مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
قیاس اولویت
حوزه های تخصصی:
احراز رشد در مسئولیت کیفری دختران از جمله مباحث نوظهوری است که بررسی فقهی در این زمینه ضروری به نظر میرسد. زیرا بسیاری از دختران و پسرانی که تازه به سن بلوغ جنسی و شرعی رسیدهاند، از رشد عقلی و فکری لازم در مسائل کیفری برخوردار نیستند. سؤال مهم این است که آیا از دیدگاه فقهی چنین اشخاصی در امور کیفری مانند امور مدنی مورد حمایت حقوقی قرار داشته و فاقد مسئولیت کیفری به شمار میروند؟ مقاله حاضر در ابتدا به تبیین مفهوم رشد و رابطه آن با جنون و بلوغ پرداخته و اثبات میشود که در اصطلاح روایی، رشد تنها به مفهوم خاص مدنی اختصاص نداشته و قابل تعمیم به مسائل غیر مالی از جمله امور کیفری نیز میباشد. در ادامه مقاله مبانی و ادله لزوم احراز رشد از منظر آیات و روایات در مسئولیت کیفری و همچنین ادله عقلی این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است و معلوم میشود که معنای کلمه «رشد» و «أشُد» نسبی میباشد و شواهد و مؤیداتی از آیات و روایات بر این مدعا ذکر شده است. در بررسی ادله عقلی معلوم میگردد، مسائل کیفری به مراتب مهمتر از امور مالی میباشد و به طریق اٌولی یا حداقل به وحدت ملاک، رشد، در مسئولیت کیفری شرط است. برای این مدعا از قیاس اولویت در مسأله رشد بهره گرفته شده و سپس به تبیین قید «کمال العقل» و واژه «معتوه» که بر اساس روایات فاقد مسئولیت کیفری میباشند؛ پرداخته شده است؛ بنابراین بازنگری در سن مسئولیت کیفری دختران ضروری به نظر میرسد.
آیه 81 سوره زخرف: از استثناء تا اولویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آیه 81 سوره زخرف چنین می خوانیم که «قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ: اگر خدا فرزند داشت، من نخستین عابدم». بیشتر مفسران بر این باورند که این آیه حاوی استدلالی است که می توان آن را در قالب یک قیاس استثنایی بیان نمود. اما علی رغم پیشنهادهای مختلف ایشان در خصوص صورت این استدلال در قالب این قیاس، تقریباً هیچیک از صوری سازی های مزبور تصویر کاملی از مفاد آیه به دست نداده، صدق و اعتبار را تأمین نمی کنند. دشواری این آیه و کثرت و تنوع تفاسیر ذیل آن، بی شک، در ارتباطی مستقیم و محوری با واژه «اوّل» در آیه مزبور قرار دارد. در این تحقیق، پس از نقد و بررسی هر یک از تفاسیر مزبور، قالب قیاس اولویت یا طریق اولایی پیشنهاد شده، ادعا می گردد که این شکل از استدلال، به جهت بهره مندی از یک حدّ اضافه، می تواند به خوبی مفاد آیه مزبور را به نمایش بگذارد.
ضوابط تعدّی از مورد نص(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال دوم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲
57 - 74
حوزه های تخصصی:
بی تردید نصوص کتاب و سنت به عنوان دو منبع مهم در استنباط احکام فقهی، بیشترین کاربرد را در استنباط احکام فقهی دارند. درباره نصوص روایی باید گفت برخی روایات با ویژگی هایی همراه هستند که فقیه را برای استنباط حکم بسیاری از وقایع با مشکل و محدودیت مواجه می سازند و بنابراین کاربرد کمتری در استنباط دارند. بنابر اشاره معصومان:، دامنه برخی روایات به موارد محدود یا مصادیق خارجی موردنیاز پرسش گر تحدید شده و ایشان در بسیاری از موارد، حکم همان مصداق یا مورد خاص را بیان کرده اند. به صورت نادر در قرآن کریم نیز حکم یک مصداق یا مورد محدود بیان شده است. نویسنده با تبیین انواع شیوه ها و ضوابط تعدی از مصداق خاص و مورد محدود که در آیات و روایات آمده، بر آن است که برخی از آنها به عنوان خاص معتبر هستند؛ مانند قیاس منصوصُ العله و قیاس اولویت، و برخی در صورتی که مفید قطع یا اطمینان باشند معتبر شمرده می شوند؛ مانند تنقیح مناط قطعی و استقرا، و برخی نیز خارج از این دو گونه هستند؛ مانند اتحاد طریق مسئلتین.
بررسی میزان اعتبار مفهوم موافق در تفسیر قوانین کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فقیهان امامیه، به رغم باطل دانستن قیاس، در مورد اعتبار مفهوم موافق و قیاس اولویت، تردید نکرده اند. حقوقدانان نیز، در قلمرو قوانین مدنی تسری حکم به موضوع غیر مذکور را بدلیل اولویت پذیرفته اند. اما در ساحت تفسیر قوانین کیفری، پرسش اساسی این است که با عنایت به اصل تفسیر مضیق و به نفع متهم و اصل قانونی بودن جرم و مجازات، مفهوم موافق تا چه میزان اعتبار دارد؟ به نظر می رسد هرجا مفهوم موافق به نظر عرف، جزء مدلول کنایی کلام باشد و انتساب آن به قانونگذار، نیازمند به "تأمل در علت حکم" و "اولویت موضوع مسکوت در علت حکم" نباشد می توان مفهوم موافق را در قوانین کیفری پذیرفت. اما در مواردی که قاضی از راه کشف فلسفه مجازات و مصلحت مورد نظر مقنن، بخواهد حکم مذکور را با عنایت به اولویتی که خود درک کرده، به موارد مسکوت تسری دهد این امر با اصول مذکور، سازگاری نداشته و مفهوم موافق اعتباری ندارد.
واکاوی و تبیین مفهومی و مصداقی قیاس اولویت در آیات خلقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
1 - 16
حوزه های تخصصی:
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحله نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد که هرگاه خداوند قادر به خلقت مسبوق به عدم باشد به طریق اولی قادر به بازگرداندن خلقی است که مسبوق به عدم نیست. در ضمن این بحث اشاره شده است که آفرینش این دو خلق، در نزد خداوند به یک اندازه قدرت لازم دارد و خلقت هیچ کدام نسبت به دیگری مشقت و سختی همراه ندارد. در مرحله بعد، برای اثبات خلق جدید و بازگرداندن انسان در معاد، قدرت بر آفرینش آسمان و زمین که با ذهن منکران معاد همخوانی بیشتری دارد حد وسط در قیاس اولویت قرار گرفته و اثبات شده است که هرگاه خداوند قادر به آفرینش آسمان و زمین با آن عظمت و اجزای بزرگ باشد به طریق اولی قادر است انسان را که تنها از گل چسبنده و دارای اجزای کوچک است دوباره بازگرداند. در ذیل این قیاس مِثلیت بدن دنیوی و اخروی و عینیت این دو بدن پس از ورود نفس به بدن اخروی تبیین شده است.
تحلیل رویکرد تقریبی به قیاس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های اصولی سال ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۴
125 - 148
حوزه های تخصصی:
با وجود فاصله زیاد میان دو دیدگاه امامیه و اهل سنت در مسأله قیاس و اعتقاد امامیه به حرمت عمل به قیاس از باب ضرورتِ مذهب اهل بیت(ع) و باور اهل سنت، به قیاس به عنوان یکی از منابع تشریع احکام شرعی، در شش قسم از اقسام قیاس که برخی به اجماع و برخی دیگر به احتمال، مورد توافق فریقین است، تقریب به معنای نزدیک سازی دیدگاه های دو گروه در خصوص قیاس را می توان به عنوان یک رویکرد پذیرفت و بر اقسام شش گانه به عنوان مصادیق آن منطبق ساخت. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی در صدد بررسی موارد شش گانه و برجسته سازی رویکرد تقریبی در آن ها بوده و به نتایج ذیل دست یافته است: اولا، سه قسم قیاس منصوص العله، قیاس اولویت و قیاس تنقیح مناط به صورت اجماعی مورد توافق قرار گرفته است. حجیت و اعتبار این سه قسم از نظر امامیه به اندراج آن ها در ادله لفظیه است که از باب ظهورات عرفی و ارتکازات عقلایی حجت و معتبر بوده و از نظر اهل سنت به اندراج آن ها در قیاس بوده که آن را مستقلا حجت و معتبر می دانند. ثانیا، قسم چهارم از آن اقسام، قیاس عقلی قطعی است که آن هم بالاجماع و به دلیل حجیت ذاتی قطع نزد فریقین معتبر بوده و هر دو گروه آن را با نام قیاس، اما عناوین گوناگون پذیرفته اند. ثالثا، قسم پنجم و ششم که اجرای قیاس به عنوان کاشفیت از رأی معصوم(ع) است، نه به عنوان مقابله با رأی معصوم(ع) و اجرای قیاس به عنوان مرجح در باب تعارض ادله است نه به عنوان دلیل مستقل، مورد تردید جدی بزرگان امامیه قرار گرفته، هرچند احتمال حجیت آن هم پذیرفته شده است. رابعا، نگاه تقریبی بین امامیه و اهل سنت تنها شامل موارد شش گانه بوده و ماسوای آن مصداق حرمت عمل به قیاس و از جانب امامیه ضروری المنع می باشد و اِعمال رویکرد تقریبی در آن ممکن نمی باشد.