با نظر به اهمیت نهادهای مدنی به عنوان اصلیترین شاخص توسعه اجتماعی، پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به مطالعه زمینه ها و دلایل رشد سازمان های مردم نهاد در شهر سنندج و تجربه و درک فعالیت مدنی در نزد نمونه ای از شهروندان کُرد سنندجی بپردازد. روششناسی پژوهش، کیفی است و دادههای کیفی در این مطالعه با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از روش نظریه زمینهای استفاده شده است. بر اساس روش های نمونه گیری هدفمند و حداکثر تنوع و لحاظ معیار اشباع نظری 27 نفر از شهروندان کُرد سنندجی در این مطالعه شرکت کردند و درک و تفسیر آنها نسبت به دلایل و زمینه های فعالیت در سازمانهای مردم نهاد مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زمینههایی چون ناکارآمدی دولت و نظام تدبیر در منطقه، و نابرابری اجتماعی (احساس تبعیض و عینی شدن فشار ساختاری) در حضور و مشارکت در سازمان های مردم نهاد نقش دارند. در این میان، بهره مندی از مجاری سازمانی و رهایی از روزمرگی و معنابخشی به زندگی به مثابه زمینه تسهیلگر و مسئولیتپذیری اجتماعی و کسب اعتبار اجتماعی به منزله شرایط مداخله گر عمل کرده اند. بازسازی معنایی تجربه و درک فعالان مدنی، از حضور و مشارکت در سمنها بر سمنها به مثابه مجرایی برای مشارکت و همبستگی اجتماعی، تغییر فرهنگی و اجتماعی و پل ارتباطی ذینفعان و دستگاههای اجرایی دلالت دارد. مقولهی هسته نیز بر سازمانهای مردمنهاد؛ برساخت شبکه ارتباطی جدید به مثابه جایگزین محدودیتهای ساختاری» دلالت دارد.