فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
تعتبر الأساطیر وسیله لنقل المعرفه والتراث الثقافی من جیل إلى آخر، ومن خلال الأساطیر، یتم توثیق التاریخ والتقالید والقیم الثقافیه للشعوب، من هنا کانت الأساطیر ملهمه الأدباء والفنانین فی عملیه الخلق والإبداع. وکانت قصص سناء الشعلان من أبرز الأعمال الأدبیه التی تتمیز بتوظیفها للأسطوره کأداه رئیسه فی سرد الأحداث وتطویر الشخصیات. نسعی فی بحثنا هذا من خلال النقد الأسطوری و المنهج الوصفی التحلیلی أن نبیّن الجوانب الجمالیه والفنیه التی أضافها حضور الأساطیر على مجموعه «عام النمل» القصصیه.إنّ هذا البحث یساعدنا فی فهم رساله الکاتبه حیث أن توظیف الأسطوره یساهم فی خلق تأثیرات مختلفه على القارئ، مثل إثاره الدهشه والتعجب، أو خلق جو من التوتر والتشویش. ویظهر أن الشعلان تستخدم الخلفیه الأسطوریه والبناء الشبه أسطوری لمولانا الماء کجزء من تقنیه التجلی المضمر، ویصیب هذه الأسطوره الکثیر من التشویه والتغییر فی التوظیف حتی کان اشعاعه ساطعاً فی نص القصه. وأخذت عنوان أسطوره الشهریار وشهرزاد لیکون التجلی ظاهرأ، ولکن عند استخدام تقنیه المطاوعه دخل التشویه والتغییر علی القصه، من هنا استخدمت هذه الأسطوره للتعبیر عن وضع المرأه فی المجتمع الشرقی وغیاب التوازن فی العلاقات بین المرأه والرجل. کما کانت المطاوعه من نوع التشابه والتماثل فی عنوان قصه أسطوره بجمالیون وجالاتیا. ولکنها لم تخلو من التشوه والتغییر لأن بجمالیون کان فناناً إنتهازیاً یوطف فنه فی خدمه رغباته الشهوانیه. أما أسطوره السندباد فکانت متجلیه فی عنوان القصه تجلیاً صریحاً، فکان العالم الذی یتم استغلاله فی خدمه المصالح البنتاغونیه. کما ظهرت الإیحاءات الدلالیه فی قصه السندریلا مشوهه، فقد کانت سندریلا القصه شخصیه ملوثه ومنافقه تستغل الآخرین للحصول على مصالحها الشخصیه.
مهارات الترجمة المباشرة بين العربية والفارسية "التلخيص" نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
117 - 136
حوزههای تخصصی:
تعدُّ الترجمه المباشره من المهارات القدیمه – الحدیثه. فالحاجه الملحّه إلیها، دفعتها لتکون مقدّمه على نظیراتها فی الأهمیه منذ الحرب العالمیّه الثانیه، کما أنها تحتوی على مهارات جمّه جعلتها تکون محطَّه اهتمام المعنیین بالترجمه المباشره، الأمر الذی یتطلّب الترکیز على إحدى هذه المهارات. وقد وجدنا مهاره التلخیص فی الترجمه بین العربیه والفارسیه، من أهم مهارات الترجمه بشقَّیها التحریری والمباشر. وجاء هذا البحث لیضع حلولًا لمعالجه وتذلیل المشاکل التی یواجهها المترجم فی الترجمه المباشره من الفارسیه إلى العربیه والعکس، مثل حل مشکله تأخیر الفعل فی الجمله الفارسیه المطوّله، التی قلَّما نواجه نظیرها فی الترجمه المباشره من العربیه إلى الفارسیه لوجود الفعل فی بدایه الجمله، وقلّما اهتم الباحثون فی مجال الترجمه الشفویه بین العربیه والفارسیه بهذه المهاره، فی حین أنَّ مهاره التلخیص فی الترجمه المباشره، أهمّ من نظیرتها التحریریه، لتوفّر عامل الزمان فی الأخیره، وانعدامه فی الأولى، فبات الاهتمام بها والتدریب علیها من أهمّ الضرورات الملحّه؛ لأنّها تؤتی ثمارها فی الوقت نفسه. وبما أنَّ الوقت الراهن عُرف بعصر ثوره المعلومات، فالعمل یتطلّب إنجاز المهام فوراً، لتحقیق الإنجازات السیاسیه، والأمنیه، والاقتصادیه. ومن خلال تقدیم نماذج وأمثله لعملیّه تلخیص کلام المتحدّث فی الترجمه المباشره، سنعتمد المنهج الوصفی التحلیلی، لإنجاز هذه المهمّه وتبیین الأسالیب التی یجب أن یتّبعها المترجمون فی الترجمه المباشره. ومن أهمّ النتائج التی توصّل إلیها البحث أن عملیه التلخیص تختلف عن الإیجاز والاختصار ولها دور کبیر فی الترجمه المباشره، ویجب أن تتمّ وفق الضوابط والتقنیات الموضوعه لها. وعلى المترجم المباشر أن یستفید من الأسالیب المختلفه للتلخیص بما فیها استخدام الأسماء المختصره، أو علائم الاختصار فی الأفعال والأسماء، واستعمال أسماء الإشاره إلى باقی أجزاء الجمله وغیرها من الأسالیب التی یختارها بعض المترجمین حسب تجربتهم الخاصّه أثناء الترجمه.
على ضوء نموذج 2× 2 للمحفزات الذاتية في اللغة الثانية دراسة دافعية تعلم اللغة العربية لدى طلبة البكالوريوس الإيرانيين(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الدافعیه هی سبب اختیار عمل أو نشاط معین ومدى المثابره فی القیام بذلک، وهی تلعب دوراً فاعلاً فی تحقیق الغایات التعلمیه، ولاسیّما بما فیها تعلّم اللغات الأجنبیه، حیث لا یمکن الحدیث عن تعلم اللغه الثانیه فی غیابها. یعتمد نجاح أو فشل متعلمی اللغه فی إتقان اللغه الثانیه على دوافعهم؛ من منطلق ذلک، حاولت هذه الدراسه وصف ومناقشه دوافع تعلم اللغه العربیه، فی ضوء نموذج 2×2، لدى طلبه مرحله البکالوریوس بالجامعات الحکومیه فی إیران. انتهجت الدراسه المنهج الوصفی التحلیلی والمنهج المسحی واستخدمت الاستبانه التی صمّمها بابی والزملاء (2018)، کأداه لجمع البیانات. تکوّنت عینه الدراسه من 1107 طالبین وطالبات مرحله البکالوریوس، والذین دخلوا الجامعه خلال سنوات 2020 2017. وقد تمّت معالجه البیانات فی برنامج الحزم الإحصائیه (spss)، کما اعتمدت على برنامج AMOS))، لتصمیم نمذجه المعادله الهیکلیه بین المتغیرات. قد توصّلت الدراسه إلى أنّه وفقا للمعاملات التی تمّ الحصول علیها فی مصفوفه ارتباط بیرسون واسبیرمن، تتجلى علاقه وطیده إیجابیه بین العاملین الاتجاه الترویجی أولا، وذات اللغه الثانیه المثالیه / ذات ثانیا، مع السلوک التحفیزی. تلقّى السلوک التحفیزی أکبر تأثیر مباشر من متغیرات الاتجاه الترویجی وذات اللغه الثانیه المثالیه. فی ضوء هذه النتائج، یقترح الباحثون الاقتراحات التالیه: إجراء دراسه مماثله لدراسه حالیه على مقاطع الدراسات العلیا؛ إجراء دراسه لمعرفه دور السمات الشخصیه لمتعلمی اللغه العربیه فی إیران، مثل الجنس والطبقه الاجتماعیه وعادات ومهاره التعلم والموهبه فی العلاقه بین الدافعیه وتعلم اللغه العربیه؛ دراسه دور الدافعیه فی تعلم المهارات اللغویه المختلفه (الاستماع والقراءه والکتابه والتحدث)، بشکل منفصل ومقارنه بعضها مع البعض.
القصه القصیره جداً والآلیات التکثیفیه فی مجموعه "خیوط متشابکه" "ل محمد محقق"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ السرعه أصبحت تضع بصمتها على جمیع جوانب الحیاه البشریه بما فیها الجانب الأدبی، الذی یعدّ الصوره الکامله للمجتمع الإنسانی. ظهور القصه القصیره جدّاً لم یکن محض ظهور مباغت، وإنما کان بدافع متطلبات الحیاه الحدیثه التی ترید إنجاز الأمور بسرعه فائقه، فظهر هذا النوع القصصی القصیر جداً یحمل الأفکار المکثّفه والواسعه على أسس جوهریه لا غنى عنها. یعدّ التکثیف أحد هذه الأسس لبناء قصص حدیثه وقصیره ومکثفه کما یتضح من عنوانها، فالقاص ولکی یتوصل إلى التکثیف لا بدّ وأن یوظّف بعض الآلیات فی قصصه؛ لیتمکن من کتابه نص قصصی ممیز یجذب القارئ إلیه ویشدّه لقراءته. إنّ الاعتماد على المنهج البنیوی فی دراسه عیّنات قصصیه قصیره جداً أدّى إلى أنّ عدم اقتصار التکثیف على التقلیل من عدد الکلمات فحسب، وإنما شمل الفکره والشخصیه والزمکانیه، فضلًا عن التکثیف اللغوی والصوری والحدثی، فتمکن القاص محمد محقق باستخدام آلیات المفارقه وفعلیه الجمل أن یحقق نصوصاً قصصیه مکثفه، لکن الطرق التی اعتمدها القاص لم تختصر على هذه فحسب، بل إن التناص والرمزیه أیضاً یسجلان حضورهما کآلیتین تمکن القاص من خلالهما کتابه نصوص قصصیه مکثفه، ولکن بنسبه أقلّ عن المفارقه وفعلیه الجمل، وهذا ما یجعل الطرق المذکوره أکثر استخداماً فی المجموعه القصصیه موضع الدراسه، وذلک بإجاده وإتقان کبیرین.
بررسی و تحلیل انواع علل در قیاس (علت، شَبَه و طرد) مورد پژوهی دیدگاه های نحوی ابن انباری در (اسرار العربّیه) و ابن یعیش در (شرح المفصل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله قیاس (Deduction) در علم اصول نحو، سهم بزرگی را، در استدلال مسائل نحوی در فرایند ساخت قاعده زبان عربی، به خود اختصاص داده است. این اصول عبارتند از: سماع، قیاس، اجماع و استصحاب حال، به عنوان یک اصل کلی حاکم بر علم نحو در علم زبان شناسی زبان عربی است؛ با لحاظ این تفاوت که علم نحو دانش کشف قواعد بر اساس تنظیر موارد مورد استعمال در زبان عربی براساس استقراء، به عنوان جزء است و علم اصول نحو، به عنوان یک امر کلّی حاکم بر آن جزء است و اثبات مسائل نحوی، مبتنی بر چهار اصل مذکور است که قیاس به عنوان منبع دوم از منابع اصول نحو، بعد از مستند سماع (یعنی ملاحظه امر مسموع و استقرای آن)، مدنظر علمای نحو- از دیرباز تا کنون- بوده است. رویکرد قیاسی یا استدلال قیاسی، تلاش مبتنی بر عقل برای قانونمند کردن مسائل نحوی است. مبادرت نحویان بزرگ ایرانی و غیر ایرانی به این مسئله و تلاش دو نحوی بزرگ از جمله، ابن انباری(ت577ه) که خود مبدع تقسیم قیاس به «قیاس علت، شَبَه و طرد» در کتاب «لمع الادله» بوده است، ما را بر آن داشت که با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع و داده های زبانی موجود، به مقایسه و بررسی و تحلیل چند مبحث متناظر نحوی در کتاب «اسرار العربیه» ابن انباری و «شرح المفصل زمخشری» از ابن یعیش موصلی(ت643ه)، در این دو کتاب بپردازیم. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که هر دو عالم نحوی در کتاب های خود جهت تبیین قواعد نحوی، به طریقِ قیاس، استدلال نمودند، منتها با ملاحظه ی این فرق که، ابن انباری با اینکه خود مبدع انواع قیاس بوده، در این کتاب، تقریبا از قیاس شبه، استفاده کرده که از ارزش علمی بسیار کمتری در تبیین قواعد نحوی، نسبت به قیاس علت برخوردار است. ولی این یعیش، در مقام تبیین و استدلال و با برخورداری از دانش زیاد نحوی خود از قیاس علت استفاده نموده است. قابل ذکر است که نه ابن انباری و نه ابن یعیش، هیچکدام در دو کتاب نحوی آمده در عنوان، به نوع قیاسی که از آن استفاده کرده اند، اشاره ای نداشته اند. نگارنده در این مقاله، بر اساس نوع رویکرد هر یک از دو نحوی، مطالب و آرای آنها را در قالب قیاس و انواع آن، دسته بندی نموده و با عنایت به تحلیلات صورت پذیرفته در این مقاله، قیاس علت و رویکرد ابن یعیش را به جهت استفاده از آن بخاطر استدلالی بودنش در تبیین قواعد نحوی، بر قیاس شبه ابن انباری، ترجیح داده است.
بررسی مؤلّفه های تروما در رمان «نسکافیة مع الشریف الرضی» اثر میادة خلیل بر اساس نظریه تکالیف سوگ جیمز ویلیام وردن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرداختن به مسائل شخصیتی و روانی انسان از جمله مسئله سوگ و تروما که یکی از چالش های اساسی در زندگی انسان به حساب می آید، از موضوعات گیرایی است که امروزه نویسندگان سعی می کنند تا بدین طریق مخاطب را با خود همراه سازند. یکی از نظریه های کاربردی و علمی برای مشاوره و راهنمایی در راستای گذر از این مرحله چالش زای زندگی، نظریه تکالیف سوگ جیمز ویلیام وردن است. او چهار تکلیف یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»، «گذر از درد سوگ»، «سازگاری با محیط بدون متوفی» و «تغییر جای متوفی از نظر عاطفی» را برای افراد سوگوار در نظر می گیرد و با کاربست این مراحل، وی را برای سازگار شدن با دنیای بدون متوفی راهنمایی می کند. رمان نسکافیه مع الشریف الرضی اثر میاده خلیل یکی از رمان های روان شناختی است که با نظریه تکالیف سوگ کاملاً قابل تطبیق است. در این رمان شخصیت های مختلف عراقی و هلندی با موضوع سوگ درگیر بوده و واکنش های مختلفی را از خود نشان می دهند. پژوهش حاضر می کوشد تا به صورت توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر نظریه تکالیف سوگ، حالات روحی و روانی یکی از شخصیت های اصلی داستان به نام دیوید را در ارتباط با سوگ همسر عراقی اش سلمی تحلیل کند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که از چهار تکلیف ذکر شده در نظریه تکالیف سوگ، فقط سه تکلیف، یعنی «پذیرش واقعیت فقدان»،
بررسی فرایند اعمال قدرت در رمان سیدات الحواس الخمس بر اساس نظریه گفتمان کاوی انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان کاوی یک روش تحقیق کیفی است که با دیگر علوم انسانی ارتباط دارد و در زمینه تحلیل آثار ادبی نیز کاربرد دارد. گفتمان کاوی انتقادی، از زیرمجموعه های گفتمان کاوی است که با زبان شناسی پیوند محکمی دارد و نورمن فرکلاف از مشهورترین نظریه پردازان آن است که با ارائه الگوی خود در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به پژوهشگران ادبیات این امکان را می دهد تا به تحلیل آثار ادبی و فرایند اعمال قدرت و تقابل طبقات اجتماعی بپردازند. با توجه به تغییر ساختار مدیریتی در کشورهای عربی، نویسندگان عرب در رمان های خود موضوعات مختلفی همچون برخورد فرهنگ غرب و شرق، ازخودبیگانگی فرهنگی، افراط گرایی و دیکتاتوری را بیان می کنند و تأثیر اعمال قدرت حکومت علیه طبقات جامعه را نشان می دهد. رمان سیدات الحواس الخمس اثر جلال برجس نویسنده اردنی از رمان های اجتماعی است که با نگرشی تاریخی بسیاری از تحولات اخیر جهان عرب را نشان داده است. پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه فرکلاف تقابل گفتمان رسمی و انتقادی را در این رمان بررسی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان رسمی و در رأس آن حکومت و سرمایه داران پرنفوذی همچون سلیمان الطالع با اعمال قدرت علیه طبقات پایین دست جامعه و زنان از آن ها در جهت منافع خود بهره کشی می کنند و به موازات آن گفتمان انتقادی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه اردن می کوشد.
بررسی نحوی خطاهای سجاوندی در انواع شش گانه وقف در کتاب «علل الوقوف»
حوزههای تخصصی:
علم وقف و ابتدا، شاخه ای از علم قرائت است که دانشمندان علوم اسلامی از دیرباز به آن توجه داشته و تألیفات مهمی درباره آن نگاشته اند. در بعضی از این تألیفات تنها قوانین کلی وقف و ابتدا بیان شده و در بعضی دیگر علاوه بر آن، مواضع وقف را در کل قرآن کریم مشخص کرده اند. یکی از این تألیفات، کتاب «علل الوقوف»، اثر محمدبن طیفور سجاوندی است. او در این کتاب، شش نوع وقف را معرفی، و با توجه به آنْ مواضع وقف را در کل قرآن کریم تعیین کرده است. بیشتر مصادیقی که او بیان نموده، با معیارهای تعیین شده و نیز اعراب عبارات منطبق است، ولی گاهی نیز انطباق ندارد. ازآنجاکه بسیاری از قاریان قرآن کریم وقف و ابتدای خویش را بر اساس این مواضع اقدام می کنند، تبیین مواضعی که با معیارها و اعراب عبارات مطابقت ندارد، ضروری است تا قاری از وقف های نادرست بپرهیزند. ازاین رو در این مقاله کوشش شده است که با توجه به معیارهای سجاوندی و نیز اعراب عباراتِ بعد از مواضع وقف و با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نمونه وار این موارد پرداخته شود. از این بررسی به دست می آید که سجاوندی گاهی در تعیین مواضع وقف دچار خطا شده است که همه انواع وقف های او را شامل می شود.
دراسة مقارنة لمبادئ فن الحکم في حکومة القراخطائية وآل مظفر (بناء على الشؤون السياسية والثقافية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
70 - 97
حوزههای تخصصی:
الهدف من البحث الحالی هو دراسه مقارنه للتعرف على المبادئ فن الحکم فی حکم القراخطائیین وآل مظفر بناءً على الشؤون السیاسیه والثقافیه. تم استخدام منهج تحلیلی - تاریخی لهذا البحث. تظهر نتائج البحث ما یلی: قبل تشکیل الحکومه المحلیه، تعتبران جزئین من هیکلیه الحکومات السابقه مثل السلاله الغزنویه، الخوارزمشاهات والدَّولَه الإلخَانِیَّه ومن خلال تسربهما فی بنیه السیاسیه لهذه الحکومات، وبتقلیدهما للبنیه السیاسیه للحکومات المذکوره، کان لدیهما هیکل سیاسی من النوع الملکی قائم على الاستبداد ومن الناحیه النظریه، یمکن النظر فی جهودهما من أجل الحصول على أسس الشرعیه فی إطار نظریه الملکیه والخلافه الإسلامیه. هناک محاوله لتعرف مبادئ فن الحکم فی هاتین الحکومتین من خلال الاعتماد على وثائق ومصادر المکتبیه. تشیر نتائج البحث إلى أن الحکومتین حاولتا الحفاظ على العلاقات السیاسیه والدینیه مع حکومات المجاوره والخلفاء العباسیین فی البعد السیاسی والشرعیه الدینیه لحکومتهما. ومن وجهه نظر ثقافیه، أصبحت کرمان واحده من مراکز العلوم والأدب والعماره بعد إنشاء القراخاطئیین الأمن النسبی. وفیما یتعلق بالأداء الثقافی لآل مظفر، یمکن أن نذکر إحیاء الدوله الإیرانیه، وإحیاء الوحده الإسلامیه، وإرساء أسس الدین الشیعی وانتشاره فی إیران.
دلالة العنوان ومستویاتها في أعمال نجم والي الروائیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
37 - 66
حوزههای تخصصی:
إنّ العنوان هو العتبه الأولى للدخول على عالم النص أو فضائه الرئیس، ومن الناحیه الأخرى، إنّ دلاله العنوان تعد من أهم المباحث اللغویه والدلالیه التی تترکز على نقد العنوان، سواء فی مجال الشعر أو الروایه، نقداً دلالیاً؛ بحیث یؤدی هذا الأمر إلى الشفافیه فی المعنى والمفهوم لدى القارئ أو المتلقی. ویعد نجم والی أیضاً من الرواه العراقیین المعاصرین، والذی له ید قصوى فی کشف الحقیقه الاجتماعیه عبر استخدام عناوین روائیه دقیقه لروایاته، بحیث إن لکل عنوان روایه دلاله على الحقائق الاجتماعیه والثقافیه أو السیاسیه. وفی هذه الدراسه، ومن خلال الاعتماد على المنهج الوصفی- التحلیلی نهدف إلى تسلیط الضوء علی ماهیه دلاله العنوان ومستویاتها المتجلیه فی المستوى المعجمی، والمستوى الدلالی، والمستوى الصوتی، والمستوى الترکیبی، وتطبیق هذه المستویات على عناوین نجم والی الروائیه، واستقصاء دلالاتها ومؤشراتها المعنویه. ومن النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن نجم والی لم یختر عناوین روایاته دون وعی، بل قصد من خلال اختیارها مقاصد خاصه، ومن جهه أخرى، إنها ترشدنا إلى قضایا ومفاهیم اجتماعیه فی العراق.
نشانه شناسی ارتباطات غیرکلامی در رمان «النبطی» اثر یوسف زیدان
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
1 - 26
حوزههای تخصصی:
بررسی متون مختلف از منظر ارتباطات غیرکلامی، که زنجیرهایی از نشانه های گ سترده اس ت، می تواند به خوانشی ت ازه از متن منجر شده و از لایه های معنایی متعدد آن پرده برداری نماید. استفاده از نشانه ها و رمزها، به عنوان ابزاری نیرومند و مؤثر در تمامی ابعاد زندگی در حال افزایش روزافزون است؛ به طوری که کارکرد اصلی نشانه ها، انتقال معنا از طریق نظام پیام ها در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر، در عصر بمباران نشانه ها، یکی از پرکاربردترین و مؤثرترین روش ها در تحلیل انواع متون و آثار ادبی و هنری، تحلیل نشانه شناسی آنها است. رمان النبطی اثر یوسف زیدان، نویسنده معاصر مصری است که بیانگر زندگی شخصی راوی داستان یعنی ماریه است و به ورود اسلام به سرزمین مصر پرداخته شده است. جستار حاضر کوشیده است با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی به بررسی نشانه شناسی ارتباطات غیرکلامی در این رمان بپردازد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که نویسنده در قالب حوزه های معنایی مختلف مانند: محبت و مهربانی، ترس، شادمانی و خوشحالی، حیرت و تعجب و ... از دال های مختلف برای بیان مدلول های متنوع بهره برده و بدین گونه قدرت خویش را در استفاده از ارتباطات غیرکلامی نشان داده است.
دراسه مقارنه للرؤی النسائیه فی روایه "الروایه المستحیله" لغاده السمان و"مرتفعات مهب الریاح" لإیمیلی برونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دخل الأدب النسائی مرحله جدیده بعد تزاید عدد النساء فی مجال الأدب فی القرنین الأخیرین، واستخدام المرأه لغه خاصه فی الدفاع عن حقوقها. ولهذا النوع من الأدب مکانه خاصه؛ لأنّ المرأه من خلال اهتمامها بخصائصها الشخصیه واعتمادها على عناصر الحبّ والموده، تتأثر أیضاً بالضغوط الکبیره الّتی تواجهها دائماً فی المجتمع، فتعکس أجزاء من قضایاها الخاصه فی أعمالها الأدبیه، ومن أشهر هؤلاء النساء، السوریه غاده السمان، مؤلفه "الروایه المستحیله"، وإیمیلی برونتی مؤلفه روایه "مرتفعات مهبّ الریاح". وقد توصّل هذا البحث الّذی أجری بالمنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد على المدرسه الأمریکیه، إلى أنّ الزواج وحقّ المرأه فی اختیار الزوج والحجاب والتعلیم والعمل والنشاط الاقتصادی والاجتماعی کانت من الأفکار الشائعه لهاتین المؤلفتین؛ وکان حجاب النساء فی "الروایه المستحیله" إسلامیاً غربیاً وفی "مرتفعات مهب ّالریاح" من النوع التقلیدی؛ وقد أکّدت کلتا المؤلفتین على تعلیم المرأه فی روایاتهما.
وظیفه مستوی التفسیر والشرح للخطاب النقدی فی روایه برید اللیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الربیع ۱۴۴۵ شماره ۱۲
۱۱۷-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
نشأ التحلیل النقدی للخطاب من علم اللغه النقدی وأفکار علماء مثل فوکو وهابرماس وألتوسیر. تظهر المحاور الرئیسه فی دراسه هذا النوع من النصوص الأدبیه فی معرفه مفاهیم کالرؤیه النقدیه والقوه والإیدئولوجیا والاستعاره. تظهر الرؤیه النقدیه للخطاب فی کیفیه توظیف مستخدمی اللغه للاستعاره لإظهار إیدیولوجیا المجموعات القویه بین الناس ومتلقّی النص. بعد ظهور علماء مثل ویداک، وفاندایک، وفیرکلاف فی التحلیل النقدی للخطاب ظهرت مناهج مختلفه مثل منهج المجال الاجتماعی لفاندایک، ومنهج الخطاب التاریخی لویداک، ومنهج فیرکلاف الذی یعتبر الخطاب عملاً اجتماعیاً ویحلله. یری نورمان فیرکلاف، بأنّ تحلیل الخطاب هو تحلیل کل من الأبعاد الثلاثه (الفعل الاجتماعی، الممارسه الخطابیه، النص)، لأن فرضیته مبنیه على حقیقه وهی أنّ هناک صله ذات معنى بین المعانی المحدده للنصوص وطرق ارتباط النصوص ببعضها وتفسیرها، وطبیعه الفعل الاجتماعی، ویتم فحصها على ثلاثه مستویات: الوصف والتفسیر والشرح. تتناول الکاتبه اللبنانیه المعاصره هدى برکات حیاه المهاجرین والمشرّدین واللاجئین الذین یضطرون إلى ترک منازلهم لسوء الظروف الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه ویعیشون حیاه صعبه فی فرنسا. تمت فی هذا البحث، من خلال الاعتماد على المنهج الوصفی-التحلیلی محاوله التحقق من تطبیق مستویین من التفسیر و الشرح فی روایه برید اللیل على ضوء منهج الخطاب النقدی عند نورمان فیرکلاف. تشیر نتائج البحث إلى أن استخدام الإمکانیات المعجمیه على مستوى المعنى جعل النص متماسکاً فی هذه الروایه، وتمکنت الراویه باستخدامها تغییر المنظور والمفاهیم العقلیه فی فکرها حول نقل مفاهیم کالوحده والانفراد والخوف والحرب والذعر والتوقع للمتلقّین. وقد حاولت التعریف بشرائح المجتمع المختلفه التی تأثرت بظاهره الهجره القسریه وبیان أسباب الهجره ومغادره الوطن عبر تصویرها فی أسماء خاصه.
قراءة عرفانية لقصة النبي إبراةيم (ع) في ديوان ابن الفارض ومثنوي مولوي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
النبی إبراهیم (ع) بالإضافه إلى مقام النبوه، یظهر كسالك عارف یجتاز مراحل السلوك ومجاهده النفس التی تتجلى بأشكال مختلفه مثل "نفی آزر، تضحیه الابن، نار نمرود الروح" بنجاح، ویصل من مرحله الفناء فی الله إلى مقام البقاء بالله وخلیل الله. تتناول هذه المقاله بمنهج وصفی-تحلیلی مع التركیز على المدرسه الأمریكیه للأدب المقارن، من خلال التأمل فی أشعار ابن الفارض المصری ومولانا جلال الدین محمد البلخی، اللذین یبلغان قمه العرفان النظری والعملی، القراءه العرفانیه لقصه النبی إبراهیم (ع). فی هذا البحث، تم أولاً تحلیل أوجه التشابه فی أشعار هذین العارفین البارزین فی ثلاثه أقسام: "إبراهیم (ع) والطیور"، "إبراهیم (ع) ونار نمرود"، و"إبراهیم (ع) والنجوم"، ثم تم توضیح أوجه الاختلاف لكل منهما فی مراحل مقام النبی إبراهیم (ع)، إبراهیم (ع) وآزر وتضحیه الابن. تشیر النتائج إلى أن ابن الفارض، على عكس مولوی، لا ینظر إلى الطیور بتأویل. فی نقاش نار نمرود، یعتبر سبب إطفاء النار وتحولها إلى بستان هو وصول النبی إبراهیم (ع) إلى مقام الجمع والبقاء بعد الفناء. لكن مولوی یعتبر نار نمرود نار النفس التی تتحول إلى زهور وریحان بعد اجتیازها. ابن الفارض یعتبر الاهتمام بالنجوم ظهور الحق، لكن یرى مولوی بأنّه لم یبلغ الأنبیاء إلى مرحله التوحید منذ البدایه ویعتبرون للمخلوقات وجوداً مستقلاً. ابن الفارض یتناول الأسرار الباطنیه وتأویل أعمال الحج ویعتبر مقام إبراهیم ولایه خاصه، ومكه حضره إلهیه، والزائر ظهور حضره غیبیه فی الأركان الأربعه. ومولوی یعتبر آزر وتضحیه الابن تحرراً من تعلق النفس والطبیعه.
الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی القرآن الکریم و وظائفها فی ضوء آراء سید قطب و عبد السلام أحمد الراغب (سوره الحج نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر «الصوره الفنیه» قاعده الأسلوب القرآنی الأساسیّه،وأداته المفضّله فی التعبیر عن المعانی المجردّه،والحالات النفسیه،وسائر الموضوعات. القرآن الکریم لا یحتوی على کلمات مألوفه بلا روح، بل القرآن یبثّ الروح والحیویّه فی المفاهیم و المعانی،ویجسّد المعانی المجرده والموضوعات الروحیه والعقلیه والحالات الحسیه بالصور الحیه والدینامیکیّه وبهذه الوسیله قد نزّل الله تعالى المعارف العلیا والعمیقه لمستوى فهم الإنسان. من المفاهیم الأساسیّه والمعقّده وأکثر رواجا فی القرآن الکریم مفهوم الشرک وفهم وجوهه أکثر صعوبه من المفاهیم المتشابهه لأن هذا المفهوم أحیانا یختلط بالمفاهیم المتماثله مثل الکفر والإیمان، وهو یعتبر قطبا تدور حوله مفاهیم أخرى مرتبطه بحیث أنّ الله تعالى یعبر عن مفهوم الشرک فی القرآن على أنه أعظم أنواع الظلم وأسوأه؛إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان/13). هذا البحث یقصد دراسه الصور الفنیه وعناصرها بناء على نظریه سید قطب فیما یتعلق بالمفهوم الانتزاعی للشرک فی سوره الحج للقرآن الکریم مع الترکیز على استخراج وظائف هذه الصور بشکل مستقل معتمدا على رأی عبدالسلام أحمد الراغب. للوصول إلى هذا الهدف استخدمنا المنهج الوصفی- التحلیلی مستعینا بالجداول الإحصائیه.من النتائج التی توصلت إلیها الدراسه هی أن الله سبحانه لم یستخدم الصوره الفنیه إلا لمجرد غرض وظیفی یتجلى فی تجسید وعرض الفکره الرئیسه التی تشتمل علیها کل آیه من الآیات المدروسه؛علاوه على ذلک،عنصر التناسق الفنی هو الأکثر حضورا بین عناصر الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی سوره الحج،وعدد تواتره(14مره) ثمّ عنصر التجسیم(4مرات)وبعد ذلک عنصر التخییل الحسی(مرتین)وأیضاً الوظیفه الاعتقادیه تصدّرت وظائف الصور الفنیه لهذا المفهوم وعدد تکرارها(5مرات)ثم جاءت الوظائف النفسیه،والعقلیه،والاجتماعیه،والتاریخیه،والسیاسیه بالترتیب.
تطور علم بدیع در صد سال اخیر حوزه علمیه قم (مطالعه موردی آرایه تشابه الاطراف در المیزان)
حوزههای تخصصی:
حوزه علمیه قم در صد سال اخیر ابتکارات و نظریه هایی را در شاخه های مختلف علوم اسلامی ارائه کرده است. یکی از دانش هایی که حوزه علمیه قم در صد سال اخیر در آن صاحب نوآوری بوده است، دانش بدیع است. آرایه تشابه الاطراف از آرایه هایی است که علاوه بر کارکرد زیبایی شناختی از کارکرد معناشناختی نیز برخوردار است. این کارکرد معناشناختی آنگونه است که غفلت از آن موجب کج فهمی برخی مفسران شده است. در میان تفسیرهایی که در صد سال اخیر در حوزه علمیه قم به نگارش درآمده است می توان به المیزان فی تفسیر القرآن و تفسیر سوره حمد اشاره کرد. در میان این آثار کتاب المیزان از جمله آثاری است که در آن نه تنها از دانش های ادبی در فرایند فهم متن استفاده شده است بلکه صاحب اثر در مسائل ادبی استفاده شده، دارای نوآوری نیز می باشد. نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان قابلیت رقابت با سایر نظریات جدید زبانشناسی در جهان را دارد. از نوآوری های علامه طباطبایی در المیزان توجه به کارکرد معناشناختی آرایه تشابه الاطراف در فرایند تفسیر و فهم متن است. هرچند به صورت پراکنده پیش از علامه نیز توجه به کارکرد معنایی این آرایه رائج بوده است اما به مثابه یک روش در فرایند تفسیر و فهم متن در نیامده بوده و همچنین معانی آن و کیفیت تاثیر آن نیز کشف نشده بود. بنابر این می توان استفاده از کارکرد معنایی آرایه تشابه الاطراف و کشف معانی آن را از نوآوری های صد سال اخیر حوزه علمیه قم ب
شاخصه های رویکرد صورت گرایی روسی در عیار الشعر ابن طباطبا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
20 - 40
حوزههای تخصصی:
ابن طباطبا، ناقد برجسته ادب عربی قرن چهارم هجری، در اثرش عیار الشعر شیوه ای متمایز را در پرداختن به نقد ادب عربی در قیاس با آثار ناقدان هم عصر و گذشتگان خود و حتی ناقدان پس از خود پی گرفته است. ابن طباطبا به طور خاص به شعر به عنوان صنعتی هنری پرداخته و ساختار و نظم شعری را محور اصلی بحث خویش قرار داده است، به گونه ای که از لا به لای گفته های وی می توان تفاوت ظریف میان گونه های متفاوت ادبی همچون نظم و نثر و شعر را استنباط کرد. حال از آنجایی که تمرکز ابن طباطبا بر صناعت شعری است و، از طرفی، برخی پژوهشگران بر این اعتقادند نقد قدیم عربی نقدی است صورت گرا، کوشیده ایم با استناد به آراء نقدی ابن طباطبا در عیار الشعر در چهار چوب اصول صورت گرایی روسی نشان دهیم چه میزان می توان ابن طباطبا را مشمول این حکم کلی دانست و وی را ناقدی با رویکرد صورت گرایی تلقی کرد. همچنین، چه میزان شواهد موجود در عیار الشعر این فرضیه را، که نقد ادبی عربی قدیم نقدی است صورت گرا، تقویت می کند. بنابر این، در این پژوهش آراء نقدی ابن طباطبا با استقراء شواهدی از کتاب عیار الشعر بر اساس شاخصه های اصلی رویکرد صورت گرایی روسی و با روش تحلیل محتوایی به بحث گذاشته شد. نتیجه پژوهش نشان داد ابن طباطبا در رأس ناقدانی قرار دارد که رویکردی صورت گرایی دارند و آراء نقدی وی این فرضیه را، که نقد قدیم عربی نقدی صورت گراست، بیش از پیش تقویت می کند.
واکاوی ترادف و تفاوت معناشناختی واژه «بئر» و «جب» در قرآن کریم از منظر زبان های سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مترادف های قرآنی که مفسران تفاوت معناشناختی خاصی برای آن ها قائل نشدند، واژگان «بئر» و «جب» به شمار می رود. واژه «بئر» یکی از تکامدهای قرآنی است که در آیه 45 سوره مبارکه حج آمده است اما واژه «جب» دو مرتبه و صرفا در سوره شریفه یوسف به کار رفته است. لغت شناسان و عالمان قرآنی معتقداند این دو کلمه دارای ریشه عربی می باشد و تفاوت صرفا در میزان عمق آن هاست؛ اما به نظر می رسد حقیقت امر خلاف این مدعی باشد. این مسأله موجب شد تا جستار پیش رو ریشه واژگان مذکور را در خانواده زبانی سامی (عربی، عبری و آرامی) مورد بحث قرار داده و با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و استناد به وقایع تاریخی دینی به بررسی این واژگان پردازد. یافته ها حاکی از آن است که واژه «بئر» جزء واژگانی است که در زبان های سامی کاربرد دارد اما دقیقا مشخص نیست از کدام یک از گروه زبانی سامی وارد سایر گروه ها شده است؛ اما واژه «جب» مشخصا دارای ریشه آرامی بوده و دلیل این که پروردگار جهانیان در سوره یوسف از یک واژه آرامی الاصل استفاده می کند این است که براساس شواهد تاریخی، ابراهیم نبی و تمامی نوادگان او اهل حران بودند و گفته می شود زبان آن ها یا به طور مشخص آرامی بوده و یا به زبان اکدی متاثر از آرامی سخن می گفتند.
الصراع في مسرحية "يا طالع الشجرة" لتوفيق الحكيم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتمد الكاتب عند إیراد الأحداث علی الصراع الذی یعتبر المحرك الرئیس للعمل الروائی، فالصراع من العناصر الرئیسه للمسرحیه وهو یلعب دوراً مهماً فی تطویر الأحداث داخل النص المسرحی، وهو الاختلاف الناشئ من تناقض الآراء ووجهات النظر بالنسبه لقضیه أو فكره ما بین شخصیات المسرحیه، ولذلك قیل: النقاد لا مسرح بلا صراع. فمن هذا المنطلق، یهدف هذا البحث المعتمد علی المنهج الوصفی_ التحلیلی إلى دراسه الصراع فی مسرحیه «یا طالع الشجره» أنموذجا للصراع فی النصوص المسرحیه لتوفیق الحكیم؛ وهذه المسرحیه هی من أول المسرحیات التی كتبت بأسلوب عبثی فی الأدب العربی، وهی تتحدث عن الحوادث بطریقه عبثیه، أهم النتائج التی توصل إلیها البحث ما یلی: قدمت مسرحیه یاطالع الشجره مفهوماً جدیداً للصراع الداخلی والرؤیه العالمیه المحدده لشخصیاتها. یبدو أن الحكیم فی هذه المسرحیه اهتم كثیراً بالبعد السیكولوجی للشخصیات، وهذا الأمر من خصائص مسرح اللامعقول. استخدم الحكیم كل أنواع الصراع فی مسرحیه یا طالع الشجره بمهاره وإن كان الصراع الداخلی أكثر وضوحا فیها. استمراریه الصراع تظهر بشكل متواصل غیرمنقطع فی هذه المسرحیه، ویتم متابعته بمهاره جیده من بدایه المسرحیه، إلى نهایتها. لم یكن الصراع فی هذه المسرحیه بین إرادات إنسانیه، بل كان صراعاً بین مواقف وأفكار ذهنیه مجرده جاءت فی شكل ثنائیات متناقصه تمثلت فی الحلم والواقع، والخیال والحقیقه، والخلود والفناء، وهذه الأفكار المتضاربه انبثقت من فكره الحیاه والفن.
دراسة الزمن الروائي في روایة "اسکندرونه" لفضل مخدر؛ على ضوء نظریة جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
113 - 134
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه باعتبارها نمطاً سردیاً یعتمد على تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره على التحلیل وذلک على ضوء النظریات التی تحدّثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت على إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدّم نموذجاً بنیویاً متمیزاً یمکن أن یکون -إلى جانب عنصر المکان- أرضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلى دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إنّ الروائی اجتهد من خلال اعتماده على أسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، أن ینظّم النصّ الروائی بناء على معدّل السرعه المعیاریه التی نادى بها جیرار جینیت. ومن خلال توسّله إلى الماضی، یقیم نوعاً من التوازن المطلوب بین ذکره للأحداث والأبطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب على اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظّف أحیاناً أسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه أکبر أو یعتمد على أنواع الوقفات للحدّ من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلى السرعه السلبیه. وقد تبیّن لنا من خلال نتائج البحث بأنّ "فضل مخدر" اتخذ أقصى درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" على ضوء نموذج جینیت. وإنّ الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه أیضاً بالتشویش الزمنی الّذی ینتهی به المطاف إلى الزمن الماضی. مع ذلک، فإنّ قمه إبداع الروایه تتمثّل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلى المستقبل؛ وهی نظره أودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو أنّ عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -على أساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.