فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۲۶۱ تا ۶٬۲۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مشارکت به عنوان اساسی ترین عنصر در دستیابی به اهداف توسعه به ویژه توسعه شهری از اهمیت خاصی برخوردار است. مشارکت شهروندان در امور شهر ضرورتی است که منجر به توسعه پایدار شهری می شود. برنامه ریزان شهری تلاش می کنند در تصمیم گیری های شهری از نظرهای شهروندان آگاه شده و با همکاری آنان، برنامه های خودرا عملی کنند. چرا که آنان معتقدند مشارکت شهروندان را مسئولیت پذیر بار آورده و به فرآیندهای تصمیم گیری مشروعیت می بخشد. لذا پژوهش حاضر در راستای نیل به این هدف سعی بر مطالعه عوامل مؤثردر جلب مشارکت شهروندان بندرعباس در تحقق توسعه پایدار شهری داشته است. روش تحقیق پیمایشی بوده و از ﺗکﻨیک ﭘﺮﺳشﻧﺎﻣﺔ ﻣﺤﻘﻖ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه است. جامعه آماری پژوهش حاضردر برگیرنده همه ساکنان شهر بندرعباس است، که از این تعداد 384 نفر براساس فرمول کوکران کمی و به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. برای بررسی رابطه متغیرهای پیش بین بر جلب مشارکت شهروندان در توسعه پایدار شهری، از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t، تحلیل واریانس یکطرفه، رگرسیون چند گانه استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین احساس تعلق اجتماعی، رضایت شهروندان، اعتماد نهادی، رسانه های ارتباط جمعی وجلب مشارکت شهروندان در توسعه پایدار شهری رابطه معناداری وجود دارد.
درآمدی بر فضای مجازی فراقلمرویی و سیالیت هویت سوژه در پرتو تحلیل انتقادی بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد مشخصه اصلی جهانی شدن معاصر، رسوخ پذیری مرزهای سرزمینی و تزلزل حاکمیت مطلق دولت هاست. این پدیده با انقلاب اطلاعاتی اخیر همذات است. پروژه ارتباطی اطلاعاتی )اینترنت) طی روند تکاملی خود توانسته در فضای وب سازی جهانی اتصال رایانه های شخصی را در هر نقطه ای از جهان با حداقل امکانات فراهم آورد؛ بر این اساس، مقاله حاضر این پرسش را طرح می نماید که تاثیر فضای مجازی بر هویت سوژه ها چگونه است؟ هدف این نوشتار واکاوی تأثیر فضای مجازی بر حوزه های هویتی سوژه هاست. چارچوب نظری مقاله از نظریه ""خودنمایشی"" گافمن اخد شده است. بر اساس این چارچوب، فضای مجازی، محیطی برای بازیگری و نمایش سوژه قلمداد می شود؛ فرضیه مقاله حاضر بدین قرار است: فضای مجازی فراقلمرویی عرصه ای برای نمایش انگاره ها و دال های معنایی فراهم آورده که خود به تقابل و تعامل انگاره های هویتی متفاوت می انجامد. روش مقاله حاضر تحلیل انتقادی است. در پایان راهکارهایی جهت برون رفت سوژه از سرگشتگی هویتی ارائه می نماییم.
سنجش رابطة سرمایة اجتماعی با تساهل مذهبی (نمونه پژوهی: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جوامعی که چندگونگی مذهبی وجود دارد، زندگی مسالمت آمیز، جز در سایة تساهل مذهبی و به رسمیت شناختن تمامی مذاهب، امکان پذیر نیست. نبود تساهل مذهبی، پیامدهایی چون خشونت مذهبی را در پی دارد. همچنین تساهل مذهبی، تأثیر بسزایی نیز بر نگرش سیاسی افراد برجای می گذارد. پرسش های پژوهش حاضر عبارت اند از: 1. تساهل مذهبی شیعیان نسبت به مذاهب رسمی کشور، در چه سطحی است؟ 2. چه عواملی بر تساهل مذهبی تأثیرگذارند؟ بنابراین، هدف از این پژوهش- که به روش پیمایشی انجام گرفته است- سنجش تساهل مذهبی و عوامل مؤثر بر آن، در میان دانشجویان دانشگاه فردوسی است. با توجه به پیشینة نظری، متغیرهای سرمایة اجتماعی، تحصیلات، جنسیت و سن، به عنوان عوامل مؤثر بر تساهل مذهبی انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد که تساهل مذهبی شیعیان نسبت به سایر مذاهب، وضعیت مطلوبی ندارد. همچنین آزمون فرضیه ها نیز نشان می دهد که سرمایة اجتماعی درون گروهی، بر تساهل مذهبی تأثیر منفی و سرمایة اجتماعی برون گروهی، تأثیر مثبت دارد. تحصیلات و جنسیت نیز تأثیر مثبت و سن، تأثیر منفی بر تساهل مذهبی دارند. تأثیر مثبت تساهل مذهبی بر تساهل سیاسی نیز تأیید شده است.
مطالعه تطبیقی حس تعلق مکانی در سکونتگاه های رسمی و غیررسمی (مورد مطالعه: شهر جدید پرند و نسیم شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حس تعلق مکان از مهم ترین عوامل اثرگذار بر رابطه فرد با محیط است. این حس دربرگیرنده عوامل گوناگونی است که کیفیت زندگی فرد در مکان را متأثر می سازد. وجود حس تعلق و یا عدم وجود آن بر رفتارهای افراد در جامعه تأثیر می گذارد. این پژوهش باهدف بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر حس تعلق مکان در میان ساکنین شهر جدید پرند (اسکان رسمی) و نسیم شهر (اسکان غیررسمی) انجام گرفته است. برای نیل به این هدف تلاش شد تا با اتکا به دیدگاه های نظری موجود چارچوب نظری مناسبی تدوین و در پرتو آن فرضیاتی تنظیم گردد. با استفاده از روش پیمایش و آمار توصیفی و استنباطی داده های لازم فراهم و برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS استفاده شد. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 392 نفر و نمونه گیری چندمرحله ای بکار گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد که حس تعلق مکانی در اسکان غیررسمی (نسیم شهر) بیش از اسکان رسمی (پرند) است. همچنین سرمایه اجتماعی ساکنان نسیم شهر بیش از ساکنان پرند و سرمایه فرهنگی ساکنین پرند بیش از ساکنین نسیم شهر است. نتایج تحلیل رگرسیون نیز بیانگر این است که حس تعلق مکانی در شهر جدید پرند به ترتیب از سرمایه اجتماعی، نگرش به ویژگی های فضایی- کالبدی، سرمایه فرهنگی و حس تعلق مکانی و در نسیم شهر به ترتیب از سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و نگرش به ویژگی های فضایی - کالبدی تأثیر می پذیرد. درمجموع مطابق نتایج حاصله، سرمایه اجتماعی مهم ترین عامل اثرگذار بر حس تعلق مکان در دو شهر پرند و نسیم شهر است.
مطالعه رابطه سرمایه فرهنگی خانواده، مدرسه و دانش آموز با موفقیت تحصیلی دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این پژوهش موفقیت تحصیلی است. پژوهشگران نشان داده اند که افزایش درآمد و سرمایه مالی خانواده باعث موفقیت تحصیلی دانش آموزان شده است. در این پژوهش علاوه بر مفهوم سرمایه فرهنگی خانوده دو متغیر جدید سرمایه فرهنگی دانش آموزی و سرمایه فرهنگی مدرسه ای نیز مطرح شده است. سؤال تحقیق به صورت زیر بیان شده است: رابطه سرمایه فرهنگی حاصل از خانواده مدرسه و دانش آموز با موفقیت تحصیلی دانش آموزان چگونه است؟جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر سال چهارم در سطح مناطق 20 و 6، 1 تهران است. برای ارزیابی تجربی فرضیات، 300 نفر از دانش آموزان دختر به عنوان نمونه انتخاب شده است. برای داوری در باب فرضیات، از روش تکنیک تحلیل رگرسیون بر مبنای داده های فازی استفاده شده است. نتایج پژوهشی نشان داد که سرمایه فرهنگی خانواده و سرمایه فرهنگی مدرسه ای رابطه معناداری با موفقیت تحصیلی دانش آموزان دارد و دانش آموزان طبقات پایین با بهره گیری از سرمایه فرهنگی به موفقیت تحصیلی دست یافته اند. همچنین سرمایه فرهنگی در حضور پایگاه اجتماعی- اقتصادی و نوع مدرسه تأثیر بیشتری بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان دارد.
بررسی مقدماتی ویژگی های روان سنجی مقیاس ادراک کارآمدی جمعی خانواده در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۴
531-550
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقدماتی ویژگی های روان سنجی مقیاس ادراک کارآمدی جمعی خانواده در نوجوانان است. روش پژوهش حاضر، توصیفی و مقطعی است و جامعه آماری در این پژوهش، دانش آموزان شهرستان قدس استان تهران است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی دو مرحله ای، 891 نفر از آن ها انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه ادراک کارآمدی جمعی خانواده بود که همراه با پرسشنامه های (CPIP)، (YSR) و (FAD) روی گروه نمونه اجرا شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی دو عامل را مشخص کرد و تحلیل عاملی تأییدی این مقیاس هم از مدل دوعاملی و هم از مدل تک عاملی حمایت کرد؛ البته مدل دوعاملی نسبت به تک عاملی برازش بهتری داشت. در بررسی روایی واگرا و همگرا از طریق ضریب همبستگی پیرسون، مقیاس ادراک کارآمدی جمعی خانواده ب ا پرسشن امه ه ای (CPIP)، (YSR) و (FAD) رضایت بخش بود. همچنین نتایج ضریب آلفای کرونباخ 0/92 و ضریب باز آزمایی 0/83به دست آمد؛ بنابراین بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، مقیاس ادراک کارآمدی جمعی خانواده دارای ویژگی های روان سنجی مناسبی است و می توان آن را برای اهداف پژوهشی و ارزیابی خانواده ها در مشاوره خانواده مورد استفاده قرار داد.
بررسی نگرش دانشجویان پسر نسبت به خشونت علیه زنان در بستر خانواده: آزمون تجربی نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگرش، عنصری مهم در تحلیل خشونت علیه زنان است. از آنجا که نگرش ها می توانند رفتارها را هدایت کنند، پس آگاهی از دانش مربوط به نگرش افراد به ما اجازه می دهد رفتار را پیش بینی کنیم. چون در این پژوهش، خشونت مردان علیه زنان و نه خشونت پذیری زنان، مورد پژوهش بوده است، لذا جمعیت پژوهش، دانشجویان پسر بوده اند تا بتوان با بررسی نگرش آن ها نسبت به خشونت علیه زنان، رفتار و میزان آمادگی برای رفتار را تبیین و پیش بینی نمود. به نظر می رسد تاکنون در ایران بر مبنای نظریه یادگیری اجتماعی ایکرز، پژوهشی در خصوص تبیین نگرش دانشجویان پسر نسبت به خشونت علیه زنان انجام نشده است. پژوهش حاضر می کوشد به توصیف و تبیین نگرش دانشجویان پسر نسبت به خشونت علیه زنان از دیدگاه نظریه ایکرز بپردازد. روش پژوهش پیمایشی است و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسشنامه خوداظهاری گردآوری شده است. جمعیت پژوهش مورد مطالعه، کلیه دانشجویان پسر دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 92 – 91 بودند، که تعداد400 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم هر دانشکده مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج داده های توصیفی، گویای این است که نگرش نسبت به خشونت علیه زنان در میان دانشجویان در سطح میانه ارزیابی می شود. تحلیل رگرسیونی نشان می دهد که متغیر تعاریف خنثی کننده، قوی ترین و بیشترین پیش بینی کننده نگرش نسبت به خشونت علیه زنان است و قابلیت به کارگیری در تبیین نگرش دانشجویان پسر دانشگاه مازندران نسبت به خشونت علیه زنان را دارد. دستاورد نظری این پژوهش به آزمون نظریه ایکرز و قدرت تبیینی آن در بررسی نگرش دانشجویان پسر نسبت به خشونت علیه زنان مربوط می شود.
تحلیل محتوای مقالات فارسی نشریات علمی ایران در زمینه ازدواج و طلاق با روش خوشه بندی سلسله مراتبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، تحلیل محتوای مقالات فارسی نشریات علمی ایران در زمینه ازدواج و طلاق با روش خوشه بندی سلسله مراتبی است. این پژوهش، توصیفی و از لحاظ هدف کاربردی است که به تحلیل محتوای متون با رویکرد خوشه بندی سلسله مراتبی می پردازد. جامعه مورد پژوهش، تمام مقالات فارسی حوزه ازدواج و طلاق است که در نمایه استنادی علوم ایران، نمایه سازی شده است. تحلیل محتوا، روی کلیدواژه های نویسندگان مقالات صورت گرفت. با استفاده از نرم افزار ""راور ماتریس""، دو ماتریس متقارن همرخدادی برای اصطلاحات ایجاد، و از طریق نرم افزار اس پی اس اس این اصطلاحات موضوعی خوشه بندی شد. برای خوشه بندی از الگوریتم ""پیوند درون گروهی"" استفاده گردید. محاسبه شباهت بین موضوعات مقالات ازدواج و طلاق بر اساس شاخص شمول صورت گرفت. تحلیل محتوای مقالات در حوزه ازدواج و طلاق نشان داد که موضوعات زن و خانواده در هر دو حوزه دارای بیشترین بسامد است. نتایج خوشه بندی نشان داد که غالب خوشه های ازدواج با موضوعات اجتماعی و روانشناختی مرتبط است در حالی که در خوشه های طلاق، موضوعات روانشناختی و حقوقی نقش عمده ای دارد. این خوشه بندیها نشان داد که محور اصلی خوشه های موضوعی ازدواج، موضوع زن و برای حوزه طلاق، موضوع خانواده است و زن موضوع محوری مباحث حقوقی طلاق به شمار می رود. هم چنین نشان داده شد که 67/0 از موضوعات طلاق شبیه موضوعات ازدواج و 38/0 از موضوعات ازدواج، شبیه به موضوعات طلاق است. نکته ای که در مقالات مورد مطالعه کمتر به آن توجه شده، مسائل جنسی است. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که موضوعات حوزه ازدواج کمتر به تعارضات زناشویی گرایش دارد.
تکنولوژی های نوین و علمای حوزه علمیه، مورد مطالعه حوزه علمیه قم تحلیل جامعه شناختی براساس روش نظریه بنیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
طرح مسئله توسعه فناوری در گرو شناخت فناوری از یک سو و شناخت جامعه از سوی دیگر است. بی شک شناخت جامعه در گرو شناخت افکار، عقاید و رویکردهای نخبگان آن جامعه است. این رویکردها قانونمندی هایی را در جامعه به وجود می آورد که می تواند دلایل موفقیت یا ناکامی دستیابی به فناوری و انتقال آن را مشخص کند. در جامعه ایران پس از انقلاب اسلامی رویکردهای متفاوتی نسبت به فناوری وجود داشته است. این تحقیق قصد دارد تا در چارچوب مطالعات جامعه شناختی توسعه و استفاده از روش کیفی نظریه بنیانی،[1] به نظریات علما و اندیشمندان حوزه علمیه قم در خصوص پیشرفت فناوری های نوین دست یابد. بدین منظور برای گردآوری داده ها از تکنیک هایی مانند مصاحبه و بررسی اسناد و مدارک بهره گرفته شده است. براساس داده های به دست آمده چهار رویکرد نسبت به پیشرفت فناوری های نوین در بین علمای حوزه علمیه قم وجود دارد. این چهار رهیافت کلی عبارتند از: 1. رویکرد ضرورت ابزاری و محدودیت فناوری؛ 2. رویکرد ضرورت ابزاری و آگاهی رسانی؛ 3. رویکرد تعریف نرم افزاری و بدبینانه؛ 4. رویکرد ابزار توسعه مهارت و معرفت علمی. این چهار رویکرد پس از تحلیل نهایی به دو رویکرد کلی خوشبینانه و بدبینانه به فناوری تحویل گردید. در پایان نیز رهیافت فناوری مناسب به عنوان رهیافت مختار محقق بیان می شود.
پایش همایش ها و منابع سبک زندگی
حوزههای تخصصی:
بخش اول: همایشها
بخش دوم: منابع فارسی
بخش سوم: منابع انگلیسی
مدل یابی معادلات ساختاری روابط بین سرمایه روان شناختی با تعهد سازمانی و ادراک از عملکرد شغلی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۵۹
۱۱۹-۱۴۸
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت نقش سرمایه های روان شناختی روان شناسی مثبت گرا در افزایش عملکرد و بهره وری برای رهبران و مدیران منابع انسانی، تحقیق حاضر به مدل یابی معادلات ساختاری روابط بین سرمایه روان شناختی با تعهد سازمانی و ادراک از عملکرد شغلی پرداخته است. روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش همبستگی و شیوه نمونه گیری در دسترس، به آزمون رابطه بین سرمایه روان شناختی با تعهد سازمانی و ادراک از عملکرد شغلی در بین 220 نفر از کارکنان ستادی سازمان آموزش و پرورش شهر اصفهان پرداخته است. یافته ها: بین سرمایه روان شناختی و ابعاد آن با تعهد سازمانی و سرمایه روان شناختی و ابعادآن با ادراک از عملکرد شغلی رابطه وجود داشت. در ضمن، با توجه به شاخصهای برازش مدل، مدل ارائه شده از روابط بین متغیرهای پژوهش از برازش خوبی برخوردار بوده است. بحث: با توجه به ارتباط تمامی ابعاد سرمایه روان شناختی با ادراک از عملکرد شغلی و تعهد سازمانی و نقش پیش بینی کننده سرمایه روان شناختی می توان گفت سرمایه گذاری برای افزایش سرمایه روان شناختی موجبات بهبود تعهد کارکنان و بهینه سازی عملکرد شغلی را فراهم می کند. به علاوه بعد مثبت اندیشی از سرمایه روان شناختی به دلیل قدرت پیش بینی کنندگی بیشتر، قابلیت تامل بیشتری دارد.
ارزیابی وضعیّت اشتغال دانش آموختگان رشته های علوم انسانی و عوامل موثر بر آن (مورد مطالعه: دانشگاه یاسوج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل اجتماعی جامعه ایران، افزایش بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی است که در همه رشته ها به ویژه علوم انسانی، وجود دارد. هدف این پژوهش، بررسی وضعیت اشتغال دانش آموختگان دانشکده علوم انسانی دانشگاه یاسوج و برخی عوامل اجتماعی جمعیّتی مرتبط با آن است. روش پژوهش، پیمایش پیگیری است. جامعه آماری، دانش آموختگان رشته های جامعه شناسی، ادبیّات فارسی، زبان انگلیسی و علوم سیاسی طی سال های92-1389 است که 239 نفرشان به روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. اطلاعات مورد نظر با استفاده از تماس تلفنی با دانش آموختگان و بررسی کارنامه تحصیلی آنها در دانشگاه بدست آمد. براساس یافته های توصیفی تحقیق، 7/37% دانش آموختگان شاغل و 3/62% بیکار بودند. یافته های تحلیلی تحقیق نشان داد، معدّل تحصیلی، محلّ زندگی، جنسیت، دوره های آموزشی پس از دانش آموختگی، کار دانشجویی و نوع گزینش، ارتباط معناداری با اشتغال ندارند. تبیین وضعیت اشتغال براساس مجموع متغیّرهای مستقل به روش رگرسیون لجستیک نشان داد، متغیّرهای رشته تحصیلی، مقطع تحصیلی، انجام کار پژوهشی، علاقمندی به رشته تحصیلی و وضعیّت تحصیلی، بر احتمال اشتغال دانش آموختگان تاثیر معناداری دارند و قادرند 323/0 واریانس آن را تبیین کنند.
بررسی نگرش معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون به مواد به منظور اعتبار یابی مقیاس نگرش به مواد
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر تبیین جامعه شناختی نگرش معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون به مواد و اعتبار یابی مقیاس نگرش به مواد در معتادان می باشد. سوال اصلی تحقیق حاضر این است که آیا حضور در درمان نگهدارنده با متادون بر نگرش معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون به مواد تأثیر دارد؟ روش تحقیق پژوهش حاضر، پیمایشی و از نوع مقطعی می باشد. جمع آوری اطلاعات از طریق ابزار پرسش نامه صورت گرفت. جمعیت تحقیق عبارت است از کلیه معتادان که در فصل بهار سال 1391 به 11 مرکز نگهدارنده با متادون بابلسر و فریدونکنار مراجعه کرده اند. در مجموع تعداد 405 نفر افراد مورد مطالعه با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی متناسب با حجم انتخاب گردیدند. یافته های تحقیق نشان می دهد که 5/41 درصد از پاسخ گویان نگرش منفی به مواد داشته اند. همچنین نتایج تحلیل عاملی نشان داد که گویه های مقیاس نگرش به مواد زیر سه عامل عاطفی، رفتاری و شناختی بار شدند. این عوامل قوی ترین گویه ها را گرد آورده است. به شکلی که هیچ کدام از این گویه ها بر روی دو عامل بار عاملی مشترک ندارند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که متغیرهای باور و مشارکت در درمان به ترتیب قوی ترین متغیرهای تأثیرگذار بر نگرش به مواد می باشند.
بررسی رابطه جهت گیری ارزشی مُ درن با هویت دینی و مقایسه جنسیتی آن ( مورد مطالعه: دانش آموزان متوسطه شهر مرودشت )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالهای اخیر چگونگی رابطه و نسبت مدرنیته و دین از مهمترین بحث ها و چالش های فکری و سیاستگذاری اندیشمندان و مدیران جامعه ایرانی بوده است. اما بیشتر این بحث ها در سطح تحلیل های نظری بوده و به صورت تجربی این رابطه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. مقاله حاضر، با روش پیمایشی و بر اساس نظریه های بک فورد و گیدنز، به بررسیِ رابطه جهت گیری ارزشی مدرن با هویت دینی دانش آموزان متوسطه شهر مرودشت، به تفکیک جنس، پرداخته است. روش نمونه گیری، روش نمونه گیریِ خوشه ای چند مرحله ای بوده است. بر اساس نتایج تحقیق میانگین نمره جهت گیری ارزشی مدرن و هویت دینی دختران در هر سه بعدعاطفی، اعتقادی و عملی بالاتر از میانگین نمره پسران و معنی دار بوده است. همبستگی جهت گیری ارزشی مدرن با ابعاد اعتقادی و احساسی هویت دینی منفی و معنی دار بوده؛ اما همبستگی آن با بعد عملی و کلی هویت دینی معنی دار نبوده است. تفاوت جنسیتی هویت دینی پس از کنترل تأثیر متغیر جهت گیری ارزشی مدرن نیز معنی داربوده است. در کل بر اساس نتایج تحقیق به نظر می رسد، بر خلاف مفروضات رایج نظریه دنیوی شدن، رابطه بین جهت گیری ارزشی مدرن و هویت دینی، حداقل در بین پاسخگویان این تحقیق، نوعی رابطه تقابلی نبوده است.
کاوشی بر رمان ""بدایة و نهایة""نجیب محفوظ بر اساس نقد فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زن در طول تاریخ مورد ستم ها قرار گرفته، دین مبین اسلام به زن و حقوق آن توجه ویژه ای نمود و در اوایل قرن بیستم روشنفکران در تلاش بودند تا ندای مظلومیت زن را به گوش همگان برسانند از بین این روشنفکران نجیب محفوظ می باشد، وی در آثارش و به ویژه در رمان های واقع گرایانه اش از مظلومیت زن و اجحاف حقوق وی سخن گفت. پژوهشگر در این مقاله درتلاش است تا با استفاده از نقد فمینیستی و در چهارچوب عناصر فمینیستی، نگاه نجیب محفوظ بر زن در رمان بدایه و نهایه که یکی از رمان های مرحله ی واقعگرایانه ی خود می باشد را مورد بررسی قرار دهد همچنین بر اساس نقد فمینیستی ارتباط بین شخصیت های اصلی رمان و عنوان رمان""بدایة ونهایة"" مورد بررسی قرار گرفته شد.
درآمدی بر مفاهیم ""بالاشهر"" و ""پایین شهر"" با تأکید بر حوزه های معنایی و تحلیل محتوای نگرش های مردمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با نگاهی به شهر، می توان نمود اختلافات طبقاتی، شکاف های اقشار مختلف جامعه، نابرابری ها و تفاوت های اجتماعی-اقتصادی، فاصله بین دهک های اقتصادی و مسایلی از این دست را در تمام اجزای آن از مردم و فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها گرفته تا کالبد آن مشاهده کرد. مفاهیمی همچون بالا و پایین، شمال و جنوب شهر، این طرف و آن طرف رودخانه و ... هم مولود و هم مولد مسایل یاد شده اند که خود به مشکلاتی بزرگ در شهر و زندگی شهری بدل شده اند. این مفاهیم واژگانی آشنا در ادبیات روزمره مردم و مسئولین است؛ از نشانه ای برای بیان پایگاه اقتصادی-اجتماعی افراد تا موضوعی برای وعده و وعید. با این وجود، تاکنون در ادبیات علمی شهرسازی ایران به مفهوم شناسی این پدیده پرداخته نشده است. این پژوهش تلاشی است برای تحلیل محتوای مفاهیم بالاشهر و پایین شهر از جنبه های مختلف و سازمان دهی چارچوبی نظری و مبنایی برای تحقیقات آینده. بر این مبنا، پرسش های اصلی این پژوهش عبارتند از این که ""مفهوم بالاشهر و پایین شهر در حوزه معنایی زبان فارسی چیست؟"" و ""چه چیزی بالاشهر و پایین شهر را در ذهن مردم می سازد؟"".
برای نیل به اهداف تحقیق، سعی شد تا با دیدی همه جانبه نگر، به واکاوی این مفاهیم پرداخته شده و از پوسته های رویین و سطحی تا لایه های زیرین و عمقی آن شکافته شود. بنابراین با تکیه بر نظریات زبان شناسی پدیدارشناسانه، دو مقوله برای این بررسی در نظر گرفته شد؛ یکی «عناصر مفهومی» سازنده معنا و دیگری «معیارها»ی سازنده آن از دیدگاه مردم. در بررسی مفاهیم، چهار جنبه واژه شناسی، اصطلاح شناسی، استعاره شناسی و اسطوره شناسی، مورد توجه قرار گرفت. به منظور شناسایی عوامل و زمینه های مؤثر بر شکل گیری مفاهیم بالاشهر و پایین شهر از منظر مردم، از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شد. اطلاعات این قسمت، از طریق مصاحبه شفاهی در شهر اصفهان، جمع آوری و از طریق تداعی معنا، تحلیل شدند.
نتایج بررسی بخش «عناصر مفهومی»، نشان داد که مفهوم محوری و درونی واژگان بالا و پایین در زبان فارسی، نوعی ارزش گذاری برای بیان انواع مقام ها و منزلت هاست. همچنین در بخش «معیارها»ی سازنده، با تحلیل محتوای نگرش های مردم، دو دیدگاه کلی تفکیک شد؛ یکی آن که وجه تمایز بالاشهر و پایین شهر را ناشی از عوامل محیطی می داند و دیگری، این تفاوت را از طریق معیارهای غیرمحیطی و مربوط به مردم محیط می داند. نتایج نشان داد که مردم برای تشخیص بالاشهر و پایین شهر، اغلب به معیارهایی اشاره می کنند که آنها را کمتر می توان به محیط نسبت داد.
بنابراین مفهوم بالاشهر و پایین شهر در تناظر با ارزش ها، مفهومی کاملاً نسبی است و یک تعریف ثابت از متغیرها و معیارها، نمی تواند همواره بر آن دلالت کند. این پژوهش، تلاش می کند تا از رهگذر بیان سیستمی و شامل «عناصر مفهومی» و «معیارها»، که در روابط متقابل با هم هستند، پدیده بالاشهر و پایین شهر را تشریح کند.