انحصار ساختار سیاسی، یکی از بنیان های نظام سیاسی اقتدارگرا محسوب می شود. به زعم بسیاری از پژوهشگران و دانش پژوهان، ایران دوران معاصر، به ویژه در دوره سلطنت پهلوی اول، نشان از تفوق یک نظام اقتدارگرا با ویژگی اختصاصی و برجسته آن، یعنی انحصار ساختار سیاسی دارد؛ پدیده ای که در کنار سایر ویژگی های نظام اقتدارگرا، سرنوشت و فرهنگ سیاسی جامعه ایران را متأثر ساخته است. توجه و تأکید بر این مقوله، بنیان اصلی این پژوهش را تشکیل داده و پرسش از چند و چون پیدایش و محوریت یافتن این گونه از انحصار معطوف به اقتدارگرایی سیاسی مسأله اصلی پژوهش را سامان داده است. مسأله ای که در چارچوب تحلیل جامعه شناسی سیاسی- تاریخی قابلیت طرح و پیگیری دارد. هدف این پژوهش، توصیف یک واقعیت اجتماعی درون زاد است؛ یعنی بررسی چیستی و چگونگی انحصار ساختار سیاسی در زمینه اجتماعی و تاریخی یک دوره خاص که در نوع خود فردیت دارد و عصر جدیدی از سرکوب و اختناق را رقم زده است. از جمله مهم ترین دستاورد های این پژوهش، شناخت یکی از بنیادی ترین ساز و کارهای تکوین اقتدارگرایی سیاسی به عنوان یک الگوی مدرن در ایران معاصر است. این که چگونه یک نظام اقتدارگرا، قوای سه گانه حکومت را به انقیاد درآورده و عرصه حکومتی را مصادره می کند و عرصه عمومی را منحل و تشکل های مدنی همچون احزاب و مطبوعات را سرکوب کرده و چنین نهادهایی را در کنترل و نظارت تامه خویش می گیرد.