب تکیه توسط وند، در هجاهای بدون تکیه اتفاق می افتد. کاهش واکه ای در زبانهای مختلف بر اساس دیدگاه های متفاوتی از جمله، کاهش رسایی-بنیاد، کاهش تقابل افزا، کاهش مرکزگرا ، کاهش مرکزگریز و انگاره [AIU] مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گرفته است. در این مقاله کاهش واکه ای در زبان فارسی را بر اساس انگاره [AIU] اندرسون بررسی کرده ایم. با توجه به این انگاره ، اطلاعات آوایی واکه ها را می توان با مقوله های واجشناسی نشانه گذاری نمود و ارتباط مستقیمی میان شکل های طیف فرکانسی واکه ها و مقوله های واجشناسی [A,I,U] برقرار نمود. بر این اساس کاهش واکه ای با حذف، واژگونی و اضافه شدن یکی از مقوله های واجی همراه است که در زبان فارسی برخی از واکه ها در هنگام کاهش، یکی از مقوله های واجی خود را از دست می دهند (حذف). در برخی دیگر نیز جایگاه مقوله هسته در هنگام کاهش با مقوله دیگر عوض می شود (واژگونی) و در برخی نیز مقوله ای جدید جایگزین مقوله حذف شده می شود (افزایش). بنابراین بر اساس انگاره [AIU] هر سه فرآیند حذف، واژگونی و افزایش در تحلیل کاهش واکه های زبان فارسی کاربرد دارند.
ساختار درونی فعل های چندواژه ای در زبان فارسی و استلزامات آن در فرهنگ نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
ضمیر پوچ واژه ای پنهان در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضمیرانداز بودن از پارامترهای زبان ویژه ای است که در سنت دستور زایشی توجه بسیاری به آن شده و زبان شناسان کوشیده اند تا ویژگی های مشترکی در میان این زبان ها بیابند. از مهم ترین این ویژگی ها وجود پوچ واژه فاعلی پنهان در اغلب زبان های فاعل تهی است. بدین ترتیب، مقاله حاضر با توجه به این گرایش غالب و در چارچوب برنامه کمینه گرا، نشان می دهد که اگرچه فاعل های ارجاعی در زبان فارسی می توانند پنهان یا آشکار باشند، اما پوچ واژه فاعلی در این زبان الزاماً فاقد جوهر آوایی است. در این میان، استدلال می شود که ضمیر پوچ واژه ای در جایگاه فاعل همه محمول های صفرظرفیتی و نیز آن دسته از محمول های نامفعولی که موضوع درونی شان از مقوله گروه حرف اضافه ای یا متمم ساز است و لاجرم به حالت نیازی ندارد، حضور می یابد تا نیازهای ساختاری جمله و به ویژه اصل فرافکن گسترده را برآورده کند. شواهد تجربی ضمن حمایت از این رویکرد، نشان می دهند که ضمیر «این» در فارسی نمی تواند به نیابت از فاعل در نقش پوچ واژه به کار رود.
بررسی سه تکواژ «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در هورامی: پس اضافه یا حالت نما
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی سه تکواژ پربسامد «-ænæ»، «-æwæ» و «-æɾæ» در زبان هورامی (گونه پاوه) می پردازد. ماهیت این تکواژها که به صورت پسوند به اسم می پیوندند و معنایی مشابه حروف اضافه دارند، چندان مشخص نیست. سؤال این پژوهش این است که ماهیت این سه تکواژ چیست. در این راستا، نخست تعداد 52 حرف اضافه هورامی استخراج و طبقه بندی شدند، ساخت گروه حرف اضافه دار هورامی مشخص شد، حالت غیرصریح و نشانه های آن معرفی شدند و سه فرضیه مطرح شد که بر اساس آنها این سه تکواژ یا پس اضافه، یا اجزاء تشکیل دهنده حروف اضافه و یا تکواژهای حالت نما هستند. بررسی داده های زبانی نتایجی آن گونه به دست نداد که بتوان یک فرضیه را پذیرفتنی تر از بقیه به شمار آورد. در نهایت سه فرضیه مذکور با جهانی های مطرح شده مرتبط نیز محک زده شدند، اما این رویکرد نیز به نتیجه ای قطعی و متقن منتهی نشد. به نظر می رسد این سه تکواژ بقایای در حال حذف یا تغییر از یک نظام در گذشته زبان هستند، یا نظام پس اضافه ای یا نظام حالت. اظهار نظری دقیق تر از این ممکن نیست و بررسی بیشتری می طلبد.
رویکردی رده شناختی به استعاره های مربوط به رنگ در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره، در گذشته، عملاً در حوزه مطالعات ادبی بررسی می شده است؛ اما مطالعات جدید در حوزه زبان شناسی شناختی، به ویژه در زمینه استعاره نشان می دهد استعاره، رابطه میان زبان، اندیشه و فرهنگ را به بهترین شکل ممکن نشان می دهد؛ به همین دلیل، یکی از هدف های اصلی از این تحقیق، بیان این نکته است که چگونه استعاره های مربوط به رنگ با زبان، جهان بینی و فرهنگ فارسی زبانان پیوند خورده اند؛ از این روی، در پژوهش حاضر، استعاره های مربوط به یازده رنگ واژه اصلی را که برلین و کی [2] (1969) پیش نهاد کرده اند، از منابع مختلف گرد آورده و در چهارچوب نظریه استعاره های مفهومی اصلاح شده بررسی کرده ایم که از سوی کوچس [3] (2005) بیان شده و در آن، استعاره، پدیده ای شناختی- فرهنگی در نظر گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهند با وجود تعدادی کم از استعاره های مربوط به رنگ که منشائی جهانی دارند و احتمالاً در زبان های دیگر نیز به صورتی تقریباً مشابه به کار می روند، بیشتر استعاره های مربوط به رنگ در زبان فارسی، ماهیتی فرهنگی دارند که ممکن است به دلیل وجود تجربیات گوناگون، فرایندهای شناختی متفاوت، بافت های اجتماعی ویژه و حتی محیط جغرافیایی خاص به وجود آمده باشند.
چندمعنایی حرف اضافه ”به“ در زبان فارسی با رویکرد معنی شناسی شناختی
حوزههای تخصصی:
مطالعه حروف اضافه در زبان فارسی می تواند گامی در جهت شناخت پیچیدگی های آن و کمکی در جهت تبیین صحیح ساخت زبان فارسی باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی معانی مختلف حرف اضافه ”به“ از منظر معنی شناسی شناختی است. برای این منظور از رویکرد چندمعنایی سامان مند تایلر و ایوانز (2003) در چارچوب معنی شناسی شناختی برای تحلیل داده ها استفاده شده است. در جهت نیل به این هدف، مثال های مختلف از فرهنگ لغات سخن، معین و دهخدا، متون مختلف و مکالمات روزمره زبان فارسی استخراج شده و با بکارگیری رویکرد شناختی مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این حرف اضافه دارای معانی مختلفی است که همه از یک معنی واحد یعنی ’الصاق و ارتباط‘ مشتق شده و شبکه ای به هم پیوسته را تشکیل می دهند و تمامی مفاهیم متمایز به طور نظام مند و با توجه به ملاک های تایلر و ایوانز، از پیش صحنه و مفهوم اولیه مشتق می شوند. این مفاهیم متمایز عبارتند از :مقصد، مخاطب سازی و پیشِ و نزدِ که زیرمجموعه مفهوم مقصد به شمار می آیند، بر رویِ، سازگار و مطابق، مقابلِ و برابرِ، توالی و ترتیب، تعلیل، استعانت و با استفاده از. همچنین نشان داده شد که کاربردهای مجازی این حرف اضافه موجب انباشت معانی استعاری بر تنها معنای صریح آن و منجر به چندمعنا شدن آن شده است. در واقع، معانی مشتق حروف اضافه در چندمعنایی حاصل بسط استعاری معانی مرکزی اند.
تبیین دستوری نمایه سازی مفعول در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا به بررسی ماهیت دستوری عناصر نمایه مفعولی در زبان فارسی خواهیم پرداخت، زیرا ساختار دستوری جمله بر اساس تلقی ما از ماهیت دستوری این عناصر، به شیوه متفاوتی تبیین می شود. پس از آن به ساخت دستوری بندهای متعدی دارای نمایه مفعولی در چارچوب دستور نقش و ارجاع نظر می افکنیم و سعی بر آن است که مطابق ادعای نظریه، ساخت نحوی این بندها مطابق با شرایط خاص زبان فارسی و بدون تحمیل مقولات خارجی بر آن ارائه شود. در ساخت لایه ای بندهای متعدی، نمایه مفعولی در زیر گره نمایه واقع می شود. این گره درون هسته قرار دارد و در صورت عدم حضور گروه اسمی مفعولی در بند نقش موضوعی را بر عهده می گیرد. به همین ترتیب نشانه مطابقه فاعلی نیز درون گره نمایه واقع می شود، اما به دلیل اجباری بودن و ماهیت دستوری کمی متفاوت که حکایت از نشان مطابقه بودن آن دارد، زیر گره مطابقه درون گره نمایه واقع می شود. شناسه فاعلی همچنین در صورت عدم حضور گروه اسمی فاعل در بند، نقش موضوعی را عهده دار است.
فرایندهای واجی همخوانی در گویش کردی کلهر ی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، شناسایی برخی از مهم ترین فرایندهای واجی موجود در همخوانهای گویش کردیکلهری بر اساس «چارچوب واج شناسی زایشی» است. برای این کار دادههایی از سیزده گویشور بومی در همة ردههای سنی و مقاطع تحصیلی، از بی سواد تا تحصیلکرده، از طریق مصاحبه جمعآوری شده است. همچنین یکی از نگارندگان، گویشور این گویش است. در انجام این پژوهش از منابع مکتوب مانند پایان نامه، مقاله و کتاب های دیگر در این زمینه به عنوان پیشینة پژوهش استفاده شده است. دادهها بر مبنای الفبای آوانویسی بینالمللی «آیپیای» آوانگاری شدهاند و روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. در این مقاله با بررسی دادهها انواع فرایندهای واجی، همچون همگونی، حذف در جایگاه میانی و پایانی، درج آغازی و میانی، تضعیف، تقویت و قلب بررسی شدهاند. «حذف» و «تضعیف» پربسامد ترین فرایند های واجی در این گویش هستند و «درج» کم بسامد ترین فرایند واجی محسوب می شود.
بررسی رده شناختی مقولة «قمر» در ساخت رویدادی افعال حرکتی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش مقولة دستوری «قمر» بررسی شده است که توسط تالمی در پژوهش های معناشناختی و رده شناسی اش معرفی شده است. او قمر را مقولة دستوری بسته ای می داند که شامل هر سازه ای غیر از متمم اسمی یا گروه حرف اضافه ای همراه فعل می شود که با ریشة فعل رابطة خواهری داشته باشد در این نوشتار نمودهای صوری این مقوله در زبان فارسی و مقولات معنایی که توسط آن بیان می شوند را بررسی کرده ایم. نمود اصلی قمر در زبان فارسی در دوره های پیشین در افعال پیشوندی است؛ اما در دورة کنونی برخی از عناصر فعل یار در افعال مرکب نقش قمر را ایفا می کنند. بنابراین در این مقوله نوعی واژگانی شدن در حال انجام است. همچنین مشخص کرده ایم که زبان فارسی از نظر تقسیم بندی تالمی (قمرـ محور و فعل ـ محور) می تواند در هر دو دسته واقع شود، چرا که در برخی موارد با خصوصیات زبان های قمر ـ محور سازگاری دارد و در برخی موارد با ویژگی های زبان های فعل ـ محور. بنابراین بهتر است این تقسیم بندی دوگانه، جای خود را به یک پیوستار بدهد که زبان های دنیا می توانند در آن جای گیرند و حتی در حال حرکت به یکی از دو سوی پیوستار باشند. گفتنی است اسلوبین به این تقسیم بندی تالمی دستة سومی نیز اضافه کرده است که با ویژگی های زبان فارسی سازگار نیست.
نمونه ای از فرایند پیشین شدگیِ واکه ای در مطالعاتِ تاریخیِ زبان بلوچی (تبدیلِ تاریخیِ ū به ī)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تحول تاریخیِ زبان ها، اصواتِ آن ها تحتِ تأثیر عواملِ زبانیِ خاصی تغییر می کنند و از صورتی به صورتِ دیگر درمی آیند. در این مقاله، با بررسیِ 100 واژه در زبانِ بلوچی، یکی از زبان هایِ ایرانی، معلوم شد که واکه /ū/ در ایرانیِ قدیم، تحت تأثیر فرایند پیشین شدگیِ واکه ای، در بخشی از بلوچستانِ ایران، از جمله نواحیِ جنوبی و مرکزی، به /ī/ تبدیل شده و، در حالِ حاضر، در این مناطق به صورت گونه آزادِ دوگانه ای به دو صورتِ /ū/ و /ī/ رایج است. به علاوه، با بررسیِ این پدیده در بعضی از دیگر زبان هایِ ایرانی از شرقی ترین نواحی(حوزه پامیر) تا غربی ترین نواحی(حوزه های کُردی و بختیاری)، معلوم شد که این تحولِ تاریخی در آن زبان ها نیز اتفاق افتاده است و می توان آن را یک پدیده گسترده و عمومی در زبان های ایرانی به حساب آورد. در نهایت این که بررسی این پدیده در زبانِ بلوچی در زمینه هایی مانند رده بندی، توصیف هایِ زبانی و مطالعاتِ تاریخی زبانِ بلوچی و گویش ها و لهجه های آن قابل استفاده است.
ریشه های لاتین در واژه های پزشکی و معادل های برگزیده در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی مهم ترین ریشه های لاتین در اصطلاحات پزشکی و معادل های برگزیده شده برای این ریشه ها در زبان فارسی پرداخته شده است. این پژوهش با توجه به اهمیت معادل گزینی برای اصطلاحات بیگانه در زبان فارسی، به ویژه اصطلاحات علمی و با توجه به فعالیت های علمیِ مستمر فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این راستا، صورت گرفته است. از نتایج به دست آمده در این پژوهش، این گونه برمی آید که معادل گزینیِ اصطلاحات پزشکی، برخلاف تصور برخی متخصصان علم پزشکی، نه تنها غیرممکن نبوده، بلکه، با توجه به ظرفیت های زبان فارسی، این معادل گزینی ها می تواند به صورت حساب شده و علمی صورت بگیرد. بی شک معادل گزینی علمی می تواند موجب پویاییِ نظام صرفیِ زبان فارسی گردد.
وام واژه های فارسی در کتاب الامتاع و المؤانسة ابوحیان توحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ ایرانی که از سده های نخست اسلامی وارد زبان و ادبیات عربی شده بود، در قرن چهارم گویی جزئی از فرهنگ عربی شده، در میان مردم رایج و معمول بود. این فرهنگ با ابزار زبان انتقال داده شد. بنابراین نفوذ گستردة آن را باید در آثار نویسندگان ایرانی نژاد عربی نویس یافت. ابوحیان توحیدی، دانشمند بزرگ جهان اسلام در قرن چهارم هجری، از جملة این نویسندگان است که در آثار او نشان ایران فراوان است؛ در کتاب الامتاع و المؤانسة وی بیش از صد وام واژة فارسی به چشم می خورد که از آن میان تقریباٌ 22 واژه برای اولین بار در اثر ابوحیان ذکر شده و 21 مورد آن، واژه هایی است که در عصر جاهلی وارد زبان عربی شده بود و در این قرن کاربرد داشت و بیشتر از 57 واژة دیگر، وام واژه های عصر اسلامی و عباسی می باشند. کلمات فارسی کتاب در حوزة تمدن مادی قرار دارند و بیشتر مربوط به خوراک، پرندگان، حیوانات و گیاهان دارویی می باشند و بسیار کم نام گل، ابزار موسیقی، بازی ها، ابزار مخصوص ساختمان و... در بین آن ها به چشم می خورد. از آنجا که وام واژه های فارسی بار معنایی خود را دارند، بنابراین هدف از پژوهش در واژه های معرّب، تعیین بارهای فرهنگی فارسی انتقال یافته به زبان عربی است و بدین گونه با معناشناسی واژه ها، نوع فرهنگ تأثیرگذار مشخص می شود.
اثرات شفافیت و تیرگی خط فارسی بر مهارت های نوشتن کودکان طبیعی و خوانش پریش از طریق آزمون های آگاهی واج شناختی و املای واژه ها
حوزههای تخصصی:
آگاهی واجی عبارت است از مهارت کودک در تشخیص و تغییر اجزای گفتار که توسط سیستم نوشتاری بازنمایی می شود وعاملی مهم در یادگیری نوشتن به شمار می آید. شفافیت خط نیز به معنای میزان سهولت پیش بینی تلفظ از خط در نظر گرفته می شود. خط هایی که بازنمایی میان خط و تلفظ آن بسیار قابل پیش بینی است، خط شفاف (مانند ترکی، ایتالیایی و اسپانیایی) و خط هایی که بازنمایی میان خط و تلفظ در آنها غیرقابل پیش بینی است، خط تیره نامیده می شوند (مانند انگلیسی، فرانسه و عربی). هدف از انجام این پژوهش، درک بهتر عملکرد نوشتن کودکان طبیعی و خوانش پریش فارسی زبان از طریق آزمون های آگاهی واج شناختی و املای واژه ها با توجه به شفافیت و تیرگی خط فارسی است. به این منظور، تأثیر دو متغیر میزان آگاهی واج شناختی و شفافیت خط بر فرایند نوشتن کودکان طبیعی و خوانش پریش بررسی شد و نتایج به دست آمده با یافته های سایر مطالعات در این زمینه مورد مقایسه قرار گرفت. در این پژوهش، عملکرد 10 کودک فارسی زبان پسر (با میانگین سن 2/9 سال) که خوانش پریش رشدی معرفی شده و تحت آموزش بودند، با 20کودک طبیعی فارسی زبان پسر (با میانگین سنی 2/9 سال) که در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند، مقایسه شد. تحلیل داده های حاصل نشان داد که کودکان خوانش پریش تقریباً در تمام آزمون ها عملکرد ضعیف تری نسبت به کودکان طبیعی داشتند. نتایج مربوط به تأثیر شفافیت خط با فرضیه وابسته به خط همخوانی داشت؛ به این معنا که انجام آزمون های آگاهی واج شناختی مربوط به واژه های تیره برای هر دو گروه دشوارتر از انجام آزمون های مربوط به واژه های شفاف بود. تنها در آزمون تولید واژه های هم قافیه، عملکرد دو گروه کاملاً عکس یکدیگر بود؛ یعنی کودکان طبیعی واژه های تیره هم قافیه بیشتری و کودکان خوانش پریش واژه های شفاف هم قافیه بیشتری تولید کردند. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین درصد خطاهای کودکان طبیعی در آزمون املای واژه ها مربوط به خطاهای آوایی، و بیشترین درصد خطاهای کودکان خوانش پریش در این آزمون مربوط به خطاهای غیرآوایی است که با فرضیه نقص واج شناختی هم سویی دارد.
جایگاه ساختاری «چرا» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به توصیف و تبیین جایگاه پرسشواژه «چرا» در زبان فارسی می پردازد. در مورد جایگاه پرسشواژه افزوده «چرا» ، دو نظر متفاوت وجود دارد، یکی آن است که «چرا» بعد از فعل یعنی در سمت راست آن تولید شده و به اجبار به سمت چپ فعل حرکت می کند و دیگری که در این مقاله برای اول بار آن را پیشنهاد می کنیم، آن که «چرا» از همان ابتدا در سمت چپ فعل تولید شده و به جایگاهی بالاتر در همان سمت جا به جا می شود. در این مقاله با بهره جویی از ترتیب خطی عناصر در ساختار نحوی جمله و همچنین با استفاده از دسته ای شواهد از دیدگاه دوم حمایت می کنیم و «چرا» را به عنوان پرسشواژه گروه علت در گروه فعلی کوچک قرار می دهیم و به پیروی از رویکرد شلانسکی وسوئر(2011) آن را به مشخص گر گروه استفهام جا به جا می کنیم.
از «توان داشتن» تا «توانستن»، بحثی در نحوه ایجاد فعل غیرشخصی «توان» در زبان فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
vساخت افعال غیرشخصی زبان فارسی ریشه در زبان های ایرانی میانه و باستان دارد و بررسی این افعال بدون انجام پژوهشی دقیق در صورت های پیشین آنها غیرممکن است. یکی از این افعال توان است که ساخت آن در زبان فارسی میانه، به رغم کاربرد پربسامد آن در متون بازمانده از این زبان که در نتیجه باعث غنای اطلاعاتی ما در مورد این ساخت شده است، مورد اختلاف پژوهندگان مسائل دستوری زبان فارسی میانه است. این اختلاف و تشویش آراء در مورد واژه tuwān و ساخت غیرشخصی ایجادشده با آن حاصل عدم توجّه پژوهندگان به یکی از ساختارهای جملات اسمی در زبان فارسی میانه است. این ساختار در زبان فارسی میانه برای بیان معنای «داشتن» استفاده می شود و شامل مفعول غیرصریح، مسندالیه و فعل ربطی اختیاری است. هدف این مقاله نخست تعیین مقوله صرفی و معنای واژه tuwān است و سپس اثبات این مسئله که جملات اسمی با معنای «داشتن» ژرف ساخت فعل غیر شخصی توان را تشکیل می دهند.
وراثت و انگیختگی رابطه صورت و معنی در واژگان: نمونه هایی از واژه سازی زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
مفهوم وراثتِ پیش فرض از مفاهیم اساسی مورد استفاده در رویکردهای شبکه ای است که دانش زبانی را متشکل از گره های ساختی در سطوح مختلف انتزاع و روابط سلسله مراتبی بین آن ها در نظر می گیرد. بر اساس این سازوکار، مشخصات مربوط به هر ویژگی از گره بالاتر به گره پایین تر به ارث می رسد، مگر آنکه گره پایین تر خود دارای مشخصات دیگری برای آن ویژگی باشد. اهمیت چنین سازوکاری به هنگام توصیف آن دسته از ساخت های زبانی مشخص می شود که با وجود داشتن نقاط مشترک، دارای ویژگی های متفاوتی نیز هستند. به کمک وراثت پیش فرض می توان بدون از دست دادن تعمیم های کلی ناظر بر ساخت های مشابه، تمایزهای آن ها را نیز توجیه کرد و بدون نیاز به قائل شدن به موارد استثنا، مرتبط بودن چنین ساخت هایی را در شبکه زبانی نشان داد. نوشته حاضر با اتخاذ رویکرد صرف ساخت محور و تمرکز بر شیوه تعبیر مفهوم وراثت در این رویکرد تحت عنوان انگیختگی، درصدد تشریح نقش الگوهای واژه سازی در تولید و درک واژه های پیچیده ای برمی آید که لزوماً و در تمامی ویژگی های صوری و معنایی، با الگوی مربوط به خود مطابقت ندارند. به این منظور، نمونه هایی از سه الگوی واژه سازی « زار»، « ش» و «آمیز» در زبان فارسی مورد بررسی قرار می گیرند و با استفاده از سه مفهوم طرح واره ساختی، وراثت پیش فرض و انگیختگی مدرج، چگونگی امکان تولید نمونه های ظاهراً استثنا که مرتبط با این الگوها هستند، توجیه می شود.
نظام واژه سازی در چارچوب نظریه نام نگری اشتکاور با نگاهی به زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
این مقاله به معرفی نظام واژه سازی در چارچوب نظریه نام نگری اشتکاور می پردازد. نظریه نام نگری اشتکاور نظریه ای شناخت محور است که نیازهای نام گذاری جوامع زبانی را مدنظر قرار می دهد و بر نقش فعال و ظرفیت شناختی مبدع یا واژه ساز در خلق واژه تأکید می کند. هدف از نگارش این مقاله، توصیف نظام واژه سازی در چارچوب نظریه نام نگری اشتکاور است، ضمن آن که تلاش خواهد شد با اراﺋه نمونه هایی از واحدهای واژگانی زبان فارسی، مبانی این نظریه تبیین و ارزیابی شود. تحلیل داده ها نشان داد که با توجه به طرح واره نظریه نام نگری و وجود هفت سطح یعنی جامعه زبانی، واقعیت فرازبانی، سطح مفهومی، سطح معنایی، سطح نام نگری، سطح نام گیری و سطح واجی و همچنین با وجود پنج نوع واژه سازی مفروض در این نظریه می توان نظام های واژه سازی را توصیف و تبیین کرد.
نگاهی به فرایند تبدیل در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده پژوهش حاضر به مطالعه فرایند تبدیل در زبان فارسی در چارچوب کی فر(2005) می پردازد. هدف از این پژوهش توصیف انواع فرایند تبدیل در زبان فارسی است. بدین منظور ابتدا فهرستی از واژه هایی که به بیش از یک مقوله تحوی تعلق دارند از فرهنگ لغت صدری افشار و همکاران (1381) استخراج شده و بر اساس نوع مقوله نحوی شان گروه بندی می شوند. پس از قرار دادن واژه ها در 6 گروه، هر گروه به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد تا مشخص شود آیا حضور این واژه ها در بیش از یک مقوله نحوی حاصل فرایند تبدیل است یا خیر؟ برای این منظور از معیارهای سه گانه کی فر(2005) با نام های طبقه، واژگانی شدگی، و جهت استفاده می کنیم. بررسی شش گروه واژه های استخراج شده نشان می دهد که در زبان فارسی می توان به وجود سه نوع تبدیل قائل شد: 1) تبدیل صفت به اسم 2) تبدیل صفت به قید 3) تبدیل فعل به اسم. واژه های کلیدی: فرایند تبدیل، طبقه، واژگانی شدگی، جهت
بررسی استعاره های کلامی-تصویری در چند پوستر مناسبتی زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی استعاره های کلامی –تصویری درچند پوستر مناسبتی زبان فارسی بر اساس مدل تحلیلی استعاره های چندوجهی فورسِویل (1994 و 2006) می پردازد. هرچند مطالعه نشانه شناختی و نشانه شناختی اجتماعی وجوه غیرکلامی پیام به ترتیب از بارت و کرس و ون لئوون شروع شد، اما در چارچوب معنی شناسی شناختی، نخستین بار، محققانی چون فورسویل (1994) به بررسی وجوه غیرزبانی استعاره مفهومی مانند وجه بصری، تصویری و وجوه چندگانه پرداختند. تاکنون، در مورد استعاره های کلامی- تصویری در زبان های دیگر تحقیقات متعددی صورت گرفته است، حال آنکه در زبان فارسی از این منظر تحقیقات اندکی انجام شده است. در این تحقیق پنج مناسبت به طور هدفمند از میان هیجده دسته بندی مناسبتی موجود در پایگاه پوسترهای مناسبتی هفته، انتخاب و از میان 236 پوستر موجود، پنج پوستر، هر کدام برای یک مناسبت، انتخاب شد. با این بررسی در صدد آنیم که بدانیم استعاره های کلامی- تصویری چگونه در پوسترهای زبان فارسی ظاهر می شوند؟ چگونه تصویر و متن موجود در پوسترهای مناسبتی به صورت استعاره چندوجهی با هم در تعامل هستند؟ و نهایتاً اینکه، استعاره های کلامی-تصویری چه نقش کاربردشناختی در انتقال پیام پوسترها ایفا می کنند؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که پوسترهای برگزیده حاوی سازوکارهای شناختی استعاره، مجاز، نماد و طرحواره های تصویری هستند. استعاره های کلامی-تصویری به صورت مکمل، ولی با درجات مختلف، کار انتقال مفاهیم مناسبتی را انجام می دهند. ارتباط مفاهیم حوزه های مبدأ و مقصد از طریق شباهت فیزیکی، پرکردن فضای خالی یک طرحواره به طور غیرمنتظره و نشانه گذاری همزمان صورت می گیرد. همچنین، این مطالعه نشان می دهد که در اکثر موارد استعاره های موجود در پوسترها نقش پیام رسانی را انجام می دهند. این نقش کاربردشناختی استعاره در دو وجه تصویری و کلامی صورت می گیرد، هر چند در وجه کلامی درجه بکارگیری نقش لنگری متن نوشتاری در پوسترها متفاوت است و نیز نمی توان این نقش را به وضوح مشخص کرد..