فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
سحر خلیفه الروائیه المعاصره الفلسطینیه تعدّ إحدی الروائیات المتمیزات على الصعیدین العربی والعالمی؛ حیث لاقت روایاتها شهره واسعه فی العالم بأسره بسبب التزامها بالواقع الفلسطینی وخاصه المقاومه والقضایا الاجتماعیه وقضایا المرأه، وأیضاً توظیفها بناءاً لغویاً أخاذاً یحرّک مشاعر القارئ ویجعله مشدوداً بأحداث الرواِیه. وفی روایه الصبار (المنشوره بعد نکبه عام 1967م) التی نحن بصدد دراستها، عاجلت فیها سحر خلیفه القضایا التی واجهها المجتمع الفلسطینی بعد هذه النکبه، تقوم الروائیه بتوظیف بناء لغوی تختلف غالباً مستویاته فی أشکال سردها اختلافاً یجدر بنا أن ندرسه اعتماداً علی المنهج الوصفی- التحلیلی، علی ضوء تصنیف الأدیب والناقد الجزائری عبد الملک مرتاض. ومن النتائج التی توصّلنا إلیها، هی: إنّ سحر خلیفه وظّفت جمیع الأشکال السردیه التی یذکرها عبد الملک مرتاض فی کتاب نظریه الروایه؛ أی: النسیج السردی، الحوار، والمناجاه، کما وظّفت جمیع الضمائر السردیه (ضمیر الغائب، ضمیر المخاطب وضمیر المتکلم) فی روایتها، وضمیر الغائب هو الأکثر استعمالاً فی سردها للأحداث. کما تعتمد سحر خلیفه غالباً فی سردها القائم علی ضمیر الغیاب، علی لغه فصیحه متوسطه المستوی، وعندما ترید أن تسلّط الأضواء علی أجواء الحوار الذی یجری بین الطرفین داخل السرد، هی تتأرجح بین توظیف اللهجه الدارجه واللغه الفصیحه البسیطه، وعندما تترک المجال للشخصیات أن یتحاوروا مع بعض، نجد أنّ الشخصیات الغیر مثقفه تستخدم أکثر الأحیان لغه سوقیه عامیه ملحونه، والشخصیات المثقّفه تستخدم لغه فصیحه مبسّطه.
إستراتيجيات الإقناع اللغوي في خطابات النبي (ص) السياسية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
101 - 116
حوزههای تخصصی:
الإقناع هو التقنیه اللغویه الهادفه مع الآلیات والإستراتیجیات التواصلیه، من أجل تنظیم سلوک معین فی عملیه الخطاب؛ لذلک یسعی المتحدث إلی تغییر معتقدات الآخرین وسلوکهم باستخدام الإستراتیجیات اللغویه، باعتبارها أحد أهم مکونات القوه الناعمه، ویمکنه أن یحقق أهدافاً محدده، ویعید إنتاج الأسلوب الکلامی المثالی من خلال اختیار أنماط التواصل المتنوعه وأسالیب الکلام المدوّنه. فبما أنّ الإقناع یتوجه خطابیاً من مرسِل إلی مرسَل إلیه، ویکون قصد المرسِل هو التأثیر علی المرسَل إلیه عقلیاً وعاطفیاً لیسوقه إلی قبول رأیه أو معتقده فی شیء ما، فیقوم علی الحجه والبرهان من أجل إسکاته بحججه. لقد سعی هذا البحث علی ضوء المنهج الوصفی التحلیلی، إلی دراسه جوانب کفاءه النبی (|) التداولیه والبلاغیه، وشرح الاستخدام المهیمن للغته السیاسیه، وفق سیاق الموقف، مما یساعد فی حل الأزمات السیاسیه والمشاکل الاجتماعیه الراهنه. تدل نتائج البحث علی أنّ بنی اللغه السیاسیه للرسول الکریم فی شکل الآلیات اللفظیه والبلاغیه والقیاسیه، بالإضافه إلى فن التصویر، کانت لها وظیفه إقناعیه سهّلت عملیه إقناع المخاطبین وتوجیههم وهدایتهم فی عملیه الخطاب.
معادل گزینی مقوله های فرهنگی بر پایه رویکرد نیومارک (مورد پژوهش: ترجمه عربی رمان «سفر» دولت آبادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه به عنوان فرآیند انتقال داده های زبانی در بسیاری از متون ادبی به ویژه آثار داستانی به عنوان پل تعاملات فرهنگی عمل می کند. از این رو، تسلط مترجم بر عناصر فرهنگی موجود در متن مبدأ و توانمندی وی در گزینش معادل صحیح یا صحیح تر در متن مقصد می تواند به عنوان مقوله ای در سنجش توفیق یا عدم توفیق مترجم محسوب شود. پیتر نیومارک بیش و پیش از دیگر نظریه پردازان متوجه اهمیت این مقوله بود و علاوه بر دسته بندی مقولات به ارائه راهکارهایی در معادل گزینی عناصر فرهنگی پرداخت. رمان «سفر» اثر محمود دولت آبادی با توجه به درون مایه آن و حرکت داستانی آن در بستر فرهنگ سنتی ایران، برخوردار از کلیه عناصر فرهنگی مدنظر نیومارک است و مترجم این اثر به زبان عربی با چالش های متعددی در این امر مواجه شده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با اتکا به نظریه نیومارک، تمام عناصر فرهنگی موجود در رمان را با استقراء تام، استخراج و ضمن واکاوی راهکارهای مترجم در مواجهه با این عناصر فرهنگی به تحلیل و نقد چگونگی گزینش های مترجم بپردازد و از این رهگذر به ارزیابی و حتی سبک شناسی عملکرد مترجم در بهره گیری از راهکارهای نیومارک بپردازد. نتایج حاصل نشان می دهد که پربسامدترین عناصر فرهنگی، مربوط به فرهنگ مادی و ضرب المثل ها بوده است و نیز مترجم در ترجمه عناصر فرهنگی از راهکار تلفیقی بیشتر از سایر روش ها بهره برده است و می توان گفت علت استفاده زیاد مترجم از این روش، تعداد زیاد برخی مقولات فرهنگی از جمله فرهنگ مادی و ضرب المثل ها و نیز جهت رفع ابهام و توضیح در پاورقی برای آشنایی بیشتر مخاطبان عرب زبان بوده است.
الروافد الفلسفية للسرديات الحديثة وإشكالية امتلاك المعرفة لتوظيفةا في الخطابات المقدّسة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دراسه الأصول الابستیمولوجیه والفلسفیه التی رافقت المناهج النقدیه، هی السبیل الذی یمكّننا من استیعاب النظریات النقدیه الوافده والوقوف على أبرز مفاهیمها التنظیریه وإجراءاتها التطبیقیه قبل إعمالها فی الساحه النقدیه، حیث ینبغی أن لا ننظر إلى مناهج مثل السردیات على أنها مجرد أدوات نقدیه یتوسل بها فی تحلیل الخطابات الأدبیه، إذ هی استثمرت مجموعه من الروافد الفلسفیه فی بناء مشروعها النقدی، والتی تبدأ من أرسطو لتصل إلى آفاق حدیثه متجلیه فی نظریات ما بعدالحداثه، وتكمن جذورها فی مجموع الفلسفات الموضوعیه، والوضعیه المنطقیه، والظواهریه الهیجلیه، ومبادئ كانط الذاتیه. من هذا المنطلق، تتحدد غایه بحثنا فی بیان مدى أهمیه الوعی بالأسس الفلسفیه للسردیات وإشكالیه امتلاك المعرفه لفهم النصوص الأدبیه، خاصه الخطاب القرآنی المقدس بتوظیف إجراءاتها النقدیه، باعتماد المنهج الوصفی-التحلیلی وذلك عن طریق رصد لأهم الخلفیات الفلسفیه التی رافقت السردیات فی مسیرتها التاریخیه ودراسه توظیفها فی بعض النماذج النقدیه. ویصل البحث إلى أن هناك مقولات یستفید منها المنهج السردی فی بناء مشروعه النقدی مثل موت المؤلف، الإطاحه بالذات الإنسانیه التی أدت إلى دحض الشخصیه فی الروایه، لا نهائیه المعنى وغیرها من المقولات التی لا تتفق وبناء النص القرآنی، وحضور المؤلف فیه، والشخصیات الحیه الحاضره التی تتحرك فی فضاء قصصه، التی لایمكن عدها كائنات ورقیه منسوجه من التخیّل، کما تظهر هذه الإشکالیه فی دراسه موضوع السارد فی الخطاب القرآنی معتمده علی النموذج السردی؛ إذ مسّت بقدسیه هذا الخطاب نتیجه توظیف المنهج توظیفا میکانیکیاً دون الالتفات إلی تباعد طبیعه السارد القرآنی والإنسان المؤلف السارد فی النصوص البشریه. ورغم أن البحث لاینفی إمكانیه الاستفاده من الإجراءات التحلیلیه التی جاءت بها السردیات فی مرحلتی البنیویه وما بعدها، خاصه مع العلم بأن توظیفها یمكننا من تحقیق بعض النتائج الفنیه، ولكنه یؤكد على لزوم استیعاب النماذج النقدیه فی أصولها الفلسفیه وأبعادها الإبستمولوجیه للتطرق إلى دراسه الخطاب القرآنی على أساس استخدام آلیات البحث السردی الحدیث فی سبر أغواره، لأن توظیف هذا المنهج اختیار معرفی وإیدیولوجی لا تنفصل نتائجه عن مقدماته.
ارزیابی ترجمه فارسی رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژان رنه لادمیرال در حوزه نظریه پردازی ترجمه با رویکرد مقصد گرا معتقد است که محدود کردن ترجمه به رمزگردانی ساده نا درست بوده و مترجم باید به تولید معنا و یا آفرینش مجدد بپردازد. این نظریه پرداز راهکار هایی از جمله جابه جایی، ابهام زدایی، افزوده سازی و... ارائه داده است. مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رویکرد لادمیرال، به بازخوانی ترجمه رضا عامری از رمان «موسم الهجره إلی الشمال» اثر طیب صالح -کاندید جانشینی «نجیب محفوظ»- می پردازد. جستار حاضر نمونه هایی از ترجمه را که طبق مؤلفه های لادمیرال موفق بوده اند، ارائه و توفیقشان را طبق مؤلفه ها تحلیل کرده است. سپس نمونه هایی دیگر را بیان کرده که طبق مؤلفه ها موفق نبوده اند. در پایان، دلایل قوت و ضعف ترجمه عامری بر اساس نظریه لادمیرال نشان داده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد، مترجم در مباحث «ابهام زدایی»، «افزوده سازی» و «حذف» کاملاَ موافق با مؤلفه های لادمیرال عمل کرده و متنی خوانا و قابل فهم در فرهنگ مقصد ارائه داده است. این در حالی است که در پاره ای از موارد، مانند مباحث «جابه جایی» و«حق انتخاب مترجم»، مؤلفه های الگوی لادمیرال دیده نشده است. در نهایت طبق آمار گرفته شده از 24 نمونه متن طیب صالح، 3 مورد ترجمه، مخالف رویکرد مؤلفه های لادمیرال بوده است.
واکاوی بینامتنیت صریح و ضمنی در نمایشنامه«الحسین ثائراً و شهیداً» اثرعبد الرحمن الشرقاوی، بر اساس نظریه بینامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت (1930/2018م) معتقد است، هیچ متنی اصیل نیست، بلکه واگویه ی متون پیشین است .او حضور عنصر یا عناصری از متون پیشین در متن حاضر را تحت عنوان بینامتنیت می داند و آن را به سه دسته صریح، غیر صریح و ضمنی تقسیم می کند. نویسندگان بسیاری با داشتن زمینه های اعتقادی جهت تعالی بخشیدن به نوشتار خود میان مطالب خویش و کتب پیشین با موضوعاتی همچون دینی و تاریخی ارتباط بینامتنی برقرار کرده اند. عبد الرحمن الشرقاوی (1921/1987م) از اهل سنت و جماعت است و نمایشنامه ی «الحسین ثائراً و شهیداً» اثر اوست که در رابطه با واقعه عاشورا است که جزء مهمی از فرهنگ شیعه می باشد. بررسی رابطه بینامتنی و اشراف نویسنده بر متون گذشته جهت بیان صحیح و به دور از اشکال در این اثر امری ضروری به نظر می رسد که این جستار با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی-توصیفی به این مهم پرداخته است. یافته ها نشان می دهد، شرقاوی در راستای ارتقاء نوشتار خود بدون تعصب فرقه ای ، به نقل عاشورا پرداخته و از متون معتبر در جای جای اثر خود بهره جسته است تا بر وثاقت علمی و اعتبار اثر به شیوه ی آکادمیک بیفزاید او در رابطه بینامتنی با متون دینی موفق بوده ولی در بینامتنیت تاریخی چندان موفق عمل ننموده و به نظر می رسد در بیان برخی حوادث بر ذهن خود تکیه داشته است.
عناصر الإيقاع ودلالاتها في ملحمة كربلاء الشعرية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
51 - 68
حوزههای تخصصی:
لا شک أن الموسیقى جانب هامّ فی الشعر، بحیث إن خلا الشعر من الموسیقى والإیقاع فیخف تأثیره على المتلقی ویقترب من النثر العادی. فلذا عنی نقاد الشعر بموسیقى الکلام بوصفها عنصرا أصیلا فی البنیه الشعریه. «کربلاء» ملحمه شعریه تاریخیه تتناول بأسلوب أدبی خلاب سیره الإمام الحسین (g) منذ ولادته حتى استشهاده، والتی قام بإنشادها الشاعر اللبنانی المعاصر، سعید العسیلی (1929 1994م). ومن المیزات الأسلوبیه البارزه لهذه الملحمه الأدبیه هو أن العناصر الموسیقیه جاءت بصوره فنیه لتؤثر على المتلقی. ومن حیث أن الأدب الفنی یتمیز عن الکلام العادی باستخدام الموسیقى الساحره والجرس اللفظی الرنّان، ففی شعر العسیلی ساعدت موسیقى الحروف والکلمات والعبارات الشاعرَ على أن یلبس شعره رونقا وجمالا، بحیث أثر هذا الإیقاع على التعبیر الأحسن عن الوقائع والأحداث والمشاعر والأحاسیس. فی هذا المقال، تطرقنا بمنهج وصفی تحلیلی إلى أهم العناصر الموسیقیه فی ملحمه کربلاء وأثرها فی أداء المعانی ودورها فی إیصال المدلول إلى ذهن المتلقی. ففی نظره عابره، یمکننا القول إن العناصر الموسیقیه الخارجیه (مثل الوزن العروضی والقافیه) والداخلیه فی نوعیها الصوتی (مثل التکرار والتجنیس و...) والمعنوی (مثل التقابل والتناسب و...) زادت الأشعار إیقاعا وساهمت فی خلق فضاء موسیقی موحیه وساعدت على أداء المعانی بصوره أفضل.
دراسة الاستعارات المفهومية في لغة المكتوبات على شواهد القبور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
141 - 158
حوزههای تخصصی:
إن الاستعاره المفهومیه عباره عن إدراک حقل مفهومی یعرف بالهدف من خلال إدراک حقل مفهومی آخر یُعرف بالمصدر. یُشکل حقل المصدر عبر عملیه التخطیط، وتُسمّى البنى المفهومیه بمخطّطات الصوره، والتی تربط فهم غیر المنظور بالشیء المنظور. لمخطّطاتِ الصوره أنواع مختلفه، ومن أهمّها مخطّطات الحرکه، والاتجاه، والقوه، والأنطولوجی. إن قسما من الأدب الشعبی متأثر بفقدان الأحبه والأعزاء ویصور المواضع الخاصه عن ظاهره الموت. تعد المکتوبات على شواهد القبور من هذه الأوعیه الشعبیه التی تحمل جانبا معینا بفضائل الشخصیات ومکارمها، وتعکس مظاهر اجتماعیه ودینیه ولغویه من مختلف العصور التی کتبت فیها. قد تمیّزت بنیه هذه المکتوبات بالتنوع فی الأسالیب اللغویه، بما تتضمنه من استعارات مفهومیه. وما یهمنا هنا هو دراسه بعض الاستعارات المفهومیه التی کتبت على شواهد القبور العربیه، للکشف عن أهم الحقول المبدئیه المستخدمه فی هذه المکتوبات واستخراج أبرز مخطّطات صورها. أظهرت النتائج أن الاستعاره المفهومیه فی المکتوبات على شواهد القبور تفهم بانتقال التصورات الذهنیه من حقل المصدر (التصورات الأکثر حسیه وملموسه)، إلى حقل الهدف (الموت)، فی انسجام استعاری یصنعه الکاتب على شواهد القبور حتى تکون التصورات الذهنیه محسوسه للمتلقی، وأن المخطّط الحرکی (32%)، والمخطّط الاتجاهی (28%)، من أبرز مخطّطات الصوره فی المکتوبات علی شواهد القبور.
التحليل النقدي للخطاب في "ثلاثية الوسية" لخليل حسن خليل علي ضوء نظريّة توين فان دايك(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ التحلیل النقدیّ للخطاب کضرب من ضروب تحلیل الخطاب یتخذ موقفا ناقدا من الکیفیه أو الطریقه التی تستعمل بها اللغه. ویتّجه إلی تحلیل سائر الأنماط الخطابیه بهدف الوقوف علی الأیدیولوجیا والقیم الکامنه فی تلک الخطابات. إنّ روایات خلیل حسن خلیل ترصد أحوال المجتمع المصری الذی یسیطر علیه الإقطاعیون الإنجلیز بما فرضوه علی الفلاحین من عبودیه. والتحلیل النقدیّ للخطاب، کما وضّحه فان دایک، یدرس اعتداءات السلطه الاجتماعیه المهیمنه ویکشف عدم المساواه الاجتماعیه، ویعدّ نموذج فان دایک معیارا مناسبا لمعالجه قضایا هذه الروایات. حاولت هذه الدراسه تبیین أیدیولوجیا أو أیدیولوجیات الروائی خلیل حسن خلیل بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی ونظریّه تحلیل الخطاب النقدیّ لفان دایک، ووصل البحث إلی أنّ الخطاب فی "ثلاثیه الوسیه" نجح فی تقدیم الصوره الإیجابیه لأفراد مجموعه الداخل أی العاملین والفلاحین وتقدیم الصوره السلبیه لأفراد مجموعه الخارج أی الرأسمالیین والمستعمرین ویتّفق مع "المربع الأیدیولوجی" لفان دایک. ولتحقیق هذا الهدف، وظّف الروائی عده إستراتیجیات وتقنیات، مثل وصف الفاعل الاجتماعی، وإیجاد الفاصله، والتعریض، والتضخیم، ولعبه الأرقام، والاستعاره وغیرها من الاستراتیجیات.
ثنائية الحياة والموت بين "أغنية الخريف" و"الحياة على شكل ورقة ميتة"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
178 - 211
حوزههای تخصصی:
تعتبر ثنائیه الحیاه والموت من أهم الثنائیات التی أعار لها الشعراء اهتماماً خاصاً وهی من الثنائیات التی تجذب المتلقی لتثیر فیه شعوراً متفائلاً نحو الولاده المرتقبه. وقد کانت هذه الثنائیه محور قصیدتین لاثنین من الشعراء، الأولى "أغنیه الخریف" للشاعر الفرنسی بول فیرلین أو فیرلان والثانیه "الحیاه على شکل ورقه میته" للشاعر السوری وفیق سلیطین. ویتجلى هدف البحث فی محاولته البحث عن تلک الثنائیه فی القصیدتین، وذلک عبر منهج استقرائی تحلیلی مقارن. یتلخص أهم ما تناوله البحث فی تحلیل مقومات اللوحات الشعریه؛ الصوره السمعیه والصوره البصریه فی القصیدتین، ثم المحاوره بین النصین على أکثر من مستوى: مستوى الضمائر، ومستوى الأفعال والکلمات والعبارات، وصولاً إلى حوار الأفکار. وتتلخص أهم النتائج التی توصل لها البحث فی أنّ الإنسان هو ورقه ذات وجهین؛ فإن اختار الشاعر الغربی أن تکون حیاته فی الوجه الأول؛ عالم الواقع المادی، فإنَّ الشاعر المشرقی کان قد اختار أن یکون الوجه الآخر للورقه انطلاقاً من تثمینه وتقدیره وإیمانه بهذا الوجه. من هنا کانت نقطه الافتراق بین الشاعرین فی رؤیه کل منهما لمفهومی الموت والحیاه؛ فالأول یرى الموت نهایه الحیاه والثانی یراه بدایتها فی نظره صوفیه تقوم على الکشف. لکنهما یجتمعان على تجاوز حدود الانغلاق والتقیید فی التجربه الشعریه باتجاه الانطلاق وتحریر المعنى من القیود لیصبح الشعر قوه خلق جدید قادره على الکشف المستمر للأغوار، والانفتاح على أفق المعنى ورحاب التجاوز؛ تجاوز الظواهر نحو المکنونات وتجاوز الجسد نحو الروح.
آسیب شناسی معانی باب «افتعال» در کتب مشهور ادبی با رویکرد تطبیقی بر آیات قرآن
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات عربی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳
103 - 118
حوزههای تخصصی:
مسئله این مقاله، آسیب شناسی معانی ذکر شده برای باب «افتعال» در کتاب های مشهور ادبی است. هدف از این کار، کمک به نویسندگان و پژوهشگران این دانش است تا بتوانند با درک صحیح تری از معانی باب «افتعال» و به طور کلی از تمامی ابواب ثلاثی مزید که در حوزه ادبیات عربی کاربرد فراوانی دارند، برخورد کنند. بدین ترتیب، صرفاً به ذکر یک معنا در کتاب ها بسنده نکنند و بدون بررسی دقیق، آن را نپذیرند و به آن استناد نکنند.در این مقاله، مباحث آسیب شناسی معانی در دو محور مورد بحث قرار می گیرند: ۱. ناپیدایی و وضوح؛ ۲. درستی و نادرستی. این مقاله اثبات می کند که از میان یازده معنای مورد بررسی، شش معنا (وقوع، خَطفه، استعمال، وجدان، اظهار و سلب) دارای ناپیدایی هستند و پنج معنا (تفعّل، قبول، لفعل الفاعل بنفسه، مجرد و اغناء) نادرست می باشند. این نگاشته، به روش توصیفی-تحلیلی، اسناد و اطلاعات کتابخانه ای و رایانه ای را گردآوری کرده و با استفاده از دیدگاه بزرگان اهل لغت و به روش استنباطی و اجتهادی، فرضیه خود را اثبات کرده است.
تداولية الأفعال الكلامية في ضوء تصنيف جون سيرل شعر الطغرائي نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
137 - 156
حوزههای تخصصی:
تعالج الدراسه شعر الطغرائی فی سیاق استثمار التداولیه، باعتبارها أهم الآلیات الفعاله فی الدراسات اللسانیه، متناولهً أهم رکیزتها المتمثله بالأفعال الکلامیه. ولأفعال الأقوال سمه بارزه فی إبانه المعانی العمیقه والمقصوده بعد إسنادها القضوی وکشف محتواها وما یزعمه المتکلم فی إنجاز أفعالها الکلامیه وإنتاج رسائل شتّى. ومن ثمّه رکّز البحث على نظریه الأفعال الکلامیه مفهومها نظریا، وانخرط فی تبیین وتطبیق ما صنّفه سیرل فی أنواعه الخمسه من الإخباریات، والطلبیات، والالتزامیات، والإفصاحات والتصریحیات، عبر استقصاء الشواهد الشعریه للشاعر الطغرائی والوقوف عندها، باختیار باقه منها عرضاً وتحلیلا على وفق رؤیه سیرل، استعانه بالمنهج التداولی للأفعال الکلامیه. وقد تمسکت التداولیه بتحلیل مختلف الخطابات، وسعت إلى عرض تفسیر دقیق صائب لعملیه التخاطب، إثر إخفاق الاتجاه البنیوی على هذا الصعید، وتحوّلت دراستها للغه انطلاقا لدراسه الخطاب وعناصره الخارجیه المحدقه به من زمکنه التخاطب والثنائیه القائمه بین المتکلم والمخاطب، ترکیزًا على بیان مقاصد المتکلم والرساله المرسَله للمخاطب. ووصل البحث إلى نتائج، أهمها: تأتی الإخباریات للإرشاد والتقریر لما تجشّمه الشاعر والأجواء النفسیه التی ألمَّت به، وطرح رؤاه ومشاعره المکبوته، وشعوره بالغربه الاجتماعیه؛ والطلبیّات لغرض التعجیز، والتحضیض، والالتماس، وغیرها؛ والالتزامیات للانفراج عن الکرب، والوفاء، والأمانه، والمواساه، ونیل الکرامه، والحریه مستقبلا؛ والإفصاحیات لتهنئته الشخصیات وتعزیتهم؛ والتصریحیات لوحدانیه اللّٰه دون غیره، ولعذاب النفس فی الهوى، ولحلول الشیب ووداع الشباب. وتبین أن الشاعر استعان فی إنجاز أفعاله الکلامیه بوسائل مختلفه کالبراهین، وتنوع صیغ أفعال الأقوال، والمستوى الإیقاعی استعانه بالتکرار، والعاطفه القویه بمنزله قوه تأثیریه ما تنمّ على صدق الشاعر وإخلاصه فی تجربته الشعریه، وصولا إلى بیان الفکره وإقناع المتلقی، وأخیرا، رأینا أن الإخباریات والطلبیّات والتعبیریات أکثر شیوعًا وتناولا فی شعر الطغرائی؛ إذ إنها تفصح عن أفکاره ورؤاه ونوازعه النفسیه، وتلیها الالتزامیات والإعلانیات.
تحلیل شخصیات روایه "المستنقع" لعبدالحمید جوده السحّار؛ على ضوء نظریه النموذج العاملي لغریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ "الشخصیه" من الأرکان الرئیسه المشکّله للنصّ القصصی. وتعدّ "العاملیه" أی "فعل الشخصیه" من الاتجاهات المهمه فی هذا المجال، فتوظیف کلّ شخصیه فی القصه یتطلّب دقه وإتقاناً خاصاً. و کلّ کاتب بإمکانه أن یقیم علاقه عمیقه مع قرّائه من خلال توظیفه السلیم للشخصیات ویمضی بالقارئ إلى بطن القصه ویحثّه على متابعه الروایه حتّى النهایه. یسعى هذا البحث عن طریق المنهج الوصفی-التحلیلی أن یلقی الضوء على شخصیات روایه "المستنقع" للسحّار وهی إحدى روایات الکاتب الواقعیه وذلک على أساس نظریه غریماس فی مجال "الأدوار العاملیه". إنّ غریماس طرح نظریته فی مجال الروایه متأثّراً بنظریه "بروب". بما أنَّ نظریه غریماس قابله للتطبیق فی جمیع الأنماط الأدبیه تقریباً، من هنا نموذجه لدراسه الأدوار العاملیه فی الشخصیات القصصیه تشتمل على ثلاثه نماذج ثنائیه وهی: «العامل/الهدف»، «المرسل/المعمول» و «المساعد/المعارض». یظهر لنا من خلال النتائج الّتی تمّ استنتاجها على ضوء المنهج الوصفی-التحلیلی بأنّ شخصیات الروایه یعانون من مفارقه کبیره بالنسبه إلى القیم (الحبّ والخیانه، العفو والأنانیه، الانتقام وطلب الخیر، المستنقع والطریق الصواب). إنّ فؤاد -بناء على نموذج غریماس حول العاملیه- یعیش فی فضاء المجتمع التقلیدی فی مصر، وهو یمضی فی سبیل أهدافه بنشاط ودون توقف أو جمود، ویلعب دوره فی العامل القصصی ویجعل المکونات الأخرى لهذا النموذج تسیر نحو طریق التفاعل.
اتّساق الخطاب الشعري في قصیده «سلي الرماح العوالي» لصفي الدین الحلي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
90 - 104
حوزههای تخصصی:
یحتلّ الاتّساق موقعاً مرکزیاً فی بحوث مایکل هالیدای ورقیه حسن ولهما الفضلُ الکبیر فی تقسیم آلیاته، ففی آرائهما یتشکل الاتّساق من مجموعه من الآلیات النصّیه، والمعجمیه، والوصلیه التی تشکّل مکوّنات فعّاله فی تحقیق الجانب الاتّساقی فی أیّ نصّ. وهذه الدراسه وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی ومؤکده على مخطّط هالیدای وحسن، تقوم على رصد آلیات الاتساق فی قصیده «سلی الرماح العوالی» للشاعر صفی الدین الحلی (1278-1349م) وهی من قصائده الشهیره التی لا تزال تتداول حتى العصر الحدیث وتداولها عشّاق دیوان العرب بالتحلیل والتعمیق. دراسه الاتّساق بالغه الأهمیه فی نصّ هذه القصیده لضمان حبکها وتماسکها بحیث تبیّن هل نصّ القصیده أصبح نصّاً یتمتع بإطار متماسک وترتبط أجزاؤها بشکل متواصل؟ تهدف الدراسه إلى معرفه مدى اتّساق القصیده، والوقوف على أبرز آلیات الاتساق التی أکثر صفی الدین الحلی من استخدامها. أظهرت النتائج أنّ القصیده تتمتّع بإطار متناسق وتترابط أجزاؤها بشکل متماسک، فما احتواه النصّ من وفره أداه الاتساق النصّی هو %51، وهذه النسبه ترجع إلى أنّ أساس الترابط بین أبنیه نصّ القصیده هو التشابک بین التراکیب اللغویه فی خطّیه نص القصیده. فیکشف البناء النصّی للقصیده عن تنوع آلیات الاتساق بین الإحاله (%30) والتکرار (%30). تبیّن هذه الإحصائیات أنّ القصیده قد ارتبطت بنیتُها بعضها ببعض وشکّلت کلّاً متکاملاً، فکانت تدلّ على فکره العصبیه القبلیه والمنافرات الشخصیه وانتصار قوم الشاعر فی الحروب والمعارک.
دراسة الزمن الروائي في روایة "اسکندرونه" لفضل مخدر؛ على ضوء نظریة جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
113 - 134
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه باعتبارها نمطاً سردیاً یعتمد على تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره على التحلیل وذلک على ضوء النظریات التی تحدّثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت على إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدّم نموذجاً بنیویاً متمیزاً یمکن أن یکون -إلى جانب عنصر المکان- أرضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلى دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إنّ الروائی اجتهد من خلال اعتماده على أسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، أن ینظّم النصّ الروائی بناء على معدّل السرعه المعیاریه التی نادى بها جیرار جینیت. ومن خلال توسّله إلى الماضی، یقیم نوعاً من التوازن المطلوب بین ذکره للأحداث والأبطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب على اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظّف أحیاناً أسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه أکبر أو یعتمد على أنواع الوقفات للحدّ من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلى السرعه السلبیه. وقد تبیّن لنا من خلال نتائج البحث بأنّ "فضل مخدر" اتخذ أقصى درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" على ضوء نموذج جینیت. وإنّ الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه أیضاً بالتشویش الزمنی الّذی ینتهی به المطاف إلى الزمن الماضی. مع ذلک، فإنّ قمه إبداع الروایه تتمثّل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلى المستقبل؛ وهی نظره أودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو أنّ عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -على أساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.
القمر علی مزدلفه أیقونه شعریه عن الحج لنازک الملائکه مقاربه شکلانیه دلالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
87 - 102
حوزههای تخصصی:
برزت المدرسه الشکلانیه على الساحه النقدیه فی القرن العشرین، لتعید إلى الشکل قیمته التی طالما خسرها فی معرکته مع المضمون؛ ومن هذا المنطلق، یضع الناقد الشکلانی الشکل وحده تحت المجهر، لیستخلص من النظم القائم فی النص دلالاته وإیحاءاته. ترکّزت هذه المقاله الوصفیه التحلیلیه بالمقاربه الشکلانیه الدلالیه الإحصائیه، على قصیده القمر على مزدلفه، للشاعره نازک الملائکه لدراسه بنیتها، ودلالاتها، وإیحاءات صورها الفنیه التی أفرغت فیها الشاعره، تجربتها الروحیه لاستکناه دلالات الحجّ. خلصت المقاله إلى وجود تناغم بین شکل القصیده ودلالات الحجّ. استطاعت الشاعره رسم صوره جدیده عن الحجّ عبر آلیه التغریب؛ إذ الحجّ یعدو کونه مجرّد مناسک دینیه وطقوس مقدسه متوارثه إلى مناسک روحیه إنسانیه، اجتماعیه تعالج قضایا الإنسان المعاصر، وهمومه وآلامه؛ لذلک ربطت الشاعره بین الماضی السحیق والراهن المعیش. فالحجّ لیس محاکاه ببغاویه لما جرى فی الصدر الأوّل من الإسلام، بل إنّه وثیق الصله بروح العصر ومستجدّات الواقع المسکون بألوان المعاناه، إنّه ملتقًى یشهده المسلم لینضمّ إلى أبناء جلدته من المسلمین الوافدین من کلّ فجّ عمیق یقاسمهم همومهم. استخدمت الشاعره بنیه القصیده للإیحاء بالنقله النوعیه التی تحدث فی مناسک الحجّ وحدها؛ حیث یتدفّق الحجیج من شتّى أرجاء المعموره إلى أرض الوحی والرساله، متفرّقین غرباء عن بعضهم، بعیدین عن روح الإسلام المحمدی الأصیل، ثمّ تلتقی هذه الجموع وتأتلف، وتستعید هویّتها السلیبه، ثمّ ترسو سفینه الحجّ فی مرفأ تنصهر فیه تلک الجموع لتعود جسدا واحدا، کما وصف الرسول الأعظم وکیانا موحَّدا واعیا مشترکا فی آلامه وتطلّعاته.
الگوی جدید واژه شناختی در سده اخیر حوزه علمیه قم
حوزههای تخصصی:
بهره گیری از علوم ادبی برای ورود به زبان قرآن و فهم صحیح پیام الهی ضروری است، پژوهش های انجام شده در دوره های مختلف نسبت به علوم ادبی، راه را برای بهره برداری بهتراز زبان قرآن و فهم پیام الهی هموار ساخته اند، بررسی تحولات سده اخیر حوزه علمیه قم در زمینه واژه شناسی زبان قرآن مورد اهتمام این پژوهش می باشد. برخی مفسران برای معنا شناسی دقیق واژگان قرآنی، از علوم لغت، صرف، نحو، بلاغت و... بهره جسته و بخش مستقلی با عنوان «اللغه و الصرف» به آن اختصاص داده اند، گرچه برخی علم صرف را به عنوان یک علم واقعی قبول نکرده و آن را نوعی ذوقیات نفسانی و استحسانات محافل علمی دانسته است. درعین حال روش معنا شناسی واژه های قرآنی آنان در تفسیر، تحوۤل جدیدی در صد سال اخیرحوزه علمیه قم می تواند به حساب آید. برخلاف روش رایج درعلم صرف، برای شناخت لازم و متعدی راهکار جدیدی ارائه داده اند، در قواعد اعلال روش جدید مبتنی بر «تبعیۤت حرکت» یا «سکون حرف» زمینه ساز تحوۤل بزرگی در قواعد اعلال می شوند. ارجاع معانی متعدد به یک معنا تحول دیگری در معنا شناسی است. با ارائه ملاک جدیدی برای اشتقاق کلمه (وجود دو وضع نوعی در مادّه و هیئت هر کلمه)، بسیاری از معانی ارائه شده برای اشتقاقات لغوی و صرفی را باطل دانسته اند. در این پژوهش تحوۤلات جدید سده اخیر حوزه در زمینه الگوی جدید معنا شناسی واژگان قرآن در تفسیر، بررسی می شود.
خوانش پدیدارشناسانه قصیده شجرة القمر از نازک الملائکة براساس نظریه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 19
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی توصیفی با هدف مبارزه با شک گرایی و نسبیت گرایی با شعار به سوی خود اشیاء و در جهت اثبات فلسفه به عنوان یک علم متقن، توسط ادموند هوسرل پایه گذاری شد. هدف از این روش رجوع به نمودها و توصیف بدون پیش داوری آنها بود. این رویکرد با انتقاداتی مواجه شد که هوسرل را برآن داشت تا برای پاسخ به مسئله وجود عالم و واقعیت آن، فلسفه استعلایی را بنا نهد. پدیدارشناسی استعلایی با معرفی مفاهیم پیچیده ای چون التفات، فروکاست، نوئما و نوئسیس، اگوی محض، زیست جهان و سطوح مختلف زمان از جمله زمان آگاهی مطلق همراه است. آموزه هایی کاملاً انتزاعی که به تفسیر و تبیین نیاز دارد. چنانچه خوانش فلسفی بعضی اشعار، امری محال فرض نشود، این عمل، علاوه بر تبیین آموزه های دشوار پدیدارشناسی برای مخاطبان، مقدمات آشکارساختن جنبه های زیبائی شناختی شعر را نیز فراهم می سازد. بنابراین پژوهش حاضر پس از بررسی ویژگی های شخصیت پسر در قصیده شجره القمر از نازک الملائکه و توجه به مفهوم انتزاعی درخت ماه از یکسو و انطباق تطور معنایی ابژه ماه در این شعر بر مراحل تغییر نظریه هوسرل از سوی دیگر، این قصیده را برای خوانش فلسفی با رویکرد پدیدارشناسی هوسرلی مناسب تشخیص داده و به واکاوی آن پرداخته است. نتایج نشان می دهد که طیف معنایی ابژه ماه برای پسر، مفاهیمی چون پرنده، کودک و سپس بذر را در برداشته است. به این ترتیب که اگوی محض(پسربچه) پس از مراحل مختلف فروکاست، نوئمای ماه را به صورت بذری که قابلیت رشد و نمو دارد، تقویم کرده است و در نهایت تصویر درخت ماه را پدیدآورده که اشاره بر سطح سوم زمان آگاهی از دیدگاه هوسرل دارد. علاوه بر این، خوانش فلسفی این قصیده، موضوع چرخش پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را نیز در آثار متأخر او تبیین می کند.
أثر خطاب السلطه في تشکیل البنیه الفاعلیه في روایتي "أقتفي أثري" و"الفئران" لحمید العقابي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ الخطاب مجموعه ملفوظات تحدد أنماط السلوک، وتؤثر على الحیاه المجتمعیه سلباً وایجاباً، فلذلک توغّل خطاب السلطه فی جمیع الأوضاع الاقتصادیه والسیاسیه والثقافیه وحتى القضایا النفسیه، وبما أنّ الروایه عالم سردی یستحضر ما ظهر من واقع المجتمع وما خفی منه، فلا یمکن تحلیلها بمعزل عن خطاب السلطه. ولخطاب السلطه حضور متمیّز فی التشکیل السردی فی روایات حمید العقابی خاصه فی تشکیل البنیه الفاعلیه؛ لأنها الأکثر تأثیراً فی نظام السلطه وخطابها المهیمن. ویحاول المقال البحث عن أهم ممیزات السلطه فی روایات حمید العقابی، وتأثر الشخصیات الروائیه المختلفه بخطاب السلطه فی هذه الروایات. وقد فرضت علینا مسأله الدراسه الاستعانه بالمنهج الوصفی-التحلیلی، بشکل عام، والمنهج البنیوی التکوینی کمنهج نقدی لتحلیل الخطاب الروائی، معتمداً على أدوات الاستقراء والاستنباط والتفسیر. وقد أختیرت روایتا "أقتفی أثری" و"الفئران" لمعالجتهما ضمن إطار نظام السلطه السیاسی والظواهر المهمیمنه وفق ما تقتضیه الشخصیات لاستخلاص النتائج وفهمها. وقد توصل البحث إلى عده نتائج أهمّها: إنّ السلطه لم تؤثّر على الأوضاع المعیشیه فحسب بل أثرت على السلوکیات والأطباع وصار هذا الخطاب متفشیاً فی نسیج المجتمع، وکانت الشخصیات المنهزمه أکثر فاعلیه من الشخصیات المنتمیه فی الروایتین، وحاول العقابی أن یصوّر ما فی السلطه من تأثیر سلبی على الشخصیات الروائیه کالتشظی وضیاع الهویه والأزمات النفسیه الحاده.
نظریه الأفعال الکلامیه في آیات الأحکام الزواج أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فتحت التداولیه آفاقا واسعه جدیده عبر دراسه استعمال اللغه وعلاقتها بمستعملیها فی سیاقات محدّده. وتنحدر منها نظریه الأفعال الکلامیه التی تعدّ من أبرز نظریات الفلسفه اللغویه التی أرسى دعائمها أوستن فی العشرینیات، وهی تعادل قضیه الخبر والإنشاء لدى العلماء العرب. ومن هنا، جاء البحث بالاعتماد على المنهج الوصفی التحلیلی، لمعالجه الأبعاد التداولیه فی الآیات المرتبطه بالزواج. وتبرز أهمیه الموضوع فی أنّ استیعاب الخطاب القرآنی یفتقر إلى منهج یتناول اللغه باعتبار المتکلم والمخاطب والمقام. وأهم ما توصّل إلیه البحث أنّ الأفعال الکلامیه توزّعت بین المباشره وغیر المباشره، إلا أنّ الأولى المتمثله فی الأمر والنهی، احتلّت نسبه کبرى من الآیات المدروسه؛ لاعتبار الزواج وما یرتبط به حُکما وتشریعا إلهیا ذا أهمیه قصوى فی الإسلام، فلا بدّ أن یکون الفعل الکلامی ذا قوه إنجازیه تعبیریه إیحائیه؛ لیدفع المتلقّی إلى الطاعه والامتثال. أما شروط الملاءمه، فهی توفرت فی الأفعال الکلامیه: شرط المحتوى القضوی هو الأمر بإیتاء المهر، وتحریم الزواج من أزواج الآباء وتحریم مناکحه المتصفین بالشرک رجالا ونساء حتى یؤمنوا، وعدم التصریح بخطبه المرأه المعتدّه، والأمر بإقامه العدل عند تعدد الزواج وغیرها. وهذه الأفعال مطلوبه من المسلمین والمؤمنین رجالا ونساء؛ أما الشرط التمهیدی فهو تحقق لدى المخاطبین؛ لکونهم قادرین على إنجاز الأفعال المطلوبه، والمتکلم على یقین من قدراتهم. وشرط الإخلاص بدیهی تحققّه؛ لأنّ اللّٰه لا ینطق عن لغو وهوى، فیرید حقا من المخاطبین أن یمتثلوا أوامره ونواهیه. والشرط الأساسی تحقق فی إرادته التأثیر فیهم؛ لینجزوا الأفعال المحدّده. والفعل التأثیری من الواضح أن یتحقق فی المجتمع الإسلامی لاسیّما عند من یلتزم بحدود اللّٰه، فیحاول تطبیق الأمور التکلیفیه والشرعیه على حیاته.