فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۲٬۲۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله پیش رو، آن است که نشان دهد چرا در قلمرو عرفان، همواره این گونه یاد شده است که نخست بار، زنی از عشق و محبت الهی دم زده است. در این مقاله، با نگاهی ساختارشکنانه، نخست، تردد روانی رابعه در دو قلمرو عشق و عرفان کاویده و آسیب گاههای نگره عرفانی رابعه با تامل بر خصیصه های وابستگی، مازوخیستی و از خود بیگانگی او گزارده می شود. سپس در بخشی با عنوان رابعه به مثابه زن نارسیسیست، چرایی گرایش او به عرفان از منظری نوین تحلیل می گردد. نتیجه به دست آمده از این مقاله آن است که گرایش به عرفان، گاه می تواند پیامد نوعی واپس خوردگی در قلمرو زیست جهان دنیوی فرد باشد.
از کلام متمکن تا کلام مغلوب (بازشناسی دو گونه نوشتار در نثر صوفیانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله سخن منثور صوفیانه را در دو گونه متقابل رده بندی می کند: یکی سخن مغلوب و دیگری سخن متمکّن. دو اصطلاح مغلوب و متمکّن را برخی از صوفیان در آثارشان به کار برده اند. بنیاد تفاوت های این دو گروه از متن ها عبارت اند از: خاستگاه معرفتی، منبع آگاهی، محتوای متن و نقش و کارکرد زبان در گفتمان نثر عرفانی. متن های متمکّن حاوی مفاهیم اجتماعی و برآمده از آگاهی ایدئولوژیک و عقاید گروه صوفیان اند، آن ها وضعیتی را سازمان دهی و تثبیت می کنند و زبان در آن ها نقش تنظیم کنندگی دارد. دستة دوم متن های مغلوب اند که مولود تجربه های شخصی اند و جهان متنی و تصویر تازه ای می سازند. از لحاظ دلالی، متن مغلوب گشوده و تأویل پذیر است و قطب استعاری زبان در آن غلبه دارد؛ اما متن متمکّن در شمار متن های بسته است. مقاله در پایان، سیر دگردیسی زبان نثر صوفیانه را از جانب کلام متمکّن به سوی کلام مغلوب بیان می کند.
سیمای محمد(ص) در آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد(ص) مهم ترین جزء نظام فکری عین القضات است و به جرات می توان گفت تمام مفاهیم و مصطلحات مندرج در آثار او، در سایه محمد(ص) معنا می یابند. سالک برای رسیدن به معرفت و مشاهده جلوه حُسن حق، باید مقام وی را درک کند و معانی را در آینه وجود او بیابد. این مقاله تلاشی است برای به تصویر کشیدن نمای کلیِ سیمای محمد(ص) در آثار عین القضات همدانی، با تکیه بر دو اثر مهم و مفصل او، تمهیدات و نامه ها. دستاورد نگارنده آن است که اگرچه محمد(ص) مایه کمال، رونق و اعتبار تمامی ارکان جهان بینی عین القضات است، از نظر وی، گاهی به منزله حجابی است که مشاهده بی واسطه و استحاله در وجود معشوق، با گذر کردن از آن ممکن می شود.
فرهنگ شفاهی در حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدیقه سنایی یکی از متن های پرابهام ادبیات ایران است. ابهام های این کتاب -که اولین منظومه عرفانی در زبان فارسی است- بیشتر از نظر زبان ادبی است که در آن، از امکانات زبان گفتاری و گویشی آن سال ها استفاده شده است. همچنین دامنه تغییر و جا به جایی ها، حذف ها و ایجازها در ساختمان جمله های حدیقه بسیار گسترده است و اصطلاحات، کنایات و تعبیرهای رایج در فرهنگ شفاهی نیز بر آن افزوده شده است. به همین دلیل، بیشتر مخاطبان امروزی (حتی پس از خوانش های مکرر) در برقراری ارتباط بین جمله ها و اجزای آن ها دشواری های بسیار پیدا می کنند. شاید یکی دیگر از دلایل ابهام این اثر، شتاب زدگی در هنگام نگارش و نداشتن فرصت برای ویرایش بوده؛ مطلبی که در کتاب های تاریخی و تذکره ها به آن اشاره شده است.
خداوند در رویاهای عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویاهای عارفان آینه اندیشه ها، آراء و عقاید و به ویژه آرزوهای متعالی این گروه است. رویت خداوند یکی از این آرزوهاست که نمود فراوانی در تجارب روحانی نقل شده از عارفان دارد. در این دسته از رویاها، رویابین مدعی است که خداوند را دیده یا صدای او را شنیده است. از نظر روان شناسان، صورت موردمشاهده در رویا، یکی از جنبه های خیالی و نمادین ناخودآگاه رویابین است که از طریق رویا به بخش خودآگاه رسیده است. اما نظرگاه عارفان در تاویل این صورت فراواقعی چیز دیگری است. در این مقاله حکایت های مندرج در دو کتاب تذکرهالاولیای عطار (قرن ششم هجری) و نفحات الانس جامی (قرن نهم هجری) بررسی شده است. این صورت های نمادین که عارف به عنوان «خدا» از آن ها یاد کرده، منِ روحانی یا رب شخصی او است که هویتی یکسان با حق دارد و این تصویر رب شخصی در رویای هر کسی متفاوت با رب شخصی دیگری است.
بررسی و تحلیل مفهوم یقظه در متون عرفانی (با تأکید بر دو داستان پیرچنگی و شیخ صنعان)
حوزههای تخصصی:
یقظه و بیداری از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مقابل غفلت و
بی توجهی قرار دارد و لازمه رسیدن به مقام توبه و گام نهادن در وادی سلوک است. یقظه حالی است که با جذبه و عنایت الهی آغاز می شود و انقلابی درون انسان به پا می کند که او را با سلوکی عارفانه به کمال مطلوب می رساند.
نوشتار حاضر برآن است تا با تأکید بر اهمیت یقظه در مراتب سلوک، داستان پیر چنگی از مثنوی مولوی و شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را با هدف شناخت دقیق این مفهوم عرفانی بررسی کند و از منظر این دو داستان به عوامل یقظه، حالات انسان پس از یقظه، نقش پیر و هدایتگر، تأثیر الهام ها و رویدادهای غیبی، تقدم مشیت الهی برخواست بنده، آزمایش الهی تأثیر سوز دل و گریه در استجابت دعا، سفر از من به فرامن، نفی حجاب خودبینی، گناه دانستن عجب، ترک هوشیاری و...دست یابد.
ترس از مرگ در آثار عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترس از مرگ دلایل گوناگونی دارد؛ زیرا مرگ امری مجهول است که هیچ کس نه آن را شناخته و نه تجربه کرده است. مرگ تنها چیزی است که انسان ها را با هم برابر و یکسان می کند و برای هیچ کسی استثنا قائل نمی شود. انسان ها از مرگ می ترسند؛ زیرا به جهان آخرت اعتقاد دارند و در آنجا باید نتیجه اعمالشان را ببینند. چون انسان ها زندگی جاوید را با دنیای زودگذر معامله کرده اند و در آنجا توشه ای ندارند، ناگزیر از مرگ می ترسند. انسان از مرگ می ترسد؛ زیرا تنها می میرد. اگر در اینجا افراد زیادی اطراف او را گرفته بودند، هنگام مرگ تنهاست و باید به تنهایی رخت از این جهان بربندد. در این میان سست بودن ایمان، کم بودن زاد و توشه، درازی راه و ناتوانی انسان از رویارویی با خداوند خود، بر این ترس و نگرانی می افزاید. اما از دیدگاه عطار راهی برای غلبه بر این ترس وجود دارد و آن، توجه به این نکته است که زندگی این جهان به منظور آمادگی برای آن جهان است و معنا و ارزش آن در همین است. نگرش عطار به مرگ با انسان های عادی متفاوت است؛ مرگ برای مُحب حق بیشتر جان فشانی عاشقانه است؛ پلی است که معشوق را به عاشق می رساند. در این پژوهش تمام آثار عطار از این دیدگاه بررسی شده است.
جمال شناسی گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شبستری در مثنوی گلشن راز که متنی عرفانی است، با تکیه بر پیوند دیرینه عرفان و زیبایی، برای بیان و تجسم بخشیدن به دریافته های مجردش، از ابزارهای گوناگون زیبایی آفرینی و جمال افزا استفاده می کند تا انتقال پیامش را آسان کند و بر تاثیر کلامش بیفزاید.مقاله پیش رو، گلشن راز را از منظر زیبایی شناسی نگریسته و بر آن است تا نشان دهد که شیخ محمود شبستری، تشبیه را ابزاری مناسب برای بیان مشابهت های خیال انگیز میان مفاهیم مجرد و پدیده های عینی تشخیص داده و به فراوانی از آن استفاده کرده است.اما او برای انتقال اندیشه های عمیق تر یا تجربه های شهودی، به ترتیب استعاره و نماد را به کار می گیرد، هم چنان که برای بیان مفاهیم و اندیشه های دو سطحی، کنایه، ایهام و پارادوکس را ابزارهایی کارآمد می یابد که قادر به انتقال چنین دریافته هایی هستند.
مراتب انوار و تطبیق آن با نصوص عرفانی و شعر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نور یکی از واژگان کلیدیِ قرآن و فرهنگ اسلامی است و حکمت اشراق بر مبنای آن بنا نهاده شده است؛ در عرفان و بویژه اشعار مولانا نیز نور و ترادفات آن به وفور به کار رفته است.
پژوهش حاضر از سه منظر قرآن، حکمت و عرفان به نور و مراتب و هاله های معنایی پیرامون آن می پردازد و مناسبات و مشابهات آنها را بررسی و تبیین می نماید. در این سه دیدگاه، نور، نماد خالق هستی است و نور اقرب یا نور محمدی حاصل نورالانوار است. فلسفه به تبیین کلی کلام حق (قرآن) می پردازد و عرفان با بیانی لطیف و هنری، آن را برای طیف وسیع تری از مخاطبان تفسیر می کند.
صور نوعیه کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در کتاب های مربوط به تصوف، از کهن ترین روزگار، کرامات بسیاری به اولیا و مشایخ طریقت نسبت داده شده است و در میان آنها، تذکره الاولیای عطار، از این منظر، گستردگی و ویژگی خاصی دارد.نوشته پیش رو، در پی نوعی دسته بندی کرامات در تذکره الاولیای عطار نیشابوری است و به بررسی و شناسایی صور نوعی و الگوهای اولیه کرامات منسوب به اولیا در این کتاب می پردازد. نگارنده بر این باور است که بسیاری از این کرامات احتمالا بر ساخته از معجزات و قصص مربوط به انبیا و قدیسان است و این الگوها و صورت های مثالی در ساخته شدن آنها، دور از نظر نبوده اند. در این میان، سهم مریدان ساده اندیش و خیال پرداز در دامن زدن به این گونه روایات، بیش از همه بوده است. بنابراین، در رویارویی با این گونه مسایل در کتب و تذکره های عرفانی باید با احتیاط و تامل رفتار کرد.
بررسی و تحلیل و نقد اصطلاحات صوفیه در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاحات صوفیه که با اشتقاق از قرآن کریم و احادیث قدسی و نبوی آغاز شد، بتدریج، چه از طریق آموزه های مشایخ صوفیه، چه از طریق شطحیات آنان و چه با پیدایش مکاتب و فرقه های صوفیه، جای خود را در حوزه تصوف و عرفان گشود و تا اواخر قرن سوم هجری قمری به صورتی گسترده رواج پیدا کرد. در میان منابع دست اول تصوف که به اصطلاحات صوفیه پرداخته و یا آنها را شرح کرده اند، بویژه کتاب کشف المحجوب اثر علی بن عثمان جلابی هجویری غزنوی، به سبب «فضل تقدم» آن و نیز تقسیم بندی روشمند و طبقه بندی براساس مشخصات اصطلاحات صوفیه حائز اهمیت است. زیرا شیوه ساختارمند روش شناختی ای که هجویری در تبویب و دسته بندی اصطلاحات صوفیه به کار برد، برای مخاطب امروزین این امکان را فراهم می آورد که به مجموعه اصلاحات صوفیه، نه فقط به مثابه مجموعه ای کلی از اصطلاحات، بلکه به چشم مجموعه ای پویا و متشکل از ارتباط های دقیق معنایی، زنجیره ای زنده از واژگان و اصطلاحات و سلسله مراتبی قیاسی در حوزه معنا و به طور خلاصه «مجموعه معنادار شبکه وار زبان صوفیه» بنگرد. پژوهش حاضر به بررسی سیر مجموعه اصطلاحات صوفیه از قرن دوم تا زمان هجویری، و بویژه تحلیل دیدگاه هجویری نسبت به اصطلاحات صوفیه و نقد و بررسی شیوه روش شناختی او در تعریف و تقسیم بندی این اصطلاحات، همچنین نقد و بررسی ارتباطات معنایی اصطلاحات از جنبه قیاسی، و دیگر ویژگیهای مربوط به اصطلاحات صوفیه در کتاب کشف المحجوب می پردازد.
«شهسوار ایمان» در دیدگاه عطار نیشابوری و سورن کی یرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سطوح و کیفیت دینداری و دین ورزی، در همه ادیان توحیدی همواره محل بحث بوده و هست؛ از جمله اینکه حقیقت یک دین، چگونه در ساحات بیرونی و درونی زندگی باورمندان آن متجلی می شود؟ و شرایط درک ذات دین و وصول به عالیترین مراتب ایمان کدام است؟ به منظور پاسخ گویی به این پرسشها ادیان الهی الگوهای قابل شناخت و متابعتی ارائه می کنند که تمام حقیقت آن دین، در وجود همین الگو و اسوه ها، تحقق عینی یافته و انتظارات حداکثری شارع دین، در شخصیت، منش، گفتار و کردار آنان به منصه ظهور رسیده است. بر پایه این اصل دینی، در فلسفه و ادبیات عرفانی، نمونه های برتر تحت عنوان «شهسواران ایمان» ساخته و پرداخته می شوند. عطار نیشابوری، «شهسوار ایمان» خود را در شخصیت تاریخی و مناقشه برانگیز منصور حلاج از یک سو، و شخصیتهای ادبی مانند شیخ صنعان و عقلا مجانین، از سوی دیگر، باز می یابد و در مقابل، سورن کی یرکگور، فیلسوف اگزیستانسیالیست و متاله مسیحی، ابراهیمِ خلیل (ع) را مصداق بارز و نمونه عینی «شهسوار ایمان» می داند. آنچه این دو اندیشمند را به یکدیگر نزدیک می کند، باور مشترک آنان در چگونگی وصول به آستانه ایمان واقعی و شرایط کسب مقام شهسواری است؛ در نظرگاه آنان، «گذشتن از امورِ اساسی تعلق آفرین» یگانه شرط دستیابی به مقام شامخ ایمان است؛ اموری که با فردیت، هویت و ذات فرد درآمیخته و ترک آن به مثابه نفی خویشتنِ خویش است. در این پژوهش با رهیافتی تطبیقی و تاویلی اشتراکات فکری دو متفکر در این حوزه بررسی می شود.
نگرش آیرونیک شمس تبریزی به گفتمان ها و نهادهای جامعه عصر خود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درپی نمایاندن تصویری از جهان ذهن و اندیشه شمس تبریزی است. نویسنده درصدد است تا نخست با تکیه بر تصاویر بلاغی و رتوریک متن مقالات، انسجام فکری موجود در ورای ظاهر آشفته و درهم ریخته مقالات و راز تاثیرکلام شمس را نشان دهد؛ دیگر اینکه عامل فردیت شمس و مقالات را در تاریخ تصوف و به ویژه نثر عرفانی فارسی به تصویر بکشد. ازاین رو، ابتدا صورت های بلاغی پربسامدی چون تمثیل، استعاره، رمز و پارادوکس را به عنوان نقطه اشتراک مقالات با سنت عرفانی پیش از خود مطرح کرده و سرانجام فردیت متن را در زبان و نگرش آیرونیک شمس نشان داده است. به همین سبب، پس از بیان مفهوم آیرونی، انواع و ویژگی های آن و نگاه آیرونیک شمس به گفتمان ها و نهادهای عصر خود را به تفصیل بحث کرده و در پایان به کارکرد آیرونی در مقالات پرداخته است.
رویکرد عرفانی به داستان حضرت یوسف(ع) در تفاسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای تفسیری مورد توجه مفسران در فهم قرآن، تفسیر عرفانی است که معانی باطنی آیات قرآن را عرضه می کند. تکیه بر تاویل و رمزی انگاشتنِ قرآن، مهم ترین ویژگی تفاسیر عرفانی است. پیشینه این نوع نگاه به قرآن، به متون دینی پیش از اسلام برمی گردد. صوفیه و عرفا با تکیه بر کشف و شهود و معرفت خاص خود، با روشی متمایز از مفسران دیگر، به تفسیر قرآن پرداخته اند. یوسف از سوره هایی است که بسیار مورد اقبال مفسران قرار گرفته و تفاسیر عرفانی بسیاری هم از آن در دست است. در این پژوهش، سوره یوسف در ده تفسیر عرفانی، از نظر روش و رویکرد عرفانی و سیر تطور نگاه عرفانی به داستان حضرت یوسف(ع) بررسی شده است. مفسران در تفسیرهای عرفانی این سوره، به هر دو جنبه عرفان نظری و عملی در داستان یوسف(ع) نظر داشته اند؛ البته آنان در کشف آموزه های عرفانی این سوره، بیشتر به روایت ها و اسرائیلیات توجه کرده اند. گاهی هم تاویل های ذوقی از این سوره شده است. در تفاسیر عرفانی تا قرن هفتم، نگاه عرفانی به داستان یوسف(ع) بیشتر بر زهد و شریعت استوار بود. اما پس از آن، تحت تاثیر آرای ابن عربی و به پیروی از او، رویکرد تاویلی به این داستان بیشتر مورد توجه مفسران قرار گرفت.