مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
جمال شناسی
حوزه های تخصصی:
شبستری در مثنوی گلشن راز که متنی عرفانی است، با تکیه بر پیوند دیرینه عرفان و زیبایی، برای بیان و تجسم بخشیدن به دریافته های مجردش، از ابزارهای گوناگون زیبایی آفرینی و جمال افزا استفاده می کند تا انتقال پیامش را آسان کند و بر تاثیر کلامش بیفزاید.مقاله پیش رو، گلشن راز را از منظر زیبایی شناسی نگریسته و بر آن است تا نشان دهد که شیخ محمود شبستری، تشبیه را ابزاری مناسب برای بیان مشابهت های خیال انگیز میان مفاهیم مجرد و پدیده های عینی تشخیص داده و به فراوانی از آن استفاده کرده است.اما او برای انتقال اندیشه های عمیق تر یا تجربه های شهودی، به ترتیب استعاره و نماد را به کار می گیرد، هم چنان که برای بیان مفاهیم و اندیشه های دو سطحی، کنایه، ایهام و پارادوکس را ابزارهایی کارآمد می یابد که قادر به انتقال چنین دریافته هایی هستند.
مبانی جمال شناسی از دیدگاه سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از جمال شناسی آثار سعدی سخن رفته است. با مطالعه ی آثار سعدی در می یابیم که او هم مثل افلاطون به ملازمه ی خیر و زیبایی باور دارد و زیبایی را اسباب اصلاح نفوس آدمیان می داند. او به اخلاق و فضایل اخلاقی در آثار خویش عنایت داشته و دستورالعمل های خردمندانه ای برای سعادت انسان ارائه می دهد. نگاه عارفانه اش به اجزای هستی سبب می شود که «زیبایی» را آیتی از جمال حق بداند و بگوید خدا زیباست و چون عالم، بسط کمالات حق و ظهور اسماء و صفات خداست، پس عالم نیز زیباست. سعدی هماهنگ با ارسطو زیبایی را عبارت از تناسب اجزا می داند. در این دیدگاه او حسن ترکیب، اعتدال، لطافت، قامت خوش و موزونیت را دلیل زیبایی می داند. او گاه زیبایی را ذهنی،گاه عینی و گاه تلفیقی از این دو می داند، البته زیبایی ذهنی در آثار سعدی بسامد بالایی دارد. شالوده ی دیدگاه فلسفی و زیبایی شناختی سعدی را تقابل های دوگانه تشکیل می دهد. او با این شگرد به خوبی زبان سخن خویش را با عینیت زندگی پیوند داده است . سعدی در آثار خود به زیبایی امر والا نیز توجه دارد؛ او گاه از اندازه و حجم چیزها متحیر می شود و گاه از سهمگینی و مرموزی آن ها.
در سنت اسلامی، اصالت با زیبایی شناسی است یا فلسفه هنر؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت اسلامی، کمتر از هنر سخن به میان آمده است؛ به جز مواردی که در سنت فقهی از هنر یاد شده است، در فلسفه، بحثی درباره ماهیت و تعریف هنر وجود ندارد. بحث از فلسفه هنر به گونه ای که در فلسفه غرب به ویژه پس از قرن هجدهم مطرح شده است به هیچ روی در کتاب های فلسفی، عرفانی و حکمی دانشمندان مسلمان نیامده است. در کتاب های عرفانی فقط در موارد اندکی در پی بحث فتوت نامه ها یا بحث از نور، اشاراتی به هنر شده است.
اما در همین کتاب ها به طور مفصل به زیبایی اشاره شده است. زیبایی به عنوان بحث پیرو وجود، مورد اشاره بیشتر عارفان واقع شده است. برخی از عارفان، در ادامه بحث از زیبایی حضرت حق به بحث نفس زیبایی حسی پرداخته اند و اصطلاحاتی چون زیبایی، جمال، حسن و ملاحت را شرح کرده اند.
بنابراین باید با نظامی متفاوت از آنچه هست و بدون اینکه فلسفه غربی را سنجه ای برای فلسفه اسلامی قرار دهیم، به بررسی زیبایی و هنر در سنت اسلامی بپردازیم. آنچه در سنت اسلامی با آن روبه رو هستیم، زیبایی شناسی است؛ البته از نوع غیرحسی آن. همچنین نباید با تحمیل متون غربی بر متون حِکمی سنت اسلامی به دنبال فلسفه اسلامی هنر باشیم. با جستجوی واژگان مشترک نمی توانیم یک نظام فلسفی مطابق با فلسفه غرب برای هنری که در دامن فرهنگ و تمدن اسلامی رشد کرده، بیابیم
نقد شعر و شاعران در سروده های شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد شاعران بر شاعران که از روش ها و رویکردهای نقد ذوقی به شمار می آید، در پهنه ی شعر فارسی رواج نسبی داشته است. شاعران از دیرباز تاکنون با شیوه ها و انگیزه های مثبت و منفی به نقد و نظر درباب شاعر یا شعر او پرداخته اند. با مروری در سروده های شفیعی کدکنی درمی یابیم که وی در اشعارش به این شیوه ی نقد اهتمام ورزیده است. در این مقاله، کوشیده ایم تا افزون بر تبیین وجوه تشابه و تفاوت شعر – نقدهای شفیعی با آثار مشابه گذشتگان و نیز معاصران، به واکاوی روش و رویکردهای وی در این حوزه بپردازیم. حاصل پژوهش، نشانگر این نکات است که شعر – نقدهای شفیعی، دارای دو رویکرد اصلی اند.: نقدهای محتوا مدار، جامعه گرا و ایدئولوژیک، که بیشتر درآثار دهه های 40 و 50 شاعر تجلی یافته اند، و نیز نقدهای جمال شناسانه و ساخت گرایانه، که بیشتر شامل آثار پس از انقلاب اوست. این آثار از لحاظ روش بیان نیز دو شیوه ی اصلی دارند: روش نقد مستقیم؛ روش غیرمستقیم، که در روش نخست، از سویی به ستایش شاعران آزاده و آرمانگرا، و نکوهش شاعران و شبه شاعران مدیحه گو، عافیت جو، بی درد، افراطی و شبه مدرن پرداخته است، و در روش دوم، به تبیین شاعرانه ی مفهوم و ماهیت شعر و کارکردهای انسانی، اجتماعی و جمال شناسانه ی آن. نیز برخلاف آثار گذشتگان یا معاصران، شعر – نقدهای شفیعی، صرف نظر از برخی نمونه ها، خاستگاهی جز باورهای فرهنگی، عواطف انسانی و دغدغه های هنری ندارند.
جمال شناسی شعر امیری فیروزکوهی
حوزه های تخصصی:
تحلیل کارکرد رنگ در شعر حافظ
حوزه های تخصصی:
هنرمندان از دیرباز با تأثیرات رنگ ها آشنا بوده اند و معماری و رنگ آمیزی کاشی های ایرانی این پیوند را تثبیت کرده است. اما در دوران معاصر کشفیات و دریافت های علمی نوع برداشت و سمبل های نهادینه شده را دچار تزلزل کرده و روان شناسی معاصر درک تازه ای از رنگ ها را ارائه می کند. این تفاوت ها گسترده و زیاد نیست، چرا که حس دریافت ذاتی و فطری انسان ها نمی تواند به راحتی دچار تحول شود. این فرایند را در سروده های شاعران فارسی زبان می توان به نیکی تحلیل کرد. رنگ و تحلیل آن در شعر خواجه حافظ کمتر مورد توجه واقع شده است. این مقاله نمادشناسی، جمال شناسی، روان شناسی، تأثیر اجتماعی رنگ ها، پیوند رنگ و صدا و طبیعت را در شعر حافظ بررسی کرده است. این بررسی نشان می دهد که حافظ در حوزه ی رنگ و طبیعت برخوردی ذهنی گرایانه با مفهوم طبیعت دارد او در ابیاتش به کمک معانی مختلف واژه ی رنگ و در سایه ی ایهام تناسب شبکه ی منسجمی از رنگ ها را درهم می تند. در حوزه ی نمادشناسی، رنگ فیروزه ای که نمادی مذهبی نیز هست، در شعر او برجسته می شود و همچنین تأثیرات سیاسی و اجتماعی و عرفانی رنگ سیاه هم از نگاه حافظ پوشیده نمی ماند.
مطالعه نقش و جایگاه عالم خیال در جمال شناسی شیخ شهاب الدّین سهروردی
حوزه های تخصصی:
در اندیشه سهروردی، واژه زیبایی به حُسن تعبیر می شود که به جمال و کمال اشاره دارد، پس هر چه در نهایت کمال قرار دارد، زیباست. الگوهای زیبا شناختی که سهروردی در ساختار حُسن و عشق معرفی می کند، به مفهوم خیال باز می گردند. با در نظر گرفتن عالم خیال به عنوان یکی از عوالم چندگانه هستی و قوای انسانی و مظهر دانستن قوه متخیله برای صور خیالی در عالم خیال و وجود رابطه قهر و محبت میان مراتب مختلف هستی، بازتاب صور معلقه آن عالم در روح هنرمند را می تواند معیاری برای کشف ریشه های متعالی هنر اسلامی معرفی کند. اگر عالم خیال نبود و یا اگر بود و صرفاً به مثابه حافظه و نیروی بایگانی، نقش ایفا می کرد، هیچ یک از انحاء هنر صورت نمی بست، هیچ اثر هنری ای شکل نمی گرفت و دیگر زبان دارای رمز و استعاره نبود و ادبیات شعری نیز پدید نمی آمد. با این تفاسیر، هنرمند در این معنا به سانِ یک سالک اشراقی با اشراق در قوه خیال متّصل خود به سوی قوه منفصل حرکت کرده و با راه یافتن به به عالم مثال نغمات و تصاویر مثالی را در جهت خلق اثر هنری به کار می بندد. هدف از انجام این تحقیق، پاسخ به این پرسش بود که عالم خیال چه نقش و جایگاهی در جمال شناسیِ شیخ اشراق دارد؟ روش انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی-تحلیلی بوده و اطلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای به دست آمد.
درنگی بر مفهوم عشق در مجالس العشّاق(مقاله علمی وزارت علوم)
بیان مسئله: مجالس العشّاق (تألیف 909 ق.) یکی از تذکره های مهم و کهن زبان فارسی است. تعدد دست نویس های آن، که به بیش از هشتاد نسخه می رسد، بیانگر ارزش و اهمیت آن نزد پیشینیان است. با این وصف، در میان معاصران بیشتر به سبب محتوای نامتعارف آن و انتساب عشق مجازی به اولیا و بزرگان عرفان نقدهایی بر آن نوشته شده است. روش: هدف ما در این مقاله ارائه نظریه عشق در مجالس العشّاق با تمسک به رویکردی تحلیلی و متن محور و گوشه چشمی به متغیرهای برون متنی خواهد بود. در کانون ادبی عرفانی هراتِ قرن نهم، دو جریان مرتبط با عشق وجود داشته است؛ نخست، جریانی که ناظر بر انحراف جنسی و انحطاط اخلاقی است و غالباً در جهان بیرون از متن جریان داشته است و ما برای نامیدن آن از استعاره جریان سیاه عشق مجازی بهره می بریم و دیگر جریانی که عمدتاً در جهان متن دیده می شود و ناظر بر عشق به زیبایی و صور جمال الهی است. ما برای نامیدن این جریان از استعاره عشق مجازی سفید بهره گرفتیم. یافته ها و نتایج: این تحقیق نشان می دهد نظریه عشقی مجالس العشّاق ، از نوع جمال شناسی الهی و عشق ورزی به آن جمال در آینه صور زیباست؛ اما مفصل بندی نادرست این جریان عشقی و آمیختن آن با انحراف های جنسی که در جهان خارج از متن متداول بوده، سبب شده است در ذهن پژوهشگران تصور نادرستی از این کتاب ارجمند شکل بگیرد. مسئله اصلی مقاله حاضر به چالش کشیدن همین ذهنیّت های افراطی و تفریطی است.
نگاهی بر مفهوم عشق در جمالشناسی سهروردی
حوزه های تخصصی:
حکمت اشراق سهروردی با دربرداشتن مفاهیم ایرانی-اسالمی، میتواند مبنایی برای بررسی مباحث حکمی در هنرهای سنتی باشد. از آنجا
که حکمای اسالمی بحثی اخص درباب زیبایی نداشته اند، ولی شأن وجودشناختی و حیث معرفتی زیبایی به مثابه یک مفهوم و امر زیبا به
عنوان وجه تحققی آن، زمینههای تأمالت زیباشناختی در این باب را براساس مفاهیم حکمت اشراق فراهم آورده است. بهرغم گسستهای
تاریخی و نفوذ فرهنگهای بیگانه، تحوالت موسیقی سنتی ایران از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بوده است و وجوه اشتراکات صوری و
مضمونی فراوانی در آثار دورههای مختلف، خصوصاً سالهای بعد از انقالب اسالمی مشاهده میشود. هدف از انجام این تحقیق، پاسخ به این
پرسش بود که مؤلفههای زیباییشناسی حکمت اشراق چیستند و چگونه در تحلیل آثار موسیقی ایرانی مورد استفاده قرار میگیرند؟ روش
انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی-نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی-تحلیلی بود و اطالعات نیز به شیوه کتابخانهای به دست
آمد. نتایج نشان میدهند آهنگسازی در موسیقی ایرانی با فرض وجود عشق، حسن و حزن در روح این موسیقی همواره نیاز به نوعی سلوک
عرفانی داشته و مفاهیمی چون کثرت در وحدت، سلسلهمراتب، غایتگرایی، نمادپردازی و ... میتوانند مبنایی برای تحلیل آثار موسیقی
سنتی ایران باشند.