فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۳۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ ایران، جنگ های بسیاری به وقوع پیوسته است که شاید مهم ترین و مخرّب ترین آن، هجوم بی رحمانه قوم وحشی و بیابان نشین مغول باشد. به طور کلّی، هر جنگی خسارات متعدّد به همراه دارد. گذشته از کشتار وسیع و خسارات مادّی فراوانی که جبران آن نیازمند گذشت زمان است؛ خسارات روحی و روانی و اخلاقی و فرهنگی نیز در شمار آثار و پیامدهای منفی جنگ های بزرگ است که جبران آن به سادگی ممکن نیست و حتّی شاید تا چندین نسل را از آسیب خود بی نصیب نگذارد! حمله مغول از جمله این جنگ هاست که پرداختن به پیامدهای آن، برای بررسی ریشه های عقب ماندگی ایران و نیز مشکلات فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و روانی در طول سال های پس از یورش اقوام مغول، ضروری است. ترس و اضطراب و بی اعتمادی، ناامیدی، احساس ناامنی، انزواطلبی و عزلت، مرگ اندیشی و اعتقاد بیش از اندازه به قضا و قدر از جمله پیامدهای روانی حمله مغول است که در این مقاله، با استناد به متن نفث ۃ المصدور زیدری نسوی و با استفاده از روش کتابخانه ای مورد بررسی قرار می گیرد.
قصه شناسی تطبیقی با رویکرد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاستگاه جمعی و عمیق قصه ها سبب ایجاد شباهت های شگفت انگیز در میان قصه های ملل مختلف شده است. در کنار دیدگاه هایی که درباره خصلت آموزشی قصه و ارتباط آن با دوران بلوغ و مسائل جنسی مطرح است، دیدگاه های دیگر نیز بر ارتباط قصه با الگوهای جمعی و اساطیری تأکید دارند. براین اساس، قصه دربردارندة حرکت درونی انسان برای رسیدن به انسجام و یکپارچگی است و روند آن بر ارتباط بین خودآگاه و ناخودآگاه متمرکز شده است. برای رسیدن به کمال، خودآگاه باید بتواند زبان رمزی ناخودآگاه را تفسیر کند. قهرمان قصه کسی است که به این ارتباط درونی تحقق بخشد. او قهرمان دنیای درون است و به دنبال مرکز وجود خود از نیروهایی یاری می گیرد که همگی درونی هستند. قهرمان قصه سفر اساطیری خود را با گسست از روزمرگی و تکرار آغاز می کند و در انتها به شناختی متفاوت از خود، هستی و توانمندی هایش می رسد.
قصه شناسی تطبیقی با رویکرد روان شناسانه نشان دهندة میراث مشترک بشر فارغ از زمان و مکان است. فرافکنی مراحل فرایند فردیت و خصیصة مشترکِ ناخودآگاه جمعی، الگوی یکسانی را در قصه ها ایجاد کرده است. اگرچه فرهنگ های گوناگون بستری متنوع برای افسانه ها و قصه ها شمرده می شوند؛ اما در ژرف ساخت قصه، دل مشغولی ِواحدی منعکس می شود و پایان همه به یک نقطه ختم می شود.
دو واژة محلّ نظر در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة پیش رو تلاش دارد تا با در نظر گرفتن اصل ِ«ضبط دشوارتر، برتر است» (lectiodifficlilior)1 و نیز با در نظر گرفتن «ضبط اقدم نسخ» و بررسی «اختلاف نسخه ها» به توضیح و تشریح واژة «مری» که از واژگان مهجور شاهنامه است، بپردازد. به همین منظور، به بررسی ضبط های گوناگون بیتی که این واژه در آن به کار رفته است، پرداخته ایم، سپس از بین صورت های مختلف آن، با توجّه به مسائل نسخه شناسی و رویکردهای تحلیلی، واژة «مری» را برگزیده و نظرهای مطرح دربارة آن را در بوتة نقد قرار داده ایم. در پایان نیز معنای این واژه مورد بررسی و تشریح قرار گرفته است. از دیگر سو، واژة «بجای» که در ساختار برخی تشبیهات شاهنامه، استعمال شده، مورد بررسی قرار گرفته است. برای این کار، ابتدا ابیاتی که این واژه در آنها به کار رفته، استخراج شده است و پس از آن، نظرات گوناگون دربارة این واژه، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است و در پایان، معنای آن تشریح شده است.
تحلیل سنگ نوشته های شهدای شیراز در جنگ تحمیلی از منظر نشانه شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی، مطالعه نظام مند نشانه هاست که به عنوان یکی از ابزارهای کارآمد امروز توانسته است در تحلیل بسیاری از متون مؤثر باشد و نشانه شناسی لایه ای به مثابه یک دیدگاه نظری، زمینه را برای تحلیل متون چندوجهی که شامل نشانه های زبانی و غیرزبانی است، فراهم می کند.
این پژوهش به تحلیل سنگ نوشته های قبور شهدا از منظر نشانه شناسی لایه ای پرداخته است. سنگ نوشتة قبور شهدا به مثابه متون چندوجهی، حاوی نشانه های زبانی و غیرزبانی اند که کارکرد و نقش هر یک از این لایه های نشانه ای در این پژوهش، از منظر نشانه شناختی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. این پژوهش، نشان می دهد نقوش به کار رفته در سنگ نوشته ها و همچنین رنگ هایی چون سبز، قرمز و سیاه هرکدام در کنار نشانه های زبانی، نقش مهمی در انتقال مفهوم شهید و شهادت ایفا می کند؛ همچنین این پژوهش نشان می دهد که چگونه نشانه های زبانی در قالب شعر و نثرهای کوتاه در انتقال مفاهیم موردنظر مؤثر می باشند. نوع نشانة به کار رفته، انسجام ساختاری، روابط همنشینی بین نشانه ها و همچنین انسجام کارکردی و انسجام معنایی این نشانه ها، باعث شده است تا این سنگ نوشته ها به زیباترین شکل، پیام خود را به رهگذران القا کنند.
تبیین و تحلیل مناسبات بینامتنی کنوز الودیعه من رموز الذّریعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کتاب کنوز الودیعة من رموز الذّریعة با هدف ترجمة کتاب الذّریعة إلی مکارم الشّریعة نوشته شده است و نمونة درخشانی از ترجمة پویا در متون کهن ادب فارسی است؛ گونه ها و گفتمان های مختلف فرهنگی و ادبی رایج در تاریخ ایران تا قرن هشتم در آن گرد آمده است.در این مقاله، با استفاده از روش ترامتنیّت ژنت، به تبیین نقش این گونه ها و گفتمان ها در تعیین جایگاه کتاب کنوز الودیعةدر متون ادب تعلیمی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد؛ کنوز الودیعةبر اساس نظام ها، رمزگان و سنّت های ایجادشده توسّط آثار ادبی پیشین بنا شده است و آیات، احادیث، روایات، حکایات و اشعار فارسی و عربی در آن، حضوری پررنگ دارند و شرح و بسط عبارات کتاب الذّریعةو بهره جستن از متون اخلاقیِ فلسفی، دینی، ایرانشهری، عرفانی و تاریخی ایرانی و اسلامی، این کتاب را به مخزن گنج هایی چون الأدب الکبیر ابن مقفّع، جاودان خرد ابن مسکویه، الذّریعة راغب اصفهانی و صدها متن اسلامی و ایرانی دیگر بدل ساخته است.
بررسی تطبیقی زبان جنسیت در نامه های عاشقانه چهار منظومه غنایی (ویس و رامین، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و شیرین و خسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در بررسی زبان شعر، رابطة جنسیت با زبان اثر است. برخی پژوهشگران معتقدند میان زبان و نوشتار زنانه و مردانه، تفاوت وجود دارد. در این مقاله، با استفاده از دیدگاه های زبان شناسی به ویژه نظریة رابین لیکاف، میزان توانمندی شاعران مرد در بازنمایی زبان جنسیت و ایجاد زبانی متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی که نامه های عاشقانة چهار منظومه غنایی از زبان آن ها سروده شده است، تحلیل و تبیین شده است. برای این منظور، زبان نامه های عاشقانه بر اساس مباحثی از علم معانی، چون جملات خبری، امری، پرسشی، قسم، دعا و منادا، تقیید و اطلاق بررسی شد. یافته ها نشان می دهد در نامه های دو منظومة «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «شیرین و خسرو» امیر خسرو دهلوی، زبان نامه ها متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی است که نامه ها از زبان آن ها بیان می شود؛ اما در نامه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی، زبان شخصیت ها تحت تأثیر جنسیت شاعر است. به نظر می رسد دیدگاه شخصی نظامی به شخصیت زن و موقعیت اجتماعی زنان دو منظومه از عوامل مؤثر در این زمینه بوده است.
مطالعه نقد روانشناسی آثار جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا با تحلیل روانشناسانه شارل مورون به نقد و بررسی آثار جلال آل احمد بپردازیم. امروزه، مطالعات زیاذی در باب افکار و آراء این نویسنده شده ولی کسی انطور که باید به بررسی لایه های زیرین آثار وی به منظور دستیابی به ناخودآگاه آثارش نپرداخته است. برای نیل به این مقصود، از نقد روانشاناسانه مورون بهره گرفته ایم و با بررسی تمامی آثار آل احمد و با کنار هم قرار دادن استعاره ها و تصاویر ثابت در آثارش به زیرسطح نوشته های وی و ناخودآگاهی انگیزه هایش برای نوشتن دست می یابیم.
در ابتدا به گردآوری آثار آل احمد برای مطالعه و سپس استخراج روابطی که مرجع آن را باید به طور منطقی در شخصیت ناخودآگاه وی جستجو کرد می پردازیم. با روی هم قرار دادن داستان های وی، تصاویری مشابه نمود می یابد. شبکه تداعی ها در آثار وی قهرمانانی ضعیف با دوگانگی شخصیت را به تصویر می کشد. در آخر با مطالعه زندگی نامه نویسنده به تحلیل این نصاویر ناخودآگاه پی می بریم.
زمان و هویت در داستان های گلشیری از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان از خصیصه های اصلی نقد ادبی و رمان قرن بیستم است. ژرژ پوله (1902-1999م) از منتقدان بزرگ نقد مضمونی، بنیان آراء انتقادی-فلسفی اش را به مقوله ی زمان اختصاص می دهد و می کوشد تا از خلال تصاویر نویسندگان به تشریح درک آنان از زمان بپردازد. هوشنگ گلشیری از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش، به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند.
مقاله ی حاضر بر اساس نگرش پوله و با رویکرد تحلیلی- توصیفی به درک شخصیت های داستانی گلشیری از لحظه می-پردازد. مفهوم فضاهای شخصی در داستان های او با ادراک لحظه ی گذرای حال مرتبط است و با تصاویری چون ایستادن افراد در صف های طولانی، هم قدم شدن راوی با آنان، سفر، گام زدن ها و شمردن نقطه های متوالی به ایجاد ادراک متقاطع شخصیت ها از زمان می پردازد. علاوه بر این سرریز شدن گذشته در قالب تداعی صداها و تصاویر در لحظه ی حال ویژگی دیگرچنین زمان است و خصلتی جاودانه به لحظات می دهند. طرح های تکه تکه و ناتمامی که در داستان های گلشیری به شکل نمادهایی چون ریزش مداوم و یکنواخت فواره ها، تکه تکه شدن و شکستن موج های حوض از آن یاد می شود در عین اشاره به گذرایی لحظه، طرحی از معنای ذاتاً پایان ناپذیر آن است. از این رو تکرارها، یادآوری ها و حتی فراموش کردن های افراد رکن اصلی کشف هویت آنان و درک شان از لحظه محسوب می شود.
بررسی و تحلیل نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی در پرتوی نظریة نقش گرای هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی از جمله نظریات زبانی ارزشمند در میراث اسلامی ماست که در بسیاری از مبانی و مفاهیم، ارتباط تنگاتنگی با جدید ترین نظریات زبانی و نقدی معاصردارد. از جمله این نظریات، نظریه نقش گرای هلیدی می باشد آنجا که ما شاهد نقاط اشتراک فراوانی میان مفاهیم و اصول به کار رفته از جانب جرجانی و هلیدی می باشیم. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی، در سه بخش اساسی به بررسی برخی از این اشتراکات پرداخته تا با درنوردیدن بعد زمانی بین دو اندیشه زبانی متعلق به دوران قدیم و معاصر، برخی جوانب نقش گرایانه نظریه نظم را آشکار ساخته و ثابت کند زبان به مثابه پدیده ای بشری، زمان و مکان و قومیت خاصی نمی شناسد. این سه بخش عبارتند از: نظریه نظم و دستور نظام مند، نظریه نظم و بافت، نظریه نظم و ساخت متنی. از یافته های پژوهش می توان به موارد ذیل اشاره کرد: تقارب بین مفهوم نظم (اراده معانی نحوی) نزد عبدالقاهر و مفهوم دستور نظام مند نزد هلیدی، اهتمام هر دو نظریه پرداز به بافت (زبانی و غیر زبانی) و نقش ویژه آن در تبیین معنای متن، اتفاق نظر هر دو نظریه پرداز در نقش بی بدیل متکلم و مخاطب بر چینش کلمات و تأثیری که این چینش بر بار اطلاعاتی کلام دارد.
بررسی تجربه های عرفانی در عبهر العاشقین بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دﺳﺘﻮر ﻧﻘﺸﮕﺮا، ﻓﺮض ﺑﺮ این است کﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺗﺠﺮﺑﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﻓﺮایﻨ ﺪﻫﺎ و از ﻃﺮی ﻖ ﻓ ﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪیﺸﮕﺎﻧی در زﺑﺎن ﺑﺎزﻧﻤﺎیی می شود. ﺑﺮ ایﻦ اﺳﺎس می توان ﺑﺎ ﺑﺮرﺳی اﻧﻮاع ﻓﺮایﻨﺪﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در اﻓﻌﺎل و ﺗﻌییﻦ ﺑﺴﺎﻣﺪ آن ها در متن ادبی از ﺗﺠﺎرب، ﺗﻔکﺮات و دﻧیﺎی درون ﻧﻮی ﺴﻨﺪه آﮔﺎه ﺷﺪ. اﻣکﺎن و ﻗﺎﺑﻠیﺖ دﺳﺘﻮری ﺑﺮای ﺑﺎزﻧﻤﺎیی ﺗﺠﺮﺑﻪ در زﺑﺎن، از ﻃﺮی ﻖ ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی اﻧﺠﺎم می شود. ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی، ﻣکﺎﻧیﺴﻢ ﺑیﺎن ﻓﺮاﻧﻘﺶ اﻧﺪیﺸﮕﺎﻧی و ﺗﺠﺮﺑ ی در زﺑ ﺎن است. در این مقاله ﺑﻪ ﺑﺮرﺳی تجارب عرفانی روزبهان در کتاب عبهر العاشقین بر اساس فعل: رویکرد نقشگرا ﭘﺮداﺧﺘﻪ شده است. تجربه ها ﺑﺮ پایه ﻧﻈﺎم ﮔﺬرایی در چهارچوب دﺳﺘﻮر نقشگرای هلیدی، ﺗﺠﺰیﻪ و ﺗﺤﻠیﻞ ﺷﺪه اﻧﺪ. با توجه به نتایج به دست آمده، در بیشتر موارد، تجربه گر فعال و کنش گراست، اکثر فعل های غیر رابطه ای، متعدی هستند و بر زمان گذشته دلالت می کنند، بیش از 70% فرایندهای فعلی رابطه ای در زمان حال اتفاق می افتند و بیش از 90% این تجربه ها که با وجه اخباری بیان شده اند، قطعیت دارند؛ به این ترتیب، تجربه عشقی که عبهر العاشقین با ما در میان می گذارد، با توجه به شیوه روایتگری در چند قدمی نگاشتن به وقوع پیوسته است. هنگام خواندن روایت، ذهن از زمان و مکان طبیعی خود جدا می شود و با راوی به لحظه دیدار و مشاهده می پیوندد.
نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا در کلّیات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا با بهره گیری از کیفیّت های تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. به کارگیری نظریّه ای فراگیر در مطالعة این سروده ها که زمینه های فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجه ای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا می پردازد و همة سروده های حروفی او را گزارش می کند. نظریّة نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
سبک شناسی تاریخ بلعمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی آثار گذشتگان موجب به دست آوردن درک بهتری از آن آثار و زبان به کاررفته در آن خواهد شد. تاریخ بلعمی یکی از قدیمی ترین کتاب ها به زبان دری است که تا امروز از دستبرد حوادث مصون مانده است. این کتاب بیشتر در زمینه استفاده های تاریخی کانون توجه بوده است. از این رو ، در این مقاله ، واکاوی زبان نویسنده هدف اصلی قرار گرفته و بدین منظور ، ابتدا به سبک دوره و سپس به سبک بلعمی پرداخته شده است. نتیجه این کار نشان می دهد که نویسنده حتی الامکان سعی در بهره گیری از واژگان فارسی داشته و در ترجمه تا جایی که توانسته تلاش کرده تا ترجمه او تحت تأثیر نحو عربی قرار نگیرد و معیار های زیبایی نثر در آن روزگار را نیز به خوبی رعایت کرده است. همچنین این اثر پژوهشی می تواند مقدمه ای برای سبک شناسی نخستین کتاب های منثور کهن باشد.
بوطیقای پدیدارشناختی نیما: بررسی آراء پدیدارشناسانه نیما در «نامه ها» او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیش فرض و پیش داوری باشد، به گونه ای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دوران ساز باشد، در نامه ها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبت یافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. می توان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژه ای را برای سرودن شعر ضروری می داند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه می کنیم.
بازخوانی بیتی از خاقانی (تأملی در مفهوم «دو گروهی» و «کروه» در شعر خاقانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاکنون کوشش ها و پژوهش های ارزشمندی درباره تصحیح دیوان، گزارش ابیات و شرح لغات و تعبیرات دیوان خاقانی انجام شده است اما مهجور شدن برخی واژه ها و تعبیرها در گذر زمان سبب شده است صورت صحیح برخی کلمه ها و اصطلاحات از چشم کاتبان و نقادان و مصححان متون پوشیده بماند. بی گمان یکی از مهم ترین عوامل در بروز چنین لغزش هایی، تغییرات رسم الخط زبان فارسی در طی قرون است. در این پژوهش به بازخوانی بیتی از خاقانی پرداخته شده است و پس از بررسی ضبط های مختلف آن در تصحیح های مختلف و نیز تأمل در شرح های متفاوتی که از آن بیت ارائه شده است، صحت و اصالت قرائت های موجود ارزیابی شده است و در پایان با توجه به ضعف تألیف و نارسایی معنایی بیت، خوانش و معنی دیگری از آن بیان شده است.
بررسی فرآیند موسیقی جزء 30 قرآن کریم از دیدگاه نشانه – معناشناسی گفتمان (مبتنی بر الگوی تنشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختار زبانی قرآن کریم، یک ساختار موسیقایی است که با کاربست بهترین و جذاب ترین شیوه ها به انتقال پیام و محتوای دینی خود دست یازیده است. ساختار تمام اجزاء و عناصر موسیقایی آن متناسب با یکدیگر و هماهنگ با محتوا و اغراض دینی آیات به کار گرفته شده و در القای هر چه بیشتر معانی و مفاهیم آیات قرآنی سهیم است. یکی از دانش هایی که می تواند راه جدیدی را در مطالعات قرآن کریم بگشاید و به فهم آن یاری رساند، نشانه - معناشناسی گفتمانی است. نشانه معناشناسی به منزله ی یکی از شیوه های نقد ادبی نو، برآیند نشانه شناسی ساختارگرا و نظام گفتمان روایی است که جریان تولید معنا را با شرایط حسّی- ادراکی پیوند می دهد. در این رویکرد، نشانه ها همراه با معانی به گونه هایی سیّال، پویا، متکثر و چند بعدی تبدیل می شوند. جستار حاضر درصدد است تا با رویکرد توصیفی– تحلیلی، چگونگی شکل گیری فرآیند تنشی گفتمان را در برخی آیات جزء 30 قرآن کریم و موسیقی حاصل از آیات و تأثیر آن در معانی را بررسی کند. نتایج بررسی این پژوهش بر اساس الگوی تنشی نشان می دهد که در برخی آیات، خداوند به طور مستقیم وارد فضای گفته پردازی شده و سبب خلق فشاره ی عاطفی شده است، و در این حالت آیات با سرعت بیشتری بیان می شوند اما گاه خداوند از فضای گفته پردازی خارج شده و به فضای گفته ای وارد می شود و سبب خلق گستره ی شناختی می شود و در نتیجه آیات با کندی ادا می شوند. بنابراین الگوی نشانه-معناشناسی می تواند به عنوان روشی کارآمد در تجزیه و تحلیل متن ادبی قرآن به کار رود و رویکردی نو در بررسی موسیقی آیات داشته باشد و زمینه ساز خوانش تازه ای از این متن الهی گردد.
نقد و بررسی نمودهای خودشکوفایی در منطق الطیر عطار بر اساس نظریه ی راجرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرایش فطری انسان به خودشکوفایی و کمال، به ویژه وقتی که ادبیات به حوزه ی عرفان قدم می گذارد و با چاشنی شریعت و طریقت آمیخته می گردد، گستره ی عظیمی از ادبیات ایران شهر را به خود اختصاص داده است. منطق الطیر عطار از جمله آثاری است که با درونمایه ی اصلی دیدار با خویشتن و شناخت خود، بشر را به فارغ شدن از متعلقات ناسوتی و نیل به کمال فراخوانده است و از رهگذر این اندیشه، به رویکردی از علم روانشناسی به نام «روانشناسی انسان گرا» نزدیک می شود. روانشناسی انسان گرا با قرار دادن انسان در مرکز توجه و با تأکید بر روی جنبه های مثبت انسان و تکیه بر «خویشتن» و «خود» فرد و اصالت بخشیدن به اصل بشریت، با بیان و روشی متفاوت با اندیشه ی عرفانی، به بحث درباره ی خودشکوفایی پرداخته است. در این جستار، منطق الطیر عطار از منظر روانشناسی انسان گرا و بر اساس الگوی خودشکوفایی راجرز نقد و بررسی گردید و روشن شد که در این اثر بشکوه نیز پرندگان سالک، جهت رسیدن به خودشکوفایی و کمال، پنج شاخصه ی بنیادین نظریه ی راجرز را در خود متبلور کرده اند.
واکاوی رمانتیسم جامعه گرا در شعر سعاد الصباح و سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم اجتماعی یا جامعه گرا شاخه ای از رمانتیسم ادبی است که یر خلاف رمانتیسم فردی، مسائل و مشکلات جامعه را مورد توجه قرار می دهد. سعاد الصباح و سیمین بهبهانی دو شاعر توانای ادب معاصر عربی و فارسی، در طول دوران شعری خود، علاوه بر رمانتیسم فردی، رمانتیسم جامعه گرا را با موفقیت تجربه کرده اند.
این پژوهش به دنبال آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی به تطبیق مهم ترین مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در اشعار این دو شاعر بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق آنها را بیابد.
فقر، همدردی با محرومان، فساد و ناهنجاری های اجتماعی، آزادی خواهی، وطن گرایی، دفاع از حقوق زنان و بهره گیری از طبیعت و پدیده های آن به صورت رمز یا نماد در به تصویر کشیدن مشکلات اجتماعی با تکیه بر احساس، عاطفه و خیال از مهم ترین موضوعات مشترک اشعار این دو بانوی شاعر است؛ با این تفاوت که توجه به فقر، وضعیت محرومان جامعه و بی عدالتی های اجتماعی در شعر سیمین و وطن گرایی در شعر سعاد، جلوه و نمود بیشتری دارد؛ در موضوع دفاع از حقوق زنان، سیمین حتی به دفاع از زنان روسپی و مطرود از جامعه می پردازد که این ویژگی در شعر سعاد دیده نمی شود.
جایگزینی واژگانی در متشابهات قرآنی با رویکرد سبک شناسی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی نقش گرا به عنوان رویکردی به نسبت نوظهور، نظامی است میان زبان شناسی و نقد ادبی جدید؛ چراکه هم به مباحث زیبایی شناسی و ارزش گذاری و قضاوت ورود می کند و هم بر یافته های زبان شناسی تکیه دارد. ازاین رو تحلیل سبک شناختی، در رویارویی با جهان متن، درصدد دریافت زیبایی های منحصربه فرد چینش آن متن و کلیت یکپارچه آن و بررسی توانایی خالق متن در بهره گیری از امکانات زبانی است. پژوهش حاضر با اعتقاد به اینکه یکی از ویژگی های سبکی و ساختاری قرآن، به عنوان نمونه والای سخن فصیح و بلیغ، روساخت متغیر و ژرف ساخت پیوسته آن است، با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به رویکرد سبک شناسی نقشگرا، مقوله چرخش سبک شناختی را نقطه آغاز خوانش متشابهات قرآنی قرار می دهد و در سیر تکوینی خود، به مؤلفه ساختاری جایگزینی واژگانی در سه سطح اسم و فعل و حرف، می پردازد. این جستار، با ارائه تحلیلی زبانی – سبکی از جملاتی که دارای ساختاری مشابه هستند اما از نظر سبکی با یکدیگر متفاوتند، در مقام پاسخگویی به سبب تغییر سبک در گونه قرآنی برآمده است و از این امر به عنوان استفاده ای خلاقانه و بدیع از امکانات زبانی یاد می کند و نیز با بررسی رابطه متن و بافت در پرتو دو محور جانشینی و هم نشینی، تنوع سبکی در گونه قرآنی را یکی از عوامل توسعه معنایی و انسجام متن دانسته و ظرافت های معنایی نهفته حاصل از آن را در آیات مذکور به نمایش می گذارد. از مهم ترین رهیافت های این جستار، برقراری پیوند میان مباحث بلاغت و علم مفردات سنتی و مسائل زبان شناسی نوین و ارائه نگاهی نو به صنعت التفات در علم بلاغت، و مساله ترادف و اشتقاق در دانش مفردات است. همچنین از مهم ترین کارکردهای بلاغی آرایش سبکی جایگزینی واژگانی به عنوان محور اصلی پژوهش، می توان به آشنایی زدایی و به تبع آن برجسته سازی و ایجاد ابهام هنری اشاره کرد. وانگهی این آرایه، با توسعه معنایی خود موجب انسجام متن می شود. ازاین رو، می توان آن را یکی از عوامل انسجام واژگانی در نظریه نقش گرای هلیدی و حسن قلمداد کرد و انسجام کلام را از دیگر کارکردهای بلاغی آن دانست.
ماهیت شناسی رمانتیسیسم سیاه در شعر دهه سی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جریان های مهم ادبی که در شعر ایران در دهه سی، به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قوت گرفت، جریان رمانتیسیسمی بود که در عرصه شعر رواج یافت و به دنبال آن مضامینی سیاه با احساس گرایی تند و بی سابقه رایج شد؛ مضامینی که رمانتیسیسم را از جوهره غنا و تغزل دور کرد؛ به این معنی که شاعران یا دم از مرگ عشق می زدند و یا آن را تا پست ترین سطح خود فرو می کاستند. این اشعار که به رمانتیسیسم سیاه معروف شده است، مضامینی چون مرگ اندیشی، نفرین، عصیان، اظهار به گناه و کفر و بی اخلاقی، شیطان-گرایی، یأس و... را انعکاس می دهد. برخی منابع، این اشعار را با عنوان رمانتیسیسم تغزلی تعریف کرده اند، در حالی که تغزل و رمانتیسیسم سیاه، تفاوت های اساسی با یکدیگر از جمله در جهان بینی، مضامین و عوامل بروز دارند. در این مقاله پس از بررسی ماهیت و عوامل بروز رمانتیسیسم سیاه در ایران، مضامین سیاه شایع در شعر شاعرانی چون نادر نادرپور، نصرت رحمانی، کارو، حسن هنرمندی، حمید مصدق و فروغ فرخزاد ارزیابی شد و نتیجه جستار نشان داد که با توجه به محور قرار گرفتن مضامینی چون مرگ اندیشی، یأس و نومیدی، عصیان و نفرین، ترس، شیطان گرایی، اعتیاد و مستی و مخالفت با اخلاق و هنجارهای اجتماعی، کفر و تقبیح و تمسخر عشق در شعر رمانتیسیسم سیاه، نمی توان این اشعار را رمانتیسیسم تغزلی و عاشقانه نامید. بر این اساس، شعر رمانتیک و احساس گرای تند دهه سی، در دو دسته شعر رمانتیسیسم تغزلی و غیر تغزلی تقسیم شد.