فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
کاربرد تصاویر شاعرانه در شعر بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرزا محمدتقی، متخلص به بهار، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و پژوهشگری است که آثاری به نظم و نثر از خود به یادگار گذاشته. اشعار بهار، ساده، پرشور، گرم و صمیمی است که در آنها، شاعر مضامین شعری خود را همراه با تصاویر شاعرانه زیبایی ارایه کرده. نیروی تصویر آفرینی همیشه نشانه شاخص یک شاعر است. بنابراین، مقاله حاضر به بررسی تصاویر شاعرانه (تشبیه و استعاره)، در شعر بهار اختصاص یافته است. در این مقاله، به شعر و خیال (تصویر) اشاره شده است. تشبیه ها و استعاره های شعر بهار از لحاظ بسامد، موضوع (عناصر تصویر ساز)، فشردگی و گستردگی و نیز از جهت هدف شاعر از آوردن این تصاویر بررسی شده اند و در بخش پایانی مقاله درباره تناسب تصویر با موضوع بحث شده است.
گونه شناسی بیش متنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر منوچهر آتشی و جایگاه اسطوره در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها، با اینکه مربوط به دوران باستان و متعلق به دوران کودکی نوع بشر هستند عناصر پویایی اند و هم چنان به حیات خود ادامه می دهند. تمام نویسندگان و شاعران به نحوی از آن ها در شعر خود استفاده کرده اند. برخی روایت گر مستقیم آن در هنر خود بوده و برخی دیگر خلاقیتی در روایت آن ها به خرج داده و تحلیل های امروزی و گاه جامعه شناسانه بر پایة آن ها کرده اند. آتشی از شاعران معاصری است که از عناصر اسطوره ای در شعر خود استفاده کرده و با تاکید بر برخی از جنبه های خاص در بعضی از موارد تفسیر جدیدی از آن ها به دست داده است. در این مقاله، جایگاه شخصیت های اسطوره های ایرانی و تفسیر تازه ای از آن در شعر آتشی، با روش تحلیلی مورد مطالعه واقع شده است.
کاظم تینا: لارنس استرن ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاظم تینا از اولین متفاوت نویسان ایرانی است که آثار اولیه او در دهه 1320 و آثار مطرح شده او در این مقاله، در دهه های 1340 و 1350، یعنی تقریباً هم زمان با پیدایش اولین طلایه های پسامدرنیسم در جهان، به چاپ رسید. از آن جا که این آثار در زمان خود بسیار نامانوس و با مدرنیسم رایج در آن زمان متفاوت بودند، مورد توجه قرار نگرفتند و اکنون در معرض خمول و نابودی کامل قرار دارند. در بررسی این آثار، برخی از مهم ترین مؤلفه های پسامدرنیستی، به شیوه ای پیش رس و خودجوش قابل مشاهده است. از جمله این مؤلفه ها می توان عنصر غالب محتوایی پسامدرنیسم، یعنی برجسته شدن محتوای وجودشناسانه، همچنین عدم انسجام و فقدان پیرنگ، آشکار کردن شگردهای ادبی، بیان نظریه در متن، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، ابهام، تناقض، آشفتگی زمان و مکان، بینامتنیت، شخصیت های شورش گر و یکیشدن شخصیت های داستانی را نام برد که در چند داستان کوتاه از این نویسنده مورد بررسی قرار گرفته اند و حضور آن ها این داستان ها را درحال گذار از مدرنیسم به پسامدرنیسم نشان می دهد.
م. امید (مهدی اخوان ثالث) در میانه های یاس و امید(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله ناخشنودی های مهدی اخوان ثالث از اوضاع و احوال خویش و جامعه ای است که در آن زندگی می کند؛ نگارنده با مطالعه و بررسی کلیه منظومه ها و مجموعه های شعر وی و بیان مهمترین دلایل این ناخشنودی ها چنین نتیجه گیری می کند که اولا ناامیدی و یاسی که در برخی از اشعار اخوان دیده می شود در حقیقت، خود عامل دیگری دارد که همانا نارضایتی او از وضع خود و وضعیت مردم وطنش است، ثانیا این ناخشنودی و نارضایتی از وضعیت خویش و جامعه به اشکال مختلفی بروز کرده است که اهم آنها عبارتند از:خشم و خروش، نفرت و نفرین یا طنز و لودگی یا دعوت به تلاش و امیدواری یا مرثیه خوانی و حتی افسردگی ها و ناامیدی ها.
بررسی رابطة زمان و تعلیق در روایت پادشاه و کنیزک
حوزههای تخصصی:
پیدایش شیوه های تازه روایت در دو قرن اخیر، موجب پیشرفت روزافزون علم روایت شناسی در دهه های اخیر شده است. از جمله این مباحث، مقوله زمان در روایت است. یکی از محققانی که به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. از آنجا که مطالعه دقیق عناصر سازنده یک روایت و بازنمود قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوکار و روابط درونی عناصر روایی یاری می دهد؛ در این مقاله بر اساس نظریه ژنت، نشان می دهیم که چگونه مولانا، به عنوان یک داستان پرداز کلاسیک، از تمام ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان در حکایت «پادشاه و کنیزک» در مثنوی بهره می برد و در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان روایی، با استفاده مناسب از تغییر در نظم خطی زمان پی رنگ و تفصیل و تکرار در شرح برخی کنشها، نوع خاصی از زمانمندی را ایجاد می کند که ارتباطی مستقیم و معنادار با القای حس تعلیق و انتظار در مخاطب داستان دارد.
تصویرپردازی شعری در شعر عاشورایی فارسی و عربی (تصویر استعاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصویرپردازی یکی ازمباحث اساسی زیباییشناسی در کلام است که از دیر باز مورد توجه اهل ذوق و فن بوده است. شاعران، تصویر را جزء جدایی ناپذیر شعر خود می دانستند و ناقدان از این منظر به تحلیل و ارزیابی آثار ادبی پرداختند. نقد تصویری، به ویژه در دوران معاصر، بسیار مورد توجه اهل ادب قرار گرفته است.
از طرفی شعر عاشورایی به عنوان بخش عظیمی از میراث ادبیات متعهد ملل همواره تصویرگر عاشورا بوده و هست. این هنر ادبی همواره با شکل و محتوا به دنبال ترسیم زیبا و در عین حال روشن حوادث و آرمان های این نهضت عظیم بوده است.
روشن کردن این بخش از زیبایی های ادبی در شعر عاشورایی معاصر هدفی است که در این پژوهش تلاش می کنیم با در پیش گرفتن روش توصیفی- تحلیلی و براساس اصول مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی و از طریق بررسی شعر بیش از چهل شاعر از شاعران صد سال اخیر دو ملت، به آن دست یابیم؛ لذا پس از استخراج تصویرهای استعاری از اشعار گزیده شدة دو زبان که به میزان برابر از دو شعر انتخاب شده اند، از جدول ها و نمودارهای مورد نیاز استفاده کردیم تا خواننده دیدی آماری نیز به دست آورد.
وسعت و تنوع تصاویر در شعر فارسی، ابتکار و نوآوری و ارائة تصاویر جدید در این زبان بیش از شعر عربی، حضور برجستة عناصر عاشقانه و عارفانه در شعر عاشورایی فارسی و تنوع و گستردگی عناصر تشکیل دهندة تصاویر در شعر فارسی، بخشی از نتایج این پژوهش به شمار می روند.
بررسی مضمون عشق در دمیان و سیذارتای هرمان هسه از دو منظر روانکاوانه و رمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد دنیای بورژوازی، تلاش در جهت آشکار ساختن وجوه گوناگون شخصیت انسان، بررسی ساختار رویا و تحول فرد در دل دنیای مدرن به کمک روایت داستانی، برخی از مضامین مهمی هستند که هرمان هسه در آثار خود به آن ها پرداخته است؛ نویسنده ای که نماد نسل جوان (و البته سایر نسل های) دهه بیست آلمان است. به فهرستی که از دغدغه های نویسنده در بالا آمد، بایستی دلبستگی او را به رمان تکوینی، به شیوه گوته، همچنین به رمانتیسم سده 19و علوم اجتماعی به ویژه تحتتاثیر تحلیل گر مشهور اساطیر و افسانه ها، کارل گوستاو یونگ، نیز اضافه کرد. در اینجا نمی خواهیم به بررسی تاثیر گرایش های زیبایی شناسی ـ فلسفی ابتدای قرن بیستم بر روی خلاقیت هسه بپردازیم؛ بلکه با ارجاعات متعدد به پیش انگاشت ها و مضامینی که پیش از این ذکر شد، قصد داریم نوع نگاه هسه را به مضمون عشق، که یکی از مضامین پررنگ آثار اوست، بررسی کنیم. در واقع و به مدد نمودهای گوناگون مضمون عشق در آثار او، بر آنیم تا نشان دهیم که، حضور یا عدم حضور مضمون فوق نزد هسه، از عناصر اصلی و محوری در تکوین روایت های داستانی اوست، و حول آن پیچیدگی روانکاوانه و سیر و سلوک عارفانه شخصیت های اصلی دو رمان هسه یعنی دمیان و سیذارتا، شکل گرفته است.
اقتباس سینمای ایران از ادبیات داستانی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درباره اقتباس سینمای ایران از ادبیات داستانی معاصر است و سعی دارد تا با نگاهی آماری به مساله آثار سینمایی اقتباس یافته از ادبیات داستانی معاصر ایران، به بررسی رابطه این دو رسانه در چند سال گذشته بپردازد و با تمرکز بر روی آثاری که در طی این چند سال، بازتاب این گونه سینمایی بوده اند، نویسندگان و کارگردانان موثر در این روند را معرفی کند. یکی از آثار قابل قبول در این زمینه، فیلم سینمایی « چکمه » ساخته محمد علی طالبی است که بر اساس داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است. اثر مذکور در این مقاله ابتدا به طور مجزا بررسی می شود و نکاتی که در روند اقتباس آن، لحاظ شده است با توجه به منابع، معرفی می گردد.
تحلیل استعلایی هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر اساس نظریه دریافت (reception theory) هفت پیکر نظامی تحلیل شده است. زمینه این دریافت تلفیق اسطوره و عرفان است که در زبانی رمزی شکل گرفته است. ویژگی آن برداشت استعلایی متن است که در فرایند تعامل میان خواننده و متن شکل گرفته و محتوای آن آگاهی قابل ادراک و شهود متن است که به وسیله خواننده دریافت شده و از آن به نگاه مقدس نظامی به هستی تعبیر شده است. هفت پیکر نظامی به عنوان یک پدیده زبانی امری ظاهری فرض شده که باطن (محتوای) خود را آیینه وار منعکس می کند. به عبارت دیگر، این صورت مظهر و مجلای آن باطن است، که خود آن باطن حکایت از الگوی آسمانی دارد، و بدون این ظاهر، آن محتوا آشکار نمی شود. ظاهر چیزی کمتر از آن است که در پس آن پنهان است و باطن بزرگتر و فراتر از ظاهر است. ظاهر چون کوچکتر است، نمی تواند باطن را به تمامی و چنان که هست منعکس سازد، ولی می تواند آیینه آن باشد و آن را رمزگونه در خود بازتاباند. با همین چشم انداز، گنبد آیینه آسمان (هفت سیاره) فرض شده است. برای تعیین این آیینگی عناصر هم پیوند از قبیل مکان (آسمان، گنبد، هفت پیکرو مرکز)، عدد (هفت)، نور، رنگ، جنس سیاره و شخصیت (بهرام، شیده و سنمار) تحلیل شده است.
گونه شناسی شخصیت پرندگان در منطق الطیر عطّار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به طبیب، عارف و شاعر بودنِ عطار نیشابوری این فرض چندان بعید نیست که او در منظومه رمزی- تمثیلی اش، منطق الطیر، توانسته باشد بر پایه تجارب بیرونی و سلوکِ درونی، دیدگاهی شرقی در باب رشدِ شخصیت و سلامت روانیِ انسان عرضه کرده باشد. هدف از پژوهش حاضر، واکاوی پرداخت های ادبی- عرفانیِ عطار از روی گونه های شخصیتِ درون گرا و برون گرا بنا بر نظام تحلیلیِ یونگ و پیروانش است. بنا بر نتایج این پژوهش، عطّار برای درمان ناهنجاری های روحیِ مردم در جامعه آشفته اش، از تجربه عرفانی متناسب با ظرفیت های وجودی افراد و گروه های اجتماع بهره برده است و چگونگی کمال یابی گونه های افراد را به فراخورِ صفات و موانع شخصیتیِ شایعشان تبیین کرده است. عطار در این پیشنهاد عرفانی و درمان گرانه افزون بر تبیین کهن الگوییِ کمال و سلامت فردی از طریق کنار زدن سایه و گذر از آنیما، تفرّد روحی را در گروِ زدودن صورتک های مرسوم می نهد. سرانجام خصایص برون گرایانه و درون گرایانه افراد در چنان پی رنگِ اسطوره ای-کهن الگویی و تجربه معرفتی مضمحل می شود.
نقش تکرار آوایی در انسجام واژگانی شعر عروضی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از نظریه های زبانشناسی امکانات مفیدی برای تحلیل متون ادبی پیش می نهند. یکی از این نظریه ها، نظریه هالیدی است. در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی یا منطقی جمله های یک متن انسجام نامیده شده است. از این دیدگاه انسجام در زبان معیار عواملی دارد که عبارت است از: 1) ارجاع 2) جایگزینی و حذف 3) انسجام واژگانی 4) ربط. نگارندگان این مقاله به دلیل اینکه درپی بررسی انسجام در زبان ادبی هستند یک عامل دیگر نیز به فهرست این عوامل اضافه کرده اند: 5) توازن نحوی. به علاوه به دلیل گستردگی مطلب، نگارندگان تنها به بررسی فرایند انسجام بخشی قسمتی از انسجام واژگانی می پردازند. منظور از انسجام واژگانی هماهنگی واژگان دو جمله با هم است. این نوع انسجام در زبان ادبی به دو بخش باهم آیی معنایی و تکرار آوایی تقسیم می شود. تکرار آوایی نیز به تکرار بیرونی (وزن عروضی)، تکرار کناری (ردیف، قافیه و سجع) و تکرار درونی (جناس، واج آرایی و...) تقسیم می شود.
زیبایی در سخن معصوم (ع) (بررسی آرایه های بلاغی در دعای «صباح» و «خطبه شانزدهم نهج البلاغه»)
حوزههای تخصصی:
"کلام اله مجید سرچشمه همه معارف، پاکی ها و زیبایی هاست. پس از قرآن، زیبایی در سخن معصومین علیهم السلام به سبب اتصال و ارتباط خاصی که میان ایشان و یگانه جمیل برقرار است، برتری و برجستگی ویژه دارد. در کلام امیرالمومنین (ع) که معیار فصاحت و بلاغت به شمار می رود، این زیبایی در اوج خود است. به عنوان نمونه در دعای «صباح» و «خطبه شانزدهم نهج البلاغه» می توان رد پای برخی از آرایه های بلاغی (بدیعی و بیانی) را به وضوح جست و جو کرد. به عنوان نمونه در دعای مبارک صباح، بین کلمات «عیوب ـ غیوب» و «معیوب ـ عیوب» و «کاشف ـ غالب» به ترتیب سجع متوازی، مطرف و متوازن دیده می شود و نیز در جملاتی بسان «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب» آرایه مماثله یا موازنه وجود دارد. همچنین جناس زاید و جناس مضارع و تکرار حرف و واژه در بدیع لفظی و صنایع طباق و حسن طلب در بدیع معنوی و نیز برخی مسایل علم معانی در این دعا مشهود است.
در خطبه شانزدهم نهج البلاغه، در کنار آرایه های بدیعی مثل مراعات نظیر و ایهام، آنچه بیش از همه در فن بیان به نظر می رسد، مساله تشبیه است که در جملاتی مانند: «الا و ان الخطایا خیل شمس ... الا و ان التقوی مطایا ذلل» خود می نماید.
"
تحلیل اسطوره کیومرث براساس نظریه روان شناسی شخصیت یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزههای تخصصی:
اساطیر بخشی بزرگ، بنیادین و مؤثر از اندیشه بشری را به خود اختصاص داده اند. شناخت اساطیر درحقیقت شناخت زیرساخت های تعیین کننده اندیشه، فرهنگ و تمدن بشری است. یکی از رایج ترین شیوه های بررسی اساطیر تحلیل روان شناختی آنهاست. ثمره این کار، نه همین شناخت بهتر اساطیر، بلکه شناخت بهتر روان بشر و نحوه زندگانی فردی و جمعی اوست؛ چراکه اساطیر کهن ترین مجموعه تجربیات حیات بشری را در خود دارند. در این پژوهش برآنیم که با بهره گیری از نظریه روان شناسی شخصیت یونگ به واکاوی اسطوره آفرینش انسان در اساطیر ایران باستان بپردازیم. کارل گوستاو یونگ بر آن است که انسان در درون خود دو جنس نرینه و مادینه را توأمان دارد. کیومرث، انسان نخستین اساطیر ایرانی، نیز آفریده ای است که با ازهم گسیختگی شخصیت، به مرد و زن نخستین یا مشی و مشیانه تفکیک می شود. همچنین، تحول انسان غول آسای نخستین به شاه موبد، تورم یافتن شخصیت او، و سرانجام شهید ساختنش، مراحلی است که براساس نظریه یونگ، در اسطوره ایرانی انسان نخستین، می توان پی گیری کرد. این مقاله در بازسازی اسطوره آفرینش انسان، بر منابع ایرانی باستان و ایرانی میانه متکی است و از منابع ایرانی نو (دوران فارسی دری) آن مقدار بهره برده است که روایت، متکی بر یا همسو با منابع ایرانی باستان و میانه باشد، مانند آنچه در تاریخ نامه های حمزه اصفهانی و گردیزی آمده است. همچنین مباحث این مقاله زیرمجموعه ای از ادبیات تطبیقی است و در آن، روش نقد اساطیری رعایت شده و تکیه بر نظریه شخصیت یونگ است.
بررسی کهن الگوی پیر فرزانه در داستان زال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نقد کهن الگویی تحلیل نمادهای مظهر کهن الگو، محور اصلی مباحث را تشکیل می دهد. پیر فرزانه از برجسته ترین نمونه های کهن الگو است که به گفته یونگ، شخصیت ثانوی همه افراد است و در ادبیات و اساطیر، در قالب شخصیت پیران خردمند روشن ضمیر، تمثل یافتهاست. یونگ در آثار مختلف خود شاخصه های متعددی همچون دانش، تعمق، بینش، خرد، زیرکی، جذبه و نیز ارتباط با ماوراءالطبیعه را برای این کهن الگو برشمرده و مصادیقی چند برای آن در اساطیر جهان مشخص کردهاست. در داستان های شاهنامه فردوسی نیز چهره های زیادی همچون فریدون، جاماسپ و بزرگمهر وجود دارند که شاخصه های کهن الگوی پیر فرزانه بر آنها قابل تطبیق است، اما برجسته ترین مصداق پیرفرزانه در بخش حماسی شاهنامه، زال زر است؛ پیر خردمندی که در مقاطع حساس تاریخ اسطوره ای به یاری ایرانیان می شتابد و با بهره گیری از هوش متعالی و خرد ناب خود، گره گشای معضلات فروبسته است.
پیوند موسیقی و رثا در شعر خنساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خنساء از بزرگترین زنان شاعر ادب عربی است و در زمینهی رثا چنان مشهور است که کمتر شاعر تازی به پای او میرسد. مرثیههای او در سوگ دو برادرش صخر و معاویه حاکی از احساسات زنانه و عاطفهی سرشار او است. خنساء با انتخاب مجموعهای از گوشنوازترین قوافی و مناسبترین اوزان و بهکارگیری صنایع لفظی و معنویای مثل جناس، طباق، سجع، ترصیع، تسمیط و سایر افزایندههای موسیقایی و ایجاد پیوند بین مضمون و موسیقی مرثیههای خود توانسته احساسات زنانه و حزن و اندوه درونی خود را به بهترین وجه به خواننده القا کند. پژوهش حاضر بر آن است که با روش کتابخانهای و استفاده از شیوهی تحلیل ساختار و محتوا، موسیقی اشعار خنساء و پیوند آن با مضمون رثا را که وجه غالب اشعار اوست، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.