مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: ساختار با توجه به اهداف استراتژیک سازمان و فرایندهای شناسایی و تعریف شده طراحی می شود و مبنای طراحی فعالیت ها و ارتباطات کارکنان قرار می گیرد. فرایندها و فعالیت های سازمان ها و شرکت ها نیز، از طریق نقش ها و سمت های سازمانی ای اجرا می شود که بر اساس ساختار و با توجه به دستیابی به اهداف سازمانی، به کارکنان واگذار می شود. اما سؤال مهم این است که ساختار رسمی تا چه اندازه می تواند پاسخ گوی نیازهای ارتباطی مردم و اجرای فعالیت های تفویض شده باشد. این در حالی است که در بسیاری از سازمان ها، به موازات ساختار رسمی، ساختاری غیررسمی نیز شکل می گیرد و بسیاری از فعالیت ها، بر اساس روابط شکل گرفته در ساختار غیررسمی انجام می شود؛ زیرا به دلایل مختلف، کارکنان بعضی سازمان ها مجبورند که از طریق ارتباطات غیررسمی و در قالب تیم های کاری موقت، بخشی از فرایندهای سازمانی را انجام دهند. در واقع، وجود ساختار غیررسمی در بسیاری از سازمان ها اجتناب ناپذیر است. حال که از وجود ساختارهای غیررسمی در سازمان ها گریزی نیست، بهتر است سازمان ها با علم به این موضوع و با دیدی روشن، این ساختارها را مدیریت کنند. موضوع اصلی، نظارت بر ساختار غیررسمی و مدیریت صحیح این ساختار و روابط ناشی از آن است. سنجش میزان تشابه و تفاوت ساختارهای رسمی و غیررسمی سازمان، از اهداف این پژوهش است.
روش: ساختار رسمی، از نمودار سازمانی استخراج شده است. ساختار غیررسمی، مبتنی بر ثبت اطلاعات و اطلاعات موجود در منابع و پایگاه های مختلف است. گزارش هایی از رویدادهای ناشی از تعاملات کاری افراد، در فرایند انتخاب تأمین کننده از یک شرکت پروژه محور، در یکی از پروژه های ساختمانی پیچیده جمع آوری شد و به کمک روش تحلیل شبکه های اجتماعی، از این داده ها به عنوان یک شبکه غیررسمی استفاده شد. میزان تشابه و تفاوت ساختار رسمی و غیررسمی شرکت، از طریق معیارهای شبکه اجتماعی و شاخص رند سنجیده شد.
یافته ها: بر اساس اطلاعات به دست آمده در فرایند یادشده، کارگروه ها یا جوامع غیررسمی ناشی از تعاملات واقعی افراد شناسایی و تجزیه وتحلیل شد. این جوامع بر اساس ساختار سلسله مراتبی سازمان با اداره ها و واحدهای رسمی مقایسه شدند. با استفاده از شاخص رند، شباهت این دو ساختار 76/0 درصد برآورد شد. این روش می تواند مبنایی برای مقایسه ساختار رسمی و ساختار واقعی شرکت ها باشد. درجه شباهت یا تفاوت ایدئال بین این دو ساختار، بسته به ماهیت، فرهنگ و مأموریت هر شرکت، متفاوت است.
نتیجه گیری: استفاده از این روش و شناسایی و تحلیل علل تفاوت های این دو گروه از ساختارهای ارتباطی، می تواند به سازمان ها کمک کند تا ساختارهای خود را بهبود بخشند، آن ها را چابک تر کنند و برخی کاستی های ساختاری را جبران کنند. با استفاده از این روش تحلیل و مقایسه نتایج در این دو گروه، می توان ساختار سازمانی را بررسی کرد، کارگروه ها و تیم های مؤثر را تقویت کرد، از ارتباطات مؤثر حمایت کرد و حتی، از ضعف ارتباطات پیشگیری کرد.
رتبه بندی شرکت های حمل ونقل بین المللی ریلی ایران با استفاده از مدل تصمیم گیری چندمعیاره پویا و سیستم استنتاج فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: حمل بار از طریق ریل با توجه به مزایایی همچون آلودگی کمتر در مقایسه با حمل جاده ای، صرف زمان کمتر در قیاس با حمل دریایی و هزینه کمتر نسبت به حمل هوایی، از جمله موضوعاتی است که در حوزه حمل ونقل اهمیت دارد. از همین رو شرکت های حمل ونقلی، بیش از پیش به فعالیت در زمینه حمل بار ریلی و به ویژه، حمل بار بین المللی ریلی تمایل نشان می دهند. از جمله چالش های شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران، در حوزه حمل ونقل بین المللی، رتبه بندی این شرکت هاست که در تصمیم های گوناگونی همچون اعطای تخفیفات و تسهیلات، واگذاری واگن های خارجی، اولویت دهی به تأمین خواسته ها و رسیدگی به شکایات و موضوعاتی از این دست تأثیرگذار است. به همین منظور، در این مقاله مدل تصمیم گیری چندمعیاره پویا، برای رتبه بندی شرکت های حمل ونقل بین المللی ریلی ایران پیاده سازی شده است.
روش: با توجه به ماهیت پویای مسئله، مدل تصمیم گیری چندمعیاره پویا، بر اساس داده های واقعی حمل بار بین المللی، شامل صادرات، واردات و ترانزیت، توسط شرکت های حمل ونقل بین المللی ریلی، در پنج سال اجرا شد و به منظور برآورد داده های عملکردی شرکت ها در آینده، از سیستم استنتاج فازی بهره گرفته شد.
یافته ها: با لحاظ کردن عدم قطعیت از دو جهت که یکی تأثیرپذیری فعالیت شرکت ها در قالب یک سیستم استنتاج فازی و دیگری، پویایی مدل تصمیم گیری چندمعیاره پویا بود، اولویت 15 شرکت حمل ونقل بین المللی ریلی، برای شرکت راه آهن جمهوری اسلامی ایران مشخص شد.
نتیجه گیری: نتایج کلی بیانگر آن است که مواجهه با موضوع رتبه بندی شرکت های حمل ونقل بین المللی ریلی به صورت پویا، خروجی مطلوب تری را ارائه می دهد. همچنین کاربردی بودن روش ارائه شده برای بهره مندی از سیستم استنتاج فازی در مدل تصمیم گیری چندمعیاره پویا، از دیگر نتایجی است که از این پژوهش حاصل شد.
مدل سازی تعاملات ذی نفعان کلیدی امنیت غذایی در بخش دانه های روغنی با رویکرد ساختاردهی مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امنیت غذایی یکی از مسائل راهبردی است که وابستگی یا عدم وابستگی در تأمین آن، در استقلال اقتصادی سیاسی کشور نقش عمده ای ایفا می کند. متأسفانه کشور ما در بخش دانه های روغنی با وابستگی بیش از 90 درصدی مواجه است که این مسئله، کشور را در حوزه اقتصادی برای تأمین امنیت غذایی و ملی وابسته می کند. این موضوع استقلال کشور را هدف قرار داده است و پرداختن به آن در قالب پژوهش حاضر، اولویت بسیار زیادی دارد. در این راستا، مطالعه حاضر با ارائه مدلی مطلوب برای شناسایی ذی نفعان، اهداف، وظایف و اختیارات آن ها و پیامدهای اجرای طرح توسعه و کشت دانه های روغنی با رویکرد ساختاردهی مسئله، می تواند به تحلیل بهتر سیاست ها و حمایت از استراتژی های (تدوین و اجرا) طرح توسعه و کشت دانه های روغنی در سطح ملی منجر شود.
روش: در این پژوهش با بهره گیری از روش تحلیل ذی نفعان، به شناسایی ذی نفعان این مسئله پرداخته شد. با توجه به ماهیت آشفته مسئله و تأکید بر ساخت دهی مسئله، از تکنیک نگاشت شناختی استفاده شد. بدین منظور از نرم افزار FCMapper برای ترسیم مفاهیم و تحلیل روابط میان آن ها و همچنین ارائه تحلیل های اهمیت استفاده شد. ذی نفعان حوزه دانه های روغنی، مبتنی بر روش کتابخانه ای با مطالعه متون مربوطه و اسناد بالادستی استخراج شدند. طراحی مدل و ساختاردهی به ذی نفعان و بازیگران با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 25 نفر از خبرگان حوزه امنیت غذایی انجام شد که این افراد با روش نمونه گیری گلوله برفی و حصول اشباع نظری انتخاب شدند.
یافته ها: در مرحله اول، در بخش کیفی با مطالعه اسناد و منابع کتابخانه ای، فهرست 90 عاملی از ذی نفعان شناسایی شد. در مرحله بعد با مصاحبه از خبرگان و تشکیل نقشه های شناختی از آن ها، سایر عوامل از قبیل اهداف، وظایف و اختیارات ذی نفعان اصلی و پیامدهای اجرای طرح توسعه و کشت دانه های روغنی احصا شد. همچنین میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و مرکزیت هریک از این عوامل به دست آمد. بدین ترتیب، اولویت هر یک از عوامل شناسایی شده، بر اساس میزان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری و همچنین، درجه مرکزیت مشخص شد؛ برای مثال، وزارت جهاد کشاورزی با مقدار 67/0 تأثیرگذارترین ذی نفع و امنیت غذایی و استقلال اقتصادی با مقدار 51/0 نقش تأثیرپذیرترین پیامد را در بین سایر پیامدها دارد.
نتیجه گیری: در این پژوهش به ساختاردهی مسئله آشفته و ناموفق طرح توسعه و کشت دانه های روغنی در کشور و ارائه مدلی مطلوب برای شناسایی ذی نفعان، اهداف، وظایف و اختیارات آن ها و پیامدهای اجرای طرح با رویکرد ساخت دهی مسئله پرداخته شد. با مشخص شدن ذی نفعان بااهمیت و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اهداف و پیامدها، به طبع شناسایی و مدل سازی آن ها، می تواند دلالت های چشمگیری برای مدیریت و سیاست گذاری نظام امنیت غذایی داشته باشد و نقش مؤثرتری در بهبود شرایط ایفا کند. شایان ذکر است که پژوهشکده سیاست پژوهشی و مطالعات راهبردی حکمت، از نتایج پژوهش حمایت کرده اند و مدل پژوهش توسط خبرگان مجموعه تأیید و بهره برداری شده است.
طراحی شبکه زنجیره تأمین معکوس پسماندهای صنعتی با به کارگیری سیستم بین خودرویی هوشمند (VANET) (مورد مطالعه: خودروسازی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در سال های اخیر، نگرانی های جهانی در خصوص تولید بی وقفه زباله افزایش یافته است و هم زمان با صنعتی تر شدن، کشورها بیش از پیش با مسئله دفع و انهدام صحیح زباله ها مواجهند؛ از این رو سرنوشت محصولات و کالاهای صنعتی، بسیار در کانون توجه مشتریان قرار گرفته است. عملیات مدیریت پسماند و طراحی شبکه برای صنعت خودرو، در بعضی موضوعات، شباهتی به صنایع دیگر ندارد. به طور کلی، این تفاوت، از ساختار پیچیده زنجیره تأمین در صنعت خودرو نشئت گرفته است. تعداد زیادی از بخش های زنجیره تأمین، کنترل و مدیریت شبکه معکوس را دشوار می کند. به علاوه، سفارشی سازی زیاد در خودروها، باعث می شود که قطعات یا اجزا مشابه نباشد که این موضوع پیش بینی بازیافت قطعات یا مواد را دشوار می کند. از سوی دیگر، جهان تنها با چالش های حفظ محیط زیست و پایداری مواجه نیست، بلکه با پیشرفت های تکنولوژیکی در دیجیتالیزاسیون و اتوماسیون هم مواجه است. هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدل ریاضی شبکه زنجیره تأمین معکوس پسماندهای صنعتی (خودروسازی ایران) با در نظر گرفتن ابعاد پایداری و سیستم حمل ونقل هوشمند بین خودرویی (VANET) است.
روش: در این پژوهش با هدف به حداکثررساندن سود اقتصادی و به حداقل رساندن آثار زیست محیطی و اجتماعی، یک مدل ریاضی چندهدفه عدد صحیح، برای مسئله مکان یابی به منظور طراحی زنجیره تأمین پایدار ارائه شده است. اهداف اقتصادی شامل درآمد و هزینه های زنجیره تأمین، اهداف زیست محیطی شامل میزان انتشار کربن در حمل ونقل و عملیات ها و اهداف اجتماعی، شامل حوادث سالیانه، رفاه رانندگان، محل زندگی نیروی کار و استخدام و اخراج نیروی کار است. همچنین در مدل، برای محاسبه دقیق تر میزان انتشار کربن بر اساس مدت زمان حمل ونقل در زنجیره تأمین، سیستم حمل ونقل هوشمند بین خودرویی (VANET) ارائه شده است. برای حل مدل، از داده های واقعی خودروسازی کشور ایران و نرم افزار GAMS استفاده شده است.
یافته ها: مدل ریاضی چندهدفه پیشنهادی با استفاده از روش محدودیت اپسیلون تقویت شده در نرم افزار GAMS با داده های به دست آمده از خودروسازی کشور ایران حل شد. نتایج نشان دهنده صحت مدل و اعتبارسنجی آن است. بر اساس نتایج به دست آمده، مدل پیشنهادی ضمن داشتن کارایی مطلوب، این قابلیت را دارد که برای نمونه موردی کشور ایران استفاده شود.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که زنجیره تأمین معکوس، در طول زمان و با توجه به بازیافت محصول فرسوده با ملاحظات هم زمان ابعاد اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی و در نظر گرفتن سیستم حمل ونقل هوشمند بین خودرویی کارآمد است. همچنین نتایج محاسباتی نشان می دهد که مدل ریاضی ارائه شده، توانسته است که مکان یابی تسهیلات، مسیریابی و جریان مواد بین تسهیلات را با در نظر رفتن اهداف سه گانه به دست آورد. مدل پیشنهادی مراکز اوراق و پیاده سازی، پردازش و فراوری و بازیابی را با توجه به اهداف انتخاب کرده و جریان مواد بین مراکز را تعیین کرده است. از طرفی، تحلیل حساسیت نشان داد که تغییرات روی پارامتر فرهنگ سازی تبلیغات برای فروش خودرو فرسوده و میزان انتشار کربن، تأثیر زیادی روی توابع هدف می گذارد.
ارائه مدل هوشمند تعیین قیمت فولاد با رویکرد ترکیبی نظریه بازی ها و الگوریتم های یادگیری ماشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مدیریت زنجیره تأمین نوعی مدیریت سازمانی مدرن است که جریان اطلاعات، جریان سرمایه و مشارکت های تجاری را در زنجیره تأمین سازمان دهی و برنامه ریزی می کند و به اطلاعات کامل تجاری و بازار نیاز دارد (کویین و همکاران، 2012)؛ با این حال، هزینه به دست آوردن شرکت های زنجیره تأمین و اطلاعات محصول با روش های سنتی، بسیار سنگین است. فناوری اطلاعات نیرویی را برای شرکت ها فراهم می کند تا مدیریت زنجیره تأمین را پیاده سازی کنند و زنجیره تأمین را به راحتی به اشتراک بگذارند. همه شرکت ها در زنجیره تأمین، می توانند از طریق مدیریت اطلاعات ارزش ایجاد کنند (حسین نیاشاواکی و همکاران، 2023). استفاده از رویکردهای هوشمند برای پیش بینی قیمت و میزان تقاضا، عملکرد تحویل تأمین کننده، دقت پیش بینی تقاضا، افزایش دقت برنامه ریزی کارخانه و پیش بینی تقاضا برای محصولات جدید را بهبود می دهد و باعث می شود که ریسک تأمین کننده، هزینه حمل ونقل، هزینه های موجودی و عملیات و زمان پاسخ گویی کاهش یابد (تیرکلایی و همکاران، 2021). در مدیریت زنجیره تأمین، پیش بینی دقیق تقاضا که از قیمت تبعیت می کند، موضوعی حیاتی است که می تواند هزینه موجودی را کاهش دهد و سطح خدمات مطلوب را به دست آورد (زوقاق و همکاران، 2020). رویکردهای هوشمند قیمت گذاری در زنجیره تأمین، به شرکت های زنجیره تأمین کمک می کند تا با توجه به دانش به دست آمده، کیفیت نحوه ارائه محصول خود را در مدیریت زنجیره تأمین تطبیق دهند (کوتسیوپولوس و همکاران، 2021). در صنعت فولاد و مدیریت زنجیره تأمین، شناسایی و مدل سازی نوسان های بازار فولاد بسیار مهم است. با توجه به زنجیره عمودی در این صنعت و تعامل مابین بازیکنان این صنعت، از نظریه بازی برای مدل سازی قیمت بهینه بهره برده شده است. از طرفی با توجه به اینکه برای رسیدن به تعادل، به تعامل بازیکنان و تکرار بازی نیاز است، از مدل های شبکه عصبی برای تکرار بازی استفاده شده است. در ادامه با توجه به شرایط خاص کشور در خصوص تحریم های شدید در صنعت فلزات، متغیر تحریم به عنوان عامل تعدیل در مدل سازی قیمت این صنعت در نظر گرفته شده است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است. بازه زمانی پژوهش برای پیش بینی قیمت فولاد و محاسبه شاخص تحریم، داده های فصلی سال های 2011 تا 2020 بوده است. نرم افزار استفاده شده در این پژوهش، نرم افزار متلب است.
یافته ها: برای پیش بینی قیمت فولاد، از سه شبکه عصبی بیزین، بردارهای پشتیبان و پاد انتشار گراسبرگ بهره گرفته شد. نتایج بیانگر این واقعیت است که مدل پاد انتشار گراسبرگ، در پیش بینی قیمت فولاد دقت بیشتری دارد. در ادامه، قیمت پیش بینی شده وارد فرایند نظریه بازی ها شد و نقطه تعادل نش مدل تعیین شد. با توجه به شرایط خاص کشور، متغیر تحریم در مدل نظریه بازی ها وارد شد. نتایج نشان داد که حضور تحریم ها در مدل، باعث افزایش قیمت ها و کاهش تولید در صنعت فولاد شده است. با توجه به اینکه در پژوهش حاضر، تغییرات قیمت ناشی از تغییرات عرضه و تقاضا، در حضور تحریم ها بررسی شد، به علت کاهش عرضه و افزایش سطح تحریم، سطح قیمت ها با رشد فزاینده ای نسبت به تغییرات عرضه مواجه شد؛ در نتیجه می توان گفت که فولاد یک نهاده کم کشش است. این امر موجب می شود که هر گونه اخلال در زنجیره تأمین فولاد، افزایش شدید قیمت این کالا و تلاطم در بازار آن را در پی داشته باشد. در نتیجه، این امر حساسیت مدیریت زنجیره تأمین در محصول فولاد را دوچندان می کند. بر این اساس، لازم است که از دیدگاهی سیستمی و پویا در سیاست های تنظیم بازار، سیاست های تأمین مواد اولیه و حمل ونقل، انبارداری و... بهره گیری شود. باید توجه شود که استفاده از رویکردهای هوشمند و یادگیری ماشینی، در راستای هماهنگ سازی این امور نقش بسزایی را ایفا می کند.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه در پژوهش حاضر از رویکرد استکلبرگ استفاده شده است، نتایج به ترتیب ورود بازیکنان به بازی، بر تعادل نش حساس است. تدوین قوانین و مقررات نظارت ورود به بازار در این صنعت باید بررسی شود؛ زیرا صنعت فولاد جزء صنایعی است که هزینه های ورود و خروج سنگینی دارد. با توجه به نتایج پژوهش، بایستی نظارت بر ورود و خروج بازیکنان در این صنعت، در کانون توجه سیاست گذاران و مدیران این صنعت قرار گیرد و تلاش شود که قواعد بازی و استانداردهایی برای فعالان این بازار تدوین شود.
بهینه سازی یک سیستم تولید سلولی پویا با در نظرگرفتن خرابی ماشین آلات، همراه با پایش توالی دوره های عملیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: چرخه کوتاه عمر محصول، الگوهای پیش بینی ناپذیر تقاضا و کاهش روزافزون زمان عرضه به بازار، باعث شده است که شرکت های تولیدی تحت فشار قرار گیرند. به همین منظور، شرکت های تولیدی برای رویارویی با سناریوهای پیچیده تولید، به پیاده سازی سیستم های تولید سلولی (CMS) روی آورده اند که کاهش هزینه های تولید، افزایش انعطا ف پذیری و پاسخ سریع به تقاضای بازار را به همراه دارد. سیستم تولید سلولی، یکی از فلسفه های فناوری گروهی است که با تقسیم یک سیستم بزرگ به چندین زیرسیستم کوچک، کنترل و مدیریت سیستم تولید را تسهیل می کند. اولین موضوع در طراحی یک سیستم سلولی، گروه بندی ماشین ها برای تولید خانواده ای از قطعات در سلول های تولیدی است که از آن با عنوان تشکیل سلول یاد می شود. در واقع با ایجاد سلول های کارآمد، کارایی ماشین های درون سلولی (فرایند درون سلولی) به حداکثر و انتقال قطعات از یک سلول به سلول دیگر (فرایند بین سلولی) به حداقل می رسد. مسئله دوم، مسئله چیدمان گروهی، یعنی فاصله سلول ها در کارگاه از یکدیگر (چیدمان بین سلولی) و چیدمان ماشین ها در داخل سلول ها (چیدمان درون سلولی) است. گروه بندی بهینه ماشین ها در سلول ها، قرارگیری کارآمد سلول ها در کنار یکدیگر و همچنین، ماشین های داخل سلول ها، بر هزینه های حرکات درون سلولی و حرکات بین سلولی قطعات تأثیر می گذارد. در یک سیستم تولید سلولی استاتیک، تقاضا در تمام دوره ها ثابت در نظر گرفته می شود؛ ولی با پیشرفت تکنولوژی، محیط یک صنعت با تلاطم در انواع محصولات و تقاضا مواجه است. برای غلبه بر این مسائل، در پژوهش حاضر یک سیستم تولید سلولی پویا معرفی شده است که سلول های بهینه را در هر دوره با توجه به شرایط تقاضا جایابی می کند. با توجه به اهمیت آنچه بیان شد، این مطالعه به طور هم زمان به حل مسئله یک سیستم تولید سلولی پویا (DCMS) با ماشین های غیرقابل اعتماد و مسئله برنامه ریزی تولید و چیدمان بین سلولی می پردازد. تابع هدف مدل پیشنهادی، به دنبال حداقل کردن هزینه های جابه جایی درون و بین سلولی، پیکربندی مجدد، خرابی ماشین آلات، تولید قطعه، نگهداری قطعه در انبار و سفارش معوق قطعه در دوره های تولیدی است.
روش: در ابتدا، یک مدل ریاضی برنامه ریزی غیرخطی عدد صحیح مختلط، برای مسئله مدنظر ارائه و سپس خطی سازی شد. مدل ریاضی پیشنهادی با یک مطالعه موردی در نرم افزار GAMS با سالور GUROBI اعتبارسنجی شد و در ادامه، به تأثیر جابه جایی ماشین آلات بین دوره ها و تحلیل حساسیت پارامتر میانگین زمان بین دو خرابی پرداخته شد.
یافته ها: انعطاف پذیری در مسیریابی، مکان یابی بهینه سلول ها و گروه بندی بهینه ماشین آلات، به کاهش هزینه های تولید منجر شد. همچنین با جابه جایی دو ماشین m1 و m3 هزینه تولید به میزان 353,870 تومان بهبود پیدا کرد.
نتیجه گیری: پیکربندی مجدد سلول های ماشین در دوره جدید، هزینه تولید را بهبود می دهد. مدل پیشنهادی، مدل انعطاف پذیر در مسیریابی تولید قطعه است. تحلیل حساسیت MTBF نشان داد که تعداد خرابی ها بر عملکرد سیستم تأثیر دارد.