مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمانگری چند وجهی لازاروس بر ارتقاء شاخص های سلامت در بیماران مبتلا به ام اس می باشد.
روش: جامعه آماری شامل همه بیماران مبتلا به ام اس در شهر قزوین بود. تعدادی از بیماران مذکور به شیوه در دسترس انتخاب شدند. سپس با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی و مصاحبه بالینی بر مبنای راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (نسخه چهارم)، 40 نفر زن و مرد انتخاب شدند و در نهایت به صورت تصادفی در دو گروه (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. از 20 نفر آزمودنی گروه آزمایش 16 نفر درمان را تکمیل کردند. 12 جلسه 90 دقیقه ای درمان چند وجهی لازاروس در طی 3 ماه در گروه آزمایش به صورت گروهی انجام گرفت. تمام آزمودنیها قبل و بعد از درمان و در دوره پیگیری پس از یک ماه پرسشنامه سلامت عمومی را تکمیل کردند.
یافته ها: نتایج حاصل از آزمون مانکوا نشان داد که درمان چند وجهی لازاروس اثر معنی داری بر سلامت عمومی دارد. همچنین نتایج آزمون آنکوا نشان داد که درمان چند وجهی به طور معنی داری باعث کاهش افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی شده است اما بر علائم بدنی اثر معنی داری نداشت. نتایج ذکر شده در مرحله پیگیری حفظ شده بودند.
نتیجه گیری: درمانگری چند وجهی لازاروس می تواند سلامت عمومی بیماران مبتلا به ام اس را ارتقاء بخشد.
اثربخشی گروه درمانی بر کاهش علائم روان شناختی بیماران ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ام اس یکی از بیماری های سیستم عصبی مرکزی است که چالش های زیادی را در خصوص سازگاری روان شناختی افراد مبتلا در تمام دنیا ایجاد کرده است. در این خصوص مداخلات روان شناختی می توانند مورد استفاده قرار گیرند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر بیان احساسات در تعاملات گروهی بر خستگی، اضطراب و افسردگی بیماران ام اس بود.
روش: پژوهش فوق به روش شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. نمونه شامل 24 بیمار مبتلا به بیماری ام اس انجمن ام اس کرمان بود که به شیوه در دسترس انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند. همه ی بیماران قبل از مداخله، بعد از آن و در مرحله پیگیری پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب بک و خستگی را تکمیل کردند. مداخله در پژوهش حاضر گروه درمانی مبتنی بر بیان احساسات در تعاملات گروهی بود که در طی شانزده جلسه روی گروه آزمایش صورت گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که دو گروه بعد از درمان و در مرحله پیگیری به طور معنی داری از نظر افسردگی و اضطراب متفاوت هستند. با وجود این، در خصوص متغیر خستگی این اثر معنی دار نبود.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از اثربخشی گروه درمانی در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران ام اس بود.
اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس صورت گرفت.
روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با گروه آزمایش و گواه بود. روش نمونه گیری ابتدا به صورت یک فراخوان عمومی بین زنان و دختران عضو انجمن ام اس استان یزد برگزار شد و سپس داوطلبین به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. پرسشنامه های بهزیستی ذهنی و امید در پیش آزمون توسط آنان تکمیل شد، سپس برای شرکت کنندگان در گروه آزمایش جلسات درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن به صورت گروهی طی 8 جلسه در انجمن ام اس استان یزد برگزار شد. در جلسه هشتم نیز از افراد خواسته شد که پرسشنامه های مذکور را مجدداً تکمیل نمایند. برای تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از آمار توصیفی از تحلیل کواریانس تک متغیری استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمرات بهزیستی ذهنی و امید گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به صورت معناداری افزایش یافت.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن بر افزایش بهزیستی ذهنی و امید بیماران مبتلا به ام اس موثر است.
اثربخشی درمان فراشناختی بر باورهای فراشناختی و اعتماد شناختی در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هراس اجتماعی نوعی اختلال اضطرابی است که به عنوان ترس شدید و مزمن از موقعیت هایی که باعث تحقیر و خجالت زدگی می شود، توصیف شده است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی مداخله فراشناختی بر علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شد.
روش: این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد اجرا شد. از میان بیماران اختلال هراس اجتماعی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی شهر شیراز در سال 1389، 19 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون (10 نفر) و شاهد (9 نفر) جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون که با استفاده از پرسشنامه سنجش علائم هراس اجتماعی و پرسشنامه فراشناخت به عمل آمد، گروه تجربی طی 8 جلسه هفتگی درمان فراشناختی ولز قرار گرفت. در حالیکه گروه شاهد مداخله دریافت نکرد. پس آزمون و پیگیری (3 ماه) با همان ابزار انجام گرفت.
یافته ها: از آنجا که کسب نمره بیشتر در باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین نشان از شدت این علائم در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی دارد، میانگین این نمرات در گروه مداخله در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه شاهد به میزان معنی داری پایین تر بود. یافته های تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که درمان فراشناختی در کاهش علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی گروه آزمایش تاثیر معناداری دارد.
نتیجه گیری: این مداخله بر ارتقای مهارت های انطباقی کارآمد و انعطاف پذیر از طریق فرایندهای فراشناختی و تاثیر آن در کاهش علائم باورهای فراشناختی مثبت در مورد نگرانی و اعتماد شناختی پایین در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی تاکید می نماید.
پیش بینی مصرف مواد در نوجوانان بر اساس شاخص های خطرساز و محافظت کننده پیشگیری فردی، خانوادگی، همسالان و محل سکونت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش به منظور بررسی پیش بینی پذیری مصرف مواد توسط نوجوانان بر اساس عوامل خطرساز و محافظت کننده فردی، خانوادگی، مدرسه ای، دوستان و محله زندگی اجرا شده است.
روش: گروه نمونه 698 دانش آموز دوره ی متوسطه 19-14 سال (366 پسر و 332 دختر) بودند که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از مقیاس پیشگیری از مصرف مواد نوجوانان اندازه گیری و به وسیله آماره های رگرسیون لوجستیک دو ارزشی و تحلیل واریانس تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن بود که عوامل فردی شامل کنترل تکانه، برون ریزی خشم، هوش هیجانی درون فردی و بین فردی پیش بینی کننده معنی داری از مصرف مواد در دانش آموزان بودند و اما وضعیت تحصیلی و نگرش مذهبی دانش آموزان اثر پیش بینی کنندگی معنی داری نداشت. میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزان مصرف کننده سیگار بالاتر بود. از میان عوامل خانوادگی، دلبستگی ایمن به پدر و مادر، اثر پیش بینی کنندگی معنی داری داشت و میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که اعضاء درجه یک خانواده مصرف کننده مواد بودند، بالاتر بود. از میان عوامل مربوط به مدرسه و دوستان، وضعیت تحصیلی دوستان، نگرش دوستان به مواد، نگرش به مدرسه اثر پیش بینی معنی داری در مصرف مواد توسط دانش آموزان داشت و میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که دوستان آنها مصرف کننده سیگار و مواد بودند، بالاتر بود. با توجه به عامل محله سکونت نتایج نشان داد که میزان خطرپذیری مصرف مواد در بین دانش آموزانی که شاهد مصرف مواد در محله سکونت خود بودند، بالاتر بود و تفاوت معنی داری بین دختران و پسران از نظر شاخص کلی عوامل خطرساز و محافظت کننده پیشگیری از مصرف مواد وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که مصرف مواد توسط نوجوانان یک پدیده چند علیتی است و برای هر گونه مداخله پیشگیری در این خصوص توجه به عوامل فردی، خانوادگی، مدرسه، دوستان و محیط زندگی بایستی توامان باشد. با توجه با بالاتر بودن میزان عوامل خطرساز مصرف مواد در پسران در مقایسه با دختران، توجه خاصی باید به تفاوت های جنسیتی در مداخلات پیشگیری اعمال گردد.
مقایسه اثربخشی روش های درمانی حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه و روش ترکیبی در کاهش اضطراب امتحان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اضطراب امتحان نوعی اضطراب وابسته به موقعیت است که می تواند موجب افت چشمگیر توانایی افراد در موقعیت سنجش یا امتحان گردد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی سه روش درمانی حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه و ترکیبی از هر دو روش در کاهش اضطراب امتحان دانشجویان پسر مبتلا به اضطراب امتحان اجرا گردید.
روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و گمارش تصادفی بوده است. جامعه آماری آن تمامی دانشجویان پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج در سال تحصیلی 1390-1389 می باشد. از آنجایی که مجموع دانشجویان پسر در این برهه زمانی 6000 نفر بود، لذا بر اساس جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه 361 نفر تعیین گردید. نمونه مورد نظر از طریق روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شده و از میان آنان 64 نفر که مطابق پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر مبتلا به اضطراب امتحان بودند در سه گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه اضطراب امتحان اشپیلبرگر بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس یک طرفه استفاده گردید.
یافته ها: میانگین سنی آزمودنیها 85/23 سال و دامنه سنی آنها بین 19 تا 32 سال بود. یافته ها نشان داد که بین اثربخشی گروه های حساسیت زدایی منظم، مهارت های مطالعه و روش ترکیبی با گروه گواه در کاهش اضطراب امتحان تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین در خصوص روش ترکیبی یافته ها حاکی از این بود که این روش در کاهش اضطراب امتحان کارآمدتر است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که هر چند روش مهارت های مطالعه و حساسیت زدایی منظم در بهبود اضطراب امتحان موثر می باشند اما ترکیب این دو روش به عنوان یک روش درمانی در کاهش اضطراب امتحان کارآمدتر است.
اثربخشی گروه درمانی رابطه والد- کودک بر پرخاشگری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به اینکه پرخاشگری پیامدهای زیانباری برای خود کودک پرخاشگر و اطرافیان وی دارد، این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی رابطه والد- کودک بر پرخاشگری کودکان پیش دبستانی انجام شد.
روش: در یک طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون توام با گروه کنترل، تعداد 45 کودک پرخاشگر (25 پسر و 20 دختر) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و والدین آنها، پس از موافقت با شرکت در پژوهش، به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. به منظور سنجش پرخاشگری کودکان، مربیان مهد کودک های آنان پرسشنامه پرخاشگری پیش دبستانی را تکمیل نمودند. والدین در 10 جلسه، گروه درمانی رابطه والد- کودک را بر اساس دستور العمل لندرث و براتون دریافت نمودند. پس از اتمام جلسات درمان، به منظور سنجش پرخاشگری از مربیان مهد پس آزمون و نیز پس از یک ماه آزمون پیگیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: با توجه به یافته های به دست آمده از تحلیل کواریانس، گروه درمانی رابطه والد- کودک منجر به کاهش معنادار پرخاشگری فیزیکی- تهاجمی و کلامی- تهاجمی در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه گردیده اما باعث کاهش معنادار پرخاشگری رابطه ای در پی جلسات درمان در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه نشده است.
نتیجه گیری: گروه درمانی رابطه والد- کودک، با آموزش مهارت های فرزند پروری در کاهش پرخاشگری کلامی و فیزیکی کودکان پیش دبستانی موثر است. با این وجود، گروه درمانی رابطه والد- کودک طی یک دوره درمانی 10 جلسه ای برای کاهش پرخاشگری رابطه ای کودکان کافی نیست. این امر لزوم طراحی یک مداخله جامع و مناسب برای کاهش انواع پرخاشگری را یادآور می سازد.
اثربخشی نمایش درمانی بر فراخنای توجه دانش آموزان پسر دارای ناتوانی هوشی تحولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی نمایش درمانی بر فراخنای توجه دانش آموزان پسر دارای ناتوانی هوشی تحولی دوره ی ابتدایی اجرا شد.
روش: در مطالعه شبه آزمایشی حاضر از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور، 30 دانش آموز پسر از دو مدرسه استثنایی با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و نیمی از آنها به طور تصادفی در هر یک از گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. فراخنای توجه دانش آموزان با استفاده از آزمون تولوز- پیرون و آزمون شناختی- تشخیصی کی اندازه گیری شد. گروه آزمایش در 12 جلسه نمایش درمانی 45 دقیقه ای به مدت 6 هفته شرکت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. در پایان جلسات درمانی مجدداً آزمون تولوز- پیرون و آزمون شناختی- تشخیصی کی روی هر دو گروه اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین فراخنای توجه حاصل از آزمون های شناختی- تشخیصی کی و تولوز- پیرون در گروه های آزمایش و کنترل تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: در مجموع، می توان نتیجه گرفت که نمایش درمانی موجب بهبود فراخنای توجه در کودکان آموزش پذیر دارای ناتوانی هوشی تحولی می شود.