مسائل اجتماعی ایران
مسائل اجتماعی ایران سال یازدهم بهار و تابستان 1399 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
روابط همسایگی ازجمله روابط اجتماعی محسوب می شود که فرصت کنش های متقابل بین افراد در شهرهای بزرگ را فراهم می کند. به نظر می رسد در شرایط کنونی این روابط کمرنگ و به نوعی دچار نقصان شده است. در این تحقیق، ابتدا روابط همسایگی و نحوه سنجش آن مشخص شده و سپس فرض پایین بودن روابط همسایگی سنجیده شده است. سپس با استفاده از دیدگاه ها و نظریات موجود عواملی که موجب نقصان این روابط شده اند، مورد بررسی قرار گرفته اند. در بخش نظری، سه دیدگاه جبرگرایان، ترکیب گرایان و خرده فرهنگی درباره عوامل مؤثر بر روابط همسایگی مطرح شده است. در ادامه ارتباط روابط همسایگی با دو مؤلفه سرمایه اجتماعی، شامل اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی و نیز ارتباط روابط همسایگی براساس وجود و استفاده از فضاهای عمومی بررسی شد. تحقیق میدانی در ۹ محله منتخب از سه منطقه بالا، متوسط و پایین تهران به روش پیمایش و با تکمیل 270 پرسش نامه صورت گرفته است. یافته ها نشان داد که زنان به طور معنی داری نسبت به مردان، و متأهلان نسبت به مجردان، روابط همسایگی قوی تری داشتند. همچنین متغیرهای سن، مدت سکونت در منزل، نوع مالکیت شخصی یا سازمانی، میزان رضایت از همسایه، مشارکت اجتماعی، اعتماد بین شخصی، باورها درمورد همسایه ها، تعلق مکانی و استفاده از فضا های عمومی بر روابط همسایگی تأثیر مثبت دارند. درمقابل، متغیرهای شاغل بودن، عضویت در گروه های ثانویه، تراکم جمعیت و میزان واحدهای همسایگی، جابه جایی محل سکونت، عقلانی شدن و تقسیم کار پیچیده دارای رابطه منفی با روابط همسایگی هستند. درنتیجه، با شناخت میزان تأثیر این عوامل می توان راه را برای ممانعت از کاهش روابط رودرروی مردم محلات که در شبکه اجتماعی مجاور خارج از محیط خانه قرار می گیرند گشود، و روابط همسایگی را به دارایی اجتماعی محلات تبدیل کرد. مشارکت اجتماعی به عنوان فرایند سازمان یافته ای که افراد جامعه به صورت آگاهانه و جمعی با درنظرداشتن اهداف معین در آن شرکت کرده و به سهیم شدن در منابع قدرت منجر می شود، بیش از همه عوامل در دوام روابط همسایگی مؤثر است.
بحران اخلاقی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن (پژوهشی در بین شهروندان تهرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاق به عنوان مجموعه قواعد مشترکی که کنش ها و رفتار را در جهت خیر اجتماعی، منظم و پیش بینی پذیر می کند، یکی از بنیان های اساسی نظم اجتماعی است. اکنون این نظم اخلاقی در جوامع مختلف با تهدید مواجه شده است. جامعه شناسان از چنین وضعیتی به عنوان بحران اخلاقی و آنومی نام می برند. این مقاله به بررسی بحران اخلاقی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در پرتو نظریه آنومی می پردازد. جمعیت تحقیق، شهروندان تهرانی 18 سال به بالا در سال 1396 هستند. نمونه ای 400نفری از این جمعیت به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده است. روش پژوهش پیمایش بوده و برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه و داده های ثانویه استفاده شده است. یافته ها نشان داد بیش از 93درصد پاسخ گویان وضعیت اخلاقی جامعه را بحرانی ارزیابی کرده اند. یافته های تبیینی نشان می دهد چهار متغیر احساس نابرابری، ضعف کنترل های اجتماعی، احساس نارضایتی و فردگرایی خودخواهانه، بیشترین تأثیر را در تلقی بحرانی از وضعیت اخلاقی جامعه دارند و 70درصد تغییرات آن را توضیح می دهند. بحران اخلاقی در جامعه ما بنا بر یافته های این پژوهش به تشدید عوامل بیگانه ساز و تضعیف عوامل یگانه ساز اجتماعی بر می گردد. اما، به زعم این پژوهش، این وضعیت بحرانی غیرقابل حل و تعدیل نیست. با تلاش در جهت بازاندیشی ارزش ها و سنن فرهنگی و اخلاقی، تقویت عوامل یگانه ساز و تضعیف و تخفیف نیروهای بیگانه ساز، نظم اخلاقی بر جامعه حکم فرما خواهد شد. بدون چنین تلاش ها و تغییراتی، جامعه به ناگزیر دورانی از آشفتگی اخلاقی را تجربه خواهد کرد.
تحلیل جامعیت سیاست گذاری سلامت در قوانین برنامه های توسعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی متن حاضر تحلیل ویژگی جامعیت در سیاستگذاری سلامت کشور است. باتوجه به اینکه سیاستهای سلامت با بخش عمده ای ازنیازهای اساسی همه اعضاء جامعه مرتبط می باشد، نارسایی در جامعیت برنامه های سلامت می تواند بر کیفیت زندگی مردم اثر کاهنده ای داشته باشد و به تدریج موجب بروز مشکلات اجتماعی شود. چارچوب نظری این پژوهش ملهم از نظریه رفاه اجتماعی و به ویژه دیدگاه تیتموس است. بخش سلامت قوانین پنجساله اول تا ششم توسعه با اتکاء به روش تحلیل محتوای کمی و کیفی بررسی شده است. نتایج بدست آمده بیانگر آن است که طی برنامه های مختلف به تدریج بر میزان جامعیت سیاست های سلامت افزوده شده است به این معنا که هم مولفه های سلامت متنوع تر شده اند و هم دامنه شمول آن قشرها وگروه های متنوع تری را دربرگرفته است. این ویژگی دربرنامه چهارم توسعه به اوج خود رسیده است. باوجود این هنوزحد مطلوبی از جامعیت احراز نشده است. زیرا عناصرمندرج درهر قانون برنامه نوسان دارد و درمورد نقش دولت درتأمین سلامت هم ابهام هایی وجود دارد. بطوریکه با رویکارآمدن هر دولت و مسلط شدن گرایش سیاسی آن، برنامههای سلامت نیز دستخوش تغییرات شده است. بنابراین تداوم بیثباتی و استمرار سیاستهای ناهماهنگ سلامتی در هردولت، یک نوع سیاستگذاری کوتاه مدت بوجودآورده که امکان برنامهریزی بلندمدت را برای پرداختن به امر سلامت تضعیف کرده است. بطوریکه هر قانون بصورت مقطعی و مبتنی بر نیاز و اقتضائات یک دوره خاص و در راستای سلیقه سیاستگذاران آن دوره تنظیم شده است.
وندالیسم و حس تعلق مکانی در نواحی روستایی پیراشهر بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس مکانی عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری ویژه برای افراد می گردد. در این ارتباط، حس تعلق مکان به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها نسبت به مکان است؛ اما عوامل متعددی در کاهش حس تعلق مکانی تاثیرگذار است که یکی از آنها ناامنی های ناشی از وندالیسم (فعالیت های خرابکارانه) است. هدف این مطالعه بررسی رابطه بین وندالیسم روستایی برکاهش حس تعلق مکانی روستاییان در روستاهای حاشیه شهر بیرجند است. در این مطالعه برای بررسی مسئله از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است. جامعه آماری تحقیق 13 روستای پیراشهری شهر بیرجند بوده اند. نمونه با توجه به فرمول کوکران و با خطای 0/07 درصد معادل 191 نفر تعیین گردید. نتایج نشان داد سه نوع وندالیسم روستایی پیراشهر بیرجند شامل هنجارشکنی فرهنگی، تخریب و سرقت و قانون گریزی بوده است. همچنین اصلیترین عامل اثرگذار بر رخداد وندالیسم، ضعف اجرای قوانین بوده است. در مجموع میتوان گفت محرومیتهای سکونتگاههای پیراشهر بیرجند نسبت به مرکز (شهر) در کنار عامل تنوع قومی و فرهنگی منجر به "دلزدگی فضایی" جمعیت و گاهی تقابل با آن شده است. این امر، از یکسو حاکی از کیفیت پایین زندگی و آسایش ساکنان است و از سوی دیگر، توجه ویژه نظام برنامهریزی برای گذار به سوی "مقبولیت فضا" نزد ساکنین را میطلبد.
تجربه زیسته زنان از خشونت خانگی (مورد مطالعه: زنان مراجعه کننده به واحد کاهش طلاق مرکز اورژانس اجتماعی شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خشونت در خانواده یا خشونت خانگی خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع میپیوندد و عموماً در میان افرادی رخ میدهد که به سبب صمیمیت یا ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خوردهاند. اهداف این پژوهش دستیابی به معنای رفتار خشونتآمیز نزد زنان، نوعشناسی خشونت خانگی و تجارب زنان از اعمال خشونت خانگی است. این پژوهش با پارادایم تفسیرگرایی و با استفاده از روش پدیدارشناسی، سعی در شناسایی تجارب زیستۀ زنان شهر اصفهان از خشونت خانگی دارد. میدان تحقیق، بخش کاهش طلاق مرکز اورژانس اجتماعی شهر اصفهان است. با استفاده از نمونهگیری هدفمند، با 18 نفر از زنان خشونتدیده مصاحبۀ عمیق نیمهساختیافته انجام شد و با روش هفتمرحلهای کولایزی، تحلیل دادهها صورت گرفت. نتایج تحقیق علاوه بر ارائۀ نوعشناسی دقیق از خشونتی که زنان آن را تجربه کرده بودند نشان داد که هرکدام از زنان خشونتدیده، براساس نوع خشونتی که تجربه کردهاند، خشونت علیه زن را چگونه تعریف میکنند. زنان در بیان تجاربشان به دلایل خشونت همسر نیز اشاره کردند. در این خصوص به دخالت خانوادۀ مرد، ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی مرد، نداشتن شناخت کافی از یکدیگر و اندیشههای مردسالاری اشاره میکنند. همچنین، زنانی که قدرت مقابله با همسر را در خود نمیبینند، بهصورت منفعلانه به سازش و تحمل زندگی خشونتبار، پنهانکردن خشونت اعمالشده و درنهایت، دفاع از خود در هنگام کتکخوردن میپردازند. آن دسته از زنان که توانایی مقابله با خشونت همسر را دارند، بهصورت فعالانه دست به اقداماتی چون اتخاذ تدابیر برای بهبود اوضاع، انجامندادن خواستههای مرد، ناسزاگویی در مقابل خشونت کلامی شوهر و درنهایت، با نتیجهنگرفتن از اقدامات اشارهشده، به قهر و ترک منزل دست میزنند.
دینداری و پتانسیل اعتراض سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالۀ پژوهشی حاضر حول محور این پرسش اصلی سامان گرفت که دینداری فردی چه نقشی در پتانسیل اعتراض سیاسی دارد. ذخیرۀ دانشی قدمای علوم اجتماعی در بسیاری از دیدگاههای جامعهشناختی دلالت بر این پاسخ داشت که چون دین نقشی توجیهی یا حمایتی از سنتهای حاکم و نظم موجود را دارد، پس پتانسیل اعتراض سیاسی را کاهش میدهد. باوجوداین، برخی دانشپژوهان علوم اجتماعی در سالهای اخیر استدلال کردهاند که دین و دینداری میتواند از راههای مختلف و از طریق کانالهای متنوعی بر بسیج سیاسی و رفتار اعتراضی تأثیر بگذارد. این کانالهای مختلف، یا مکانیسمهایی که از طریق آنها دین و دینداری میتواند بر رفتار اعتراضی تأثیر بگذارد، در مقالۀ حاضر تشریح گردیده و سپس، با تفکیک دینداری به دو بُعد اصلی «اعتقادات دینی» و «مناسک مذهبی»، استدلالهایی نظری برای معقولسازی دو فرضیۀ متعارض ارائه شد. اول، اعتقادات دینی پتانسیل اعتراض سیاسی فرد را کاهش میدهد. دوم، مشارکت در مناسک مذهبی باعث افزایش پتانسیل اعتراض سیاسی میشود. درنهایت، فرضیات مزبور با دادههای پیمایشی برآمده از نمونۀ 200نفری از افراد 18 سال به بالای ساکن در شهر تهران مقابله شد تا میزان برازش تجربیشان آشکار شود. نتایج تحقیق در مجموع دلالت بر رد تجربی فرضیات تحقیق داشته و نشان داد که پتانسیل اعتراض سیاسیِ پاسخگویان نمونۀ تحقیق، مستقل از دینداریشان بوده است.
برساخت اعتیاد و روند اُبژه سازی معتاد در دهه های پس از انقلاب 1357(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه واکاوی برساخت ذهن معتاد و خانواده او متأثر از گفتمان های مسلط اعتیاد در دهه های پس از انقلاب 1357 است. به عبارتی، روند ساخته شدن ذهن تحت تأثیر «حقیقت» اعتیاد در گفتمان های مسلط مدنظر است. چگونگی شکل گیری احساسات و اندیشه ها در عرصه اعتیاد از طریق مطالعه ساختار زبان و تحولات آن با عنایت به شرایط اقتصادی، فرهنگی و تاریخی مطمح نظر بوده است. در این مطالعه از روش میدانی با تکنیک مشاهده، مشاهده مشارکتی و مصاحبه های عمیق با رویکردی انتقادی و تفسیرگرایانه با معتادین و خانواده هایشان بهره گرفته شده است.نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که معتادین برساخته ای از تداوم گفتمان های مسلط در خانواده و کمپ ها هستند. بر اساس چهار قالب معرفتی مسلط بر شناخت اعتیاد و معتاد در ایران از سال 1357 تا به امروز (علی زاده، 1396) که شامل گفتمان انقلابی، گفتمان اجتماعی، گفتمان اقتصادی و گفتمان بازار شد، روند برساخته شدن ذهن معتاد و خانواده تحت تأثیر «حقیقت» اعتیاد و ابژه سازی معتاد در این قالب های گفتمانی بر اساس تجربه زیسته آنان بازنمایی شد. قابل ذکر است که در مواردی از تجربه زیسته افراد مورد مطالعه، مکانیزم های قدرتی در این چهار گفتمان به صورت ترکیبی خودنمائی کردند. همچنین ذهن معتاد و خانواده او، متأثر از گفتمان انجمن معتادین گمنام نیز شکل گرفته که این گفتمان از دو طریق، یکی معرفی «حقیقت» اعتیاد به مثابه ضعف معنویت و دیگری جلوه دادن اعتیاد به مثابه امری طبیعی و نه امری اجتماعی، در امتداد گفتمان های مسلط بر جامعه قرار گرفته و از خانواده در مقابل معتاد حساسیت زدایی می نماید.
فعالیت در سازمان های مردم نهاد ؛ برساخت شبکه ارتباطی جدید به مثابه جایگزین محدودیت های ساختاری: ارائه نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با نظر به اهمیت نهادهای مدنی به عنوان اصلیترین شاخص توسعه اجتماعی، پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به مطالعه زمینه ها و دلایل رشد سازمان های مردم نهاد در شهر سنندج و تجربه و درک فعالیت مدنی در نزد نمونه ای از شهروندان کُرد سنندجی بپردازد. روششناسی پژوهش، کیفی است و دادههای کیفی در این مطالعه با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. بر اساس روش های نمونه گیری هدفمند و حداکثر تنوع و لحاظ معیار اشباع نظری 27 نفر از شهروندان کُرد سنندجی در این مطالعه شرکت کردند و درک و تفسیر آنها نسبت به دلایل و زمینه های فعالیت در سازمانهای مردم نهاد مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زمینههایی چون ناکارآمدی دولت و نظام تدبیر در منطقه، و نابرابری اجتماعی (احساس تبعیض و عینی شدن فشار ساختاری) در حضور و مشارکت در سازمان های مردم نهاد نقش دارند. در این میان، بهره مندی از مجاری سازمانی و رهایی از روزمرگی و معنابخشی به زندگی به مثابه زمینه تسهیلگر و مسئولیتپذیری اجتماعی و کسب اعتبار اجتماعی به منزله شرایط مداخله گر عمل کرده اند. بازسازی معنایی تجربه و درک فعالان مدنی، از حضور و مشارکت در سمنها بر سمنها به مثابه مجرایی برای مشارکت و همبستگی اجتماعی، تغییر فرهنگی و اجتماعی و پل ارتباطی ذینفعان و دستگاههای اجرایی دلالت دارد. مقولهی هسته نیز بر سازمانهای مردمنهاد؛ برساخت شبکه ارتباطی جدید به مثابه جایگزین محدودیتهای ساختاری» دلالت دارد.
کشمکش های گفتمانی در عرصه دست کاری و بازنمایی بدن در زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالۀ حاضر به مطالعۀ کشمکشهای گفتمانی و خوانشهای وارونۀ بدن در عرصۀ بدن و بازنمایی آن میپردازد. در این راستا، تلاش شده است با تأکید بر روش دیرینهشناسی فوکو (تحلیل مقاومت و تصادف و گفتمانی) درمورد مناسبات قدرت و دستکاری بدن، به فهم و الگوی خاصی از چگونگی رابطۀ بین قدرت و دالهای موجود در متن اجتماعی و فرهنگی جامعه بر بدن زنان دست یابیم؛ چراکه بدن زنان همچون یک متن در نظر گرفته میشود. سؤال اصلی که این مقاله سعی میکند به آن پاسخ دهد این است که چگونه نظام یا نظامهای گفتمانی حاکم بر جامعه باعث بازنمایی، دستکاری و خوانش بدن میشوند. به عبارت دیگر، چرا بازنمایی و دستکاری بدن در دورههای مختلف، با خوانشهای متفاوت در عرصۀ نمادها و معانی مواجه بوده است؟ استانداردهای زیبایی در هر گفتمان متأثر از چه نوع شرایط اجتماعی و فرهنگی بوده است؟ آیا میتوان ردپای قدرت و گفتمان را در نحوۀ دستکاری بدن جستوجو کرد؟ یافتههای این پژوهش نشان داد که بازنمایی و دستکاری بدن زنان، منعکسکنندۀ روابط قدرت و گفتمانهای مسلط در جامعه، در هر مقطع تاریخی است. درحقیقت، اعمال مدیریت و حکمرانی بدن زنان، کاملاً با شرایط انتخابیشان منطبق نیست و برساختهای آنها بر پایۀ ایدئولوژیها و نوع گفتمان حاکم در برهههای خاص تاریخی قرار دارد و شاهد نوعی بیثباتی و کشمکش معنا در عرصۀ بدن، متأثر از قدرتهای سازندۀ متن در هر دورهای از تاریخ هستیم و بدن در جریان «قدرت»، بهصورت گفتمان از نو تولید و نهادینه میشود.
کندوکاوی کیفی در پدیده قاچاق موادمخدر در جنوب استان کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، پدیدۀ قاچاق موادمخدر را در جنوب استان کرمان از نظر افراد درگیر در آن بررسی میکند. روششناسی پژوهش، کیفی و روش آن، نظریۀ زمینهای بوده است. دادهها با استفاده از تکنیکهای مشاهدۀ مشارکتی و مصاحبۀ عمیق گردآوری شدهاند. براساس روش نمونهگیری هدفمند، استراتژی نمونهگیری نظری و معیار اشباع نظری، با 14 نفر از افرادی که تجربۀ قاچاق داشتند مصاحبۀ عمیق صورت گرفت. یافتهها شامل هفت مقولۀ محوری به شرح زیر هستند: شبکۀ همیاران قاچاق، ضمانتهای غیررسمی، دادرسی محلی و مبادلۀ اقتصادی و اجتماعی، مخبرها، یاغیگری و قاچاق و پولشویی در لفاف کار آبرومندانه. یافتهها نشان داد که قاچاق موادمخدر دارای یک میدان است؛ به این معنا که بازسازی معنایی انجامشده از درک و تفسیر مردم منطقه از قاچاق موادمخدر بهگونهای است که در این منطقه شرایط و موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی، به شکلگیری نظامی منجر شده است که میدان قاچاق موادمخدر را تشکیل میدهد.
فراتحلیل عوامل مؤثر بر رفتارهای زیست محیطی در بین شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکثر مسائل زیست محیطی در قرن بیستویکم، پیامد کنش انسان است. درنتیجه، شناسایی عوامل مؤثر بر این رفتارها گامی اساسی در جهت کاهش پیامدهای آن است. این تحقیق، با کاربرد رویکرد فراتحلیل، بر شناسایی این عوامل اهتمام دارد. جامعۀ آماری تحقیق شامل 70 پایاننامۀ کارشناسی ارشد و دکتری و پژوهشهای سازمانی مرتبط با رفتار زیستمحیطی بود که 13 مورد با استفاده از روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند، بهعنوان نمونه وارد فرایند فراتحلیل شدند. یافتهها نشان داد از میان 39 اندازه اثر، سطح 4 اندازه اثر زیاد (بیشتر از 5/0)، 4 اندازه اثر متوسط (بین 3/0 تا 5/0) و 31 اندازه اثر پایین (بین 1/0 تا 3/0) است. همچنین، متغیرهای سن، تحصیلات، سرمایۀ اجتماعی و نیت زیستمحیطی بیشترین اندازه اثر، و متغیرهای فردگرایی، جنسیت و سبک زندگی کمترین اندازه اثر را در رفتارهای زیستمحیطی افراد دارند.
وضعیت روابط اجتماعی در شهر تهران: بررسی میزان مرزبندی و ترددهای فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط اجتماعی، برای انسان، بهعنوان موجودی اجتماعی، نوعی ضرورت حیاتی برای زیست اجتماعی در هر جامعهای است. مداراکردن با دیگران یا پذیرش و طرد دیگران، ازجمله شکلهای ارتباط اجتماعی افراد یک جامعه با یکدیگر هستند. ارتباط اجتماعی در جوامع گوناگون (روستا، شهرهای کوچک و بزرگ، کلانشهرها و سایر محیطهای اجتماعی) از حیث شدت، سطح، ابعاد و چگونگی، متفاوت و متغیر است. در این مطالعه که به روش کمی (توصیفی-پیمایش) انجام شد، تلاش شد تا میزان مرزبندی و ترددهای فرهنگی موجود در روابط اجتماعی ساکنان شهر تهران بررسی شود. جامعۀ آماری، تمامی شهروندان 16 سال به بالای شهر تهران را شامل میشد. حجم نمونه شامل 625 نفر بود که به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامۀ محققساخته بود. نتایج نشان داد که درکل، میزان مرزبندی در روابط اجتماعی در شهر تهران «شدید» و تردد فرهنگی «کم» است. طبقات اجتماعی بالا نسبت به طبقات اجتماعی پایین، افراد با تحصیلات بالا نسبت به افراد با تحصیلات پایینتر، مردان نسبت به زنان، ساکنان محلات در خوشۀ بالاتر نسبت به خوشههای پایینتر، متولدین تهران نسبت به متولدین غیرتهران، جوانترها نسبت به میانسالها و مسنترها، مطلقهها و مجردها نسبت به متأهلها و همسرفوتشدگان، بیشتر از مرزهای فرهنگی و اجتماعی عبور میکنند. یافتههای پژوهش نشان داد که دین و سنت همچنان بهعنوان دو عنصر هویتی مهم از مجموعهعناصر سهگانۀ هویتی (ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت)، نقش مهمی در ایجاد، حفظ و تداوم مرزهای اجتماعی و فرهنگی در روابط اجتماعی افراد، بهخصوص در حوزۀ عمومی دارند و برعکس، عنصر هویتی مدرن نقش مهمی در ترددهای فرهنگی و عبور از مرزبندیهای فرهنگی در روابط اجتماعی میان شهروندان تهرانی ایفا میکند.
معرفی و نقد کتاب: شکاف های اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقولۀ «شکاف اجتماعی» از مفاهیم مهم علوم اجتماعی است. این مفهوم که در آغاز برای تحلیل مکانیسم رأیدادن شهروندان در دموکراسیهای غربی به کار میرفت، بهمرور کاربرد بیشتری یافت و به ابزار تحلیلی مهمی در تحلیل پدیدههای اجتماعی بدل شد. شکاف اجتماعی، در سنت نظری اصلی آن، بهمعنای تأثیر تضادهای اجتماعی بر نحوۀ رأیدادن شهروندان است. چون در لیبرال دمکراسیهای غربی، نظام حزبی مبنای کنش سیاسی است، این سؤال اهمیت زیادی دارد که چه عواملی بر گرایش حزبی و نحوۀ رأیدادن شهروندان مؤثرند؟ مفهوم شکاف اجتماعی الگویی تحلیلی برای بررسی این عوامل است؛ مثلاً جنسیت و نژاد و زبان، طبقۀ اجتماعی، تحصیلات و... چه تأثیری بر گرایش شهروندان به احزاب مختلف ایجاد میکنند. همانطور که در کتاب شکافهای اجتماعی در ایران ذکر شده است، سیمور مارتین لیپست و استین روکان در تثبیت این مفهوم به معنای اشارهشده نقش زیادی بر عهده داشتند.
نقد کتاب مسائل مخاطره آمیز، آشفتگی های اجتماعی (مدل سازی پشتیبان تصمیم گیری به کمک تحلیل ریخت شناسانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب مسائل مخاطرهآمیز، آشفتگیهای اجتماعی به قلم تام ریتچی (مؤسس انجمن ریختشناسی سوئد) تألیف شده است. ریتچی از سال 1995 تاکنون بیش از 100 پروژۀ GMA را برای آژانسهای دولتی سوئد، سازمانهای مردمنهاد ملی و بینالمللی و شرکتهای خصوصی مدیریت کرده است. این کتاب ضمن طرح مسائل مخاطرهآمیز، به معنای مرحلۀ آشفتگیهای اجتماعی و نوعی واقعیت ساختارنیافته، به تحلیل ریختشناسانه جامعی برای درک مسائل پیچیده و روابط متقابل مسائل مخاطرهآمیز میپردازد. نویسنده بهمنظور نمایش چگونگی سنجش پیکربندیها، یازده مطالعه موردی را با بهرهگیری از روش یادشده مطرح کرده است.