علوم اجتماعی (علامه طباطبایی)
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) پاییز 1396 شماره 78 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیان های نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب می شود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانش پژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیده ای که در کنار سایر ویژگی های نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی جامعه ایران را متأثر ساخته است. توجه و تأکید بر این مقوله، بنیان اصلی این پژوهش را تشکیل داده و پرسش از چند و چون پیدایش و محوریت یافتن این گونه از انحصار معطوف به اقتدارگرایی سیاسی مسأله اصلی پژوهش را سامان داده است. مسأله ای که در چارچوب تحلیل جامعه شناسی سیاسی- تاریخی قابلیت طرح و پیگیری دارد. هدف این پژوهش، توصیف یک واقعیت اجتماعی درون زاد است؛ یعنی بررسی چیستی و چگونگی انحصار ساختار سیاسی در زمینه اجتماعی و تاریخی یک دوره خاص که در نوع خود فردیت دارد و عصر جدیدی از سرکوب و اختناق را رقم زده است. از جمله مهم ترین دستاورد های این پژوهش، شناخت یکی از بنیادی ترین ساز و کارهای تکوین اقتدارگرایی سیاسی به عنوان یک الگوی مدرن در ایران معاصر است. این که چگونه یک نظام اقتدارگرا، قوای سه گانه حکومت را به انقیاد درآورده و عرصه حکومتی را مصادره می کند و عرصه عمومی را منحل و تشکل های مدنی همچون احزاب و مطبوعات را سرکوب کرده و چنین نهادهایی را در کنترل و نظارت تامه خویش می گیرد.
بررسی نقش سیاسی روحانیت در دوره رضاشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی رابطه دین و سیاست یا به عبارتی نقش سیاسی روحانیون یا نیروهای مذهبی از مهمترین موضوعات جامعه ایران در سده اخیر می باشد. اهمیت این موضوع در دهه های اخیر که از سویی شاهد پدیده هایی نظیر انقلاب اسلامی ایران و از سوی دیگر رشد بنیادگرایی اسلامی هستیم، با در نظر گرفتن این امر که فرایند مدرنیسم یا نوسازی در اغلب کشورها در جهت تضعیف سنت ها و به ویژه سنت های مذهبی عمل کرده است، دو چندان می شود. این مقاله سعی دارد با نگاهی به تحولات ایران در دوره رضاشاه و بر مبنای نظریه جان کنت گالبرایت، به بررسی نقش سیاسی روحانیون در این دوره و نسبت آنها با حکومت رضاشاه بپردازد. در این چارچوب، می توان دو دوره متمایز از هم تشخیص داد. در حالی که در دوره ای روحانیون نقش فعال و برجسته ای در سیاست داشتند و حتی به نوعی در مشروعیت بخشیدن به قدرت و حکومت رضاشاه ایفای نقش کردند، در دوره دیگر و در مقابل حکومت رضاشاه نقش سیاسی روحانیون و نیروهای مذهبی کمرنگ و ضعیف بود. این تفاوت نقش سیاسی روحانیون در دوره رضاشاه رابطه ای مستقیم با منابع و ابزارهای اعمال قدرت روحانیون از یک سو و حکومت رضاشاه از سوی دیگر داشته است. واژگان کلیدی: روحانیون، رضاشاه، قدرت، ایران، نظریه گالبرایت
مطالعه جنسیتی باورهای عامیانه در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه کردوکارهای کنشگران بخشی از تاریخ اجتماعی ایران است که کمتر مورد مداقه قرار گرفته، حال آنکه می تواند اطلاعات ارزشمندی درباره سبک زندگی، فرهنگ جنسیتی و کنش های روزمره زنان و مردان فراهم آورده و از این طریق با هدف تولید دانش بومی برای مطالعات جنسیت و مطالعات زنان، دستاوردهای روشمندی درپی داشته باشد. در این راستا پژوهش حاضر به مطالعه کتابخانه ای و تحلیل نظری یافته های تاریخی از منظر مطالعات جنسیت بعنوان موضوعی کمتر بررسی شده، پرداخته است. روش پژوهش تحلیل سند بوده و بالغ بر سی متن انتشاریافته را مورد بررسی قرار داده است. نتایج تحلیل گرایش به باورهای عامه در عصر قاجار با رویکردی کارکردگرایانه و بر حسب احراز جایگاه نقشی، نشان از تمایز جنسیتی گرایش به این باورها در عصر قاجار دارد. بطوریکه زنان در امتداد کردوکارهای مرتبط با جایگاه نقشی خود در اموری چون نازایی، زایمان، مراقبت از نوزاد، جلب مهر و محبت و حفاظت در برابر موجودات خیالی و مردان در اموری چون رونق کسب و کار، افزایش محصول، فراوانی آب چاه، حفاظت گرایشات خود را به باورهای عامیانه در قالب کنش بروز می دادند. همچنین تمایز جنسیتی بین کارگزاران باورهای عامیانه و چگونگی کاربرد و استعمال این باورها نیز مشهود است.
بررسی ترجیحات ارزشی بین نسلی و عوامل اجتماعی مؤثر بر آن در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی ترجیحات ارزشی بین نسلی در شهر سنندج و عوامل اجتماعی موثر برآن انجام گردید. شهر سنندج ار جمله شهرهایی است که به واسطه ویژگیهایی چون مرکزیت استان کردستان، گسترش شهرنشینی شتابان، مهاجرت بی رویه، حاشیه نشینی، جوانی جمعیت، همزیستی عناصری از فرهنگ بومی -محلی وغیرمحلی- غیر بومی، همزیستی فرهنگ سنتی و مدرن، مجاورت با شهرهای مرزی، مدرنیته رسانه ای دستخوش تحولات گسترده ای شده است. بنابراین شناخت وضعیت ترجیحات ارزشی ورفتاری در بین سه نسل از شهروندان حائز اهمیت است. برای این منظور چارچوب نظری با الهام از دیدگاه دورکیم، مرتن، گیدنز، بوردیو، اینگلهارت و شوارتز تنظیم گردید و در قالب آن فرضیه های اصلی مطرح شده است. پژوهش به روش چندگانه (روش پیمایشی و روش اسنادی)و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای روی 367نفر نمونه از شهروندان سنندجی به تفکیک گروه های نسلی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد میزان ترجیحات ارزشی افراد جوان و میانسال تفاوت معنی داری با هم ندارد، اما میزان ترجیحات ارزشی افراد جوان و پیر و افراد میانسال و پیر بایکدیگر تفاوت معناداری دارد. همچنین نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین متغیرهای سرمایه اجتماعی و دینداری با ترجیحات ارزشی در دو نسل جوان و میانسال و بین متغیرهای سرمایه فرهنگی و ترجیحات ارزشی در نسل جوان و بین میزان استفاده از رسانه های جمعی وترجیحات ارزشی در دو نسل جوان و پیر همبستگی معنی داری وجود دارد. اما همبستگی بین سرمایه اقتصادی و ترجیحات ارزشی در بین تمام نسل ها معنی دار نمی باشد.
تحلیل تطبیقی موانع گذار به دموکراسی در خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله نوشتار حاضر گذار به دموکراسی در خاورمیانه است. هدف این نوشتار ارائه پاسخی به این پرسش است که چرا جنبش های انقلابی گسترده در منطقه خاورمیانه که با هدف حاکمیت قانون،آزادی های سیاسی و اجتماعی و دستیابی به سطح بالایی از رفاه اجتماعی- اقتصادی و رفع تبعیض و نابرابری شکل و بسط یافت، نه تنهاگذار دموکراتیک به معنای استقرار فرآیندها و رویه های جدید دموکراسی و تعمیق آن را در پی نداشت، بلکه به شکست (اصلاحات سیاسی صوری یا بازتولید نوعی اقتدارگرایی با صورتبندی جدید) منجر شد؟ در مقام یافتن راه حل تئوریک مسأله، تئوری های مربوط فرایند گذار دموکراسی- در دو سطح کلان (توسعه اقتصادی- اجتماعی،فرهنگ سیاسی،جامعه مدنی و وابستگی دولت به منابع رانتی)، و خُرد (مصالحه پذیری نخبگان سیاسی و اجتماعی و مقبولیت دموکراسی در نزد توده های اجتماعی) - مورد بررسی قرار گرفت. جهت یافتن راه حل تجربی مسأله و آزمون شروط علّی نیز، از روش تطبیقی کمّی(توصیف کمّی شاخص های شروط علّی) و کیفی (تبیین مبتنی بر حضور و عدم حضور شروط علّی) استفاده شد. نتایج تحقیق برای موردهای مصر، لیبی، یمن و سوریه نشان می دهدکه جامعه مدنی ضعیف، حاکمیت فرهنگ سیاسی خودسالار و توسعه نیافتگی اقتصادی و همچنین مصالحه ناپذیری نخبگان سیاسی از مهم ترین موانع در دو سطح کلان و خُرد برای گذار به دموکراسی در این جوامع بوده است. علاوه براین نتایج تحلیل تطبیقی کیفی(بولی محور) نشان می دهدکه اتکا دولت به درآمدهای رانتی، جامعه مدنی ضعیف، وجود فرهنگ سیاسی غیر دموکراتیک و خودسالار و مصالحه ناپذیری نخبگان و فقدان مقبولیت دموکراسی برای مورد بحرین شرط لازم و توسعه نیافتگی اقتصادی– اجتماعی نه شرط لازم و نه کافی برای عدم گذار به دموکراسی است.
مطالعه موردی شیوه نمایش خود در کاربران صفحه اجتماعی اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور تکنولوژی های نوین و استفاده گسترده از آن ها امکان ارتباطات میان افراد را در فضایی امن فراهم کرده است. این ارتباطات باعث افزایش ورود غریبه ها به فضای زندگی خصوصی شده است. اما این فضا واقعی نیست و این کاربران هستند که با توجه به ارزش های حاکم بر جامعه، آن گونه از "خود" را به نمایش می گذارند که مورد پذیرش و تأیید اطرافیانشان در این فضا باشد. در این مطالعه شیوه های نمود افراد در شبکه اجتماعی اینستاگرام، با تأکید بر نظریه نمایش گافمن و نظریه کنش متقابل هربرت مید مورد توجه قرار گرفت. ده پست آخر متعلق به سی کاربر زن و سی کاربر مرد در صفحه اینستاگرام مطالعه شد و شیوه های متفاوتی که افراد برای نمایش خود در صفحه اینستاگرامشان به کار برده بودند، بررسی گردید. با تفکیک و دسته بندی این شیوه ها به پنج روش رایجی رسیدیم که افراد برای نمایش خود از آن ها استفاده می کنند. همچنین بیشترین و پرطرفدارترین نوع بروز خود در مردان و زنان مطالعه شد. ما دریافتیم که چنین نمایشی بیشتر به شناخت ظاهری افراد خواهد انجامید و کمتر می توان از این طریق به شناختی عمیق از فرد دست پیدا کرد. همچنین متوجه شدیم که این شیوه نمایش تفاوت هایی اساسی با مفهوم صحنه ، که گافمن از آن سخن می گوید، دارد. باتوجه به این نوع از نمایش خود نتیجه گرفتیم تبعیض جنسیتی در فضای واقعی (مانند حجاب اجباری) باعث بروز رفتارهای بحران زا شده است و همچنین تفاوت خواست ها و نادیده انگاشتن این شکل از تحول "خود" به نوعی بحران تازه در جامعه آینده منجر خواهد شد.
حاکمیت و تناسب قوا در ایران پیشادولت مدرن: مناطقی از ایالت فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم حاکمیت از پایه های ضروری فهم تاریخ ایران است و نیازمند پژوهش از سطوح زیرین واحدهای اجتماعی-سیاسی ایران. این تحقیق با رویکرد نقادانه و در فردیت تاریخی پدیده، با ترکیبی از روش های کمی و کیفی در ارجاع به واقعیت، به وضعیت تناسب قوا در درون واحدهای حکومت محلی در مناطق اسیر، علامرودشت، بیرم، گله دار، گاوبندی، مالکی و تمیمی از ایالت فارس می پردازد. نتایج آن نشان می دهد که از یک طرف، مردم در این مناطق عموماً مسلح و برخوردار از ابزار قوه قهریه بوده و از طرف دیگر، حکام محلی نیز نیازمند حمایت مردم بوده اند. پیامد آن توازن قوا میان رعایا و حکام محلی و پیدایش هسته های قدرت مسلح محلی بوده است. همچنین، وجود این اجتماعات منطقه ای مسلح، در کنار دیگر داده های مربوط به سطح کلان کشور و حکومت مرکزی نشان از ساختار متکثر حاکمیتی در ایران پیشادولت مدرن دارد.