فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
ترکیب مشخّصه مهم شعر سبک هندی است و این نوشتار می کوشد روال و الگوی ترکیب سازی های ویژه دو طرز نازک خیال اصفهانی و دورخیال هندی را تشریح کند. به این منظور، ترکیبات بر اساس رابطه معنایی و قرینه صارفه لفظی و معنوی در دو گروه ترکیبات درون مرکز و برون مرکز دسته بندی شده اند. منظور از ترکیب، سازواره نسبت دادن عبارات به یکدیگر برای ساخت مفاهیم است. این مفهوم می تواند یک واژه، یک جمله واره یا یک جمله کامل باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد؛ در محور درون مرکز که قرینه لفظی وجود دارد، ترکیبات واژگانی در طرز نازک خیال به سبک خراسانی و در دورخیال به سبک آذربایجانی نزدیک هستند. ترکیبات دومعنا و به هم ریخته در طرز نازک خیال عامل خیال انگیزی و توأم با انسجام اند؛ امّا به نظر می رسد شعرای طرز دورخیال مهارت زبانی استفاده از این ابزار هنری را نداشته اند. شاعران هر دو طرز در ترکیبات وصفی با فشرده سازی و حذف روابط، صفاتی گسترده، اغراق آمیز، متناقض گونه و متتابع می سازند؛ البته در طرز دورخیال، این صفات به جمله واره هایی انتزاعی نزدیک می شوند که گاهی انسجام لازم را ندارند و تصویری پراکنده می سازند. ترکیبات اسنادی مجازی درون مرکز در طرز نازک خیال ساده و در طرز دورخیال با آرایه های بلاغی ترکیب می شوند. در محور برون مرکز، ترکیبات اضافی در طرز دورخیال چندگانه تر و گسترده تر هستند. ترکیبات فعلی در هر دو طرز عامل مهم تصویر سازی هستند و روالی رو به پیچیدگی انتزاعی دارند. التزام های خشک و ضعف ارتباط استنتاجی کلام و شبکه پیچیده تصویری و بلاغی، در طرز دورخیال منجر به ظهور اسنادهای اسمی بی معنا و نامعمولی می شود که بر پیچیدگی شعر این طرز می افزاید.
التغیّرات الفونولوجیة للکلمات المستعارة من العربیة فی اللغة الفارسیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
37 - 62
حوزههای تخصصی:
شهدت الألفاظ المستعاره من العربیه تغیّرات مختلفه فی اللغه الفارسیه، بما فی ذلک التغیرات الصوتمیه. هل التغیرات فی الکلمات المستعاره من العربیه منتظمه بالفارسیه؟ وهل التغیرات فی الکلمات المستعاره من العربیه تخضع لقواعد صوتمیه؟ تناولت هذه المقاله، فی إطار نظریه تشومسکی وهیل فی علم الأصوات التولیدی، والمعروفه باسم SPE، والتی تمت مراجعتها باستمرار من قبل اللغویین التولیدیین، العدید من التغیّرات الصوتمیه فی الکلمات المستعاره من العربیه. علم الصوتمی التولیدی هو جزء من القواعد النحویه التولیدیه التی تحدد التمثیلات الصوتمیه الصحیحه للکلام بطریقه تعکس القواعد النحویه الداخلیه للمتحدث الأصلی. أهم مکوّنات هذه النظریه، هی: مستویات التمثیل الصوتمی. القواعد الصوتمیه، المشتقات؛ سمات الصوتمیه الممیزه والخطّیه. یخضع البحث فی هذه المقاله للمنهج الوصفی-التحلیلی. بدایه یتم إلقاء نظره على البنیه الصوتیه والبنیه المقطعیه فی اللغتین الفارسیه والعربیه، ثم أنواع التغیّرات الصوتمیه فی الألفاظ العربیه: المماثله (الانسجام الصوتی)، و عدم المماثله (عدم الانسجام الصوتی)، و الحذف، و القلب (تحویل)، و الإطاله التعویضیه، مع أمثله لکل منها. نتیجه لذلک، تُظهر هذه الدراسه أن المتحدثین بالفارسیه، کالمتحدّثین باللغات الأخرى، قاموا بتغیرات صوتمیه فی الکلمات المستعاره من اللغه العربیه فی معظم الحالات من أجل التکیف مع النظام الصوتی التابع للغه الفارسیه.
دلائلیة الموتیف فی شعر علی جعفر العلاق؛ موتیف العشب، والأغنیة، والریح أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
89 - 113
حوزههای تخصصی:
إن الموتیف هو الفکره المرکزه أو النقطه الدلالیه النهائیه التی یقوم الشاعر عبر الإکثار منها والترکیز علیه بالتکرار المکثّف بشحن النص الشعری بالطاقات الدلالیه وأیضاً یکرّس فکره نصیه رئیسه ویرسخ عبر الحاله الأثیریه الثابته للموتیف أو النقطه المرکزه الفکره أو المعانی التی یحرص علی إیصالها. ویعدُّ مفتاح الولوج إلی العالم الشّعری للشاعر ومنظومته الفکریِّه وهو یمثّل عنصرا أساسیا من عناصر بناء الشّعریِّه عند العلاق وحضوره یعبّر من جهه عن إلحاح الشاعر علی فکره خاصه ومن جهه أخری یعمل کعتاد هجومی یقدر به القارئ أن یقبض علی دلالات النص. أخذ هذا البحث علی عاتقه أن یعالج موضوع الموتیف عبر الاعتماد علی المنهج الوصفی _ التحلیلی ومن خلال اختیار موتیفات العشب، والریح، والأغنیه من معجم العلاق الشّعری ومن ثم العکوف علیها بالمعالجه والمحاوله لتقویل هذه الموتیفات وتسلیط الضوء علیها بالرؤیه الدلالیه التی من مهامها دراسه نظام العلامات ومن الأسباب الدافعه لاختیار هذه الموتیفات هی الحضور المکثّف لها فی جمیع إصداراتها الشعریه وجمیع قصائده وأیضاً الحضور المعرفی لهذه الموتیفات المکرره فی مسعی لخلق المعرفه عند المتلقی بفاعلیه الموتیف فی شعر العلاق مما یعتبر من الأهداف الأساسیه لسبر أغوار النص الشعری عند العلاق وأیضا من أهم عوامل وأسباب الجمع بین هذه الموتیفات فی هذه الورقه البحثیه هی العلاقه الدلالیه بین الموتیفات المتکرره فی الکثیر من الأحایین. تشیر النتائج إلی أنَّ هذه الموتیفات جزء لا یستهان به فی التشکیل الشّعری وبعضها ذات الجذور الأسطوریِّه والمعرفیِّه، مثل: العشب أو لبناء المفارقه بین الماضی والحال والعشب هو عشبه الخلود الجلجامشی یرکن إلیه الشاعر لتجسید زعزعه الواقع العربی أو خفوت الإراده العربیِّه. وموتیف الأغنیه والرّیح من الموتیفات المتکرره فی شعر الشاعر وهما یحملان الدلالات المختلفه واستخدم الشاعر موتیف الأغنیه فی إطار ما یسمی بالتراسل بین الحواس لیجسّد بها ما آل إلیه المکان العربی من الموت والضیاع والشّتت أو یستخدمه رمزاً لإعاده الأرض إلی الزمن الأسطوری ذات الفاعلیه الحضاریه والأغنیه ذات الرصید الأسطوری وتقود إلی قیثاره أروفئوس والریح تأتی رمزاً للتوق إلی وتأتی فی بعض الأحیان رمزاً للسلب والخراب والتدمیر علی وجه الأرض.
تحلیل عناصر زبان عامه در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل عناصر زبان عامه در قصه های مجید زهره احمدی پور اناری* موسی غنچه پور** چکیده قصه های مجید مهم ترین اثر هوشنگ مرادی کرمانی است که در ایران و جهان پرآوازه گشته است. این کتاب 39 قصه دارد و به زبانی عامیانه و با نثری آمیخته از تعابیر و کنایات مردمی نوشته شده است. افزون بر جذابیت های داستانی قصه های مجید، زبان و بیان آن هم, مخاطب کودک و نوجوان را خشنود و مسرور می سازد. نگارندگان باتوجه به این پرسش که مرادی کرمانی چه نوع نثری را برای مخاطب کودک و نوجوان خود برگزیده، قصه های مجید را بررسی کرده اند. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، نشان داد که زبان قصه ها همانند اصل قصه ها، ساده، عامیانه، خوش آهنگ، برخوردار از بلاغتی طبیعی و سرشار از فرهنگ مردمی است. نویسنده به خوبی از ظرفیت های زبان عامیانه، به ویژه «کنایه» بهره برده است. در عبارات و جمله های کتاب، عناصر موسیقی ساز به کار رفته؛ از جمله تکرار که در نام آواها و اتباع و تعبیرات عامیانه دیده می شود و نویسنده از آن برای ایجاد موسیقی نثر، لحن و ریتم مناسب قصه استفاده کرده است. در قصه های مجید، جمله هایی وصفی دیده می شود که به دلیل داشتن معنای نزدیک و دور، می توان آن ها را توصیف کنایه ای نامید. در این مقاله فواید بلاغی استفاده از کنایه و نیز ویژگی تشبیه در قصه های مجید بررسی شده است. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان ahmadypoor@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** استادیار زبان شناسی دانشگاه فرهنگیان ghonchepour@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 3/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 13/6/1400
بررسی میزان همسانی و ناهمسانی سلیقه ی کودکان و سلیقه ی داوران و منتقدان بزرگ سال کودک در گزینش کتاب های برتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی میزان همسانی و ناهمسانی سلیقه ی کودکان و سلیقه ی داوران و منتقدان بزرگ سال کودک در گزینش کتاب های برتر* ناصر نیکوبخت* سمیه رضایی** چکیده صاحب نظران، منتقدان و داوران ادبیات کودک هرساله در جشنواره های گوناگون اقدام به انتخاب و معرفی آثار برگزیده می کنند؛ اما آیا انتخاب آنان با سلیقه ی کودک هم سازگار است؟ تاکنون هیچ پژوهش علمی شایسته ای در پیوند با این موضوع صورت نگرفته است. ازآنجاکه کانون پرورش فکری کودکان هر چند سال یک بار اطلاعات خود را به روز می کند؛ می توان به آثار پرخواننده یا به عبارتی پرخواننده ترین آثار کودک از سال 1385 تاکنون دست یافت. سؤال روشن تحقیق حاضر این است: آیا کتاب های کودک که از سوی منتقدان و داوران به عنوان کتاب های برتر، انتخاب شده اند، همان هایی هستند که مخاطبان کودک هم پسندیده و به آن ها اقبال نشان داده اند؟ در این مقاله پس از استخراج پرخواننده ترین آثار کانون پرورش فکری در بازه ی ده ساله و سپس آثار برگزیده از دیدگاه مننتقدان بزرگ سال، به مقایسه ی نتایج این دو گروه و نقد و بررسی آن پرداخته شده است. پس از بررسی و مقایسه ی نمونه ی موردی، افزون بر دستیابی به معیارهای کودکان و منتقدان آثار کودکانه در سنجش و انتخاب کتاب کودک، نوع این معیارها آسیب شناسی گردیده است. * استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس n_nikoubakht@modares.ac.ir ** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان s.rezaee@cfu.ac.ir (نویسنده ی مسئول) تاریخ دریافت مقاله: 14/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 6/7/1400 * این پژوهش با حمایت صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور انجام شده است.
بررسی ابعاد شخصیت آبجی خانم در داستان کوتاه صادق هدایت و دوشیزه کیلمن در رمان خانم دالووی اثر ویرجینیا وولف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
219 - 253
حوزههای تخصصی:
با آن که رمان خانم دالووی و داستان کوتاه آبجی خانم در دو سبک داستانی و در دو زمان و مکان متفاوت خلق شده؛ اما تیپ شخصیت دوشیزه دوریس کیلمن و آبجی خانم بسیار به یکدیگر نزدیک است. دوریس کیلمن متعلق به طبقه فرودست فرهنگ ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی دوم و آبجی برآمده از فرهنگ خرافه زده طبقه فرودین ایران است. ویژگی های خلقی، ظاهر شخصی، مسائل تربیتی و عاطفی، طبقه اجتماعی، محدودیت های فردی، ذهن و روان و عوامل مهمی که موجب شکل گیری شخصیت یک انسان می شود و دلیل پیدا یا ناپیدای کنش و واکنش های اوست، در لایه های سطحی و عمقی هر دو داستان قرار داده شده و نویسندگان با آگاهی از این موارد شخصیت های خود را خلق کرده اند. این مقاله به بررسی وجوه شباهت های بنیادین میان این دو شخصیت پرداخته و سپس تفاوت های میان آن ها را _که بر آمده از زیست تاریخی_فرهنگی و رویکرد دو نویسنده نسبت به زن است_ تحلیل کرده است. هم چنین هر دو اثر متضمن نکات روان شناختی و نشان دهنده درک عمیق نویسندگان از روان انسان و ساختارهای سازنده شخصیت، در داستان هستند.
تناسب هندسی در متون زرتشتی و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
155 - 184
حوزههای تخصصی:
آفرینش خداوند بر مبنای تناسباتی است که تنها برخی از آن ها برای انسان آشکار شده است. در میان تناسب هایی که در شکل و عمل کرد آفریده ها وجود دارد، تناسبات هندسی از لحاظ زیبایی بصری و استحکام ساختاری، اهمیت فراوان دارد. هدف از پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی، بررسی شواهدی از تناسب هندسی در متون زرتشتی و شاهنامه و بررسی ابعاد یا اشکال هندسی که به صراحت در متن بیان شده و پاسخ دادن به این پرسش که تناسب هندسی ذکر شده در این متون از چه نوعی است و تا چه اندازه با مفهوم کنونی این تناسب ها همخوانی دارد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در متون زرتشتی و شاهنامه شواهدی از تناسب هندسی مربع و دایره در نخستین آفریده های اهورایی و در برخی سازه های بشری وجود داشته است. این گونه به نظر می رسد که این تناسب های اساطیری با مفهوم فعلی آنان نیز قابل توجیه است؛ زیرا هرگاه وجه روحانی یک پدیده غالب تر باشد، شکل هندسی آن به دایره نزدیک تر است. همچنین در جایی که سخن از عالم جسم به میان می آید، شواهدی از تناسب هندسی مربع یافت می شود.
بررسی اسامی غیربومی («دیگری») قهرمانان در ادبیات روسی و فارسی (بر اساس آثار چخوف، ن.گومیلیوف، علوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
327 - 352
حوزههای تخصصی:
نام بخشی از هویت انسان است که تحت تأثیر عوامل گوناگون برای نوزاد انتخاب می شود و معمولاً انتخاب نام در بدو تولد و یا قبل از آن توسط دیگران انجام می گیرد. ولی در آثار ادبی، نویسنده به اختیار خود و بر اساس موضوعی که در اثر به آن می پردازد، برای قهرمان داستانش نامی را برمی گزیند. بررسی اسامی قهرمانان به ما کمک می کند تا درک بهتر و عمیق تری از اثر داشته باشیم. گاهی در آثار ادبی شاهد انتخاب اسامی غیربومی برای تعدادی از قهرمانان توسط نویسنده هستیم که دلایل آن می تواند متعدد باشد. بعد از تحولات سال 1320 در ایران، جامعه روشنفکر شدیداً در پی جریانات سیاسی و اجتماعی زیر هجوم ترجمه های غربی و از جلمه روسی قرار داشت، نویسندگان گاهی به تأسی از الگوهای مورد علاقه، برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب می کردند، به ویژه نویسندگانی که در خارج از کشور نیز مدتی سکونت داشته اند. برای نمونه می توان به اسامی غیربومی قهرمانان (کاتوشکا، مارفینکا، مارگریتا) در آثار بزرگ علوی اشاره کرد. این اتفاق در ادبیات روسی هم می افتد. نیکالای گومیلیوف نویسنده و شاعر سده بیستم نیز به دلیل سفرهایش به ممالک شرقی و آشنایی با عرفان و شاعران ایران زمین، آثاری خلق کرد که در آنها به قهرمانان خود نام غیربومی (حافظ، درویش، پری) داده است. با بررسی اسامی در برخی آثار روسی و فارسی به این نتیجه می رسیم که نویسندگان روسی و ایرانی تحت تأثیر عواملی برای قهرمانان خود نام غیربومی انتخاب کرده اند که تأثیرگذارترین آن جریانات سیاسی و اجتماعی، آشنایی نویسنده با آثار ادبی سایر ملل، حضورش در ممالک دیگر، ....
عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
123 - 155
حوزههای تخصصی:
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ جیمز بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
خوانش پذیری شعر فاطمه ناعوت و محمدرضا شفیعی کدکنی بر اساس نظریه «شعور مادّه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعور ماده، دیدگاهی است در امتداد آراء هستی شناسان و نواندیشان و برآیندی از سلسله پژوهش های میدانی و آزمایشگاهی پیرامون دو مقوله ماده و شعور که در سده های اخیر ابعاد جدیدی از آن مورد توجه قرار گرفته است. مطابق این نظریه ، قلمرو شعور و ادراک بسیار گسترده و همه اشیاء شعورمند هستند. این نظریه که بن مایه اصلی آن وامدار فلسفه و عرفان شرقی است، در آثار شاعران معاصر عربی و فارسی نیز تبلور یافته است که ازجمله تعقیب کنندگان آن، فاطمه ناعوت، شاعر و روزنامه نگار مصری و محمدرضا شفیعی کدکنی می باشند. مقوله شعور ماده، در شعر هر دو شاعر، حضور قابل توجهی دارد و ذهن آن ها را بر آن داشته است تا روح این معنا را در حوادث و اشکال مختلف امروز تسرّی بخشند. به همین علت، خوانش پذیری شعرشان بر مبنای نظریه شعور ماده از مهم ترین یافته ها در مسیر بررسی شعر این دو شاعر است. مقاله حاضر بر آن است تا میزان انطباق آثار دو شاعر را با مبانی نظریه شعور ماده مورد بررسی قرار دهد. نتیجه این بررسی نشان می دهد، ناعوت و شفیعی، ضمن پذیرش درک پذیری و شعورمند بودن عناصر، روابط بین اشیاء را براساس شبکه های نظام مند، حافظه پنهان و هوشمندی، کشف و با استفاده از فن های شعری انعکاس بخشیده اند و البته برای فرار از پیچیدگی های زبان فلسفی و عرفانی، عموماً از سوژه های ملموس در شعر استفاده کرده اند.
زبان عرفانی در مثنوی معنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
101 - 129
حوزههای تخصصی:
بیان تجارب عرفانی، همواره یکی از مهم ترین مباحث در دیدگاه عرفا بوده است. بررسی جنبه های پدیداری این تجارب، بیرون از زبان امکان پذیر نیست. این در حالی است که زبان نیز در تبیین تجربه های عرفانی نارساست و به همین سبب عارفان، به شکل های هنری و ادبی زبان روی آورده اند، نماد و تمثیل دو شکل هنری از جمله شکل های هنری زبان است. این پژوهش به شیوه تحلیلی در پی بررسی و تحلیل چگونگی به کارگیری تمثیل و نماد جهت آشکار کردن تجربه های عرفانی مولوی در مثنوی است. مولوی در راستای به کارگیری تمثیل با در نظر گرفتن تنگناهای زبان بشری کوشیده است تا با زبان ویژه خویش، راه را بر تأویل های عرفانی برای خود و مخاطب بگشاید. آنچه در فهم زبان مثنوی اهمیت دارد، شناخت زبان نمادگرا در فضای گسترده این اثر است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مولوی با آگاهی از ظرفیت های کلامی، به زبان عرفانی خود پویایی داده است. توجّه به زبان و کاستی های آن، معناگرایی، تکرار واژگان ویژه و تمرکز بر اندیشه ای واحد، آگاهی ازتجربه های عرفانی در عینِ بیان ناپذیری آن ها و ادراک مخاطبان از جمله عوامل مؤثر در درک زبان عرفانی مثنوی معنوی است.
نشانه شناسی عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباطات غیر کلامی نقشی غیر قابل انکار در انتقال مفاهیم و موضوعات مورد نظر فرد دارند که ارتباطات کلامی از بیان آن ها عاجز است. بررسی ها نشان می دهد کاربرد این نوع ارتباطات در رمان های معاصر نیز گسترشی روزافزون داشته و نویسندگان، آگاهانه یا غیرآگاهانه از آن بهره برده اند. پژوهش حاضر نیز با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسانه عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی پرداخته و میزان بهره گیری نویسندگان از این عناصر و نیز کارکردهای مورد نظر هر یک را تبیین کرده است. حاصل پژوهش حاکی از آن است که ایناس العباسی در 53 مورد از این عناصر بهره برده است که بیشتر بیانگر مضامینی مانند غم و اندوه و... است. در مقابل در رمان حسن بیگی 120 مورد ارتباط غیر کلامی به چشم می خورد که مفاهیمی مانند اضطراب و دلهره و... را به مخاطب انتقال می دهد. در رمان هردو نویسنده، عناصر پیرازبان بیشترین کاربرد را در انتقال پیام داشته است؛ همچنین بیشترین کارکرد مورد استفاده آن ها، کارکرد جانشینی و پس از آن تکمیلی است. سایر کارکردها نیز در رمان ها بازتابی نداشته اند.ارتباطات غیر کلامی نقشی غیر قابل انکار در انتقال مفاهیم و موضوعات مورد نظر فرد دارند که ارتباطات کلامی از بیان آن ها عاجز است. بررسی ها نشان می دهد کاربرد این نوع ارتباطات در رمان های معاصر نیز گسترشی روزافزون داشته و نویسندگان، آگاهانه یا غیرآگاهانه از آن بهره برده اند. پژوهش حاضر نیز با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسانه عناصر ارتباطات غیر کلامی در رمان های منزل بورقیبه از ایناس العباسی و شب ناسور اثر ابراهیم حسن بیگی پرداخته و میزان بهره گیری نویسندگان از این عناصر و نیز کارکردهای مورد نظر هر یک را تبیین کرده است. حاصل پژوهش حاکی از آن است که ایناس العباسی در 53 مورد از این عناصر بهره برده است که بیشتر بیانگر مضامینی مانند غم و اندوه و... است. در مقابل در رمان حسن بیگی 120 مورد ارتباط غیر کلامی به چشم می خورد که مفاهیمی مانند اضطراب و دلهره و... را به مخاطب انتقال می دهد. در رمان هردو نویسنده، عناصر پیرازبان بیشترین کاربرد را در انتقال پیام داشته است؛ همچنین بیشترین کارکرد مورد استفاده آن ها، کارکرد جانشینی و پس از آن تکمیلی است. سایر کارکردها نیز در رمان ها بازتابی نداشته اند.
بازتاب فلسفه در شعر شفیعی کدکنی (براساس رویکرد اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
151 - 172
حوزههای تخصصی:
فلسفه و ادبیات هرچند متعلّق به دو حوزه متفاوت علم و هنر هستند که هدف یکی کشف دانش و دیگری خلق زیبایی و لذّت بخشی است، با این همه ارتباط هایی نیز بین این دو حوزه وجود دارد. ادبیات گاهی جلوه گاه افکار و اندیشه های فلسفی و تفسیر و تبیین این افکار می شود و شاعران و نویسندگان برای غنائی معنایی و محتوایی آثار خود افکار فلسفی را در آثار خود وارد می کنند و هم زمان، فلسفه برای سهولت انتقال، به زبان ادبیات و هنر نیاز دارد. افکار فلسفی در قالب زبان ادبی دل نشین تر و زیباتر، قابل بیان است. در نوشتار پیش رو پس از بحثی درمورد رابطه فلسفه و ادبیات به بحث درمورد افکار فلسفی شفیعی کدکنی با تکیه بر اگزیستانسیالیسم پرداختیم. دیدگاه های وجودی در اشعار شفیعی کدکنی به شکلی گسترده وارد شده است و این اندیشه ها در بسیاری موارد بر پاره ای از اشعار شاعر، نظام و وحدت معنایی بخشیده است و شاعر، فکری فلسفی را در این اشعار پرورده است. دیدگاه های فلسفی شفیعی همچون اومانیسم، آزادی فلسفی، وانهادگی انسان، حق انتخاب و آزادی انسان و... سبب غنای محتوایی و اندیشگی اشعار او شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و تلاش شده است تا نمودهای اندیشه های فلسفی در اشعار شفیعی کدکنی، از متن استخراج شده و مورد بحث و بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش حاضر، نشانگر این است که اگزیستانسیالیسم و دیدگاه های اگزیستانسیالیستی بخش قابل توجّهی از رویکرد فکری شفیعی کدکنی را به خود اختصاص داده و او از اصول این مکتب فکری همچون؛ آزادی انسان، تعهّد و مسئولیت، اختیار و انتخاب، انسان گرایی و... در جهت غنای محتوایی شعر خود بهره برده و به برخی اشعار خود، رنگی فلسفی زده است.
تأثیرپذیری سیّدمحمّد مکّی حسینی از اندیشه های عین القضات همدانی، با تکیه بر آراء معرفت شناسی در بحرالمعانی و تمهیدات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیّدمحمّد مکّی در بحرالمعانی، توجه قابل تأمّلی به مباحث معرفت شناسی داشته است. هدف این پژوهش، تبیین آراء معرفت شناسی سیّدمحمّد مکّی و بررسی تأثیرپذیری او از تمهیدات عین القضات است. نوشتار حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه به منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سید محمد مکی، در مباحث معرفتی، نه تنها در محتوا، بلکه در الفاظ و عبارات، متأثر از اندیشه های عین القضات همدانی بوده است. هر دو عارف، میان علم ظاهری و علم باطنی، تمیز قائل شده اند و علم باطنی را همان معرفت الهی دانسته اند که عارفان به واسطه درجه ایمان و یقینی که دارند، از آن برخوردار می شوند. انسان می تواند از طریق شناخت خویش و شناخت محمد (ص)، به معرفت الهی، دست یابد. البته معرفت به ذات الهی ممکن نیست و تنها می توان نسبت به اسماء و صفات و افعال الهی، به معرفت رسید. آنان از وجود ضرورت حجاب سخن گفته اند و بر این باور هستند که این حُجب به صورت کامل برطرف نمی شود. همچنین معارف الهی به دلایلی از جمله محتوا، محدودیت های بشریت و شریعت، عدم درک مخاطب و مسئله رازداری، بیان ناپذیر هستند. این مباحث در نامه های سیّدمحمّد، به تفصیل بیشتری نسبت به تمهیدات آمده است.
اسطوره آفرینش شیطان و بازتاب آن در ادبیات فرانسه و ایران (واکاوی موردی: آنتوان قدیس و افسانه سریویلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره، داستان کهنی است که زمانی در نزد اقوام باستانی، حقیقت در نظر گرفته شده و امروزه جنبه داستانی دارد. فلوبر، در داستان «آنتوان قدیس» از اسطوره های ایران باستان به شکل موثری سود جسته و در آن به ویژه علاقه خود به مضمون مواجهه انسان با شیطان را نشان داده است. نیما یوشیج، نیز در منظومه «خانه سریویلی» به اسطوره پردازی پرداخته است. او محتوای مواجهه انسان با شیطان را از فرهنگ گذشته، به ویژه از آنتوان قدیس برگرفته و در آن دخل و تصرف کرده است. شیطان در هر دو منظومه، دارای نقش اساطیری است و کارکردی اجتماعی دارد. در این پژوهش با شیوه تحلیلی-تطبیقی، مضامین مشترک اسطوره ای موجود بین خانه سریویلی و داستان آنتوان قدیس، بر اساس اسطوره آفرینش شیطان بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نیما در سرودن خانه سریویلی به طور کامل زیر تاثیر داستان آنتوان قدیس، اثر گوستاو فلوبر است.
مطالعه مقایسه ای ساختارهای ماهوی اسطوره، در جهان سنت و پس از ظهور مدرنیته (بر اساس آرای اسطوره شناسان سده بیستم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدرنیته با تفکر علمی، خردگرایی و خاطره زدایی بر نگرش اساطیری تاثیر ویژه ای گذاشت. در این پژوهش به تحلیل اثر ورود مدرنیته بر مفاهیم ساختاری شناختی اسطوره بر اساس آرای اسطوره شناسان مطرح قرن بیستم و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اسنادی و به روش مقایسه ای پرداخته می شود. در متن پیش رو جنبه دینی، تاریخی، هنری و ادبی، زمانی و مکانی، فلسفی، علمی و ... اسطوره ها قبل از ظهور مدرنیته و پس از آن، با هدف ایجاد شناخت از اثرات ورود مدرنیته، مقایسه شده است و چگونگی و چرایی تفاوت ها و همانندی ها در مفاهیم ساختاری شناختی اسطوره در قبل و بعد از ظهور مدرنیته مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییر در نگرش در مفاهیم ساختاری اسطوره مانند مفاهیم زمانی، مکانی، علمی و فلسفی و ... در آغاز مدرنیته، باعث کمرنگ شدن نقش اسطوره ها در شروع مدرنیته شده است. با این حال پس از افول مدرنیته نگاه علمی با گسترش خود توانست نگرش اساطیری را نیز در خود بگنجاند.
راهکارهای آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان از دیدگاه مدرسان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
125 - 142
حوزههای تخصصی:
آموزش آواها و خط در هر زبان مهم ترین بخش آموزش زبان به شمار می رود؛ زیرا اگر زبان آموز یک آوا را چه در مرحله خواندن و چه در مرحلهنوشتن، به اشتباه یاد بگیرد، دیگر قادر به درست خواندن و درست نوشتن نخواهد بود. با توجه به اهمیت الفبای یک زبان در مراحل ابتدایی یادگیری زبان دوم یا خارجی و نقش بنیادین آن در امر آموزش آن زبان، هدف از نگارش این مقاله بررسی روش های موجود در رابطه با نحوه آموزش الفبا و خط زبان فارسی است. بدین منظور، دو پرسش پژوهش طرح شد؛ آیا در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم توجه کافی به آموزش مستقیم الفبا شده است یا خیر؟ از دیدگاه مدرسان زبان فارسی، بهترین شیوه آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان کدام شیوه است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، پرسشنامه ای با 16 گویه طراحی شد و در اختیار مدرسان آموزش زبان فارسی قرار گرفت. یافته های حاصل نشان دهنده اهمیت بالای یادگیری آواها بیش از یادگیری خط است. از بررسی داده ها چنین به دست می آید که در آغاز کلاس های فارسی آموزی بهتر است آموزش الفبا با حروف پربسامد و سپس با واژگان کاربردی و پربسامد همراه باشد. هم چنین نظر مدرسان بر این بود که در آموزش الفبا به غیرفارسی زبان استفاده از لوحه الفبا تأثیر مثبت دارد و نیز آموزش واکه های کوتاه و بلند هم راستا باهم در یک جلسه آموزشی می تواند به نوعی در یادگیری به غیرفارسی زبانان کمک کننده باشد و نکته بعدی که می تواند در یک جلسه آموزشی به همراه هم باشد، آموزش حروف یک شکل است که تنها تفاوت آنها در نحوه و تعداد نقطه گذاری است.
مروری بر زندگی و آثار اریش کستنر
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۶
6 - 10
حوزههای تخصصی:
اریش کستنر کیست؟ برای برخی از ما، او سازنده بخشی از نوستالژی های کودکیمان است. برخی دیگر از ما حتی بدون این که بدانیم، او را از طریق فیلم ها و نمایش هایی که براساس آثارش ساخته شده است، می شناسیم و برخی نامی از او شنیده ایم و برخی هم هیچ....
هرمان هسه و شعر
منبع:
ادبیات متعهد دوره دوم مرداد ۱۴۰۱ شماره ۶
11 - 13
حوزههای تخصصی:
هرمان هسه، نویسنده، شاعر و نقاش آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات، در دوم ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی در شهر کالو واقع در کشور آلمان در خانواده ای فرهنگی دیده به جهان گشود. او تا سال ۱۹۶۲ زندگی و طی عمر ۸۵ ساله خود، زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرد. وی به بحران های روحی و بیماری های روانی شدید دچار شد و طعم فقر را چشید، اما به رغم همه مسائل، هسه بیش از ۸۰ رمان، مجموعه شعر یا کتاب داستان کوتاه از خود به یادگار گذاشت. از او به عنوان پرخواننده ترین نویسنده آلمانی قرنEEWFK بیستم یاد می کنند. او علاوه بر جایزه نوبل، هشت جایزه ادبی دیگر از جمله جایزه جهانی گوته را به دست آورده است.
جستاری در مقایسه و تطبیق وجوه اشتراک جذبه و کشش در عرفان مولوی و عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: برخی معتقدند تأثیرپذیری مولوی از عطار تا آنجاست که مثنوی ازنظر شکل و قالب و اشتمال بر حکایات، کاملاً متأثر از آثار عطار است؛ به همین سبب این پژوهش به دنبال معرفی جذبه و کشش و نشان دادن وجوه اشتراک این دو عارف در این موضوع است. کشش در اندیشه عارفان موهبت خاصی است که خداوند برای انسان رقم می زند. در اندیشه عرفانی، عارفان آدمیان را برای رسیدن به کمال روحانی به جهدی مستمر دعوت می کنند؛ اما از نظرِ آنان جهدِ خالی از عنایت، بی ثمر است. بسیاری از صوفیان نامدار و تأثیرگذار، اصالت و اهمیّت را به مجاهده و تلاش سالک داده اند و جذبه و عنایت را فرع دانسته اند. برخی دیگر از عارفان بزرگ نظیر مولانا و عطار، کشش را اصل دانسته اند و معتقدند چنانچه جذبه و کشش نباشد، تلاش سالک راه به جایی نمی برد. روش: این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است. یافته ها و نتایج: نتایج به دست آمده نشان می دهد مولوی و عطار برای تکمیل دین و شریعت عارف و برای رسیدن به معبود، بیشتر به جذبه تمایل دارند و دارای وجوه اشتراک بسیاری در این زمینه هستند؛ از نظر آنها، مجاهدت های سالک تنها تا جایی لازم است که نور جذبه بر سالک بتابد و سالک به مقصود برسد.