بررسی شیوع جدایی و افزایش خانواده های تک سرپرست علاوه بر مطالعه ساختاری و عینی نیاز به بررسی ذهنیت عاملان با تأکید بر جنسیت نیز دارد. زنان سرپرست خانوار به دلیل همراه داشتن فرزندان شرایط ویژه ای را در دو حالت اتفاق جدایی و مواجهه با پیامدهای آن تجربه می کنند. تا پیش ازاین فرض بر آن بوده است که فرزندان عامل مهمی در نگهداشت زندگی های تأهلی هستند، اما تصویر حاضر از وضعیت جدایی زنان و مردان و شکل گیری خانواده های تک سرپرست معنای دیگری را به ذهن می رساند. پژوهش حاضر در پی جستجوی معنای جدایی و تغییرات زمینه ای – ذهنی آن از منظر مادران با محوریت هویت مادری صورت گرفته است. این مطالعه پدیدارشناسی به شیوه کیفی انجام گرفته و ابزار گردآوری اطلاعات آن مصاحبه نیمه ساخت یافته با بیست نفر از مادرانی است که تجربه جدایی داشته اند. تحلیل اطلاعات حاصل به شیوه کولایزی انجام و نتیجه حاصل شده آن که جدایی در پی تغییر ذهنیت زنان نسبت به حیات خانوادگی، اهمیت یافتن هویت انسانی زنانه و توجه به به زیستی فرزندان صورت می گیرد. زندگی زناشویی ناخوشایند و ناتوان از تأمین نیازهای زنان، آنان را به سمت رهایی از این وضعیت رنج آور مزمن می راند. تهدید پیوسته هسته شخصیتی زنان و تخریب اعتماد و عزت نفس آنان سبب می شود که در پی راهی جهت خروج از این وضعیت قرار گیرند. در این مسیر فرزندان همچنان عامل مهمی در زندگی زنان باقی می مانند اما نه به عنوان عامل نگهدارنده آنان در شرایط ناخوشایند، بلکه به عنوان عامل ترمیم هویتی. به زیستی فرزندان محرکی قوی در حذف پدر از زندگی خانوادگی و تشکیل خانواده های زن سرپرست است.