فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۲۱ تا ۳٬۸۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
فلسفه دین ماکس شلر در واقع پدیدارشناسی ذات نگرِ دین است. محور مباحث او درباره دین مفهومی تحت عنوان «کنش دینی» است، که شلر آن را نوعی «دادگی» معرفی می کند، که در آن امر الوهی/قدسی داده می شود. او معتقد است «شخص» در کنش دینی با خدا ارتباط برقرار می کند، و تجربه این ارتباط منحصربه فرد و تحویل ناپذیر است. این کنش بداهتی دارد که متفاوت با بداهت مورد نظر در منطق است و از شهود پدیدارشناسانه مایه می گیرد. از نظر شلر، کنش دینی بُعدی بنیادین و ذاتی از ابعاد وجودی انسان است. او سه مشخصه ذاتی کنش دینی را برمی شمرد، که مختص به این کنش هستند، و عبارت اند از فراروی از جهان، پر شدن با امر الوهی، و لزوم پذیرش از جانب امر الوهی. به این منظور، ابتدا نگاهی به شناخت شهودی و نقش عاطفه در آن از نظر شلر می اندازیم. آنگاه پس از تبیین مفهوم کنش دینی و دادگی امر الوهی و مشخصات آن از نظر شلر، با بررسی و ارزیابی ویژگی های طرح شده کنش دینی، به چند اشکال می رسیم: ارتباط کنش دینی با «خدا» - به مفهوم ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی - وضوح ندارد؛ ویژگیِ فراروی از جهان نیز مستلزم پذیرشِ پیشینیِ «فراجهان» است؛ و روش شلر در تعیین بُعد بنیادیِ انسان با وظیفه پدیدارشناسی فاصله ای پرناشدنی دارد.
هردر و ظهور فلسفه فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
1-22
حوزههای تخصصی:
هرچند نخستین اندیشه ها درباره فرهنگ به یونان باستان، و حتی شاید پیش از آن، بازمی گردد، اما آنچه امروز مشخصاً تحت عنوان مفهوم «فرهنگ» شناخته شده است، مفهومی مدرن است که بیشتر از نظر ورزی های متفکران آلمانی قرون 18 و 19 میلادی متاثر است. علی رغم اندیشه های روسو، دیدرو، ولتر، ویکو، لایب نیتس و دیگران می توان نشان داد که یوهان گُتفرید فُن هردر (1744-1803) نخستین متفکری است که برای فرهنگ جایگاه و معنایی متافیزیکی و فلسفی قایل شد. او حتی انسان را موجودی ذاتاً فرهنگی معرفی کرد و برای تحلیل نسبت انسان و فرهنگ، به لحاظ نظری، بر نقش و کارکرد زبان و تاریخ تاکید ورزید. با این همه، او کتاب یا متن مستقلی درباره «فلسفه فرهنگ» یا حتی معنای فرهنگ ندارد. در نتیجه، مقاله حاضر می کوشد تا با بررسی مباحث و مطالب متنوع و پراکنده هردر درباره زبان، انسان، تاریخ، سیاست و فرهنگ، چگونگی ظهور ضمنی نوعی «فلسفه فرهنگ» را در آثار وی ردیابی نماید و نهایتاً به تاثیر آن بر متفکران بعدی این حوزه، به ویژه هگل، بپردازد. بر این اساس، مقاله حاضر صرف نظر از مقدمه ای کوتاه، دارای سه بخش اصلی است: اول) مبانی نظری اندیشه هردر و تاثیرپذیری او از اسلافش؛ دوم) استخراج نوعی فلسفه فرهنگ از بطن آثار هردر با تمرکز بر نقد روشنگری؛ و سوم) بررسی تاثیر هردر بر متفکران بعدی با تمرکز بر سیر تحول مفهوم فرهنگ.
اگزیستانسیالیسم و فیزیکالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
159-185
حوزههای تخصصی:
این مقاله به نزاع میان اگزیستانسیالیسم 1 و فیزیکالیسم بر سر اصالت یا عدم اصالت «تفکر و آزادی انسان» و به تعبیری امکان یا عدم امکان تقلیل و تأویل نحوه تفکر، کنش ها، انتخاب ها و تصمیمات آدمی بر اساس شرایط و امور فیزیکی، بیولوژیک، مغزی و نورولوژیک پرداخته است. به بیان ساده تر، نحوه تفکری که از آن، به اعتبارهایی متفاوت و در قرون هفده تا بیست، به تعابیر گوناگونی چون طبیعت گرایی (ناتورالیسم)، ماده گرایی (ماتریالیسم) و قول به اصالت امر فیزیکی (فیزیکالیسم) یاد می شود، می کوشد بر اساس روشی تقلیل گرایانه (Reductionist) حقیقت وجودی انسان و آن بارقه ای را که نحوه هستی خاص آدمی است و در زبان اسطوره ای افلاطون از آن به «روح»، در زبان و ادب فارسی «جان»، در زبان کانت «قوه خیال استعلایی»، در زبان کی یرکه گور و اگزیستانسیالیسم «اگزیستانس»، و در زبان هایدگر «دازاین» تعبیر می گردد، به منزله محصول و معلول امور مادی، طبیعی یا فیزیکی تلقی کرده، قدرت تفکر و توانایی انتخاب یا آزادی آدمی را نه به عنوان اموری اصیل -یعنی تقلیل ناپذیر (Irreducible)- بلکه نتیجه فرعی امور طبیعی، فیزیکی و فرآیندهای بیولوژیک بنمایاند. این مقاله مدعی است که در چالش میان فیزیکالیسم و تقلیل گرایی از یکسو با اگزیستانسیالیسم و معتقدان به وجود اگزیستانس یا دازاین از سوی دیگر، چالش گاه اصلی و محل نزاع غالباً به خوبی تعیین نگشته، لذا بحث در خصوص این چالش نظری در مسیر مناسبی سیر نکرده است. نگارنده، علاوه بر کوشش به منظور نشان دادن دقیق محل نزاع مذکور، در صدد است تا اصلی ترین مبانی فیزیکالیسم را مورد تردیدهای جدی قرار دهد.
بررسی تطبیقی مفهوم کمال اول و ثانی نزد ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
141 - 164
حوزههای تخصصی:
بحث کمال در اندیشه ارسطو و ابن سینا جایگاه های متفاوتی دارد. هم ارسطو و هم ابن سینا کمال را به کمال اول و کمال ثانی تقسیم کرده اند. ایندو چه تفاوتی باهم دارند و هریک این مفاهیم را به چه معانی بکار برده اند و حوزه استفاده از آن ها کجاست؟ آیا ابن سینا از ارسطو متأثر شده یا از او فراتر رفته است؟ ارسطو برای بحث از کمال از دو واژه «انرگیا و انتلخیا» بحث کرده است و در جایگاه های متفاوتی در مابعدالطبیعه، علم النفس، طبیعیات و اخلاق از آن بحث کرده است؛ او در علم النفس و بحث حرکت از کمال اول و کمال ثانی سخن گفته است؛ برای او کمال اول مرحله مقدماتی کمال ثانوی است؛ در علم النفس کمال اول جنبه ای از قوه دارد و در حرکت کمال ناقص است؛ ابن سینا در آثار مختلفش کمال اول و ثانی را مرتبط با موضوعات طبیعی مانند حرکت، نفس، و بعضا درباره خداوند و نسبتش با مخلوقات بکار برده است. درمورد نفس، با دو نگاه به نفس از حیث ارتباطش با بدن و نیز از حیث مجرد دانستن آن دو نگاه به بحث کمال دارد و کمال برای او وجودی و اشتدادی است و کمال ثانی تابع کمال اول است. قصد این نوشتار بحث درباره این تقسیم بندی به کمال اول و ثانی و موضع آن در ارسطو و ابن سیناست.
مفهوم واژه «طبیعت» در تفکر ابتداییِ یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار به بررسی و تحلیل شواهد و قرائن موجود برای روشن کردن مفهوم/ مفاهیم واژه «طبیعت» در نوشته های کهن یونانی، اعم از فلسفی یا غیر فلسفی، اختصاص یافته است. یافتن مفهوم و معنای واژگان و تأثیراتی که این کار در جلوگیری از ایجاد مغالطه ها و بدفهمی های بنیادی می تواند داشته باشد، بسیار با اهمیت است. به ویژه هنگامی که با متون به اصطلاح قطعه قطعه یا ناقص روبه رو باشیم، این کار با نمایاندن تمام شقوق معنایی برای آن واژه، می تواند ما را به مقصود و مدلول اصلی نویسنده نزدیک تر کند. در اینجا، نخست تفاسیر گوناگونی را که معنایی واحد را به واژه طبیعت اختصاص داده اند، به اختصار مرور کرده ایم. پس ازاین، با استناد به متون دست اول، گستره معنایی و تعدد معانیِ ممکن برای این واژه را نشان داده ایم و کوشیده ایم تا مهم ترین شواهد به دست آمده و سیاقی که واژه طبیعت در آن بوده به دقت ترجمه و تفسیر شود. در پایان، دیدگاه معنایی واحد یا محدود برای واژه طبیعت که در بخش آغازین، به اختصار نظر باورمندان به چنین دیدگاهی را مرور کردیم، طرد شده است. < p>
بی اعتباری استدلال تسلسل قهقرایی با تکیه بر باور اخلاقی پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
45 - 60
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بی اعتبار ساختن مهم ترین دلیل شکاکیت اخلاقی، یعنی استدلال تسلسل قهقرایی است که با کمک باورهای اخلاقی پایه ای از طریق شهود اخلاقی حاصل می شوند. براساس مبناگرایی اخلاقی شهودگرا سلسله ی توجیه باورهای اخلاقی به آن باورهای پایه منتهی می شود که در نهایت سبب می شود یکی از فرض های استدلال تسلسل قهقرایی پاسخ داده شود. در این رویکرد شهودات عقلی و اخلاقی می توانند به عنوان منشأ توجیه این باورهای پایه به شمار آیند، البته نه به این معنا که این شهودات یکی از مقدمات استنتاج و مبنا و پایه باشند. در واقع در اینجا "نسبت محمول به موضوع" در گزاره های اخلاقی بدیهی از طریق شهودهای اخلاقی، ادراک و تصور می شود و باورهای پایه حاصل از این شهودها، به عنوان باورهای اخلاقی شهودی به شمار می آیند و توجیه کننده سایر باورهای اخلاقی هستند. در این نوشتار ابتدا گزارشی از استدلال تسلسل قهقرایی ارایه می شود. سپس مراد از باورهای پایه اخلاقی روشن می شود. در نهایت نحوه موجه شدن چنین باورهایی تبیین می شود.
تبیین سه مؤلفه از الگوی روش شناختی علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم بهار ۱۳۹۸ شماره ۹۱
169 - 199
حوزههای تخصصی:
بسیاری از دیدگاه های موجود در علم دینی در سطح نظری تلاش کرده اند تبیینی از روش شناسی علم دینی ارائه نمایند؛ اما مشخص نکرده اند چگونه می توان به صورت عملیاتی، یک پژوهش را اجرا نمود؟ هدف پژوهش حاضر تبیین سه مؤلفه از مدل روش شناختی الگوی علوم انسانی اسلامی مختار است: 1) موضوع شناسی؛ 2) نظام مفاهیم پایه؛ 3) جهت داری علوم و دلالت های روش شناختی آن برای علوم انسانی اسلامی. پژوهش حاضر به احصای دو مسیر مشخص برای شناسایی موضوع و مفاهیم پایه منتهی گردید. جهت داری علوم مورد تأیید و سمت و سوی سیره، فعل و قول امام بر نظام واره علوم انسانی اسلامی مفروض گرفته شد. استخراج «روشگان» و «منطق» حاکم بر دین، از طریق نگرش نظام واره ای به قرآن و سنت که از طریق هم افزایی جهت دار فقیهان، فیلسوفان و عارفان بزرگ فراچنگ می آید، در حیطه تخصص فضلای حوزوی و نظریه پردازی برای انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب متناسب با منطق مذکور، در حیطه تخصص استادان علوم انسانی فرض شد. علی رغم عملیاتی نمودن چندین شاخصه از مدل روش شناختی مختار تا کنون هنوز تبیین بسیاری از شاخصه های مطرح در مدل مذکور برای تحقیقات آتی ضروری است.
فلسفه اسلامی متأخر و دانشِ ما به جهان خارج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان دکارت و طرح استدلال های شکاکانه، دانش به جهانِ خارج یکی از دغدغه های فیلسوفان معرفت شناس غرب بوده است . این پرسش در فلسفه اسلامیِ سنتی مسئله نبوده است و در دوران اخیر و پس از آشنایی فیلسوفان مسلمان با فلسفه جدید غرب، برخی فیلسوفان اسلامی متأخر برای پاسخ به «شکاکیت درباره جهان فیزیکی»، در صدد اثبات وجود جهان مادّی برآمده اند . تأمّلات آنها درباره موضوع به دو راهبرد متافیزیکی منتهی شده و آنها یا از راه توسّل به «اصل علیّت» و یا از راه «ضرورت مطابقت ادراک های حسّی با اشیای فیزیکی» بر وجود جهان خارج استدلال کرده اند . این مقاله نشان می دهد که هیچ کدام از این استدلال ها نمی توانند مدعاهایشان را اثبات کنند . به علاوه حتی اگر استدلال های ایشان در اثبات نتیجه مورد نظر موفّق باشند ، استدلال معروف و قوی «از راه جهل» به نفع شکاکیت در برابر این استدلال ها مقاوم است .
تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر دانش، حساسیت و نگرانی محیط زیستی دانش آموزان پایه هفتم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، مطالعه تأثیر آموزش فلسفه به کودکان بر دانش، حساسیت و نگرانی محیط زیستی دانش آموزان پایه هفتم دوره اول متوسطه شهر کرج بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ شیوه گردآوری داده ها، نیمه آزمایشی بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه هفتم در ناحیه 4 شهر کرج بود که تعداد 60 نفر از آن ها به عنوان نمونه در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ویسی و همکاران (1391) بود که روایی صوری و محتوایی آن با توجه به کاربرد آن در تحقیقات پیشین و نظرخواهی از 18 نفر از متخصصین مورد تأیید قرار گرفت و ضریب پایایی آن از طریق محاسبه آلفای کرونباخ، 86/0 به دست آمد. سؤال های پژوهش با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی، میانگین، درصد و تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS22 مورد تحلیل قرار گرفتند (05/0P
عیار منطق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
85 - 101
حوزههای تخصصی:
پرسش اساسی پژوهش این است که آیا فقط نام اصطلاحات در منطق سهروردی با منطق مشاء فرق دارد یا او دیدگاههای متفاوت با مشاء نیز داشته است؟ به عبارت دیگر نوآوری های شیخ اشراق در منطق چیست؟ منطق معرفی شده شیخ اشراق ساده تر است؛ چراکه او از جمله دانشمندانی است که در منطق نگاری، از نظام دوبخشی ابن سینا تبعیت نموده است. بررسی نظام فکری سهروردی از جمله اندیشه های منطقی او که تاکنون به طریقی نظام یافته بررسی نشده است، رهیافتی برای رسیدن به این هدف است. با روشی عقلی - تحلیلی در منطق سهروردی می توان گفت که او سعی داشته تا با نگرش خاص خود به بازسازی نظام منطق ارسطو اقدام کند. او بر منطق اشکالاتی وارد کرده که می توان به اشکال بر نظریه تعریف ارسطوئی، عکس، کیفیت و کمیت قضایا، قیاس ارسطوئی و اشکال چهارگانه آن اشاره کرد. در این منطق بیشتر سعی شده تا به کلیات پرداخته شود؛ وی برخی قسمتهای منطق ارسطوئی مانند کلیات خمس و مقولات را از دایره منطق خارج دانسته است. در باب مغالطات نیز نظر وی این است که باید با دیدی کاربردی به آنها نگریست و دایره آن را به مباحث فلسفی می کشاند. درنهایت می توان گفت منطقی که سهروردی پیشنهاد کرده تنها در نظام فلسفی وی معنا دارد. در منطق اسلامی، اکثر منطق دانان به همان منطق ارسطویی بسنده کرده و به منطق اشراق توجه کمتری شده است، در حالی که طبق نظر سهروردی شناخت کامل فلسفه اشراق منوط به شناخت منطق اشراقی است.
بررسی و تحلیل تجرد تشکیکی نفس در تفکر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
249 - 269
حوزههای تخصصی:
بی شک مسئله تجرد نفس و تشکیکی بودن آن ازجمله مسائل بسیار مهم و سرنوشت ساز فلسفی است که پیروان و منکران بسیاری داشته و همیشه محل بحث فیلسوفان و متکلمان در جهان اسلام بوده است. به نظر می رسد که اختلاف مبانی فلسفی ابن سینا و صدرا، امکان وحدت این دو متفکر را در اعتقاد به نظریه تشکیکی بودن تجرد نفس به حداقل برساند. انکار تجرد مثالی نفس و اعتقاد به تشکیک عامی توسط ابن سینا در قول مشهور و اعتقاد به مراتب و مدارج تجرد نفس از آغاز پیدایش تا مرتبه فوق عقلی ازنظر صدرا پیامدهای متعددی را در حوزه نفس شناسی به دنبال دارد. نگارنده به رغم همه این تفاوت ها در این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی کوشیده است تا توجیهی برای نظریه ابن سینا بر تشکیکی بودن تجرد نفس بیابد؛ و با ذکر شواهدی، تجرد تشکیکی صدرالمتألهین را، به رغم تفاوت بسیار با نظر ابن سینا، تقریری دیگر از تشکیک به معنای عامی ابن سینا بداند. بیان اقسام تشکیک و تأیید رابطه تنگاتنگ نفس و بدن بر اساس اصول تشکیک وجود و حرکت جوهری اشتدادی وجود ازجمله مواردی است که از طریق آن می توان آرای دو فیلسوف موردنظر را به یکدیگر نزدیک کرد و در نهایت امر، موضع تشکیکی بودن تجرد نفس را، روشن و شفاف ساخت.
بسط پذیری معارف وحیانی در تفکر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
133 - 162
حوزههای تخصصی:
در این جستار، به بسط پذیری معارف وحیانی و گشودگی زمینه ارتباط انسان با منبع وحیانی - الهی بر پایه سه ساحت اندیشه های فلسفی و عرفانی اندیشمندان مسلمان و نیز قرآن و متون روایی پرداخته شده است. حکما و عارفان مسلمان معتقدند ولایت به منزله روح این جهان و مجرای فیض الهی است و همچنین باطن و جوهره نبوت است. انسان کامل با ارتقای وجودی و سیر باطنی و زدایش حجاب های گونه گون از نفس خویش در مرتبه نخست به مقام ولایت الهی می رسد. در چنین مرحله ای ولی خدا به ملأ اعلی متصل و مرتبط می گردد و حاصل این ارتباط و اتصال گشوده شدن باب گنجینه معارف وحیانی به روی او است. از طرفی ولی خدا مجرای فیض الهی تا لحظه وقوع قیامت است. هر کمال و خیری ازجمله معرفت و معنویت عرشی و قدسی در پرتو ولایت ولی خدا به انسان می رسد. همان گونه که گستره ولایت در نظام تکوین تا دامنه قیامت جریان دارد و حضور ولی خدا در جهان همیشگی است، ازاین رو معارف وحیانی نیز به تبع حضور ولی خدا در عالم تا آستانه واقعه قیامت بسط می پذیرد. بسط پذیری معارف وحیانی از پیامدهای استمرار ولایت محسوب می گردد و این بسط پذیری منافاتی با خاتمیت پیامبر اعظم (ص) ندارد؛ بنابراین بسط معارف وحیانی اختصاص به دوره انبیا و اوصیا ندارد و جایگاهی است که برای هر انسانی با لحاظ شرایط ویژه ازجمله طهارت درون و سعه وجودی گشودگی دارد. بسط ناپذیری وحی رسالی و تشریعی با ختم نبوت امری قطعی است.
اصل دلیل کافی و ضرورت انگاری؛ گزارش و بررسی دو رویکرد معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر فلسفه تحلیلی ، اصل دلیل کافی به واسطه نتایج مناقشه برانگیز آن ، مورد حمله قرار می گیرد. از میان این نتایج ، آن چه بیش از همه اساسی تلقّی می شود ، ضرورت انگاری (شکست موجّهات). است. همه ما بر این باوریم که امور ممکنی پیرامون ما وجود دارند که می توانستند به گونه ای دیگر باشند؛ حال پرسش این است که اگر هر چیز ، علّتی کافی داشته باشد ، آیا جایی برای وجود اشیای امکانی باقی خواهد ماند یا همه چیز ضروری خواهد شد؟ در مواجهه با این مسئله ، پاسخ های متنوعی شکل گرفته که در متن مقاله به آنها اشاره شده، اما آن چه در این مقاله بر آن تأکید کرده ایم ، اولاً ، تبیین دقیق ایراد ضرورت انگاری با بیان یکی از قائلین اصلی آن (پیتر ون اینوگن ) و ثانیاً ، پاسخی مبتنی بر انکار ضرورت علّی از جانب یکی از مهم ترین پژوهشگران این عرصه (الکساندر پراس) به عنوان راه حلِّ این مسئله است. در نهایت ، راه حل فیلسوفان مسلمان را با محور قرار دادن ابن سینا طرح کرده ایم که بدون انکار ضرورت علّی ، ایراد ضرورت انگاری را پاسخ می دهند. [1]
حکمت قرآنی و فلسفه ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹۳
127 - 152
حوزههای تخصصی:
قبل از میلاد مسیح در یونان باستان امام حکما سقراط خود را فیلسوف نامید. هدف او از تعقل ورزی، یافتن واقعیت و راهبر رفتار بود. ارسطو غایت حکمت را معرفت محض و آن را برتر از حکمت عملی می دانست. با ظهور اسلام و طرح حکمت در قرآن، به خصوص در عصر نهضت ترجمه با توجه به تأثیر فلسفه ارسطویی در فیلسوفان مسلمان، این سؤال به وجود آمد که بین حکمت قرآنی و فلسفه ارسطویی چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا حکمت عملی قرآن، همانند فلسفه ارسطویی اَخَسّ است؟ فرضیه ما در این تحقیق، تفاوت بنیادین بین آن دو است؛ لذا با بررسی تطبیقی در این تحقیق مشخص گردید حکمت قرآنی و فلسفی در معنای واژه و تعالیم نوع حکمت، مسائل و غایت حکمت، مربّی و متربی حکمت، تنوع ارائه و روش کسب حکمت، مخاطبان حکمت و... از هم دیگر متمایزند. همچنین معلوم گشت که حکمت عملی قرآن گرچه از حیث ارتباط با امور اعتباری اخَسّ است، از حیث صائب و نافع بودن حکمت نظری، حکمت عملی معیار آن محسوب می شود و اَخَسّ نیست.
نظریه شناخت سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
61 - 78
حوزههای تخصصی:
نظریه شناخت سنت گرایان، به لحاظ فلسفی، ریشه در شناخت شناسی و هستی شناسی افلاطون دارد. بر این مبنا، و هماهنگ با عوالم معقول و محسوس، عقل انسان در دو سطحیا مرتبه، کار شناخت را انجام می-دهد. عقل کلی در بالاترین مرتبه شناختی قرار دارد و قادر به ادراک حقایق کلی است. در مرتبه پایین تر، عقل جزوی است که خودیکی از وجوه جزئی عقل کلی به شمار می رود. متناظر با این دو نوع عقل، دو گونه شناخت وجود دارد،یکی شناخت مابعدالطبیعی و دیگری شناخت استدلالی. عقل کلی، حقایق مابعدالطبیعی را به نحو شهودی و بی واسطه و بهیکباره درک می کند اما ادراک عقل جزوی، تدریجی و باواسطه و به کمک فرایند استدلال صورت می گیرد. شناخت حاصل از عقل کلی، حقیقی و کامل است و شناخت حاصل از عقل جزوی، محدود و ناقص است. عقل جزوی با مفاهیم سروکار دارد اما در عقل کلی، فاعل شناسایی و موضوع شناسایی بایکدیگر اتحاد دارند. شناختهای حسی و ادرکات عقل جزوی، به شرط آمادگی فاعل شناسایی، می توانند علت مُعدّه بیداری عقل کلی و بهیادآوردن حقایق کلی باشند.
پارادوکسِ کارنپ و شک گرایییِ مرتبه دومِ وجودشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
183 - 196
حوزههای تخصصی:
گفتنِ این که "عدد اَوّلی بزرگ تر اَز صد وجود دارد" مستلزمِ این اَست که "اَعداد وجود دارند". کارنپ، گویی، اَوّلی را می پذیرد و دومی را نه. چگونه؟ و اَگر او دیدگاهی پیرامونِ وجود شناسی، و به عبارتِ دقیق تر، در فراوجود شناسی، دارد که چونین نتایجی را پی می آورد، آیا نباید دیدگاهِ او را پارادوکس گونه دانست؟ نویسنده با تقسیم بندییِ وجود شناسان به سه دسته، پاسخ می دهد "خیر". در واقع، دو پرسشِ اَصلی در وجود شناسییافت می شود: "چه هست؟"؛ و "بر چه معیاری چیزی هست؟". وجود شناسانِ دسته نخست، پاسخِ پرسشِ اَوّل را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ دوم می دانند. من آن ها را روش گرا نامیده اَم. وجود شناسانِ دسته دوم، جزئی گرایان، پاسخِ پرسشِ دوم را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ اَوّل می دانند. وجو شناسانِ دسته سوم، اَز اَساس منکرِ اِمکانِ پاسخ گویی به هریک اَز پرسش هایِیاد شده اَند. من این دسته را شک گرایییِ مرتبه دومِ وجود شناختی نامیده، آن را به کارنپ اِسناد می دهم و نشان می دهم چگونه با این اِسناد، دیدگاهِ کارنپ پارادوکس گونه نخواهد بود. در دیگر سو، با گنجاندنِ کارنپ در دستهی اِرجاعِ بی دردسر، در برابرِ دستهی اِرجاعِ دردسرساز، نشان می دهم که او چگونه، بی آن که متوجّهِ وجود باشد، اِرجاع می دهد.
درنگی در نقد هیدگر بر مفهوم سوژه در متافیزیک کانت و هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بنابر تفسیر هیدگر «سوبژکتیویسم» بنیاد متافیزیک است که از افلاطون آغاز می شود و با دکارت شتاب افزون تری یافته و تا هگل و نیچه استمرار پیدا می کند، هیدگر در تفسیری که از کانت و هوسرل ارائه می دهد معتقد است نه تنها ایشان راه دیگری غیر از آن چه از بدو ظهور مابعدالطبیعه در افلاطون و در ادامه با ارسطو و پس از آن در دورة قرون وسطی و نیز در دورة جدید با تفکر دکارتی استمرار یافته، نشان نداده است بلکه خود کانت مساهمت زیادی در بسط متافیزیک سوژه داشته است. این مقاله کوشیده است از رهگذر شواهدی ادعای هیدگر را مورد ارزیابی قرار دهد و با تمایز میان سنت متافیزیکی و استعلایی نشان دهد که تفسیر هیدگر از فلسفۀ کانت و هوسرل، قابل مناقشه و محل گفتگوست.
جایگاه شناسی احکام قضایا در میان منطق دانان مسلمان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۸)
129-164
حوزههای تخصصی:
در کتب منطق اسلامی مباحثی شامل تناقض، عکس مستوی و... یافت می شود. تفاوت مشهود در نوع نگاه عالمان منطق در خصوص جایگاه و اهمیت این مباحث، مبدء این سؤال است که احکام قضایا در دیدگاه منطق دانان اسلامی چه اهمیت و جایگاهی، و در طول تاریخ منطق چه تحولاتی داشته است؟ و اینکه این تحولات چه تأثیری بر علم منطق داشته است؟ در این مقاله، بنا بر یافته هایی که از کتب قدما و متأخرین منطق دان به دست آمد، سیر تطور احکام قضایا (با تأکید بر قضایای حملیه) به سه دوره تاریخی تقسیم شده است و در هر دوره با لحاظ تاریخ حیات نویسنده، تبویب کتاب های آنها شناسایی شده و جایگاه احکام قضایا در آن کتاب ها و همچنین تعداد احکامی که به آن اشاره کرده اند، مطرح شده است.
رابطه متافیزیک و علوم شناختی: نقدی بر متافیزیک طبیعی شده آلوین گولدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
49 - 66
حوزههای تخصصی:
علوم شناختی دانشی میان رشته ای است که به مطالعه چیستی ذهن و نحوه عملکرد آن می پردازد. در مقابل، دلمشغولی متافیزیک، مطالعه و کشف ساختارهای عینی واقعیت است. به غیر از «متافیزیک ذهن» که نقطه اشتراک این دو حوزه به شمار می آید، ارتباط چندانی میان آن ها متصور نیست. با اینحال، گولدمن -فیلسوف معاصر- معتقد است هر چند مطالعه ذهن تنها بخشی از متافیزیک به شمار می رود، اما در جریان هر تحقیق متافیزیکی نقش ایفا می کند. از نظر او، مطالعه ذهن بخشی از هر تحقیق متافیزیکی است، حتی آن دسته از تحقیقات متافیزیکی که پرسش از ذهن و حالات ذهنی هدف آن ها نیست. او پروژه اش را «متافیزیک طبیعی شده» می نامد و بر اساس آن، می کوشد نشان دهد که یافته های علوم شناختی، نقش اساسی در پذیرش یا رد یک نظریه متافیزیکی ایفا می کنند. هدف ما در این مقاله، تحلیل و بررسی رابطه متافیزیک و علوم شناختی بر مبنای متافیزیک طبیعی شده آلوین گولدمن است. بر این اساس، نشان خواهیم داد که هر چند یافته های علوم شناختی می توانند نقش قابل توجهی در متافیزیک ذهن و متافیزیک های مفهوم گرا داشته باشند، اما نقش آن ها در متافیزیک های واقع گرا محل تردید است. بعلاوه، نشان خواهیم داد که یافته های علوم شناختی به تنهایی و بدون بهره گیری از یک پیش زمینه متافیزیکی نمی توانند در داوری های متافیزیکی نقش آفرینی کنند.
پرس و تقرب به صدق در علم: قرابت میان ذهن و طبیعت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
155 - 184
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه خوداصلاح گری در بحث پیشرفت علم، علم از روشی استفاده می کند که با به کارگیری درست آن، می توان در گزاره ها و باورهای علمی جرح و تعدیل انجام داد و در نتیجه این روش خوداصلاح گر تقرب باورهای علمی به صدق روزبه روز بیشتر خواهد شد. چالرز ساندرس پرس، فیلسوف شهیر آمریکایی، یکی از مدافعان مشهور این دیدگاه است. او برای این روش خوداصلاح گر ساختاری سه مرحله ای قائل است: استنتاج قیاسی- فرضی، استنتاج و استقراء. در این مقاله سعی دارم پس از توضیح این ساختار سه مرحله ای و نیز انتقادهای وارد بر آن، با توجه به آثار پرس، درباره توجیه این ساختار بحث کنم. در توجیه این ساختار نقش فرض قرابت میان ذهن و طبیعت مشخص و جایگاه فرض وجود خداوند و نیز سازگاری طبیعی ذهن با طبیعت در توجیه این قرابت نیز بحث و بررسی خواهد شد.