پارادوکس دروغگو شامل جمله خودارجاعی است که مدعی کذب خودش است. برای این پارادوکس راه حل های متعددی ارائه شده که بخشی از آنها، کنار گذاشتن زبان طبیعی و استفاده از زبان های صوری و مصنوعی را راه حل اساسی می دانند؛ اما شماری از راه حل ها نیز می کوشند این پارادوکس را در زبان های طبیعی رفع کنند. مسئله مقاله این است که چرا راه حل پل هورویچ به این پارادوکس طبق نظریه حداقلی صدق که در دسته دوم راه حل ها قرار می گیرد ناقص است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته این است که نشان دهیم ادعای هورویچ مبنی بر امکان توضیح همه کاربردهای مفهوم صدق با توسل به تمایل ذاتی و زبانی ما به قبول همه نمونه های صورت هم ارزی کافی نیست. پیشنهاد هورویچ برای حل پارادوکس دروغگو، کنار گذاشتن نمونه های صورت هم ارزی مربوط به جمله های خود ارجاع است. نتیجه اینکه این پاسخ نه تنها نمی تواند پاسخ مناسبی برای این پارادوکس باشد، بلکه پذیرفتن این راه حل به معنای ناقص بودن تبیین و توضیحی است که نظریه حداقلی درباره مفهوم صدق ارائه می دهد.