مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
آرخه
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های فکری بشر، بحث از نمایندگان خداوند در زمین است؛ یعنی پیامبران الهی که واسطة بین خدا و انسان ها هستند. از سوی دیگر، چون این واسطه ها، پیام الهی را توسط وحی به انسان ها منتقل میکنند، و اساس وحی را هم (کلمه) تشکیل میدهد، بررسی نقش وحی در سه دین مهم ابراهیمی ضروری است. البته، شریعت موسوی و محمدی(ص) از جهات بسیاری نزدیک به هم است. گرچه در هزاره دوم، پس از موسی(ع) و قبل از پیامبر اکرم(ص)، دینی الهی آمده است که اصل و نهاد آن با دو حدش، یعنی یهود و اسلام برابر است و تأکید بر توحید دارد، اما در درون مسئله توحید، بحث تجسد خدا در عیسی(ع) را مطرح نموده است. در مسیحیت، کلمه وحیانی الهی یا حکمت دین یهود و عقل و نور محمدی(ص)، که بعدها در اسلام مطرح شد، ناگهان تبدیل به تجسد شده است. با توجه به این، کوشش نمودهایم بحث حکمت در یهود، تجلی امکانی واسطه الهی در جهان اسلام و واسطه وجوبی آن، در مسیحیت را به نقد بگذاریم؛ چراکه تبیین این پدیده در یونان باستان، روشنگر «حکمت» موسوی، «تجسد» عیسوی و «واسطه فیض» محمدی است؛ که درصدد یافتن رابطه بین انسان و خالق هستند.
در پاسخ به «چرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پاسخ به چراییِ پدیده ها دست به تبیین آن ها می زنیم، و تبیین چیزی نیست جز نسبت دادن پدیده ها به پدیده های شناخته شده ی دیگر و در نهایت طرح نظریه ای فراگیر جهت وحدت بخشیدن میان پدیده های متکثر. در این مقاله ابتدا از روی کرد وحدت انگارانه به معرفت دفاع می شود و در ادامه با پرداختن به بحث شی انگاری کلمه، جلوی پیش داوری های واقع گرایانه گرفته می شود.
پیش سقراطیان ارسطوئی- نگاهی به روایت ارسطو از پیش سقراطیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می کنیم روایت ارسطو از پیش سقراطیان را بر اساس متون خود ارسطو و عمدتاً با استفاده از کتاب های متافیزیک، فیزیک و کون و فساد مورد بررسی قرار دهیم. اینکه چگونه ارسطو همه پیش سقراطیان را به یک نحو و بر مبنای چهارچوب فلسفه خودتفسیر می کند. او آرخه پیش سقراطی را به معنای عنصر یعنی امری بسیط که خود از چیز دیگری نیست و همه چیز از آن ترکیب شده است، تفسیر می کند و حتی آن را به عنوان جوهر و هر چیز دیگر را به عنوان عرض در نظرمی گیرد و تمایز آرخه و اشیاء را بر مبنای این تقابل در فلسفه خود مورد تفسیر قرار می دهد. ارسطو همچنین نگاه پیش سقراطیان به تغییر را بر مبنای تمایز خود میان تغییر و کون و فساد تحلیل می کند. همه این موارد نشانگر آن هستند که ارسطو پیش سقراطیان را ارسطوئی و بر مبنای اندیشه خود تفسیر کرده است. این نکته ای است که باید همواره هنگام مطالعه پیش سقراطیان از طریق منابع ارسطوئی مد نظر قرار داد.
باستان شناسی متن و رویکرد نقد باستان شناختی
این مقاله به بحث پیرامون خصوصیّت ها و ویژگی های نقد و ارزیابی متون باستان شناختی ازیک سو و قابلیّت ها و مبناهای بهره گیری از «بینش باستان شناختی» در نقد و سنجش متون رویکردهای انسانی و جریانات اثرگذار نظم های گوناگون دانایی ازسوی دیگر اختصاص دارد. فرآیند تبدیل برجای مانده های باستانی به مادّه و متن باستان شناختی مورد بررسی قرار گرفته و الگوهای این «فرآیندها» به مثابه مبنایی برای بحث از شیوه و رویة باستان شناسی متن باستان شناختی بهره برداری شده است. پرسش های اصلی مقاله عبارتنداز: این که چه نسبتی میان بینش باستان شناختی به مثابة ابزاری برای نقد با متون علوم انسانی برقراراست؟ باستان شناسی به مثابة یک رویکرد، تا چه میزان بخشی از بدنة علوم انسانی دیگر است و در کجاها از آنها فاصله می گیرد؟ جایگاه باستان شناسی در اندیشه های فلسفی چه بوده و چه شاخصه هایی داشته و دارد؟ ضرورت پرداختن به این پرسش ها ازیک سو ماهیت خاص باستان شناسی است که همزمان بخشی از رویکردهای علوم انسانی بوده و درعین حال ورای آنها گام برمی دارد و از سوی دیگر، بهره های قابل توجهی است که در فلسفه از باستان شناسی به مثابه یک روش تحلیل متون به عمل آمده و عبارت «باستان شناسی فلسفی» را در بطن خود پرورانده است. اهمیت پرداختن به این موضوع در آن است که می تواند مقدمه ای باشد بر تشخیص جایگاه واقعی باستان شناسی در نسبت با دیگر علوم انسانی و آگاهی یافتن نسبت به آن نوع مؤلفه هایی که امکان سربرآوردن بینش باستان شناختی را در عرصه های گوناگون علوم انسانی فراهم می سازد. در این مقاله بحث شده است که باستان شناسی فلسفی چیزی جدای از باستان شناسی نیست و لزومی ندارد آن را با عبارت «دیرین شناسی» به فارسی برگرداند. نتایج حاصل از این مقاله عبارتند از: اینکه باستان شناسی هرچند به طورکل بخشی از علوم انسانی به شمار می آید، اما از جنبه هایی مهم صرفاً یک علم انسانی نیست، بلکه مادّیتی منحصربه فرد را موضوع خود می سازد که امکان برآمدن بینشی اساسی تر از هر علم انسانی را بدان می بخشد. همچنین هرمنوتیک، به مثابه مبنای هرگونه فهم مستخرج از رویکردهای انسانی، اساس بینش باستان شناختی است و آن را به عنوان روشی برای فهم مادّیت و بافت های زیرین (به یک معنا آرخه ها)ی گفتارها و گفتمان های علوم انسانی توانمند می سازد. باستان شناسی به مثابه رویکرد نقد متون سه ویژگی دارد؛ نخست اینکه، میان متن (محتواها و گزاره ها و احکام معنادار آن) و مادّه (محصول بودن آن و فرآیند شکل گیری، توزیع و مصرف متن) در رفت وبرگشتی مداوم است؛ دوم اینکه، بافت/ سیاق متن را به مثابه کلِّ هرمنوتیک، مبنا و آرخة وجوب بخش به وجود مجموعه ای از مفاهیم و احکام همنشین با هم در سازه و ساختار متن درنظر می گیرد و مؤلف را نیز به مثابه بخشی جدایی ناپذیر از این فرآیند زایش متن از بافت موردتوجّه قرارمی دهد؛ در نهایت و سوم اینکه، فرآیندهایی مادّی را در شکل گیری و تراوش مفاهیم و معناها درون متن و همراه با آن مؤثر برمی شمارد و به جستجوی آن فرآیندها برمی آید.
بازخوانی تأویل ابن عربی از عرش در پرتو حکمت متعالیه و تبلور آن در معماری آئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر می کوشد تا ضمن واکاوی حقیقت واژه قرآنی «عرش»، به ایضاح معنای حقیقی و مجازی آن پرداخته و تأویل عرش، موضوع استوای حق بر عرش و رابطه آن با انسان کامل در کلام ابن عربی و امام در مکتب شیعه و تفسیر مفسرین حکمت متعالیه از «عرش» در آیات کریمه قرآن را بررسی کرده و سپس به تبیین معانی واژه عرشه، آرکه و آرخه لاتین بپردازد. در واقع، همان گونه که «عرش» در قرآن کریم به معنای حقیقی عرش الله که همان مبدأ المبادی آفرینش است و به معنای مجازی (مثل جنات معروشات یا سقف خانه ها) نیز به کار رفته است، واژه آرخه نیز به معنای مبدأ آفرینش در فلسفه یونان و نیز طاقی و طاقچه در هنر معماری است. در پاسخ به این پرسش که چرا «عرش» در معانی گوناگون به کار رفته است، می توان - برمبنای اصل مراتب وجود در حکمت متعالیه - گفت که حقیقت عرش در هر مرتبه ای از نشیات وجودی، ظهوری متناسب با آن حقیقت دارد و ظهور ناسوتی عرش در عالم، معابد و مساجد، در انفس، وجود عنصری پیامبر و امام و به تبع در انسان های پیرو آنهاست.
نظر و عمل در آغاز فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ثالس بنابر سنت ارسطویی به عنوان نخستین فیلسوف شناخته می شود اما او در یونان باستان مرد دانا یا سوفوس نامیده می شد. سوفوس و سوفیا به معنی دانایی در آن زمان به دو وجه از شناخت و عمل دلالت داشت چنان که ثالس در فهرستی از هفت دانای قدیم نام برده می شد که جز او، مابقی سیاستمدار و قانونگذار بودند. روایات مربوط به ثالس حکایت از هر دو وجه دارند به گونه ای که این روایات او را مردی نشان می دهند هم اهل نظر و هم اهل عمل. این دو وجه از نظر و عمل با تحلیل مفهوم آرخه در تعلیم او بهتر دانسته می شود چنان که با این تحلیل، معلوم می شود آرخه در اندیشه وی همان گونه که معنای بن و اصل را در کیهان دارد و مبنای کیهان شناسی او است، دلالت بر حکومت و سلطه نیز دارد و مبنای اندیشه سیاسی او بر همین مفهوم استوار است. هدف مقاله حاضر این است که با ارایه این تحلیل دو وجه از نظر و عمل در مفهوم سوفیا روشن گردد و معلوم شود که ثالس به عنوان یک سوفوس نه تنها یک اندیشمند، بلکه اندیشمندی بود که اندیشه اش را در پیوند با عمل دنبال می کرد.
توانش به مثابه روش؛ تاملی درباب روش شناسی فلسفی جورجو آگامبن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جورجو آگامبن فیلسوف معاصر ایتالیایی، بنابر گفته خودش در پی تکمیل پروژه «فلسفه آینده» والتر بنیامین از مسیر نوعی اندیشه دیرینه شناختیِ است. آگامبن معتقد است که کانت پیش از فوکو به «دیرینه شناسی فلسفی» راه برده اما آن را به انجام نرسانده است. خود او نیز در همین مسیر گام برداشته است، اما به دلیل تأثیراتی که از فلسفه هایدگر پذیرفته به شیوه ای طی طریق می کند که از امثال فوکو فاصله گرفته و راه به برخوردی با کلمات و نفس زبان می برد که آن را «دیرینه شناسی مفاهیم» می نامیم. دیرینه شناسی مفاهیم کاربرد دیرینه شناسی فلسفی در نسبت با زبان و جایگاهی است که کلمات در مواجهه آدمی به مثابه موجودی گشوده به هستی با هستی دارند. مفهوم، آبستن فهمی خاص و زمان مند و آبستن «آرخه ای» است که تنها با دیرینه شناسی می توان بدان راه یافت. لیکن از نگاه ما فهم درست روش شناسی فلسفی آگامبن نیازمند درکی روشن از مفهومی بسیار اساسی در کل فلسفه او است که آن را وامدار ارسطو است: «توانش». توانش گشاینده راهی به آرخه امور است. لذا دیرینه شناسی در بنیاد خود بر توانش استوار است. این مفهوم برای آگامبن امکان مواجهه ای متفاوت با مسائل دیرین و امروزین فلسفه و انسان را به طور کلی فراهم می سازد؛ و در قلب این مسائل نیز مسئله هایدگریِ هستی و زبان قرار دارد.
سیمای پیش سقراطیان در آیینه ی اندیشه های صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرحوم صدرا، احترام علمی ویژه ای برای حکمای یونانی پیش سقراطی قائل بوده است. تا جایی که از آنها به گشایندگان درب های حکمت الهی و ... تعبیر می کند. صدرا حکمت را مختص به علوم برگرفته از دین انبیاء علیهم السلام می داند و از حکمایی نام می برد که آنها را دارای حکمت مطلق و پایه گذاران حکمت می داند که بر اثر زهد و صفای باطن از عالم محسوس برکنده ا ند و متشبه به اخلاق باری تعالی شده اند. همه آنها معتقد به حدوث عالمند. او نام 8 تن از بزرگان حکمت را ذکر می کند و قائل است که آنها به حقیقت رسیده اند و نظرشان در باب حدوث و فنای عالم منطبق بر نظر پیامبران است. او بیان می کند که حکمای یونان 8 نفرند. سه نفر آنها که ملطی اند عبارتند از تالس، انکسیمانس و آغاثاذیمون و پنج تن آنها یونانی اند، انباذقلس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون و ارسطو او تا حدی آنها را حکیم می داند که بیان می کند که به واسطه این حکما، انوار حکمت در عالم تابیده شده و علم ربوبی در دلها منتشر شده است و آنها حکمت را به وسیله نور نبوت فراگرفته اند. آنها قائل به وحدانیت خداوند و احاطه علمی الهی به اشیاء هستند و به کیفیت صدور موجودات و چگونگی تکوین عالم می پردازند. در این مقاله، ما به بررسی و تحلیل جنس مواجه ی مرحوم صدرالمتالهین با باورهای حکمای پیش سقراطی پرداخته ایم. هدف اصلی و نهایی ما، نه یک بررسی صرف و ساده ی انطباق و یا عدم انطباق، که استنتاج اصول محوری و ویژگی های اساسی نوع برخورد خاص صدرا با «دیگریِ فیلسوف» است.
آگامبن و دیرینه شناسی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
712 - 729
حوزه های تخصصی:
جورجو آگامبن فیلسوفی است که به دلیل تحلیل های متفاوتش، مخصوصا از پدیدههای تاریخی _سیاسی، در زمره فیلسوفان مناقشه برانگیز قرار گرفته است. به نظر می رسد که بسیاری از انتقاداتی که بر او وارد شده ناشی از بی توجهی یا درک نادرست از روش شناسی خاص او بوده است که هرچند در آثار گوناگونش به کوتاهی بدان اشاره می کند اما به تفصیل در امضای همه چیزها آن را تقریر می کند. از این رو، روش شناسی او که از آن با عنوان دیرینه شناسی فلسفی یاد می کند نیازمند بررسی و پژوهشی عمیق است. این مقاله در پی آنست تا با بررسی سه مفهوم کلیدی این روش شناسی، یعنی پارادایم، امضا (نشانگر) و آرخه، نخست نشان دهد که مراد آگامبن از هرکدام چیست و چه جایگاهی را برای آنها تعیین می کند و سپس روشن سازد که این هر سه چگونه در پیوند با هم نوعی روش شناسی فلسفی را شکل می دهند. در این میان با توجه به جایگاه اساسی اندیشه های فوکو، روند تحلیل همواره در پیوند و پیوستگی است با آرای او درباره دیرینه شناسی و تاریخ.
جستاری در فلسفه آرکئولوژی (باستان شناسی - دیرینه شناسی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
1 - 17
حوزه های تخصصی:
هیچ دانشی مستغنی از فلسفه، فکر و فهم فلسفی و نظری و معرفت شناختی نیست. این که بدرستی و راستی یک رشته و دانش یا یک علم چگونه دانش و دانایی یا نظام معرفتی و رشته علمیست این که چه جایگاهی را در میان دیگر رشته های علمی وسپهرهای معرفتی اشغال کرده است، این که منابع و مواد و مصالح موضوعی اش از چه جنسی هستند، این که به لحاظ روش شناختی و نوع روش ها و راهکارها و ابزارهای به خدمت گرفته شده در آن در چه موقعیتی قرار گرفته و مناسبتش با ابزارهای پژوهشی و روش شناسی دیگر رشته ها و دانش ها چگونه است و کوتاه سخن آن که مسأله های ریز و درشت مطرح شده از سوی عالمان آن از چه نوع مسأله هایی هستند و فرضیه ها و نظریه هایش از چه جنس اند و روی به قبله و کعبه چه نیت و هدف و غایتی دارند و به دنبال چه می گردند و چه می جویند و چه می کاوند و چه می یابند و چه باده ای از معرفت را به کف می آورند و در کام آدمیان می ریزند و منزلت و مصلحت و منفعتشان برای مردمان چگونه است و شمار متعدد مسأله های خرد و کلان دیگر از این جنس هم سرشتی فلسفی دارند هم نقد و تحلیل هم فکر و فهم فلسفی و نظری و معرفت شناختی را می طلبند. در نوشتاری که پیش روست برای پرهیز از افتادن در دام خلط مباحث، سعی شده سه نحوه نگاه درون دانشی و اولیه علمی عالمان و بینادانشی و روایی و تاریخی مورخان و برون دانشی و ثانویه و فلسفی فیلسوفان علم از هم تفکیک و تحدید شود. در ادامه طرح مسأله ها و مباحث دانشی درافکنده و دامن زده می شود که بی اغراق می توان گفت یکی از سئوال خیز و مناقشه انگیز و پیچیده و عمرخوار و شکننده و دلرباترین دانش های مطرح در دوره جدید بوده است.