مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ذهنی سازی، توانایی فرد در تعبیر حالات ذهنی خود و دیگری است. هدف پژوهش حاضر اعتباریابی و پایایی سنجی نسخه فارسی پرسشنامه ذهنی سازی در جامعه ایرانی بود. روش: پژوهش در زمره پژوهش های توصیفی- همبستگی بود. نمونه شامل 272 نفر از دانشجویان بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. به منظور بررسی اعتبار واگرا و همگرا از مقیاس ذهن آگاهی، پرسشنامه دلبستگی، مقیاس اضطراب –افسردگی بیمارستانی و پرسشنامه عملکرد بازتابی، استفاده شد. برای استخراج نتایج، ضریب آلفای کرونباخ، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تاییدی و همبستگی چند متغیره استفاده شد. یافته ها: تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که الگوی دو عاملی پرسشنامه از برازش قابل قبولی با داده ها برخوردار است. آلفای کرونباخ برای عامل اطمینان 0/88 و برای عامل عدم اطمینان 0/66 بود. مولفه ی اطمینان با اضطراب- افسردگی، سبک دوسوگرا و دلبستگی ایمن رابطه معنادار داشت و اعتبار همگرای این مولفه را نشان می دهد. عدم اطمینان هم با اضطراب - افسردگی و ذهن آگاهی، سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا رابطه معنادار داشته و اعتبار همگرا را نشان می دهد. بین دو مولفه ی اطمینان و عدم اطمینان همبستگی منفی و معناداری مشاهده شد. نتیجه گیری: پرسشنامه ذهنی سازی از اعتبار و پایایی قابل قبولی در جامعه دانشجویی برخور دار است و می تواند ابزار معتبری برای ارزیابی توانایی ذهنی سازی باشد.
نقش میانجی مشکلات پیچیده بین فردی و اجتناب متقابل از نگرانی در رابطه بین روان رنجوری با علایم اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش واسطه ای اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات بین فردی در رابطه بین روان رنجوری با علایم اختلال اضطراب فراگیر انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری است، جامعه آماری شامل، 457 نفر از افراد دارای علایم اختلال اضطراب فراگیر بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و از پرسشنامه های روان رنجوری، مشکلات بین فردی، اجتناب متقابل از نگرانی و اضطراب فراگیر استفاده شد. داده ها با استفاده از روش آمار توصیفی و تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS و SPSS مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی به خوبی برازش شده است. در این مدل روان رنجوری اثر مستقیم و معناداری بر مشکلات بین فردی، مشکلات بین فردی اثر مستقیم و معناداری بر اجتناب متقابل از نگرانی، اجتناب متقابل از نگرانی اثر مستقیم و معناداری بر اضطراب فراگیر داشتند، اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات بین فردی به طور معنی داری بین روان رنجوری و علایم اختلال اضطراب فراگیر میانجی گری کردند. نتیجه گیری: روان رنجوری، مشکلات پیچیده بین فردی و اجتناب متقابل از نگرانی اثر مستقیم و معناداری بر علایم اختلال اضطراب فراگیر دارند و اجتناب متقابل از نگرانی و مشکلات پیچیده ی بین فردی نقش میانجی را در بین روان رنجوری و علایم اختلال اضطراب فراگیر دارند.
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان تیپ شخصیتی نوع D و پیروی از درمان در بیماران کرونر قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف مطالعه حاضر مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانگان تیپ شخصیتی نوع D و پیروی از درمان در بیماران کرونر قلبی بود. روش: یک طرح تک آزمودنی با کنترل خط پایه چندگانه همزمان و با پیگیری 6 هفته ای اجرا شد. 10 مرد مبتلا به بیماری قلبی به روش نمونه گیری در دسترس از میان بیماران بیمارستان رضوی مشهد انتخاب شدند. اثربخشی پروتکل درمانی طی 3 مرحله (خط پایه، درمان 10 جلسه ای و پیگیری 6 هفته ای) با استفاده از پرسشنامه نشانگان تیپ شخصیتی نوع D و پرسشنامه پیروی از درمان (MMAS-8) مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)، فرمول درصد بهبودی و معناداری بالینی تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون طرحواره درمانی نسبت به درمان پذیرش و تعهد به میزان بیشتری موجب کاهش معنادار نشانگان تیپ شخصیتی نوع D و افزایش پیروی از درمان بیماران قلبی می شود. اما در مرحله پیگیری، طرحواره درمانی در کاهش نشانگان تیپ شخصیتی نوعD و افزایش پیروی از درمان مؤثرتر بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که از نظر معناداری آماری طرحواره درمانی بهبودی بیشتری را در رفتارهای آماج ایجاد کرد. اما از لحاظ معناداری بالینی تفاوتی بین طرحواره درمانی و پذیرش و تعهد در رفتارهای آماج وجود ندارد.
تاثیر برنامه آموزش حافظه رقابتی برسوگیری تفسیر دربیماران سرطانی دچاراختلال استرس پس از سانحه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بر طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، بیماری های پزشکی مانند سرطان زمانیکه ناگهانی و فاجعه بار باشند به عنوان رویدادی آسیب زا در نظر گرفته می شوند و می تواند عاملی برای شروع اختلال استرس پس از سانحه باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه آموزش حافظه رقابتی بربهبود عملکرد سوگیری تفسیر در بیماران مبتلا به سرطان که دچار اختلال استرس پس از سانحه شده اند، می باشد. روش: با روش پژوهش نیمه آزمایشی یک نمونه 60 نفری از بیماران با تشخیص تازه سرطان با علایم استرس پس از سانحه انتخاب شد و به یک گروه مداخله آموزش حافظه اختصاصی(30 نفر) و گروه دوم شامل مداخله آموزش حافظه رقابتی(30 نفر)، تقسیم شدند. ارزیابی های پیش آزمون شامل سیاهه فهرست اختلال استرس پس از سانحه (PCL-5) بود و مجموعه ای از فیلم های کوتاه نیز به منظور بررسی سوگیری تفسیر بکار گرفته شد. گروه یک شش جلسه ۴۵ دقیقه ای و گروه 2 هفت جلسه ۴۵ دقیقه مداخله انفرادی دریافت کردند. کلیه ارزیابیها در مراحل پس از درمان و نیز پی گیری سه ماهه اجرا شدند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط بررسی شد. یافته ها: تحلیل نتایج حاکی از اثربخشی معنادار مداخله آموزش حافظه رقابتی در کاهش میزان سوگیری تفسیر در بیماران سرطانی با علایم استرس پس از سانحه در قیاس با گروه آموزش حافظه رقابتی بود. نتیجه گیری: ما نتیجه گرفتیم که مداخله آموزش حافظه رقابتی می تواند به عنوان مداخله ای مؤثر در کاهش سوگیری تفسیر در افراد سرطانی دچار اختلال استرس پس از سانحه به کار رود.
تبیین علائم وسواسی– جبری بر اساس سبک های دلبستگی و بیگانگی با نقش میانجی افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال وسواسی – جبری یکی از اختلال های شایع روانشناختی است که در نوجوانان و جوانان شیوع نسبتاً بالایی دارد. این اختلال هزینه های اجتماعی و اقتصادی بسیاری را برای افراد مبتلا و جامعه ایجاد می کند و بر کارکردهای اجتماعی، تحصیلی و شغلی این افراد تأثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف تبیین علائم وسواسی – جبری براساس سبک های دلبستگی و بیگانگی با نقش میانجی افسردگی انجام گرفته است. روش: روش تحقیق توصیفی - همبستگی می باشد. جامعه ی آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم در سال تحصیلی 98-97 بود. نمونه آماری شامل 344 نفر از اعضای جامعه آماری مذکور است این تعداد به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه وسواس فکری - عملی مادزلی، پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید، مقیاس روابط موضوعی بل و پرسشنامه افسردگی بک می باشند. داده ها با استفاده از روش آزمون تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شدند. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 20 و نرم افزار Lisrel نسخه 10.20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر مستقیم و غیر مستقیم بیگانگی، سبک ایمن، سبک دوسوگرا و افسردگی بر علائم وسواس تأیید می شود. جهت تأثیر بیگانگی مثبت و جهت تأثیر سبک ایمن منفی و جهت اثر سبک دوسوگرا مثبت و جهت رابطه افسردگی مثبت است. همچنین شاخص های برازش بدست آمده در مجموع نشان از برازش قابل قبول داده ها با مدل دارد. نتیجه گیری: از اینیافته ها می توان نتیجه گرفت تجارب اولیه مناسب در زمینه دلبستگی می توانند از اختلال وسواس در بزرگسالی جلوگیری کند. همچنین امکان ابتلای فردی که دچار بیگانگی است به اختلال وسواس زیاد است و افسردگی بخشی از مکانیسم اثرات این عوامل در بروز وسواس را تبیین می کند.
مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی شناختی، واقعیت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر راهبردهای مقابله ای، کیفیت زندگی و سلامت عمومی مراقبین بیماران مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری های مزمن، یکی از بزرگ ترین چالش های سیستم بهداشتی سراسر جهان محسوب می شود که هزینه های مالی، روانی و جسمی زیادی را به همراه دارد. با توجه به تداوم این بیماری ها و افزایش تمایل بیماران به مراقبت های غیربیمارستانی، فرآیند مراقبت گری احتمالا بر کیفیت زندگی و سلامت عمومی اعضای خانواده خصوصاً مراقب اصلی تاثیر می گذارد. لذا این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی رفتار درمانی شناختی، واقعیت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی، سلامت عمومی و راهبردهای مقابله ای مراقبین بیماران مزمن انجام شد. روش: این پژوهش به صورت یک مطالعه نیمه آزمایشی (پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل) طراحی و اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش شامل مراقبین افراد مبتلا به بیماری سرطانی در بیمارستان شهدای تجریش و مراقبین بیماران مبتلا به بیماران ام اس ثبت شده در انجمن ام اس تهران تشکیل می دادند. یک نمونه کل ۴۵ نفری به صورت داوطلب انتخاب و در دو گروه مداخله آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند. کلیه آزمودنی ها در دو وهله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های سلامت عمومی، مقیاس راهبردهای مقابله ای و پرسشنامه کیفیت زندگی را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد که هر سه مداخله رفتاردرمانی شناختی، واقعیت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانست نسبت به گروه کنترل تاثیر معنی داری در میانگین متغیرهای وابسته تحقیق ایجاد نماید. همچنین مداخله رفتاردرمانی شناختی نسبت به دو روش دیگر، تغییرات بارزتری در نمره سلامت عمومی، کیفیت زندگی و راهبردهای مقابله ای مراقبین داشت. نتیجه گیری: اثربخشی هر سه مداخله رفتاردرمانی شناختی، واقعیت درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سلامت عمومی، راهبردهای مقابله ای و کیفیت زندگی مراقبین بیماران، مورد تایید است. مداخله رفتاردرمانی شناختی، نسبت به دو روش مداخله دیگر ارجحیت داشته و واقعیت درمانی کمترین میزان اثر را نشان داد.
تأثیر بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی بر علائم وسواس در یک جمعیت غیربالینی: نقش میانجی گر مسئولیت پذیری و همجوشی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش بدرفتاری روانشناختی دوران کودکی با میانجی گری متغیر مسئولیت پذیری و همجوشی شناختی در پیش بینی علائم وسواسی در جمعیت غیربالینی بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی و جمعیت مطالعه دانشجویان سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ دانشگاه شیراز بودند. تعداد ۳۰۶ نفر (۱۴۵ پسر و ۱۶۱ دختر) با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس های بدرفتاری روانشناختی، همجوشی شناختی و پرسشنامه های نگرش مسئولیت پذیری و وسواسی - اجباری مادزلی جمع آوری شدند. داده های حاصل با روش مدل معادلات ساختاری بررسی شد. یافته ها: نتایج نشان داد مسئولیت پذیری و همجوشی شناختی در رابطه ی میان مؤلفه های بدرفتاری روانشناختی (عدم پاسخ گویی از نظر هیجانی، طرد کردن / ترساندن، پرتوقع / انعطاف ناپذیر بودن) با علائم وسواسی به طور سهمی میانجی شده اند. همچنین، بین مؤلفه های بدرفتاری روانشناختی (عدم پاسخ گویی از نظر هیجانی، طرد کردن / ترساندن، پرتوقع / انعطاف ناپذیر بودن) با علائم وسواسی تأثیر مستقیم و معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: درمان گران به منظور کاهش باورها و آیین های وسواسی باید از یک سو تجربیات ناخوشایند دوران کودکی افراد مبتلا را بررسی و مورد ارزیابی قرار داده و از سوی دیگر ضمن چالش های شناختی و گذشته نگر به دنبال کاهش باورهای مسئولیت پذیری و همجوشی شناختی باشند.
تحلیل تمیزی افراد با نشانگان شخصیت مرزی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی بر اساس سبک دلبستگی، مکانیسم های دفاعی و روابط شیء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، تحلیل تمیزی افراد با نشانگان شخصیت مرزی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی بر اساس سبک دلبستگی، مکانیسم های دفاعی و روابط شیء بود. روش: این پژوهش از نوع علی - مقایسه ای بوده است. جامعه ی آماری عبارت بود از دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی شهر بجنورد که در نیم سال اول تحصیلی 98-1397 مشغول تحصیل بوده اند. 44 نفر با نشانگان شخصیت مرزی و 44 نفر عادی بر اساس ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان دادند که افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی بر اساس دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا، مکانیسم های دفاعی رشد نایافته و نوروتیک، بی کفایتی اجتماعی، خودمیان بینی، ناایمنی و بیگانگی از افراد بدون نشانگان شخصیت مرزی قابل تمیز هستند. نتیجه گیری: افراد با نشانگان شخصیت مرزی دارای مکانیسم های رشد نیافته، سبک دلبستگی ناایمن و روابط شیء آسیب دیده هستند .بنابراین غربالگری و ارزیابی افراد برای پیشگیری از آسیب بیشتر، و همچنین لحاظ در جلسات مشاوره و روان درمانی ضروری است.
مقایسه اثربخشی بسته درمانی مبتنی بر تجارب با درمان مبتنی بر شفقت ورزی بر شادکامی و نشخوار فکری در بیماران افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت شادکامی و نشخوار فکری در افزایش سطح خلق، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته درمانی مبتنی بر تجارب با درمان مبتنی بر شفقت ورزی بر شادکامی و نشخوار فکری در بیماران افسرده صورت گرفته است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش سه گروهی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش را بیماران افسرده مراجعه کننده به مرکز خدمات بهزیستی سپاهان در شهر اصفهان در بهار و تابستان سال 7 139 تشکیل دادند که در نهایت از بین آنها 45 نفر به شیوه دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش 1(بسته درمانی مبتنی بر تجارب)، گروه آزمایش 2(بسته درمانی مبتنی بر شفقت ورزی) و گروه کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش 1 طی 16 جلسه 45 دقیقه ای و گروه آزمایش 2 طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت درمان مبتنی بر شفقت ورزی و بسته درمانی مبتنی بر تجارب قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه شادکامی آکسفورد، پرسشنامه سبک های پاسخ و پرسشنامه شفقت به خود فرم کوتاه بود و در نهایت به تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری پرداخته شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در پس آزمون و پیگیری پس از کنترل پیش آزمون، بین گروه آزمایش 1، گروه آزمایش 2 و گروه کنترل در شادکامی و نشخوار فکری تفاوت معناداری وجود دارد ولی تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش 1 و گروه آزمایش 2 وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی درمان های مبتنی بر تجارب و درمان مبتنی بر شفقت ورزی در افزایش شادکامی و کاهش نشخوار فکری از استفاده از هر یک از دو رویکرد می تواند مفید و اثربخش باشد. با توجه به تعداد و طول جلسات متفاوت در هر رویکرد استفاده از رویکرد خاص بسته به شرایط می تواند مدنظر درمانگران قرار گیرد، باشد.