فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۰۱ تا ۲٬۴۲۰ مورد از کل ۱۱٬۲۱۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
نصر حامد ابوزید به عنوان یکی از اندیشمندان معاصر عرب و از شخصیت های مهم جریان نومعتزله، دیدگاه های خاصی را درباره فهم و تأویل متون دینی به ویژه قرآن ارائه کرده که برخی از آنها باب مجادلات فراوانی را گشوده اند. ابوزید با استفاده از تحلیل های زبان شناسانه مفهوم جدیدی از تأویل ارائه می کند و با نگاهی که به لایه های معانی متون دارد، هر نوع مفهوم گیری از آیه را داخل در تأویل می داند. او تلاش می کند نگاه رسمی عالمان دینی به متون را مورد انتقاد قرار دهد و اختلاف در نوع تأویل متون را چیزی شبیه به اختلاف در اجتهاد می داند. وی با طرح بحث تأویل و تلوین، تأویل های ایدئولوژی محور از متون دینی را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است تلوین همان قرائت مغرضانه و دخالت دادن ایدئولوژی در فهم متون است. به تعبیر دیگر، وی برای تأویل متعهد به ایدئولوژی، اعتبار و ارزش معرفت شناختی قائل نیست و معتقد است تأویل باید بدون هر گونه انقیادی انجام شود. او تأویلی را معتبر می داند که در آن نگاه ایدئولوژیک و متعصبانه دخیل نباشد.
ابوزید موضع معتزله در فهم قرآن را می ستاید و معتقد است آنان نخستین گروهی بودند که تأویل متون قرآن را با روشی درست آغاز کردند، چراکه در فهم متن، عقل را به طور مستقل به کار می گرفتند و برای عقل هیچ تعهد و وابستگی ای نسبت به شرع قائل نبودند. امروزه نیز باید با همین عقل آزاد و رها سراغ تأویل متون دینی رفت. به اعتقاد ابوزید در مواجهه با متون دینی هدف از فعالیت معرفت شناسانه به طور عام و عمل قرائت به طور خاص، کشف حقایقی از وجود است که در سطحی خارج از افق ذات شناساننده یا خواننده قرار دارد و این همان تأویل صحیح است. در این مقاله دیدگاه های وی درباره مفهوم تأویل و ارزش معرفت شناختی آن مورد بررسی قرار گرفته است.
معناشناسی اوصاف الهی از نگاه ابن سینا در پاسخ به مسأله زبان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پرسش های دیرین در علم کلام و فلسفه ، چگونگی فهم و تحلیل معانی اوصافی است که بین خدا و انسان مشترک است؛ آیا این اوصاف با معانی انسانی و متعارف به خداوند حمل می شوند یا این که واجد معنای دیگری هستند؟ این پرسش که ابتدا ناظر به اوصاف الهی بود. بعدها گسترش یافت و همه ی گزاره های دین را در برگرفت و به این ترتیب نظرات مختلفی در مورد زبان دین پدید آمد. این نظرات تحت دو دیدگاه کلی تقسیم می شوند: 1- دیدگاه معناداری زبان دین؛ 2- دیدگاه بی معنا بودن زبان دین. در مقابلِ کسانی که برای گزاره های دینی معنای حقیقی قائل هستند، عدَه ای زبان دین را نمادین و سمبلیک می دانند و عده ای نیز معنای کارکردی برای آن در نظر می گیرند، و عده ای نیز به کلی گزاره های دینی را فاقد هرگونه معنایی می دانند .
در این مقاله دیدگاه های مختلف فیلسوفان دین غربی مورد ارزیابی وتحلیل قرار می گیرد و در پایان نگرش ابن سینا در این موضوع ارائه می گردد . البته در فلسفه اسلامی این مسأله تحت عنوان «شناخت صفات خدا» مطرح می شود. و در این ارتباط سه نظریه: 1- تعطیل، 2- تشبیه، 3- تشبیه در عین تنزیه، معرفی می گردد که به نظر می رسد نظریه سوم مورد تأیید فیلسوفان اسلامی به خصوص ابن سینا است
بنیان شناسی دین گرایانه عدالت زبانی (در تکاپوی ارائه مدلی مبتنی بر نظام ارزشی اسلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی جریان های سیاسی و اجتماعی نشان می دهد که اندیشه، گاه با به خدمت گرفتن زبان، از آن به مثابه ابزاری برای دستیابی به مقاصد خویش استفاده می نماید. توسعه و ترویج اندیشه عدالت ورزی نیز از این امر مستثنی نبوده و با این الگوبرداری؛ قابل پیاده سازی است. زبان می تواند در خدمت عدالت و به منزله ابزاری برای اشاعه آن مورد استفاده قرارگیرد؛ گام اول در این امر، تعریف و تبیین اصول مبنایی زبان، مبتنی بر بنیادها و بن مایه های اصلی عدالت است که نتیجه آن تسری عدالت در سطح جامعه و عجین شدن آن با فرهنگ عامه مردم خواهد بود. این پژ وهش در همین رابطه و با هدف شناسایی و تبیین نقش زبان و سیستم زبان شناختی در ترویج و توسعه عدالت، با استفاده از روش تحلیل محتوای متون، احادیث و روایات اسلامی و مصاحبه با خبرگان و متخصصان حوزه علوم اسلامی، انجام گردیده و در نهایت، ارتباط بین سیستم زبان شناختی و توسعه عدالت در سازمان، در قالب مدل مفهومی ترسیم شده است.
سعادت عظمی از منظر غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش این است که از منظر غزالی ملاک های اصلی سعادت عظمی چیست؟ روش تحقیق آن توصیفی تحلیلی است. غزالی در مکتوبات مختلف خویش ملاک های متعددی برای وصول به سعادت عظمی و تحقق آن بیان می کند که عبارت اند از: معرفت الهی، تقرب به خدا، لقای الهی، نظر به وجه الهی در آخرت، داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت، تفکیک سعادت عظمی از حیث نظری و عملی. او برای تحقق عامل پنجم (داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت) دو روش پیشنهاد می کند. روش اول، قطع علاقه به دنیا و اخراج حب غیر خدا در قلب؛ و روش دوم، افزایش معرفت به خدا می باشد. همچنین او بر این باور است که سعادت عظمی از حیث نظری، کشف جلال و عظمت الهی، و از حیث عملی، اتصاف قلب به عقاید و اخلاق محمود است. نگارنده بر این باور است که ملاک های ارائه شده از سوی غزالی مانعةالجمع نیستند، بلکه امکان جمع آن ها وجود دارد.
ضرورت یاد خدا و ارتباط آن با یاد کرد خدا از ما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقال، شرحى است بر مناجات ذاکرین امام سجاد علیه السلام. در یکى از فرازهاى این دعا، امام علیه السلام به طلب آرامش و سکونت دل با یاد خدا اشاره دارند؛ زیرا اضطراب، نگرانى و دلواپسى لازمه زندگى دنیایى است. یاد خدا، بالاترین لذایذ است. وقتى انسان به عمق این لذت پى مى برد، از اشتغال به لذایذ گذراى دنیایى به درگاه خدا دل به شکوه گشوده، استغفار مى کند.
از سوى دیگر، یاد خدا دوطرفه است، این گونه نیست که فقط ما باید به یاد خدا باشیم؛ خدا نیز هرگز از ما و احوالمان غافل نیست. این یادِ دوسویه، لذتى بى نهایت براى انسان دارد؛ اینکه ما بدانیم خالق و خداى مهربانمان نیز به یاد ماست و لحظه اى از رحمت و برکات خود نسبت به ما دریغ ندارد، لذتى مضاعف دارد.
باور دینی، انگیزش و التزام اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
فیلسوفان اخلاق در باره نقش انگیزشی باورهای اخلاقی دو رویکرد مختلف دارند: درون گرایان با انحصار دلایل انگیزشی به باور، رابطه باور و التزام اخلاقی را ضروری می دانند و برون گرایان با پذیرش باور و میل به عنوان دو عنصر انگیزشی، ارتباط باور و التزام اخلاقی را ضروری تلقی نمی کنند. از این رو، ضعف اراده را ممکن می دانند یعنی فاعل با وجود باور به درستی فعل، آن را انجام نمی دهد. این مقاله نقش انگیزشی باورهای دینی را مورد سؤال قرار می دهد و از ارتباط باور با التزام اخلاقی می پرسد؛ اینکه باورهای دینی می توانند فاعل را به سوی انجام فعل برانگیزانند؟ و آیا باورهای دینی شرط لازم و کافی برای التزام اخلاقی اند؟ این مقاله پس از تحلیل دو رویکرد درون گرایی و برون گرایی اخلاقی و توضیح صور مختلف رابطه دین و اخلاق، رابطه روان شناختی را بررسی می کند و پس از تبیین نقش انگیزشی باور دینی رابطه ضروری آن را با التزام اخلاقی رد و ایمان را جایگزین باور می کند و درنهایت، نتیجه می گیرد ایمان، اگر واقعی باشد، می تواند با التزام اخلاقی ارتباط ضروری داشته باشد.
تحلیل رابطه مشتق اصولی و نفی امامت ظالمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روایات معتبری، امام معصوم(ع) با استناد به آیه شریفه «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت نفی می کنند؛ حتی کسانی که در گذشته، آلوده به بت پرستی بوده وسپس مسلمان شده اند نیز شایستگی رسیدن به مقام «امامت» را ندارند. این سخن امام(ع) درواقع کنایه ای است به خلافت خلیفه اول و دوم که پیش از اسلام آوردن، مدت مدیدی از عمر خویش را در بت پرستی سپری کردند.
در مقابل، دانشمندان اهل سنت در مقام دفاع از خلافت خلفا بر این باورند که مشتق وضع شده برای خصوص متلبّس به مبدأ اشتقاق و استعمال آن در فرد منقضی، یک استعمال مجازی است. جالب آنکه اکثر اصولیان شیعه علاوه بر پذیرفتن استدلال امام(ع)، بر آنند که مشتق تنها درخصوص متلبّس به مبدأ، حقیقت است. حال پرسش این است که چگونه می توان پذیرفت که مشتق وضع شده درخصوص متلبس به مبدأ، و ازسوی دیگر استدلال امام(ع) به آیه شریفه را نیز قبول نمود. در این مقاله دیدگاه شش نفر از دانشمندان را در پاسخ به این پرسش مطرح نموده و در پایان دیدگاه برگزیده تبیین می شود.
چیستی و مبانی کلامی «رکن رابع» در نظام اعتقادی فرقة شیخیه و ارزیابی نسبت آن با «نیابت خاصه» در فرهنگ شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایدة رکن رابع در فرقة شیخیه، از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که برخی سران این فرقه، آن را برتر از اصول دین، حتی توحید و به عنوان اساس هستی و فلسفة آفرینش قلمداد کرده اند. سخنان سران شیخیه در تبیین رکن رابع، در نظام اعتقادی این فرقه دارای اشکالات و چالش های اساسی است و اختلافات عمیقی میان این ایده و اصول و مبانی اعتقادی شیعه، ازجمله نظریة نیابت وجود دارد. این نوشتار بر آن است که پس از بررسی مفهوم، جایگاه و مبانی رکن رابع در نظر شیخیه، نسبت آن با نظریة نیابت (عامه و خاصه) در فرهنگ شیعی را بررسی کند. بررسی به عمل آمده حاکی از آن است که: ایدة رکن رابع، انحراف و بدعتی در مبانی شیعه بوده و با نظریة نیابت، تفاوت های اساسی دارد؛ ضمن اینکه خود نیز از مبنا و دلیل قابل قبولی برخوردار نیست.
خردورزى در المیزان راه کارها، آفت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکى از شبهات مخالفان دین، طرح نظریه ناسازگارى اسلام با تعقل و خردورزى است. این مقاله با محوریت تفسیر المیزان مى کوشد به برخى از این پرسش ها در این زمینه پاسخ دهد؛ ازجمله: آیا دین با تفکر و تعقل سازگارى دارد؟ آیا تعبد محض در برابر بارى تعالى با عقلانیت منافات دارد؟ رابطه دین با عقل چگونه است؟ راه کارهاى شکوفایى عقل و آفت هاى رشد آن از دیدگاه مفسر المیزان چیست؟ علّامه طباطبائى، در تفسیر المیزان معتقد است که هیچ دینى به اندازه اسلام به این موضوع توجه نداشته است. او جایگاه ویژه اى براى عقل قایل است، راه کارهایى براى رشد و بالندگى خرد انسانى پیشنهاد مى کند. آسیب ها و آفت هاى شکوفایى آن را به تصویر مى کشد، شبهه ناسازگارى عقل و وحى، تعارض تعبد با خردورزى را برنمى تابد، نهى از تفسیر به رأى که ظاهرا با خردورزى منافات دارد را پاسخ مى گوید. بررسى ها نشان مى دهد مفسر المیزان، عقل را رسول باطنى و حجیت آن را ذاتى مى داند و دعوت به خردورزى را دعوت به دین دارى، و دعوت به دین دارى را عین عقلانیت مى داند.
رابطه علم و دین از منظر علّامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان با پیشرفت روزافزون علوم، با سؤالاتى درباره رابطه این علوم با دین مواجه مى شود. ترابط میان «علم و دین» از جمله مسائلى است که مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. این تحقیق بر آن است که رابطه علم و دین را از نگاه علّامه طباطبائى بررسى نماید و با تتبع در آثار ایشان، مباحثى را که درباره این موضوع مطرح کرده اند، استخراج، تنظیم و سپس توصیف و تحلیل کند. ایشان معتقد است علم و دین روابط متقابلى با هم دارند؛ شکوفایى علم و دانش در تمدن هاى جهان، مرهون تدابیر و تشویق هاى دین است و علم نیز در تحکیم باورهاى دینى سهم بسزایى بر عهده دارد. علّامه با انکار تعارض واقعى میان علم و دین، براى رفع تعارضات ظاهرى پیش آمده، راه حل هایى را ارائه مى کند. ایشان عمده این تعارضات را با تقدم گزاره هاى قطعى بر ظنى و یا از طریق تمایز قلمرو علم و دین، رفع مى نماید و در بسیارى از موارد با تبیین و تفسیر صحیح از آموزه هاى دینى، عدم تعارض واقعى میان علم و دین را نشان مى دهد.
آموزه های خاص عهد عتیق در موضوع نبوت در مقایسه با قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبوت، «نووئا» از آموزه های اساسی قرآن و عهد عتیق است. اوصاف انبیا، مراتب آنان، وحی و حالات انبیا هنگام دریافت وحی، ازجمله مباحث مشترک حوزه نبوت در این دو کتاب مقدس است. در عهد عتیق مباحثی از نبوت مطرح شده که در قرآن نیامده، و یا کمتر بدان پرداخته شده است. نبوت زنان، نبوت گروهی و نبوت دروغین از آموزه های خاص عهد عتیق است. انبیا زن که به مادر اسرائیل موسوم اند، همچون انبیا مرد به نبوت و پیشگویی می پرداختند. در قرآن کریم به پیامبری زنان، اشاره نشده است و تنها نام بیست و پنج نفر از پیامبران تصریح شده، که همگی از مردان هستند. در این تحقیق به مقایسه آموزه های عهد عتیق و قرآن درباره نبوت اشاره می شود.
مقایسة مبانی و راه حل های ابن سینا و ملاصدرا برای نفی تناسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تناسخ که در اصطلاح رایج فلسفی به معنی انتقال نفس از بدن خود به بدن مادی دیگر در همین دنیا و پس از مرگ افراد است قاطعانه از سوی ابن سینا و ملاصدرا با برهان عقلی رد شده است؛ هر یک از این دو فیلسوف بزرگ با تکیه بر مبانی خود، رابطة ویژة نفس انسان با بدن وی را نشان می دهند و با استناد به آن، تعلق نفس به بدن/ بدن های دیگر را نفی می کنند.
استدلال های شیخ الرئیس در نفی تناسخ بر این مبنا استوار است که نفس از حیث ذات، مجرد و از حیث فعل، مادی است لذا گرچه علت فاعلی و مفیض نفس، عقل مفارق است اما مزاج مستعد و مادة بدنی، زمینه ساز و معد این افاضه است. به علاوه، شیخ معتقد است که رابطة هر نفس با مادة بدنی خود، رابطة لزومیة ذاتیه است و به همین سبب، این نفس برای این بدن، امری بی بدیل است. اما صدرالمتألهین به مبانی نوینی نظیر تشکیک و اشتداد در وجود و حرکت استکمالی جوهری در همة موجودات (ازجمله در نفس و بدن به موازات یک دیگر) قائل است و نفس را در بدو حدوث، جسمانی می داند و معتقد است که ترکیب نفس و بدن ترکیبی اتحادی است. او علاوه بر این که به نقل و تأیید راه حل های شیخ الرئیس می پردازد، از مبانی متعالیه نیز بهره می برد و بدین وسیله، هم تبیین نوینی از بعضی از برهان های رد تناسخ به دست می دهد و هم خود، راه حل و برهان جدیدی برای ابطال تناسخ ارائه می کند که فقط با مبنای متعالیه قابل توضیح است.
این مقاله در نظر دارد ضمن توضیح و مقایسة راه حل های منتخب این دو فیلسوف برای نفی تناسخ و روشن کردن نقاط مشترک ایشان، کارکرد مبانی خاص هر یک در این حوزه را روشن کند و نشان دهد که چگونه در مواردی مبانی متفاوت برای برآوردن مقصود واحد، به کار گرفته می شوند
تأملی در برهان های عصمت امام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین صفت امام در فرهنگ تشیّع و بارزترین اختلاف اهل سنت با شیعه در صفات امام، عصمت امام است. برهان های فراوانی در اثبات عصمت امام ارائه شده و از سوی اهل سنت نیز به آن ها پاسخ داده شده است. در این پژوهش ضمن بررسی این برهان ها، اثبات می گردد که اساس همه آن ها و اصلی که سبب استواری تمام برهان ها می گردد، آن است که برای امام جایگاهی چونان پیامبر قائل شویم؛ به این معنا که وظیفه امام را مانند رسالت پیامبر ، زنده کردن معارف دین و نگهبانی و انتقال آن ها بدانیم. این مطلب می تواند هم به منزله اصلی بر اثبات همه برهان ها باشد و هم در حکم برهانی مستقل در اثبات عصمت امام.
الاهیات تنزیهی در عاشقانه های عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماجرای کشمکش بین تشبیه و تنزیه ذات، صفات و افعال خداوند را می توان دیرپای ترین و گسترده ترین مناقشه کلامی پیروان ادیان ابراهیمی دانست. در عالم اسلام امثال کرّامیه ، حشویه و اشاعره به تشبیه ذات حق و در مقابل معتزله، شیعه، و عارفان مسلمان، به همانند دانستن اوصاف و افعال حق با آدمیان قایل بوده اند. این مقاله رویکرد عارف شوریده نیشابور، فریدالدین محمد عطار(618-540 ق./1221 -1145 م. ) را در موضوع مذکور در سه اثر او (الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر) بررسی می کند. این جستار نشان می دهد که فریدالدین حتی در حال و هوای سرایش اشعارش نیز رویکرد تنزیهی دارد و بارها بدان تصریح می کند. عطار برخلاف اشاعره ، صفات و ذات حق را از هم جدا نمی داند. وی پای خرد را در شناخت کنه ذات، صفات و افعال خداوند شکسته دانسته، و او را حتی از به نام خواندن هم منزه می داند و معتقد است آنچه بندگان در می یابند، در واقع بازتاب خیال خود آنان است: «قسم خلق از وی خیالی بیش نیست». در منطق الطیر نیز پرندگان در پایان توانشان، سیمرغ را سی مرغ دیدند: «حضرتی دیدند بی وصف و صفت». این رویکرد تنزیهی فریدالدین که حتی به مرز الاهیات سلبی نیز نزدیک می شود، یادآور خطبه نخست امام علی(ع) در نهج البلاغه است. از سوی دیگر خرده گیری های عطار بر رحمت الاهی نیز که بر زبان دیوانگان جاری شده است، نشان می دهد که وی به حسن و قبح عقلی افعال باور دارد و خداوند را فوق چون و چرا نمی داند.
بررسی حجیت حکم عقل از دیدگاه علامه طباطبائی با تکیه بر تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حجّیت حکم عقل از مسائل نسبتا پرچالش علم اصول بوده که دانشمندان اصولی را مقابل یکدیگر قرار داده است. این گروه ها به علت عدم پذیرش قاعده ملازمه احکام شرع با عقل و یا انکار حسن و قبح ذاتی، حکم عقل را زیرسؤال برده اند. به نظر می رسد علت چنین اختلافاتی عدم شناخت صحیح از حقیقت عقل انسان و اراده الهی در نظام تشریع باشد. در مقاله حاضر، دیدگاه های علّامه طباطبائی فیلسوف، مفسر و اصولی برجسته، در دو حوزه چیستی حجّیت عقل و فلسفه حجّیت حکم عقل، و جایگاه آن در ارزیابی سایر ادله جست وجو شده است. اشاعره، معتزله و مادیون دیدگاه های مختلفی را در این باره بیان کرده اند؛ اما علّامه با دقت تمام، نظام تشریع را طبق اراده الهی تابع عقلا می داند. به نظر او، قاعده ملازمه احکام شرع با عقل و حسن و قبح ذاتی امری است که با دقت در افعال خداوند و آیات قرآن ثابت می شود.
تحلیل دیدگاه ملاصدرا در میزان تأثیر صدق باورهای دینی در نجات انسان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئلة نجات و رستگاری پیروان ادیان از جمله مسائل بحث برانگیز در حوزة فلسفة دین است. در میان اندیشمندان اسلامی، ملاصدرا از جمله متفکرانی است که نجات و رستگاری را در پرتو عواملی فراتر از حقانیت و صدق ادیان تبیین می کند. نکتة مهم و درخور توجه این است که دیدگاه وی در خصوص مسئلة نجات کاملاً مبتنی بر مبانی معرفت شناسی خاص وی در خصوص «صدق پذیری گزاره های وحیانی» و نیز «امکان دست یابی به صدق» این گزاره هاست. از دیدگاه وی هر چند گزاره های وحیانی از قابلیت اتصاف به صدق و کذب برخوردارند، اما عواملی همچون دست نیافتن به واقعیت و نفس الامر، توصیف ناپذیری برخی از مراتب واقعیت در قالب گزاره های زبانی و نیز همسان نبودن مرتبة ادراکی گوینده و مخاطب در گزاره های وحیانی، امکان دست یابی به صدق این گزاره ها را برای عموم انسان ها با دشواری مواجه می کند. بر همین اساس نیز، به نظر ملاصدرا، نجات در پرتو عوامل دیگری چون عبودیت و بندگی امکان پذیر است.
الیاده و هستی شناسی مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به بررسی آرای میرچا الیاده دربارة هستی می پردازد. الیاده، که با روش هرمنوتیک تاریخی- دینی به کشف معانی و تأویل پیام های پنهان اسطوره ها، آیین ها و نُمادها می پردازد، پرسش از هستی را، پرسشی راستین و اساسی انسان می داند. هر دینی، حتی در ابتدایی ترین صورتش، یک هستی شناسی است. الیاده انسان ها را به لحاظ نگرش به هستی به دو دسته تقسیم می کند: انسان جوامع سنتی که قطعاً انسان دین ورز است و انسان مدرن. الیاده مجموعه اعتقادات انسان جوامع کهن را «هستی شناسی آغازین» خوانده و بر آن است که انسان جوامع سنتی در یک دنیای واقعی و مؤثر زندگی کرده و از زندگی در وجه مقدس هستی احساس آرامش می نماید. هستی دو وجه دارد: مقدس و نامقدس. وجه مقدس وجه واقعی، منظم و مهم است، در صورتی که وجه نامقدس بدون ساختار، بی نظم ، نسبی و نامتجانس است. توصیف الیاده از هستی شناسی کهن بیانگر یک سری مضامین کلی است: هستی رابطه ای، نشأت ناپذیر، تحویل ناپذیر، نامشروط، پویا و ایستا است. هستی علاوه بر وجود انسان ها وجود جهان را نیز دربر دارد. در هستی شناسی الیاده ماهیت مقدم بر وجود است. یعنی انسان دینی دقیقاً همان چیزی است که در زمان آغاز به او داده شده است. مقدس به انواع و اقسام مختلف در کسوت اساطیر، خدایان، نُمادها، آفرینش و انسان ها تجلی می کند. تجلی مقدس، دیالکتیکی است که نکته بسیار اساسی در آن، تبدیل شیء غیر مقدس به مقدس است. نمادها و اسطوره ها «هستی» را آشکار می سازند. اسطوره مبتنی بر هستی شناسی است و تنها از اموری که واقعاً حادث شده اند، سخن می گوید. حقیقت همان امر مقدس است. انسان دینی، در پرتو اسطوره ها شاهد تجلی «هستی» گشته و خود را شبان آن می داند. هستی شناسی او متأثر از افلاطون و تفکر هندویی است؛ از این رو متهم به این شده که جهان نامقدس را به نمود یا توهم فروکاسته و برای آن واقعیتی قایل نیست.