مطالب مرتبط با کلیدواژه

رفتارگرایی معرفت شناختی


۱.

نسبت رفتارگرایی معرفت شناختی و عینیت از دیدگاه مک داول(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: عینیت توجیه تأثیر رفتارگرایی معرفت شناختی فعلیت و اِعمال توانایی های مفهومی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۲۹۲ تعداد دانلود : ۶۹۳
مسئله اصلی در این مقاله بررسی نسبت رفتارگرایی معرفت شناختی و عینیت است. آیا می توان باوجود اعتقاد به رفتارگرایی معرفت شناختی و کنار گذاشتن رویکرد مبناگرایانه به شناخت، گفتمان عینیت را حفظ نمود و ادعا کرد که در فرایند تحقیق پاسخگو به جهان هستیم؟ در این مقاله سعی بر این است که پاسخ مثبت جان مک داول به این سؤال موردبررسی قرار گیرد. بدین جهت نظریات مک داول در دو محور مطرح می گردد: نظریات سلبی که بیان کنندة تحلیل انتقادی او دربارة رویکردهای نادرستی است که در آراء ریچارد رورتی منجر به نفی شناخت عینی و اثبات همبستگی می شود، و نظریات ایجابی که بیانگر طرز تلقی خاص او به جهان، رویدادهای ذهنی، تأثیراتی که جهان بر ذهن می گذارد، تجربة ادراکی، فعلیت و اِعمال توانایی های مفهومی، جایگاه تجربه در نظام توجیه و کسب شناخت عینی است. شیوة مک داول برای این که اثبات کند چگونه فعالیت عقلانی ما می تواند پاسخگوی به واقعیت باشد و چگونه تفکر ما شناخت عینی واقعیت را در اختیار ما قرار می دهد، شیوة جدیدی است که مبتنی بر تلقی سنتی از شناخت نیست؛ اما ازنظر او انکار مبانی شناخت به معنای انکار شناخت عینی و رابطة معرفتی با جهان نیست.
۲.

ارزیابی رویکرد ریچارد رورتی به معرفت شناسی بر اساس آموزه های عقلانیت نقّاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه رورتی عقلانیت نقاد رفتارگرایی معرفت شناختی موجه گرایی تاریخ نگاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۲ تعداد دانلود : ۳۸۲
به اعتقاد ریچارد رورتی، همواره یک تلقی نادرست از فلسفه وجود داشته است که هدف فلسفه را دستیابی به دانشی جاودان و گرفتار تلاشی مذبوحانه برای رسیدن به هدفی به نام « حقیقت » یا « واقعیت » می شمارد. او با استفاده از استعاره ادراکی «آینه طبیعت» معرفت شناسی بعد از دکارت را حول دو محور مبناگرایی و بازنمودگرایی نقد کرده و رویکرد بدیلی با عنوان «رفتارگرایی معرفت شناختی» ارائه می کند. رورتی هدف خود را نه ارائه راه حل هایی برای مسائل فلسفی، بلکه کنار گذاشتن این گونه از فلسفه ورزی می داند. در مقاله حاضر با تکیه بر آموزه های عقلانیت نقّاد، ضمن نقد رویکرد تاریخ نگارانه رورتی نشان داده می شود که بازسازی او از تاریخ فلسفه یک جانبه است. به علاوه موجّه گرایی رورتی مورد نقد قرار می گیرد. دیدگاه مبناگرایانه و دیدگاه رورتی با وجود تفاوت هایی که با هم دارند هر دو به رویکرد موجّه گرایانه در معرفت شناسی تعلق دارند، به این معنا که معرفت را نیازمند توجیه می انگارند؛ در حالی که - چنان که عقل گرایان نقّاد نشان داده اند - موجّه سازی - چه درونی و چه بیرونی - نه ممکن است و نه لازم. در واقع، او بین معرفت شناسی و روان شناسی خلط کرده و افزون بر این، به دلیل غفلت از معرفت شناسی غیرموجّه گرا، پیشنهاد ایجابی او، یعنی رفتارگرایی معرفت شناسانه ، نیز دچار معضل موجّه گرایانه است.