مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
طبیعت انسانی
حوزه های تخصصی:
براساس نظر کارل راجرز ـ یکی از بنیان گذاران روان شناسی انسان گرا ـ زندگی اصیل، زندگی ای است که براساس خواست طبیعی انسان شکل بگیرد. وی نتیجه می گیرد که چون انسان دین دار به منظور جلب رضایت خداوند همواره از خواست طبیعی خود چشم پوشی می کند، درست لحظه ای که کاملاً دین دار است، کاملاً با خودش بیگانه است. این دیدگاه، ضمن غفلت از تفاوت اساسی زیست طبیعی و زیست فطری، تصوری محدود یا مبهم از برخی مفاهیم اساسی و ضروری در تبیین افعال انسانی، ازجمله خواست طبیعی، محدودیت های کمال زا، غایت، عشق، قانون و ... دارد. نوشتار حاضر درصدد تقریر اجمالی این نظریه و سپس نقد تفصیلی آن است.
انسان شناسی در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی وجه جامع اندیشه کانت است و می توان آن را حاصل اندیشه انتقادی و جزء وجوه عملی اندیشه وی به حساب آورد. کانت در انسان شناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک – نه ذات گرایانه-دارد. کانت طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و جز آن گره می زند. وی سعی می کند تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. به این ترتیب در تعریف انسان شناسی از منظر کانت می توان گفت:«انسان شناسی دانشی تجربی، جهانی و فلسفه ای عملی است که با رویکردی پراگماتیستی و غایت شناسانه به وسیله ی خرد حزم اندیش وروش مشاهده درصدد شناخت طبیعت انسان و تعلیم و تربیت انسان هایی است که تنها دارای علوم نظری صرف نباشند بلکه با داشتن مهارت های لازم به مثابه شهروندی از جهان به حساب آیند.»
مقایسه انسان شناسی کانت با علم النفس ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«انسان» از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بوده و موجب به وجود آمدن علوم مختلفی شده است. این علوم در طول تاریخ دچار تطوّرات و دگرگونیهایی شده اند. علم النفس سنتی و مردم شناسی مدرن، دو دانش با دو رویکرد کاملاً متفاوت ناظر به همین مسئله هستند. اما شکاف محتوایی بین این دو دانش، به صورت ناگهانی به وجود نیامده، بلکه در دوران روشنگری هم جهت با انقلاب کپرنیکی در ساحت فلسفه تغییراتی نیز در روش شناخت انسان نیز به وجود آمد که میتوان نمونه بارز آن را در کتاب «انسان شناسی از منظری پراگماتیک»1 دید.
این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری در پی مقایسه انسان شناسی کانت و ارسطو است. حاصل آنکه کانت در انسان شناسی سعی در تبیین طبیعت انسان از نگاهی پراگماتیک دارد و طبیعت انسان را به وجوه اجتماعی آن، مانند تمدن، جامعه پذیری، تربیت و... گره زده و میکوشد تبیین جامعی از وجوه فردی و جمعی انسان ارائه دهد. رویه کانت بر خلاف سنت علم النفسی، به هیچ وجه ذات گرایانه نبوده و دقیقا مرحله واسطی بین این سنت و علوم انسانی مدرن به حساب میآید.
بررسی و نقد آموزه تجسّد در مسیحیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزة «تجسّد» یکی از باورهای اساسی راست کیشی مسیحی است که اصول دیگری چون تثلیث و فدیه مبتنی بر آن است این عقیده، از آغاز با مجادلات کلامی متعددی درباره ماهیت و چگونگی اتحاد دو طبیعت انسانی و الهی در عیسی مسیح و نحوه کاربرد زبان شناختی آن، در قرون متأخر مواجه بوده است. در این مقاله، ابتدا منشأ پیدایش نظریه تجسّد و شواهدی بر طبیعت انسانی و الوهی مسیح، از منبع اصلی مسیحیت یعنی کتاب مقدس و نیز اعتقادنامه کالسدون بررسی شده و سپس دو رویکرد عمده اندیشمندان مسیحی درباره آن، یعنی مفهوم حقیقی و مجازی، تبیین گردیده و در نهایت نقدهایی بر رویکرد اول مانند: نامفهوم بودن، متناقض بودن و . . . مطرح شده است.
هویت انسان؛ مبنای عینیت در علوم انسانی هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبانی روش شناختی پارادایم های عمده علوم انسانی و قضاوت در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها متکی بر مبانی معرفت شناختی، وجودشناختی و انسان شناختی آن پارادایم است. آشنایی با مباحث انسان شناختی از دیدگاه دیلتای هم برای آشنایی با پارادایم تفسیرگرایی و هم برای شناخت پارادایم هرمنوتیکی مهم است. شناخت هویت دوگانه انسان یکی از اساسی ترین عناصر این پارادایم را پیش روی ما قرار می دهد. ارائه تصویر درستی از طبیعت انسانی و چگونگی توسعه بخشیدن به دقت ابزار عملی جریانات علمی یکی از دغدغه های اصلی دیلتای بود. از جمله کارهای بدیع او برقراری تعامل میان دو عنصر «طبیعت انسانی» و «تاریخی بودن» بود که تا زمان او گمان بر تعارض میان آنها می رفت و دیلتای آنها را در خدمت روش شناسی علوم انسانی درآورد. او با تبیین مبانی انسان شناختی، معارف به دست آمده از علوم انسانی را معتبرتر از یافته های علوم طبیعی می دانست و تلاش کرد بواسطه ثبات هویت انسانی در عین تاریخی بودن آن، اعتبار علوم انسانی را نشان دهد. این مقاله بر آن است تا به روشی تحلیلی عناصر اصلی اندیشه دیلتای به دست آید و سپس بر اساس ترکیب این عناصر نشان داده شود که چگونه عینیت علوم انسانی بر این مبنا تأمین می شود.