مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
عقل کلی
حوزههای تخصصی:
مولانا در مثنوی شریف و بی بدیل خویش از عقول متعدد و متفاوتی سخن به میان آورده و گاه زبان به ستایش عقل و در جای دیگر به نکوهش آن گشوده است. در این نوشتار ضمن بیان و توضیح انواع عقل در مثنوی و تشریح کارکردها و ویژگیهای آن، دلایل ستایش و نکوهش آنها بررسی شده است. نگارنده بر خلاف برخی از صاحبنظران بر این باور است که عقل جزوی نیز با تمام آفاتی که دارد در مثنوی ذاتا مذموم نیست و پرتوی یا نیمی از دریای عقل کل است و وجودی نورانی دارد؛ ولی به سبب پاره ای از ویژگیها و محدودیتها، غالبا دچار آفات نفسانی و شیطانی می شود و راه اتصال آن به دریای عقل کل تنگ و تاریک می گردد. از این گذشته، میزان برخورداری انسانها از عقل نیز متفاوت است؛ به عبارت دیگر مولانا تساوی عقول را، که بعضی از متکلمان بدان اعتقاد دارند، نمی پذیرد و آن را با استدلال رد می کند. همچنین به اعتقاد مولانا، خداوند گاه جمادات را نیز دارای عقل و فهمی آدمی گونه می کند تا قدرت و اعجاز خویش را به اثبات رساند.
میراث ایران باستان در روشنایی نامه ناصر خسرو
حوزههای تخصصی:
این مقاله آموزه آفرینش بنابر روشنایینامه ناصرخسرو قبادیانی، حکیم نامدار اسماعیلی مذهب سده پنجم هجری را مورد توجّه قرار داده و از همسانی بنمایههای این آموزه با آموزه آفرینش مانوی سخن میگوید. به نظر نگارنده، توجّه به مسائلی مانند حضور مانویان در خراسان سدههای چهارم و پنجم هجری و آشنایی اندیشمندان این دوره مانند ابنسینا و ابوریحان بیرونی با آثار مانوی، ما را بر آن میدارد که برخلاف نظر فیلیپ ژینیو، تأثیر این آموزهها بر ناصرخسرو را جدّیتر از آموزههای یونانی پی بگیریم؛ به ویژه که ناصرخسرو برخلاف سنّت یونانی، عقل و خرد را عنصری مردانه میداند و در ادامه سنّت ایرانی، بر آن است که نفس خصیصهای زنانه دارد. در ادامه مقاله نیز همانندی کارکردهای برخی مراتب دعوت اسماعیلی با طبقات روحانی مانوی مورد توجّه قرار گرفته و احتمال همسانی این مراتب و طبقات، مانند نیوشایان مانوی و مستجیبان اسماعیلی بررسی شده است.
روشنفکری حوزه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با در نظر گرفتن معانی عرفی و اصطلاحی مختلفی که برای روشنفکری وجود دارد، به تبیین مفهوم روشنفکری حوزه ای پرداخته و فرایند تاریخی و اجتماعی روشنفکری حوزه ای را بر اساس معانی مختلفی که این ترکیب پیدا می کند، دنبال می کند.
مقاله براساس سه معنا از روشنفکری به سه مفهوم از روشنفکری حوزه ای می رسد، و در سه بخش به شناسایی موقعیت تاریخی این سه مفهوم می پردازد.
علم به خدا در اندیشه مولوی و کییرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چیستی علم به خدا از دغدغه های بسیار مهم دینداران و متفکران دینی در الهیات مسیحی و اسلامی بوده است. ازجمله شخصیت های مهم در دو سنت شرق و غرب که به این امر اهتمام ورزیده اند، مولوی و کییرکگور میباشند که به نوعی در اضلاع معرفتیشان درباره خدا مشابهت هایی یافت میشود. در این مقاله، چیستی علم به خدا از منظر این دو بررسی و تطبیق میشود.
ازجمله نتایج پژوهش آن است که مولوی و کییرکگور اگرچه بر نفی رویکرد تفکر آفاقی (عقل جزئی) در معرفت خدا اتفاق نظر دارند، در مؤلفه های مفهومی خداوند، امکان علم به او و نیز ماهیت ادله در نفی رویکرد آفاقی، تفاوت های اساسی دارند.
عقل کل جمعی ختمی و عقلانیت علمی و عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقل جزئی و کلی در اندیشه مولانا؛ تحلیلی موضوعی با نظر به کتاب مثنوی معنوی
حوزههای تخصصی:
مولانا هم از عقل جزیی و هم از عقل کلی یادکرده است. علاوه براین، وی عقل کلی را هم از منظر معرفت شناسانه و هم از منظر هستیشناسانه بررسی کرده است. اینکه هر کدام از سه معنای فوق الذّکر چه جایگاهی در اندیشه بشری دارد و چه نسبتی میان آن هاست، دو موضوع مستقل بشمار میرود که این نوشتار درصدد است آن ها را در اندیشه مولانا تحلیل کند. در این خصوص از دیدگاه های افلاطون پیرامون «دیانویا» (عقل جزئی) و « نوس» (عقل کلی) و نسبت این دو با انسان، جهان و خدا نیز کمک گرفته شده است.
پیام مولانا برای جهان امروز و انسان معاصر
حوزههای تخصصی:
جهان امروز دارای تفاوت هایی بسیار با دوران گذشته است. عنصر اصلی تفاوت های مربوط را میتوان در «کیفیت عقلانیت» و «نوع خردورزی» خلاصه کرد. عقلانیت نوین و مدرن، با وجود قابلیت ها و تواناییها، کاستیهایی نیز دارد که محتاج بازاندیشیهای گسترده است.
از آن جا که «مولانا جلال الدین محمد بلخی»، دارای دیدگاه های بدیع، جامع و انتقادی نسبت به عقلانیت است، در این مقاله با الهام از اندیشه ها و افکار بلند وی، به شرح مباحث مربوط به «عقلانیت» پرداخته و تبیین اجمالی حلقه مفقوده عقلانیت مدرن در عصر کنونی پرداخته شده است. مقاله درصدد پاسخ گویی به دو سؤال اساسی است:
1- مؤلفه های بهره گیری مناسب از عقل چیست؟
2- آثار بهره گیری مناسب از عقل چیست؟
در پاسخ به سؤال اول، به تجزیه و تحلیل ابعاد گوناگون و ملزومات بنیانی شکوفایی عقل هم چون «یادگیری» و «هم بستگی عقل و قلب» پرداخته شده و در پاسخ به سؤال دوم، نسبت به ریشهیابی روابط تنگاتنگ «دانایی» و «عقلانیت» با «توانایی» و «قدرت» که از آثار اصلی و اساسی بهره گیری مناسب از عقل محسوب میشود، اقدام گردیده است.
عقل از دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولوی برخلاف برخی عارفان که از سر بی مهری به عقل می نگرند، در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی با اهتمامی ویژه به عقل نگریسته است. او تمام گونه ها و اطلاقات عقل و زوایای آن را بررسی کرده است. از این رو گاه به نکوهش و گاه به ستایش عقل پرداخته است. وی در مواردی مقام راهبری را به عقل سپرده و بیان می کند که کدام گونه عقل است که آدمی را به مقصد می رساند وکدام گونة آن آدمی را از رسیدن به هدف باز می دارد. از آنجا که به نظر مولوی، عقل های جزوی، معاش وهم و خیال اند، به نکوهش آن می پردازد و معتقد است که این عقول نمی توانند راهبر انسان باشند ولی از دیگرسو، عقل های کل، کلی را به عنوان عقولی راهگشا معرفی می کند و اظهار می دارد که این عقل ها هستند که می توانند سرانجام انسان را به سر منزل مقصود برسانند. هدف اصلی این نوشتار آن است که مسئلة عقل وجایگاه آن را از دیدگاه مولوی به روش تحلیلی و با استفاده از آثار وی مورد کند وکاو قرار دهد.
تحلیل موقعیت شناخت های غیر واقعی در گستره انکشافی عقل کلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۵ شماره ۶۷
حوزههای تخصصی:
عقل کلی عبارت از جوهری است که به هیچ وجهی تعلق به اجسام ندارد؛ نه از جهت وجود مانند اعراض، نه از جهت فعل و تصرف مانند نفوس، و نه به جزئیت و امتزاج مانند ماده و صورت. عقل کلی به جهت گستره و احاطه علمی و مخزنیت آن نسبت به ادراکات عقلی، توسط حکیمانی نظیر علامه طوسی به عنوان نفس الأمر صور و احکام ذهنیه دانسته شده است. علامه حلی در زمان استفاده از محضر علامه طوسی این نظریه را نقد کرده است که لازمه گفتار حکیمان این است که صور کاذبه نیز در عقل فعّال منتقش باشند. بیان علامه طوسی و نقد شاگرد ایشان علامه حلی، سرآغاز یکی از مهم ترین مباحث فلسفی شده است و فیلسوفان و حکیمان را به تفکر و ارائه راه حل برای مشکل احاطه علمی عقل فعال نسبت به احکام کاذبه واداشته است. در این نوشتار پس از تبیین و سنجش و بررسی مهم ترین این راه حل ها، تحلیلی وجودی بر پایه حکمت متعالیه، برای حل مشکل احاطه علمی عقل کلی بر صور و احکام کاذب و غیر واقعی ارائه شده است.
نظریه شناخت سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
61 - 78
حوزههای تخصصی:
نظریه شناخت سنت گرایان، به لحاظ فلسفی، ریشه در شناخت شناسی و هستی شناسی افلاطون دارد. بر این مبنا، و هماهنگ با عوالم معقول و محسوس، عقل انسان در دو سطحیا مرتبه، کار شناخت را انجام می-دهد. عقل کلی در بالاترین مرتبه شناختی قرار دارد و قادر به ادراک حقایق کلی است. در مرتبه پایین تر، عقل جزوی است که خودیکی از وجوه جزئی عقل کلی به شمار می رود. متناظر با این دو نوع عقل، دو گونه شناخت وجود دارد،یکی شناخت مابعدالطبیعی و دیگری شناخت استدلالی. عقل کلی، حقایق مابعدالطبیعی را به نحو شهودی و بی واسطه و بهیکباره درک می کند اما ادراک عقل جزوی، تدریجی و باواسطه و به کمک فرایند استدلال صورت می گیرد. شناخت حاصل از عقل کلی، حقیقی و کامل است و شناخت حاصل از عقل جزوی، محدود و ناقص است. عقل جزوی با مفاهیم سروکار دارد اما در عقل کلی، فاعل شناسایی و موضوع شناسایی بایکدیگر اتحاد دارند. شناختهای حسی و ادرکات عقل جزوی، به شرط آمادگی فاعل شناسایی، می توانند علت مُعدّه بیداری عقل کلی و بهیادآوردن حقایق کلی باشند.
بررسی «عقل» در «خوان الاخوان»
حوزههای تخصصی:
ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی، شاعر و نویسنده ای چیره دست و حکیم و متکلمی متفکر و استوار است. وی در آغاز جوانی به فراگیری علوم معقول و منقول همت گماشت و از قریحه ی خداداد خود در جهت تبلیغ اندیشه های دینی، مذهبی استفاده کرد. آثار منثور و منظوم او یعنی جامع الحکمتین، وجه دین، گشایش و رهایش، زادالمسافرین، خوان الاخوان و دیوان اشعار وی سرشار از بیان مسائل کلامی و فلسفی است. او در «خوان الاخوان» اثر منثور خود که مرکّب از صدفصل است به مباحثی نظیر عقل، نفس، ثواب، عقاب، ازل، ازلیت، قیامت، قرآن، پیامبری و ... پرداخته و از طریق احتجاج و ادله ی عقلی، عقاید ایمانی خود را بیان کرده است. نگارنده بر آن است تا دیدگاه ناصرخسرو را درباره ی عقل و مراتب و ویژگی های آن در این اثر با توجه به آثار منثور دیگر و دیوان اشعار وی تبیین کند.
تحول معنایی عقل و عشق در شعر داستانی فارسی و برداشت امروزین (فردوسی، نظامی، مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عقل و عشق دو اسم معنا هستند و مثل اغلب اسامی معنا، مفهومی کشسان داشتهاند. فیلسوفان و عارفان و شاعرانِ حکیم هرکدام به نوعی در تعریف و تحدید حدود یا تعریض حدود آنها سخن گفتهاند. در قالب یک نگاه بین رشته ای، ادبیات از یک سو، فلسفه (و روان شناسی شناخت)، از سوی دیگر، این مقاله در قالب یک تحلیل محتوای مقایسه ای، سیر تحول معنایی این دو واژه را در شاهنامه، پنج گنج و مثنوی پی می گیرد و از دلیل تفاوت دو مقام گفتار و کردار در اقبال به آنها پرسش می کند. بنا بر آنچه یافته شد، فردوسی عقل و عشق را در معانی نزدیک به عرف عمومی کاربرد آنها به کار گرفته؛ نظامی عشق بشری و زمینی را در اعلی درجه آن توضیح و بازنمایی کرده است و اشارات اولیه و بسط نایافته ای هم به مفاهیمی چون «عقل کلی» و «عقل تحت هدایت وحی» داشته است؛ مولوی در این کار به شکلی شاخص شالوده شکن بوده و معانی معنوی و آیینی به کلی متفاوتی بر این مفاهیم حمل کرده که تا مرز اشتراک لفظی پیش رفته است. در قالب یک تناقض نما، تعابیر مولوی از عقل و عشق، تاحدی به دلیل روش غیراستدلالی آن و دشواری درک و سختی اجرا، در یک فضای گفتاری اشرافیت معنوی محدود شد و کاربرد عمومی و عملی این دو مفهوم به نگاه و نمادپردازی اعتدالی نظامی و به ویژه فردوسی نزدیک ماند؛ در حالی که از حیث اشتهار و احترام ماجرا برعکس این است.
مقایسه ی رابطه ی عقل جزوی و کلّی از دیدگاه مولانا با تفکّر اوّلیه و ثانویه از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۳
49 - 72
حوزههای تخصصی:
توجه به انواع و مراتب عقل، به عنوان ابزار شناخت در فلسفه و عرفان از قرن ها پیش مطرح بوده است. در این میان مولانا نیز بر جایگاه و اهمّیت عقل و تمایز انواع آن تأکید داشته است. با دقت در مثنوی می توان دریافت که عقل جزوی و کلّی، شباهت های قابل تأمّلی با تفکّر اوّلیه و ثانویه ،که گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی مطرح کرده است، دارند. مارسل دو سنخ تفکّر را از هم متمایز می کند؛ یکی تفکّر اوّلیه که ناظر به مسائل است و دیگری تفکّر ثانویه که ناظر به رازهاست. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی-مقایسه ای انجام شده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مولانا و مارسل از دو دریچه متفاوت یعنی اولی عرفانی و دومی فلسفی، دریافته اند که حقایق ماورائی را از طریق تجربه و شهود واز طریق مواجهه می توان دریافت که در نهایت با معرفتی حیرت زا کشف می شوند. همچنین تقسیمات دو سنخی برای معرفت، آثار و نتایج اخلاقی دارد که البته هدف مارسل،کارکردهای اخلاقی و معنوی آنها مورد نظر بوده، ولی هدف مولانا رسیدن و پیوستن به حقیقت و اصل وجود است و عمل اخلاقی در مسیر معرفت به امور ماورائی، وسیله ای برای نیل به این حقیقت است. مولانا و مارسل در این تقسیم بندی ها، فلاسفه را به جهت استفاده از ابزار مادی درفهم امور ماورائی، مورد نقد قرار داده اند؛ با این حال در مورد امور ماورائی مولانا معتقد است، مسیر طریقت باید به مدد یک پیر واصل طی شود اما چنین مسئله ای در تفکر مارسل که فیلسوف است، مشاهده نمی شود.
بازشناسی جایگاه عقل در ساحت عرفان با تاکید بر اندیشه ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
61 - 76
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی جایگاه عقل در ساحت عرفان را با توجه به دیدگاه محیی الدین عربی بررسی می کند. نویسنده پس از واکاوی معنای لغوی و اصطلاحی عقل، عقل و مراتب عقل، ونسبت مراتب عقل با دیدگاه عارفان را بررسی کرده، به ارزش و حجیت آن توجه می کند و در پایان نشان می دهد که گسترهٔ کاربرد عقل از نظر عارفان چگونه است. بنابر این نوشتار، عقل را در آثار عرفانی سه جا نکوهش کرده اند و پیروی از آن را مذموم شمرده اند: 1. آنجا که ادعای انحصار معرفت و شناخت می کند و خود را تنها راه شناخت و ابزار آگاهی می داند؛ 2. آنجا که عقل در گرداب خیال فرو می رود؛ 3. آنجا که از عین الیقین و شهود به علم الیقین بازمی گردد و گزارش عقل جایگزین شهود قلب می شود. به نظر می رسد عقل کلی و عقل جزئی می توانند از ارزش و اعتبار برخوردار باشند، به شرط آنکه این دومی از حدود و قلمرو خود فراتر نرود؛ چراکه اگر عقل از حدود و قلمرو خود خارج شود، نزاع اهل عرفان با دیگران آغاز می شود.