فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۴۹۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
ایزدبانوان ایرانی همچون آناهیتا به دلیل حضور پرقدرت خود در ادوار تاریخی کهن و همچنین دنیای اساطیری و نیز با داشتن بن مایه هایی از کهن الگوی مادر کبیر توانسته اند در عرصه های مختلف ذهن بشری به حیات خویش ادامه دهند. افسانه های عامیانه ایرانی که برگرفته از ذهن ناخودآگاه مردم هستند، بستر بسیار مناسبی برای ادامة حیات ایزد بانوان ایرانی در طول تاریخ شده اند، به طوری که با تحلیل این افسانه ها می توان ردپای حضور ایزدبانوان و کارکردهای آنها را در قالب نمودهای مختلف انسانی، حیوانی و ... مشاهده نمود. در همین راستا هدف از پژوهش حاضر، بررسی نمودهای حیوانی تداوم حضور ایزدبانوی آب ها (آناهیتا) در افسانه های عامیانه ایرانی است. برای دست یابی به اهداف تحقیق داده ها و اطلاعات ضروری از منابع کتابخانه ای استخراج گردیده و داده های جمع آوری شده به روش توصیفی و تحلیلی بررسی شده اند. در نهایت پس از تحلیل داده ها نتایج حاصل از تحقیق حاضر بیانگر این است که آناهیتا ایزدبانوی آب ها دارای نمودهای حیوانی در افسانه های عامیانة ایرانی است که توانسته در قالب هایی همچون اسب، مار، پرنده متجلی شود و کارکردهای خود را در قالبی فرا انسانی ایفا نماید.
سرگذشت تصویری موجودِ ترکیبی فیل-سر، از هند تا ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جهان اساطیری دو تمدن کهنسال ایران و هند که به دلیل مشابهت های قومی، فرهنگی و اساطیری شان خویشاوند قلمداد شده اند، موجودات خیر و شری وجود دارند که برخی از آن ها، از قابلیت پیکرگردانی یا دگرریختی برخوردارند. پدیده ی ترکیبی فیل سر هندی با نام گانش که در زمره خدایان حیوانی محبوب هندو جای می گیرد، یکی از این نمونه هاست. از آن جا که چنین موجودی در برخی از متون ایرانی از جمله شاهنامه و نگاره های مرتبط با آن، در قالب دیو به تصویر کشیده شده است.این پژوهش می کوشد تا با بررسی این پدیده در اساطیر، ادبیات و هنر این سرزمین ها، به واکاوی دلایل چنین امری بپردازد. از نتایج این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی، تطبیق میان رشته ای و با استفاده از منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است، برمی آید که این موجود ترکیبی در سرزمین مادریِ آن، از کنام دیوها به قلمروی خدایان درمی آید و به مرور زمان با افزایش محبوبیت خود در آسیا، در آیین مانویت نیز نفوذ می کند.در عین حال، همتای پلید این پدیده نیز که از اهمیت کمتری برخوردار است، به حیات خود در هنر و ادبیات هند،ادامه می دهد.این موجود پیکرگردانی شده در ایران پس از غلبه تفکر زرتشتی و به دلیل دشمن شمردن خدایان پیشین این سرزمین و بلاد دیگر از سوی زرتشت، تنها وجه دیوگونه خود را به نمایش می گذارد؛ و با نفوذ در باور اسلامی و ادبیات عامیانه ایرانی نیز در قالب جن )و در وجه منفی آن(، به تصویر کشیده می شود.
بررسی صفات و خویشکاری های دیوان در مجموعه روایات فردوسی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فردوسی نامه مجموعه ای از روایات شفاهی/مردمی از شاهنامه است که سال ها پیش به همّت سیّد ابوالقاسم انجوی شیرازی در سه مجلّد گردآوری شد. این مجموعه دربردارنده روایاتی درباره قهرمانان شاهنامه و دیگر متون پهلوانی ایران است که در میان توده مردم رواج داشته است. اگرچه ساختار داستان های فردوسی نامه اغلب بر پایه متون منظوم حماسی ایران است، شماری باورها و دیدگاه های عامیانه مردم نیز در آن نفوذ کرده و گاهی ساختار یک روایت، آن چنان دگرگون گشته است که تشخیص آن از خاستگاه و هسته اصلی آن دشوار است. متاسّفانه این مجموعه ارزشمند تا کنون کمتر مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته و درباره ساختار روایات و نیز هسته اصلی آن تحقیق مستقلی انجام نشده است؛ حال آن که بسیاری از روایات این کتاب، از منظرهایی مانند فولکلورشناسی، اسطوره شناسی، جامعه شناسی و برخی علوم مرتبط به آن حایز اهمیت است. یکی از بن مایه های اساطیری پربسامد این کتاب، حضور پررنگ و چشمگیر دیوان است. در این مجموعه، اغلب هریک از دیوان با ویژگی های منحصر به فردی ظاهر می شوند و هریک دارای خویشکاری های مهمّی هستند. در این مقاله صفات و خویشکاری های این دیوان را بررسی می کنیم.
ارتباط نمایة نبرد با دیوان در اساطیر ایران با باور به خدایان شاخدار در فرهنگهای بومی (و آزمون وارگی این نبرد در مسیر فردیت قهرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موجودات شرور در اساطیر ایرانی، یاران اهریمن اند، از شاخص ترین موجودات شرور در اساطیر ایرانی، دیوان اند. در این جستار، تحلیل جدیدی از این موجودات ارائه می شود که مبتنی بر تطبیق آنها با خدایان شاخدار در فرهنگهای کهن آسیا و اروپای باستان و ارائة نظریه ای جدید پیرامون خاستگاه دیوان است. در این جستار، از جمله ویژگیهای برجستة مشترک بین این دو، موارد ذیل استخراج شده است: ارتباط با خدای خورشید، استحالة این خدایان باستانی در عصر غلبة تفکر دینی به شیطان و اهریمن، سیه چردگی و شاخداری (ریخت شناسی)، ارتباط با خدایان موسوم به گاو نر و ارتباط با مرگ و دنیای تاریک زیر زمین و سنتهای قربانی و مردم اوباری این خدایان. تعلق این خدایان به فرهنگهای عصر رب النوع پرستی باعث شده، در فرهنگهای توحیدی، ""نبرد"" با این خدایان و دیوان، به مثابه اژدهاکشی، تبدیل به آزمون واره ای برای تشرف قهرمانان شده، خویشکاری آنها این شده که به عنوان مانع در برابر آفریدگان نیکوی اورمزد ایجاد چالش کنند تا قهرمان را در مسیر تکامل قرار دهند. قهرمان با حمایت الهی فرّه بر موجودات مجهز به جادو غالب شده، با غلبه و گذر از دژها و قلعه های آنها، به جاودانگی می رسد
اسطوره های ایرانی؛ برآیند دگرگونی های اجتماعی و جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله دیدگاه های مهم درباره اسطوره دی دگاهِ امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، است. دورکیم معتقد است که اسطوره ها ازلی نیستند، بلکه تابع عوامل تاریخی و به تبعِ آن، عوامل اجتماعی و جغرافیایی هستند. این دیدگاه درباره اسطوره های ایرانی نیز درست به نظر می رسد؛ از این رو، در این جستار اسطوره های ایرانی از این منظر بررسی شده اند. بر این اساس، باور به نخست از خاک بودن وجود انسان و آسمان در اسطوره های ایرانی ممکن است روایتی بازمانده از عصر حجر، از فلز بودن آن دو، اسطوره ای به جا مانده از دوره آهن، و باور به روییدن دو شاخه ریواس از نطفه گیومرت، اسطوره ای باقیمانده از زندگی کشاورزی اقوام هندواروپایی باشد. نظام مردسالارانه نیز اسطوره های خود را ساخته است؛ به این معنی که ایزد نرینه ای چون زروان، زاینده اورمزد و اهریمن است و این خویشکاری زنان را از آنان گرفته است؛ همچنین از آنجا که سرمای شدیدی بر سرزمین نخست آریاییان حاکم بوده است، به باور ایرانیان، برخلاف اورمزد که آتشین مزاج و مقدّس است، اهریمن برخاسته از آنجا و خود از جنس سرما است. کوچ آریایی ها و گریز آنان از سرما در وندیداد در داستان جمشید تجلّی یافته است. اسطوره تیشتر و ستیز او با دیو اپوش، دیو زندانی کننده آب ها، برآیندِ خشک سالی در ایران است. وضعیت ایزدان نیز ناشی از اوضاع سیاسی بوده است؛ چنان که اورمزد در هنگام تمرکز قدرت سیاسی در دوره ساسانی، تبدیل به خدای برتر مطلق می شود، درحالی که در حکومت ملوک الطّوایفی پارتی که پادشاه قدرت مطلق نیست، اورمزد چنین جایگاهی ندارد.
رمزگشایی الگوی اسطوره ای نجات خورشید در هفت خان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش پس از مرور ساختار واحد هفت خان پهلوانان خاندان سام (رستم، سام، فرامرز و شهریار) که در منظومه های پهلوانی منعکس شده، کوشیده است قانون ساختاری این هفت خان ها را کشف کند و نشان دهد که تمامی آن ها از ژرف ساختی یکسان برخوردارند که بیان مسیر منحنی واری است که پهلوان از سطحی فرودین در مشرق آغاز می کند و سرانجام گمشده خود را در چاه یا مکان تاریکی که در جایگاهی بلند در سویه مغرب است می یابد. برای اثبات شمول گسترده و جهانی این الگو، به شواهد دیگر آن در فرهنگ آذربایجان و داستان های عامیانه اروپایی و اسطوره مانوی آفرینش نیز اشاره شده است تا نمایان شود که تمام این روایت ها، گویای تلاش قهرمان برای نجات پادشاه/دختری است که نمادی از خورشید است و دیو تاریکی او را از سرزمین روشنایی در مشرق (جایگاه برآمدن خورشید) به اقامتگاه خویش در مغرب (جایگاه افول خورشید) برده و آنجا اسیر کرده است. بنابراین الگوی هفت خان روایت رمزگونه نجات خورشید از چنگال دیو تاریکی است که در غرب مسکن دارد.
تجلیات أساطیر نهایة العالم لإیران القدیمة فی أرداویراف نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد کانت فکرة مصیر الروح بعد الموت تشغل بال الإنسان فی جمیع الأعصر والأمکنة وکان للبشر حسب مستویاتهم فی المعرفة مجموعة من التصورات عن عالم مابعد الموت و عن مصیر أرواح الموتی.
تندرج قصة رحلة أرداویراف إلی جهنم والبرزخ والجنة ولقائه بالإمشاسبندان وأهورا مزدا فی السیاق ذاته.
یسعی هذا المقال نحو تحلیل ودراسة هذا الأثر الأدبی القیم محاولاً تفسیر لحظات تجربة أرداویراف فی زیارته للجنة وجهنم والبرزخ ومشاهدته للثواب والعقاب اللذین ینتظران أرواح الموتی من الصالحین والمذنبین،لیثبت فی النهایة أن ما شاهده فی هذه الرحلة لیس ولید خیاله المتوغل فی الأوهام وإنما هو متطابق تماماً مع أساطیر نهایة العالم لدی الإیرانیین القدماء.
بن مایة اسطوره ای مشترک میان زن فرشتگان میوه زاد رسالةالغفران و دختران نارنج در قصّة دختر نارنج و ترنج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«رسالة الغفران» اثر أبوالعلاء معرّی ادیب نامدار عرب، شرح سفری خیالی به جهان دیگر است. ابن قارح، قهرمان این سفرنامه که به بهشت راه یافته، به باغ میوه ای راهنمایی می شود که با چیدن و شکافتن میوه های درختان باغ، دختران پریچهره از دل آن زاده می شوند. این صحنه یادآور «دختر نارنج» در قصّة عامیانة «دختر نارنج و ترنج» است که در آن شاهزادة عاشق، نارنج را چیده و می شکافد و دختر زیبارو از آن بیرون می آید. این قصّه بر مبنای دو اسطورة کهن ساخته شده است. نخست اسطورة زاده شدن «مشی» و «مشیانه»، نخستین زوج بشری، از دل ریواس و دیگری ایزدگیاهی شهیدشونده. آنچه که توصیف أبوالعلاء را به این قصّه پیوند می دهد، استفاده از بن مایة اسطوره ای مشترک است؛ زیرا نخستین اسطوره می تواند ژرف ساخت هر دو باشد. امّا ادیب معرّه چگونه با این اسطوره آشنا شده است؟ در پاسخ بدین پرسش باید گفت که در کتاب های تاریخ عمومی، مانند «مروج الذّهب» و «البدء و التّاریخ» از اسطورة ایرانی «مشی» و «مشیانه» یاد شده است؛ کتاب هایی که معرّی را از خواندن آن گریزی نبوده است. امّا این کتاب ها یگانه منبع الهام بخش او نیست؛ زیرا سفرنامه هایی که از جزایر واق واق و انسان میوه هایش سخن گفته اند هم می تواند الهام بخش وی در خلق زن فرشتگان میوه زاد بوده باشد. در این جستار با بررسی مطالب آثار مذکور (کتاب های تاریخی و سفرنامه ها) ثابت می شود که بر خلاف ادّعای برخی از محقّقان عرب، زن فرشتگان میوه زاد زاییدة خیال خلاّق معرّی نیستند، بلکه آبشخور این تصویر خیال انگیز را باید در جای دیگر جست.
نشانه شناسی عناصر اسطوره ای در روایتهای عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره و کهن الگوها بیانگر آمال و اندیشه های جهان شمول انسانی اند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربه دینی و رویارویی آدمی با امر قدسی اند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونی های گونا گون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهن الگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایت های عرفانی یکی از اساسی ترین محمل ها برای بروز کهن الگو و اسطوره هاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایت های عرفانی و لزوم تفسیر آن ها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطوره ای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف المحجوب، رساله قشیریه و تذکرة الاولیا پرداخته است. از آن جا که روایت های عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشه بشری به خصوص کهن الگوها سود می برند، عناصر اسطوره ای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگ ها، دور و مرکز، نام ها و اعداد در سه اثر مذکور دسته بندی و بررسی و لایه های پنهان دلالت های این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان می دهد روایت های عرفانی همچون دیگر حوزه های تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهن الگو به عنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره می برند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایت های عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده می کنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ عامه نزدیک می شوند. در روایت های عرفانی کهن الگو و اسطوره ها به بیان و توضیح تجربه های دینی در قالب نمادین و پوشیده می پردازند. هرچند عناصر اسطوره ای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایت های عرفانی رنگ و بویی متمایزتر می گیرند و به بیان اندیشه هایی چون مراحل سه گانه تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهه آدمی با امر قدسی می پردازند.
اسطوره در شعر شعراى تموزى معاصر عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله میزان تأثیر اسطوره و بن مایه هاى آن را در اشعار سه شاعر معاصر عرب: بدرشاکر سیّاب، أدونیس، و عبدالوهاب بیاتى بررسی مى کند. اطلاق نام شاعران تموزى برآن ها، به واسطه کثرت استفاده از اساطیر، به ویژه اسطوره ى ""تموز"" است. این شاعران بر اثر تحولات موجود در جامعه عرب آن روزگار و استعمارگرى دول اروپایى و در نتیجه احساس غربت و پوچى و فرار از واقعیت به دنیاى تازه در دامان میراث کهن پناه مى برند. در این پژوهش کوشش شده تا اسطوره ی تموزدر اشعار این سه شاعر بررسى و موارد دلالت هاى مشترک آن ها استخراج شود و اندیشه هاى مشابه آن ها در به کارگیرى این پدیده تبیین گردد. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که تموز در اشعار این شعرا نماد بارورى و زندگى و مؤید اشتراکات قابل توجه درتجارب فردى و اجتماعى و سیاسى ایشان است. این شعرا دریافته بودند که زندگى عرب به علّت ستمگرى حکومت، پویایى خود را از دست داده و به سوى خشک سالى و قحطى پیش مى رفت. بنابراین از تموز ""اسطوره حاصل خیزى"" مى خواهند تا زندگى تازه اى را برای آنان بیافریند.
جلوه های قداست گیاهان در قصه های پریان ایرانی (بر اساس فرهنگ افسانه های مردم ایران: علی اشرف درویشیان و رضا خندان مهابادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های پریان، بخشی از قصه های عامیانه اند که سرشار از رویدادهای شگفت انگیزند. با تأمل در این قصه ها می توان از اندیشه ها و باورهایی که ریشه در ناخودآگاه آدمی دارند و در ژرفای فرهنگ ملت ها، جایگاهی بس رفیع دارند، پرده برداشت. از جمله این باورها، اسطوره های گیاهی است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کتابخانه ای، قصه های پریان ایرانی را از «فرهنگ افسانه های مردم ایران» که در طبقه بندی «آرنه تامپسون» جزء قصه های سحر و جادویی به شماره 300 749 قرار می گیرند، بررسی می کند و به شیوه توصیفی تحلیلی، اجزای سازای این قصه ها را آشکار می نماید و به دنبال آن، اندیشه قداست گیاهان و حضور قهرمان های گیاهی که نوع تغییر شکل یافته خدایان نباتی و باروری اند، تحلیل می شود. بسامد فراوان باور به درخت حاجت و روایات مربوط به آن، ظهور پریان و انسان هایی از طریق درخت و گیاه، بیانگر حضور پررنگ قداست گیاهان و پیوند نهانی انسان و گیاه در افسانه های پریان ایرانی است.
بررسی تطبیقی دو شخصیت اسطوره ای تاریخی کیخسرو و ذوالقرنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیخسرو و ذوالقرنین دو شخصیت برجسته اند که در مجموعه ادبیات فارسی و متون تاریخی و اسطوره ای، از نظر نوع کنش و خصوصیات مربوط به زندگی، احوال و رفتار، شباهت فراوانی با هم دارند. اگرچه منابع مختلف به زندگی و احوال این دو شخصیت به صورت مجزا پرداخته اند، اما درباره آنها و وجوه تشابه و همانندی آنها تحقیقی مستقل انجام نشده است. در این مقاله، نویسندگان با مطالعه کتب، اسناد و بازبینی حدود شصت اثر از منابع تاریخی و تفسیری، بر آن اند که ویژگی های اسطوره ای-عرفانی شخصیت کیخسرو با کم ترین اختلاف در زندگی ذوالقرنین (شخصیت مبهم و مقدس قرآنی) وجود دارد. باتوجه به این امر، این مقاله سعی می کند با توصیف احوال هریک و تفسیر مشابهت های آنان از نظر نام شناسی و جاینام-شناسی، به وجوه اشتراک و همانندی های آنها بپردازد.
آرش کمانگیر و ویشنو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخشی از آنچه ما به عنوان میراث مشترک ایران و هند می شناسیم، ریشه در فرهنگ هند و ایرانی دارد و مربوط به گذشته دور خاور زمین و زندگی مشترک اقوام هندی و ایرانی است. وجوه شباهت «آرش کمانگیر» در اساطیر ایرانی و «ویشنو» در اساطیر هندی، نمونه ای ریشه دار در این زمینه قلمداد می شود. در این جستار، بر اساس روش تطبیقی مکتب فرانسوی و با شیوه تحلیل محتوا، شخصیت آرش کمانگیر در سه دوره باستان، میانه و اسلامی، بررسی شده و وجوه مشترک آن با ویشنو در اساطیر هند نشان داده شده و این نتایج به دست آمده است: دو اسطوره آرش و ویشنو دارای خاستگاهی مشترک و به تبع آن، وجوه اشتراک دامنه دار و گسترده ای هستند و در طرح شخصیت اساطیری آن دو، مسئله نبرد خیر و شر از جایگاه خاصی برخوردار است. همچنین وجه جنگاوری ایزد باران، در پروردن اساطیری نظیر آرش و ویشنو، پیکرینه بودن دو اسطوره و ارتباط آن دو، با عناصر طبیعی و عوالم آسمانی، از دیگر نتایج به دست آمده در این پژوهش است.
اسطوره «داوری ایزدی» به وسیله آتش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ورای قرن ها تمدّن بشری، آنچه امروز از مراسم شگفت داوری ایزدی برای ما به جا مانده است، تنها عبارت «سوگند خوردن» است، درحالی که این رسم در میان اقوام و ادیان در گذشته امری معمول و آخرین محک برای تعین گناهکاری یا بی گناهی متهمان بوده است. با وجود اینکه نمونه های بسیاری از اجرای این مراسم در آثاری چون ویس و رامین، مثنوی، سلامان و ابسال، مخزن الاسرار و... به چشم می خورد، آشناترین نمونه از این نوع داوری در حافظة جمعی ما ایرانیان «گذر سیاووش از آتش» است. دلایل اهمیت و اعتبار اسطوره داوری ایزدی در شاهنامه از موضوعات مورد بحث در این جستار است؛ از این رو، در این مقاله نخست به اجمال، به بیان علل ارزشمندی آتش در باور اقوام و ادیان کهن می پردازیم. پس از آن انواع آزمون های ایزدی عبور از آتش را بر مبنای نمونه های موجود از آن در کتب تاریخی، دینی و ادبی بررسی و طبقه بندی می کنیم و سرانجام ماجرای اسطوره گذر سیاوش از آتش را به عنوان نمونه ای تأثیرگذار و ماندگار از این نوع داوری معرفی می کنیم و به ذکر برتری های آن نسبت به نمونه های مشابه دیگر خواهیم پرداخت.
افسانه کاوه، نماد قیامی پیروز در تاریخ ملّی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دنیای راز آمیز اسطوره در مکان و زمان جاری است و خاستگاهی جز باور مردم ندارد. روایت کاوه در پیوند با اندیشه و آرزوهای مردم، و خواستة سرزمین ما، مردم ما و افسانه های ماست. تاریخ افسانه ای ایران اهمیت خاصی دارد و ما در اینجا برای ژرف کاوی بیشتر، روایت کاوه را در تاریخ و افسانه بررسی می کنیم. انتقال افسانه امری فردی نبوده است؛ بلکه در رفتار جمعی ریشه دارد. افسانة کاوه اندیشة قیامی پیروز در تاریخ ملی ایران است. در هیچ جای ادبیات دینی پهلوی از کاوه نامی نیامده است و این شخصیت قدمت اسطوره ای ندارد. کاوة آهنگر نخستین بار در شاهنامة فردوسی و آثار تاریخ نگاران دورة اسلامی پدیدار شد و احتمال می رود پس از دورة اشکانی به وجود آمده و در تاریخ افسانه ای دورة ساسانی جای گرفته باشد. افسانة کاوه، نماد قیامی پیروز، یادمان آن دسته مردمی است که همواره خواسته اند سرنوشت خود را تغییر دهند.
ببر ِ بیان و جامة بَوری آناهیتا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام نمادین فرهنگی در اسطوره ها از رهگذر زبان در متون و روایات، و اساساً از رهگذرِ تصاویر در آثار هنری به نمایش درمی آیند. این نظام خود متشکل از مؤلفه هایی است که شناسایی آن ها به ویژه در گستره پژوهش های تطبیقی هنر، ادبیات و ادیان یکی از اصلی ترین ابزارهای تأویل و تفسیر است. در این راستا بسیاری از ارجاعات نمادینی که در هر فرهنگی موجود ند، به یاری انبو هه ای از شواهد از زمینه های اسطوره، ادبیات، تاریخ ادیان و آثار هنری بازشناخته می شوند تا شاید آن ساختار و هسته اصلی و ثابت را که به گونه های مختلف تکرار می شوند، آشکار کنند. این نوشته بر آن است تا ابتدا به یاری ریشه شناسی جامة نمادین رستم در شاهنامه فردوسی، یعنی ببر بیان، و بررسی اسطوره ها و روایات مرتبط با آن، تحلیلی اسطوره شناختی از آن ارائه کند و سپس با استناد به شواهدی که به پیوند محتمل این پوشش با جامة نمادین آناهیتا اشاره دارند، تفسیری نمادشناختی از این پوشش به دست دهد. بر این اساس پس از یاری گرفتن از منابع گوناگون برای معرفی جامة اسطوره ای فراهم آمده از پوست پلنگ و ببر که ایزدبانوهای مختلف به تن دارند، نشان داده می شود که ایزدان و پهلوانان جنگاور اسطوره های هندواروپایی نیز همه متصف به جامه ای از پوست ببر و پلنگ اند. در این راستا نه تنها از داده های نوشتاری بلکه از نمادهای تصویری با روش اسطوره نگاری بهره می گیریم تا ساختار جامه نمادین ساخته شده از پوست گربه سانان را در فرهنگ ایرانی روشن سازیم.