فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
منبع:
معرفت سال ۳۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۳۰۵
85-97
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در اعتقادات اسلامی، بحث معاد بوده و مسئله عالم قبر و برزخ نیز جزء چالش برانگیزترین مباحث معاد است. در میان جریان نومعتزله، حسن حنفی جایگاه ویژه ای دارد. ایشان عالم قبر را فاقد حقیقت عینی دانسته و آن را زاییده ذهن بشر می داند. وی عذاب قبر را یک تصور عامیانه می داند که انسان آنچه را که در محسوسات می بیند، به عالم قبر که از دید پنهان است، نسبت می دهد. به اعتقاد وی باور به عالم قبر در اسلام، برگرفته از ادیان گذشته ازجمله یهودیت و مسیحیت و اقوام گذشته، نظیر مصریان است. همچنین ایشان به مباحث مطرح شده در مورد عالم قبر و برزخ مانند نحوه و هدف از پرسش و پاسخ، چگونگی پاداش و جزا در عالم قبر و برزخ، اشکالات متعددی وارد می کند و ادله عقلی و نقلی در این زمینه را به چالش می کشد. البته مدعیات حسن حنفی در باب عالم قبر و برزخ مبتنی بر مبانی فکری غلطی است که اتخاذ کرده است و در این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی، به آنها پاسخ داده شده است.
یهودای اسخریوطی، خائن یا فدایی عیسی (ع)؟ تفسیر «وَلکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» از آیه 157 سورۀ «نساء»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسیحیان بر این باورند که عیسی(ع) به صلیب رفته و کشته شده است. مسلمانان در مقابل، بر این باورند که او به صلیب نرفته و کشته نشده است. اناجیل، یهودای اسخریوطی را که یکی از حواریون است، خائن معرفی کرده است و برخی مسلمانان نیز متأثر از اناجیل، یهودای خائن را کسی دانسته اند که به شکل عیسی(ع) درآمده و به جای او کشته شده است. ازاین رو این نوشتار درصدد بررسی این مطلب است که آیا یهودای اسخریوطی خائن به عیسی(ع) یا فدایی ایشان بوده است؟ این پژوهش با استفاده از روش نقلی و تحلیلی، ضمن اثبات بالا بودن ایمان حواریون و خائن نبودن ایشان، ثابت کرده است که یکی از حواریون، داوطلبانه فدایی عیسی شده و براساس منابع اسلامی و ارائه شواهدی از منابع مسیحی، به این جمع بندی رسیده است که آن حواری، یهودای اسخریوطی است.
مبانی اخلاقی حکومت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که اساساً تشکیل حکومت اسلامی از حیث اخلاقی اهمیت داشته و مبنای چنین حکومتی، اصول اخلاقی است. در این نوشتار از برخی مبانی اخلاقی از قبیل ضرورت تعالی نفس انسانی و مسئولیت پذیری اخلاقی و همچنین انگیزش اخلاقی برای ضرورت شکل گیری حاکمیّت اسلامی سخن گفته می شود. البته ضرورت شناخت این مبانی در گام نخست مبتنی بر این است که از وضعیت نابه سامان اخلاقی و اجتماعی جامعه دینی آگاه شده و از آن وضعیت های نابه سامان ناخوشایند باشیم. در نوشتار حاضر تلاش می شود پیوند وثیق بین اخلاقی زیستن و حکومت اسلامی تدقیق شود.
نقد برداشت کلامی سیف الدین آمِدی از آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت(ع) در «أبکار الأفکار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
31 - 52
حوزههای تخصصی:
«عصمت» مهم ترین شرط امامت از نظر شیعه می باشد؛ تعدادی از آیات قرآن به عنوان ادله اثبات عصمت ارائه می شود که «آیه تطهیر» یک از این آیات است. اندیشمندان مختلف با رویکردهای گوناگون، تفاسیری از آیه ارائه کرده اند. «سیف الدین آمدی» از جمله عالمانی است که با رویکردی کلامی خوانشی از این آیه ارائه کرده است. وی در کتاب «ابکار الافکار» برای رد عصمت حضرت زهراK دلالت آیه بر عصمت را رد می کند. متکلمان اشعری پیش از او کسی از آیه تطهیر در رد و یا اثبات عصمت نپرداخته است. همچنین روشی که او استفاده کرده جدید بوده و پاسخی هم به آن داده نشده است. اهمیت مسئله امامت، جایگاه مهم عصمت در مسئله امامت، بی پاسخ بودن خوانش آمدی از آیه، روشِ او برای اثبات ادعای خود و نفی دلالت آیه بر مسئله عصمت ائمهD بررسی و نقد نظرات او در این زمینه را ضروری می نماید. ازاین رو این در این نوشتار سعی بر این بوده است که با رویکرد نقد متن به نقد خوانش «آمدی» از آیه پرداخته شود. در این راستا ابتدا اهتمام به خوانش دقیق «آمدی» از آیه تطهیر و نحوه استفاده او برای رد عصمت، بوده است و در گام بعد با تکیه بر مجموعه ای از ادله درون متنی و برون متنی به نقد نظر وی پرداخته شده است.
بررسی تاریخچه استدلال به آیه ابتلای ابراهیم(ع) در منابع کلامی و امامتی کهن شیعی برای مسأله امامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶
265 - 292
حوزههای تخصصی:
برای استدلال و اثبات مسأله امامت و جانشینی پیامبر (ص) ، به دلایل «کلامی، تاریخی و نیز آیات قرآن کریم » استشهاد می شود. در این میان، آیه 124 سوره بقره (که در میان شیعیانِ متأخر و معاصر، به آیه ابتلای ابراهیم (ع) یا آیه امامت مشهور است)، یکی از مهم ترین آیات پیرامون مسأله امامت قلمداد می شود. از سوی دیگر، برای پرداختن و نقد و بررسی دلالت آیه ابتلای ابراهیم در مسائل امامت، لازم است پیشاپیش، مسائلی همچون موضعِ منابع کلامی و امامتی کهن شیعی نسبت به این آیه، پژوهش و دانسته گردند. در پژوهش پیش رو، با توجه به این سؤالات: «1 در کدام یک از منابع کلامی و امامتی متقدم شیعه، به آیه ابتلای حضرت ابراهیم (ع) پرداخته شده است؟ 2 موضعِ این منابع نسبت به آیه ابتلای حضرت ابراهیم (ع) و مسأله امامت چیست؟»، به بررسی منابع کهنِ شیعی پرداخته شده است. در پژوهش حاضر، حدود بیست ونُه اثر کلامی و امامتی از منابع شیعه تا قرن پنجم بررسی شده است و در پایان، مشخص شد که حداقل تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، در بیشتر این منابع، خبری از استناد و استدلال به آیه ابتلای ابراهیم (ع) برای مسأله امامت با تعریف های خاص شیعی از آن وجود ندارد و موارد اندکی مرتبط با مسأله امامت، آن هم در برخی منابعِ درخور تأمل درج شده است.
وظایف حوزه های علمیه در جامعه منتظر در اندیشه امامین انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
75 - 112
حوزههای تخصصی:
مقاله با عنوان«وظایف حوزه های علمیه در جامعه منتظر در اندیشه امامین انقلاب» به بررسی وظایف و نقش حوزه های علمیه در جامعه منتظر و ارزیابی این وظایف در اندیشه امامین انقلاب به عنوان فقهای کارگزار و مهدوی می پردازد. به طور کلی، ظهور امام زمان؟عج؟ راهی برای تحقق عدالت و اصلاح جامعه است، اما انتظار امام زمان؟عج؟ نیازمند آماده سازی و آموزش علمی و اخلاقی جامعه است. بنابراین، حوزه های علمیه نقش کلیدی در پیشبرد این هدف دارند. هدف اصلی مقاله، بررسی و تجزیه و تحلیل نظرات امامین انقلاب درباره مهم ترین وظایف حوزه های علمیه از جمله: تبیین و تفسیر اهداف و مقاصد مکتب، مرزبانی شریعت و حفظ دین از انحراف و تحریف، ایجاد جامعه منتظر بر مبنای قسط و نفی تبعیضات ناروا و مبارزه با ستم اجتماعی و اقتصادی، قضاوت و دادرسی و حل مشکلات قضایی جامعه، حکومت و نظارت بر اجرای احکام الهی است و نقش و اهمیت آنها را در جامعه منتظر بررسی می کند. انجام این پژوهش، به دو دلیل ضرورت دارد. اولاً، حوزه های علمیه به عنوان مرکز اصلی تربیت و آموزش علمی و دینی در جامعه منتظر، نقش بسیار مهمی در شکل گیری و تربیت نیروهای تخصصی دارند. اما ارزیابی و تحلیل این نقش و وظایف در اندیشه امامین انقلاب می تواند کمک کند تا کیفیت آموزش و تربیت در حوزه های علمیه بهبود یابد و نیازهای جامعه اسلامی را درک کنند. ثانیاً، حوزه های علمیه به عنوان مراکز و نهادهای معتبر و موثق در جامعه، می توانند به ترویج ارزش های اسلامی و تهیه بستری مناسب برای آماده سازی جامعه برای ظهور امام زمان؟عج؟ کمک کند. روش تحقیق در این مقاله، براساس روش تحلیل محتواست. نظرات امامین انقلاب در رابطه با وظایف حوزه های علمیه از طریق متون و خطابه ها و سخنرانی ها و منابع دیگر مرتبط بررسی می شوند و سپس تجزیه و تحلیل می شوند. با این روش، نظرات امامین انقلاب درباره وظایف حوزه های علمیه به دقت بررسی می شود و نتایج آن در ارزیابی و بهبود عملکرد حوزه های علمیه در جامعه منتظر مورد استفاده قرار می گیرد.
مقایسه خودگرایی متافیزیکی علامه طباطبایی با نظریات خودگرایانه در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۲
119 - 143
حوزههای تخصصی:
بحث خودگرایی در مقابل دیگرگرایی یا نوع دوستی از موضوعات مهم در فلسفه اخلاق معاصر است. خودگرایی به خودگرایی روان شناختی و خودگرایی اخلاقی تفکیک می شود. از نگاه خودگرایی روان شناختی به عنوان نظریه ای توصیفی انسان هر فعلی را برای کسب بیشترین منافع شخصی انجام می دهد و در خودگرایی اخلاقی به عنوان نظریه ای توصیه ای انسان باید فعل خود را برای کسب بیشترین منافع شخصی انجام دهد. علامه در آثار خویش عبارت هایی دارد که ممکن است از آنها خودگرایی روان شناختی و خودگرایی اخلاقی برداشت شود. در این مقاله، ضمن بررسی مدعا و ادله خودگرایان و مقایسه تعابیر علامه را با آنها نشان می دهیم که دیدگاه های علامه علیرغم شباهت هایی که با خودگرایی روان شناختی و اخلاقی دارد اما با این دو نظریه متفاوت است و می توان از سخنان ایشان نوع دیگری از خودگرایی تحت عنوان خودگرایی متافیزیکی استخراج کرد. خودگرایی متافیزیکی علامه در مقابل مهم ترین اشکالات وارد بر خودگرایی اخلاقی، یعنی اشکال تعارض منافع و اشکال ناسازگاری منطقی، نظریه ای قابل دفاع است.
بررسی قرائن موجود در کلام ملاصدرا درباره تفسیر عینیت از اصالت وجود صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۷
32 - 57
حوزههای تخصصی:
این نوشتار با روشی تحلیلی – توصیفی، با هدف تبیین اصالت وجود صدرایی، قرائنی را که به عنوان شاهد برای تفسیر عینیت گمان شده است، نقد و بررسی شده و به این نتیجه دست یافته است که شواهد ادعاشده از طرف صاحب تفسیر عینیت، نه تنها تامّ نبوده و دلالتی بر مدعای ایشان ندارد، بلکه علیه تفسیر عینیت نیز به کار برده می شود. شواهد دیگری نیز از صدرا در این راستا قابل ارائه و استناد است که طبق آنها تفسیر عینیت از اصالت وجود صدرایی کاملاً مردود است. سرّ اینکه شواهد صدرا را نمی توان به نفع تفسیر عینیت مصادره نمود، این است که تمامی آنها موجود به معنای «صدق بالذات بودن ماهیت بر واقع خارجی» را که هیچ تنافی ای با شیئیت مفهومی بودن ماهیت نداشته، نشانه رفته ، بر موجودبودن ماهیت به معنای «هویت خارجی» که محل بحث اصالت وجود است، هیچ گونه دلالتی ندارد.
هگل ایرانی؛ گزارش و وصف گفت وگوی شهید مطهری با هگل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۲
277 - 312
حوزههای تخصصی:
بیش از یک و نیم قرن از آشنایی و مواجهه ایرانیان با اندیشه هگل می گذرد. در این یک و نیم قرن، نحوه مراجعه «ما» ایرانیان به هگل ، تحولاتی داشته است لذا جا دارد پس از این همه هگل پژوهی و ترجمه هگل و هگل خوانی، دست به یک ارزیابی از نسبتی که با هگل ساخته ایم بزنیم و بپرسیم؛ آیا ما توانسته ایم پس از این همه، هگل را از آن خود کنیم؟ به بیان دیگر آیا می توان در عداد سنت های تفسیری گوناگونی که از هگل وجود دارد مثلا هگل راست و چپ و پیر و جوان و انگلیسی و فرانسوی و غیره، سخن از یک هگل ایرانی یا ایرانی-اسلامی به میان آورد؟ پاسخ به این پرسش ، لوازم نظری گوناگونی دارد که یکی از مهم ترین شان، بررسی خوانش هایی است که از اندیشه هگل در بستر و سنت فلسفه اسلامی رخ داده است. از آنجا که فضای غالب فکری ما در این یک دو سده، صدرایی بوده است، این قبیل خوانش ها عمدتا در بستر حکمت متعالیه رخ داده لذا کار خود را متمرکز بر سنجش خوانش های صدرایی از هگل قرار دادیم. مطهری یکی از متفکران معاصر سنت صدرایی است که در آثارش، به استقبال هگل رفته و با مبانی صدرایی، به خوانش هگل پرداخته است. از همین رو، مطهری یکی از متفکرانی است که گزارش و وصف مواجهه اش با هگل، برای نیل به مقصود مذکور، ضرور است و در این اثر، در پی تحقق این ضرور هستیم تا بتوانیم به یک ارزیابی دقیق از هگل خوانی های ما در بستر حکمت متعالیه برسیم.
بررسی انتقادی دیدگاه پایا درباره علوم انسانی دینی با تأکید بر اندیشه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایده علوم انسانی اسلامی در میان اندیشمندان اسلامی موافقان و مخالفانی دارد که هرکدام به طیف های گوناگونی تقسیم پذیر است. دیدگاه دکتر علی پایا در مخالفت با علم دینی و البته موافقت با تکنولوژی دینی و در نتیجه، گونه ای انکار علوم انسانی دینی شایسته تأمل است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، این دیدگاه را متکی بر اندیشه علامه مصباح یزدی که از موافقان علوم انسانی اسلامی به شمار می آید بررسی کرده و به این نتیجه دست یافته است که ادعای پایا در این حوزه با مبانی معناشناختی، معرفت شناختی و روش شناختی صحیح ناسازگار است. به نظر می رسد علوم انسانی دینی نه تنها ممکن، بلکه محقق است. این دسته از علوم، کنش های فردی و اجتماعی انسانی را به منظور توصیف، تبیین، تفسیر، پیش بینی و جهت بخشی آنها مورد مطالعه قرار می دهند و در مرحله مسئله سازی، برای گزینش مسئله تحقیق، طرح مسائل تازه، یا طرح استدلال های نو، متأثر از آموزه های اسلام اند و در پاسخ به مسئله، متناسب با مسئله از آموزه های اسلام فی الجمله به عنوان اصول موضوعه یا پاسخ مسئله استفاده می کنند و آموزه های اسلام را در ارزیابی دستاوردهای خود، معتبر می دانند.
بررسی تشخص و انسان وارگی خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مناقشات حاد در الاهیات فلسفی بحث تشخص و عدم تشخص خداوند است. بسیاری از متفکران و پژوهشگران در حوزه الاهیات و دین برآنند که خدای وحدت وجودی نامتشخص و خدای ادیان ابراهیمی متشخص است. مطابق این دیدگاه، عارفان ادیان ابراهیمی به اعتبار اینکه قایل به وحدت وجود هستند، به خدای نامتشخص می رسند و از آن نظر که ملتزم به دین و متعهد به کتاب های مقدس هستند، باید به خدای متشخص معتقد باشند. ازاین رو آنها دائم در کشاکش بین تشخص و عدم تشخص به سر می برند و از این حیث بین بیانات مختلف ایشان ناسازگاری دیده می شود. از سوی دیگر ادعا می شود که مطابق توصیفی که در کتاب های مقدس از خدا شده، خدای متشخص ادیان ابراهیمی دارای صفات انسانی است. و این با خدای نامتناهی وحدت وجودی و واجب الوجود فلسفی ناسازگار به نظر می رسد. این نوشتار دعاوی مزبور را تحلیل و بررسی کرده و سرانجام با تفکیک معانی گوناگون «تشخص»، «شخص وارگی» و «انسان وارگی»، تصویر و تبیینی از صفات خدا ارائه داده که مطابق آن بین عرفان اصیل، فلسفه معتبر و دین حق در توصیفی که از خدا می کنند، سازگاری تام و یگانگی برقرار است.
بررسی کارایی روایات جریان یافتن سنت انبیای پیشین درباره امام مهدی (عج) در تحلیل علت غیبت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۸
7 - 26
حوزههای تخصصی:
غیبت امام زمان، رخدادی مهمّ و پراهمیّت در تاریخ شیعه است که از جهات مختلف قابل تأمل و بررسی است. یکی از مهم ترین این جهات، چرایی غیبت امام زمان؟ع؟ است که در روایات فراوانی از اهل بیت؟عهم؟ و در قالب عناوین متعددی انعکاس یافته است. از جمله این عناوین که پژوهشگران برشمرده اند، جریان یافتن سنّت انبیای پیشین درباره امام زمان؟ع؟ است. در این مقاله چند روایت متناسب به ویژه روایت سدیر از امام صادق؟ع؟، مورد ارزیابی سند و دلالت قرار گرفته است و با استفاده از تحلیل دقیق واژگان و عبارات، نسبت این روایات با مسئله علل غیبت امام زمان؟ع؟ تبیین گردیده است. بر این اساس، اگر چه بیان صریح و روشنی درباره علل غیبت دربرندارد، لکن اگر بر اساس فرمایش امام، «علت غیبت امام زمان؟ع؟، جریان یافتن سنت های انبیای پیشین است، یعنی همان اسباب و علت ها، یا همان ویژگی ها نیز در اینجا هم وجود داشته و از این رو، غیبت امام زمان؟ع؟ نیز تحقق یافته است.» حال، اگر با استفاده از روایات دیگر، سببِ غیبت انبیای پیشین را یافتیم؛ آنها را می توانیم برای غیبت امام زمان؟ع؟ نیز مطرح کنیم. در نتیجه این عنوان (جریان یافتن سنت انبیای پیشین) نیز می تواند تا اندازه ای در تحلیل جامع علل غیبت امام زمان؟ع؟ مفید و کارساز باشد، بلکه با توجه به تحلیل جامع عقلایی علل غیبت، عنوانِ جامعِ دیگر عوامل و علل غیبت خواهد بود.
بررسی میزان انعکاس مولفۀ منجی آخرالزمان در قیاس با سایر مؤلفه های تربیتی در کتب فارسی ابتدایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۸
179 - 198
حوزههای تخصصی:
نونهالان و نوآموزان مهم ترین سرمایه های یک مملکت برای تضمین آینده و استمرار و تداوم حرکتی است که آن سرزمین مدعی انجام آن است. برای نظام اسلامی ایران نسل آینده ساز در مقطع ابتدایی مهم ترین ذخایر این مسیر هستند. با عنایت به اهمیت این دوره، ضرورت تربیت این نسل مطابق الگوهای ملی و اسلامی شایان توجه است. در این پژوهش محقق بر آن است که به بررسی مؤلفه های مهم تربیت از جمله شاخص اعتقاد به منجی در قیاس با یکدیگر بپردازد. این پژوهش که از نوع توصیفی تحلیلی با تکیه بر تحلیل محتوی و به روش کتابخانه ای به انجام رسیده است. داده های مورد نیاز براساس جامعه آماری مورد نظر، یعنی؛ کتب فارسی شش پایه ابتدایی، به عنوان بسترهای انتقال فرهنگ کشور، گردآوری نموده است. با بررسی مؤلفه های مورد نظر به این نتیجه می رسیم که علیرغم اهمیت امیدبخشی و ترسیم آینده برای نسل آینده ساز، آیتم اعتقاد به منجی در پائین ترین جایگاه نمودار فراوانی این مقطع دیده می شود. قاعدتاً بازتاب این مؤلفه با چنین فراوانی، با عنایت به نوع نگرش و ادعایی که به عنوان جامعه اسلامی بسترساز برای مسلمین و مستضعفین جهان، نه مناسب است و نه شایسته و لزوم بازنگری در این سرفصل ها در تجدید چاپ ها یا تغییر چاپ ها الزامی و ضروری است.
واکاوی و تبیین مفهومی و مصداقی قیاس اولویت در آیات خلقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
1 - 16
حوزههای تخصصی:
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحله نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد که هرگاه خداوند قادر به خلقت مسبوق به عدم باشد به طریق اولی قادر به بازگرداندن خلقی است که مسبوق به عدم نیست. در ضمن این بحث اشاره شده است که آفرینش این دو خلق، در نزد خداوند به یک اندازه قدرت لازم دارد و خلقت هیچ کدام نسبت به دیگری مشقت و سختی همراه ندارد. در مرحله بعد، برای اثبات خلق جدید و بازگرداندن انسان در معاد، قدرت بر آفرینش آسمان و زمین که با ذهن منکران معاد همخوانی بیشتری دارد حد وسط در قیاس اولویت قرار گرفته و اثبات شده است که هرگاه خداوند قادر به آفرینش آسمان و زمین با آن عظمت و اجزای بزرگ باشد به طریق اولی قادر است انسان را که تنها از گل چسبنده و دارای اجزای کوچک است دوباره بازگرداند. در ذیل این قیاس مِثلیت بدن دنیوی و اخروی و عینیت این دو بدن پس از ورود نفس به بدن اخروی تبیین شده است.
سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه ای هفده گانه یا شانزده گانه؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
119 - 134
حوزههای تخصصی:
پنج گاهان اوستا دارای هفده سرود نیایشی بلند در میان 72 هات یسن ها، همسانی های درون مایه ای و زبانی زیادی با یکدیگر دارند. چکامه سرای هفده نغمه گاهانی نزد بیشینه اوستاپژوهان و بنا بر گواهان تاریخی و متنی، شخص زرتشت است و در نگرگاه برخی دیگر، انجمنی از روحانیان کهن زرتشتی. در میان جویندگانی که سرایش گاهان به زرتشت را پذیرفته اند، پیوند واپسین سرود (یسن 53) به گواهی ناهمسانی با دیگر درون مایه های گاهانی، در بوته تردید قرار گرفته و در نتیجه، شمار یسنهای گاهانی را به شانزده سرود کاهیده است. اهمیت این گمانه خطیر آنجا نمایان می گردد که هم سبب جدایی یک سرود از همین شمار اندک سرودهای گاهانی گشته و بی درنگ در برایندهای پژوهش های گاهانی کنونی دگرگونی پدید می آورد، و هم برخی پژوهشگران جدید اروپایی را واداشته است تا ادعای اجماع در جدایی این سرود کنند. این ادعا حکایت از موج جدیدی از پژوهشگران اوستایی و آهنگ ایشان بر شانزده گانه دانستن نغمه های اوستایی دارد. این نوشته بر آن است تا به پشتوانه داده های کتابخانه ای، شش برگردان گونه گون از یسن 53 را سنجیده و سپس با رویکردی تحلیلی انتقادی، هم درستی اجماع ادعاشده را بررسی کند و هم عیار پیوند درون مایه ای یسن 53 را با دیگر یسن های گاهانی به دست آورد. برایندهای این پژوهش نشان می دهد هنوز دلایل کافی از لحاظ ساختاری و زبانی برای جدایی یسن 53 از مجموعه هفده گانه گاهان ارائه نشده و درون مایه متفاوت این یسن نیز همسانی هایی با دیگر بخش های اصیل گاهانی دارد.
بررسی اندیشه کلامی «خیر و شر» در مکتب گنوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
167 - 184
حوزههای تخصصی:
«خیر و شر» و انتساب آن به مبدأ آفرینش و صدور این دو از اصل واحد یا اصول دوگانه، بنیادی ترین مباحث مکاتب عرفانی و کلامی به شمار می رود. مکتب گنوسی نیز که در صدر مسیحیت ظهور کرد، با تأثیر از فرهنگ و باورهای ملل گوناگون، به ویژه تأثیر از مشرق زمین، دیدگاه های خاصی درباره منشأ صدور خیر و شر و اصالت و نسبت آنها با خداوند دارد. این جستار درصدد تبیین توصیفی و تحلیلی این دیدگاه هاست تا به این سؤال بنیادی پاسخ دهد که مصادیق خیر و شر در اندیشه گنوسی و ارتباط آن با قلمرو الوهیت چیست؟ شاخص ویژه جامعه قمران در عهد عتیق، گرایش دو بن انگاری است که در مراحل ابتدایی، تقسیم یا انتساب آن توسط شمعون مغ، پدر کیش گنوسی، به قلمرو الوهیت سریان نداشت، ولی در قرن دوم میلادی، مرقیون گنوسی با طرح سؤال درباره ماهیت خیر و شر و نسبت آنها به خداوند، ثنویت شرک آمیز را بنیان نهاد. او و گنوسیان هم عقیده اش همچون کِردو و لوکیان به تقلید از عرفان ایران باستان، اصل «ثنویت» را پذیرفتند و بعدها با ظهور مانی، این اصل در شمار آموزه های گنوسی جایگیر گشت و وجهه جهانی یافت. این در حالی است که در نظر مسیحیان راست کیش، گنوسیان با طرح دو خدای شر و خدای متعالی، یکتایی خداوند را در آیین یهود و مسیح زیرسؤال می بردند و این امر به هیچ وجه برای آنها قابل پذیرش نبود. ناتوانی گنوسیان در تشخیص نسبی بودن شر و شناسا بودنش در میان ماسوی الله و القای شخصیت «سوفیا» به مثابه وجه مؤنث الهی توسط شمعون، در قرن های بعدی باور به ثنویت و تفکیک خدای نیک و شر را توسط زعیمان گنوسی قرن دوم به دنبال داشت.
تحلیل و نقد برهان «خفای الهی» شلنبرگ با تکیه بر آرای بانو امین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
141 - 155
حوزههای تخصصی:
برهان خفای الهی ازسوی متکلمان و فلاسفه غربی به عنوان برهانی بر عدم خدا مطرح شده است، براساس این برهان، صفات کمالی خداوند ایجاب می کند خداوند در ارتباطی دوسویه و متقابل خود را بر انسان آشکار کند؛ ولی چون دست کم برخی افراد در چنین رابطه ای قرار ندارند و قادر نیستند خداوند را از راه دیگری بشناسند، پس خدایی در کار نیست. بانو امین در آثار خود به مفهوم خفای الهی اشاره می کند. با تفحص در آثار بانو امین می توان برهان خفای الهی را از دو جهت نقد کرد؛ نخست آنکه یکی از مصادیق بارز و انکارناپذیر آثار وجود خداوند، ارسال انبیاء و ارتباط آن ها با خدا و دعوت همه آن ها به خدای یکتا است که نشان دهنده آشکار بودن تعلق آثار به اوست و دوم اینکه اگر منظور از شناخت و معرفت خداوند به درستی تبیین شود، رسیدن به حد اعلای آن، یعنی جایی که خداوند به نحو کاملاً آشکاری درک شود، امکان پذیر است؛ اما این مهم تنها با تأمل و صرف اندیشه ورزی حاصل نمی شود؛ بلکه نیازمند عمل مؤمنانه است.
Constructive Comparative Philosophy of Religion: Translations of Christianity and Islam and a Case Study of Ibn Tufayl and Ralph Cudworth(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
We point out how some Christian-Muslim comparative philosophies of religion may be enhanced with certain translations or interpretations of Christianity: a modalist view of the trinity and a high Christology. While perhaps of only limited significance, we argue in more detail that a comparison of two leading philosophers, one Islamic, the other Christian, can bring to light a shared philosophy of innate ideas or nativism, grounding moral and theological views of goodness and the divine
ایضاح مفهومی و امکان سنجی «سبک زندگی عارفانه» بر پایه ی خوانش آدلر و علامه طباطبایی
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی (life style) از مفاهیم کلیدی مهمی است که امروزه ذهن متفکران، به ویژه در دو عرصه روان شناسی و جامعه شناسی را به خود مصروف داشته است. این پدیده در مجامع علمی جهان و ایران از اهمیت روزافزونی برخوردار است. از سوی دیگر سبک زندگی عرفانی در طول تاریخ در عین جاذبه دار بودن برای مردم جهان، متهم به جامعه گریزی بلکه زندگی ستیزی شده است.در این پژوهش پس از ایضاحِ مفهومیِ «عرفان» و «سبک زندگی» بر پایه ی نگرش های عرفانی علامه طباطبایی در تفسیر کریمه های قرآنی، و نیز آرای روان شناسی معاصر، به تحلیل رویکردهای مختلف عارفان به زندگی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که سبک زندگی در اندیشه ی روان شناسان متاخر به ویژه آلفرد آدلر (م1870م)، صرف رفتارهای بیرونی آدمی نیست بلکه سبک زندگی نظام واره ای از نگرش و کنش است طوری که هیچ چیز خارج یا جدای از سبک زندگی نیست. و این نگرش جامع به سبک زندگی، قرابت بیشتری با نگرش های عرفانی دارد. عارفان نیز در مواجه با مساله های سبک زندگی، کنش را متاثر از نگرش معنوی دانسته و در مواجهه با پدیده های زندگی از الگویِ «پذیرش و توسعه» تبعیت می کند: او نیازهای زیست این جهانی را می پذیرند ولی معتقد است از آنجا که انسان بزرگتر از این زندگی است پس به زندگی برازنده ی او باید تن داد و آن «زندگی توحیدی» است. این رویکرد به زندگی میتواند برای انسان معاصر دلپذیر و خردپذیر باشد.
بررسی انتقادی راهکار کریستوفر فرانکلین در حلّ صورت بندی های مبتنی بر اطمینان و عقب گرد از «معضل بخت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
333 - 349
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسی این پژوهش، بررسی راه حلِّ کریستوفر فرانکلین در برابر صورت بندی های مبتنی بر اطمینان و عقب گرد از معضل بخت و هدف از آن، نقد راه حلِّ مذکور و نشان دادنِ ناکارآمدیِ پاسخ فرانکلین به روش توصیفی_تحلیلی است. بر اساسِ معضلِ بخت، نفیِ تعیّن گروی در پیدایشِ یک کنشْ به بخت می انجامد و لازمه آن، نفیِ اراده آزاد است. فرانکلین که از حامیان اختیارگرویِ علّیتِ مبتنی بر رویداد است، از این معضلْ چهار صورت بندی ارائه می دهد. نفیِ تعیّن گروی در صورت بندی ِ مبتنی بر اطمینان، منجر به عدمِ اطمینان از پیدایشِ یک کنش و بر اساسِ صورت بندیِ مبتنی بر عقب گرد، منجر به عدمِ پیش بینیِ وقوعِ یک کنشْ در صورت عقب گرد به لحظه وقوعِ آن می شود. پاسخِ فرانکلین مبتنی بر تشخیصِ محلِّ قرارگیریِ مناسبِ ناتعیّن گرویْ در فرایندِ منجر به کنش آزاد است. وی پس از نقدِ «تقریرِ کنشِ غیرپایه محورِ» رابرت کِین، به تقریرِ دیدگاهِ خویش به نامِ «تقریرِ کنشِ پایه محور» می پردازد. از نظرِ وی با قراردادن ناتعیّن گروی در لحظه وقوعِ کنش پایه، دو صورت بندیِ مذکور از معضل بخت قابلِ حل است. طبق این تقریر، دلایل کنشگر، از جمله باورها، امیال و عواطفِ او به نحو ناتعیّن گروانه سببِ کنش آزادِ کنشگر می شوند و ناتعیّن گروی در مرتبه علّیتِ دلایلْ نسبت به کنش پایه بروز می کند. در این پژوهش آشکار می شود راه حلِّ فرانکلین در حلِّ معضل بخت راهگشا نیست. علّیتِ ناتعیّن گروانه دلایل کنشگر نسبت به کنش آزاد، که هسته مرکزی دیدگاه فرانکلین محسوب می شود، دقیقاً همان نقطه ای است که منجر به تصادفی بودن کنش آزاد می گردد و در نتیجه، معضل بخت همچنان به قوّتِ خود باقی می ماند.