مقالات
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در نمونه های غیر بالینی وسواس فکری - عملی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. این پژوهش شامل 20 نفر نمونه غیر بالینی با علایم وسواس فکری - عملی بود که به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه ی مادزلی، پرسشنامه تنظیم هیجان گروس و پرسشنامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر بود. مداخله انجام شده درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بود که طی هشت جلسه صورت گرفت. همچنین قبل از شروع جلسات هشت گانه یک جلسه جهت ارزیابی انجام گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد که توسط نرم افزار spss21 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میان زیر مقیاس های تنظیم هیجان، ارزیابی مجدد و سرکوبی و میان زیرمقیاس های تحمل پریشانی، تحمل پریشانی هیجانی، جذب شدن به وسیله ی هیجانات منفی، برآورد ذهنی پریشانی، تنطیم تلاش ها برای تسکین پریشانی بین دو گروه در مرحله ی پس آزمون تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی نمونه های غیر بالینی وسواس فکری - عملی مؤثر واقع شود.
تحلیل کیفی روابط میان مؤلفه های روان درمانی در تجربه های بالینی روان درمانگران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش های کیفی بخشی از تلاش های است که برعمق روان درمانی افزوده است. هدف این پژوهش کیفی شناخت نحوه روابط میان مؤلفه های روان درمانی از طریق تجارب روان درمانگران بود. روش: روش این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی بود. جمعیت مشارکت کنندکان روان درمانگران مراکز روان درمانی خانواده شهر تهران بودند. با شیوه نمونه گیری هدفمند 14 درمانگر انتخاب و با ابراز مصاحبه نیمه ساختاریافته اطلاعات گردآوری شد. داده ها با رویکرد تحلیل محتوای موضوعی از نوع تفسیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها 15 زیرطبقه و 4 طبقه اصلی درخصوص چگونگی روابط مؤلفه های مؤثر در روان درمانی مشخص کرد. طبقات اصلی عبارتند از: 1. هماهنگ شدن مؤلفه ها بر مبنای اولویت تأثیرگذاری در درمان، 2. شکل گیری روان درمانی در بستر ارتباط و نقش درمانگر، 3. نقش هر مؤلفه در انتخاب نوع درمان و 4. انتخاب نظریه در بستر ویژگی های درمانگر. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش چارچوبی از نحوه روابط مؤلفه های روان درمانی را برپایه دیدگاه و تجارب درمانگران صورت بندی کرد. مؤلفه ها با توجه به تأثیرگذاری شان در فرآیند روان درمانی، توسط درمانگران الویت بندی و به کار می روند. همه مؤلفه ها در انتخاب نوع درمان نقش دارند، اما مؤلفه درمانگر در شکل دهی ارتباط با درمانجو، سازمان دهی نظریه، حل مشکلات و مؤثرسازی روان درمانی نسبت به سایر مؤلفه ها نقش اساسی تری دارد.
مقایسه اثر بخشی ذهن آگاهی (MBCT) و معنویت درمانی بر نظام های بازداری و فعال ساز رفتاری در سوء مصرف کنندگان هروئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بر اساس نظریه حساسیت به تقویت، شخصیت بهنجار و نابهنجار در امتداد یک پیوستار قرار دارند. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی معنویت درمانی و ذهن آگاهی (MBCT) در سوءمصرف کنندگان هروئین می باشد. روش : روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و جامعه پژوهش شامل کلیه سوءمصرف کنندگان مواد که تعداد 300 نفر مصرف کنندگان هروئین در اردوگاه کرامت سپاه صاحب الزمان)عج) اصفهان در سال 1399 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 90 نفر انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه همراه با پیش آزمون-پس آزمون تحت آموزش معنویت درمانی (30 نفر) و گروه تحت آموزش ذهن آگاهی (30 نفر) و گروه گواه (30 نفر) تقسیم شدند. گروه اول طی 8 جلسه تحت آموزش معنویت درمانی قرار گرفتند و گروه دوم طی 8 جلسه تحت آموزش ذهن آگاهی(MBCT) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ برنامه آموزشی نداشتند. ابزار اندازه گیری عبارت بود از پرسشنامه شخصیتی (گری ویلسون، 1989) ، مقیاس وسواسی جبری مصرف مواد (اینگمار فرانکن، 2002). با توجه به ملاک های ورود و خروج و همگن سازی آزمودنی ها بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی مشخص شد قبل از انجام پژوهش بین آزمودنی ها تفاوت زیادی وجود ندارد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش معنویت درمانی بر سیستم بازداری مغز اثر بخش بود (P=0/00) و آموزش ذهن آگاهی بر سیستم فعال ساز رفتاری اثر بخش بود. (P=0/001) و در گروه گواه هیچ تغییری درسیستم بازداری مغز و سیستم فعال ساز رفتاری مغز مشاهده نشد. نتیجه گیری: آموزش معنویت درمانی بر سیستم بازداری مغز اثربخش بود ولی آموزش ذهن آگاهی بر سیستم فعال ساز رفتاری اثربخش بود.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی و افکار خودکشی در نوجوانان دارای افکار خودکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و درمان ذهن آگاهی بر تحمل پریشانی و افکار خودکشی در نوجوانان دارای افکار خودکشی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان نوجوان شهر ساوجبلاغ در سال 1398 بودند که از میان آن ها تعداد 60 نفر داوطلب واجد شرایط براساس خط برش مقیاس افکار خودکشی بک (1979) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) وارد مطالعه شدند و در دو گروه آزمایش درمان شناختی رفتاری و ذهن آگاهی و یک گروه گواه به صورت تصادفی تقسیم شدند به طوری که در هر گروه 20 نفر قرار گرفتند. آزمودنی ها برای پیش آزمون و پس آزمون به مقیاس افکار خودکشی بک (1979) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند. 6 جلسه درمان شناختی رفتاری براساس پروتکل مداخله ای لیهی (2017) و 6 جلسه درمان ذهن آگاهی براساس پروتکل مداخله ای بوردیک (2014) هر کدام به مدت زمان هر جلسه 90 دقیقه برای 2 گروه آزمایش برگزار شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه-گیری مکرر، نرم افزار SPSS و آزمون تعقیبی بن فرونی استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری نشان داد که درمان شناختی- رفتاری و ذهن آگاهی به افزایش معنادار تحمل پریشانی (0/044=P) و کاهش معنادار افکار خودکشی (0/001>P) در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است. نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش، می توان برای بهیود افکار خودکشی و افزایش تحمل پریشانی نوجوان دارای افکار خودکشی، از درمان شناختی- رفتاری و ذهن آگاهی سود جست.
اثربخشی مداخله سوسیودرام بر بهبود مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اضطراب اجتماعی ممکن است استفاده شخص از فرصت های خود برای یادگیری مهارت های اجتماعی مناسب را محدود کند. این پژوهش با هدف تبیین اثربخشی مداخله سوسیودرام بر بهبود مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی انجام گرفت. روش: روش تحقیق در این پژوهش آزمایشی از نوع طرح تک آزمودنی AB بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 6 تا 7 سال مبتلا به اضطراب اجتماعی بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 در مراکز روانشناسی شهر تهران حضور داشتند. از بین آنها تعداد 5 کودک دارای اختلال اضطراب اجتماعی (دو پسر و سه دختر) بر اساس ملاک های ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری هدفمند گزینش شدند. مداخله سوسیودرام برای هر کودک در 10 جلسه اجرا گردید. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس سنجش مهارت های اجتماعی ماتسون و چک لیست رفتار اجتماعی بود. تحلیل دیداری داده ها در دو سطح درون موقعیتی و بین موقعیتی انجام گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخله سوسیودرام سبب افزایش مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی در مقیاس سنجش مهارت های اجتماعی ماتسون شده؛ و میزان بهبودی کلی در هر یک از تک رفتارهای اضطراب و اجتناب در حل مسأله، اضطراب و اجتناب در خودکنترلی، اضطراب و اجتناب در مسئولیت پذیری، اضطراب و اجتناب در برقراری ارتباط، اضطراب و اجتناب در دوست یابی، اضطراب و اجتناب در مشارکت و همکاری و اضطراب و اجتناب در ابراز وجود به ترتیب 67/01، 83/30، 82/80، 82/65، 77/37، 86/88و 82/87 درصد بود. میزان بهبودی کلی بین پنج آزمودنی نیز 82/42درصد برآورد شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخله سوسیودرام قادر است سبب افزایش مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی شود. بنابراین، نهادهای خانواده و آموزشی، مراکز خدمات روانشناختی و مشاوره می توانند برای بهبود مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی از مداخله سوسیودرام بهره مند شوند.
اثربخشی درمان شناختی- تحلیلی بر بهبود تحمل بلاتکلیفی و کاهش نگرانی و اجتناب تجربه ای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال وسواس فکری- عملی بیماری جدی و ناتوان کننده است که با عوامل روان شناختی متعددی همبودی دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان شناختی- تحلیلی بر عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و اجتناب تجربه ای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی بود. روش: این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به اختلال وسواس مراجعه کننده به مراکز مشاوره و مددکاری شهر مشهد در سال 1397 بودند که از بین آنها 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش 15نفر و کنترل 15نفر گمارده شدند. گروه آزمایش، تحت گروه درمانی شناختی - تحلیلی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در هرهفته دو جلسه قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و اجتناب تجربه ای استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین نمرات پس آزمون گروه های آزمایش و گروه کنترل در متغیرهای عدم تحمل بلاتکلیفی، نگرانی و اجتناب تجربه ای، تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: درمان شناختی – تحلیلی بر بهبود عدم تحمل بلاتکلیفی و کاهش نگرانی و اجتناب تجربه ای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی مؤثر بود. با توجه به نتایج این پژوهش، پیشنهاد می شود تا روان شناسان و روان درمانگران از این درمان به عنوان مداخله ای اثربخش در جهت کاهش مشکلات روان شناختی بیماران مبتلا به سواس فکری- عملی بهره ببرند.
رابطه اضطراب ناشی از کرونا با بروز اختلال وسواس فکری عملی در زنان خانه دار شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه شیوع کرونا ویروس تبدیل به یک بحران بزرگ جهانی شده و کشورهای زیادی از جمله ایران را درگیر کرده است. از عواقب شیوع کرونا ویروس ایجاد اضطراب و اختلال وسواس فکری عملی (OCD) است. هدف این پژوهش رابطه اضطراب ناشی از کرونا با بروز اختلال وسواس فکری عملی در زنان خانه دار شهر اصفهان بود. روش: روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه وسواس فکری عملی مادزلی و پرسشنامه مقیاس اضطراب کرونا ویروس بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان خانه دار شهر اصفهان بود. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده و حجم نمونه 100 نفر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری همبستگی پیرسون، انحراف معیار و میانگین استفاده گردید. با استفاده از نرم افزار SPSS-21 انجام گرفت. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد بین اضطراب کرونا (علائم روانی)، با اختلال وسواس فکری عملی ، رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (0/001 p<، 0/41 =r). همچنین بین اضطراب کرونا (علائم جسمانی)، با اختلال وسواس فکری عملی در سطح رابطه مثبت معنی داری وجود دارد (0/001 p<، 0/31 =r)، نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، اضطراب کرونا می تواند در بروز اختلال وسواس فکری عملی زنان خانه دار شهر اصفهان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر درمان فراشناختی(MCT) و ذهن اگاهی مبتنی بر شفقت به خود بر اضطراب پرستاران در همه گیری کووید -19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کرونا ویروس 2019 کوید-19 بیشتر از طریق قطرات تنفسی منتقل می شود. افراد شاغل مستعد ابتلا به این بیماری هستند. پرستاران در بیماری کوید-19 برخط مقدم مراقبت های بهداشتی هستند. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر درمان فراشناختی و ذهن آگاهی مبتنی بر خودشفقت ورزی بر اضطراب پرستاران در کووید -19 بود. روش: نیمه آزمایشی با جایگزینی تصادفی از نوع طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل غیرمعادل شامل پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری کلیه پرستاران بیمارستان تامین اجتماعی شهریار در سال 1400-1399 بود. 60 نفر از پرستاران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت قرعه کشی در سه گروه آزمودنی جایگرین شدند. که شامل 20 نفر برای آموزشی مبتنی بر فراشناخت، 20 نفر برای آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی خودشفقت ورزی و 20 نفر برای گروه گواه است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه اضطراب سلامت (سالکوسکیس و همکاران، 2002) بود. تحلیل داده ها بااستفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر آمیخته بود. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مبتنی بر درمان فراشناختی و ذهن آگاهی مبتنی بر خودشفقت ورزی بر اضطراب پرستاران در همه گیری کووید-19 تأثیر دارد و تأثیر هر دو روش نسبت به مرحله پیش آزمون پایدار است. تفاوت معناداری بین دو گروه مداخله در اثربخشی مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های این بررسی، پتانسیل درمان فراشناخت و ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت را به عنوان ابزاری برای افزایش ذهن آگاهی، خودشفقت و کیفیت زندگی متخصصان به تصویر می کشد.
پناهگاه های روانی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت خوشه C؛ یک مطالعه موردی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پناهگاه روانی شامل شبکه ای از روابط ابژه ای آسیب شناختی و منظومه ای از دفاع هاست که در خدمت محافظت از بیمار در برابر مجموعه ای از اضطراب ها عمل می کند. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی و فهم تظاهرات رفتاری و نشانه های متناظر با پناهگاه های روانی در افراد دارای اختلال شخصیت خوشه c بود. روش: پژوهش حاضر به روش کیفی و مبتنی بر مطالعه موردی با رویکرد پدیدارشناختی - هرمنوتیکی بود. اطلاعات از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با سه دانشجوی مبتلا به اختلال شخصیت خوشه c جمع آوری شد. نمونه گیری به روش هدفمند بود و داده ها براساس تحلیل تفسیری پدیدارشناختی (IPA) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: مفاهیم شناسایی شده از مصاحبه ها در نُه مضمون خوشه بندی شد که شکل دهنده دو مضمون بالاتر پناهگاه های روانی است. بر مبنای الگوهای به دست آمده و تبیین ساختاری، شکل اختصاصی پناهگاه روانی برای هر یک از مشارکت کنندگان تشریح شد: پناهگاه روانی بر اساس شرم و تحقیر ناشی از ابژه مشاهده گر، پناهگاه روانی بر اساس شکایت و تظلم، و پناهگاه روانی بر اساس خشم و شکایت و کشمکش بر سر قدرت. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان می دهد در هر سه اختلال شخصیت خوشه c، سازمان آسیب شناختی با ماهیت و کیفیت مشابه اما با تظاهرات نشانه ای متمایز برای هر اختلال شخصیت در شکل پناهگاه روانی نمود یافته است. توجه روان درمان گران به ماهیت و کارکرد پناهگاه های روانی و نقش آن در ایجاد بن بست درمانی و وقفه تحولی می تواند دریچه ای باشد برای فهم بهتر موضع بیمار و خود درمانگر و غنای روان درمانی.