مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
عبدالوهاب البیاتی
حوزه های تخصصی:
عبدالوهاب البیاتی ( 1999 – 1926.م) از جمله شاعرانی است که اسطوره در شعرش حضوری فعال دارد و از بسامدی بالا برخوردار است و سازه اصلیِ تفسیر پذیرترین سروده هایش را تشکیل می دهد. او با فراخوانی اسطوره های کهن و دخل و تصرف در آنها، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به اثر ادبی خود، پوشیده تر و ادبی تر به ابراز ایده هایش بپردازد. کار او نقل ساده اسطوره نیست، بلکه برداشت جدید و متفاوتی از آن دارد و با زبدگی چشمگیر، تفسیر تازه تر و عمیق تری از اسطوره هــــا به نمایش می گذارد. او با انعطاف پذیر ساختن و آشنایی زدایی در چهره آنان، تجربه های معاصر خود را بر آنــان حمل می نماید. روانشناختی اسطوره های شاعر نشان از آن دارد که شخصیت اسطوره ای در واقع همان « من » هایِ خود شاعرند که به شکلهای گوناگون از نیتها، آرزوها، اشتیاقها و انگیزه های وی خبر می دهند. شخصیتهای اسطوره ایِ بیاتی همگی دغدغه سیاسی – اجتماعی دارند و از دردی مشترک می نالند و خواهان آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی هستند. در نگاه کلی می توان گفت: اسطوره های وی عهده دار اندیشه فدا دهی، زندگی در مرگ ، خوارشدگی عاطفی، ماجرا جویی ، احساس غربت و همزاد پنداری اند.
در این جستار با نگاهی گذرا به روند اسطوره گرایی در شعر معاصر عربی، از شیوه به کارگیری و کارکرد اسطوره هایی همچون سندباد، سیزیف و تموز در شعر عبدالوهاب البیاتی سخن رفته است.
تصویر مایاکوفسکی در شعر عبدالوهاب بیاتی و شیرکو بیکه س« مطالعه ای در باب ادبیات تطبیقی» (صورة مایاکوفسکی فی شعرعبدالوهاب البیاتی وشیرکو بیکه س «دراسة صورولوجیة فی الأدب المقارن»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم الصورة (Imagologie)هو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوّم علاقاتنا مع الآخر.
عبدالوهاب البیاتی وشیرکو بیکه س من عمالقة الشعراء فی الشعر العربی والکردی المعاصرین، وأنشد کلّ منهما قصیدة فی وصف مایاکوفسکی الروسی، وقد تمثّل الأنا العربی والکردی فی شعرهما منظومة علاقات مع الآخر فی إطار کلّه صداقة و ود وتمجید.
تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی والمقارنی أن تتوقف عند مواطن التلاقی والخلاف فی تصویر البیاتی وبیکه س عن الآخر الروسی المتمثل فی مایاکوفسکی. والنتائج تدلّ علی أنّ الشاعرین قد عرضا صورة الآخر الروسی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قراءة الآخر یعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی.
بررسی شعر محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالوهاب البیاتی از منظر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسندة توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینة شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمة آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونة برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتاً براساس نظریة بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
تأثیر أسطوره سیزیف الیونانیّه فی قصیده ""کتیبه"" لأخوان ثالث وقصیده ""فی المنفى"" للبیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت أسطوره سیزیف، ولا تزال من المصادر الموحیه لدی الشعراء المعاصرین العرب والإیرانیین. لقد ورد فی إحدی الأساطیر الیونانیه القدیمه أنّ «سیزیف» حُکم علیه، بسبب تمرّده علی الآلهه أن یرفعَ صخرهً عظیمهً مِن أسفل الجبل إلی أعلاه إلاّ أنَّه لم یتَمَکن من أداء مهمّته رغم محاولاته الجادّه وجهده البلیغ، إذ إنَّ الصخره أفلتت من یدیه حین وصولها إلی القمّه. وهکذا أراد له القدر أن یعیدَ عملیه نقل الصخره ولکنَّه لم یجن فی کل مرّه سوی الفشل والخیبه، ویظلُّ هکذا إلی الأبد وبذلک أصبح رمز العذاب الأبدی. لقد استوحی الشعراء من هذه الأسطوره مفاهیم متنوعه ومختلفه بحسب اختلاف وجهات نظرهم وقراءاتهم لها؛ اجتماعیاً، وفلسفیاً، وثقافیاً و... وما هذا البحث إلّا (رؤیه سیاسیه) لأسطوره سیزیف، قدّمها الشاعران المعاصران؛ مهدی أخوان ثالث و عبد الوهّاب البیاتی، و وصلت إلی نتاج عده منها: أنّ الأوضاع الإجتماعیه المتدهوره قد ترکت فی أشعار البیاتی وأخوان ثالث صدیً حزیناً متشائماً، حیث أخذ کلٌّ من البیاتی وأخوان ثالث بنظم قصیده یصوّر فیها أفکاره ویعبّر عن آرائه فی تلک القصیده باستخدام أسطوره سیزیف، والرساله الموجّهه إلی القارئ هی الدعوه إلی العمل الجماعی ومقاومه المشاکل وعدم الخضوع للیأس والاستسلام.
آخر الفنان الکردی فی شعر عبدالوهاب البیاتی؛ دراسة صورولوجیة فی الأدب المقارن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعتبر الصورولوجیا أو علم الصورة فرعٌ من فروع الأدب المقارن وهو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصِّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوِّم علاقاتنا مع الآخر. عبدالوهاب البیاتی یکون من عملاقة الشعراء فی الشعر العربی المعاصر الذی اختص قصائداً کثیرةً فی دیوانه إلی عرض صورة الآخر وفی کم کبیر من هذه القصائد یعرض صورة الفنانین الآخرین وفی ضمن هذه القصائد أنشد ثلاث قصائد فی وصف الفنانین الکردیین: عبدالله کوران، ویاشار کمال، وایلماز غونیه. مناخ التعایش السلمی الذی بدأ یظهر فی العالم، یبرهن لنا أهمیة الدراسات الصورولوجیة إذ لوحظ ان الصور التی تقدمها الآداب القومیة للشعوب الأخرى تشکل مصدراً أساسیاً من مصادر سوء التفاهم بین الأمم والثقافات سلباً وإیجاباً کما قد تمثّل الأنا العربی فی شعر البیاتی منظومة علاقات مع آخر الفنان الکردی فی إطار کلُّه صداقةٌ وودٌّ وتمجیدٌ. تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی وفی ضوء النقد المقارنی أن تتوقف عند مواقع تصویر البیاتی عن آخر الفنان الکردی المتمثِّلِ فی عبدالله کوران، ویاشار کمال، ویلماز غونیه. والنتائج تدلُّ علی أنَّ الشاعر قد عرض صورة آخر الفنان الکردی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قرءاة الآخر یُعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی التی تسود علیها روح الموضوعیة.
طنز سیاسی - اجتماعی در اندیشه های عبید زاکانی و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه اندیشه های عبید زاکانی، شاعر و نویسنده عصر مغول و احمد مطر، از شاعران معاصر عراق، در حوزه ادبیّات تطبیقی مکتب آمریکا قرار می گیرد. یکی از وجوه مشترک در آثار این دو هنرمند که بر اثر شرایط خفقان آور جامعه به وجود آمده، طنز سیاسی - اجتماعی است که هدف اصلی آن انتقاد از شرایط نابسامان جامعه و اصلاح آن است. از این روی، در حکایت های زاکانی و اشعار مطر، در کنار مضمون های متفاوت، مضامین طنزآمیز مشترکی چون نقد حاکم، قاضی، واعظ، تصریح به نام دشمنان، گسترش فساد، سرکوب شخصیّت های برجسته و اندیشمندان و گسترش فقر، قابل بررسی است.
عبید از هنر خاصّی در بیان سخنانش سود جسته که همین مسأله سبب گشته است معنای طنزهایش را تنها خردمندان دریابند؛ امّا زشت گویی او در برخی حکایت هایش، آثار او را به سوی هزل و یاوه کشانده و معنای حقیقی سخنانش را پنهان ساخته است. مطر با رعایت جانب ادب، توانسته حقایق تلخ روزگار خویش را آشکارتر سازد و برخلاف عبید، شعر خود را تنها برای مبارزه با حکومت به کار گیرد و حسّ مخالفت مردم بر ضد اوضاع نابسامان را بیشتر بر انگیزد؛ هرچند که خود از رسیدن به آینده ای درخشان ناامید است.
بررسی تطبیقی کهن الگویی آنیما در شعر عبدالوهاب البیاتی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با تأکید بر ماهیت جهانی و سرشت بینارشته ای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با کاربست نقد کهن الگویی به بررسی خاستگاه کهن الگویی مشترک در اشعار دو شاعر معاصر ایران و عرب؛ اخوان ثالث و عبدالوهاب البیاتی پرداخته و نشان می دهد که چگونه ادبیات ملل مختلفی چون ایران و عراق در عین تفاوت های زبانی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی به جهت برخورداری از شالوده های مشترک کهن الگویی «از وحدتی اندام وار و انسجامی یگانه» برخوردارند و چگونه اندیشه های آدمیان در بنیاد به یک سرچشمه می رسد. به منظور ارائه نمونه عملی؛ مقاله با تمرکز بر کهن الگویی آنیما با رویکردی تحلیلی تطبیقی و روشی استقرایی، جلوه ها و نمودهای مشترک آنیما که به صورت ناخودآگاه در آفرینش این دو اثر ادبی مؤثر بوده اند را مورد واکاوی قرار داده و برخی بن مایه های موجود دو متن را به پیش نمونه یا همان ژرف ساخت کهن الگویی آن تأویل می کند. هدف این پژوهش نه تنها ارائه تحلیلی روانکاوانه که ساخت شکنی دو شاهکار ادبی معاصر ایران و عرب با دیدی تحلیلی تطبیقی و نیز نشان دادن ظرفیت های نقد کهن الگویی در مطالعات سنجشی و تطبیقی و همگرایی نقد ادبی و ادبیات تطبیقی می باشد. برآیندی که از این بررسی به عمل آمده، نشان می دهد با وجود برخورداری هر دو متن از شالوده های کهن الگویی مشترک، شعر البیاتی از بن مایه های کهن الگویی عمیق تری بهره مند است.
نمادپردازی عرفانی در قصیده «بکائیة إلی حافظ الشیرازی» سروده عبدالوهاب البیاتی با نگاهی به تأثیر پذیری از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گنجایش میراث عرفانی برای بیان حقایق به صورت رمزی و غیرمستقیم سبب شده است تا شاعران به سوی الهام گرفتن از این میراث سوق داده شوند. جستار پیشِ رو بر آن است تا به بررسی این مهم در سرودة «بکائیة إلی حافظ الشیرازی» از «عبدالوهاب البیاتی» بپردازد و به تطبیق نمادهای عرفانی به کار رفته در آن با نمادهای شعر عرفانی حافظ اهتمام ورزد. نگارندگان این پژوهش را با تکیه بر اصول مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و با شیوة توصیفی تحلیلی انجام داده و به این نتیجه دست یافته اند که بیاتی برخی از نمادهای عرفانی شعر حافظ مانند قدح، خمر، غزال، قفس، میکده و ... را برای بیان مقاصد خود به کار برده است. هر دو شاعر طبیعت را فضائی مناسب برای تأمّل و اندیشه در ذات باری تعالی یافته و رمزهای خود را از میان عناصر آن برگزیده اند. به دیگر بیان، بیاتی و حافظ این نمادها را نه در معنای حقیقی که در معنای مجازی و استعاری به کار بسته اند.
دراسة أغراض التکرار فی الشعر الملتزم عند البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظاهرة التکرار باعتبارها نوعاً من الأنواع الأدبیة تحظی بأهمیة کبیرة فی الشعر العربی الحدیث، ذلک لأنّه یمکن من خلالها التوصل إلی رؤیة الشاعر وموقفه حول قضایا مختلفة وکذلک یمکن من خلالها الکشف عن حجم تأثر الشاعر بالمذاهب الأدبیة والفکریة. فی هذه الدراسة نسعی لتسلیط الضوء علی أغراض تکرار الفعل فی اشعار عبدالوهاب البیاتی الملتزمة.کما لا یخفی علینا أنّ البیاتی قد مرّ بمرحلتین أساسیتین فی حیاته الشعریة هما المرحلة الرومانسیة والمرحلة الواقعیة، وقد کان لکل من هذین المرحلتین أسلوبه الخاص فی تناول القصائد ومعانیها وخصائصها اللفظیة والفنیة. لذلک نسعی فی هذا البحث أن نکشف عن وظائف هذه الظاهرة فی قصائد الشاعر الملتزمة ومدی تأثر وتبعیة هذه الأغراض والوظائف من المدرسة الواقعیة والشعر الملتزم. إنّ المنهج المستخدم فی هذه الدراسة هو المنهج التحلیلی - التوصیفی کما استعنا بالمنهج الإحصائی لاستخراج عدد أغراض الأفعال المتکررة التی قد وردت فی دیوان الشاعر ودلالاتها فی المرحلة الواقعیة وإعطاء عینات لحجم تأثر الشاعر بهذه المدرسة. مما توصلنا إلیه فی هذه الدراسة هو أنّ الشاعر کان فی المرحلة الواقعیة یستخدم التکرار لأغراض ثوریة ونضالیة تنسجم مع مبادئ الواقعیة وما تدعو إلیه.
تبیین دیدگاه های سه گانه «عبدالوهاب البیاتی» پیرامون مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده مرگ در متون ادبی معاصر بازتاب گستره دای دارد و می توان گفت بزرگ ترین دلیل گرایش شاعران به سرودن پیرامون آن، جنگ های متعددی است که در اقصی نقاط دنیا به وقوع پیوسته و به تبع آن، انسان ها همواره شاهد مرگ هم نوعان خود بوده اند. شاعران به دلیل قریحه ی حساس خود، بیش از دیگران اندوه مرگ را درک کرده و در باب آن سخن ها رانده اند که از جمله ی آن ها باید از عبدالوهاب بیاتی (1926 – 1999م) شاعر عراقی یاد کرد که در اشعار خود، جایگاه ویژه ای را به مرگ اختصاص داد و مقاله ی حاضر تبیین و تحلیل آن ها را هدف خود قرار داده است. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته، پس از اشاره به زندگی و آثار ادبی این شاعر، ابتدا دیدگاه های مختلف وی درباب مرگ آورده شده و در ادامه، نمود شعری این دیدگاه ها، ذکر و تحلیل شده گرفته است. مهم ترین دستاوردهای این پژوهش، آشکارسازی سه دیدگاه عبدالوهاب البیاتی در زمینه ی مرگ می باشد که ابتدا ناخشنودی از مرگ، سپس پذیرش این پدیده و درنهایت کشف فلسفه ی حقیقی مرگ و درک ارتباط ناگسستنی آن با زندگی است.
استدعاء شخصیه الحلاج والمعری فی شعر عبدالوهاب البیاتی (دراسه و تحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هفتم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۸
119-133
حوزه های تخصصی:
دخل عبد الوهاب البیاتی مرحله جدیده من تجاربه الشعریه عقب إصداره الدیوان الشعری الذی أسماه ﺑ«سفر الفقر والثوره» سنه 1965 م. لقد تبلورت فی قصایده التی جادت بها قریحته الفیاضه فی الفتره ذاتها تجارب صوفیه بشکل ملفت للانتباه. حلل البیاتی فی دیوانه الشعری شخصیتی الحلاج وأبی العلاء المعری، مما یعتبره النقاد مؤشراً واضحاً علی تحول الشاعر من رؤیته الواقعیه نحو الأشیاء إلی رؤیته الصوفیه. والغایه التی نتوخاها فی هذا المقال هی المقارنه بین الاتجاهات الصوفیه لدی الحلاج والمعری وفقاً لما بینه البیاتی فی قصایده. زد علی ذلک أننا نتعرف علی المعانی الصوفیه الخفیه فی نفس البیاتی جراء هذا البحث أیضاً. ومن أبرز النتایج التی حققها هذا البحث اعتماداً علی المنهج التحلیلی الوصفی أنه تبین أن البیاتی یمیل إلی الطریقه الصوفیه التی تبناها الحلاج کل المیل. وهی التی تتمیز بالجنوح إلی مشاعر الرفض والإباء أمام الظلم والرکون إلی الثوره والمبادره والإقدام. کما تبین إیضاً أن شاعرنا ما راقه النمط الصوفی الذی انتهجه المعری المبنی علی الانعزال عن ساحه الحیاه والانغلاق علی النفس.
بررسی ویژگی های افعال تکرار شده در اشعار رمانتیک و رئالیست عبدالوهاب بیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکرار بعنوان آرایه ای ادبی از اهمیت بسزایی در شعر معاصر عرب برخوردار است. بطوری که این آرایه به علت نقش زیباشناختی و وظیفه بیانی خود بسیار مورد توجه شاعران و ناقدان قرارگرفته و تبدیل به یکی از عناصر اصلی قصاید آنها شده است. از سوی دیگر بسیاری از این شاعران تحت تاثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی عصر خود رو به جریانهای ادبی چون رمانتیسم و رئالیسم آورده و با تاثیرپذیری از آنها به سرودن قصاید خود در موضوعات مختلف و مضامینی متناسب با خصوصیات این مکاتب مبادرت ورزیده اند. به همین دلیل برای فهم قصاید بسیاری از آنها لازم می آید ابتدا به بررسی ویژگیها، میزان و چگونگی تأثیر این مکاتب بر عناصر تشکیل دهنده قصاید آنها بپردازیم. از جمله این شاعران عبدالوهاب بیاتی شاعر عراقی می باشد. که رو به این مکاتب نهاده و بسیاری از قصاید خود را با تأثیر پذیری از آنها سروده است. بدین ترتیب بر آن شدیم تا با شیوه ای توصیفی - تحلیلی و همچنین شیوه ی آماری با بررسی افعال تکرار شده در این سروده ها بعنوان یکی از عناصر شاخص جنبه های لفظی و معنایی ضمن تحلیل و بیان چگونگی تأثیر این مکاتب بر شاعر و مضمون قصاید او چگونگی تأثیر آنها بر جنبه لفظی این قصاید را نیز نمایان سازیم.
بررسی تطبیقی مؤلّفه های معنایی «سرزمین مادری» در شعر صلاح عبدالصّبور، عبدالوهّاب البیاتی و نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
93 - 106
حوزه های تخصصی:
عشق به وطن، از مهم ترین مؤلّفه شعری صلاح عبدالصبور و عبدالوهاب البیاتی است، آن ها به خوبی شور و اشتیاق خود را نسبت به وطن بیان کرده اند. از شاعران وطن گرای ادب فارسی می توان به نیما یوشیج اشاره کرد که با تمام عشق و علاقه، وطن خود را به تصویر می کشد. پژوهش حاضر، مبتنی بر روش تحلیلی - تطبیقی است. نتیجه پژوهش این است که وطن، موضوع اصلی شعر صلاح عبدالصّبور، البیاتی و نیما یوشیج است. زادگاه برای آنان که چندین سال به اجبار شرایط سیاسی از آن دور مانده اند، به سان مدینه فاضله است. آن ها همگان را به وطن دوستی و دفاع از وطن فرامی خوانند؛ لذا این پژوهش می کوشد تا نحوه بازیابی و به کارگیری مؤلّفه وطن را به روش تطبیقی در آثار و اندیشه های صلاح عبدالصّبور، عبدالوهّاب البیاتی و نیما مورد بررسی قرار دهد.
بررسی تطبیقی عارفانه های عاشقانه عبدالوهاب البیاتی و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق و عرفان رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداخته اند. عارفانه های بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آن ها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشان دهنده آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بوده اند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمان شهر، بشارت دهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آن ها نگاه تازه ای از این دو شاعر را ارائه دهد.
حسّامیزی در شعر عبد الوهّاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسامیزی یا آمیختگیِ حواس به عنوان نوعی استعاره در زمان ها و زبان های مختلف، کم و بیش وجود داشته و نمونه هایی از آن در متون گذشته باقی مانده که از نسلی به نسل دیگر رسیده است. از رهگذر این متون کهن می توان دریافت که حسامیزی به عنوان شگردی ادبی، ریشه در گذشته های دور دارد. افزون بر این، می توان نمونه هایِ کلیشه ای از حسامیزی سراغ گرفت که مردم، خودآگاه یا ناخودآگاه در گفتار معمول خود از آن ها استفاده می کنند؛ اما در عصر جدید است که کاربستِ گسترده آن به نحوی آگاهانه و عامدانه برای بیان عواطف و رساندن پیام شعری رواج می یابد. عبدالوهاب البیاتی (1999-1926م)، شاعر معاصر عراقی در شماری از اشعار خود، از این هنرْسازه بهره جسته است. شواهد موجود، نشان می دهد که بسامدِ حسامیزی های به کار رفته در شعر وی از نوعی به نوع دیگر متغیر است و وی امکانات مختلفی از حسامیزی را دستمایه خلاقیت شعری خود کرده است. این نوشتار، با روشی توصیفی- تحلیلی، تصویرهای مبتنی بر حسامیزی در دیوان البیاتی را بررسی کرده و نشان می دهد که رابطه متقابل این هنرْسازه با دیگر اجزای هر شعر، رابطه ای انسجام بخش و هماهنگ با ساختمان آن شعر است و کارکردی ظریف و دقیق در انتقال اندیشه و عاطفه موجود در شعر دارد.
«القناع» و الدلالات الرمزیه ل«عائشه» عند عبد الوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
بات واضحاً، الیوم أن حداثه القصیده العربیه فی الشعر المعاصر لا تکمن فی تمرد الشاعر علی القیود الشکلیه الصارمه؛ بل غالباً ما تتمثل فی نظره الشعراء و إنعطافهم نحو البحث عن رموز وأساطیر و أقنعه یجسد فیها، ومن خلالها، رؤاه و یتوحد معها للتعبیر عما فی داخله. فغالباً ما تعجز الرموز العامه و الشائعه عن الارتفاع إلی مستوی ما یواجهه الشاعر، فیری ضروره أن یتجاوز الرموز الجاهزه، أو أن یعید شحنها و یجعلها أکثر صله به و بمعاناه عصره. و هکذا ظل جهد الشاعر العربی المعاصر یکمن فی البحث عن الرموز الشخصیه کما لدی البیاتی و السیاب و أدونیس. لقد استخدم البیاتی عدداً من الرموز الشخصیه منها: عائشه، و وضاح الیمن، والخیام، والمعری. إن بعض هذه الرموز و إن یکن منتزعاً من حقل أسطوری أو تاریخی، إلا أن البیاتی یمنحها قوه رمزیه شخصیه و یسعی إلی إعاده صیاغتها من جدید و لا یلجأ دائماً إلی دلالاتها الشائعه. و ربما کانت «عائشه» أکثر استخداماً فی هذا المضمار من رموزه الأخری فی دواوینه الشعریه. و استطاع الشاعر أن یجعل من عائشه رمزاّ أساسیاً بین رموزه الشخصیه یرجع الیها للتعبیر عن موضوعه الشعری و تجسید رؤاه إزاء الکون و الحیاه.
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
195-217
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی متناقض نمای زبانی و ادبی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی چکیده متناقض نما هنرْسازه ای است که موجب آشنایی زدایی و برجستگی کلام شده و ایجازی ه نری می آفریند. از جمله شاعرانی که از این ظرفیت هنری برای عینیت بخشیدن به تجارب و عواطف خود بهره جسته اند، می توان به عبدالوهاب البیاتی (1999- 1926م) شاعر عراقی و از پیشگامان شعر نوِ عربی و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) شاعر، ادیب و محقق برجسته ایرانی اشاره کرد. در این جستار، با نقد و تحلیل مصادیق مشابه و برجسته متناقض نما در شعر دو شاعر از جهت دلالت یا ساخت بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و بر روش توصیفی- تحلیلی کاربستِ این هنرْسازه در ش عر آن ها را می توان به دو ساخت زبانی و ادبی تقسیم و سپس تحلیل کرد که متناقض نما به عنوان یکی از ویژگی های سبکی و خلاقیت های هنری آن دو، در پی آن است تا ضمن اصالت بخشی به ش عر، اندیشه های آن ها را ادبی تر بیان کند. این آرایه ادبی در شعر این دو، با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره و کنایه با حفظ فاصله مناسب از غموض، مخاطب را به زیبایی بافت اولیه کلام رهنمون می سازد. البیاتی با ترکیبات و گزاره هایی پرشور و گاه غمناک، تصاویر متناقض نمایش را شکل می دهد، در حالی که متناقض نماهای شفیعی کدکنی لطیف تر و غالباً برگرفته از جهان طبیعتند، با این وجود وجه غالب متناقض نماهای آن دو امیدواری و امید بخشی است. کلید واژه ها: متناقضنما، ادبیات تطبیقی، شعر معاصر عربی و فارسی، عبدالوهاب البیاتی، محمدرضا شفیعی کدکنی
واکاوی تقابل دوگانۀ خوشبینی و بدبینی در اشعار عبدالوهاب البیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
211 - 226
حوزه های تخصصی:
تقابل دوگانه هر چند مصادیقی به درازای دیرنده تاریخ دارد، اما نخستین بار این اصطلاح را زبانشناسان ساختارگرا که در پی روشی منسجم و علمی جهت دستیابی به رابطه معنایی میان دو مفهوم متضاد و متنافی بودند، مطرح ساختند. باری، یکی از این دوگانه ها، خوشبینی و بدبینی است که میان آن دو رابطه ای متقابل برخاسته از قرینگی و تعامل با یکدیگر، برقرار است. این تقابل که نقش بارزی در زیبایی و انسجام ساختاری متون ادبی دارد، به گونه ای بارز در شعر عبدالوهاب البیاتی (1926- 1999م) و محمدرضا شفیعی کدکنی (1318ش) آشکار است. این پژوهش با طرح این پرسش که هر دو شاعر برای بیان خوشبینی و بدبینی از چه تقابلهای دوگانه ای بهره برده اند و چه شباهت ها و تفاوت هایی میان آن هاست، بر اساس روش توصیفی- تحلیلی، مصادیق مشابه و برجسته تقابل دوگانه خوشبینی و بدبینی و دلالت های آن ها را در اشعار این دو شاعر تحلیل و بررسی می کند. این هنرْسازه در قالب کلماتی با بارِ مثبت و منفی چون جفت واژگان نور و تاریکی، آزادی و اسارت، بهار و زمستان و زایش و مرگ در شعر دو شاعر جلوه می یابد. زیربنای اصلی همه این جفت واژگان، دغدغه های اجتماعی و سیاسی ای است که موجب شده این دو شاعر در کنار واژگان و تعبیراتی که دلالت بر یأس و اندوه دارند، از واژگان و تعبیراتی استفاده کنند که دلالت بر امید و شادی دارند.
بررسی تطبیقی جاودانگی در دنیای اساطیری سپهری و البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
53 - 70
انسان، از آغاز پیدایش برای درک و رسیدن به جاودانگی، تلاش های بسیاری کرده است تا بر این خواسته فطری خود دست یازد. میل انسان به جاودانگی در قالب های مختلف هم چون اسطوره ها و ادبیات متجلی شده است به طوری که، آنان اولین دشمنان خود را دیوان و اهریمنان می پنداشته اند که مانع آنان در رسیدن به جاودانگی است. از آنجاکه یکی از جنبه های مهم اهریمن و قوای او، مرگ آفرینی است؛ از این رو، تلاش برای راندن اهریمن، به نوعی، با مرگ گریزی و دست یافتن به زندگی ابدی، پیوند می خورد. شعرای ملیت های مختلف، جلوه هایی مانا از امتزاج اسطوره جاودانگی و شعر بر بیکران عرصه ادب آفریده اند که در این مقال، سهراب سپهری و عبدالوهاب البیاتی را برگزیدیم تا نظاره گر اشتراکات ذهنی و ذوقی این دو شاعر با دو ملیت متفاوت در این حوزه باشیم. خلود و مرگ گریزی در دو شاعر مذکور، مشترکا با توسل به عشق، طبیعت و فرازمانی و مکانی بودن متجلی می شود که تبیین آن، عمده مبحث این نوشتار خواهد بود.
القناع وقناع الإمام الحسین(ع) فی شعر عبد الوهاب البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سوم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۱۲
9 - 22
حوزه های تخصصی:
القناع لیس مجرد حاله من تلبّس شخصیه أخری، یختفی صوت الشاعر المباشر خلفها من بدایه القصیده إلی نهایتها، أو هو الاسم الذی یتحدث من خلاله الشاعر عن نفسه متجردا من ذاتیه، أو هو مجرد، شخصیه تاریخیه... یختبئ الشاعر وراءها لیعبر عن موقف یریده، أو یحاکم نقائص العصر الحدیث من خلالها، أو لیتحدث من ورائه عن بعض شواغله وهمومه، أو لیهرب من الحاضر بخلق بدیل له. یمکننا القول، إنَّ القناع فی شعر العربی له عوامل متعدده منها: العوامل السیاسیه، والاجتماعیه، والفنیه، والثقافیه، والقومیه، وللقناع أنواع، منها: الدینی والصوفی، والتاریخی، والأدبی، والأسطوری، والشعبی، وأنماطه هی البسیط، والمرکب والمخترع. وظف البیاتی شخصیه الإمام الحسین (ع) فی دیوانه بصوره غیر تصریحیه لإثراء تجربته الشعریه وبیان معاناته ومأساه شعبه. إذ تقمص هذا القناع لیسلط الضوء علی العربیه بشکل غیر مباشر ویبرزها بکافه جوانبها الألیمه ووازن فی تقمّصه لهذا القناع بین ملامح تجربیه معاصره والملامح التراثیه باحثا عن نصیر فی ضیاع وطنه.وللشاعر طاقته الابتداعیه فیقوم بتوظیف الشخصیه بحیث تناسبت مع الحاجه العصریه.