علوم اجتماعی (علامه طباطبایی)
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار 1397 شماره 80 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
کشور ایران از دهه ۴۰ به بعد عمده درآمد خود را از نفت به دست آورده است. بر خلاف انتظار معقول، سیاست های اتخاذ شده دولت در زمان افزایش درآمدهای نفتی معضلات و مشکلات کشور را نسبت به گذشته بیشتر می سازد. در این پژوهش اثر سیاست های دولت بر نهادهای اجتماعی اقتصاد و سیاست در دو دوره ۱۳۵۶-۱۳۵۲ و ۱۳۸9-۱۳۸۴ بررسی می شود. پرسش اصلی ما علت اصلی شباهت سیاست های دولت ها و نتایج یکسان حاصل در عرصه نهادهای اجتماعی در این دو دوره است. هدف شناخت علل مؤثر در اتخاذ تصمیمات یکسانی این دو دولت به رغم اختلافات ایدیولوژیکی، ساختاری و تاریخی در زمان شوک های قیمتی نفت است. در این پژوهش به منظور تبیین مسیله از نظریه دولت ضعیف «تری لین کارل» استفاده کرده و از نظریه دولت رانتیر بهره برده ایم. روش پژوهش، روش تطبیقی تاریخی است. از تکنیک وابستگی به مسیر در بررسی تاریخی دولت ضعیف و برای مقایسه یافته های تحقیق از جدول توافق میل استفاده کرده ایم. بر اساس یافته ها، در هر دو دوره سیاست ها و نتایج یکسانی در نهادهای اقتصاد و سیاست اتفاق می افتد. دولت ضعیف به عنوان علت اصلی و وجود دولت رانتیر و عامل چند برابر شدن قیمت های نفت، به عنوان علل لازم اما نه کافی تبیین کننده مسیله موردنظر هستند.
نفت، کیفیت زندگی و توسعه در ایران 1390-1350(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوشیده است سهم ثروت طبیعی نفت و درآمدهای حاصل از آن را بر کیفیت زندگی مردم ایران در طی سال های 1390 – 1350 شمسی به روش تاریخی اسنادی بررسی نماید. در رویکرد نهادگرایی دولت به عنوان نهاد مهم اثرگذار بر فرآیند توسعه مطرح می شود. تأثیر این نهاد به عنوان مالک انحصاری درآمد نفت بر اساس رویکرد "ساختاربندی انتخاب" بررسی خواهد شد. برای تأثیر پذیری حوزه اجتماع نیز از مدل کیفیت زندگی به مثابه شاخص توسعه اجتماعی استفاده شده است. این مفهوم با لحاظ کردن ابعاد جامع تر، اهمیت تحلیل رشد پایدار و برابر در طیف گسترده ای از مؤلفه ها را برای بهبود کیفیت زندگی به جای رشد کمّی شاخص های معیشتی رفاه نشان می دهد. مشخصه سیاست های اجتماعی دولت ایران طی سال های1390-1350، به رغم تغییر رژیم و دولت ها، شامل شتابزدگی و عدم فرصت برای اصلاحات نهادی، بی توجهی به بستر بومی، تک سویه بودن، و بی توجهی به پایداری است. این مسیله نشان از حک شدن مسایلی در ساختارهای ایران دارد که به طور پیوسته مشکلات را در همه حوزها از جمله حوزه رفاه و کیفیت زندگی باز تولید می کند.
درک معنا و تجربه مادرانه زنان از جدایی: مطالعه ای پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی شیوع جدایی و افزایش خانواده های تک سرپرست علاوه بر مطالعه ساختاری و عینی نیاز به بررسی ذهنیت عاملان با تأکید بر جنسیت نیز دارد. زنان سرپرست خانوار به دلیل همراه داشتن فرزندان شرایط ویژه ای را در دو حالت اتفاق جدایی و مواجهه با پیامدهای آن تجربه می کنند. تا پیش ازاین فرض بر آن بوده است که فرزندان عامل مهمی در نگهداشت زندگی های تأهلی هستند، اما تصویر حاضر از وضعیت جدایی زنان و مردان و شکل گیری خانواده های تک سرپرست معنای دیگری را به ذهن می رساند. پژوهش حاضر در پی جستجوی معنای جدایی و تغییرات زمینه ای – ذهنی آن از منظر مادران با محوریت هویت مادری صورت گرفته است. این مطالعه پدیدارشناسی به شیوه کیفی انجام گرفته و ابزار گردآوری اطلاعات آن مصاحبه نیمه ساخت یافته با بیست نفر از مادرانی است که تجربه جدایی داشته اند. تحلیل اطلاعات حاصل به شیوه کولایزی انجام و نتیجه حاصل شده آن که جدایی در پی تغییر ذهنیت زنان نسبت به حیات خانوادگی، اهمیت یافتن هویت انسانی زنانه و توجه به به زیستی فرزندان صورت می گیرد. زندگی زناشویی ناخوشایند و ناتوان از تأمین نیازهای زنان، آنان را به سمت رهایی از این وضعیت رنج آور مزمن می راند. تهدید پیوسته هسته شخصیتی زنان و تخریب اعتماد و عزت نفس آنان سبب می شود که در پی راهی جهت خروج از این وضعیت قرار گیرند. در این مسیر فرزندان همچنان عامل مهمی در زندگی زنان باقی می مانند اما نه به عنوان عامل نگهدارنده آنان در شرایط ناخوشایند، بلکه به عنوان عامل ترمیم هویتی. به زیستی فرزندان محرکی قوی در حذف پدر از زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده های زن سرپرست است.
بررسی وضعیت و زمینه های مصونیت فرهنگی در بین جوانان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی نظری و پیمایش مسیله مصونیت فرهنگی جوانان در شهر مشهد انجام گرفته است. شاخص کلی مصونیت از ترکیب چهار خرده شاخص مصونیت روانی، اجتماعی، ارتباطی و فکری تهیه شده است. حجم نمونه 512 نفر از جوانان سنین 18-29 سال بود که نسبت زنان و مردان تقریباً برابر و میانگین سن پاسخگویان، 21 سال است. میانگین مصونیت فرهنگی اعضای نمونه بالاتر از حد متوسط و برابر 3.39 است. اعضای نمونه موردبررسی بالاترین حد مصونیت را در بُعد فکری دارا هستند که بیانگر مثبت اندیشی بسیار بالا و رویکرد اظهاری اعضای نمونه است. از سوی دیگر کمترین مصونیت اعضای نمونه از حیث اجتماعی است. بدین معنا که آن ها تا حدی در برابر این آسیب قرار دارند که در تعاملات خود با دیگران به آن ها به دیده ابزاری نگاه شود. نتایج رگرسیون نشان داد 26.4 درصد از تغییرات موجود در مصونیت فرهنگی، تابع متغیرهای مستقل تحقیق است. فقدان انگیزه برای پیشرفت خشونت و ناسازگاری در خانواده، ضعف تربیت دینی و میزان تحصیلات بیشترین تأثیر را بر مصونیت فرهنگی می گذارد. بدین ترتیب که با فقدان انگیزه پیشرفت، خشونت و ناسازگاری در خانواده و ضعف تربیت دینی تأثیر معکوس بر مصونیت فرهنگی گذاشته و موجب آسیب پذیری افراد از این حیث می شوند. اما تحصیلات تأثیر مثبتی بر مصونیت فرهنگی افراد می گذارد.
نقد معرفت شناختی نظریه نوسازی بوم شناختی با تأکید بر ادبیات غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه نوسازی بوم شناختی ازجمله نظریه های مسلط و پیشرو در جامعه شناسی محیط زیست می باشد. ایده اصلی این نظریه این است که در عصر مدرنیته متأخر، صنعتی شدن، توسعه فنی، رشد اقتصادی و سرمایه داری، نه تنها با پایداری بوم شناختی سازگارند، بلکه از محرک های اصلی اصلاح محیط زیستی محسوب می شوند. هدف از مقاله حاضر، نقد معرفت شناختی این نظریه از ابعاد مختلف می باشد. بدین منظور و با استفاده از معیارهای عمومی نقد در حوزه معرفت شناسی اجتماعی (مشتمل بر انسجام درونی و بیرونی نظریه) و نیز معیارهای اختصاصی نقد (شامل قیمومت پذیری، جزم اندیشی و بیگانگی نظری)، نظریه نوسازی بوم شناختی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. سؤال اساسی تحقیق حاضر این است که با توجه به زمینه های اجتماعی شکل گیری نظریه نوسازی بوم شناختی، چه نقاط قوت و ضعفی را می توان بر آن مترتب دانست؟ نتایج بررسی حاضر نشان می دهد که در این نظریه، حفاظت از زیست بوم، بیشتر بر عهده فناوری گذاشته شده و ابعاد اجتماعی و سیاسی حفاظت زیست محیطی مورد غفلت واقع شده است. با بررسی و نقد ابعاد گوناگون نظریه نوسازی بوم شناختی، می توان گفت با توجه به این که تأکید عمده این نظریه بر روابط در حال تغییر اقتصاد- اکولوژی در کشورهای صنعتی است، بنابراین، نمی تواند به درستی ادعای اصلاح زیست محیطی در سایر نقاط جهان را داشته باشد.
دسترسی به پول و مناسبات قدرت در روابط همسران: مطالعه ای در اجتماع محلی زنان «دستان سبز» و تکیه شهدا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی بررسی تأثیر دسترسی زنان به پول در مناسبات قدرت در خانواده های فرودست است. پرسش این است که مناسبات قدرت در روابط همسران در این خانواده ها بر مبنای دسترسی به پول چگونه صورت بندی می شود؟ پژوهش با استفاده از روش مردم نگاری نهادی و ارزیابی مشارکتی روستایی و با تکنیک های مشاهده، مصاحبه، بحث های گروهی و رسم نمودار فعالیت روزانه در اجتماعات محلی زنان تکیه شهدا و دستان سبز در شهر تهران انجام شده است. بر پایه یافته ها پول و قدرت در خانواده، مفاهیمی عمیقاً جنسیتی هستند. پول توجیبی، پول خرجی، پول دیدنی، پول نادیدنی، پس انداز، ارثیه و هدایای والدین، صندوق قرض الحسنه خانگی و مهریه، پول های در دسترس زنان یا منابع آن هستند. عاملیت اقتصادی زنان در اجتماعات مورد مطالعه در کسب پول نادیدنی و مدیریت پول مردانه تعریف می شود. قدرت زنانه با همنوایی با مرد شکل می گیرد و از نوع اقتدار اجرایی و در حوزه مسایل کم اهمیت تر است. کنترل نحوه هزینه کرد درآمد زن، امتناع از دادن پول و منع دسترسی زن یا فرزندان به تأمین نیازهای پایه ای از مصادیق خشونت اقتصادی است که زنان مورد مطالعه تجربه کرده اند؛ در مقابل، طی مدارای همدلانه همسران با وجود تفاوت در میزان دسترسی به پول، می توانند مناسبات قدرت را به طور مسالمت آمیز تنظیم کنند.
عوامل مؤثر بر گرایش به شبکه های اجتماعی مجازی؛ مورد مطالعه: دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی- روانی مرتبط با گرایش نوجوانان دختر دبیرستان های شهرکرد به شبکه های اجتماعی مجازی انجام شده است . روش مورد استفاده در این تحقیق پیمایش بوده است . جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر متوسطه شهر شهرکردکه در سال تحصیلی 94-93 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دهد. حجم نمونه 390 نفر برآورد شده است . داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای جمع آوری گردید . یافته ها نشان داد بین میزان تحصیلات والدین دانش آموزان، میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی، مدت زمان عضویت در شبکه های اجتماعی، سادگی و سهولت استفاده از شبکه های اجتماعی، احساس همنوایی با دوستان ، نیاز به پیشرفت و ارضای نیازها با گرایش به شبکه های اجتماعی مجازی رابطه مستقیم و معنی داری وجود داشت . نتایج رگرسیون چندگانه نشانگر تأثیر معنادار پنج متغیر میزان استفاده دانش آموزان از شبکه های مجازی، سادگی استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی، مدت زمات عضویت در شبکه های اجتماعی، ارضای نیازها و احساس همنوایی با دوستان از شبکه های اجتماعی مجازی در گرایش نوجوانان به شبکه های اجتماعی مجازی است که در این میان میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی نقش بیش تری را در تبیین متغیر گرایش به شبکه های اجتماعی مجازی ایفا می کند .