مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
اصول موضوعه
حوزه های تخصصی:
باورهای ما مبتنی بر دو پایة شواهد تجربی و نظریه پردازیند ولی در ریاضیات اساس کار، برهان عقلی است. برهان عقلی نیز متکی به مقدمات و پیش فرضهاست. ولی نمی توان این فرایند برهان را تا بی نهایت ادامه داد و بالاخره باید به اصول موضوعه رسید. معمولاً همین اصول موضوعه، معرف شاخه ای از ریاضیاتند. مثلاً حساب با اصول موضوعة پئانو تعریف می شود. ریاضی دانان، در اواخر قرن 19 م و اوائل 20 م کشف کردند که اصول موضوعة شاخه های مختلف ریاضیات را می توان به اصولی بنیادی تر، یعنی اصول موضوعة نظریة مجموعه ها، فروکاست. مسأله این است که اصول نظریة مجموعه ها را ثابت نمی کنیم، به بداهت ذاتی آنها هم عقیده نداریم، پس چرا آنها را قبول می کنیم؟ آیا می توانیم این اصول را کم و زیاد کنیم یا آنها را به دلخواه خود تغییر دهیم؟ صدق یا کذب آنها را چگونه در می یابیم؟ از کجا به تمامیت و سازگاری آنها پی می بریم؟ طبیعت گرایی، در حل این مشکلات می کوشد. در این پژوهش تلقی و برداشت نگارنده از طبیعت گرایی مطرح می شود و نظر پروفسور پنه لوپه مدی، نقد و رد می گردد.
رهیافت میان رشته ای در آموزش و پژوهش اقتصاد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر اساس روشهای موثر آموزش و پژوهش اقتصاد اسلامی مبتنی بر نظام میان رشته ای بحث می نماید. در این مقاله ابتدا ضرورت و اهمیت این روش را در اقتصاد اسلامی مورد بررسی قرار داده و سپس روشهای غیر رشته ای معمول را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم ، به این ترتیب ، براساس یک پژوهش میدانی که بر اساس نظرات اساتید اقتصاد اسلامی جمع آوری شده است و نظرات و علایق مختلف مربوط به موضوع اقتصاد اسلامی در آن متمرکز شده است ، نتایج مورد مقایسه، بهره برداری و استفاده قرار خواهد گرفت. بنابراین با توجه به پیشنیازها وارتباطات مختلف کاربردی اقتصاد اسلامی در جنبه های مختلف براساس رهیافتی میان رشته ای، می توان سطح آموزشی و پژوهشی اقتصاد اسلامی را هم برای دانشجو و هم برای مدرس اقتصاد اسلامی ارتقاء بخشید. توجه به آموزش و پژوهش اقتصاد اسلامی به عنوان فرآیندی میان رشته ای ، با توجه به تازگی و قدرت نوآورانه آن می تواند تحرکی درسایرعلوم ایجاد کرده و علاوه بر نوعی الگوسازی ، موتور محرکه ای برای رشته های علوم انسانی باشد.
در این مقاله کوشش خواهیم نمود که با استفاده از تمرکز علایق گروهی با توجه به نتایجی که بر اساس احترام به همه نظرات مدرسین و محققین مربوطه صورت گرفته ، موضوع را بررسی نموده و نهایتا پیشنهادهایی را ارائه کنیم.
روش شناسی علوم انسانی با رویکرد اسلامی
حوزه های تخصصی:
روش شناسی به عنوان یک علم درجه دوم سطوح مختلفی دارد: شیوه های مطالعه، روش شناسی کاربردی، روش شناسی بنیادین و روش شناسی عام یا همان شیوة تفکر به صورت عام وکلی. آنچه که در این مقاله مورد تحلیل قرار گرفته است، روش شناسی بنیادین است. در این مقال به این سؤال اساسی پاسخ داده شده است که چگونه میتوان بر اساس انگاره های کلی برگرفته از آموزه های دینی، نظریه ای تولید کرد که روش خاص به خود را داشته باشد. به طور کلی، نظریات مربوط به علومی، که به موضوعات خاص میپردازند، در خلأ شکل نمیگیرد، بلکه بر اساس یک مجموعه اصول موضوعه ومبادی خاصی تدوین مییابد. شناخت آن فلسفه و چارچوب برای بازشناسی نظریه ها ضروری است. چنین به نظر میرسد که، بر اساس انگاره های معرفت شناختی وحی، عقل، نقل، تجربه و حس میتوان روش شناسی بنیادین خاص خود جهت تولید نظریات علمی را داشت.
بررسی اصول موضوعه رفتار مصرف¬کننده در اقتصاد اسلامی و اقتصاد متعارف
حوزه های تخصصی:
در ورای تمام فعالیتهای بشر هدف خاصی نهفته است. هر سیستم اقتصادی، برای توضیح رفتار عاملان خود هدف مشخصی را در نظر میگیرد. این موضوع در خصوص مصرفکنندگان نیز صدق میکند. در سیستم سرمایهداری ارضای خواستههای نفسانی به عنوان هدف مصرفکنندگان لحاظ میگردد. در اسلام، برای یک فرد مصرفکننده علاوه بر رفع نیازهای معقول و مورد نظر در تعالیم این دین مقدس، هدفی بزرگتر و غیر قابل مقایسه با این هدف مادی، معین میشود. بنابراین در اقتصاد اسلامی بر خلاف اقتصاد سرمایهداری نمى توان هدف غایى را بیشینه کردن لذت هاى مادى و کمینه کردن رنج هاى این دنیا دانست و از آثار فعالیتهای این دنیا در جهان آخرت چشم پوشید. از دیدگاه اسلام، انسانى سعادت مند است که مجموع لذّات دنیوى و اخروى اش را حداکثر کند. فرد مسلمان در رفتار مصرفی خویش لذت حاصل از مصرف را در دو جهان میسنجد.. با این تفاسیر، در اقتصاد اسلامی، اصول موضوعه رفتار مصرفکننده متمایز از اصول موضوعه در تئوریهای متعارف است. در این مقاله با استفاده از منابع مقایسهای و نصوص اسلامی، اصول موضوعه رفتار مصرفکننده در اقتصاد اسلامی مطرح و با اصول موضوعه متعارف مقایسه میشود. نتایج این تحقیق گویای آن است که اصل موضوعه حاکم بر رفتار مصرفکننده در اقتصاد اسلامی از اصل موضوعه رفتار مصرفکننده در اقتصاد متفاوت است.
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطه عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسی ترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان
را به خود مشغول داشته، دیدگاه های متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئله اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آن ها در جایگاه اصول موضوعه منظومه معرفتی دین و
لذا خوانشی اصل موضوعی از دین را بررسی کنند. سپس این فرضیه بررسی خواهد شد که نگاه مرحوم مطهری به اصول دین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومه دین، جایگاه عقلی ویژه ای برای اصول دین ترسیم می کندکه به نوبه خود واجد ارزش فلسفی است. دستاورد این امر هم تعیین تکلیف صریح پرسش از رابطه عقل و دین از دیدگاه وی به عنوان پرسش غایی این پژوهش است. لذا ضمن این بررسی نشان داده ایم
که وجه فلسفی این پرسش در افق فلسفه دین، افزون بر وجوه درون دینی آن،
در اندیشه شهیدمطهری، بروزی مستقل و فلسفی دارد و اتفاقاً این وجه فلسفی
هم گاهی مغفول واقع می شود. در انتها هم با اتکا بر مقدمات فوق، تنها پاسخ قابل استخراج و سازگار با دیدگاه ایشان به عنوان پاسخی صریح در برابر پرسش از رابطه عقل و دین طرح و تبیین خواهد شد؛ پاسخی که هم واجد ارزش شناختی در مسئله عقل و دین است و هم تقریری خاص از رابطه عقل و ایمان را در منظومه اعتقادی دینداران رقم می زند.
قطب الدین شیرازی، نیریزی و اصول موضوعه هندسه اقلیدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب اصول اقلیدس با مقدمه ای شامل تعاریف، اصول موضوعه و علوم متعارفه (بدیهیات) آغاز شده است؛ پنج اصل موضوعه، در علم هندسه، توسط اقلیدس بدون هیچ گونه توضیح و استدلالی ارائه شده است؛ اما با توجه به اهمیت اصول موضوعه که پایه های اساسی برای اثبات قضایای هندسی هستند، بعضی از شارحان و مترجمان کتاب اصول اقلیدس برخی از اصول موضوعه را توضیح و بعضی دیگر را به گونه ای اثبات کرده اند. قطب الدین شیرازی و حاتم بن فضل نیریزی از جمله مترجمانی هستند که توضیح بعضی از اصول موضوعه و اثبات برخی دیگر را ضروری دانسته ند.مقاله حاضر به مقایسه روش قطب الدین شیرازی و روش توسط فضل بن حاتم نیریزی، یکی از شارحان متقدم کتاب اصول اقلیدس، می پردازد.
تحلیلی انتقادی و راهبردی بر پیش فرض های مدون دانش آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دهه های گذشته، شماری از اندیشمندان فعال در آینده پژوهی، مجموعه فرض ها (پیش فرض ها) یا اصول موضوعه ای را برای این رشته پیشنهاد کرده اند که هسته اصلی چارچوب شناختی- هنجاری رشته را تبیین می کند. کفایت این مجموعه گزاره ها برای شکل دهی به چارچوب فکری آینده پژوهی، نیازمند مطالعه موشکافانه و تأملاتی راهبردی و انتقادی است. از این رو، ارزیابی ساختاری و محتوایی این گزاره های راهبردی از منظر برخی فعالان آینده پژوهی و مؤلفان این نوشتار، در دستور کار قرار گرفته که نتایج آن نشانگر نقص و کمبود اساسی در این گزاره ها است. برای ارتقای پیش فرض های ارائه شده، دو راه کلی وجود دارد؛ اصلاح مجموعه پیش فرض های موجود یا تدوین مجموعه ای نو. هر دو راهکار، نیازمند توجه راهبردی و دقیق به مفاهیم مطرح شده در پیش فرض های آینده پژوهی رایج هستند. از این رو، در پژوهش کنونی، فهرستی تجمیع شده از مفاهیم مطرح در پیش فرض های آینده پژوهی رایج، ارائه شده است. نگاهی گذرا به مفاهیمِ جزئی ترِ مطروحه در آثار مطالعه شده، به ویژه در دسته مفهومی مرتبط با کنشگران، غلبه انسان محوری بر چارچوب فکری آینده پژوهی رایج، آشکار می شود. در این فضای مفهومی، به هیچ وجه به اراده خدا و نقش آفرینی فرستادگان او در تاریخ بشر و آینده اش، اعتنا نشده است. پس می توان نتیجه گرفت که بهره گیری از مفاهیم مرتبط با اراده خدا در تدوین پیش فرض ها یا اصول موضوعه آینده پژوهی، نوآوری تأثیرگذاری برای اندیشمندان موحد و به ویژه مسلمان به شمار می آید.
استقرا در سیر تحول فکری راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
1-24
حوزه های تخصصی:
فلسفه راسل را می توان به دو دوره مجزا تفکیک کرد. در دوره اول او تحت تأثیر فلاسفه پیش از خود سعی در حفظ مبناگرایی دارد و لی در دوره دوم تلاش می کند این مبناگرایی را به حداقل برساند. او در آثار اولیه اش استقرا را به دلیل بداهت ذاتی و کاربرد وسیع آن در زندگی می پذیرد و استنتاجهای استقرایی را احتمالی و نه قطعی می داند. اما در دوره دوم همانند یک تجربه گرای محض از تحلیل پدیده های تجربی، اصولی را استنتاج می کند که اصول موضوعه علوم تجربی هستند. این اصول، ماهیت فرا منطقی دارند و جالب اینجاست که استقرا در زمره این اصول نیست. در واقع در نظر راسل ، علم وحتی فهم عادی که از طریق استنتاج نابرهانی حاصل می شود محتاج این اصول هستند. در این مقاله ما به دنبال شناخت دیدگاه راسل در باب استقرا هستیم لذا به تفصیل آنرا در دو دوره مجزا بررسی می کنیم. در دوره اول علاوه بر بیان دیدگاه راسل، به عنوان نمونه یکی از اثباتهای احتمالاتی ارائه شده برای آن خواهد آمد و در دوره دوم، علاوه بر بیان دلایل تغییر در نگرش او و تبیین دیدگاه جدیدش، اصول فرامنطقی حاکم بر استنتاج نابرهانی به همراه برخی ویژگیهای آنها ارائه می شود و در آخر، هرچند به اجمال به نقدهایی که به آن وارد شده، اشاره می شود.
اثبات وحدت شخصی وجود به روش اصل موضوعی بر مبنای فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش اصل موضوعی، شیوه ای در استدلال و پایه ریزی علوم قیاسی است که با مبنا قرار دادن تعداد معدود و محدودی مبادی اولیه تصوری و تصدیقی تحت عناوین اصطلاحات تعریف نشده، تعاریف، اصول متعارفه و اصول موضوعه و با استفاده از ابزار منطق، در سایه گریز همیشگی از تناقض و دوری از خطا در جریان استدلال، بستر یک ساختار علمی متقن را ایجاد می نماید. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا به روش اصل موضوعی می توان اثبات یکی از مسائل حکمت متعالیه یعنی «وحدت شخصی وجود» را بازسازی نمود؟ و فرضیه موردنظر این است که می توان با لحاظ مقدماتی ازجمله چهار اصطلاح تعریف نشده که اولین آنها «وجود» است و نیز هفت تعریف، همچون تعریف اصیل و اعتباری، همچنین اصول متعارفه ای مانند «ما اشیای کثیری را ادراک می نماییم» و در نهایت تنها اصل موضوعه یعنی «اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت» که هرچند خود در حکمت متعالیه اثبات گردیده، ولی در این سیر استدلالی خاص به عنوان یک اصل موضوعه پذیرفته شده، با شیوه ای در حد امکان نزدیک به این روش، این اثبات را انجام داد.
نقش«تعریف نشده ها» و «روش اصل موضوعی» در آغاز تطبیق فلسفه ها، با تمرکز برسه نظام فلسفی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
29 - 61
حوزه های تخصصی:
تطبیق فلسفه ها و نظام های فکری با یکدیگر، تلاشی در جهت یافتن راه های تعامل و هم افزایی این مکاتب است. به نظر می رسد در این فرآیند، یافتن اشتراکات و اختلافات این ساختارها و روش مناسب این دستیابی، دارای اهمیت بسزایی هستند. روش را می توان در دو سطح کلان و متعیّن یا ابزاری در نظر گرفت. در اینجا مسئله این است که اگر برای این تطبیق، روش پدیدارشناسی با رویکرد پیشگامانی همچون کربن را به عنوان روش کلان برگزینیم و برای عینیت بخشیدن به این شیوه کلان، ساختارهای مورد تطبیق را در بستر «روش اصل موضوعی» که در دوره معاصر با بهره گیری از نظریه «مدل» دارای خصلت صوری بیشتری شده، پیاده سازی کنیم، آنگاه بنیادی ترین همسانی ها و اختلاف هایی که در روش پدیدارشناسی مذکور مورد تأکید هستند، در کدامین اجزاء ساختارهای اصل موضوعیِ موردبحث تعیّن می یابند؟ و نسبت این دو دسته اجزاء با یکدیگر، چگونه تبیین می گردد تا در سایه این تبیین، سایر نقاط اشتراک و اختلاف دستگاه های مورد تطبیق به وضوح و به شکلی نظام مند مشخص گردند؟ لذا، تلاش گردید تا با استفاده از بستر روش اصل موضوعی و ظرفیت صوری سازی نظریه مدل در دایره ای محدود و در ضمن بررسی تطبیقی یک گزاره خاص در سه ساختار فلسفی اسلامی،، نشان داده شود که «مفاهیم تعریف نشده»، بنیاد ترین همسانی ها و «تعابیرِ» آن ها و یا پیدایش اختلاف در این تعابیر، نیز اصلی ترین عامل افتراق و ایجاد دستگاه های گوناگون هستند و نسبت این دو به یکدیگر، نسبت «مطلق» با «قید» است، نیز سایر مختصات دستگاه ها و نقاط اختلاف و اشتراک در شکلی سلسله مراتبی امکان ظهور می یابند.