آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

در علوم ایمنی، حادثه رویدادی ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده است که به صورت یک یا چند واقعه متوالی به واسطه اعمال ناایمن شرایط ناایمن یا هر دو به وجود می آید. به رغم رشد فزاینده علوم ایمنی در دهه های اخیر، مفهوم حادثه همچنان به عنوان پدیده ای غیراجتماعی، خنثی و فاقد معنا تعریف می گردد که به طور ناخواسته و غیر برنامه ریزی شده توسط کارگران یا ماشین آلات به وجود می آیند. بخش قابل توجهی از تحقیقات انجام شده در این زمینه، به پیروی از سنت همه گیرشناسی و روان شناسی رفتارگرا با تقلیل مسئله ایمنی و بهداشت کار به موضوعی صرفاً فنی و تخصصی بر نقش عوامل فردی خطر و خطای انسانی در وقوع حوادث تأکید می کنند. بی توجهی این مطالعات به بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سازمانی در تحلیل حوادث و عدم بهره گیری از یافته های میان رشته ای باعث گردیده تا گزارش های مذکور صرفاً به ارایه فهرستی از عوامل خطر و توزیع آماری حوادث برحسب متغیرهای کمی و جمعیت شناختی اکتفا نموده و در نتیجه نسبت به فرایند ساخت اجتماعی حوادث و ماهیت پرابلماتیک مفهوم حادثه اجتناب نمایند. از این رو، پژوهش حاضر درصدد است تا با استفاده از ظرفیت دیگر رشته های علمی، نظیر جامعه شناسی انتقادی و اقتصاد سیاسی محدویت های علوم ایمنی و رویکردهای متعارف فنی و تخصصی آن را در تبیین یک جانبه و تک بعدی حوادث ناشی از کار نشان دهد. به منظور دستیابی به این هدف، در پژوهش حاضر، از روش شناسی کیفی به عنوان روش شناسی غالب و از روش مردم نگاری انتقادی جهت انجام عملیات تحقیق و متعاقباً از روش تحلیل موضوعی جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شده است. یافته های به دست آمده در این پژوهش شامل هفت مقوله عمده است که در قالب چرخه ساخت اجتماعی حوادث نشان داده شده است. درمجموع، نتایج این تحقیق نشان می دهد که حوادث ناشی از کار، بیش از آنکه به دلیل بی احتیاطی و ویژگی های فردی و روان شناختی کارگران باشد، از شرایط حاکم بر سازمان کار، روابط نابرابر قدرت و تجارب کارگران از محیط کار ناشی می شود.

تبلیغات