مطالعات داستانی

مطالعات داستانی

مطالعات داستانی سال اول زمستان 1391 شماره 2

مقالات

۱.

زمان روایی در رمان احتمالاً گم شده ام بر اساس نظریه ژرار ژنت

کلیدواژه‌ها: ژرار ژنت رمان فارسی روایت شناختی سارا سالار احتمالا گم شده ام زمان روایی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های معاصر رمان و رمان نو
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی روایت شناسی
تعداد بازدید : ۲۲۷۰ تعداد دانلود : ۱۴۷۶
بسیاری از داستان­نویسان معاصر امروز ایران، تحت تأثیر آثار نویسندگان معاصر غرب به نوشتن داستان پرداخته­اند. در این میان، نویسندگان زن نیز از سهمی به­سزا برخوردارند. انعکاس روحیات و رنج­ها و محدودیت­های آنان در مجموعه داستان­ها و رمان­های خود به خوبی مشاهده می­شود. در این پژوهش، نویسنده با رویکرد به مقوله تکنیک­های روایت­پردازی ژنت از یک سو و داستان احتمالاً گم شده­ام اثر سارا سالار از سویی دیگر، مهم­ترین تکنیک­های روایت­پردازی از نظر ژنت را بررسی و تحلیل خواهد کرد. در این پژوهش، به طور خاص به مقوله زمان در روایت بر اساس نظریه ژرار ژنت، می­پردازیم. وی نظریه خود را در باب زمان روایت در سه محور نظم، تداوم و بسامد ارائه می­دهد. از آنجا که زمان روایت یکی از مؤلفه­های بارز در داستان احتمالاً گم شده­ام است، در ادامه به تطبیق این شگرد روایی، در گزاره­های داستان یاد شده می­پردازیم. همچنین نشان می دهیم که عامل زمان­پریشی، آن هم از نوع گذشته­نگری، در این داستان دارای بیشترین کاربرد است که باعث کند شدن زمان روایت نیز شده است.
۲.

بررسی و مقایسه رئالیسم در عناصر داستانی دوستی خاله خرسه جمالزاده و زار صفر رسول پرویزی

کلیدواژه‌ها: رئالیسم داستان کوتاه عناصر داستانی جمال زاده رسول پرویزی دوستی خاله خرسه زار صفر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی مکتب های ادبی رئالیسم
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق شاعران و نویسندگان فارسی زبان بر یکدیگر
تعداد بازدید : ۵۲۷۷ تعداد دانلود : ۲۵۸۷
انتشار یکی بود، یکی نبود در سال 1300شمسی، جمال زاده را به عنوان بیانگذار داستان کوتاه ایرانی در دوره معاصر مطرح کرد و افراد زیادی به پیروی از شیوه وی پرداختند؛ رسول پرویزی از جمله کسانی است که به تقلید از سبک جمال زاده، اساس آثار خویش را بر ساده نویسی و طنزپردازی بنا نهاده و بدین طریق به نقد مسائل اجتماعی پرداخته است؛ مسائلی چون عشق، بی عدالتی و ظلم، فساد اخلاقی و خرافه پرستی، درون مایة داستان های اورا تشکیل می دهد. می توان گفت واقع گرایی و طنز، دو مختصه برجسته آثار او محسوب می شود. در این پژوهش ضمن بیان ویژگی های رئالیسم، چگونگی به کارگیری آنها را در دو داستان دوستی خاله خرسه جمال زاده و زار صفر پرویزی نشان داده ایم، به جز این میزان تأثیرپذیری یا تقلید پرویزی از جمال زاده نیز بررسی شده است. حاصل تحقیق نشان می دهد که پرویزی مقلد محض آثار جمال زاده نبوده، در عین حال داستان های او پختگی و برجستگی آثار جمال زاده را ندارد؛ داستان های پرویزی بیشتر خاطره گویی یا طرحی ناتمام در شرایط اقلیمی خاص همراه با زبانی طنزآمیز است.
۳.

بررسی بازتاب جلوه های فرهنگ عامه (فولکلور) در داستان های جلال آل احمد

کلیدواژه‌ها: جلال آل احمد فرهنگ عامه زبان عامیانه آثار داستانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۳۴ تعداد دانلود : ۱۵۴۵
با رواج داستان نویسی نوین و تغییر زبان و سبک نوشتار و ورود درون­مایه­های جدید به عرصة ادبیات داستانی، داستان و رمان نیز پذیرای فرهنگ عامه شد. این مسائل در کنار یکدیگر باعث توجه پژوهشگران و نویسندگان به فرهنگ تودة مردم گشت. یکی از این رویکردها بررسی تأثیر فرهنگ بومی و عامه شامل گویش، آداب و رسوم محلی، اصطلاحات و ضرب المثل­های بومی و.... است. ادبیات داستانی امروز به دلیل الهام گرفتن از زندگی مردم عادی و پرداختن به مشکلات، دغدغه­ها و گرفتاری­های این قشر از جامعه، تا حد زیادی تحت تأثیر و نفوذ فرهنگ عامیانه قرار گرفته است. جلال آل احمد با به کارگیری این عناصر گامی در جهت زنده کردن و زدودن غبار از چهرة این عناصر برداشت. وی با تیزبینی خاص یک نویسنده در برخی از داستان­های خود و با توجه به شخصیت ها و فضای داستان از عناصر فرهنگ عامه استفاده کرد. داستان­های مجموعة «نفرین زمین»، «زیارت»، «تابوت»، «نون والقلم»، «سمنوپزان»، «ای لامس سبا»، «مدیر مدرسه»، «سنگی بر گوری» و «الگمارک و المکوس» دارای بیش­ترین بسامد کاربرد عناصر فرهنگ عامیانه (فولکلور) هستند. آل احمد در داستان های تمثیلی و واقع گرایانة خود به طرح مشکلات و مسائل سیاسی و اجتماعی ایران و مردم پرداخت. توجه به این نوع مسائل موجب شد تا بیشتر شخصیت های داستان های او را مردم عادی تشکیل بدهد. با توجه به مطالب فوق و همچنین گستردگی و اهمیت ادبیات داستانی ایران، این پژوهش بر آن است که بازتاب فرهنگ عامه را در آثار داستانی جلال آل احمد بررسی و ارزیابی کند.
۴.

بررسی «ساختار زمانی» در رمان ""چشمهایش"" علوی

کلیدواژه‌ها: رمان طرح ساختار زمانی بزرگ علوی چشمهایش نظریة نقد ادبی ادبیات روایی منثور معاصر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های معاصر رمان و رمان نو
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد ساختارگرا
تعداد بازدید : ۲۵۱۱ تعداد دانلود : ۱۱۱۰
«ساختار زمانی» نظریه­ای است که به چگونگی شکل­گیری ساختار داستان به تأثیر­پذیری از زمان می پردازد. در رمان چشمهایش، ارتباط علی و معلولی بین وقایع، با استفاده از عامل زمان برقرار می­ شود. بر هم خوردن توالی قراردادی زمان، باعث شده است این رمان شروعی از میانه داشته باشد. بازگشت ­های مکرر به گذشته در خاطرات فرنگیس، زمانی غیر­خطی و مدور در رمان ایجاد کرده است. هر حادثة این رمان، مانند حلقه­ ای است که از یک نقطه شروع می­ شود (زمان حال و محیط مادی؛ اتاق فرنگیس) و پس از شرح ماجرا (بازگشت به گذشته) به همان نقطة آغاز (زمان حال) باز می­گردد. به این ترتیب، نویسنده به نوعی در زمان داستانی، سنت­شکنی می­­کند. هدف این پژوهش، بررسی «ساختار زمانی (زمان غیرخطی)»، در رمان چشمهایش است و هدف از انتخاب این موضوع، انطباق این نظریه بر گونة ادبی رمان است.
۵.

یک حکایت و چهار روایت (مقایسة حکایت پردازی عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد در قصّة ایاز و گوهر شکستن)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مولوی روایت شمس تبریزی شخصیت پردازی عطار عناصر داستانی سلطان ولد کایت عرفانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷۳ تعداد دانلود : ۶۹۲
بهره گیری از قصه و حکایت برای بیان مفاهیم بلند عرفانی، از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان این سرزمین بوده است. در این میان گاه با حکایت هایی روبه رو می شویم که به دلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایت های مشابه و گاه گوناگونی از آنها ارائه شده است. حکایت ایاز و گوهر شکستن از این دسته حکایت هاست که عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد آن را روایت کرده اند. در این مقاله به مطالعة روایت های گوناگون این حکایت با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد مقایسه ای پرداخته می شود و ساختار روایی این چهار روایت بیان می شود. همچنین شباهت ها و تفاوت های روایت ها از نظر میزان توجه به عناصر داستانی از جمله شخصیت پردازی، صحنه پردازی، گفتگو و درونمایه توضیح داده می شود. این مقایسه نشان می دهد که کنش های داستانی در روایت مولوی بیش از سایر روایت هاست؛ صحنه پردازی، تنها در روایت مولوی دیده می شود؛ عنصر شخصیت پردازی در مثنوی معنوی برجسته تر از سه روایت دیگر است؛ همچنین مولانا و شمس تبریزی با استفاده از گفتگو های متناسب با موقعیت های شخصیت ها، بر نمایشی کردن روایت خود تأکید دارند.
۶.

بررسی و تحلیل دو داستان تمثیلی از مولوی و داستایوفسکی با توجه به مساله وجوه تراژیک زندگی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مولوی مرگ داستایوفسکی جالینوس و استر کروکودیل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹۶ تعداد دانلود : ۱۱۰۱
یکی از موضوعات تکرارشونده در اذهان و نفوس انسان ها در طول تاریخ توجه به مسئلة مرگ و اضطراب حاصل از آن است که روح و روان انسان را معطوف کرده و متفکران همواره سعی کرده اند با رهیافت های مختلف به دلایل و عوامل این نوع اضطراب بپردازند. در این مقاله، نویسنده با اذعان به اختلاف و تمایز تلقی اندیشمندان از پدیدارهای متافیزیکی همچون خدا، زندگی پس از مرگ و ... با توجه به شرایط و ویژگی های حاکم بر هر دوره، به واکاوی این نوع از اضطراب، با توجه به دو داستان تمثیلی از دو جهان­بینی متفاوت (مولوی و داستایوفسکی)، می پردازد؛ اضطرابی که از آن به اضطراب حاصل از سرنوشت و مرگ تعبیر شده است. داستان نخست جالینوس و استر از مولوی و دیگری ایوان و کروکودیل از داستایوفسکی است که نویسنده در این مقاله ضمن بیان اختلاف در جهان­بینی حاکم بر تولید دو متن و نتایج پایانی داستان ها، به مقایسه نوع کنش شخصیت های اصلی و زمینه های دیگر، افکار و اندیشة حاکم بر دو داستان و... می­پردازد. حاصل کلام این است که دو داستان به­رغم شباهت های فراوان از نظر ساختاری و در مواردی موضوعی، از نظر فضای گفتمانی- فلسفی متفاوت بوده، به این معنا که داستان مولوی در مذمت دنیادوستی و داستان داستایوفسکی در نکوهش مرگ­اندیشی، پوچی و بی معنایی زندگی است.
۷.

تحلیل کهن الگویی داستان رستم و اسفندیار

کلیدواژه‌ها: شاهنامه ناخودآگاه جمعی کهن الگو رستم و اسفندیار پیرخرد

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد روانشناختی نقد کهن الگویی
تعداد بازدید : ۳۱۰۰ تعداد دانلود : ۱۱۹۵
یکی از رویکردهای مهم نقد و بررسی آثار ادبی، نقد کهن الگویی یا اسطوره شناختی است که آن خود یکی از متفرعات نقد روان شناسی ژرفانگر به شمار می آید. این نوع رویکرد که بر پایة اندیشة روان پزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ تکوین یافته، به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری اسطوره که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، می پردازد. در نظر یونگ این عناصر نوعی تجربة همگانی است که به گونه ای در همة نسل ها تکرار می شود، و از راه قرار گرفتن در ناخودآگاه جمعی وارد سازمان روانی فرد می شود. کهن­الگوهای یونگ در هر یک از داستان­های شاهنامه قابل بررسی است. در پژوهش حاضر برآنیم تا داستان رستم و اسفندیار را به عنوان پیکرة داده­های پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرار دهیم. در این تحقیق نشان می دهیم که لازمه خودیابی و یکپارچگی شخصیت این است که فرد مراحل دشوار سفر را بگذراند، سختی ها را تحمل کند، و بیاموزد که به راستی روزی بر چالش های جدی جهان حتی به همان شکل مبالغه آمیزی که تصویر ترس های اوست چیره خواهد شد و همین امر موجب غنای شخصیت او می گردد. این داستان هشدار می دهد که اگر کسی نتواند خود را به فردی مسئول در عالی ترین سطح بدل سازد، باید در انتظار پیامدهای مخرب و ویرانگری باشد. برآیند نهایی پژوهش آن است که هر یک از کهن­الگوهای یادشده، تجلیات متعدد روان واحدی تلقی می­گردند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۱