مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش اکتشافی، توصیفی و تفسیری حاضر تبیین چرایی و پیامدهای پیدایش عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم در میان پژوهش گران علوم انسانی از منظر مشارکت کنندگان در تحقیق است. بدین منظور، 35 نفر عضو هیئت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه علامه طباطبائی، در قالب نمونه گیری هدفمند انتخاب و فرایند نمونه گیری از آنها تا رسیدن به مرحله اشباع ادامه یافته است. داده ها به کمک مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته و گپ وگفت های دوستانه، جمع آوری و سپس، تحلیل شده اند. به موجب واکاوی مضمونی داده ها، عدم انباشت تجربه پژوهشی و ضعف اشتراک دانش در اجتماع علمی، ابهام در استانداردهای پژوهشی، هزینه هراسی، مضیقه های انگیزشی و روانی، دوگانه مطالعه و اقتصاد و تأملات بازاندیشانه معرفت شناختی، مضامین شش گانه ای هستند که عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم را در پژوهش های علوم انسانی تبیین می کنند. تصمیم سازی مستقل از پژوهش و تکانه های مدیریتی شدید، سیاست گذاری پر هزینه، فروکاست سرمایه اجتماعی و احساس استغنای برنامه ریزی از یافته های پژوهشی علوم انسانی مضامینی هستند که پیامدهای حاصل از وجود عادت واره های متعارض با الزامات نهادی علم را بازنمایی می کنند. برداشت تفسیری تر از نوع روابط میان مضامین برساخت شده نشان می دهد ناروایی های مرتبط با اخلاق پژوهش ذیل مقوله مرکزی فقدان اجتماع علمی قابل فهم است؛ بر همین مبنا، تکوین اخلاق علمی موکول به تحقق اجتماع علمی نقش آفرین خواهد بود که در پی آن اخلاق پژوهشی از سطح ترجیحات شناخت انگارانه فردی خارج و تبدیل به امری نهادی، با سویه های جامعه شناختی می گردد. ارتقاء مذکور متضمن پاسداشت بازاندیشی های معرفت شناختی حول معنای علم و اخلاق پژوهش، تأمل پیرامون نسبت میان علم و جامعه، و بازآفرینی های ساختاری برآمده از موارد فوق، در مقام سیاست گذاری و برنامه ریزی خواهد بود.
معرفی چارچوبی جدید برای معرفت شناسی آینده پژوهی: معرفت شناسی اجتماعی؛ با تأکید بر نقد و بررسی آراء وندل بل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مراحل رشد و تثبیت هر حوزه علمی، توجه به مبانی فلسفی آن و به ویژه مبانی معرفت شناختی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. آینده پژوهی هم اکنون در این مرحله قرار دارد. با وجود کار های خوبی که در حوزه معرفت شناسی آینده پژوهی صورت گرفته، اما این تلاش ها با سه مشکل روبرو هستند؛ اول، اکثر این تلاش ها به صورت مجزا و مستقل از هم صورت گرفته اند و فاقد مبانی مشترک اند، دوم، اکثر این نوشته ها با مفروض گرفتن نظریات و پارادایم هایی در حوزه فلسفه و معرفت شناسی، سعی در به کار بستن آنها در حوزه آینده پژوهی دارند و کمتر به طور مستقیم با سؤالات معرفت شناختی مرتبط با این حوزه به مثابه سؤالاتی اصیل درگیر شده اند. و سوم، اکثر نوشته ها در حوزه معرفت شناسی آینده پژوهی، در چارچوب رویکرد تحلیلی و فلسفی به مسئله معرفت شناسی محصور شده اند و به پیشرفت های اخیر حوزه معرفت شناسی به ویژه چرخش اجتماعی کمتر توجه دارند. از این رو، هدف ما در این مقاله، استفاده از نظریه های اخیر معرفت شناسی اجتماعی در حوزه مطالعات علم و فنّاوری، به ویژه چرخش اجتماعی است تا در نتیجه، نخست، یک صورت بندی کلی از چارچوب معرفت شناسی آینده پژوهی ارائه دهیم و سپس، براساس چارچوب فوق، پاسخ هایی اولیه برای پرسش های معرفت شناختی آینده پژوهی پیشنهاد کنیم.
واکاوی مسائل اجتماعی نوظهور در روابط نظارتی والدین و نوجوانان با توجه به فنّاوری های جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان تلاش کرده اند با استفاده از بینش نظری و تحلیلی «گیدنزی کاستلزی» درباره تغییرات عصر جدید و اقتضائات جامعه اطلاعاتی و اتخاذ مطالعه ای اکتشافی، مسائل اجتماعی نوظهور در روابط نظارتی میان والدین و فرزندان را از نگاه کنشگران درگیر با موضوع شناسایی کنند. تکنیک پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بوده است. در این راستا، با 120 نوجوان و 20 نفر از مادران و پدران در شهر تهران براساس نمونه گیری هدفمند و تیپیک مصاحبه شده است. تحلیل توصیفی تفسیری براساس فرآیند کدگذاری، الگویابی و سنخ یابی انجام شده است. محور های کلی برخی از مهم ترین دستاورد ها و نتایج مقاله عبارت اند از: 1. سنخ شناسی محدودیت ها و قواعد نظارتی؛ 2. سنخ شناسی نوجوانان براساس مواجهه با نظارت ها؛ 3. مسائل مربوط به حریم شخصی و قدرت مهار نوجوانان؛ 4. شکل گیری مسائل و استراتژی های جدید در خرید فنّاوری ها و 5. ملاحظات و چالش های جدید والدین. در مجموع، به نظر می رسد که نوعی اخلاق خانواده بنیان در زمینه مواجهه با فنّاوری ها در حال شکل گرفتن است؛ به طوری که به رغم پاره ای از مسائل و چالش ها، ایدئولوژی والد فرزندی سبب احیا و تداوم برخی حریم های اخلاقی و روابط نظارتی می شود. در این باره، پنج سنخ از خانواده شناسایی و معرفی شده اند.
سنخ شناسی گفتمان های سینمای دینی پس از انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از انقلاب اسلامی، یکی از حوزه هایی که در ساحت فرهنگی دچار تحول جدّی شد، نهاد سینما بود. سینما از آغاز انقلاب چونان ابزاری فرهنگی مورد توجه شایان بوده تا از آن به عنوان وسیله ای برای ترویج دین استفاده گردد. در این پژوهش با مطالعه 44 نمونه از آثار سینمای دینی پس از انقلاب با روش تحلیلِ گفتمان و نشانه شناسی گفتمانی تلاش شده است تا به این سؤالات پاسخ داده شود که گفتمان های سینمای دینی پس از انقلاب کدام اند و چه صورت بندی و زمینه مندی گفتمانی دارند. نتایج این مطالعه نشان می دهد پس از انقلاب اسلامی متون سینمایی در گفتمان های پنج گانه یِ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، شهرگریزی و روستاگرایی، فردیت خواهی، تساهُل و تکثرگرایی و بازگشت جای می گیرند. این گفتمان ها به ترتیب سوژه مطلوب خود با عنوان سوژه قدسی انقلابی، مکان معنا، فردیت خواه، تساهل گرا و مؤمنِ مُصلحِ مُکلف را آفریده اند. نتایج این مطالعه همچنین مؤید آن است که ستیز هایِ معنایی گفتمان دینداری تساهل و تکثرگرا و گفتمان فردیت خواهی با گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و گفتمان بازگشت، محسوس و هویدا است. همچنین بین گفتمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، شهرگریزی و روستاگرایی و بازگشت همپوشانی هایی از حیث دال های مشترک موجود است.
روان شناسی وحدت مدار: رویکردی بومی درتبیین ساختار روان وحدانی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روان شناسی وحدت مدار با اتکا به نگرش وحدت انسان و جهان و ساختار، با برداشتی متمایز از فلسفه وجودی و پدیدارشناسی، نظام منسجمی از مفاهیم روان شناسی ارائه می کند که او را از دیگر مکاتب روان شناسی به ویژه روان شناسی انسان گرا و رفتاری و تحلیلی فروید متمایز می سازد. هدف مقاله حاضر، تدوین رویکرد روان شناسی بومی مبتنی بر جهان بینی وحدت است که شالوده نظام فکری، دینی و فرهنگی شرق را در تقابل با رویکرد های روان شناسی مبتنی بر فلسفه پدیدارشناسی شکل می دهد. این مقاله با طرح ماهیت وحدانی انسان بر اصالت های فطری روان شناختی مبتنی بر وحدت و معناداری و غایت مداری ذاتی انسان تأکید دارد و بدین ترتیب در تبیین مؤلفه های روان شناختی، مفروضات ساختاری ای ایجاد می کند که آن را از مکاتب روان شناسی پدیدارشناختی و انسان گرا کاملاً متمایز می سازد. از آنجا که در این رویکرد آغاز و جهت و غایت وحدانی برای ماهیت انسان توصیف می شود این نظریه می تواند ایده معنایی غایت گرایانه را در روان شناسی توسعه دهد.
شناسایی نشانگرهای برنامه ریزی فرهنگی در شهرهای ایران؛ بازنمایی نقش طراحی شهری در برنامه ریزی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش جمعیت و تمایل مردم به سکونت در شهرها، منجر به ظهور گونه های متنوعی از شهرنشینی در سال های اخیر شده است. ساکنان شهرها، امروزه نه به دلیل تناسبات فرهنگی و اجتماعی، بلکه با هدف استفاده از تسهیلات و خدمات شهری دور یکدیگر جمع شده اند. همین دلیل سبب قرارگیری گروه های مختلف فرهنگی و اجتماعی در کنار همدیگر، صرفاً به جهت برخورداری از خدمات و فارغ از تناسبات فرهنگی گردیده و فرهنگ شهروندان را تحت الشعاع قرار داده است. به منظور توقف این روند، یکی از اهداف اصلی برنامه ریزی شهری و برنامه ریزی فرهنگی، تمرکز بر ارتقای فرهنگی شهر ها و دستیابی به پایداری فرهنگی، تنوع فرهنگی و هویت و شخصیت فرهنگی شناخته می شود. هدف این مقاله، ارائه و اولویت بندی شاخص های برنامه ریزی فرهنگی در شهر های ایران در راستای رسیدن به پایداری با تأکید بر بعد فرهنگی در ساختار مفهوم پایداری است. این مقاله که در گروه مقالات توصیفی تحلیلی است، با استفاده از روش مطالعه اسنادی و تحلیل محتوا، شاخص های برنامه ریزی فرهنگی را استخراج و اولویت بندی کرده است. در گام بعدی پس از استخراج شاخص ها و به منظور اولویت بندی آنها، وزن دهی به شاخص ها به روش «وزن دهی نوسانی» توسط گروه متخصصان صورت گرفته است. نتایج حاصله نشان می دهد که شاخص های «درصد هزینه های اقلام فرهنگی در مجموع هزینه های خانوار»، «درصد درآمد های خانوار از مشاغل فرهنگی»، «میزان استفاده از سمبل ها و نماد ها در شهر» و « تعداد شخصیت های فرهیخته و شناخته شده در شهر» از مهم ترین شاخص های تحقق برنامه ریزی فرهنگی در شهر های ایران به شمار می روند که همین امر خود نشانگر آن است که تا چه میزان، طراحی شهری بر برنامه ریزی فرهنگی شهر ها مؤثر است و پرداختن به امر برنامه ریزی فرهنگی، صرفاً امری برنامه ریزانه نبوده و حوزه طراحی شهری را نیز در بر می گیرد.
عناصر انسان شناسی نظام سازی فقهی؛ با تأکید برآراء آیت الله سیدمحمد باقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام سازی به معنای شناسایی و طراحی الگو های کلان و تنظیم کننده متغیر های دخیل در یک شبکه ارتباطی است. ماهیت این موضوع، به گونه ای است که یک دانش خاص را نمی توان متولی پرداختن به آن قرار داد، بلکه باید آن را موضوعی فرارشته ای دانست که دانش های مختلف در یک آمیزش بین رشته ای می توانند آن را محقق کنند. آیت الله سیدمحمدباقر صدر از جمله اندیشمندانی است که موضوع نظام سازی و کشف نظام واره های جامعه انسانی را مطرح نموده و از دریچه دانش فقه به این مقوله پرداخته است. لذا در این نوشتار مبادی انسان شناسانه مؤثر در مؤلفه های فقهی نظام ساز با تأکید بر آراء آیت الله سیدمحمدباقر صدر مورد بررسی قرار می گیرد تا تأثیر دانش هایی همچون کلام و فلسفه در تحلیل های نهایی دانش فقه پیرامون موضوعاتی همچون جایگاه مردم در حکومت و نسبت آنها با ولی امر آشکار شود. نوآوری این نوشتار از این جهت است که با توجه به قرائت نوین شهید صدر نسبت به «انسان شناسی» دینی، می توان قرائتی از ابتناء نظام سازی فقهی بر مبادی انسان شناسانه و مقوله اعتباریات شریعت ارائه نمود. این فرآیند مجموعه معارف فلسفی، کلامی و فقهی را در خط سیر واحدی قرار می دهد که رویکرد انسان شناسانه مرتکز از آن اثرات مستقلی در تکون منطق نظری نظام سازی فقهی خواهد داشت.