فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۶۱ تا ۲٬۹۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
. در جوامع توسعه یافته و دموکراتیک، نسل جدید چندان رغبتی به مشارکت سیاسی در چهارچوب سبک های سنتی همچون شرکت در انتخابات و عضویت در احزاب سیاسی نشان نمی دهد. در جوامع درحال توسعه نیز سرخوردگی از روندهای رایج و ناامیدی از تغییر، بی تفاوتی و انفعال سیاسی را در این نسل در پی داشته است. گرایش سیاسی با دو مفهوم متمایز علاقه سیاسی و مشارکت سیاسی ارتباط دارد که خلط آن ها مایه اشتباه و سردرگمی در تعریف انفعال می شود. ، مفهوم مشارکت سیاسی نیز در پرتو تحول در ارتباطات و گسترش شبکه های مجازی همچون گذشته به فعالیت در روندهای رسمی مانند عضویت در احزاب و شرکت در انتخابات محدود نمی شود. در جهان کنونی انفعال سیاسی تنها بر اساس مشارکت یا عدم مشارکت در روندهای سیاسی رسمی تعریف نمی شود، بلکه مفهومی چندوجهی است که بر پایه دو معیار علاقه سیاسی و شیوه مشارکت سیاسی می توان آن را مشخص کرد.
نقد و بررسی برهان اختفای الهی جان شلنبرگ، بر مبنای تناهی صفات فعلی و حکمت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صفات محدود و مقید فعلیِ خداوند ، تجلّی و بُروز صفات مطلقِ ذاتی او در مقام فعل هستند ، اما محدودیت آنها به جهت اِعمال توأمان آنها در کنار یکدیگر و در ارتباط با مخلوقات است. در میان صفات فعلی ، صفتِ «حکمت» - تجلّی صفت ذاتی علم - حاکم بر دیگر صفات بوده و تقیّد بخشِ آنهاست. جان شلنبرگ، در «برهان اختفای الهی» از تمایز میان این دو دسته صفات غفلت کرده و همین امر سبب شده تا اولاً با اتخاذ رویکردی تشبیهی ، عشق الهی را صورت مطلق شده ی عشق انسانی قلمداد کند. ثانیاً ، با خلط میان صوَر مختلفِ عشق، یعنی آگاپه و اروس، درک نادرستی از عشق الهی و میزانِ اطلاق آنها داشته باشد و ثالثاً، به رغم صحت تأکید شلنبرگ بر تمایز میان برهان اختفا و برهان شر ، استفاده ی او از اختفا - به عنوان مورد نقضی بر عشقِ نامتناهیِ الهی - به نوعی، بازگشت به برهان شر را به ذهن مخاطب متبادر می کند و برداشت و بهره گیری ای نادرست است. بر مبنای صفت فعلی حکمت، می توان نشان داد که اختفای الهی - بر خلاف مدعای شلنبرگ - نه تنها نقضی بر عشق الهی نیست ، بلکه مظهری از عشق حکیمانه ی خداوند به انسان هاست که در این نوشتار به برخی از این حکمت ها اشاره خواهد شد.
شأن هستی شناختی تابع موج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فیزیک برای نمایش هستی شناسی نظریه ها ازموجودات ریاضی استفاده می شود. اما تمایزی میان موجودات ریاضی و هستومندهای فیزیکی که ریاضیات به آن ها ارجاع می دهد وجود دارد و نادیده گرفتن این تمایز منجر به نتایج عجیب و نادرستی می شود. مقاله حاضر به این مسئله می پردازد که در یک تفسیر رئالیستی تابع موج به مثابه یک موجود ریاضی، بازنمایی چه چیزی در واقعیت فیزیکی است. تأکید می شود که عدم تمایز تابع موج به مثابه موجودی ریاضی با حالت فیزیکی منجر به این نتیجه عجیب می شود که ابعاد فضای فیزیکی در تناظر مستقیم با ابعاد ریاضی است یا فضای پیکربندی یک فضایِ فیزیکی واقعی است. به علاوه این پیشنهاد ارایه می شود که برای درک شأن هستی شناختی تابع موج نیازمند نظریه ای هستیم که بین هستارهای موضعی و حالت کوانتومی ارتباط برقرار کند.
هویت انسان؛ مبنای عینیت در علوم انسانی هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبانی روش شناختی پارادایم های عمده علوم انسانی و قضاوت در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها متکی بر مبانی معرفت شناختی، وجودشناختی و انسان شناختی آن پارادایم است. آشنایی با مباحث انسان شناختی از دیدگاه دیلتای هم برای آشنایی با پارادایم تفسیرگرایی و هم برای شناخت پارادایم هرمنوتیکی مهم است. شناخت هویت دوگانه انسان یکی از اساسی ترین عناصر این پارادایم را پیش روی ما قرار می دهد. ارائه تصویر درستی از طبیعت انسانی و چگونگی توسعه بخشیدن به دقت ابزار عملی جریانات علمی یکی از دغدغه های اصلی دیلتای بود. از جمله کارهای بدیع او برقراری تعامل میان دو عنصر «طبیعت انسانی» و «تاریخی بودن» بود که تا زمان او گمان بر تعارض میان آنها می رفت و دیلتای آنها را در خدمت روش شناسی علوم انسانی درآورد. او با تبیین مبانی انسان شناختی، معارف به دست آمده از علوم انسانی را معتبرتر از یافته های علوم طبیعی می دانست و تلاش کرد بواسطه ثبات هویت انسانی در عین تاریخی بودن آن، اعتبار علوم انسانی را نشان دهد. این مقاله بر آن است تا به روشی تحلیلی عناصر اصلی اندیشه دیلتای به دست آید و سپس بر اساس ترکیب این عناصر نشان داده شود که چگونه عینیت علوم انسانی بر این مبنا تأمین می شود.
تحلیل استعاره های مفهومی واژه «آیه» در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۳
5 - 24
حوزههای تخصصی:
نظریه استعاره مفهومی به عنوان یکی از مهم ترین نظریه های زبان شناختی با برقراری نگاشت میان دو حوزه مبدأ و مقصد عمل می کند و از حوزه حسی و شناخته شده برای فهم حوزه کمتر شناخته شده بهره می جوید. استعاره هایی که در ارتباط با واژه آیه مطرح شده اند، با ساختاربخشی جزئی، آن را از ابعاد مختلفی در کانون توجه قرار می دهند. هر استعاره با متمرکزشدن بر یک جنبه از مفهوم «آیات» به ما اجازه می دهد یک جنبه از مفهوم آیه را به واسطه مفهوم دیگری مانند ابزار، باران، کالا یا قصه که با وضوح بیشتری تعریف شده است، درک کنیم. استعاره مرتبط با ابزار، مفهوم سیستم از معنای آیه را برای درک کارکرد و پیامدهای آن روشن می سازد. استعاره قصه، ظرفیت آیات در برجستگی محتوا را به تصویر می کشد و استعاره باران، پیشروی آیات به سوی هدف مد نظر نشان می دهد. استعاره کالا نیز هشداری به مخاطبان در جهت تبدیل نشدن به تاجرانی زیان دیده در صورت استفاده نادرست از آیات است. همپوشانی ای که میان این استعاره ها وجود دارد، پیدایش تدریجی یک سطح را نشان می دهد. این همپوشانی به دلیل وجود تضمن های استعاری است که استعاره های آیه را به یکدیگر پیوند می دهد و آنها را با یکدیگر منسجم می سازد.
مبانی معرفت شناختی جهان فرهنگی قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۳
141 - 172
حوزههای تخصصی:
جهان فرهنگی قرآن شالوده ساز اصول و قواعد ساختاری و شناختاری است که با اتکا بر جهان بینی الهی تفسیر جامعی از زندگی سعادت مند بشری در یک سازه منطقی ارائه می دهد. در این سازه، شاخص تمایز برای معرفت در نگاهی کثرت گرایانه دیده می شود که تمام جنبه های اکتسابی و فطری شناخت انسان و نیز عقل عملی او به عنوان مبانی معرفت شناختی مورد توجه قرار می گیرد. در جهان فرهنگی قرآن، دستگاه معرفتی چونان گفتمان های معاصر صرفاً بر نگاه آلی و تکسویه تجربی سامان نیافته، بلکه بر داده های متافیزیک نیز تأکید دارد که ضمن وجود ضمانت صدق، میزان خطاناپذیری اش از جمله در داوری های فرهنگی واجتماعی اندک است. در این حوزه، متناظر با حوزه هستی شناختی، نگاهی جامع حاکم است که هم به شیوه های مبتنی بر مشهودات بیرونی توجه دارد و هم شهودات درونی را از دایره نظر دور نمی دارد. وحی در این گفتمان به عنوان منبع خطاناپذیر قلمداد می شود و منابع و ابزارهای دیگر شناخت این جهان فرهنگی از جمله ادراک عقلی، حواس، تاریخ و ادراک حضوری در کنار وحی در رتبه بعدی قرار دارند که به این هویت گفتمانی انتظام ویژه ای می دهند.
Mystical Awakening (Yaqzah) and Being-Mindfulness: Towards a Comparative Understanding of the Mystical Relevance of the Ontological Philosophies of Heidegger and Sadra(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
169 - 180
حوزههای تخصصی:
Sadra and Heidegger share a common fundamental concern, i.e. the retrieve of the question of Being. Their whole philosophical career in one sense has been devoted to the accomplishment of this single task. They belong to different philosophical traditions and have lived in different worlds and have had different spiritual and intellectual ideals. However, their ontological concern have numerous points of similarity and can be comparatively assayed. The mystical dimension of the philosophical discourses of these two philosophers of the Truth of Being is one of the significant comparative issues that can be studied in view of a certain set of mystical concepts. One of the key mystical concepts is Yaqzah or mystical awakening that refers to the existential awareness that occurs in the mystic following a Divine enlightenment. The current essay seeks to comparatively study the mystical relevance of the notion of Being-Mindfulness of Sadra and Heidegger in view of the mystical concept of Yaqzah. It has been shown that despite undeniable differences we can discern significant similarities in both notions and take a constructive step for more integrative understanding of human condition as a whole.
صورت سمبلیک هنر در دستگاه فلسفی ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۳
227 - 243
حوزههای تخصصی:
فلسفه صورت های سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوه تکوین شناخت انسان به ویژه در اذهان بدوی بشر و درباره اندیشه اسطوره ای عرضه می کند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت می رسد. لیکن علی رغم تأکید او بر اهمیت هنر در جای جای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقاله حاضر بر آن است با بررسی ویژگی های اندیشه اسطوره ای شامل مقولات و فُرم های ادراکیِ آن و تمرکز بر آرای پراکنده کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورت های سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیش برداری کتابخانه ای-اِسنادی در چارچوب نظری فلسفه صورت های سمبلیک نوشته شده و می کوشد از طریق تشریح و تطبیق داده ها احتمال تداوم مقولات و فُرم های ادراکی اسطوره ای در اندیشه هنری یا امکان بازسازی آن ها را مورد تحقیق قرار دهد.
تفسیر معقولات ثانی فلسفی در اندیشه صدرالمتألهین و شهید صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله معقول اول و ثانی، ریشه در علم منطق دارد. تحول و تکامل تفسیر معقول ثانی فلسفی توسط صدرالمتألهین و شهید صدر رقم خورد و در این مرحله، علاوه بر تفکیک میان معقول ثانی منطقی و فلسفی به کاوش در حقیقت معقول ثانی فلسفی پرداخته شد و برای مفاهیم فلسفی علاوه بر اتصاف خارجی، عروض خارجی نیز تبیین شد. این دیدگاه را صدرالمتألهین در حوزه فلسفه و شهید صدر در حوزه علم اصول پایه گذاری کردند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با هدف واکاوی و مقایسه دیدگاه صدرالمتألهین و شهید صدر در تفسیر معقولات ثانی فلسفی به این مسئله پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که صدرالمتألهین در نگرش ابتدایی، دیدگاه مشهور میان فلاسفه پس از محقق قوشجی را پذیرفته و عروض ذهنی و اتصاف خارجی مفاهیم فلسفی را مطرح ساخت؛ اما در نگرش نهایی، این دیدگاه را نقد می کند و تفکیک میان ظرف عروض و اتصاف را نمی پذیرد. شهید صدر نیز در موارد متعدد در حوزه علم اصول به بررسی مسئله معقول ثانی فلسفی پرداخته و در جهت حل برخی مسائل اصولی، فقهی و کلامی از جمله مسئله تعدد عنوان و معنون، تعلق اوامر به طبائع یا افراد، تحلیل حقیقت ملکیت، سنخ قضایای حسن و قبح، از این مسئله بهره برده است.
خوانش هگل از تراژدی ادیپوس در کلونوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
33 - 47
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با اتکا بر متن پدیدارشناسی روح به شرح هگل از تراژدی ادیپوس در کلونوس می پردازد. ازآن رو که هگل هنر را حاصل روح دوران و برآمده از فرهنگ و اخلاقیات جوامع می داند، به واسطه خوانش تراژدی یونانی در روح جامعه یونانی تأمل می کند. ویژگی شاخص جامعه یونان باستان نزد اغلب فیلسوفان «وحدت زندگانی» بود؛ اما هگل معتقد است به دلیل آنکه این وحدت نیندیشیده و بی واسطه بود، حیات اخلاقیاتی[1] یونانی دچار فروپاشی می شود. با وجود آنکه هگل در پدیدارشناسی روح هیچ اشاره صریحی به نمایش ادیپوس در کلونوس نمی کند، در پژوهش حاضر با تطبیق متن تراژدی ادیپوس در کلونوس با پدیدارشناسی روح، مشخص می شود که دریافت هگل از جامعه یونان باستان کاملاً با این تراژدی درهم تنیده است. هگل با خوانش این تراژدی به تقابل نقش زن/مرد و خانواده/دولت در جامعه یونان باستان می پردازد. این تقابل ها در شخصیت های آنتیگونه و ایسمنه (دختران ادیپوس) درمقابل اته اکلس و پولونیکس (پسران ادیپوس) ظهور می یابد. درادامه هگل درخلال شرح جنگ دو برادر پدیده «جنگ» را نیز در مناسبت با ایجاد وحدت در جامعه بررسی می کند که بخشی از فلسفه سیاسی هگل به شمار می آید.
شناسایی و تبیین نقش مربی و کودک در فرایند بازی هدایت شده: یک تحلیل محتوای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجرای مؤثر بازی هدایت شده نیازمند معلمانی است که با درک درست از نقش خود و کودکان بدانند که چگونه بازی را آغاز و در طول بازی تعامل کنند تا ضمن توجه و پشتیبانی از اهداف یادگیری، فرایند کسب تجربه لذت بخش بازی را برای کودکان هم فراهم کنند. هدف پژوهش حاضر شناسایی و تبیین نقش مربی و کودک در فرایند یاددهی - یادگیری بازی هدایت شده بود. روش پژوهش تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرائی بود که در آن پژوهش های بازی هدایت شده در حوزه آموزش کودکان با روش نمونه گیری هدفمند از سال های 2000 الی2020 شناسایی و مورد تحلیل محتوا قرار گرفتند که تا رسیدن به اشباع نظری 17 منبع علمی (15 مقاله و 2 پایان نامه) مورد تحلیل قرار گرفت. تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش منجر به شناسایی 6 مضمون سازمان دهنده اصلی و 5 مضمون سازمان دهنده فرعی شد که در دو مضمون فراگیر نقش مربی (آغازگر هدفمند، مشارکت کننده در بازی، حمایتی) و نقش کودک (انگیزه درونی، نقش فعال در بازی، مشارکت پویا) قرار گرفتند. مضامین شناسایی شده از نظر متخصصان از اعتبار مناسب برخوردار بودند.
استعاره مفهومی وحی رسالی در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
5 - 34
حوزههای تخصصی:
وحی به عنوان واژه ای معرفتی در قرآن با بسامد بالا به کار رفته است؛ لذا بهره گیری از دانش های زبانی جهت فهم معنای وحی ضروری است. معناشناسی شناختی از جمله دانش هایی است که راه را برای کشف و تحلیل روابط درون متنی قرآن هموار می نماید. برای کشف مفهوم قرآنی وحی از یکی از قواعد معناشناسی شناختی یعنی استعاره مفهومی مدد گرفته ایم تا از رهگذر بررسی واژه وحی در قرآن به مفهوم سازی الهی در این باره نائل آییم و از تحمیل انگاره های غیرقرآنی جلوگیری گردد. قرآن برای بیان مفاهیم والای خویش مخاطب را از رهگذر امور مادی به تأمل در امور غیبی فرا می خواند. در نگاه قرآنی، نبی مخاطب کلام الهی و وحی فرایندی است که طی آن خداوند با نبی ارتباط برقرار می کند و محتوایی ارسال می گردد. مفهوم دریافتی نبی عیناً همان محتوای ارسالی خداوند است و نبی طی فرایند وحی، نقشی انفعالی دارد. وحی تجلی کلام و تکلم الهی است. ویژگی مفهوم سازی قرآنی، تأکید بر ارتباطی بودن فرایند وحی است که به کسب معرفت می انجامد؛ لذا وحی در قرآن تلفیقی از جنبه ارتباطی و معرفتی است؛ ارتباطی که از سنخ ارتباط کلامی است. مفهوم سازی خداوند از وحی غالباً از طریق الگوی گوینده- شنونده بیان شده است؛ بنابراین وحی سرشتی کلامی دارد.
رویکردی فلسفی به دوستی و دغدغه دیگری با تکیه بر آراء فیلسوف نوارسطویی جولیا آناس در کتاب اخلاق سعادت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همراه با احیای دوباره اخلاق فضیلت در سال 1958 بحث های فلسفی جدیدی در حوزه دوستی پا گرفت. در عصر حاضر نوارسطوییان از جمله مکاتبی هستند که علاوه بر احیا و نیز جرح وتعدیل مفاهیم ارسطویی دوران باستان بر مکاتب پساارسطویی دوران باستان نیز تعمق کرده و مهم ترین مطالبه اخلاق فضیلت را شکل دادن عقلانی احساسات، عواطف و هیجانات درونی فرد برای خوب زندگی کردن به لحاظ درونی تلقی کرده اند. مهم شمردن درونیات انسانی به این شکل سبب وارد آمدن اتهاماتی مانند خودگزینانه بودن به آنها شده است. در این مقاله، ضمن پرداختن به «دغدغه دیگری» به منزله مؤلفه ای جدید در اخلاق فضیلت نوین و بررسی اهمیت و نقش «دغدغه دیگری» و دوستی در سعادت انسان از منظر ارسطو و مکاتب پساارسطویی و نوارسطوییان، به این مهم پرداخته می شود که جولیا آناس در مقام فیلسوفی نوارسطویی بر چه اساسی نظریه های مکاتب باستانی در باب سعادت را آغشته به خودگزینی نمی داند، و چه جایگاه و حد مرزی برای دوستی و دغدغه دیگری متصور است.
ارزیابی رویکرد ریچارد رورتی به معرفت شناسی بر اساس آموزه های عقلانیت نقّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به اعتقاد ریچارد رورتی، همواره یک تلقی نادرست از فلسفه وجود داشته است که هدف فلسفه را دستیابی به دانشی جاودان و گرفتار تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به هدفی به نام « حقیقت » یا « واقعیت » می شمارد. او با استفاده از استعاره ادراکی «آینه طبیعت» معرفت شناسی بعد از دکارت را حول دو محور مبناگرایی و بازنمودگرایی نقد کرده و رویکرد بدیلی با عنوان «رفتارگرایی معرفت شناختی» ارائه می کند. رورتی هدف خود را نه ارائه راه حل هایی برای مسائل فلسفی، بلکه کنار گذاشتن این گونه از فلسفه ورزی می داند. در مقاله حاضر با تکیه بر آموزه های عقلانیت نقّاد، ضمن نقد رویکرد تاریخ نگارانه رورتی نشان داده می شود که بازسازی او از تاریخ فلسفه یک جانبه است. به علاوه موجّه گرایی رورتی مورد نقد قرار می گیرد. دیدگاه مبناگرایانه و دیدگاه رورتی با وجود تفاوت هایی که با هم دارند هر دو به رویکرد موجّه گرایانه در معرفت شناسی تعلق دارند، به این معنا که معرفت را نیازمند توجیه می انگارند؛ در حالی که - چنان که عقل گرایان نقّاد نشان داده اند - موجّه سازی - چه درونی و چه بیرونی - نه ممکن است و نه لازم. در واقع، او بین معرفت شناسی و روان شناسی خلط کرده و افزون بر این، به دلیل غفلت از معرفت شناسی غیرموجّه گرا، پیشنهاد ایجابی او، یعنی رفتارگرایی معرفت شناسانه ، نیز دچار معضل موجّه گرایانه است.
چند روشن گری در مورد منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ابتدا برخی موضوع های بحث برانگیز در حوزه منطق ریاضی را بررسی می کنیم. این ها موضوع هایی هستند که معمولاً غیرمتخصصان را به دردسر و گاهی اشتباه می اندازند. موضوع های عمده ای که در این راستا به آن ها خواهیم پرداخت عبارتند از: تعریف صدق تارسکی، قضیه تعریف ناپذیری صدق تارسکی، قضیه تمامیت گودل و قضیه های ناتمامیت گودل، منطق مرتبه اول و مرتبه دوم. در ادامه، به معرفی برخی منطق های غیرکلاسیک و جایگاه آن ها در منطق فلسفی و همچنین منطق در علوم کامپیوتر می پردازیم. افزون بر آن، برخی موضوع های فلسفی مرتبط به منطق را به بحث می گذاریم. از زمره این موضوع ها، پرسش از چیستی منطق، تفاوت منطق و دستگاه منطقی و چالش یگانه گرایی در مقابل کثرت گرایی در انتخاب منطق است. با تفکیک منطق از دستگاه منطقی، از این دیدگاه دفاع خواهیم کرد که منطق ریاضی به عنوان بخشی از ریاضیات، تنها می بایست متعهد به رعایت استانداردهای خود ریاضیات باشد. در این راستا، هر یک از دستگاه های منطق غیرکلاسیک که این استانداردها را رعایت کند، مشروعیت خواهد داشت.
نقدی بر دیدگاه شوپنهاور در باب اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوپنهاور در متافیزیک خویش بر این باور است که هر چیزی در جهان و زندگی به مثابه تعین اراده، ذیل اصل دلیل کافی و زمان و مکان قرار دارد و بالضروره عینیت می یابد. طبعاً اراده انسان به عنوان بنیاد و اساس اخلاق هم می بایست ذیل اصل دلیل کافی قرار گرفته و بالضروره عینیت یابد؛ در اینصورت اساساً اخلاق شوپنهاور منتفی است، چرا که حوزه اخلاق نیازمند آزادی است و بیرون ماندن از حیطه اصل دلیل کافی. او برای رفع این مانع و هموار کردن مسیر برای اخلاق با وضع اصطلاح «آزادی اراده نامتعین» که تعبیر دیگری از شیء فی نفسه است، به سراغ تفکیک پدیدار و شیء فی نفسه می رود و آزادی را به دومی نسبت می دهد؛ در حالی که اراده «انسان» به عنوان مبنای اخلاق در حوزه پدیدار قرار دارد و تابع اصل دلیل کافی و زمان و مکان و بنابراین تابع ضرورت است و از آزادی و اختیار بهره ای ندارد. شوپنهاور بر این باور است که انسان و اراده او در مقام وجود و ذات آزاد است نه در مقام فعل؛ در حالی که به واسطه آزادی در افعال است که اختیار و مسئولیت پذیری آدمی در حوزه اخلاق اثبات می شود. بنابرین، به صرف پذیرش آزادی در مقام وجود و ذات مسئله شوپنهاور برطرف نمی شود.شوپنهاور در متافیزیک خویش بر این باور است که هر چیزی در جهان و زندگی به مثابه تعین اراده، ذیل اصل دلیل کافی و زمان و مکان قرار دارد و بالضروره عینیت می یابد. طبعاً اراده انسان به عنوان بنیاد و اساس اخلاق هم می بایست ذیل اصل دلیل کافی قرار گرفته و بالضروره عینیت یابد؛ در اینصورت اساساً اخلاق شوپنهاور منتفی است، چرا که حوزه اخلاق نیازمند آزادی است و بیرون ماندن از حیطه اصل دلیل کافی. او برای رفع این مانع و هموار کردن مسیر برای اخلاق با وضع اصطلاح «آزادی اراده نامتعین» که تعبیر دیگری از شیء فی نفسه است، به سراغ تفکیک پدیدار و شیء فی نفسه می رود و آزادی را به دومی نسبت می دهد؛ در حالی که اراده «انسان» به عنوان مبنای اخلاق در حوزه پدیدار قرار دارد و تابع اصل دلیل کافی و زمان و مکان و بنابراین تابع ضرورت است و از آزادی و اختیار بهره ای ندارد. شوپنهاور بر این باور است که انسان و اراده او در مقام وجود و ذات آزاد است نه در مقام فعل؛ در حالی که به واسطه آزادی در افعال است که اختیار و مسئولیت پذیری آدمی در حوزه اخلاق اثبات می شود. بنابرین، به صرف پذیرش آزادی در مقام وجود و ذات مسئله شوپنهاور برطرف نمی شود.
سیمای پیش سقراطیان در آیینه ی اندیشه های صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرحوم صدرا، احترام علمی ویژه ای برای حکمای یونانی پیش سقراطی قائل بوده است. تا جایی که از آنها به گشایندگان درب های حکمت الهی و ... تعبیر می کند. صدرا حکمت را مختص به علوم برگرفته از دین انبیاء علیهم السلام می داند و از حکمایی نام می برد که آنها را دارای حکمت مطلق و پایه گذاران حکمت می داند که بر اثر زهد و صفای باطن از عالم محسوس برکنده ا ند و متشبه به اخلاق باری تعالی شده اند. همه آنها معتقد به حدوث عالمند. او نام 8 تن از بزرگان حکمت را ذکر می کند و قائل است که آنها به حقیقت رسیده اند و نظرشان در باب حدوث و فنای عالم منطبق بر نظر پیامبران است. او بیان می کند که حکمای یونان 8 نفرند. سه نفر آنها که ملطی اند عبارتند از تالس، انکسیمانس و آغاثاذیمون و پنج تن آنها یونانی اند، انباذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون و ارسطو او تا حدی آنها را حکیم می داند که بیان می کند که به واسطه این حکما، انوار حکمت در عالم تابیده شده و علم ربوبی در دلها منتشر شده است و آنها حکمت را به وسیله نور نبوت فراگرفته اند. آنها قائل به وحدانیت خداوند و احاطه علمی الهی به اشیاء هستند و به کیفیت صدور موجودات و چگونگی تکوین عالم می پردازند. در این مقاله، ما به بررسی و تحلیل جنس مواجه ی مرحوم صدرالمتالهین با باورهای حکمای پیش سقراطی پرداخته ایم. هدف اصلی و نهایی ما، نه یک بررسی صرف و ساده ی انطباق و یا عدم انطباق، که استنتاج اصول محوری و ویژگی های اساسی نوع برخورد خاص صدرا با «دیگریِ فیلسوف» است.
تفسیر حکومت ترور براساس پدیدارشناسی روح و جایگاه آن در فلسفه سیاسی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
61 - 86
حوزههای تخصصی:
انقلاب فرانسه به مثابه نخستین حضور انضمامیِ فردِ مدرن در تاریخ شناخته می شود، جایی که او از برای تحقق حق و آزادی در برابر قدرت مطلق پادشاه می ایستد و خواهان آزادی مطلق است. اما هگل با وجود ستایش های بسیار از این انقلاب به آسیب شناسی و نقد معنای اراده، آزادی و فردیت در نزد آنان می پردازد. هگل در اواخر فصل روح از کتاب پدیدارشناسی، به انقلاب فرانسه و به خصوص عصر ترور می پردازد و در فضای دیالکتیکی خویش با تصور انقلاب از خودآگاهی مطلق، آزادی مطلق، اراده جزئی و اراده عمومی به پیکار برمی خیزد و فهم انتزاعی و توخالی روبسپیر و ملت فرانسه را از این اصطلاحات به اثبات می رساند. هگل در پس این نقد خود به صورت ضمنی، به نقد روسو به عنوان ایجاد کننده پیش زمینه تصور فرانسویان از معنای این اصطلاحات نیز می پردازد. هگل پس از آنکه نتیجه آزادی مطلق و تمامی تعینات آن را تا انتها مورد بررسی قرار داد، به بازتعریف اصطلاحات بنیادین مطرح شده در بخش ترور می پردازد و چگونگی متحقق شدن آزادی و اراده عمومی را در نظام فکری سیاسی خویش به تصویر می کشد. جایی که با نفوذ به درون قدرت و اراده مطلق، نه تنها جزئیت فرد را بار دیگر به او بازمی گرداند؛ بلکه امر کلی درون او را از طریق میانجی ها در خارج متحقق می سازد و از این طریق به تعریف دقیق کلی منحصر در فرد نایل می آید و واقعیت خارجی را به صورت پیچیده به درون فرد باز می گرداند.
طراحی و اعتباربخشی الگوی برنامه درسی فلسفه برای کودکان در دوره اول متوسطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین الگوی برنامه درسی فلسفه برای کودکان در دوره اول متوسطه ایران است. رویکرد پژوهش از نوع آمیخته اکتشافی می باشد. در ابتدا پس از بررسی مبانی نظری موجود در زمینه فبک و نمونه گیری هدفمند معیاری، نظرات 19 نفر از متخصصان برنامه درسی و فبک از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری و سپس با روش تحلیل تم، ساختارهای تماتیک منتج شد. در مرحله کمّی، از روش دلفی استفاده شد. برای تعیین میزان اتفاق نظر بین خبرگان، از ضریب هماهنگی کندال و برای ارزیابی روایی محتوایی پرسشنامه، از ضریب نسبی روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) و برای بررسی پایایی، از آلفای کرونباخ استفاده شد. بر اساس نتایج تحقیق تعداد 135 مولفه برنامه درسی فبک برای دوره اول متوسطه ایران شناسایی و مدل مفهومی در قالب عناصر ده گانه اکر طراحی شد که در قالب 10 بعد، منطق یا چرائی (26 شاخص)، اهداف (39 شاخص)، ویژگی های محتوا (8 شاخص)، فرم های محتوا (7 شاخص)، روش های یاددهی-یادگیری (13 شاخص)، ویژگی های تسهیلگر (12 شاخص)، ویژگی های محیط آموزش (4 شاخص)، ارزشیابی (19 شاخص)، گروهبندی (3 شاخص) و زمان (4 شاخص)، اولویت بندی شدند.
کرونا ویروس به مثابه «موت اصغر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
163-168
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوتاه سعی کردیم نشان دهیم که امروز ویروس کرونا به صورت ملموس و انضمامی ولی در نسبتی ضعیف و محدود به ما می فهماند که مرگ چیست. او امکان بیرون رفتن از خانه را از دست ما گرفته است؛ همچنین امکان کار و خدمت کردن در اجتماع را نیز تا حد بسیار زیادی از ما سلب نموده است. ما نمی توانیم به مسافرت برویم، آزادانه و بالصرافه قادر نیستیم به کوهها، به بوستان ها، به مساجد، به سینماها... برویم، حتی نمی توانیم با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشیم و با دلی خالی از دلهره به خارج از خانه برویم و خریدهای ضروری خود را انجام دهیم. از شرکت در محافل دوستان نیز محروم مانده ایم. من این نقش محروم کننده و آگاهی دهنده کرونا را «موت اصغر» می نامم زیرا قسمت مهمی از امکانات ما را ربوده است. باری کرونا به ما یادآوری می کند که ارزش های موجود را مورد نقد قرار دهیم، در نگرش های خود تجدیدنظر کنیم و به فراسوی نیک و بد برویم. در معیارهای خود در باب صحت و سقم احکام خود و درباب خیر و شر، زیبا و زشت متحجر نشویم و دیدگاه های تازه بیابیم.