۱.
هدف: وجود فضای پرالتهاب اقتصادی و اجتماعی، کسب وکارها را به سمت ارتقای سطح پایداری سوق داده است. از طرفی ظهور سیستم هایی متشکل از ترکیب فرایندهای فنی جای گرفته در شبکه های اجتماعی که از آن با عنوان سیستم های پیچیده فنی اجتماعی یاد می شود، موجب شده است که پیچیدگی هایی در تدوین مدل کسب وکار این نوع سازمان ها ایجاد شود. توجه هم زمان به مسائل اجتماعی و فرایند های فنی و در نظر گرفتن تأثیرهای این دو بر یکدیگر، در انتخاب و طراحی مدل کسب وکار از اهمیت ویژه برخوردار است. مطالعه حاضر در تلاش است با بررسی تحقیقات گذشته، به شناسایی ویژگی ها و عوامل مؤثر بر تاب آوری مدل کسب وکار سازمان های پیچیده فنی اجتماعی بپردازد و مدلی را برای ارتقای سطح تاب آوری مدل کسب وکار این نوع سازمان ها ارائه دهد؛ از این رو هدف این پژوهش توسعه مدل کسب وکار تاب آور برای سازمان هایی با این ویژگی است. روش: برای انجام این پژوهش و همچنین، استخراج مؤلفه های مؤثر بر تاب آوری کسب وکار، از روش فراترکیب استفاده شده است؛ از این رو ابتدا استراتژی مدنظر جهت جست وجو و انتخاب مقاله ها تعیین شد؛ سپس مقاله های مرتبط و معتبر بین سال های 2000 تا 2022 میلادی استخراج شد و پس از پالایش مقاله ها، تحلیل محتوای 78 مقاله نهایی انجام گرفت. یافته ها: 85 کد فرعی که نشان دهنده عوامل مؤثر بر تاب آوری مدل کسب وکار است، استخراج شد. در مرحله بعد با استفاده از این کدها و با توجه به نزدیکی معانی و تعاریف آن ها، 21 کد محوری (تم) تعریف شد و در مرحله آخر، تم های تدوین شده ذیل چهار مؤلفه اصلی آنتولوژی مدل کسب وکار، دسته های مشتری، مدیریت زیرساخت، جریان های مالی و ارزش پیشنهادی قرار گرفتند. نتیجه گیری: به دلیل بررسی هم زمان عوامل اجتماعی و فرایند های فنی سازمان، مدل نهایی ارائه شده در مقایسه با سایر مطالعات انجام شده، از جامعیت کامل تری برخوردار است و می تواند به مدیران ارشد سازمان ها در انتخاب و تدوین مدل کسب وکار تاب آور کمک شایانی کند. همچنین، این مدل جهت ارزیابی میزان تاب آوری مدل کسب وکار سازمان های منطبق بر سیستم های فنی اجتماعی، می تواند مرجع مناسب و جامعی باشد.
۲.
هدف: هدف از این پژوهش، بررسی و شناسایی چالش های پیاده سازی سیستم های خدمات محصول هوشمند و ارزیابی و اولویت بندی این چالش ها، به عنوان یکی از اقدام های اساسی اولیه برای اجرای این سیستم است.
روش: در این مقاله ابتدا چالش های پیاده سازی سیستم های خدمات محصول هوشمند، از طریق مرور ادبیات، بررسی اسناد، مصاحبه با صاحب نظران و روش دلفی فازی شناسایی شد. در ادامه با استفاده از روش بهترین بدترین راف فازی، چالش های شناسایی شده اولویت بندی شدند.
یافته ها: بیست چالش پیاده سازی سیستم های خدمات محصول هوشمند، در هفت گروه اصلی طبقه بندی و به روش بهترین بدترین راف فازی ارزیابی شدند. بر اساس نتایج، چالش های مالی و فرایندی، مهم ترین گروه شناخته شد. روش بهترین بدترین راف فازی با بررسی هم زمان عدم قطعیت درون فردی و بین فردی باعث می شود که ارزیابی به دست آمده، دقت و عینیت بیشتری را در مقایسه با روش بهترین بدترین مبتنی بر منطق فازی یا مبتنی بر تئوری راف ارائه دهد.
نتیجه گیری: با استفاده از نتایج این پژوهش شرکت های تولیدی و خدماتی، می توانند چالش های پیش ِرو در مسیر پیاده سازی سیستم های خدمات محصول هوشمند را دقیق تر ارزیابی کنند و به نحوی مناسب، منابع محدود سازمانی را برای رفع چالش های شناسایی شده اختصاص دهند.
۳.
هدف: استفاده از فناوری های تحول آفرین، می تواند به بهبود زنجیره تأمین بشردوستانه برای کاهش آلام و آسیب های ناشی از حوادث کمک کند. این پژوهش به دنبال شناسایی و اولویت بندی فناوری های تحول آفرین در زنجیره تأمین بشردوستانه ایران است. روش: با بررسی ادبیات، 12 فناوری تحول آفرین در حوزه زنجیره تأمین بشردوستانه شناسایی شد و پس از روایی محتوا، 8 فناوری برای بررسی بیشتر انتخاب شد. جامعه پژوهش، متخصصان زنجیره تأمین بشردوستانه و آشنا با فناوری های تحول آفرین بودند. برای سنجش دو عامل جذابیت و توانمندی، دو دسته پرسش نامه جداگانه توزیع شد. برای سنجش جذابیت از روش بهترین بدترین و برای سنجش توانمندی از مقیاس لیکرت استفاده شد. در نهایت با روش ماتریس توانمندی جذابیت فناوری ها اولویت بندی شدند. روش پژوهش کاربردی و از نظر ابزار گردآوری اطلاعات، توصیفی از نوع پیمایشی تک مقطعی است. یافته ها: بر اساس یافته ها، فناوری های «ربات هوشمند، پرینتر سه بُعدی و مشاور هوشمند» با توانمندی و جذابیت زیاد، در ناحیه حفظ جایگاه و توسعه قرار گرفتند. فناوری «هوش مصنوعی» با جذابیت زیاد و توانمندی به نسبت کم، در ناحیه «بهبود» و در رده دوم توجه قرار گرفت. فناوری های «اینترنت اشیا و بازی گونه سازی» با توانمندی زیاد و جذابیت نسبی کم و فناوری های «کلان داده» و «واقعیت افزوده» با توانمندی و جذابیت کمابیش کمتر در رده های بعدی قرار گرفتند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند راهنمای خوبی برای بازیگران کلیدی زنجیره تأمین بشردوستانه، به منظور بهره گیری جهت کاهش خسارات و آلام ناشی از فجایع و بحران ها در کشور باشد.
۴.
هدف: شبکه زنجیره تأمین حلقه بسته با هدف طراحی، راه اندازی و بهره برداری از جریان مواد بین مراکز زنجیره ای ایجاد شده است؛ اما زنجیره های تأمین با ریسک های متفاوتی اعم از عملیاتی و اختلال مواجهند که هر یک از آن ها می تواند به خسارات جبران ناپذیری منجر شود؛ بنابراین طراحی یا بازطراحی زنجیره های تأمین جهت تاب آوری در برابر ریسک های متفاوت، یکی از برنامه های بسیار مهمی است که به طور بالقوه بر عملکرد زنجیره تأمین تأثیر می گذارد. هدف از اجرای این پژوهش، طراحی شبکه زنجیره تأمین حلقه بسته تاب آور تحت شرایط ریسک های عملیاتی و اختلال است که در یکی از شرکت های فعال در حوزه صنایع غذایی استان تهران با ملاحظات چند محصولی بودن، صورت پذیرفته است.
روش: در این پژوهش، مسئله زنجیره تأمین حلقه بسته تاب آور، به صورت شبکه ای از گره ها (مکان های تولیدی) در نظر گرفته شده است که از طریق یال ها (مسیرها) به یکدیگر متصل هستند. مدل به صورت برنامه ریزی عدد صحیح فرمول ندی شده است که توابع هدف آن، شامل بیشینه کردن تعداد گره ها در برآورد میزان تقاضا و کمینه سازی هزینه ها بر اساس یک سری از سناریوها با رویکرد مالوی بررسی می شود.
یافته ها: الگوریتمی بر پایه برنامه ریزی عدد صحیح مختلط، جهت طراحی زنجیره تأمین حلقه بسته تاب آور با در نظر گرفتن ریسک های عملیاتی و اختلال با رویکرد مالوی بر پایه سناریو ارائه شده است.
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که با طراحی و ارائه مدل پیشنهادی بر اساس مدل سناریومحور مالوی، چنانچه اختلال یا ریسک عملیات در زنجیره تأمین محصولات رخ دهد، طبق سناریوهای تعیین شده، شرکت از یک سو می تواند به میزان 484/99 واحد از تقاضاها را برآورده کند و از سوی دیگر، به مقدار 50/790 واحد هزینه ها را کاهش دهد.
۵.
هدف: زنجیره های تولید و تأمین مواد غذایی، به خصوص زنجیره تأمین گوشت گاو، به میزان چشمگیری در انتشار کربن نقش دارند. در این پژوهش، به بررسی زنجیره تأمین گوشت با در نظرگیری انتشار کربن تحت بررسی قراردادهای هماهنگی و تصمیم های کلیدی بازیکنان زنجیره تأمین پرداخته شده است.روش: در این پژوهش به بررسی سودآوری زنجیره و تصمیم های اعضای کانال، در قالب مسائل هماهنگ سازی زنجیره تأمین پرداخته شده است که از ابتکارهای زنجیره تأمین سبز قرارداد تبلیغات مشارکتی (CA)، قرارداد اشتراک درآمد (RS) و قرارداد اشتراک هزینه (CS) نشئت گرفته است.یافته ها: این مطالعه نشان می دهد که قرارداد تبلیغات مشارکتی، سرمایه گذاری تبلیغاتی خرده فروش و سود کل زنجیره تأمین را افزایش می دهد که در نتیجه آن، اثربخشی کانال افزایش می یابد. همچنین قرارداد تقسیم یا اشتراک هزینه برای شرکت ها و زنجیره تأمین مفید است و به افزایش سطح سبز ، سود بیشتر برای شرکت های جداگانه و افزایش سود زنجیره تأمین منجر می شود. با بررسی تصمیم های بازیگران و تحلیل نتایج، اثبات شده است که با افزایش میزان اثرپذیری تبلیغات محصول سبز، متقاضیان خرید محصول سبز نیز افزایش پیدا می کند و زنجیره تأمین، درصدد ارائه محصولی با میزان بالاتری از میزان سبزسازی خواهد بود.نتیجه گیری: قرارداد اشتراک درآمد با اختلاف عملکردی پایین و بَعد از اشتراک هزینه، گزینه مناسبی برای زنجیره تأمین مدنظر است. قرارداد تقسیم درآمد، نه تنها به تولیدکننده و خرده فروش برای دستیابی به وضعیت «برد برد» کمک می کند، بلکه در مقایسه با سیاست نامتمرکز، به سود بیشتر زنجیره تأمین منجر می شود.
۶.
هدف: اختلال ناشی از بحران های طبیعی، اقتصادی و سیاسی و سرقت های دریایی و تخریب سیستم های اطلاعاتی و عوامل انسانی (عوامل کم احتمال شدت اثر بالا) در بالادست زنجیره تأمین، یعنی تأمین کنندگان به صورت موج تا پایین دست زنجیره منتشر می شود. هدف این پژوهش ارائه مدل شبیه سازی رفتار انتشار اختلال و ارائه معیاری برای پیش بینی کمّی اثر موجی اختلال تأمین کننده بر توزیع کننده است.
روش: از زنجیره مارکوف گسسته زمان برای مدل سازی بازیابی و آسیب پذیری تأمین کنندگان استفاده شده و این مدل با شبکه بیزین جهت شبیه سازی رفتار انتشار اختلال تأمین کننده در زنجیره تأمین ادغام می شود؛ سپس معیاری برای تخمین اثر موجی اختلال تأمین کننده بر توزیع کننده، برحسب زمان انتظار تحویل کالا و فروش از دست رفته ارائه می شود.
یافته ها: مدل در قالب شکل، تعاریف و روابط ریاضی ارائه شده و قابلیت آن با به کارگیری یک مثال و بر پایه داده های وضعیت تأمین کنندگان، تولیدکننده و توزیع کننده در تولید یک قطعه الکترونیکی افزاینده ولتاژ نشان داده شده است.
نتیجه گیری: مدل پیشنهادی می تواند اثر و نتیجه اختلال و مسیرهای پرخطر و پنهان در زنجیره تأمین را نشان دهد تا بتوانیم آسیب پذیری ناشی از اختلال را برآورد کنیم. این مدل قادر است در انتخاب استراتژی های مناسب برای کاهش سرعت انتشار اختلال و بازیابی زنجیره و کاهش هزینه های ناشی از آن به مدیران کمک کند.