مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
معلقات سبع
حوزههای تخصصی:
در این مقاله موضوع "وصف اطلال و دمن " در شعر فارسى و عربى مورد بحث واقع شده است. پس از ذکر مقدمه اى کوتاه، ابتدا نمونه هائى از شعر عرب دوره جاهلى- مقدمه معلقات سبع- در این زمینه ذکر شده و سپس از شعراى فارسى زبان که اشعارى در این زمینه سروده اند یاد شده است. برجسته ترین شعراى مورد نظر، منوچهرى دامغانى، امیر معزى، عبدالواسع جبلى و لامعى گرگانى مى باشند. تحلیل برخى از مضامین اشعار شعراى فوق بخش بعدى مقاله را تشکیل مى دهد و در پایان، مقایسه اى تطبیقى میان ویژگى هاى محتوایى اشعار عربى و فارسى مورد بحث در این زمینه صورت گرفته است.
ترجمه و سیر آن در ایران بعد از اسلام و بررسی نمونه هایی از ترجمه از عربی به فارسی و بر عکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه به معنی یافتن نزدیک ترین و دقیق ترین معادل برای واژگان زبان مبدا و حفظ روش و سیاق گوینده،از دیرباز و در طول تاریخ،پیوسته مورد توجه عام و خاص بوده و از ابزارهای مهم ارتباطی بشر به شمار می رفته است.علاقه مندی انسانها به آگاهی از فرهنگ،ادب واندیشه ملتها و اقوام و انسانهای دیگر و نیازمندی آنها به علوم و فنون دیگر،درکنار اختلاف و تفاوتهای زبانی موجود در جوامع انسانی گوناگون ترجمه را به عنوان یک موج موثر در جریان و سیر تاریخ اندیشه و فرهنگ انسانی نوعی تبادل و داد و ستد اندیشه،مطرح می نماید. شروع رسمی ترجمه درمیان اعراب نیز به روزگار پیامبر اسلام(ص)بر می گردد.حضور مسلمانان غیر عرب درمدینه ،سفرهای تابستانی و زمستانی قریش،تجارت با ایران و روم و ارسال سفرا از جانب پیامبر(ص)به سایر کشورها،نیاز به ترجمه را ملموس تر می سازد. در این مقاله،ضمن ارائه تعریف،اهمیت وسابقه تاریخی ترجمه،به بررسی نمونه هایی از ترجمه رباعیان خیام به عربی،ترجمه گلستان سعدی به صورت نثر مسجع و دوترجمه فارسی از معلقات سبع پرداخته شده و از انواع ترجمه قدیم ،آزاد ،جدی و همسان،سخن به میان آمده است.
مقایسه تطبیقی ساختار و محتوای قصاید عربی خاقانی با معلقات سبع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، نقد و بررسی اشعار عربی خاقانی و یافتن آبشخورهای فکری و هنری آن است که تاکنون کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. در این مقاله نشان داده ایم که میان اشعار عربی خاقانی و معلقات سبع، ارتباط هایی وجود دارد و در پاره ای موارد این ارتباط ها، ماهیتی تقریباً تقلیدی پیدا می کند، به طوری که اشعار وی بازسرایی و باز آفرینی معنایی از پیش گفته شده در معلقات است که در شکل و بافتی تقلیدی باز آفرینی شده است. در این مقاله به مقایسه تطبیقی یکی از قصاید عربی خاقانی با معلقات سبع، در سه بخش ارتباط برون متنی، درون متنی و خلاقیت، پرداخته ایم. در بخش نخست، ساختار روایی، واژگان کلیدی و موسیقی، در بخش دوم مواردی مانند تخیل و مضامین مشترک و در بخش سوم میزان موفقیت خاقانی در این تقلید بررسی شده است. با اینکه شعر خاقانی در برخی حوزه ها، به ویژه فضاسازی، ساختار روایی و قرابت های معنایی، به معلقات نزدیک شده، اما در مقایسه با معلقات، استحکام و انسجام ضعیف تری به ویژه در محور عمودی دارد و اصالت تصاویر آن کمتر است، به گونه ای که در آن رنگ تصنع و تکلف و اضطراب سبک دیده می شود. به دلیل عظمت و شکوه خاقانی و هنرنمایی ها و قدرت سخنوری وی در هر دو زبان فارسی و عربی ضروری است با شناخت ویژگی ها و توجه بیشتر به سروده های عربی او، این بخش از اشعارش را نیز از مهجوری رهایی بخشیم.
بررسی تاثیر چیدمان حروف در موسیقی و معنای ابیات وصفی معلقات سبع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابیات وصفی، قسمتی بزرگ از معلقات سبع را تشکیل می دهد. سرایندگان این قصاید، علاوه بر غرض های شعری خود، منازل یار، پدیده های طبیعی، مرکب، صحنه های نبرد و عناصری دیگر را توصیف کرده و به تصویر کشیده اند و به همین منظور و برای ملموس کردن تصاویر ادبی شان، این ابیات را با موسیقی مناسب، به ویژه موسیقی آوایی حروف همراه کرده اند. با توجه به اینکه در فرایند توصیف حسی، شاعر برای تأثیر بیشتر هدف خود، نیازمند ذکر دقیق اوصاف و احوال امور مورد نظرش است، اصحاب معلقات سبع در توصیف های حسی خود، از عنصر موسیقی بهره فراوان برده اند تا طنین آوایی پدیده های مورد نظرشان را نیز برای شنونده محسوس کنند. از آنجا که موسیقی حروف بر خلاف وزن عروضی می تواند در هر بیت، با دیگر بیت ها متفاوت باشد، این هفت شاعر در ابیات وصفی خود، با استفاده از چیدمان مناسب حروف، به تقویت موسیقی و انسجام آوایی و تطابق آن با معنای مورد نظر خود پرداخته اند. در میان این هفت شاعر، امرؤالقیس و لبید از تطابق لفظ و معنی و موسیقی حروف بیشتری بهره جسته اند و تأثیر چیدمان حروف در شعر این دو شاعر، به ویژه در وصف طبیعت، بیش از بقیه است. شاید دلیل این مسئله، وجود تعداد بیشتر ابیات وصفی مربوط به طبیعت در معلقه های ایشان و توجه زیاد این دو شاعر به طبیعت نسبت به دیگر اصحاب معلقات سبع باشد. عنتره و عمرو بن کلثوم نیز از موسیقی رزمی برخاسته از چینش هجایی و حروف، به بیشترین میزان استفاده کرده اند و موسیقی ابیات آنها در توصیف صحنه های نبرد، ملموس تر است؛ زیرا این دو شاعر، حروفی را به کار برده اند که در کنار یکدیگر، صدای به هم خوردن شمشیر ها و نیزه ها، و هیاهوی جنگ را تداعی می کنند. در مقابل شعر این شاعران، ابیات وصفی طرفه، زهیر و حارث از موسیقی حروف، بهره ای کمتر دارد و تطابق لفظ و معنا در شعر این سه شاعر، نسبت به بقیه، کمتر است. این مسئله دو دلیل مهم دارد: نخست آنکه این سه شاعر، در مقایسه با امرؤالقیس و لبید، به توصیف-های حسی طبیعت، چندان توجهی نکرده اند و دوم اینکه این شاعران، موسیقی شعر خود را بیشتر در وزن عروضی قرار داده اند.
معناشناسی واژة «علم» در معلقات سبع و قرآن کریم از منظر روابط معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه علم در دوره های گوناگون تاریخی متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر هر دوره تطور معنایی پیدا کرده و در معانی مختلفی به کار رفته است. بررسی معناشناختی این واژه، در تاریخ قبل و بعد از اسلام، نشان دهنده کاربرد آن در معانی متفاوت و حتی متضاد است. بدین معنا که در دوره جاهلیت، متناسب با فضای فکری و فرهنگی حاکم بر جامعه، معنایی که از علم دریافت می شد با معنای آن در دوره اسلامی متفاوت بوده است. از بین متون جاهلی، «معلقات سبع» بنابر درجه اهمیت و قدمت تاریخی آن می تواند به معناشناسی این واژه متناسب با فضای فکری جاهلیت کمک کند. در دوره اسلامی نیز تطور معنایی علم را می توان در «آیات قرآن»، به عنوان منبع مهمی که اصول و اندیشه های اسلامی از آن نشئت گرفته، پی گرفت.
در این پژوهش، با استفاده از روابط معنایی در دو بُعد «تقابل معنایی» و «هم معنایی» سعی شده واژه علم در دوره جاهلیت و اسلام معناشناسی شود. در روش تقابل با استفاده از کلمات و واژه هایی که در تقابل با علم در بافت متن به کار رفته معنای علم استخراج شده است و در روش هم معنایی نیز با استفاده از واژه هایی که در بافت متن به عنوان واژه جایگزین علم به کار رفته معنای علم به دست آمده است.
در دوره جاهلیت، بیشترین معنای علم را می توان در تجربیات فردی و سطحی از آگاهی نسبت به محیط پیرامون مشاهده کرد، در حالی که در آیات قرآن معنای علم ابعاد معرفتی و شناختی پیدا کرده است.
درون مایه های مشترک تغزّل های طللی معلّقات و کوچ سروده های بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیراقلیم، جغرافیا و محیط زندگی در اخلاق، رفتار، پندار و اندیشه آدمی امری بدیهی است. جلوه های این اثر گذاری در شعر و ادب اقوام و ملّت ها بسیار نمایان و برجسته است. سبک زندگی، سبک شعری و ادبی می آفریند و سبک شعر عربی و بختیاری در حوزه محتوا و زبان از محیط پیرامون متأثّر است. با اندکی غور در شعر و ادب عرب، به ویژه شعر عصر جاهلی، می توان دریافت که شعر عرب، آیینه تمام نمای سبک زندگی بادیه نشینان آن سامان است. در شعر عرب عصر جاهلی، آنچه بیش از همه جلوه گری می کند؛ کیفیّت زندگی عشیره ای، کوچ و لوازم آن است. در ایران، بسیاری از اشعار گویش لری، به ویژه گویش بختیاری، ازلحاظ پرداختن به زندگی عشایری، شباهت های فراوانی به شعر عرب عصر جاهلی دارد. کوچ و دلتنگی های ناشی از آن، غم فراقِ یار سفرکرده، ایستادن بر منزلگاه معشوق و گریستن بر سرآن و یادکردِ خاطرات شیرینِ همراهی با یار، در شعر گویشیِ بختیاری ها، بسیار شبیه آن چیزی است که در شعر عربی عصر جاهلی، به ویژه در مقدّمه های طللی معلّقات سبع، دیده می شود. نکته مهم آن است که شعر بختیاری برخلاف شعر فارسی، باوجود شباهت های مضمونی، از شعر عربی تقلید نکرده و این تشابه در درون مایه ها، نتیجه سبک زندگی ایلی و عشیره ای است. پژوهش حاضر بر آن است تا با رویکرد تطبیقی، جلوه های این شباهت را در شعر بختیاری و معلّقات سبع بررسی کند.
سرچشمه های فارسی و تازیِ پاره ای مضامین در اشعار عامیانه بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر مطالعه ای تطبیقی میان شعر عامه بختیاری و ادبیات کلاسیک فارسی است که با رویکردی تاریخی می کوشد سرچشمه ها و ریشه های پاره ای از مضامین شعریِ بختیاری را در شعر کهنِ فارسی شناسایی کند. این مضامین در چند دسته اصلی قرار می گیرند: تصاویر (صور خیال) و توصیفات، باهمایی ها، تلمیحات تاریخی ادبی، و رسومی که دستمایه مضمون آفرینی قرار گرفته اند. وجود این مضامین مشترک، گرچه گاه چیزی جز تصادف و توارُد نیست، اما به نظر می رسد اغلب در گذشته مشترک این اقوام ریشه داشته باشد، زیرا به دلیل انزوا و دورافتادگیِ اقوام لُر از جریان ادبیات مکتوبِ فارسی، اقتباس و اخذ مستقیم از این ادبیات چندان گسترده نیست؛ هرچند بی شک برخی مضامین شعر لُری برگرفته از ادب فارسی است. تأثیر ادبیات فارسی را به وضوح می توان در تلمیحاتِ اشعار بختیاری به افسانه های ایرانی، خاصه شاهنامه فردوسی، دید. در پایان، با نظر به پیوند عمیق و دیرینه ادب پارسی و تازی، مقایسه ای نیز میان مضامین مشترک در اشعار بختیاری و معلّقات سبع به منزله نمونه ای از شعر کهن تازی صورت گرفته است.
اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجستۀ سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
25 - 49
حوزههای تخصصی:
معلّقات سبع یکی از درخشان ترین آثار شعری در عصر جاهلی و آیینه تمام نمای آن است که فرهنگ آداب و رسوم زندگی مردم و همچنین موقعیّت جغرافیایی و اجتماعی و ادبی آن عصر را نشان می دهد. بسیاری از پژوهشگران در زمینه های مختلف ادبی بر روی آن کار کردند؛ زیرا معلّقات سبع، شناس نامه عصر جاهلی است و درک درست این اشعار و بررسی آن ها از جوانب مختلف، راهی برای شناخت عصر جاهلی است. ادبیّات عرب به دلیل هم جواری جغرافیایی تمدّن های عربی و ایرانی از مهم ترین دریچه های تأثیر فرهنگ و زبان عرب بر ادبیّات فارسی است، اگرچه این تأثیر، متقابل و عمیق است؛ اما بی گمان تأثیر ادبیّات عرب بر شاعران دوره های آغازین ادبیّات فارسی عمیق تر و بزرگ تر است. یکی از اهداف اصلی این پژوهش، تحلیل و مقایسه اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع است. اکثر صاحب نظران، متّفقند که شاعران ایرانی در سرودن اشعار مربوط به اطلال و دمن، دنباله رو شاعران عرب بوده اند و از شاعران عرب تقلید کرده اند. جستار حاضر با روش تطبیقی و رویکرد توصیفی-تحلیلی می کوشد تا اثرپذیری ساختاری و مضمونی شاعران برجسته سبک خراسانی در وصف معشوق از معلّقات سبع را مشخّص سازد و به این پرسش ها پاسخ دهد که میزان تأثیرپذیری شاعران برجسته سبک خراسانی در زمینه وصف معشوق از شاعران معلّقات چگونه است؟ و کدام شاعر سبک خراسانی تأثیر بیشتری از شاعران معلّقات گرفته است؟