مقالات
حوزه های تخصصی:
از آنجا که نظام های آموزش عالی، بخشی از نظام تعلیم و تربیت یک جامعه محسوب می شوند، پرداختن به مباحث مربوط به این بخش از منظری فلسفی باید زیرمجموعه فلسفه تعلیم و تربیت قرار داشته باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی تاریخی به دنبال توصیف ماهیت و ترسیم قلمرو و چارچوب نظری حوزه دانشی «فلسفه آموزش عالی» و تشریح مسائل ویژه این حوزه بوده است. در این راستا، ابتدا مجموعه ای از مطالعات فلسفی پیرامون آموزش عالی مرور می شود. سپس، با نظر به دیدگاه هایی درباره مفهوم «آموزش عالی» و نسبت آن با سایر مقاطع تحصیلی و دیدگاه هایی مرتبط با اهداف آموزش عالی، ماهیت فلسفه آموزش عالی بررسی و تحلیل می گردد. در ادامه، با شرح مباحثی پیرامون مطالعات بنیادین علم و فنّاوری در آموزش عالی و فلسفه سیاسی اجتماعی آموزش عالی و توضیح جنبه های فلسفی جایگاه دین و اخلاق در آموزش عالی، قلمرو حوزه مطالعاتی فلسفه آموزش عالی ترسیم می شود.
فلسفه برنامه درسی آموزش عالی: پیشنهاد چهارچوبی برای فلسفه ورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه درسی و برنامه درسی آموزش عالی همانند سایر رشته های علمی دارای فلسفه ای است. به صور مختلفی می توان فلسفه برنامه درسی آموزش عالی را مورد بررسی قرار داد. مثلاً می توان به سؤالات متافیزیکی، معرفت شناختی و ارزش شناختی رو کرد و پرسید که پاسخ های ارائه شده به پرسشِ ماهیت واقعیّت، چگونه و چه بخشی از برنامه درسی آموزش عالی را متأثر می سازد و اینکه واقعیت عینی است، ذهنی است یا عینی ذهنی است، چگونه موضوعات درسی و رشته های علمی در آموزش عالی را شکل می بخشد؟ برای نمونه گفته می شود که دوگانه دانستن واقعیت، موجب شده است که بخشی از آموزش عالی نظری و محض تلقی شود و بخش دیگر آن عملی و کاربردی. سؤالات دیگری نظیر پرسش از بنیاد ها، اهداف، ماهیت روش ها و ماهیت استادی و شاگردی... نیز قابل طرح است و گاه ممکن است کندوکاو در پاسخ هایی باشد که فلاسفه در طول تاریخ فلسفه در مورد ماهیت برنامه درسی آموزش عالی پرسیده اند و اینها مکتوب شده و در قالب یک شاخه دانش درآمده اند. این مقاله که در دو بخش تنظیم شده، قصد دارد با روش دیالکتیک با خود و مفهوم یابی از تجارب، برای بخش اول و روش مطالعه اسناد و مدارک برای بخش دوم، فلسفه برنامه های درسی آموزش عالی را مورد بررسی قرار دهد.
نقادی بنیان های پژوهش در دوره مدرن از منظر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های متداول دوره مدرن، در حوزه های مختلف علوم انسانی امروزه به جزء لاینفک علم تبدیل شده است. برخی دیدگاه های انتقادی که توسط متفکرانی همچون هایدگر ارائه شده است به نقد و ارزیابی این نگاه می پردازد. در این مقاله نگارنده سعی خواهد کرد ضمن تعریف و بیان ویژگی های پژوهش مدرن از منظر هیدگر، نقد های او را بیان نماید. هایدگر ضمن برشمردن اشکالات بنیادین نظام های پژوهشی موجود، چاره این مشکلات را در نگاه پدیدارشناسانه به علم جستجو می کند و مدعی است که باید در مبانی نظام های پژوهشی تغییرات جدی به وجود آورد. مقاله حاضر به روش کتابخانه ای سعی دارد این نقد ها را استخراج کند. نتایج حاصل از این بررسی را می توان در تبیین الزامات فلسفی روش های پژوهشی به کار گرفته شده در حوزه های گوناگون علوم به ویژه علوم انسانی و جرح و تعدیل آنها، توجه به روش های تحقیق پدیدارشناسانه و ویژگی ها و کارآمدی های آن، بهره گیری سازمان یافته و توسعه گرایانه از روش های پژوهشی بومی و توجه و به کارگیری روش های پژوهشی با توجه به برنامه های کلان ملی ملاحظه نمود که این نقد ها برای جامعه ایرانی که به دنبال یافتن نیازمندی های بومی خود از بستر پژوهش های علمی است، حائز اهمیت است.
نقدی فلسفی بر روایت کیفیت به مثابه کارآمدی در آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله کیفیت آموزش عالی موضوعی است که ذهن بسیاری از صاحب نظران، سیاست گذاران و برنامه ریزان را به خود مشغول کرده است. هدف این مقاله بررسی انتقادی آن روایتی از کیفیت است که آن را به عنوان کارآیی معرفی می کند. از این منظر دانشگاه با کیفیت، نهادی است که امکان تولید و فروش دانش را در بازار جهانی فراهم سازد. از لحاظ روش شناختی با توجه به ماهیت فلسفی تحقیق در این مقاله از روش های انتقادی و استنتاجی استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که کاربرد معیار کارآیی برای سنجش کیفیت همه ساحت های آموزش عالی به ویژه ساحت های اخلاقی و معنوی روا نیست. چنین تعمیم ناروایی نه تنها مقام و موقع انسان را نادیده می گیرد بلکه ارزش هرگونه تربیت راستین را به سطح انجام فعالیت های محدود تقلیل می دهد. از این رو در این مقاله تلاش شده است تا به اتکاء به نظریه چند ساحتی یاسپرس از انسان، مفهوم کیفیت و حدود و ثغور آن در آموزش عالی مورد بازاندیشی قرار گیرد.
تحلیل و تبیین کارکرد های اخلاقی دانشگاه در دوران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی ضرورت احیای کارکرد های اخلاقی آموزش عالی و دانشگاه در دوران معاصر است. عوامل مختلفی در شکل گیری، بروز و شکوفایی صفات و ویژگی های اخلاقی در افراد مؤثرند که یکی از آنها شرایط مناسب محیطی است. دانشگاه ها یکی از تأثیرگذارترین محیط ها به منظور نهادینه کردن اصول و ارزش های اخلاقی قلمداد می شوند. در این مقاله، با بهره گیری از روش تحلیلی استنتاجی، ابتدا اهمیت آموزش عالی و سپس اخلاق در آموزش عالی و کارکرد های مختلفی که اخلاق در زمینه های آموزش و پژوهش و در مجموع به لحاظ حرفه ای در آموزش عالی دارد، مورد بررسی قرار می گیرد. سپس عواملی که بر تضعیف یا تحدید کارکرد های اخلاقی دانشگاه مؤثر بوده اند، بررسی می شود. در پایان، براساس این تحلیل و با عنایت به آنکه زوال یا ضعف کارکرد اخلاقی دانشگاه ها، موجب تغییر جهت گیری آنها از ارتقای معنوی و اخلاقی انسان به سوی تولید نیروی کار صرفاً متخصص شده است؛ نتیجه گرفته می شود که احیای کارکرد های اخلاقی دانشگاه که در واقع اساسی ترین کارکرد آن نیز هست، نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت است.
نولیبرالیسم و خیزش «پاسخگویی» در دانشگاه؛ تأملی بر تلقی دانشگاه به عنوان نهاد «شبه بازار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی انتقادی سیستم پاسخ گویی و تلقی دانشگاه به عنوان نهاد شبه بازار در نظام نولیبرالیسم است. این پژوهش در زمره سنت پژوهش کیفی و از نوع مطالعات فرهنگی است و در آن از روش انتقادی (کشف تناقض، عوامل پنهان، نقد ایدئولوژی و رهایی بخشی) بهره گرفته شده است. بازاری سازی، «مدیریت نوین عمومی» و حاکمیت سیستم پاسخگویی در دانشگاه ها بخشی از سیاست های محافظه کارانه نولیبرالیسم است که هدف نهایی آن پرورش هویتی موافق نظام نولیبرال و مشروعیت بخشی به روابط نابرابر قدرت است. این طرح در بطن خود تناقض های زیادی دارد و گرچه در ظاهر، شعار سیاست عدم مداخله و انتخاب آزاد را سر می دهد، ولی نتیجه آن، افزایش دخالت دولت در دانشگاه ها و کاهش استقلال دانشگاه از طریق نوعی جدید از حاکمیت مبتنی بر دخالت غیرمستقیم است. افزایش رقابت، خصوصی سازی، استانداردسازی، ارزیابی عینی نتایج و رتبه بندی دانشگاه ها براساس تولیدات عینی از ابزار های مهم برای این نوع دخالت است. تلقی دانشجو به عنوان مصرف کننده، باعث تضعیف تربیت شهروندی مبتنی بر مشارکت برابر و انتقاد می شود و در عوض، افرادی منفعل با دغدغه سرمایه ای و کالایی کردن زمان و وجود پرورش می دهد. برای رهایی بخشی آموزش عالی از فرآیند بازاری سازی، باید دانشگاه ها را به عنوان نهاد های دموکراتیک و آکادمیک احیا کرد و رسالت آن در برابر دغدغه عدالت اجتماعی و مسائل بشری مانند فقر و نابرابری را ترویج نمود.