مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: میزان موفقیت هر نوع فناوری، در پذیرش و استمرار استفاده از آن نمود می یابد. بدین منظور باید توسعه شرایط و رفتار استفاده کنندگان و عوامل مؤثر بر آن شناسایی شود؛ اما تاکنون کمتر به این مسئله توجه شده و در بیشتر مطالعات انجام گرفته، فقط به بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش و استفاده فناوری در زمانی خاص پرداخته شده است. مطالعات علمی طی ۲۰ سال گذشته، نشان می دهد که جامعه نظام های اطلاعاتی و صنعتی، توجه ویژه ای به نظریه های پذیرش فناوری های نوظهور داشته اند. در این میان، واسطه های نوآوری هم وجود دارند. این واسطه ها در جایگاه سازمان یا ارگان، در هر جنبه از فرایند نوآوری، بین دو یا چند طرف، به عنوان نماینده یا کارگزار فعالیت می کنند و بازیگران مهمی شناخته می شوند؛ زیرا می توانند روند نوآوری را تسهیل کنند. تلفیق این دو موضوع با شرایط تحریمی حاکم بر فضای صنعتی ایران که با اهداف متفاوتی اعمال شده است، سبب شد که پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر واسطه های نوآوری بر پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی با نقش تعدیلگر محدودیت های تحریمی صورت گیرد.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران ارشد (مدیرعامل، هیئت مدیره، مدیران تحقیق و توسعه، فروش و کنترل کیفیت) صنایع خودروسازی ایران است. در این پژوهش از روش نمونه گیری احتمالی و افراد در دسترس استفاده شده است. با توجه به حجم جامعه آماری، حجم نمونه به کمک فرمول کوکران ۱۳۰ نفر تعیین شد. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات پرسش نامه است. پایایی و روایی ابزار پژوهش با استفاده از آزمون های پایایی ترکیبی، ضریب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ، روایی هم گرا و روایی واگرا اندازه گیری شد. داده های حاصل با استفاده از نرم افزارهای اسمارت پی ال اس ۳ و اس پی اس اس تجزیه وتحلیل شدند. البته مزیت اصلی این نوع مدل یابی نسبت به لیزرل، تعداد کمتر نمونه مورد نیاز است. از طریق مدل یابی اسمارت پی ال اس می توان ضرایب رگرسیون استاندارد را برای مسیرها، ضرایب تعیین را برای متغیرهای درونی و اندازه شاخص ها را برای مدل مفهومی به دست آورد. گفتنی است برای آزمودن فرضیه های پژوهش، از آزمون معناداری t استفاده شد تا صحت رابطه بین سازه ها مشخص شود.
یافته ها: یافته های حاصل از فرضیه ها نشان می دهد که واسطه های نوآوری بر درک سهولت استفاده از فناوری های نوظهور، سودمندی ادراک شده، آمادگی در پذیرش فناوری های نوظهور، حمایت قانونی در پذیرش فناوری های نوظهور، نگرانی های امنیتی در پذیرش فناوری های نوظهور، صرفه جویی در هزینه فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی تأثیر معناداری دارد. یافته های به دست آمده از آزمون ۲F نشان داد که محدودیت های تحریمی در رابطه بین واسطه های نوآوری بر پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی ایران، نقش تعدیلگر را ایفا می کند.
نتیجه گیری: این مطالعه به شدت از این فرضیه حمایت می کند که واسطه های نوآوری می توانند به فرایندهای نوآوری و پذیرش فناوری های نوظهور در شرکت های خودروسازی کمک مؤثری کنند. مطالعه حاضر با تأیید تجربی رابطه بین واسطه های نوآوری با پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی، شکاف تحقیقاتی را پر کرده است. واسطه های نوآوری در پُرکردن شکاف بین فناوری های نوظهور و پذیرش موفقیت آمیز آن ها توسط کسب وکارها و مصرف کنندگان نقش مهمی دارند. عملکرد آن ها همانند سرعت دهنده ای است که سهام داران مختلف را به هم متصل می کنند و ضمن ارائه تخصص، همکاری ها را تقویت می کنند که همین امر، زمینه پذیرش فناوری های نوظهور را فراهم می کند.
جنبه های پنهان سازمان های میانجی نوآوری: مروری نظام مند از منظر گونه شناسی صنایع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در نظام نوآوری بازیگران با فضای پیچیده ای از شبکه های رسمی و غیررسمی، هم درون و هم در بین زیرگروه ها درگیرند. کاستی در این سازگاری ها و تعاملات شکننده، موجب می شود که نقش بازیگران واسط برجسته شود. سازمان های میانجی در نظام نوآوری تلاش می کنند تا مبتنی بر کاستی های موجود در تعاملات، کارکردهایی را بر عهده گیرند. کارکردهای نهادهای میانجی، از جنبه های گوناگونی در مقاله ها و پژوهش های مختلف بررسی شده است. این تنوع بررسی از آن جهت است که شکاف ها و کاستی های ارتباطی طرفین تعامل در نظام نوآوری، به طور ذاتی بسیار متفاوت است. هرچند مطالعات پیشین فهرستی از این کارکردها را ارائه کرده اند، همچنان چگونگی راهبری این بازیگران واسطه ای نظام نوآوری و تعیین کارکردهای مناسب آن ها در بازتابی از ویژگی های صنعت، دغدغه سیاست گذاران نوآوری است. به ویژه آنکه نوآوری و رژیم فناورانه صنایع ماهیت متفاوتی دارند. هدف پژوهش حاضر، ارائه تعریفی جامع از دانش فعلی و دسته بندی نهادهای میانجی در صنایع توسط پویت (۱۹۸۴) بر اساس کارکردهای تعریفی هاولز (۲۰۰۶) و همچنین تفسیری از شکاف های تحقیقاتی موجود بوده است.
روش: در مطالعه حاضر با بهره گیری از روش مرور نظام مند ادبیات، کلیه مطالعات کیفی و کمی مرتبط، از جمله مقاله های انتشار یافته در مجله ها و کنفرانس ها تا سال ۲۰۲۲ بررسی و در نهایت، ۷۷ مقاله در زمینه نهادهای میانجی نوآور احصا و تجزیه وتحلیل شد. به منظور تعیین دامنه (محدوده) مطالعات، علاوه بر تعیین و شناسایی واژگان کلیدی و جست وجو در پایگاه اطلاعاتی مناسب، در خصوص کیفیت مجله هایی که مقاله های منتخب در آن منتشر شده بودند نیز تصمیم گرفته شد. از آنجایی که دامنه این مطالعه ارتباط بین کارکردهای نهادهای میانجی و نوآوری بوده است، دو مفهوم «نهادهای میانجی» و «نوآوری» به عنوان کلیدواژگان اصلی تعریف شد. افزون بر این، برای جمع آوری مطالعات و جست وجوی جامع، از چندین واژه کلیدی مترادف نیز استفاده شد. در گام بعدی، برای تضمین اعتبار و کیفیت مقاله ها و جلوگیری از ورود اسناد نامرتبط، این معیارها نیز مدنظر قرار گرفت: ۱. مطالعات به نهادهای (سازمان های) میانجی و نوآور مربوط باشند؛ ۲. مقاله های منتشر شده، فقط به زبان انگلیسی باشند؛ ۳. مقاله هایی که یکی از کلیدواژگان منتخب در عنوان، چکیده یا واژگان کلیدی آن ها ذکر شده باشد؛ ۴. فقط مقاله هایی انتخاب شوند که در مجله های معتبر با شاخص ۱Q و ۲Q منتشر شده اند.
یافته ها: نتایج ذیل چهار محور کارکردهای سازمان های میانجی در هم گرایی با کلان روندهای تغییرات و تحولات فناورانه نوین؛ کارکردهای آن ها در سطوح متنوع نظام های نوآوری؛ سازمان های میانجی بازیگرانی برای راهبری صنایع دانش محور و کارکردهای آن ها در صنایع متفاوت ارائه شده است.
نتیجه گیری: این مطالعه اهمیت درک ماهیت نوآوری و رژیم فناورانه صنایع را برای راهبری این سازمان ها در تعریف کارکردهای مناسب برجسته می کند. یافته های این پژوهش می تواند تصمیم گیری های سیاستی را تعیین کند و حامی مدیریت مؤثر صنایع دانش بنیان باشد. پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی، بر کاوش نقش این سازمان ها در صنایع نوظهور و بررسی اثربخشی عملکردهای آن ها در زمینه های مختلف تمرکز شود.
یکپارچه سازی دانش فناوری های جدید در صنایع با موج نوآوری بلند: (مطالعه موردی: حوزه معادن و صنایع معدنی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه با پیچیده تر شدن علوم و بازارهای رقابتی، توجه به نوآوری برای بقای شرکت ها در بازار، اهمیت زیادی دارد. در صنایعی که سرعت ارائه محصولات جدید بیشتر است، امواج نوآوری در آن ها کوتاه تر است. شرکت های فعال در حوزه معادن و صنایع معدنی، به عنوان بنگاه هایی با موج نوآوری بلند، علاوه بر نیاز اساسی به شناخت و فهم خرده دانش ها و فناوری های جدید، به جذب و یکپارچه سازی آن ها بر پایه بنگاهی موجود خود نیازمندند. هدف اصلی این مطالعه، ارائه مدلی برای ارتقای توانمندی های فناورانه بنگاه های با موج نوآوری بلند مبتنی بر یکپارچه سازی دانش فناوری های جدید است.
روش: روش این پژوهش براساس مطالعه موردی پروژه های موفق در حوزه معادن و صنایع معدنی (به عنوان یک صنعت با ویژگی های مشابه با صنایعی با موج نوآوری بلند) صورت گرفت. در این پژوهش، سطح تحلیل مربوط به بنگاه های متأخر در صنایع با موج نوآوری بلند و واحد تحلیل، پروژه های موفق انجام شده در یکپارچه سازی دانش فناوری های جدید، در پایه دانشی بنگاه در این بنگاه ها بوده است. به همین دلیل، از روش مطالعه تک موردی اکتشافی جزءنگر استفاده شده است. انتخاب واحد تحلیل، بر اساس معیارهای مشخص صورت گرفت و در نهایت چهار پروژه موفق در صنایع معدنی، انتخاب و تحلیل شد. برای تحلیل چهار پروژه موفق منتخب، ۱۲ مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و متن مصاحبه ها پس از پیاده سازی، به روش تحلیل محتوا، کدگذاری شد.
یافته ها: یافته های این مطالعه، به مجموعه ای از فعالیت ها و ابتکارهای شناسایی شده بنگاه های با موج نوآوری بلند، در ابعاد سازمانی (کارکردی و مدیریتی) و فناورانه (محصول محور و فرایندمحور) برای موفقیت در یکپارچه سازی دانش فناورانه منجر شد. این اقدام ها و ابتکارها، در سه مرحله اصلی تشخیص و انتقال دانش فناورانه جدید (مشتمل بر سه زیربخش تشخیص دانش فناورانه جدید، تشخیص منبع دانشی مناسب و انتقال دانش فناورانه جدید)، ترکیب دانش فناورانه جدید با پایه دانشی بنگاه (مشتمل بر سه زیربخش تفسیر دانش فناورانه جدید خارجی، تسهیم دانش فناورانه جدید خارجی و تثبیت دانش فناورانه جدید خارجی) و بهره برداری از دانش فناورانه جدید (مشتمل بر دو زیربخش اجرا و بازپیکربندی) معرفی شده اند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه اقدام هایی را معرفی کرده است که می تواند به عنوان بینش های جدید بنگاه ها، برای موفقیت بیشتر در یکپارچه سازی در نظر گرفته و بهره برداری شود. این اقدام ها عبارت اند از: جایابی فناوری جدید در کارکردهای عملیاتی، زمان دهی مناسب به فناوری جدید برای تطبیق با پایه دانشی بنگاه، نگهداری و مراقبت از فناوری و تجهیزات نو، ارزیابی تطابق محصول جدید با استانداردهای بین المللی و همچنین، راه اندازی سیستم یکپارچه سازی فرایندهای فناوری اطلاعات. این مطالعه فرصت های تحلیل و مطالعات بیشتری را برای پژوهشگران آینده خلق کرده است و می تواند به عنوان مبنای دانشی برای ادامه پژوهش های بیشتر در حوزه یکپارچه سازی دانش فناورانه استفاده شود.
ارائه چارچوبی برای تحلیل ظرفیت جذب خوشه های نوآوری با رویکرد SNA (مطالعه موردی: ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ارزیابی جایگاه دانشی و مدل ظرفیت جذب شرکت ها در خوشه های نوآورانه، جریان دانشی را برای دستیابی به عملکرد نوآورانه شفاف و تسهیل می کند. در همین راستا، اهمیت خوشه های نوآوری در چرخه اقتصاد جهانی در صنایع مختلف، در ایران حائز اهمیت است. دانشگاه صنعتی شریف، به واسطه جایگاه علمی و دسترسی به منابع دانشی، در زمینه استقرار خوشه های نوآوری بستر مناسبی دارد؛ زیرا نزدیکی به صنایع مختلف و کارخانجات آن ها از یک سو و جذب و پرورش خبرگان کشوری از سوی دیگر، جایگاه ویژه ای به آن می دهد، همچنین بستر را برای جریان دانش بین حوزه های دانشی و حوزه های کسب وکاری فراهم می کند.
روش: بر اساس آنچه بیان شد، دانشگاه صنعتی شریف جزء پیشگامان ایجاد بستر خوشه برای استارتاپ ها و شتاب دهنده هاست. همچنین با توجه به مطالعات روز این حوزه، رشد خوشه های نوآوری، جزء سیاست های جاری در کشورهای مختلف است. در این مقاله متغیر اصلی، سنجش ظرفیت جریان دانش و توان بهره مندی واحدها از دانش های موجود و سرریز شده در سطح خوشه هاست که با توجه به رویکرد نوآورانه محورشان، لاجرم دانش برای آن ها اصلی ترین ورودی است. با توجه به همین موارد، بررسی همه حوزه های دانشی و کسب وکاری فعال در خوشه، به ارزیابی نیاز دارد؛ از این رو روش تحقیق در این پژوهش، تحلیل شبکه اجتماعی است که گراف روابط با رویکردهای مختلف را برای ارزیابی جریان دانشی ارائه می دهد. هرچند تاکنون تحلیل ظرفیت جذب بیشتر، بر حوزه شرکت ها متمرکز بوده است و صرف نظر از بستر جغرافیایی و ارتباطات دانشی خارج از سازمانی که شرکت داشته، تحلیل و بررسی شده است که در این نگاه، نقش بیرونی شرکت چندان در کانون توجه قرار نمی گرفت و همین موضوع، به نادیده گرفته شدن اثرگذاری و اثرپذیری دانشی هر سازمان نیز منجر می شد.
یافته ها: در این مقاله به بررسی جایگاه شناختی و نقش حوزه های فناوری ناحیه نوآوری دانشگاه صنعتی شریف، در حوزه ارتباطات دانشی می پردازیم و با شناسایی و استخراج نقش هر حوزه در خوشه نوآوری، از روش تحلیل شبکه اجتماعی (SNA)، ظرفیت جذب و مدل های ارتباطات دانشی بین حوزه های فناوری در داخل خوشه را مدنظر و بررسی می کنیم. از آنجایی که بهبود ظرفیت جذب حوزه های فناوری، به ارتقای سطح عملکرد نوآورانه آن ها منجر می شود، شناسایی و بهبود جریان دانشی در بین حوزه های فناوری امری مهم در بهبود بستر نوآورانه خوشه های نوآوری است. در این پژوهش به بررسی وضع موجود ابعاد ظرفیت جذب (اکتساب، تطبیق، انتقال و بهره برداری) در درون خوشه نوآوری و وضعیت این ابعاد در سطح بیرونی آن پرداخته شده است. این بررسی از طریق شناسایی و استخراج جایگاه شناختی هر حوزه فناوری در داخل خوشه که براساس ارتباطات دانشی ورودی به خروجی از هر حوزه شناسایی می شود و نوع ارتباطات و تعاملات دانشی با خارج از خوشه که به شکل گیری نقش های دروازه بان فناوری، ستاره ها و ایزوله ها منجر می شود، انجام شده است.
نتیجه گیری: از طریق روش تحلیل شبکه اجتماعی و محاسبه درجه ورودی و خروجی دانش و درجه بینابینی، با استخراج نقش هر حوزه فناوری در داخل و خارج از خوشه، مدل ظرفیت جذب آن شناسایی شد و با بهره مندی از نظر خبرگان و مستندات مندرج در ادبیات موضوع، راه کارهای ارتقای شبکه دانشی شناسایی و طی سازوکار گذار برای بهبود شرایط ارائه می شود.
طراحی مدل تحول دیجیتال در صنعت نفت و گاز دریایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش طراحی مدل تحول دیجیتال در صنعت نفت وگاز دریایی در ایران است که می تواند در زمینه برنامه ریزی و سیاست گذاری در این صنعت استفاده شود. استفاده از پیشرفت ها و نوآوری های دیجیتال در صنعت نفت وگاز جدید نیست؛ اما تحول دیجیتال در صنعت نفت وگاز مفهوم کمابیش جدیدی است که با اجرای آن در سطح صنعت نفت وگاز دریایی ایران، ضمن استفاده از مزایای تحول دیجیتال، این صنعت می تواند به پیشرویی در سطح جهانی تبدیل شود.
روش: این پژوهش از نظر رویکرد کیفی است و از استراتژی پژوهش نظریه داده بنیاد بهره برده است. در این پژوهش با استفاده از داده های به دست آمده از مصاحبه با خبرگان صنعت و مطالعه اسناد و گزارش های موجود در حوزه تحول دیجیتال، به ویژه در صنعت نفت وگاز و به کمک راهبرد نظریه داده بنیاد، مدل تحول دیجیتال صنعت نفت وگاز دریایی ایران به دست آمد. این مدل مشتمل بر شش مقوله اصلی پدیده محوری، پیامدها، شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، سیاست ها و راهبردها طراحی شده است.
یافته ها: از مصادیق بسیار مهم پدیده محوری (تحول دیجیتال در صنعت نفت وگاز دریایی) می توان به تصمیم گیری مبتنی بر تحلیل داده های واقعی با استفاده از ابزارهای فناوری دیجیتال، ایجاد یکپارچگی در تصمیم های مرتبط با صنعت و افزایش کارایی و بازدهی کارکنان و تجهیزات صنعت اشاره کرد. به علاوه، از جمله راهبردهای بسیار مهم و مؤثر برای دستیابی به تحول دیجیتال در صنعت نفت وگاز دریایی در سطح بنگاه ها، می توان به اتحاد با شرکت های معتبر حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و دانشگاه ها و استارتاپ های فعال در حوزه فناوری های دیجیتال و ترویج فرهنگ سازمانی مبتنی بر به کارگیری فناوری های دیجیتال و در سطح صنعت و ملی، به وضع قوانین سخت گیرانه زیست محیطی و ایمنی کارکنان شاغل در سکوهای دریایی و حمایت از سرمایه گذاری در حوزه تحول دیجیتال در سطح صنعت نفت وگاز اشاره کرد.
نتیجه گیری: از جمله پیامدهای بسیار کلیدی تحول دیجیتال در صنعت نفت وگاز دریایی در سطح سازمانی، می توان به افزایش بازدهی در سازمان های فعال در صنعت نفت وگاز دریایی، افزایش دقت و سرعت در تصمیم گیری های ها با اتکا بر تحلیل داده ها و امکان تعمیر، نگهداری پیشگویانه و هدفمند و صرفه جویی در هزینه های سازمان اشاره کرد. تحول دیجیتال در این صنعت می تواند پیامدهایی نظیر افزایش ضریب بازیافت، برداشت نفت از مخازن نفت دریایی، کاهش مخاطرات زیست محیطی دریایی و بهبود عملکرد در صنعت نفت وگاز دریایی را در سطح صنعت و ملی به دنبال داشته باشد.
طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در صنعت خودروسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم، در شرکت ایران خودرو انجام شده است. در این راستا، به این پرسش اصلی پرداخته می شود که عوامل مؤثر بر طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم، در شرکت ایران خودرو کدام اند و الگوی روابط علّی میان آن ها چگونه است؟
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی توسعه ای، از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی و از نظر شیوه تحلیل داده ها، آمیخته است. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی، خبرگان، سیاست گذاران، دانشگاهیان، مدیران شرکت های دانش بنیان و مدیران باسابقه شرکت ایران خودرو بودند. نمونه گیری به روش هدفمند بود و پس از مصاحبه با ۱۵ نفر، اشباع نظری حاصل شد. جامعه آماری بخش کمّی نیز، کارشناسان شرکت ایران خودرو بود که با فرمول کوکران، حجم نمونه ۱۷۲ نفر برآورد شد. با روش نمونه گیری تصادفی ساده، حجم نمونه مورد نیاز تأمین شد. برای گردآوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. مقوله های زیربنایی تحول دیجیتال در شرکت ایران خودرو با روش گراندد تئوری شناسایی شد و مدل نهایی با روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی شد. تحلیل داده های کیفی به کمک نرم افزار مکس کیودا و بخش کمّی به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام گرفت.
یافته ها: برای تبیین مدل تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در شرکت ایران خودرو، مصاحبه های تخصصی نیمه ساختاریافته با اساتید بازاریابی و مدیران شرکت ایران خودرو صورت گرفت. در این مرحله، پیش از شروع مصاحبه، ۶ سؤال باز در نظر گرفته شد و در طول فرایند مصاحبه نیز مطابق پیش بینی، سؤال های جدیدی نیز مطرح شد. برای آشنایی با ژرفنا و گستره محتوایی داده ها، به بازخوانی مکرر داده ها و خواندن داده ها به صورت فعال (جست وجوی معانی و الگوها) اقدام شد. نتایج مصاحبه ها با روش گراندد تئوری، مبتنی بر نظریه اشتراوس و کوربین، شامل کدگذاری های باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. در مرحله کدگذاری باز، ابتدا ۲۵۶ کد شناسایی شد که کدهای تکراری حذف و کدهای مترادف تلفیق شدند و در نهایت ۵۸ کد باز شناسایی شد. در مرحله کدگذاری محوری، این ۵۸ کد، در قالب ۱۰ طبقه دسته بندی شد و در مرحله کدگذاری انتخابی، این ۱۰ طبقه در ۶ طبقه اصلی دسته بندی شدند. در فرایند نظریه پردازی داده بنیاد، پس از گردآوری داده ها، تجزیه وتحلیل و تفسیر آن ها، نوبت به ارائه مدل، نتیجه گیری و جمع بندی پژوهش رسید. با بررسی وضعیت موجود، داده های به دست آمده در ۶ مقوله اصلی طبقه بندی شدند. با نظر اساتید و کارشناسان امر، از کلیه شاخص های به دست آمده از تحلیل کیفی محتوای مصاحبه ها، تعداد ۵۸ شاخص، جهت تبیین مدل تحول دیجیتال مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در شرکت ایران خودرو به کار گرفته شد.
نتیجه گیری: براساس مدل پارادایمی پژوهش مشخص شد که زیرساخت های دیجیتال، رهبری دیجیتال، منابع انسانی دیجیتال و بازاریابی دیجیتال، بر تحول دیجیتال در شرکت ایران خودرو تأثیر می گذارند. انقلاب صنعتی چهارم بستر لازم را فراهم می آورد و رقابت پذیری شرکت ایران خودرو نقش مداخله گر را ایفا می کند. در نهایت، راهبرد دیجیتال شرکت ایران خودرو، به عملکرد مالی و غیرمالی شرکت ایران خودرو منجر می شود.