فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۶۱ تا ۲٬۴۸۰ مورد از کل ۳۴٬۷۸۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
زابل سال ها است که با پدیده گرد و خاک و مشکلات زیست محیطی روبرو است؛ اما در این ارتباط مطالعات اندکی به انجام رسیده است. به همین دلیل مطالعه حاضر با روش توصیفی و تحلیلی برای شرایط زیست پذیری این شهر اجرا گردید. داده های این بررسی از اسناد کتابخانه ای و بررسی های میدانی و نظرخواهی از نمونه ای به حجم 383 نفر از ساکنین (تعیین حجم با استفاده از فرمول کوکران و شیوه انتخاب، تصادفی ساده)، برای تعیین سطح زیست پذیری و 30 نفر از کارشناسان (گزینش به شیوه در دسترس) به منظور تعیین وزن شاخص ها و شهرهای مشابه، به دست آمد. داده ها با آماره های توصیفی و استنباطی و بهره گیری از نرم افزار SPSS، تجزیه و تحلیل گردید. در این بررسی از روش آنتروپی شانون به منظور وزن دهی شاخص ها و برای رتبه بندی از تکنیک کوپراس استفاده شد. یافته های تحقیق با نتایج بررسی های مربوط به شهرهای نمونه (اهواز و ارومیه) که شرایطی همانند یا نسبتاً همانند با زابل داشتند، مقایسه گردید. نتایج نشان داد که شاخص های زیست پذیری در این شهر در حد 245762/0 بوده و اختلاف بین نواحی شش گانه آن نیز قابل ملاحظه است. علاوه بر آن این شهر نسبت به شهرهای نمونه، وضعیت بحرانی تری داشته اما به همان نسبت مورد توجه محققان و پژوهشگران قرار نگرفته است و به همین دلیل آمار و اطلاعات اندکی در ارتباط با آن در دسترس است.
Analyzing the Future of the Persian Gulf, Focusing on Iran-Saudi Arabia Relations(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
158 - 190
حوزههای تخصصی:
The Persian Gulf has long been a major geopolitical target of debate between Iran and Saudi Arabia, whose relations exert the greatest degree of influence over geopolitical affairs and proceedings of this region. In the course of the past decade, these long-standing relations sustained various political blemishes and tensions, the aftermath of which ushered in the withering of the region. Yet, current shifts in the status of Iran/Arabia relations bespeak of eases in such tensions, which in practical terms can significantly change the geopolitics of the Persian Gulf, promising improvements in the economics, security, and military standing of this region. In this light, the present study proceeds with an analysis of the key factors and influential drivers affecting the prospective geopolitics of the Persian Gulf, with an emphasis on relations between the two countries thereof. In terms of methodology, this study is an applied research employing data obtained via interviews with experts of the field. As evident from the findings, the most influential parameters affecting the geopolitics of the Persian Gulf include factors of trans-regional partners, authoritative powers, joint markets, maritime cooperation, oil and gas trades, arms races, intra-regional conflicts, currency relations, transit of goods and interventions by China. Taking into account such factors allows for a geopolitical convergence in the region.This future study regarding the sources of tension and regional opportunities in the Persian Gulf, particularly from the perspective of constructive strategies in the relations between Iran and Saudi Arabia, benefits from the use of innovative research techniques..
پایش تغییرات پوشش زمین در شمال غرب ایران با استفاده از روش انتقال نمونه های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سنجش از دور و GIS ایران سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
129 - 154
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: نقشه پوشش زمین یکی از پارامترهای اساسی در تحلیل های جغرافیایی و برنامه ریزی های مکانی محسوب می شود. به طور کلی، تصویر ماهواره ای، الگوریتم طبقه بندی و نمونه آموزشی سه پارامتر اصلی در تهیه نقشه های پوشش زمین به شمار می روند و مهم ترین نقش را درزَمینه صحت، هزینه و منابع محاسباتی مورد نیاز برای تهیه این نقشه ها ایفا می کنند. کیفیت نمونه آموزشی تأثیر شایان توجهی در صحت نتایج طبقه بندی دارد. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش تهیه نمونه های آموزشی معتبر، با استفاده از روش انتقال نمونه های آموزشی برای پایش تغییرات پوشش زمین در شمال غرب ایران، بین سال های 2002 تا 2022 است.مواد و روش ها: منطقه مورد مطالعه، با مساحتی بالغ بر 7653 کیلومترمربع، در شمال غرب ایران واقع شده است. ازلحاظ جغرافیایی، این محدوده در مختصات 35 59 °44 تا 25 01 °46 طول شرقی و 46 02 °38 تا 47 48 °38 عرض شمالی قرار دارد. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای و داده های مرجع زمینی است و تصاویر به کاررفته در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای سری لندست می شود. روش پژوهش پنج مرحله کلی را دربرمی گیرد. در مرحله اول، تصاویر ماهواره ای لندست از سایت سازمان زمین شناسی امریکا دریافت و مراحل پیش پردازش تصاویر (تصحیح رادیومتریک و هندسی) روی آنها انجام شد. در مرحله دوم، با استفاده از تصاویر دارای قدرت تفکیک مکانی بالا (تصاویر سامانه Google Earth) و برداشت زمینی، نمونه های آموزشی مورد نظر تهیه شدند. مرحله سوم شامل انتقال نمونه های آموزشی است. برای این کار، در ابتدا، با استفاده از دو پارامتر فاصله اقلیدسی (ED) و فاصله زاویه طیفی (SAD)، شباهت طیفی نمونه های آموزشی در سال های مرجع و هدف بررسی شد. در ادامه، با تعیین آستانه مورد نظر، نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های انتقال نیافته تفکیک شدند. در انتهای مرحله سوم، صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته ارزیابی شد؛ بدین منظور داده های مرجع تهیه شده از سامانه Google Earth به کار رفت. در مرحله چهارم، با استفاده از نمونه های آموزشی انتقال یافته، تصاویر ماهواره ای در سال های گوناگون طبقه بندی شد و درنَهایت در مرحله پنجم، با به کارگیری شاخص های حاصل از ماتریس خطا، صحت تصاویر طبقه بندی شده ارزیابی شد.نتایج و بحث: نتایج به دست آمده نشان داد آستانه 9/0 تا 1/1 مناسب ترین آستانه برای تفکیک نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های آموزشی انتقال نیافته در سال های گوناگون است. بر این اساس، می توان گفت بین صحت و درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته رابطه ای معکوس وجود دارد و با افزایش درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته، از صحت آنها کاسته می شود. بررسی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته، براساس هریک از پارامترها (فاصله زاویه طیفی و فاصله اقلیدسی)، نشان داد صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته براساس پارامتر فاصله زاویه طیفی بیشتر از نمونه های آموزشی انتقال یافته براساس پارامتر فاصله اقلیدسی است. همچنین استفاده از نمونه های انتقال یافته، براساس هر دو پارامتر، باعث افزایش 45/10درصدی صحت درمقایسه با حالتی شده است که از پارامتر فاصله اقلیدسی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده و نیز افزایش 5درصدی صحت را درقیاس با وضعیتی دربرداشته که از پارامتر فاصله زاویه طیفی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است. بررسی درصد انتقال نمونه های آموزشی در کلاس های کاربری گوناگون نشان داد، به طور میانگین، 6/80٪ از نمونه های آموزشی کلاس آب، 4/75٪ از نمونه های آموزشی کلاس اراضی بایر، 2/71٪ نمونه های آموزشی کلاس اراضی انسان ساخت، 6/64٪ نمونه های آموزشی کلاس مرتع، 2/60٪ از نمونه های آموزشی کلاس اراضی زراعی و 4/54٪ نمونه های آموزشی کلاس تالاب از سال مرجع (1401) به هریک از سال های هدف (1381، 1387، 1392 و 1396) انتقال پیدا کرده اند. همچنین ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته در کلاس های کاربری گوناگون نشان داد کلاس های آب، اراضی انسان ساخت، اراضی بایر، مرتع، اراضی زراعی و تالاب، به ترتیب، بیشترین صحت را در نمونه های آموزشی انتقال یافته دارا بودند. بررسی تغییرات پوشش زمین بین سال های 1381 تا 1401 نشان داد روند تغییرات مساحت کلاس های اراضی بایر، آب و تالاب از سال 1381 تا 1401 کاهشی و روند تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت، در این بازه زمانی، افزایشی بوده است؛ همچنین کلاس های مرتع و اراضی زراعی، در این بازه زمانی، دارای روند تغییرات ثابت نبوده و روند تغییرات آنها در سال های گوناگون، متفاوت بوده است. اما درحالت کلی، مساحت این دو کلاس طی سال 1401، درقیاس با سال 1381 افزایش یافته است.نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در مطالعات آتی، از سایر تصاویر ماهواره ای (ازجمله تصاویر ماهواره ای سنتینل 2) نیز به منظور انتقال نمونه های آموزشی استفاده شود تا تأثیر باندهای طیفی و تصاویر ماهواره ای گوناگون، در انتقال نمونه های آموزشی، ارزیابی شود. همچنین بررسی اثربخشی روش انتقال نمونه های آموزشی در انتقال نمونه های آموزشی سایر پوشش های زمینی می تواند درزمره موضوعات پژوهشی در مطالعات بعدی قرار گیرد.منطقه مورد مطالعه با مساحتی بالغ بر 7653 کیلومترمربع در شمال غرب ایران واقع شده است. از لحاظ جغرافیایی محدوده مورد نظر در مختصات ´´35 ´59 °44 تا ´´25 ´01 °46 طول شرقی و ´´46 ´02 °38 تا ´´47 ´48 °38 عرض شمالی واقع شده است. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای و داده های مرجع زمینی می باشد. تصاویر مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای سری لندست می باشد.روش انجام پژوهش شامل پنج مرحله کلی می باشد. در مرحله اول تصاویر ماهواره ای لندست 5 و 8 از سایت سازمان زمین شاسی آمریکا اخذ شده و مراحل پیش پردازش تصاویر (تصحیح رادیومتریک و هندسی) بر روی آن ها انجام شد. در مرحله دوم با استفاده از تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بالا (تصاویر سامانه Google Earth) و برداشت زمینی، نمونه های آموزشی مورد نظر تهیه شدند. مرحله سوم شامل انتقال نمونه های آموزشی می باشد. برای این کار در ابتدا بررسی شباهت طیفی نمونه های آموزشی در سال های مرجع و هدف با استفاده از دو پارامتر فاصله اقلیدسی و فاصله زاویه طیفی انجام شد. در ادامه با تعیین آستانه مورد نظر، نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های انتقال نیافته تفکیک شدند. در انتهای مرحله سوم، ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته انجام شد، برای این کار از داده های مرجع تهیه شده از سامانه Google Earth استفاده شد. در مرحله چهارم با استفاده از نمونه های آموزشی انتقال یافته، طبقه بندی تصاویر ماهواره ای در سال های مختلف انجام شد و در نهایت در مرحله پنجم با استفاده از شاخص های حاصل از ماتریس خطا، ارزیابی صحت تصاویر طبقه بندی شده انجام شد.نتایج به دست آمده نشان داد، آستانه 0/9 تا 1/1 (اختلاف انحراف معیار از میانگین) مناسب ترین آستانه برای تفکیک نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های آموزشی انتقال نیافته در سال های مختلف می باشد. بر این اساس می توان گفت یک رابطه معکوس بین صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته و درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته وجود دارد و با افزایش درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته از صحت آن ها کاسته می شود.بررسی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس هر یک از پارامترها (فاصله زاویه طیفی و فاصله اقلیدسی) نشان داد نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس پارامتر فاصله زاویه طیفی از صحت بیشتری نسبت به نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس پارامتر فاصله اقلیدسی برخوردار می باشند. همچنین استفاده از نمونه های انتقال یافته بر اساس هر دو پارامتر باعث افزایش 10/45 درصدی صحت نسبت به حالتی شده است که از پارامتر فاصله اقلیدسی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است و افزایش 5 درصدی صحت نسبت به حالتی شده است که از پارامتر فاصله زاویه طیفی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است.بررسی درصد انتقال نمونه های آموزشی در کلاس های کاربری مختلف نشان داد به طور میانگین 80/6 درصد از نمونه های آموزشی کلاس آب، 75/4 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی بایر، 71/2 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی انسان ساخت، 64/6 درصد از نمونه های آموزشی کلاس مرتع، 60/2 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی زراعی و 54/4 درصد از نمونه های آموزشی کلاس تالاب از سال مرجع (1401) به هر یک از سال های هدف (1381، 1387، 1392 و 1396) انتقال پیدا کرده اند. همچنین ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته در کلاس های کاربری مختلف نشان داد کلاس های آب، اراضی انسان ساخت، اراضی بایر، مرتع، اراضی زراعی و تالاب، به ترتیب از بیشترین صحت در نمونه های آموزشی انتقال یافته برخوردار بودند.طبقه بندی تصاویر ماهواره ای با استفاده از تصاویر لندست بین سال های 1381 تا 1401 انجام شد. بر این اساس، پوشش های سطحی زمین در شش کلاس کاربری مختلف طبقه بندی شد. نتایج ارزیابی صحت طبقه بندی نشان داد صحت کلی تصاویر طبقه بندی شده در سال های 1401، 1396، 1392، 1387 و 1381 به ترتیب 94/95، 91/93، 90/74، 89/45 و 88/94 درصد است. بررسی صحت طبقه بندی کلاس های کاربری مختلف بر اساس دو پارامتر صحت تولیدکننده و صحت کاربر نشان داد، کلاس آب از بیشترین صحت تولید کننده و کاربر در میان کلاس های مختلف برخوردار است، به طوری که صحت تولیدکننده و کاربر آن در تصویر طبقه بندی شده سال 1401 به ترتیب 98/2 و 99/34 درصد می باشد. از طرفی کمترین صحت تولیدکننده و کاربر در کلاس تالاب به دست آمد؛ به طوری که، صحت تولیدکننده و کاربر آن در تصویر طبقه بندی شده سال 1401 به ترتیب 90/1 و 91/25 درصد است.بررسی تغییرات پوشش زمین بین سال های 1381 تا 1401 نشان داد، روند تغییرات مساحت کلاس های اراضی بایر، آب و تالاب از سال 1381 تا 1401 کاهشی و روند تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت در این بازه زمانی افزایشی بوده است، همچنین کلاس های مرتع و اراضی زراعی دارای روند تغییرات ثابت در این بازه زمانی نبوده و روند تغییرات آن ها در سال های مختلف متفاوت بوده است. اما در حالت کلی مساحت این دو کلاس در سال 1401 نسبت به سال 1381 افزایش یافته است. بررسی تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت در این بازه زمانی نشان دهنده افزایش محسوس مساحت این کلاس کاربری می باشد؛ به طوری که مساحت آن از 20/38 کیلومتر مربع در سال 1381 به 123/98 کیلومتر مربع در سال 1401 افزایش یافته است.پیشنهاد می شود در مطالعات آتی از سایر تصاویر ماهواره ای (از جمله تصاویر ماهواره ای سنتینل-2) نیز به منظور انتقال نمونه های آموزشی استفاده شود تا تأثیر باندهای طیفی و تصاویر ماهواره ای مختلف در انتقال نمونه های آموزشی مورد ارزیابی قرار گیرد. همچنین بررسی اثربخشی روش انتقال نمونه های آموزشی در انتقال نمونه های آموزشی سایر پوشش های زمینی می تواند از جمله موضوعات پژوهشی در مطالعات بعدی محسوب شود.
مدل سازی توزیع مکانی ناقلین بیماری تب دانگ در ایران با استفاده از مدل آنتروپی بیشینه و الگوریتم ژنتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: تب دانگ، یکی از بیماری های واگیر و ویروسی است که از طریق دو گونه پشه آئدس اجیپتی و پشه آئدس آلبوپیکتوس منتقل می شود و به سرعت در جهان در حال گسترش است. افزایش دمای کره زمین، تغییرات اقلیمی و الگوی بارندگی و نیز گسترش شهرنشینی در اغلب نقاط دنیا بر گستره انتشار گونه های مذکور مؤثر بوده و باعث گسترش مناطقی جدید برای حضور این گونه ها شده است. این در حالی است که بخشی از کشور ایران در برابر این گونه و حضور آن آسیب پذیر تلقی شده و لازم است گستره انتشار احتمالی آن برای اجرای برنامه کنترل جمعیت این گونه مشخص شود. مدل های مطلوبیت زیستگاه مجموعه ای از مدل های الگوریتم مبنا هستند که قادرند پراکنش مکانی برای استقرار انواع گونه ها را پیش بینی کنند. هدف اصلی این پژوهش مدل سازی توزیع مکانی ناقلین این بیماری در ایران است که با توجه به نبود داده های ناقلین کافی در کشور، از داده های ناقلین موجود در سطح جهان و همچنین در سطح قاره آسیا، در دو مقیاس مختلف استفاده شد. از مهم ترین جنبه های نوآوری این پژوهش می توان به استفاده از لایه هتروژنتی به عنوان یک عامل کمکی برای تحلیل نقاط حضور و کاهش خودهمبستگی مکانی و به کارگیری و مقایسه دو مدل پراکنش گونه متکی به داده های حضور برای انتخاب روش مدل سازی بهینه اشاره کرد.
مواد و روش ها: مدل های مورد استفاده در این پژوهش شامل روش آنتروپی بیشینه (MaxEnt) و یک نوع الگوریتم ژنتیک تحت عنوان گارپ (GARP) هستند. این مدل ها می توانند ارتباطات غیرخطی و اثرگذار بین گونه ها و متغیرهای محیطی را تشخیص دهند و آن ها را برای توسعه مدل های پیش بینی به کار گیرند. همچنین لایه های اطلاعاتی مورد نیاز شامل لایه نقاط حضور گونه ها و لایه های متغیرهای مستقل زیست محیطی هستند. در مجموع 2780 نقطه حضور برای هر دو گونه (1926: گونه آئدس اجیپتی و 854: گونه آئدس آلبوپیکتوس) با مراجعه به پایگاه های اطلاعاتی مختلف جمع آوری شد.
به منظور کاهش خودهمبستگی مکانی بین داده های نقاط حضور ناقلین تب دانگ، لایه هتروژنتی توپوگرافی با استفاده از SDM toolbox در ArcGIS ساخته شد و نقاطی که از نظر ارتفاع دارای شرایط یکسانی هستند از فرایند مدل سازی حذف شدند. به منظور بررسی میزان همبستگی متغیرهای زیستی از تابع PCA در ArcGIS استفاده شد و متغیرهایی که میزان همبستگی بین آنها بالای 75/0 بود، از تحلیل حذف و متغیرهای تراکم جمعیت، اقلیم، تراکم پوشش گیاهی، ارتفاع و کربن آلی خاک لحاظ وارد مدل شدند. در نهایت با استفاده از روش آنتروپی بیشینه (MaxEnt) و یک نوع الگوریتم ژنتیک تحت عنوان گارپ (GARP) میزان مطلوبیت زیستگاهی در سطح جهان با قدرت تفکیک مکانی 5 کیلومتر برای هر دو گونه مدل سازی شد. با توجه به دقت بالای روش MaxEnt، با استفاده از این روش، مطلوبیت زیستگاهی قاره آسیا با قدرت تفکیک 900 متر برای هر دو گونه مدل سازی شد.
نتایج و بحث: مقادیر سطح زیر منحنی (AUC) برای گونه آئدس اجیپتی 942/0 و برای گونه آئدس آلبوپیکتوس 948/0 محاسبه شد. نتایج پژوهش نشان داد که استان های شمالی و جنوبی کشور مطلوبیت زیستگاهی بالاتری را برای هر دو گونه دارند، با این تفاوت که گونه آئدس اجیپتی در قسمت های جنوبی به سمت شرق در حاشیه دریایی عمان دارای احتمال پراکندگی بالاتری است. در پیاده سازی روش MaxEnt برای گونه آئدس آلبوپیکتوس، استان های موجود در غرب ایران نیز مطلوب تعیین شدند که این مهم در مقیاس کوچک تر به صورت درست مدل سازی نشده بود. در بهمن 1399 متأسفانه تعداد کمی پشه و تخم پشه آئدس اجیپتی در شهرستان بندر لنگه کشف شد که دقیقاً این پژوهش آن را پیش بینی کرده بود.
نتیجه گیری: از نتایج این مطالعه می توان در راستای برنامه ریزی برای مدیریت جمعیت این حشرات ناقل برای کنترل بیماری هم زمان با پایش جمعیت ها در فصول اپیدمی استفاده کرد.
تحلیل توزیع فضایی کاربری های زمین شهری در شهر اهواز، مطالعه موردی: منطقه سه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بوم شناسی شهری سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
101 - 118
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف تحلیل الگوی پراکنش کاربری های زمین در منطقه سه شهر اهواز انجام شد. کاربری های زمین در سطوح منطقه، ناحیه و محله با محاسبه کمی شاخص های فشردگی، هیرشمن- هرفیندال، گسستگی، تنوع سیمپسون، آنتروپی، تراکم زمین ساخته شده و ابزارهای تحلیلی موجود در نرم افزار ArcGIS از جمله تحلیل های ANN، DD و GWR مورد ارزیابی قرار گرفتند. بنابراین تحقیق حاضر با هدفی کاربردی و روشی توصیفی انجام شد و داده ها با شیوه ای کتابخانه ای جمع آوری شدند. گفتنی است که تاکنون معدود مطالعه ای در ارتباط با ارزیابی الگوی توزیع کاربری ها با استفاده از روش های بکار رفته و همچنین با مورد منطقه سه شهر اهواز انجام شده است. مطالعه نشان داد که سرانه موجود کاربری های زمین در منطقه سه شهر اهواز به میزان 12 مترمربع از سرانه استاندارد بالاتر بود. ناحیه دو دارای بیش ترین تراکم و فشردگی و ناحیه سه دارای بیش ترین پراکندگی بود. با وجود این، الگوی توزیع کاربری های ناحیه سه، ترکیب، تنوع، تمرکز و پیوستگی بیش تری را نشان داد. توزیع فضایی 46 درصد از کاربری ها به صورت بسیار خوشه ای و جهت گیری کاربری ها به سمت مرکز منطقه، از مطلوبیت برخوردار بود. این جهت گیری موجب جذب جمعیت در مرکز منطقه شد. به عنوان نتیجه، کاربری های زمین در منطقه سه شهر اهواز از توزیع مناسبی برخوردار نیستند و لازم است طرحی برای ساماندهی کاربری اراضی چیده شود.
تحلیل عوامل مؤثر بر امنیت زنان در پارک های شهری نمونه موردی پارک آزادی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بوم شناسی شهری سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
119 - 138
حوزههای تخصصی:
زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهرها، حساسیت های ویژه تری نسبت به مردان در ارتباط با ادراک مناطق جرم خیز دارند. تاکنون پژوهش های مختلفی به موضوع امنیت زنان در فضاهای شهری پرداخته اند. این در حالی است که هیچ پژوهشی به عوامل فضایی مؤثر بر این موضوع نپرداخته است. بر همین اساس پرداختن به این موضوع که چه ویژگی هایی از فضاهای باز شهری از دید زنان باعث ایجاد امنیت و یا مستعد جرم خیزی هستند، هدف اصلی پژوهش حاضر به شمار می رود. در این ارتباط پارک آزادی شیراز به عنوان بستر تحقیق انتخاب گردید. حجم نمونه در این پژوهش متشکل از 186 نفر از زنان در گروه ای سنی 18 تا 50 سال بود. راهبرد تحقیق در این پژوهش مشتمل بر ترکیب دو روش کمی و کیفی است و گردآوری اطلاعات از طریق پرسشنامه، مصاحبه، مشاهده و تصویربرداری ذهنی صورت گرفت. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که مجموعه عوامل مؤثر بر احساس ناامنی زنان در سطح پارک های شهری در زیر چهار شاخص کالبدی، کارکردی، اجتماعی و ادراکی–بصری قابل دسته بندی هستند. در زیر این موارد، عواملی چون میزان تراکم پوشش گیاهی، وجود فضاهای فرعی و پرت، تفکیک قلمرویی، وجود علائم و نشانه ها، شبانه روزی بودن کاربری ها، مکان یابی مناسب ورودی و خروجی ها، امکان مسیریابی مناسب در فضا، مراقبت مصنوعی، شهرت (خوشنامی یا بدنامی) یک فضا، تسلط پذیری جنسیتی در بخش هایی از پارک، ارتباط بصری با نقاط مختلف پارک، نورپردازی مناسب در شب و روشنایی و وضوح فضا، مهم ترین عوامل در ایجاد یک فضای امن در سطح پارک های شهری از منظر زنان می باشند.
اثر تغییر اقلیم بر شرایط رویشی زیتون (مطالعه موردی: استان بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۹
281 - 260
حوزههای تخصصی:
کاهش بازدهی تولیدات باغی و زراعی، افزایش آفات و کاهش کیفیت محصولات کشاورزی و تهدید امنیت غذایی از پیامدهای تغییر اقلیم هستند. اثر گذاری تغییر اقلیم بر کشاورزی منجر به افزایش ریسک و ریسک پذیری در حوزه فعالیت های کشاورزی می شود. نتایج بررسی داده های مشاهداتی، رخداد تغییر اقلیم در استان بوشهر را تایید می نماید. آنومالی دمای سالانه استان بوشهر بیانگر افزایش فراوانی سالهای با دمای بیش از میانگین از 1996 تا 2021 است. براساس آزمونPettitts این افزایش حدودc˙ 2/1 می باشد. علاوه برآن روند افزایش معنی دار دما در سطح اطمینان 95% و مقادیر 2≥ Z رخداد تغییر اقلیم در استان بوشهر را تایید کرد. داده های برآوردی دوره آینده تداوم روند افزایشی آستانه های دمای زیتون برای دوره (2040-2021) را تایید می کند. یافته های تحقیق نشان داد با افزایش دمای حداقل در 20 سال آینده نیاز سرمایی درخت زیتون تامین نشده و فصل گلدهی بجای فروردین در اسفند رخ می دهد. همچنین پهنه های وسیع تری از استان بوشهر میانگین دمایی بیش از 26 درجه را تجربه خواهد کرد. لذا درآینده دوره توقف رشد زیتون از 90 روز به 150 روز می رسد. همچنین با افزایش فراوانی روزهای با دمای بیش از c˙ 40 سوختگی میوه بیشتر و کیفیت زیتون کمتر می شود. بنابراین مناطق نامناسب زیتون علاوه بر شهرستان عسلویه و دشتستان شهرستان های کنگان، جم، دیر و دشتی ، کوهپایه های شمال استان و بخش های از دیلم را نیز شامل می شود و قلمروهای مساعد کشت زیتون به سمت غرب استان جابجا خواهد شد.
چارچوب برنامه ریزی توسعه سکونتگاه های روستایی پیرامون کلانشهرها، مورد مطالعه: کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
111 - 130
حوزههای تخصصی:
روند شتابان شهرنشینی، منجر به تغییر و تحول در ابعاد مختلف سکونتگاههای روستایی پیرامون کلانشهرها شده است. واکنش مناسب به این وضعیت، الگوی برنامه ریزی خاصی را می طلبد. پژوهش حاضر با هدف تدوین چارچوب برنامه ریزی توسعه سکونتگاه های روستایی پیرامون کلانشهرها است که با روش شناسی تفسیری و روش تحقیق کیفی انجام گرفت. نظریه ها، رویکردها و مدلهای توسعه روستایی، تجربه های مطالعاتی و اجرایی مرتبط جهانی و روستاییان روستاهای پیرامون شهر تهران منابع اصلی جمع آوری داده ها هستند. در این ارتباط، 74 مقاله مربوط به نظریه های توسعه، برنامه ریزی روستایی و 39 تجربه جهانی به ترتیب با روش نمونه گیری هدفمند و روش پژوهش موردی انتخاب شدند. مشارکت کنندگان در بخش مصاحبه های نیمه ساختمند، مدیران و کارشناسان محلی توسعه روستایی از 17 روستا و 5 دستگاه اجرایی بودند که با بهره گیری از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. مصاحبه نیمه ساختمند با مشارکت کنندگان در 17 روستا و 5 دستگاه اجرایی (بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، وزارت راه و شهرسازی، اداره کل حریم شهری تهران، فرمانداری و شهرداری) به ترتیب با 34 و 15 نفر به اشباع نظری رسید. برای تحلیل داده ها، از روش تحلیل محتوای کیفی و فراترکیب و برای اعتبار پذیری یافته ها از روش ضریب هولستی استفاده شد. یافته های پژوهش، این نتیجه را حاصل نمود که؛ برای برنامه ریزی این روستاهای پیرامون کلانشهری(تهران) باید بر بستر گفتمان فرانوگرایی برنامه ای نو ارایه کنیم. این برنامه دارای چارچوب مفهومی مبتنی بر اصولی خاص است. محیط گرایی، زمینه گرایی، توسعه فعالیت های اقتصاد محلی و زنجیره تامین محصولات و یکپارچگی فضایی بعنوان اصول محتوایی و کثرت گرایی، کنشگر-شبکه، مشارکت، حکمروایی مطلوب و انعطاف پذیری بعنوان اصول رویه ای (فرایندی) چارچوب مفهومی این برنامه تحت عنوان برنامه ریزی توسعه محلی پایدار روستاهای پیرامون کلانشهری (تهران) را شکل داده اند. این اصول جهت دهنده برای تدوین چارچوب عملی (تعریف، ماهیت، مقیاس، اهداف، شرح خدمات و ... ) این برنامه است.
برآورد ضریب رواناب با تلفیقی از ابزار Arc CN – Runoff، SCS – CN و رابطه تجربی ICAR (مطالعه موردی: محدوده مطالعاتی سلسله – استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: تعیین مقدار ضریب رواناب یکی از بزرگ ترین مشکلات و منبع اصلی فقدان اطمینان در بسیاری از پروژه های منابع آب است. در بیشتر پژوهش هایی که در زمینه منابع آب انجام می شود، مقادیر ضریب رواناب از جدول های مقادیر با توجه به شرایط منطقه مورد مطالعه برداشته می شود. نگرانی اصلی، در این روش، انتخاب مقادیری است که به صورت ذهنی طبق روشی مبهم انتخاب می شوند و قضاوتی شخصی را درباره داده های مفید منعکس می کنند؛ ازاین رو برای تعیین ضریب رواناب باید روشی مناسب انتخاب شود.مواد و روش ها: به منظور اجرای این پژوهش، از داده هایی شامل اطلاعات مدل رقومی ارتفاعی، کلاس های کاربری اراضی، بافت خاک و آمار هواشناسی و هیدرولوژیکی (بارش و رواناب) مرتبط با منطقه مورد پژوهش، طی دوره آماری بیست ساله ای (1380-1400)، استفاده شد. با استفاده از نقشه کاربری اخذ شده اراضی، نقشه کاربری اراضی محدوده در نُه کاربری طبقه بندی شد. همچنین برای تهیه نقشه گروه های هیدرولوژیکی خاک، نقشه بافت خاک در عمق 200سانتی متری محدوده مطالعاتی سلسله به کار رفت و با توجه به نوع بافت خاک، گروه هیدرولوژیکی خاک مختص هر محدوده استخراج شد. در نهایت، گروه هیدرولوژیک خاک در سه دسته (A,B,C) قرار گرفت. نقشه لایه کاربری اراضی و گروه های هیدرولوژیکی خاک وارد محیط ابزار Arc CN – Runoff شد و در نهایت، عملیات تلفیق روی دو لایه اعمال و لایه کاربری اراضی – گروه هیدرولوژیکی (Land Soil) تهیه شد؛ این لایه جدید فقط سطح پوشیده شده با دو لایه را نشان می دهد و نقشه شماره منحنی رواناب، نگهداشت سطحی خاک، حجم، ارتفاع و ضریب رواناب براساس این لایه تهیه می شود. در نهایت، مقدار ضریب رواناب در سه حالت وضعیت رطوبتی خشک، متوسط و مرطوب برآورد شد و مقایسه ای صورت گرفت.نتایج: نتایج پژوهش نشان داد، در محدوده مطالعاتی سلسله، میزان ضریب رواناب (CR) در سه حالت وضعیت رطوبتی خشک، متوسط و تر، به ترتیب برابر با 26/0، 53/0 و 77/0 است. بنابراین حالت رطوبتی خشک، در قیاس با متوسط، 68% کاهش و حالت رطوبتی تر، در مقایسه با متوسط، 37% افزایش داشته است. بررسی همبستگی بین ضریب رواناب و مشخصات محدوده مطالعاتی نشان داد که در محدوده مطالعاتی سلسله، ضریب رواناب تحت تأثیر شش ویژگی فیزیوگرافی محدوده مطالعاتی مساحت، شیب، طول آبراهه و ضریب گراولیوس، حداکثر ارتفاع و تراکم آبراهه ای است. مقدار شماره منحنی رواناب (CN) در حالت رطوبتی خشک، متوسط و تر برای کل محدوده، به ترتیب برابر با 65، 81 و 92 برآورد شد. میزان نگهداشت سطحی خاک (S) در حالت رطوبتی خشک، متوسط و تر، درمورد کل محدوده، به ترتیب برابر با 74/138، 60/59 و 42/23 میلی متر به دست آمد. میزان ارتفاع رواناب (Q) در حالت رطوبتی خشک، متوسط و تر، درمورد کل محدوده، به ترتیب 78/27، 73/55 و 31/79 میلی متر برآورد شد. میزان حجم رواناب (V) در حالت رطوبتی خشک و متوسط و تر، درمورد کل محدوده، به ترتیب 64/3710، 03/7164 و 46/10070هزار مترمکعب حاصل شد.نتیجه گیری: این شرایط نیازمند اجرای اقدامات اساسی به منظور افزایش پوشش گیاهی، شامل عملیات چاله کندن و جویچه تراز همراه با طرح های افزایش پوشش گیاهی، اغلب به صورت بوته کاری و بذرپاشی گیاهان مرتعی در محدوده است و بارش منطقه می تواند رطوبت کافی را برای موفقیت آنها فراهم کند. استقرار سامانه جمع آوری آب باران نیز، با توجه به نفوذپذیری کم خاک منطقه، می تواند مؤثر باشد و از آن در افزایش پوشش گیاهی و دیگر مصارف استفاده شود.
آینده پژوهی پیامدهای انتقال آب چاه های عمیق تایباد به سنگ معدن سنگان خواف بر نواحی روستایی شهرستان تایباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
69 - 86
حوزههای تخصصی:
رشد فزاینده صنعت، برداشت بی رویه از منابع محدود، دگرش اقلیم، بی پروایی نسبت به بایسته های توسعه پایدار، بنیادهای زیستی و تعادل بن مایه های زیست کره را به شدت برآشفته اند. در این میان، امنیت غذایی جوامع درهم تنیدگی بالایی با پایداری و پویایی فعالیت های روستایی دارد که به منابع آب در دسترس بستگی دارد. این در حالی است که طی چند دهه گذشته سهم آبِ بخش صنعت افزایش یافته و در برخی مناطق، آب حوزه کشاورزی به سمت صنعت جهت داده شده است. تداوم این وضعیت امنیت غذایی، پایداری و پویایی فعالیت های روستایی را تهدید می کند. شهرستان کم بارش تایباد در خاور کشور، درگیر انتقال آب چاه های عمیق موجود به سنگ معدن سنگان خواف بوده است. مقاله حاضر به آینده پژوهی پیامدهای انتقال آب چاه های عمیق تایباد به سنگ معدن سنگان خواف بر نواحی روستایی شهرستان تایباد پرداخته است. روش شناسی حاکم بر پژوهش، توصیفی تحلیلی است. درون داده های موردنیاز با روش کتابخانه ای و میدانی گردآوری و با بهره گیری از نرم افزارهای Micmac، Scenario Wizard، Vensim و مدل AHP موردبررسی قرارگرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که از هجده وضعیت احتمالی مربوط به پنج سناریو با سازگاری قوی، وضعیت هایی که پیامدهای انتقال آب چاه های عمیق تایباد به سنگ معدن سنگان خواف بر نواحی روستایی تایباد را در آستانه بحران بیان می کنند، بیشترین وضعیت های احتمالی ممکن را در برمی گیرند. بر این پایه، راهکار "انتقال آب چاه های عمیق تایباد به سنگ معدن سنگان خواف به علت بحرانی بودن منابع آب در شهرستان تایباد و ضعف در تغذیه آبخوان های این شهرستان متوقف شود"، مناسب ترین راهکار شناخته شد.
ارائه مدلی برای توسعه پایدار بوم گردی عشایری (مورد مطالعه: عشایر استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بوم گردی عشایری از اشکال گردشگری پایدار، با ارائه منبع جایگزین معیشت به جامعه بومی منجر به حفاظت از محیط زیست و ایجاد منافع اجتماعی و اقتصادی برای جوامع محلی می شود.
هدف پژوهش: این پژوهش با هدف ارائه مدلی برای توسعه پایدار بوم گردی عشایری در استان کرمانشاه انجام شد.
روش شناسی تحقیق: در این پژوهش از رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی استفاده شد. جامعه هدف در فاز کیفی شامل کارشناسان ارشد و مدیران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و سازمان امور عشایری استان کرمانشاه بودند که بعد از انجام مصاحبه با ده نفر اشباع نظری حاصل شد. پس از شناسایی محورهای اصلی؛ در فاز کمی، پرسشنامه ایی تهیه شد و با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ایی با انتساب متناسب از میان جامعه آماری که شامل کارکنان و کارشناسان دو سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و سازمان امور عشایری استان کرمانشاه، بین 148 نفر توزیع شد.
قلمروجغرافیایی پژوهش: قلمرو مورد مطالعه این پژوهش عشایر استان کرمانشاه بوده است.
یافته ها و بحث: محورهای اصلی شناسایی شده در فاز کیفی شامل بهره گیری از پتانسیل های طبیعی منطقه، بهره گیری از امکانات، عوامل اجتماعی-فرهنگی، عوامل آموزشی و ترویجی، سیاست گذاری ها و رشد اقتصادی و درآمدی بود. در فاز کمی میانگین متغیرها حدود 45/3 تا 18/4 بود که نشان می دهد وضعیت متغیرها از متوسط تا خوب متغیر است. نتایج بخش تحلیل عاملی ضمن تأیید برازش مدل نشان داد که بهره گیری از امکانات، سیاست گذاری ها، عوامل اجتماعی-فرهنگی و رشد اقتصادی و درآمدی، بهره گیری از پتانسیل های طبیعی منطقه، و عوامل آموزشی و ترویجی به ترتیب با بار عاملی 65/0، 63/0، 58/0، 57/0، 59/0 و 62/0. بیشترین اهمیت را به ترتیب در تبیین مدل توسعه پایدار بوم گردی عشایری داشتند و می توانند این مدل را تبیین نمایند.
نتایج: با این باور که افزایش توان اقتصادی، حفظ منابع زیست محیطی و حفاظت از میراث فرهنگی-اجتماعی سنگ بنای شکل گیری گردشگری پایدار است که رسالت اصلی آن دستیابی به توسعه پایدار است.؛ بوم گردی های عشایری یکی از مهم ترین حوزه های این رویکرد است. بر این اساس پژوهش حاضر با ارائه مدلی، مسیرهای اصلی توسعه بوم گردی های عشایری در استان کرمانشاه را شناسایی کرده است. بنابراین نتایج حاصل از این پژوهش می تواند مبنای تصمیم گیری سیاست گذاران برای دستیابی به توسعه پایدار بوم گردی های عشایری باشد.
الگوواره توسعه گردشگری ماجراجویانه در استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
151 - 168
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو با روش داده بنیاد و با هدف ارائه الگویی برای توسعه گردشگری ماجراجویانه صورت گرفته است. روش پژوهش کیفی بوده که از راه مصاحبه هدفمند شکل گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل استادان دانشگاهی، مدیران سازمان های ورزشی مرتبط، کارشناسان اداره میراث فرهنگی و راهنمایان تورهای گردشگری است. پس از بررسی و کدگذاری و تحلیل داده ها، روایی و پایایی با توجه به آزمون مربوط به آن ها تأیید شده است. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها در پنج گروه دسته بندی می شوند: شرایط علّی شامل شناسایی زمینه ها، نیازهای فردی، اجتماعی و فرهنگی، اشتغال مبتنی بر کارآفرینی؛ عوامل مداخله گر شامل سطح امکانات و تجهیزات، شرایط اقتصادی، مدیریت کیفیت، وضعیت اداری و مدیریتی، وضعیت جغرافیایی، فرهنگ منطقه؛ شرایط زمینه ای شامل مدیریت راهبردی، برنامه ریزی راهبردی، زیرساخت های شهری، فرهنگی و اطلاعاتی، پشتوانه علمی و دانشگاهی؛ راهبردها شامل کیفیت و نوآوری، مدیریت ایمنی، آموزش و فرهنگ سازی، اطلاع رسانی، بازاریابی؛ پیامدها شامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی. نتایج این پژوهش سبب نگرش عمیق ذی نفعان به گردشگری ماجراجویانه در استان ایلام و عوامل مؤثر بر آن خواهد شد. این نگرش راهبردها و توصیه های مناسبی به منظور حفاظت از شرایط محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی استان ارائه نموده که دارای نوآوری است.
واکاوی تغییرات بارش شمال غرب ایران طی دهه های آتی بر اساس مدل های GCM(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
389 - 367
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی تغییرات بارش شمال غرب ایران طی دهه های آتی بر اساس مدل های GCM صورت گرفته است. بدین منظور، ابتدا بارش سال های 2014-1985 بر اساس آزمون من- کندال روندیابی گردید. سپس داده های روزانه بارش برای هر یک از ایستگاه های مورد مطالعه در نرم افزار SDSM6.1 برای 2014-1985 شبیه سازی شد. آنگاه تحت سناریوهای (SSP2-4.5) و (8.5-SSP5) مدل های CanEsm5 و MPI-ESMI-2HR، بارش سال های 2043-2015 پیش بینی شد. جهت ارزیابی عملکرد مدل های CMIP6 و مقایسه مقادیر پایه و پیش بینی شده، از سنجه های آماری MSE،RMSE و MAE استفاده شد. بر اساس نتایج آزمون من- کندال، بارش دوره پایه در ایستگاه های تبریز، اردبیل، ارومیه، تکاب و مراغه دارای روند کاهشی و در ایستگاه های مشگین شهر، سردشت، ماکو، خلخال، سراب، جلفا و پارس آباد دارای روند افزایشی بود. از بین 12 ایستگاه مورد بررسی، فقط بارش ایستگاه مراغه روند کاهشی معنادار داشت. در سایر ایستگاه ها روندهای بارش معنی دار نبود. بر اساس پیش بینی های انجام شده بر اساس مدل های مذکور، تحت سناریوی متوسط (SSP 2-4.5)، در اواخر زمستان و اوایل بهار، بارش کاهش خواهد یافت. در سایر ماه ها به ویژه ماه های تابستان و پاییز، درصد کاهش بارش بیشتر خواهد بود. بر اساس سناریوی 8.5-SSP5، بیشترین درصد کاهش بارش در مدل MPI به میزان 33% در ایستگاه های جلفا، سردشت، مراغه و در مدل CanESM5 حدود 33 الی 35 درصد در ایستگاه های جلفا، تکاب و ارومیه پیش بینی گردید. طبق نتایج حاصل، اگرچه هر دو مدل، بارش را با خطای نسبتاً بالایی پیش بینی نمودند، لیکن مدل MPI نسبت به مدل CanESM5 خطای کمتر و دقت بیشتری در پیش بینی بارش داشت.
تحلیل فضایی شاخص های اجرای شبکه معابر در طرح های هادی روستایی (مورد مطالعه: روستاهای شهرستان شهرکرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه ناحیه ای سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
261 - 294
حوزههای تخصصی:
امروزه طرح های هادی باهدف سامان دهی و بهسازی بافت کالبدی نواحی روستایی انجام می شود؛ در این راستا میزان موفقیت طرح هادی اجراشده و رضایت مندی مردم یکی از مهم ترین موضوعات مورد مطالعه در جغرافیا است. ازاین رو لازم است عوامل و نیروهای محرک بر اجرای شبکه معابر روستایی در طرح های هادی ناحیه مورد مطالعه شناسایی شوند. در این راستا در این مطالعه تلاش شده است تا به وضعیت شاخص های اجرای شبکه معابر در طرح های هادی در مناطق روستایی شهرستان شهرکرد پرداخته شود. روش شناسی مطالعه از نوع تبیینی علّی به شیوه پیمایشی بوده و با استفاده از ابزار پرسش نامه و مشاهده میدانی در 10 مورد از روستاهایی که اجرای شبکه معابر در طرح های هادی مورد توجه بوده است، انجام شد. جامعه آماری مورد مطالعه مسئولان محلی(شورا و دهیار و مسئولین بخشداری و...) و مردم محلی روستاهای مورد مطالعه هستند که براساس تعداد خانوار ساکن (6693) در روستاهای موردمطالعه، حجم نمونه برابر 220 نفر برآورد شد. نتایج تحقیق نشان داد که همبستگی و شاخص الگوی ساخت شبکه با مقدار 485/0 کمترین همبستگی را با اجرای شبکه معابر روستایی در طرح های هادی دارند، همچنین نتایج تحلیل فضایی شبکه معابر در طرح های هادی نشان می دهد که بیشترین میزان رتبه شبکه معابر در طرح های هادی مربوط به روستاهای وانان، شمس آباد، خوی، سورک، هرچگان و کمترین رتبه مربوط به روستاهای امامزاده، مرغملک، پیر بلوط است. نتایج ضریب مسیر نشان می دهد که در بین ابعاد چهارگانه مورد بررسی برای طرح هادی بعد الگوی ساخت شبکه با ضریب مسیر 245/0 ، بعد شیب شبکه با ضریب مسیر 230/0 به ترتیب بیشترین تأثیر را در طرح هادی داشته اند و بعد از آن ها بُعد معماری و منظر با ضریب 237/0 قرار دارند و در انتها کمترین تأثیر را بعد سطح و پوشش شبکه با ضریب 158/0 داشته اند.
برنامه ریزی محلات دوستدار کودک با تأکید بر مشارکت پذیری؛ نمونه مطالعاتی محله پونک جنوبی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرها با چالش های بسیاری روبرو هستند که یکی از این چالش ها بی توجهی به کودکان است و محلات به عنوان یکی از نطفه های حل مسائل شهر است که می توان از ظرفیت های آن بهره برد و کودکان به عنوان قشر آسیب پذیر باید نظر آن ها در رابطه با محیط زندگیشان مورد توجه برنامه ریزان قرار گیرد، به این دلیل که کودکان علایق بیشتری برای حضور در محله پیدا کند. بنابراین هدف پژوهش شناسایی راهکارهای برنامه ریزانه برای ایجاد محلات دوستدار کودک به منظور ارتقاء مشارکت پذیری در محله پونک جنوبی تهران است که در پژوهش های اخیر کمتر به آن توجه شده است. بنابراین این پژوهش سعی دارد شاخص های مطرح شده در ابعاد مختلف محلات دوستدار کودک را با توجه به مشارکت پذیری مطرح نماید. روش تحقیق توصیفی –تحلیلی و نوع پژوهش از نوع کاربردی است و برای تعیین حجم نمونه از روش کوکران استفاده شد که 380 پرسش نامه با توجه به جمعیت هر یک از بلوک ها به روش تصادفی ساده بین ساکنان محله با جامعه آماری 35408 نفر به دلیل اصل عدالت در انتخاب افراد در نمونه مطالعاتی برگزیده شده است و برای تحلیل پرسشنامه از تحلیل رگرسیونی استفاده شد یافته های تحقیق نشان داد که میزان انجام فعالیت های متنوع توسط کودکان در بعد کالبدی، ایمنی کودک در برابر اتومبیل در بعد حمل و نقل بیشترین امتیاز و توجه به رنگ های موردعلاقه کودکان در بعد کالبدی، تهویه مسکن در بعد مسکن کمترین امتیاز را کسب کرده اند. درنتیجه می توان با مشارکت کودکان محلات را به مکانی طبق میل و خواسته کودک تبدیل کرد که امنیت، حس تعلق، حضور پذیری در آن بالاست.
بررسی اثرات تأمین مسکن محله محور بر توسعه گردشگری با رویکرد زیست محیطی (مورد مطالعه: شهر اراک)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
فضای گردشگری سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
99 - 116
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر گردشگری جایگاه خاصی در توسعه کشورها پیدا کرده و نقش فعال و مؤثری در ارتقاء ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به ویژه در کشورهای درحال توسعه ایفا می کند؛ امروزه تأمین مسکن در قالب برنامه ریزی محله محوری، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه می باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرات تأمین مسکن محله محور بر توسعه گردشگری با رویکرد زیست محیطی در شهر اراک بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ چگونگی گردآوری اطلاعات، میدانی (پرسشنامه) و اسنادی (کتابخانه ای) است. جامعه پژوهش، مسئولین و متصدیان گردشگری در محدوده مورد مطالعه که با موضوع گردشگری آشنایی دارند (15 نفر)، متصدیان و کارکنان و فعالان حوزه گردشگری (8 نفر)، کارشناس جغرافیا و گردشگری (5 نفر)، کارشناس عمران (3نفر)، کارشناس مهندسی منابع آب(3نفر) و اساتید، محققان و پژوهشگران دارای اطلاع یا سابقه پژوهش در حوزه گردشگری اراک (6 نفر) بود که 40 پرسشنامه را تکمیل نمودند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش ماتریس ایرانی (لئوپولد تغییر یافته مخدوم، 1387) بود. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، اثرات و پیامدهای تأمین مسکن بر گردشگری شهر اراک دارای اندک تأثیرات منفی می باشند، در واقع باید به این نکته اشاره کرد که تأمین مسکن نمی تواند تنها شامل اثرات منفی زیست محیطی باشد بلکه می تواند در زمینه توسعه گردشگری نقش آفرین باشد. بنابراین ضروری است که در درجه اول جهت کاهش اثرات منفی تلاش کرده و در درجه دوم باید سعی کرد از این پتانسیل در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی بهره برد.
سنجش اقلیم گردشگری جنگل های مانگرو خلیج نایبند با استفاده از شاخص های TCI و PET(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اطلاعات جغرافیایی سپهر دوره ۳۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۳۱
127 - 142
حوزههای تخصصی:
امروزه بر همگان روشن است که فعالیت گردشگری در اکوسیستم های طبیعی تا حد بسیار زیادی متأثر از شرایط اقلیمی منطقه هدف است و هوا و اقلیم در فعالیت گردشگری بالاترین سهم را در میان سایر عوامل انتخاب مقصد گردشگری دارد. در این تحقیق با هدف تعیین زمان مناسب طبیعت گردی در جنگل های مانگرو خلیج نایبند که یکی از مقاصد پر جاذبه جنوب کشور به شمار می رود، اقدام به بررسی شاخص های TCI و PET در خلال سال های 2000 تا 2022 شد. نتایج حاصل از شاخص TCI نشان از آن دارد که مطلوب ترین فصل گردشگری به اواخر پاییز و زمستان اختصاص دارد و بالاترین میزان مطلوبیت مربوط به ماه های آذر و بهمن است. براساس این شاخص کمترین میزان مطلوبیت از منظر شرایط اقلیمی به ماه های اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور و مهر تعلق دارد. همچنین مطابق نتایج حاصل از بررسی شاخص PET که از مهم ترین شاخص های فیزیولوژیک مربوط به بدن انسان است، کمترین میزان تنش گرمایی و سرمایی حس شده به ماه های آبان و اسفند اختصاص دارد و این ماه ها بالاترین مطلوبیت را در مقایسه با سایر ماه های سال برای فعالیت های گردشگری و طبیعت گردی در منطقه دارند. در مقابل، کمترین میزان مطلوبیت از نظر تنش گرمایی به ماه های فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور و مهر تعلق دارد. کاربرد هر دو روش نشان داد که با نتایج مشابهی همراه هستند و برای گردشگاه های مشابه با توجه به داده های اقلیمی در دسترس قابل استفاده هستند. توجه به چگونگی شرایط آسایش اقلیمی در خلیج نایبند با در نظر گیری رشد روز افزون گردشگران و طبیعت گردان در جنگل های مانگرو این منطقه و حساسیت های ویژه ی این رویشگاه از دیدگاه حفاظتی، می تواند کمک شایان توجهی بر رشد و توسعه فعالیت گردشگری و همچنین حفاظت هرچه صحیح تر از پتانسیل های ارزشمند این اکوسیستم طبیعی داشته باشد.
رهیافت های توسعه اکوتوریسم روستایی در روستای مهرنجان شهرستان نورآباد ممسنی، استان فارس: مطالعه ای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
50 - 69
حوزههای تخصصی:
گردشگری به دلیل حوزه های وسیع و قابلیت های متنوع و متعدد موجود در آن رهیافت نوین منبع درآمد به شمار می آید که درنتیجه موجب اشتغال زایی و توسعه زیربنایی در مناطق مستعد می شود. در میان انواع گردشگری می توان به اکوتوریسم اشاره کرد که بر ادغام حفظ محیط زیست، آشنایی با فرهنگ جوامع، توجه ویژه به جاذبه های طبیعی بکر و اشتغال جامعه محلی استوار است که درنتیجه سفرهای پایدار را به همراه دارد و در صنعت گردشگری جایگاه ممتازی دارد. مقاله حاضر با هدف شناسایی و تدوین شاخص های مؤثر در توسعه اکوتوریسم روستایی با استفاده از روش تحلیل محتوا در روستای مهرنجان است. این پژوهش، از نظر ماهیت، کاربردی و، از نظر روش مطالعه، توصیفی - تحلیلی است. روش جمع آوری داده ها و اطلاعات پژوهش دو روش مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه بوده است. مشارکت کنندگان این پژوهش همهٔ کارشناسان و نخبگان محلی و نهادهای مرتبط هستند که درنهایت 26 نفر از آن ها به صورت گلوله برفی انتخاب شدند. برای این منظور، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است که نتایج با نرم افزار مکس کیودی ای (MAXQDA) تحلیل شدند. در بیانی کلی می توان گفت که، با توجه به توان های بالای اکوتوریستی منطقه، استفاده چندانی از توان های منطقه نشده است. همچنین، نتایج به دست آمده از اولویت بندی شاخص ها حاکی از این است که بازسازی بافت قدیم روستا پس از زلزله و ایجاد طرح پله ای خانه ها برای جذب گردشگران و ایجاد اقامتگاه های بوم گردی به منظور اشتغال زایی ازطریق توسعه اکوتوریسم به منزلهٔ مهم ترین کد محوری و تأثیرگذارترین راهبرد مطرح است.
ارزیابی درجه توسعه یافتگی بخش کشاورزی در استان های شمالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استان های شمالی باتوجه به شرایط جغرافیایی، اقلیمی و مزیت های بالقوه، از جایگاه ویژه ای در روند توسعه یافتگی اقتصاد ایران برخوردارند. این پژوهش با استفاده از 81 شاخص توسعه بخش کشاورزی و رهیافت "فواصل چندگانه تحت روش های نرمال سازی مختلف" (TRUST)، در پی تعیین درجه توسعه یافتگی بخش کشاورزی سه استان شمالی ایران است. انتخاب معیارها و زیرمعیارهای درخت تصمیم براساس مبانی نظری موجود و مرور منابع صورت گرفت. الگوی TRUST، روش توسعه یافته ای از تکنیک های تصمیم گیری چند معیاره است که براساس ترکیب تکنیک های نرمال سازی سنتی با نرمال سازی لگاریتمی شکل گرفته و برای اولین بار در ایران با چارچوب جدید و قابل اعتماد، ارائه می شود. نتایج نشان داد که در زیربخش زراعت، استان مازندران با امتیاز نهایی 0/59- رتبه اول، در زیر بخش باغبانی، استان مازندران با امتیاز نهایی 0/23 رتبه اول، در زیربخش دامپروری، استان گیلان با امتیاز نهایی 0/06 رتبه اول، در زیربخش مکانیزاسیون، استان گیلان با امتیاز نهایی 0/55 رتبه اول و در زیربخش آموزش و زیرساخت، استان گیلان با امتیاز نهایی 0/02 رتبه اول را به اختصاص دادند. استان گلستان در بیشتر زیربخش های مورد مطالعه دارای رتبه دوم برخورداری است. متفاوت بودن رتبه های اول در هر زیربخش نشان دهنده وجود دوگانگی سطح توسعه یافتگی در سه استان شمالی است. یافته های این پژوهش به برنامه ریزان در جهت شناخت وضعیت موجود بخش کشاورزی سه استان شمالی و برنامه ریزی برای آینده کمک می کند. با مطالعه شرایط اقلیمی سه استان شمالی، چرخه تولید بخش کشاورزی با راهبرد افزایش عملکرد در واحد سطح پیش رود تا مازاد درآمد حاصل، صرف توزیع عادلانه در زیربخش های کشاورزی شود.
شبیه سازی رشد شهری با استفاده از مدل LTM و مدل سازی توان اکولوژیک به منظور سنجش تناسب اراضی برای توسعه شهری با روش WLC در چشم انداز سال 1425، مطالعه موردی: شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک دقیق الگوهای گسترش شهری با استفاده از مدل های رشد شهری به مدیریت و برنامه ریزی شهری کارآمد کمک می کند. هدف پژوهش حاضر، مدل سازی رشد بهینه شهری اصفهان با ارائه سناریوی وضع مطلوب توسعه فضایی-کالبدی آن است. محدوده موردمطالعه، پهنه محدوده و حریم شهر اصفهان به مساحت 55218 هکتار می باشد. نوع تحقیق بر مبنای هدف، «کاربردی» و از نظر ماهیت، روش و نحوه گردآوری اطلاعات، ترکیبی از روش های «تاریخی، موردی، پیمایشی، پس رویدادی و عمل نگر» است. با استفاده از طبقه بندی تصاویر ماهواره ای سنجنده TM لندست مربوط به سال های 1365، 1377 و 1395 روند پراکنش شهری و تغییرات کاربری اراضی و عوامل مؤثر بر توسعه فضایی-کالبدی شهر طی دوره 30 ساله بررسی شده است. سپس برای پیش بینی توسعه شهری اصفهان با استفاده از مدل LTM توسعه آینده برای سال 1425 موردبررسی، شبیه سازی و ارزیابی قرارگرفته است. بر اساس الگوی احتمالی مدل LTM، تغییرات کاربری اراضی در قالب «سناریوی روند» در طی سه دهه آتی (1425-1395) پیش بینی گردیده است. برای دستیابی به «سناریوی مطلوب»، مدل سازی پهنه بندی توان اکولوژیک توسعه شهری برای سال 1425 با استفاده از روش wlc ارائه شده است. نتایج حاصل از تغییرات کاربری اراضی طی دوره 1395-1365 نشان دهنده افزایش 178 درصدی اراضی ساخته شده و کاهش اراضی کشاورزی (13-%)، پوشش درختی (75-%) و مراتع (28-%) می باشد. نتایج به دست آمده از روش های پیش بینی توسعه آینده شهر اصفهان برای سال 1425 با مدل LTM نشان دهنده گسترش فضایی در سال های آتی به صورت اسپرال و تبدیل کاربری های دیگر به زمین های ساخته شده است؛ تا حدی که در سال افق، مساحت نواحی ساخته شده شهر با افزایش 33 درصد (5918 هکتار) از 17863 هکتار در سال 1395 به 23781 هکتار در سال 1425 خواهد رسید. نتایج مدل سازی پهنه بندی توان اکولوژیک توسعه شهری اصفهان به منظور شناسایی و سنجش تناسب اراضی برای توسعه در سال 1425 با استفاده از روش wlc نیز بیانگر این است که مجموع مساحت مناطق دارای تناسب های بالا و متوسط برای توسعه شهری 5712 هکتار است.